کاربر:Seyedjavad/کارها
ابن ابیساج: Ñ بنوساج
ابن ابیکبشه: Ñ محمد بن عبدالله
ابن ابیالهَیجاء
- از وزیران دولت فاطمی و دارای آثار عمرانی در مدینه
سیف الدین حسین بن ابیالهیجاء از نژاد کُرد و از وزیران فاطمی[۱] و داماد طلائع بن رُزَیک (م.۵۵۶ق.) وزیر عاضد آخرین خلیفه فاطمی است.[۲]
ابن ابیالهیجاء در پی شورش شاور حاکم شهر قوص در مصر[۳] بر طلائع بن رزیک[۴] و قدرت یافتن وی، به مدینه کوچ کرد؛ اما زمان آن دانسته نیست. وی سالهای پایانی عمرش را در این شهر سپری کرد[۵] و افزون بر احسان به مردم مدینه و اعطای مال و لباس به آنان[۶]، خدماتی فراوان در اماکن مقدس این شهر انجام داد؛ مانند پرده کشیدن دیوارهای حرم نبوی و پوشاندن مرقد پیامبر گرامی۹ با پردهای از ابریشم سفید گلدوزی شده با حاشیهای از ابریشم قرمز که بر روی آن سوره یس نوشته شده بود.[۷] آنگاه که شریف قاسم بن مُهنّا امیر مدینه نصب این پرده را منوط به اجازه خلیفه دانست، ابن ابیالهیجاء با اعزام قاصدی از المستضیء بالله خلیفه عباسی اجازه گرفت. سپس این پرده حدود دو سال بر مرقد رسول خدا۹ قرار گرفت.[۸] برخی از منابع تاریخی، پوشاندن حرم نبوی را برای نخستین بار به خیزران مادر هارون الرشید نسبت میدهند.[۹] اما برخی نیز ابن ابیالهیجاء را نخستین کسی میدانند که به این کار مبادرت ورزید.[۱۰]
ابن ابیالهیجاء در سال ۵۴۶ق. مرقد اسماعیل فرزند امام صادق۷ را تجدید بنا کرد. مطری به استناد قطعه سنگی که نام ابن ابیالهیجاء و سال تجدید بنای مرقد در آن ذکر شده، این مطلب را بیان کرده است.[۱۱] به بیان سمهودی، وقف باغی برای حرم اسماعیل بن جعفر در سمت غربی مرقد او، با استناد به قطعه سنگ نصب شده در آن مرقد، از دیگر اقدامهای ابن ابیالهیجاء بود.[۱۲]
نیز او مسجد فتح یا خندق را که ویران شده بود، در سال ۵۷۵ق. بازسازی کرد. وی این مسجد را که از شمال به جنوب ۲۰ ذراع و از شرق به غرب ۱۷ ذراع بود، با یک رواق و سه ستون بنا کرد و گنبدی بر آن قرار داد.[۱۳] نیز دو مسجد دیگر را به نامهای علی بن ابیطالب۷ و سلمان فارسی که در پایین مسجد فتح از جهت قبله قرار داشت، در سال ۵۷۵ق. تجدید بنا کرد.[۱۴]
ساخت مسجد وادی یا مسجد عسکر در سال۵۸۰ق. که به سبب قرار داشتن در محل شهادت حمزه سیدالشهداء به مسجد مَصرع (شهادتگاه) معروف بوده، از دیگر آثار عمرانی ابن ابیالهیجاء است که در سمت شرقی دامنه جبل الرماة قرار داشته است.[۱۵] نیز وی در حدود سال ۵۶۰ق. شعبهای از چشمه الزرقاء را از سمت باب السلام به حیاط نزدیک مسجد پیامبر و شعبه کوچکی را نیز به داخل صحن مسجد کشید و در آن فوارهای نصب کرد تا مردم از آن آب وضو بگیرند.[۱۶]
آرامگاه ابن ابیالهیجاء در قبرستان بقیع دارای بقعه کوچکی نزدیک قبه عباس بن عبدالمطلب و ائمه: بود[۱۷] که به دست آل سعود ویران شد.
منابع
آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، ۱۳۸۶ش؛ اتعاظ الحنفاء: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش الشیال، مصر، وزارة الاوقاف، ۱۴۱۶ق؛ تاریخ حرم ائمه بقیع: محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ مکة المشرفه: محمد بن احمد ابن الضیاء (م.۸۵۴ق.)، به کوشش علاء و ایمن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق؛ التحفة اللطیفه: شمس الدین السخاوی (م.۹۰۲ق.)، قاهره، دار الثقافه، ۱۳۹۹ق؛ صبح الاعشی: احمد بن علی القلقشندی (م.۸۲۱ق.)، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م؛ قاموس الحرمین: محمد رضا نعمتی، قم، مشعر، ۱۳۷۶ش؛ کشف الارتیاب: سید محسن الامین (م.۱۳۷۱ق.)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، ۱۳۸۲ق؛ معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ المواعظ و الاعتبار: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش المنصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ وفاء الوفاء: السمهودی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
مهدی امیریان
ابن اُمّ مکتوم
- مؤذن و جانشین پیامبر۹ در مدینه در برخی غزوهها برای اقامه نماز
عمرو/ عبدالله بن قیس بن زائدة بن اصم از تیره بنیعامر بن لؤی قریش، از عرب عدنانی است[۱۸] که با پیامبر۹ در جدّ هشتم (لؤی) به هم میرسند.[۱۹] مادرش ام مکتوم عاتکه، دختر عبدالله بن عنکثة بن عامر از تیره بنیمخزوم قریش است.[۲۰] از این رو، عمرو به «ابن ام مکتوم» شهرت یافت. وی پسر دایی حضرت خدیجه۳ محسوب میشد، زیرا مادر خدیجه۳ خواهر قیس بن زائده بود.[۲۱] در منابع، از زمان تولد وی تا مسلمان شدنش، جز اشاره به نابینایی او در کودکی، گزارشی در دست نیست. برخی حدیث قدسی «پاداش بهشت از آنِ کسی است که خداوند چیز با ارزشی را از او بگیرد» را درباره وی دانستهاند.[۲۲] مردم مدینه او را عبدالله؛ و اهل شام و عراق او را عمرو میخواندند.[۲۳]
ابن ام مکتوم از نخستین مسلمانان بود؛ اما دانسته نیست که چندمین نفر است. از حضور او در رویدادهای دوران مکی پیامبر۹ اطلاع چندان در دست نیست. مفسران ذیل آیات ۱-۱۰ عبس/۸۰: {عَبَس و تَوَلّی أَنَ جاءَهُ الأعمی...} شأن نزول آن را رفتار نامناسب فردی دانستهاند که با دیدن ابن ام مکتوم چهره ترش کرد و از او روی برگرداند. برخی مفسران اهل سنت، این رفتار را به پیامبر نسبت داده و آیات یاد شده را در شأن ایشان دانستهاند. به نقلی، روزی پیامبر در پی اندرز دادن به عتبة بن ربیعه، ابوجهل و عباس بن عبدالمطلب بود که ابن ام مکتوم نابینا، به سوی ایشان آمد و بیتوجه به گفتوگوی پیامبر۹ خواست تا ایشان آیهای از قرآن را بدو بیاموزد. رسول خدا از وی روی برگرداند و به گفتوگوی خود با افراد یاد شده ادامه داد. در پی آن، آیات آغازین عبس/۸۰ نازل شد. از آن پس، پیامبر او را گرامی میداشت و نیاز وی را برمیآورد.[۲۴]
بر پایه اعتقاد بزرگان شیعه، چنین سخنی درباره پیامبراکرم۹ پذیرفتنی نیست. طبرسی پس از بیان داستان پیشین، به نقل از سید مرتضی یادآور شده است که ظاهر این آیات هیچ دلالتی ندارد که مخاطب آن، پیامبر۹ باشد[۲۵]؛ بلکه قراینی میتوان یافت که مقصود فردی غیر از رسول خداست؛ زیرا ترشرویی حتی در رویارویی با دشمنان سرسخت، از صفات پیامبر نیست، چه رسد با مؤمنان.
مؤید این سخن، آیات {وَإِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ} (قلم/۶۸، ۴) و {وَلَو کنتَ فَظًّا غَلِیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِک} (آلعمران/۳، ۱۵۹) است. از امام صادق۷ نیز نقل شده که آیه درباره مردی از بنیامیه است.[۲۶] علامه طباطبایی[۲۷] و جعفر مرتضی عاملی[۲۸]، به تحلیل تاریخی، کلامی و اخلاقی درباره شأن نزول این آیات پرداخته و نتیجه گرفتهاند که آنها ارتباطی با رسول خدا ندارند.
ابن ام مکتوم از نخستین مهاجران به یثرب بود که در مأموریت مُصعب بن عمیر به سال دوازدهم بعثت برای تبلیغ اسلام و آشنا ساختن مردم با قرآن به آن شهر هجرت کرد.[۲۹] اما در گزارشی دیگر، او اندکی پس از غزوه بدر در سال دوم ق. به آن شهر رفته[۳۰] و در خانه مخرمة بن نوفل که بهدار القراء معروف بود، فرود آمده است.[۳۱]
ابن ام مکتوم در کنار بلال از مؤذنان پیامبر۹ در مدینه بود و هر یک زودتر به جماعت میرسید، اذان و دیگری اقامه میگفت.[۳۲] بر پایه روایتی، امساک روزهداران در ماه رمضان با ندای ابن ام مکتوم آغاز میشد.[۳۳] اما به روایتی از امام صادق۷، ابن ام مکتوم پیش از صبح اذان میگفت و مردم با اذان بلال، روزه خود را آغاز میکردند.[۳۴] برخی گزارشها حکایت دارند که ابن ام مکتوم تنها در غیاب دیگر مؤذنان همانند بلال، اذان میگفت.[۳۵]
ابن ام مکتوم در غزوههای بسیار جانشین پیامبر۹ در مدینه بود.[۳۶] برخی شمار آن را ۱۳ غزوه دانستهاند.[۳۷] بر پایه گزارشی، او نخستین کسی بود که به جانشینی ایشان گماشته شد.[۳۸] غزوههای قرقرة الکدر، بَدر، بَواط، بنیسلَیم، سویق، ذوالعُشَیره، اَبواء در سال دوم ق.، اُحُد، حَمراء الاَسد، غَطْفان، بَحْران در سال سوم، ذات الرِقاع در سال چهارم، بنیقرَیظه در سال پنجم، ذوقَرَد در سال ششم، فتح مکه به سال هشتم، و حجة الوداع در سال دهم از غزوهها و سفرهایی هستند که از جانشینی ابن ام مکتوم در آنها سخن به میان آمده است.[۳۹] به تصریح برخی، جانشینی او تنها در نماز بود؛ زیرا فرد نابینا مجاز به حکمکردن میان مردم نیست، چرا که نمیتواند طرفین را ببیند.[۴۰]
بر پایه گزارشی، وی پیش از نبرد بدر به سال دوم ق. همراه ابواحمد بن جحش اسدی که وی نیز نابینا بود، به حضور پیامبر رسید و نظر ایشان را درباره شرکت در جنگ جویا شد. در این هنگام، آیه {لایستَوِی الْقاعِدُونَ مِن المُؤمنینَ غَیرُ أُولِی الضَّررِ و الْمُجاهِدُونَ فِی سَبیلِ اللهِ بأَمْوالِهِم و أنفسِهِم} (نساء/۴، ۹۵) نازل شد و آن دو را از نبرد معاف نمود.[۴۱] در این آیه، خداوند جهادگران را با فرونشستگان، جز ناتوانان، نابرابر دانسته است.[۴۲] طبرسی نزول این آیه را درباره متخلفان از جنگ تبوک در سال نهم دانسته که با نزول {غَیرُ أُولِی الضّررِ} ابن ام مکتوم از آن استثنا شده است.[۴۳] در غزوه بدر، نخست رسول خدا ابن ام مکتوم را جانشین خود قرار داد؛ اما در میان راه ابولبابه اوسی را بدین منظور به آن شهر بازگرداند.[۴۴] پیامبر از غنایم بدر برای ابن ام مکتوم سهمی در نظر گرفت.[۴۵] وی در غزوه اُحد به سال سوم، هنگامی که شایعه کشته شدن پیامبر۹ را شنید، با سرزنش فراریان از نبرد، از مردم خواست تا او را به اُحد ببرند. در میان راه، به هرکسی که میرسید، از حال پیامبر جویا میشد و آنگاه که از سلامتی پیامبر آگاهی یافت، به مدینه بازگشت.[۴۶]
از زندگی ابن ام مکتوم پس از رحلت پیامبر۹ گزارشی در دست نیست، جز حضور او در نبرد قادسیه به سال ۱۶ق. که با ایرانیان انجام شد. بر پایه گزارشی، وی در این نبرد، پرچمی سیاه[۴۷] در دست داشت و طبق نقلی، در همین جنگ به شهادت رسید.[۴۸] اما برخی دیگر از بازگشت وی از قادسیه به مدینه و درگذشت وی در این شهر در زمان خلافت عمر سخن گفتهاند.[۴۹] ابن شبّه از خانه او میان آل زمعة بن اسود و شرقدار القمقم در مدینه منوره یاد کرده است.[۵۰]
منابع
الادارة فی عصر الرسول: احمد عجام کرمی، قاهره، دار السلام، ۱۴۲۷ق؛ الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛ اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ اقضیة رسول الله۹: ابن طلاّع قرطبی (م.۴۹۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۲۶ق؛ انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛ تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛ سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛ الصحیح من سیرة النبی۹: جعفر مرتضی العاملی، قم، دار الحدیث، ۱۴۲۶ق؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ کشف الاسرار: میبدی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش؛ مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ المعارف: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش؛ المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛ من لایحضره الفقیه: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق؛ المیزان: الطباطبایی (م.۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
سید علی رضا واسعی
- ↑ وفاء الوفاء، ج۳، ص۴۳؛ قاموس الحرمین، ص۱۹۰.
- ↑ صبح الاعشی، ج۴، ص۳۰۷؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۳۸.
- ↑ معجم البلدان، ج۴، ص۴۱۳.
- ↑ اتعاظ الحنفاء، ج۲، ص۲۸۷.
- ↑ المواعظ و الاعتبار، ج۳، ص۸۶-۸۷؛ اتعاظ الحنفاء، ج۲، ص۲۸۹-۲۹۰.
- ↑ المواعظ و الاعتبار، ج۳، ص۸۷.
- ↑ صبح الاعشی، ج۴، ص۳۰۷؛ قاموس الحرمین، ص۱۹۱؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۳۸.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۳۸؛ کشف الارتیاب، ص۳۶۰-۳۶۱.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۳۹.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۳۹؛ قاموس الحرمین، ص۱۹۱؛ صبح الاعشی، ج۴، ص۳۰۷.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۳؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، ص۳۰۳.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۳؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، ص۳۰۳.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۳، ص۴۳.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۳، ص۴۳؛ تاریخ مکة المشرفه، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۳، ص۵۳.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۵۱۶؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۲۰۷.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۰؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۳۱.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص۱۷۱.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۵؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۳-۱۸۴؛ اسد الغابه، ج۳، ص۷۶۰.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص۱۷۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۶.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۴-۱۵۵.
- ↑ جامع البیان، ج۳۰، ص۶۴-۶۵؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۳۸۱-۳۸۲؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۱۴-۳۱۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۴.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۲۰۳.
- ↑ نک: الصحیح من سیرة النبی، ج۳، ص۱۵۵-۱۶۷.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۵-۱۵۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۴؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۲۰۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷-۹۹۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۲.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۶.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۹۸؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۷.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۷۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۴؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۸.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۴۸؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ الادارة فی عصر الرسول، ص۹۷.
- ↑ نک: المغازی، ج۱، ص۸؛ تاریخ خلیفه، ص۴۸.
- ↑ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵؛ الادارة فی عصر الرسول، ص۹۸.
- ↑ جامع البیان، ج۵، ص۳۰۹-۳۱۱.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۹؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۷.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۵۹؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۲؛ الطبقات، ج۳، ص۱۵۵، ۳۴۸.
- ↑ اقضیة رسول الله، ص۴۶.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ المعارف، ص۲۹۰؛ الطبقات، ج۴، ص۱۶۰.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۶۵؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۶۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴.