غری
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Abbasahmadi1363 در تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
موقعیت
غری، در منطقه ظهر الکوفه قرار داشته که پیکر امام علی(ع) برای دفن به آنجا برده شد. از این رو به نجف، غری هم گفته میشد و کتابهایی همچون «شعراء الغری» یا «فرحة الغری» مربوط و منسوب به آن است. اهل نجف و ساکنان نجف را نیز به همین سبب، «غروی» میگویند.[۱]
واژهشناسی
غری را، بسیاری از واژهشناسان، به صورت ترکیب وصفیِ «رجلٌ غَرِیٌ» آورده و آن را مرد زیبارو معنا کردهاند.[۲] برخی واژههای دیگر، از همین اصل، به معنای زیبایی و نیکویی آمده است.[۳] ابن فارس لغتشناس، اصل این کلمه را به معنای شگفتی از زیبایی شیئ دانسته است.[۴]
علت نامگذاری
اصل غری و غریّان، نام دو بنای شبیه به صومعه بوده که پشت کوفه[یادداشت ۱] و نزدیک محل دفن امام علی(ع) قرار داشته و در گذشته، زمان منذر بن امرء القیس، ساخته شد، تا بنای یادبودی باشد برای دو ندیم او، که در حال مستی کشته بود. وی در حال مستی، دستور داد دو گودال بکنند و آن دو را زنده در آن دفن کنند. وقتی صبح بیدار شد و آن دو را خواند، او را به کاری که انجام داده بود آگاه کردند. وی غمگین شده، دستور داد روی دو حفره، دو بنای بلند بسازند.[۵]
در روایات
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که غری، بخشی از کوهی بوده که خداوند با حضرت موسی(ع) در آنجا سخن گفت و عیسی(ع) را به قداست برگزید.[۶]
در ماجرای آشکار شدن مکان پنهان قبر امام علی(ع) در زمان هارون الرشید نیز نام غری و ثویّه برده شده است.[یادداشت ۲] [۷]
پانویس
- ↑ ظهر الکوفه.
- ↑ ماجرای آشکار شدن مکان دفن امام علی(ع)، بنابر روایاتی از زبان عبدالله بن حازم (از نزدیکان هارون الرشید) به این شکل روایت شده است: روزی همراه هارون برای شکار از کوفه خارج شدیم. به ناحیه غَری و ثویه رسیدیم. در آن محل، آهوانی را دیدیم. بازها و سگهای شکاری را به سوی آنها فرستادیم. آهوان پا به فرار گذاشتند و خود را به تپهای که در آنجا بود، رساندند و بالای آن تپه ایستادند. بازها و سگهای شکاری از تپه بالا نرفتند و برگشتند. آهوان از آن تپه پایین آمدند. بازها و سگهای شکاری آنها را تعقیب کردند. آهوان دوباره به آن تپه پناه بردند و بازها و سگها دوباره برگشتند. این حادثه، بار سوم نیز تکرار شد. هارون گفت بروید و هرکس را پیدا کردید، نزد من بیاورید. آنها پیرمردی از بنیاسد را پیدا کردند و نزد هارون آوردند. هارون از او پرسید: «این تپه چیست؟» پیرمرد گفت: «اگر به من امان دهی، تو را باخبر میسازم». هارون گفت: «برای تو نزد خدا عهد و پیمان میبندم که آزار و اذیتی به تو نرسانم. پیرمرد پاسخ داد: پدرم از پدرانشان نقل کردهاند که آنها میگفتند: این تپه، قبر علی بن ابیطالب(ع) است که خداوند آنجا را حرم قرار داد و هرکس به آنجا پناه ببرد، در امان است. هارون از اسبش پیاده شد و آب خواست و وضو گرفت و کنار آن تپه، نماز خواند و دعا و گریه و زاری کرد. سپس از آنجا رفتند. بعد از این قضیه، هارون دستور داد تا گنبدی روی قبر شریف امیرمؤمنان(ع) بنا کردند.
منابع
- تهذیب اللغة، محمد بن احمد ازهری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۱ق.
- الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، اسماعیل بن حماد جوهری، دار العلم للملایین، بیروت، ۱۳۷۶ق.
- المحیط فی اللغة، اسماعیل بن عباد صاحب، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۱۴ق.
- معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس ابن فارس، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۰۴ق.
- وسائل الشيعه، محمد بن حسن شيخ حر عاملى، مؤسسة آل البيت(ع)، مؤسسة آل البيت(ع)، قم، 1409ق.
- آثار البلاد و اخبار العباد، زكريا بن محمد قزوينى، دار صادر، بيروت، 1998م.