کاربر:Abazar/کارها

از ویکی حج

ابوالمعالی جوینی

ابوالمعالی جوینی از پیشوایان و دانشوران بزرگ شافعی، معروف به امام الحرمین

عبدالملک بن عبدالله ابوالمعالی ملقب به ضیاء الدین، از پیشوایان و دانشوران بزرگ شافعی با مسلک اعتقادی اشعری بود.[۱] سال ولادت او را ۴۱۷ق.[۲] یا ۴۱۹ق.[۳] در جُوین سبزوار از نواحی نیشابور قدیم دانسته‌اند.[۴] پدرش ابومحمد جوینی نیز از دانشوران بزرگ مذهب شافعی و در تفسیر، اصول و ادب چیره‌دست بود.[۵] پدرش در تربیت او بسیار دقت داشت و به مادر او که کنیز بود، سفارش کرد که جز خودش کسی او را شیر ندهد.[۶] ابوالمعالی علوم حدیث و فقه را از پدرش فراگرفت و سپس نزد قاضی حسین و ابوالقاسم اسکافی[۷] دانش آموخت و پیش از رسیدن به ۲۰ سالگی، صاحب کرسی تدریس پدر شد.[۸] او هنگام درگذشت پدرش ۲۰ ساله بود.[۹] از آن پس به بغداد عزیمت کرد و دیگر بار به نیشابور بازگشت.

پس از اجرای فرمان سلطان طُغْرل سلجوقی برای لعن شیعیان و اشعریان و شافعیان بر منابر شهرها که به تحریک وزیرش عمید الملک کُنُدری حنفی مذهب صورت گرفت، ابوالمعالی همراه دانشمندان شهرهای مختلف از جمله ابوالقاسم قُشَیری، خراسان را معترضانه ترک کرد و به مکه و مدینه رفت و آن‌گاه کنار خانه خدا ساکن شد. او به مدت چهار سال در مکه کرسی تدریس و فتوا برپا کرد. در این مدت به مدینه نیز رفت و آمد داشت و از همین رو امام الحرمین خوانده شد[۱۰].

با روی کار آمدن آلب ارسلان و وزیرش نظام الملک شافعی مذهب، در سال ۴۵۶ق لعن اشعریان و شافعیان ممنوع شد و دانشمندان معترض با احترام به خراسان بازگشتند[۱۱] که از جمله آنان ابوالمعالی جوینی بود. نظام الملک مدرسه نظامیه نیشابور را برای تدریس او بنا نهاد و اموری چون امامت جمعه و ریاست اوقاف و زعامت مذهب شافعی و خطابه و وعظ را به وی سپرد. او به مدت ۳۰ سال بدون رقیب عهده‌دار آن امور بود.[۱۲]

ابوالمعالی در نقل حدیث، از پدر و نیز استادش ابونعیم اصفهانی (درگذشت ۴۶۰ق) اجازه داشت.[۱۳] برخی او را به ضعف در حدیث متهم کرده‌اند.[۱۴] در مجلس درس او حدود ۳۰۰ فقیه شرکت داشتند.[۱۵] از شاگردان نام‌آور او ابوحامد غزالی (درگذشت ۵۰۵ق)، کیا الهراسی شافعی (درگذشت ۵۰۴ق) صاحب کتاب احکام القرآن و حاکم عمر النوقانی (درگذشت ۵۴۸ق) را می‌توان نام برد.[۱۶]

ابوالمعالی در علوم مختلف از جمله اصول، فقه، کلام و ادب تبحر داشت و مناظره‌هایی معروف از او نقل شده است.[۱۷] در علم کلام، آرای مخالف اجماع مسلمانان از او نقل شده است.[۱۸] ابن جوزی که خود از فرقه اهل حدیث و مخالف کلام است، سخنانی را با محتوای پشیمانی از پرداختن به علم کلام از او نقل کرده است.[۱۹] ابوالمعالی افزون بر توانایی در خطابه و وعظ و ادب[۲۰]، در فنون مختلف تألیفاتی داشته است، از جمله: اصول الدین، البرهان فی اصول الفقه، تلخیص التقریب، الارشاد، العقیدة النظامیه، غیاث الامم، مدارک العقول و النهایه.[۲۱]

ابوالمعالی به سال ۴۷۸ق در ۵۷ سالگی در شهر نیشابور درگذشت.[۲۲] او را در منزلش به خاک سپردند و پس از دو سال پیکرش را به قبرستان حسین، قبرستان خاندان طاهری، در نیشابور، کنار مقبره پدرش انتقال دادند. در روز مرگ او نیشابور غرق عزا شد و بازار و کلاس‌های درس تعطیل گشت. شاگردانش که حدود ۴۰۰ نفر بودند، پس از مرگ او، قلم و دوات و منبر وی را در مسجد جامع شهر به نشانه بی‌همتایی او شکستند و تا یک ‌سال برایش عزاداری کردند.[۲۳] در رثای وی، او را به «خورشید مشرق» تشبیه کردند.[۲۴]

پانویس

  1. الانساب، ج۳، ص۴۳۰؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۱۶۸؛ الوافی بالوفیات، ج۱۹، ص۱۱۶.
  2. ذیل تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۷.
  3. الوافی بالوفیات، ج۶، ص۲۵۰.
  4. المنتظم، ج۱۶، ص۲۴۴.
  5. المنتظم، ج۱۶، ص۲۴۵؛ معجم البلدان، ج۲، ص۱۹۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۴۶۹.
  6. طبقات الشافعیه، ج۵، ص۱۶۸؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۲۸.
  7. وفیات الاعیان، ج۲، ص۱۶۸.
  8. المنتظم، ج۱۶، ص۲۴۵.
  9. سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۴۶۹؛ الوافی بالوفیات، ج۱۹، ص۱۱۶؛ الوفیات، ص۲۵۸.
  10. الکامل، ج۱۰، ص۳۳؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۱۶۹؛ الاعلام، ج۴، ص۱۶۰.
  11. الکامل، ج۱۰، ص۲۰۹؛ تاریخ الاسلام، ج۳۰، ص۲۸۵.
  12. وفیات الاعیان، ج۳، ص۱۶۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۴۷۰؛ تاریخ الاسلام، ج۳۲، ص۲۳۰-۲۳۱.
  13. تاریخ الاسلام، ج۳۲، ص۲۳۱-۲۳۲؛ الوافی بالوفیات، ج۱۹، ص۱۱۷؛ الکنی و الالقاب، ج۲، ص۵۵.
  14. الوافی بالوفیات، ج۱۹، ص۱۱۷.
  15. وفیات الاعیان، ج۳، ص۱۶۸؛ الوافی بالوفیات، ج۱۹، ص۱۱۷-۱۱۸؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۲۸.
  16. الوفیات، ص۲۵۸؛ شذرات الذهب، ج۶، ص۵۶.
  17. سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۴۷۰؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۲۸؛ الوافی بالوفیات، ج۱۹، ص۱۱۷.
  18. المنتظم، ج۱۶، ص۲۴۶؛ الوافی بالوفیات، ج۱۹، ص۱۱۷.
  19. المنتظم، ج۱۶، ص۲۴۶.
  20. طبقات الشافعیه، ج۵، ص۱۷۶.
  21. ذیل تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۴؛ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۲۸؛ شذرات الذهب، ج۵، ص۳۴۰.
  22. الانساب، ج۳، ص۴۳۱؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۱۶۹؛ الوافی بالوفیات، ج۱۹، ص۱۱۶.
  23. تاریخ الاسلام، ج۳۲، ص۲۳۸؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۱۷۰؛ الوافی بالوفیات، ج۱۹، ص۱۱۶.
  24. ذیل تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۷؛ الوافی بالوفیات، ج۱۹، ص۱۱۸.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل [ ].
  • الاعلام: الزرکلی (درگذشت ۱۳۹۶ق)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م
  • الانساب: عبدالکریم السمعانی (درگذشت ۵۶۲ق)، به کوشش عبدالرحمن بن یحیی، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (درگذشت ۷۷۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت ۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
  • ذیل تاریخ بغداد: ابن النجار البغدادی (درگذشت ۶۴۳ق)، به کوشش مصطفی عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (درگذشت ۷۴۸ق)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
  • شذرات الذهب: عبدالحی بن عماد (درگذشت ۱۰۸۹ق)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق
  • طبقات الشافعیة الکبری: تاج‌ الدین السبکی (درگذشت ۷۷۱ق)، به کوشش الطناحی و عبدالفتاح، هجر للطباعة و النشر، ۱۴۱۳ق
  • الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (درگذشت ۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق
  • الکنی و الالقاب: شیخ عباس القمی (درگذشت ۱۳۵۹ق)، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ش
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت ۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
  • المنتظم: ابن جوزی (درگذشت ۵۹۷ق)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتاب العلمیه، ۱۴۱۲ق
  • الوافی بالوفیات: الصفدی (درگذشت ۷۶۴ق)، به کوشش الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق
  • وفیات الاعیان: ابن خلکان (درگذشت ۶۸۱ق)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر
  • الوفیات: ابوالعباس احمد بن علی بن الخطیب (درگذشت ۸۰۹ق)، به کوشش عادل نویهض، بیروت، دار الاقامة الجدیده، ۱۹۷۸م.

ابوالهیثم بن تیهان

ابوالهَیثم بن تَیهان صحابی پیامبر(ص) و از یاران شهید امیر مؤمنان علی(ع)

ابوالهیثم مالک بن تیهان بن مالک انصاری از تیره زعوراء قبیله اوس[۱] و حلیف بنی‌عبدالاشهل بود.[۲] برخی او را از قبیله بلی از قُضاعه دانسته‌اند.[۳] در نسب او نقل‌های دیگر نیز آمده است.[۴] هر چند در برخی گزارش‌ها از همراهی پدرش با پیامبر(ص) در غزوه خیبر به سال هفتم قمری یاد شده[۵]، ابن حجر آن را خطای راویان دانسته، این احتمال را تقویت می‌کند که او اسلام را درک نکرده است.[۶] مادرش را لیلی بنت عتیک[۷] دانسته‌اند.

بیزاری از بت‌ها از ویژگی‌های زندگی پیش از اسلام ابوالهیثم بوده است. از این رو، گروهی او را موحد می‌دانستند.[۸] وی در سال یازدهم بعثت پس از بازگشت دو تن از خزرجیان از حج، از ظهور دین جدید آگاه شد و اسلام آورد.[۹] سپس در بیعت عقبه اول به سال دوازدهم بعثت[۱۰] و عقبه دوم به سال سیزدهم[۱۱] حضور یافت و به عنوان نقیب بنی‌عبدالاشهل، در شمار یکی از نقبای دوازده‌گانه[۱۲] پیامبر(ص) شد.[۱۳] بعضی نیز وی را حلیف بنی‌عبدالاشهل نامیده‌اند.[۱۴] بر پایه گزارشی، وی نخستین بیعت کننده با پیامبر بود.[۱۵] او در دیدار با ایشان، نگرانی جمعی از یثربیان را که با پذیرش اسلام پیمانشان را با یهودیان شکسته بودند، مطرح کرد و ایشان به او اطمینان داد که با دشمنان آنان دشمن و با دوستانشان دوست باشد.[۱۶]

در پیمان برادری به سال اول قمری پیامبر(ص) میان او و عثمان بن مظعون از تیره بنی‌جُمَح قریش عقد برادری بست.[۱۷] وی در همه غزوه‌ها از جمله بدر و احد شرکت داشت[۱۸] و با دو شمشیر می‌جنگید. از این رو، وی را ذوالسیفین خواندند.[۱۹] او که از ثروتمندان مدینه بود، در نخلستان خود با گوشت گوسفند و خرمای مرغوب و آب گوارا از پیامبر(ص) و همراهانش که بسیار گرسنه بودند، پذیرایی کرد و همان جا به امامت پیامبر(ص) نماز گزارد.[۲۰] پس از شهادت ابن رواحه در جنگ موته به سال هشتم مسئولیت وی را در نظارت بر امور زراعی و تقسیم خرمای خیبر از سوی پیامبر(ص) عهده‌دار شد.[۲۱]

ابوالهیثم در کنار عمار یاسر و سلمان فارسی به دفاع از حق امیرمؤمنان(ع) پرداخت[۲۲] و از بیعت با ابوبکر سر باز زد. او را ازجمله ۱۲ مخالف خلافت ابوبکر شمرده‌اند که در مسجد پیامبر به ابوبکر اعتراض کردند و هر یک در دفاع از حقانیت علی(ع) سخن گفت. ابوالهیثم با استناد به سخن رسول خدا(ص) که اهل‌ بیت(ع) را همانند ستارگان آسمان دانسته بود، بر حقانیت علی(ع) و شایستگی وی برای خلافت تأکید کرد.[۲۳] نیز در خطبه‌ای موسوم به طالوتیه، روایتگر کلامی از حضرت علی(ع) است که در آن، وی از کمی یارانش برای دفاع از حق خود شکوه کرده است.[۲۴]

از نقش ابوالهیثم در دوره خلافت ابوبکر پس از تثبیت حکومت وی گزارشی در دست نیست. تنها خودداری وی از ادامه مسئولیت نظارت بر اراضی خیبر[۲۵] گزارش شده که می‌توان آن را نتیجه مخالفت با خلافت ابوبکر دانست. او در زمان عمر برای قیمت گذاری اراضی خیبر، از جمله فدک، همراه چند تن از صحابه برگزیده شد.[۲۶] گزارشی از حضور او در جلسات فقه و حدیث امام علی(ع) در دست است.[۲۷]

وی پس از مرگ عثمان همراه عمار یاسر و گروهی دیگر، مردم را به پذیرش ولایت حضرت علی(ع) دعوت کرد و از مردم برای ایشان بیعت گرفت و از سوی ایشان برای مذاکره با کسانی که از بیعت اکراه داشتند، انتخاب شد.[۲۸] بر پایه گزارشی، امام او را همراه عمار مسئول بیت‌ المال مدینه کرد.[۲۹] پس از آن که سخنان علی(ع) در تهییج مردم مدینه برای مقابله با تهاجم طلحه و زبیر به بصره، با برخورد سرد مردم روبه‌رو شد، ابوالهیثم از کسانی بود که مردم را به اجابت دعوت امام فراخواندند و برای جبران سستی دیگران، از امام حمایت کردند.[۳۰]

ابوالهیثم در جنگ صفین به سال ۳۷ق به تنظیم صفوف لشکر امام(ع) پرداخت.[۳۱] او پس از شهادت عمار[۳۲] و بر پایه گزارشی دیگر، پس از خطبه امام علی(ع) در دعوت به جنگ و شتاب به سوی بهشت، نخستین کسی بود که به میدان رفت و جنگید و به شهادت رسید.[۳۳] پس از شهادتش، امام(ع) بر او نماز گزارد و وی را به خاک سپرد.[۳۴] حضرت علی(ع) از او در کنار بزرگانی همچون عمار و خزیمه ذوالشهادتین یاد کرده که بر راه حق استوار ماندند[۳۵]. این حاکی از جایگاه ممتاز او نزد ایشان است.

گزارشی ضعیف درگذشت ابوالهیثم را در زمان پیامبر۹[۳۶] یا عمر[۳۷] دانسته و محل دفن او را بقیع شمرده است.[۳۸] او روایت‌هایی درباره ثواب سلام و وظایف مشاور، از پیامبر(ص) و خطابه‌ای را از امام علی(ع) نقل کرده است.[۳۹] از جمله روایت‌هایش، حدیث غدیر است.[۴۰]

همسرش ملیکه دختر سهل بن زید بن عامر[۴۱] از مسلمانان و بیعت کنندگان بود و امیمه را به دنیا آورد.[۴۲] ابوالهیثم برادری به نام عبید یا عتیک داشت که در جنگ بدر در رکاب پیامبر(ص) جنگید[۴۳] و در جنگ احد به شهادت رسید.[۴۴]

پانویس

  1. الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۷۳؛ الاصابه، ج۷، ص۳۶۵.
  2. الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۱۶؛ الاصابه، ج۷، ص۳۶۵.
  3. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۴۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۴۸.
  4. البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۰۴.
  5. الثقات، ج۳، ص۴۲؛ اسد الغابه، ج۱، ص۲۶۲.
  6. الاصابه، ج۱، ص۴۹۹.
  7. الطبقات، ج۳، ص۳۴۲.
  8. الطبقات، ج۳، ص۳۴۱؛ البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۶۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۹۰.
  9. الطبقات، ج۱، ص۱۶۹؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۴۳۰-۴۳۱.
  10. البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۶۲؛ تاریخ الاسلام، ج۱، ص۲۹۱-۲۹۲.
  11. السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۱؛ المنتظم، ج۳، ص۳۵.
  12. المحبّر، ص۲۶۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۲؛ مجمع البحرین، ج۶، ص۳۹۶.
  13. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۴۰؛ اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۳؛ الاصابه، ج۷، ص۳۶۵.
  14. المغازی، ج۱، ص۱۵۸؛ الطبقات، ج۳، ص۴۵۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۳.
  15. الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۴۸؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۶۳.
  16. السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۲.
  17. الطبقات، ج۳، ص۳۴۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۱.
  18. الاستیعاب، ج۲، ص۴۷۷؛ الاصابه، ج۷، ص۳۶۵.
  19. الاستیعاب، ج۲، ص۴۷۷؛ الاصابه، ج۲، ص۳۴۵.
  20. اسد الغابه، ج۴، ص۲۳۹؛ البدایة و النهایه، ج۶، ص۵۳.
  21. المغازی، ج۲، ص۶۹۱؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۲۲.
  22. الخصال، ص۶۰۷-۶۰۸.
  23. الخصال، ص۴۶۲؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۸۹-۱۹۰؛ الیقین، ص۳۳۶.
  24. الکافی، ج۸، ص۳۱.
  25. الطبقات، ج۳، ص۳۴۲.
  26. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۹۵؛ فتوح البلدان، ص۳۸؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۱.
  27. کتاب سلیم بن قیس، ص۱۹۳؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵؛ التحصین، ص۶۳۱.
  28. بحار الانوار، ج۳۲، ص۲۷-۲۸.
  29. الاختصاص، ص۱۵۲؛ الیقین، ص۳۳۶.
  30. البدایة و النهایه، ج۷، ص۲۳۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۱۱.
  31. المناقب، ص۲۲۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۹۰.
  32. انساب الاشراف، ج۲، ص۳۱۹؛ المناقب، ص۲۳۳.
  33. الفتوح، ج۳، ص۱۷۷.
  34. انساب الاشراف، ج۳، ص۳۱۹.
  35. نهج البلاغه، ج۲، ص۱۰۹، خطبه ۱۸۲.
  36. الطبقات، ج۳، ص۳۴۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۰.
  37. المحبّر، ص۲۷۲؛ الاصابه، ج۷، ص۳۶۶؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۱۷۲.
  38. الاشارات الی معرفة الصحابه، ص۸۰.
  39. بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۴۰؛ ج۴۱، ص۱۱۶.
  40. الولایه، ص۱۹۶-۱۹۸؛ الطرائف، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰.
  41. الطبقات، ج۸، ص۲۴۸؛ الاصابه، ج۸، ص۳۵.
  42. الطبقات، ج۸، ص۲۴۸؛ اسد الغابه، ج۶، ص۳۰؛ الاصابه، ج۸، ص۳۵.
  43. المغازی، ج۱، ص۱۵۸.
  44. المغازی، ج۱، ص۳۰۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۹.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل [ ].
  • الاستیعاب: ابن عبدالبر (درگذشت ۴۶۳ق)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق
  • اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (درگذشت ۶۳۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق
  • الاشارات الی معرفة الزیارات: علی بن ابی‌بکر الهروی (درگذشت ۶۱۱ق)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۴۲۳ق
  • الاصابه: ابن حجر العسقلانی (درگذشت ۸۵۲ق)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
  • الاختصاص: المفید (درگذشت ۴۱۳ق)، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق
  • امتاع الاسماع: المقریزی (درگذشت ۸۴۵ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
  • انساب الاشراف: البلاذری (درگذشت ۲۷۹ق)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
  • بحار الانوار: المجلسی (درگذشت ۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق
  • البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (درگذشت ۳۵۵ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م
  • البدایة و النهایه: ابن‌کثیر (درگذشت ۷۷۴ق)، بیروت، مکتبة المعارف
  • تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (درگذشت ۸۰۸ق)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت ۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت ۳۱۰ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی
  • تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیری (درگذشت ۲۶۲ق)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
  • التحصین: ابن طاووس (درگذشت ۶۶۴ق)، قم، دار الکتاب، ۱۴۱۳ق
  • الثقات: ابن حبان (درگذشت ۳۵۴ق)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق
  • الخصال: الصدوق (درگذشت ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق
  • دلائل النبوه: البیهقی (درگذشت ۴۵۸ق)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (درگذشت ۷۴۸ق)، به کوشش گروهی ازمحققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
  • السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت ۸-۲۱۳ق)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
  • شذرات الذهب: عبدالحی بن عماد (درگذشت ۱۰۸۹ق)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق
  • شرح نهج البلاغه: ابن ابی‌الحدید (درگذشت ۶۵۶ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (درگذشت ۲۳۰ق)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
  • الطرائف: ابن طاووس (درگذشت ۶۶۴ق)، قم، مطبعة الخیام، ۱۳۹۹ق
  • الغارات: ابراهیم الثقفی الکوفی (درگذشت ۲۸۳ق)، به کوشش محدث، بهمن، ۱۳۵۵ش
  • الفتوح: ابن اعثم الکوفی (درگذشت ۳۱۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق
  • فتوح البلدان: البلاذری (درگذشت ۲۷۹ق)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م
  • الکافی: الکلینی (درگذشت ۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش
  • کتاب سلیم بن قیس: الهلالی (درگذشت ۷۶ق)، به کوشش انصاری، قم، الهادی، ۱۴۲۰ق
  • کمال ‌الدین: الصدوق (درگذشت ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۵ق
  • مجمع البحرین: الطریحی (درگذشت ۱۰۸۵ق)، به کوشش الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ق
  • المحبّر: ابن حبیب (درگذشت ۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده
  • المغازی: الواقدی (درگذشت ۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
  • المناقب: الخوارزمی (درگذشت ۵۶۸ق)، به کوشش مالک محمودی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق
  • المنتظم: ابن جوزی (درگذشت ۵۹۷ق)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق
  • الولایه: ابن عقدة الکوفی (درگذشت ۳۳۳ق)
  • الیقین: سید ابن طاووس (درگذشت ۶۶۴ق)، به کوشش انصاری، دار الکتاب، ۱۴۱۳ق.

کوه ابوقبیس

کوه ابوقُبَیس کوه مقدس مشرف بر مسجدالحرام

کوه ابوقبیس در شمال ‌شرقی مسجدالحرام و مشرف بر آن است[۱] و شعب ابی‌طالب از آن‌جا آغاز می‌شود. (تصویر شماره ۱۱) ارتفاع آن را از سطح دریا ۴۲۰ متر و از سطح دامنه ۱۲۰ متر دانسته‌اند.[۲] به گفته ناصرخسرو، این کوه گنبدی شکل بوده است[۳]؛ ولی امروزه آن را تراشیده‌اند. ابوقبیس را نخستین[۴] و برترین[۵] کوه زمین خوانده‌اند.

نام این کوه برگرفته از اسم شخصی از قبیله مَذْحِج[۶] یا اِیاد[۷] است که برای نخستین بار بر دامنه آن خانه‌ای ساخت.[۸] به گفته برخی چون ابوقبیس بن شالح از قبیله جُرهُم بر اثر اختلاف با خویشاوندان خود به این کوه پناه برد و دیگر خبری از او بازنیامد، آن کوه به این نام شهره شد.[۹] برخی نیز با توجه به مناسبت معنایی ابوقبیس با «قَبَس» (قطعه‌ای از آتش) گفته‌اند که حضرت آدم(ع) از این کوه آتش برگرفت.[۱۰] نام‌های ابوقابوس و شیخ الجبال نیز بر ابوقبیس اطلاق شده است.[۱۱]

در فضیلت این کوه آورده‌اند که چون حجرالاسود از بهشت فرود آمد، در این کوه به ودیعت گذاشته شد. سپس ابراهیم آن را در ساخت کعبه به کار برد.[۱۲] در طوفان نوح نیز حجرالاسود در این کوه به امانت نهاده شد. در دوران جاهلیت این کوه را «امین» می‌خواندند.[۱۳] نیز آن را محل استجابت دعا دانسته[۱۴] و گفته‌اند که یکی از شش کوهی است که سنگ‌های کعبه از آن فراهم شده است.[۱۵]

ابوقبیس کوهی مقدس و پیش و پس از اسلام، محترم بوده است. ابراهیم(ع) بر این کوه می‌ایستاد و مردم را به انجام مناسک حج فرامی‌خواند.[۱۶] بر پایه گزارشی، در یکی از سال‌های پیش از هجرت، پیامبر با معجزه خویش ماه را دو نیم کرد؛ نیمی از آن بر کوه قعیقعان و نیم دیگر بر فراز کوه ابوقبیس بود.[۱۷] گفته‌اند که قبر آدم، شیث بن آدم و حوا همسر آدم در غار کنز این کوه واقع شده است.[۱۸] اِشراف این کوه بر مسجدالحرام موجب می‌شد تا گاه برای آگاه‌کردن مکیان از فراز این کوه به آنان خطاب کنند. از فریاد دادخواهی مردی زبیدی که به حلف الفضول انجامید[۱۹] و نیز دعوت عمومی پیامبر از قریش برای پذیرش اسلام، بر فراز همین کوه خبر داده‌اند.[۲۰]

در سده‌های نخستین اسلامی، بر فراز این کوه، مسجد ابراهیم[۲۱] را ساختند که بعدها به مسجد بلال شهرت یافت.[۲۲] این مسجد یا منسوب به ابراهیم خلیل[۲۳] بوده یا ابراهیم قبیسی[۲۴] یا تاجری هندی که در سال ۱۲۷۵ق آن را بنا نهاده است.[۲۵] از دیگر بناهای بر فراز این کوه، می‌توان به مسجد شق ‌القمر، کاروانسرای ملا محمد یزدی[۲۶] و مأذنه‌ای اشاره کرد که به دست عبدالله بن مالک خزاعی در زمان هارون الرشید عباسی ساخته شد.[۲۷] در سال‌های اخیر، بخشی گسترده از روی کوه مسطح گشته و بر آن، کاخ و مهمانسرای حکومتی ساخته شده است.[۲۸]

پانویس

  1. معجم البلدان، ج۱، ص۸۰؛ مراصد الاطلاع، ج۳، ص۱۰۶۶.
  2. تاریخ و آثار اسلامی مکه، ص۹۵.
  3. سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۱۹.
  4. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۳۲.
  5. شفاء الغرام، ج۱، ص۵۲۵.
  6. الجبال و الامکنه، ص۲۷.
  7. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۲۶۷.
  8. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۲۶۵، ۲۶۷؛ معجم البلدان، ج۱، ص۸۰؛ الجبال و الامکنه، ص۲۷.
  9. الروض الانف، ج۳، ص۹۰.
  10. شفاء الغرام، ج۱، ص۵۰.
  11. شفاء الغرام، ج۱، ص۵۰.
  12. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۶-۲۷.
  13. اخبارمکه، ازرقی، ج۲، ص۲۶۵-۲۶۶؛ معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.
  14. شفاء الغرام، ج۱، ص۵۲۴.
  15. شفاء الغرام، ج۱، ص۱۷۹.
  16. السیر و المغازی، ج۲، ص۷۲؛ اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۲۰۳؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۹۱.
  17. السیرة النبویه، ج۲، ص۱۱۶-۱۱۷.
  18. شفاء الغرام، ج۱، ص۵۱۹-۵۲۰.
  19. المنمق، ص۵۲؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۷۹؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۹۱.
  20. امتاع الاسماع، ج۳، ص۲۱۹؛ سبل الهدی، ج۲، ص۳۴۳.
  21. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۲۰۲.
  22. قاموس الحرمین، ص۲۰۵.
  23. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۲۰۲.
  24. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۲۰۲.
  25. تحصیل المرام، ج۱، ص۵۰۲-۵۰۳.
  26. موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۵۵۱.
  27. اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۸۷؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۵۵۱.
  28. سرزمین یادها و نشانه‌ها، ص۸۹.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل [ ].
  • اخبار مکه: الازرقی (درگذشت ۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق
  • اخبار مکه: الفاکهی (درگذشت ۲۷۹ق)، به کوشش عبدالملک، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق
  • امتاع الاسماع: المقریزی (درگذشت ۸۴۵ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق
  • بحار الانوار: المجلسی (درگذشت ۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (درگذشت ۷۷۴ق)، بیروت، مکتبة المعارف
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت ۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
  • تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره: اصغر قائدان، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش
  • تحصیل المرام: محمد بن احمد (درگذشت ۱۳۲۱ق)، به کوشش عبدالملک دهیش، مکه، ۱۴۲۴ق
  • التنبیه و الاشراف: المسعودی (درگذشت ۳۴۵ق)، بیروت، دار صعب
  • الجبال و الامکنة و المیاه: زمخشری (درگذشت ۵۳۸ق)، به کوشش احمد عبدالتواب، قاهره، دار الفضیله، ۱۳۱۹ق
  • الروض الانف: السهیلی (درگذشت ۵۸۱ق)، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (درگذشت ۹۴۲ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق
  • سرزمین یادها و نشانه‌ها: محمد فرقانی، تهران، مشعر، ۱۳۸۱ش
  • سفرنامه ناصر خسرو: ناصر خسرو (درگذشت ۴۸۱ق)، تهران، زوار، ۱۳۸۱ش
  • السیر و المغازی: ابن اسحاق (درگذشت ۱۵۱ق)، به کوشش محمد حمید الله، معهد الدراسات و الابحاث
  • السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت ۸-۲۱۳ق)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
  • شفاء الغرام: محمد الفأسی (درگذشت ۸۳۲ق)، به کوشش مصطفی محمد، مکه، النهضة الحدیثه، ۱۹۹۹م
  • قاموس الحرمین: محمد رضا النعیمی، قم، مشعر، ۱۴۱۸ق
  • مراصد الاطلاع: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (درگذشت ۷۳۹ق)، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت ۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
  • المنمق: ابن حبیب (درگذشت ۲۴۵ق)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتاب، ۱۴۰۵ق
  • موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره: احمد زکی یمانی، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق.