اجازه

از ویکی حج

اجازه منصبی در روزگار جاهلیت که صاحب آن منصب به حاجیان اذن می‌داد تا از مشاعر مختلف کوچ کنند. موقف عرفات و مزدلفه ازجمله این مشاعر است که بدون اذن صاحب منصب، حاجیانِ پیش از اسلام از این مواقف خارج نمی‌شدند. برطبق منابع، صوفه شخصی بود که این منصب را در اختیار داشت و پس از وی این منصب به فرزندانش یا خاندان زید بن عدوان انتقال یافت. این منصب تا نزدیکی زمان ظهور اسلام باقی بود و سپس برچیده شد.

واژه‌شناسی

اجازه به معنای اذن دادن یا به راه‌انداختن است.[۱] در گزارش‌های تاریخی، اجازه مقامی تشریفاتی در روزگار جاهلیت به شمار می‌رفته که کسانی خاص عهده‌دار آن بودند و بر پایه آداب جاهلی، حاجیان برخی از مناسک حج را پیش از صاحب اجازه، آغاز نمی‌کردند.[۲]

تأسیس در زمان جُرْهمیان

برخی منابع تاریخی، کوچ از موقف عرفات را وابسته به اجازه دانسته و تأسیس آن را به زمان حکومت جُرْهم بر مکه نسبت داده‌اند.[۳] بر پایه این سنت، حاجیان پس از ورود به عرفات، نخستین موقف در حج، در روز نهم ذی‌حجه برای کوچ به مزدلفه، منتظر اجازه صوفه[۴] (غوث بن مُر بن اد بن طابخة بن الیاس بن مُضَر و پس از او تبارش[۵]) می‌ماندند.[۶] در علت نام‌گذاری صوفه گفته شده[۷]: روزی خواهر غوث، تکمه، وی را که به خدمت‌گزاری کعبه می‌پرداخت، به سبب شدت گرما در وضعی آشفته دید و او را به صوفه (پشم) همانند دانست و سپس وی بدین نام خوانده شد.[۸]

چگونگی آغاز رسم اجازه

درباره سنت اجازة الحجیج آورده‌اند: مادر غوث که دارای پسر نمی‌شد، نذر کرد در صورت پسر بودن فرزندش، او را به خدمت‌گزاری کعبه و مسجدالحرام بگمارد. بدین روی، غوث از همان دوران کودکی همراه دایی‌های جرهمی خود به خدمت کعبه مشغول بود. نذر مادر و توفیق خدمت‌گزاری کعبه از کودکی به او مقام و موقعیتی خاص بخشید تا آن‌جا که اجازه کوچ مردم از عرفات را به دست آورد و این اجازه به عنوان منصبی به او و خاندانش اختصاص یافت.[۹] به گزارشی دیگر، این منصب از سوی شاهان کِنْدَه، از عرب جنوبی، به غوث واگذار شد.[۱۰]

ازرقی در گزارشی صوفه را اخزم بن عاص بن عمرو بن مازن بن اسد دانسته و همه رویدادهای مربوط به نذر و خدمت‌گزاری کعبه را به همسر او و فرزندش غوث بن اخزم نسبت داده و بر آن است که حبشیة بن سلول خزاعی، امیر مکه و پرده‌دار کعبه، سنت اجازه از صوفه را رواج داد.[۱۱] بر پایه این گزارش، باید منصب اجازه‌داری در زمان ولایت خزاعه بر مکه آغاز شده باشد؛ اما مشهور است که این امر در زمان جرهمی‌ها آغاز شده که پیش از خزاعی‌ها بر مکه ولایت داشتند.[۱۲]

پس از غوث بن مر و فرزندانش با توجه به نزدیکی نسب، منصب اجازه به خاندان بنی‌سعد بن زید منات بن تمیم و پس از آن‌ها به خاندان صفوان بن حارث بن شجنة بن عطارد تمیمی رسید که آخرین آن‌ها کرب بن صفوان بود که هم‌زمان با ظهور اسلام می‌زیست.[۱۳]

سنت افاضه

الگو:اصی خروج از مزدلفه به سوی منا که از آن به «افاضه» تعبیر می‌شود، نیز نیازمند اجازه بود.[۱۴] درباره منصب افاضه و صاحبانش اختلافاتی در منابع به چشم می‌خورد. برخی اجازه از عرفه و افاضه از مزدلفه را یکی دانسته و مطلق اجازه را ابتدا مربوط به صوفه و پس از آن به خاندان زید بن عدوان بن عمرو بن قیس بن غیلان نسبت داده‌اند.[۱۵] بر پایه این سخن، این منصب در خاندان صوفه هنگام ظهور اسلام وجود نداشته است؛ اما در اسناد تاریخی آمده که اجازه در خاندان صوفه تا پیدایش اسلام برقرار بوده است. برخی اجازه از عرفه را به صوفه و افاضه از مزدلفه را به خاندان زید بن عدوان نسبت داده‌اند[۱۶] که ابوسیاره عمیلة بن اعزل، آخرین و نام‌آورترین فرد این خاندان، هم‌زمان با ظهور اسلام می‌زیسته است.[۱۷] درباره چگونگی افاضه آمده است: ابوسیاره آن‌گاه که می‌خواست صبح روز موعود به مردم اجازه رفتن دهد، سوار بر مرکبش پیشاپیش آنان حرکت می‌کرد و با خواندن بیتی آن‌ها را به بردباری و درنگ فرامی‌خواند و به ایشان اجازه کوچ می‌داد.[۱۸] حاجیان نیز برای یافتن جای مناسب یا تعجیل در قربانی کردن، شتابان از مزدلفه به سوی منا می‌رفتند. پیامبر خدا(ص) در حج مردم را از شتاب در این کوچ بازداشت و شتاب نکردن را نیکو دانست.[۱۹]

بر پایه این سنت جاهلی، حاجیان تا آن‌گاه که صوفه به رمی جمرات اقدام نمی‌کرد، به این کار دست نمی‌زدند. بدین روی، برخی که عجله داشتند، نزد صوفه می‌آمدند و از او تعجیل را در رمی می‌خواستند؛ اما صوفه سوگند یاد می‌کرد که این کار را تا غروب خورشید انجام ندهد. پس از فراغت از رمی، هیچ کس اجازه رفتن نداشت تا آن‌گاه که صوفه راه خود را در پیش می‌گرفت و مردم نیز در پی او می‌رفتند.[۲۰]

نزاع بر سر منصب اجازه

ارزش و اعتبار منصب اجازه، گاه سبب درگیری‌هایی برای تصدی آن می‌شد؛ چنان‌که قصی بن کلاب، جد چهارم رسول خدا(ص)، با شکست دادن صوفه، این منصب را در اختیار گرفت.[۲۱] نیز از نزاع ابوسیاره و حمیریان در این زمینه گزارشی در دست است.[۲۲]

پانویس

  1. لسان العرب، ج۵، ص۳۲۶، «اجازه».
  2. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۲۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ق۱، ص۳۹۸.
  3. شفاء الغرام، ج۲، ص۶۵.
  4. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳۸.
  5. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳۸.
  6. المفصل، ج۱۱، ص۳۸۲.
  7. اخبار مکه، فاکهی، ج۵، ص۲۰۲-۲۰۳؛ الاعلام، ج۵، ص۱۲۳؛ المفصل، ج۱۱، ص۱۹۱.
  8. المنمق، ص۲۵۵.
  9. المنمق، ص۲۵۵؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۷-۷۸؛ شفاء الغرام، ج۲، ص۵۵.
  10. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ق۱، ص۳۳۵.
  11. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۸۶.
  12. شفاء الغرام، ج۲، ص۶۵.
  13. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۸؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۶۱؛ المفصل، ج۷، ص۴۴.
  14. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۹۵.
  15. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۸۷؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۵، ص۲۰۰-۲۰۱.
  16. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۹؛ الکامل، ج۲، ص۴۳.
  17. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۹؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۹۵.
  18. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۹؛ شفاء الغرام، ج۲، ص۵۷.
  19. صحیح البخاری، ج۲، ص۶۰۱.
  20. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۷۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۶-۱۷؛ الکامل، ج۲، ص۲۰.
  21. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۸۱؛ الطبقات، ج۱، ص۶۸.
  22. اخبار مکه، فاکهی، ج۵، ص۲۰۱-۲۰۲.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل اجازه.
  • اخبار مکه: الازرقی (م.۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق
  • اخبار مکه: الفاکهی (م.۲۷۹ق.)، به کوشش عبدالملک، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق
  • الاعلام: الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق
  • تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
  • السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸ ۲۱۳ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ق
  • السیرة النبویه: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق
  • شفاء الغرام: محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش مصطفی محمد، مکه، النهضة الحدیثه، ۱۹۹۹م
  • صحیح البخاری: البخاری (م.۲۵۶ق.)، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر، الیمامه، ۱۴۰۷ق
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر
  • الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق
  • لسان العرب: ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق
  • المفصل: جواد علی، دار الساقی، ۱۴۲۲ق
  • المنمق: ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.