سفرنامه مکه (عباسقلی بن شهباز)
سفرنامه مکه، نوشته عباسقلی بن شهباز کمررودی، که شرح سفر وی، میان سالهای 1246 و 1245ق. از شهر ری به سوی مکه است.
این سفر از حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری آغاز شده، به سوی اصفهان، شیراز، بندر بوشهر و بندر عباس ادامه یافته، و از آنجا به سوی بندر مُخا در یمن و از بندر مُخا به مقصد جدّه می روند.
وی 33 روز در مکّه توقّف داشته و در مدینه روز توقّف داشته است.
نویسنده
از صاحب این سفرنامه پس از جستجو در مصادر دم دستی، عجالتاً اطلاعاتی به دست نیامد، مگر آنکه بگوییم وی از فضلای حوزوی زمان خود بوده که به اجتهاد نرسیده و از حجه الاسلام سید شفتی تقلید میکرده است. وی از اهالی کمر رود نور مازندران بوده، و گاهی در تهران اقامت داشته است.
او نسخهای از حقّ الیقین علامه مجلسی را کتابت کرده، و در ششم ذیالقعده سال 1247 ق. در تهران از آن فراغت یافته است. این نسخه خطّی هم اکنون در کتابخانه مدرسه علمیّه مروی تهران به شماره (1012) نگهداری میشود.
هرچند وی در متن سفرنامه، اسمی از خود نبرده است، امّا در آخرین صفحه حقّ الیقین از خود نام برده، و در ذیل آخرین صفحه کتاب، شروع به نگارش این سفرنامه مکّه نموده است با همان خطّ. گرچه سفرنامه به سال 1245ـ 1246 هجری قمری بازمیگردد، لیکن پاکنویس آن پس از کتابت حقالیقین انجام شده است.
محتوا
صاحب این سفرنامه کوتاه ـ ولیکن دقیق، مفید، جذّاب و دلنشین ـ در روز 15 جمادی الآخر، از سال 1245 قمری، از حضرت عبدالعظیم7 ، از شهر ری حرکت کرده، به سوی اصفهان، شیراز و در بندر بوشهر بر کشتی سوار شده، به سوی بندر عباس، و از آنجا به سوی بندر مُخا در یمن. از بندر مُخا به مقصد جدّه بر کشتی سوار شده، امّا پس از 14 روز دریانوردی، به سبب وزیدن باد مخالف، به عمّان برگشته، و از آنجا با شتر به سوی مکّه سفر کرده است.
وی 33 روز در مکّه معظّمه توقّف داشته و به جز ادای مناسک حج، تعداد450 طواف ـ نه شوط ـ بر گرد خانه کعبه انجام داده، که رقم معتنابهی است.
وی در روز 22 ذی الحجه، از مکّه معظّمه به سوی مدینه منوّره رهسپار، و پنجم محرّم به مدینه وارد میشود، و در مدینه النبی، 6 روز توقّف داشته، و در روز عاشورای سال 1246 مَلاعین آنان را از مدینه بیرون رانده و نگذاشتند بمانند و عزاداری کنند.
وی در بازگشت از راه زمینی، به سوی دمشق میآید و هشتم ماه صفر به آنجا میرسد، 17 روز در آنجا توقّف نموده، و دو بار به زینبیّه برای زیارت میرود، و سپس با گذر از شهرهای حمص، حماه، حلب و عینتاب وارد ایران میشود، و از شهرهای خوی، تبریز، زنجان، قزوین عبور کرده، و در روز هشتم جمادی الأولی از سال 1246 هجری قمری وارد تهران میشود، سفر وی حدوداً 11 ماه به طول میانجامد، و هزینه سفر او هشتاد تومان اشرفی تومانی میشود که بیش از نیمی از آن برای خرید سوغات و قاطرسواری و... بوده است.
برخلاف بیشتر سفرنامه نویسان مکّه که از ناامنی، گرانی و بیماری عمومی سخن میگویند، وی از وفور نعمت و امنیّت و راحتی دم میزند، بلکه میگوید گمان ندارم چنین شرایطی برای گذشتگان از آغاز بنای کعبه دست داده باشد، و یا در آینده نصیب حجّاج شود.
به نظر میرسد وی از بنیه جسمیِ زیادی برخوردار بوده، که با تحمّل مشکلات سفر در آن زمان، باز هم اینچنین از سفر مکّهاش سخن میگوید.
وی از فاصلههای دریایی و خشکی بین شهرهایی که پیموده اطلاعات دقیقی ارائه و به اعداد سیاق آنها را ثبت کرده است.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
الحمد لله ربّ العالمین، و العاقبه للمتّقین، و الجنّه للموحّدین المطیعین، و النار للجاحدین الملحدین، والصلاه والسلام علی خیر خلقه محمّد وآله الطیّبین الطاهرین، و لعنه الله علی أعدائهم و مخالفیهم و مُبغضیهم و غاصبی حقوقهم إلی یوم الدین.
بر آرای صوابنمای برادران دینی و پیروان شریعت مقدّسه جناب ختمی مآب حضرت مصطفوی9 و مقتدایان طریقه مطهّره حضرت مرتضوی7 واضح و لائح بوده، مخفی و مستور نماناد که جناب قادر بیچون، و واقف احوال اندرون و بیرون، و آمر امر «کُنْ فیکون»[1] جلّ جلاله و عظم سلطانه، به فضل و کرم غیرمتناهی خود این أقلّ خلیقه بل لا شئ فی الحقیقه را توفیق و استطاعت سفر خیر اثر حجّ بیت الله الحرام و آستان ملائک پاسبان بوسی جناب سیّد الأنام، و زیارت ائمّه أربعه بقیع علیهم الصلاه والسلام کرامت و مرحمت فرموده، در همان عام الاستطاعه، موافق سنه هزار و دویست و چهل و پنج هجری، در یوم شنبه هشتم شهر جمادی الأُخری، در محلّه پای منار دارالخلافه، نقل مکان در محلّه عودلاجان در سر گُذر، در منزل قرّه العینی میرزا علی پسر عمّ منزل کرده، در دوازدهم شهر مذکور نقل مکان در زاویه مقدّسه حضرت عبدالعظیم علیه التحیّه والتکریم کرده، در پانزدهم شهر مزبور به رفاقتی عالی جنابان حاجی ملا محمد علی ولد کهف الحاجّ حاجی عبدالمحمّد بلدهای نوری، و حاجی محمد ابراهیم استرآبادی الأصل دارالخلافه المسکن که نایب رضوان جایگاه بابا علی خان شاطرباشی سرکار عظمتمدار اعلی حضرت صاحبقرانی و کشور ستانی خلّد الله ملکه بود.
از زاویه مطهّره بیرون رفته، قطع مراحل و طیّ منازل، وارد دارالسلطنه اصفاهان ـ که ابد الآباد آباد باد ـ در منزل عالی جناب خیر الحجّاج و المعتمرین حاجی ملا محمّد جعفر ولد مرحمت و غفران پناه اُستادی ملاّ محمد صادقکلائی رودبار سُفلای منزل کرده، دوازده یوم در آنجا توقّف، و بعد قطع مراحل و طیّ منازل در پانزدهم شهر رجب المرجّب وارد دارالعلم شیراز، دوازده یوم هم در آنجا توقف، و بعداً عازم بندر ابوشهر، در دهم شهر شعبان المعظّم وارد بندر مزبور، غُرابی]کشتی[ از مال حاجی ناصر ولد حاجی محمد نصیر کنگانی که اهل عامّه شافعی مذهب بود حاضر بوده، عرشه غراب ـ که سقف و بوسه مصطلح اهل غراب است ـ به مبلغ بیست و پنج ریال فرانسه که معادل هشت تومان و سه هزار رایج ایران میشود کرایه قرار داده، در شب شنبه دوازدهم شهر مزبور سوار غراب شده، در دو شب و یکروز وارد بندر کنگان که ولایت ایشان است شدیم.
به علّت انقلاب دریا، مدّت نوزده یوم در آنجا توقّف، در دوّم ماه مبارک رمضان سوار غُراب شده، در دو شبانه روز وارد بندر مشهور به طاهری شده، دو یوم در آنجا توقّف، و بعداً سوار شده در پنج شبانه روزی وارد بندر عبّاسی شده، هشت یوم در آنجا توقّف، و بعد سوار شده، در بیست و چهارم ماه مبارک در مقابل رأس الحدّ که به مسافت دریایی سه منزل به آنطرف مسقط است وارد شدیم.
و [چون] در مسقط ناخوشی وبا بود نرفتیم، و از رأس الحد که گذشتیم متّصل به دریای هند میشود که نه کوهی و نه بَرّی و نه بیابانی دیده نمیشود، بالا آسمان و پایین دریای عمّان که زَهره گداز انس و جانّ است.
در مدّت سی و چهار شبانه روز طول کشیده است تا وارد بندر مُخا که اول مملکت یمن است، که از مُخا الی صنعا که پایتخت پادشاه ایشان است، شش منزل است شدیم. هشت یوم در آنجا توقّف، و در اواخر شهر شوّال المکرّم سوار شده عازم جدّه که حضرت حوّا در آنجا مدفون است شدیم. باد مخالف وزیدن گرفت، در مدّت چهارده شبانه روز صاحب غراب که مذکور شد هرچه سعی کرد که به کِنار ]به ساحل[ برسیم روز به روز مخالفتر بود. آخرالأمر به عمّان]در نسخه «امّان» [آمدیم، در شب یازدهم ذیقعده الحرام از مرسای مرصاد، که سه منزل آنطرف مرسای ابراهیم است، از دریا بیرون رفتیم و از اعراب بَدَوی شتر کرایه کرده، در روز چهاردهم وارد [شدیم به] یَلَمْلَمْ که به سعدیّه اشتهار دارد و میقاتگاه اهل یمن است.
در همان روز بعون الله تعالی احرام عمره معتبره در حجّ تمتّع را بستیم، قریب به غروب، لبّیکگویان سوار شتر بیکجاوه شده، در هفدهم شهر مزبور به علّت گرفتن گُمْرُک حجّاج را بردند به حدّه. شب هجدهم سوار شده، روزش وارد حُدَیده، شب نوزدهم سوار شده، تخمیناً یک ساعت به صبح مانده داخل در (وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً)[2] شدیم. روز نوزدهم بفضل الله تعالی طواف عمره و نماز و سعی بین الصفا و المروه را به عمل آوردیم، و بعداً مُحِلّ شده، به دعای مؤمنین و مؤمنات اهل دین مشغول بودیم تا یوم ششم شهر ذی حَجّه الحرام حجّاج راه شام و غیره وارد مکّه معظّمه شدند، روز ترویه که هشتم شهر مزبور است وارد منا، شب را در آنجا بیتوته به عمل آوردیم.
روز عرفه قبل از ظهر وارد عرفات، مکلّفٌبه به عمل آمد. بعد از غروب از آنجا عازم مشعرالحرام، شب دهم را در آنجا بیتوته نیز به عمل آمد. روز دهم مقارن طلوع شمس سوار شده، در وادی مُحسّر که بین مشعر و منا است و هَرْوَله مؤکّده داشت به عمل آمد و بعداً وارد منا، قربانی و حلق رأس و رمی جمرات ثلاثه[3] به عمل آمد، همان روز را وارد مکّه معظّمه، و طواف حجّ تمتّع و نماز و سعی بین الصفا و المروه و طواف نساء نیز بفضل الله تعالی و عونه به عمل آمد، و همین یوم باز معاودت به منا کرده، شب یازدهم و روز آن، و شب دوازدهم و روز آن تا مقارن چهار ساعت از روز گذشته، و آنچه مکلّفٌبه این مدّت بود نیز به عمل آمده، بعداً وارد مکّه معظّمه شدیم. اللّهمّ تقبّل منّا بمحمّد وآله الطاهرین.
و چون جناب مجتهد العصر و الزمانی، حاجی سید محمّد باقر رشتی،[4] که [بنده] اقلّ خلق الله در مناسک حج مقلّد سرکار ایشان بودم، در رساله مناسک فرموده که: «مستحبّ است که سیصد و شصت طواف به عدد ایّام سال به عمل بیاورند و اگر نتواند سیصدو شصت شوط به عمل آورد»، این روسیاه در مدّت سی و سه روز که ایّام توقّف مکّه معظّمه بود چهارصد و پنجاه طواف از برای خود و والدین و اعمام و عمّات و اخوال و خالات و اخوان و اخوات و زوجات و معلّمین و متعلّمین و ذوی الحقوقین و همسایگان و اهل خانواده، ذکوراً و اُناثاً، حیّاً و میّتاً، و اهل ده و اهل بلوک و ملتمسین به عمل آوردم. الحمدلله ربّ العالمین. دیگر نمیدانم بهجایی بَرخُورَد، یا حمّالی عَبَثی بود، که در مدّت یازده ماه به عمل آمد. امید برخوردن بهجا از فضل عمیم خداوند کریم دارم، که بحرمه محمّد و آل او دارم که قبول فرموده باشد.
و در بیست و دوم ماه مزبور، به حمل شتر کجاوهدار، به رفاقتیِ حاجی رمضان بیک خویش که همکجاوه بودیم، دو نفری مبلغ پنجاه باجقلی کرایه قرار داده، در حَمْل حاجی عباسبن عثمان که حَمْل دوم جای ایشان سوار شده، منزل اول که به وادی فاطمه اشتهار داشت [وارد] شدیم، بعد از طیّ منازل و قطع مراحل، در پنجم شهر محرّم الحرام وارد مدینه طیّبه حضرت سیّدالأنام شدیم. پنج یوم در آنجا شرفیاب، روز ششم که روز عاشورا بود، مَلاعین حجّاج را سوار کرده بیرون کردهاند، در طیّ منازل، در هشتم ماه صفرالمظفّر هزار و دویست و چهل و ششم هجری داخل شام مِحْـنَت انجام شدیم.
مدّت هفده یوم در محلّه مسجد طوبی ماندیم و در مسجد معاویه[5] علیه اللعنه والهاویه به زیارت حضرت یحیی7 مشرّف شدیم و دو بار هم در قریه مشهوره به زینبیّه به زیارت حضرت زینب مصیبتها دیده و ستمها کشیده مشرّف شدیم و در بیست و چهارم ماه مزبور از شهر مذکور حرکت کرده، در بیست و نهم وارد حِـمْص ]در نسخه «حمیص» [ شدیم، روز سلخ آنکه شب غُرّه ربیعالأول بود وارد شهر حُماه ]در نسخه «هما» [شدیم که شطّ و رود آنجا شطّ آب فرات است که در جنب کربلای معلاّ میگذرد.
روز غُرّه را در آنجا توقّف، دوّم ماه را حرکت به جانب شهر حلب، در پنجم شهر مزبور وارد شهر حلب شدیم. سه روز را در آنجا توقّف، و در مسجد جامع آنجا به زیارت حضرت زکریّا7 مشرّف شدیم و بعداً از آنجا حرکت کرده، در طیّ چهار منزل وارد شهر عینتاب [در نسخه: «انطاب»] یکروز در آنجا توقّف، و بعد چهار منزل دیگر طی کرده وارد شهر ملاطیّه، دو روز در آنجا توقّف و بعداً در طیّ چهار منزل دیگر وارد شهر آگین که شطّ بغداد در آنجا میگذرد، یک روز هم در آنجا توقّف، و بعد از قطع چهار منزل دیگر، در شب غُرّه ربیعالثانی وارد شهر ارزنجان شدیم. شب مزبور موافق اواسط فروردین ماه قدیم بود که دو شبانه روز را در شهر باران، و در کوهها برف بسیاری باریدن گرفت، دو یوم در آنجا توقّف و بعد از قطع چهار منزل دیگر وارد شهر ارزنـ [ـه] الروم شدیم، دو یوم هم در آنجا توقّف، و بعداً در طیّ دوازده منزل وارد شهر خوی آذربایجان شدیم.
دو روز هم در کاروانسرای سلمان خان توقّف کردیم، و بعداً در طیّ چهار منزل دیگر وارد شهر دارالسلطنه تبریز [شدیم]، چون ناخوشی طاعون بود توقّف نشد، شبِِ روز ورود، در طیّ هفت منزل وارد شهر زنجان که همان سال حاجّ الحرمین حاجی میرزا احمد ویلک وزیر نوّاب فتح الله میرزای شاهزاده، صاحب اختیار محال خَـمسه بود، در آنجا بود یک روز هم در آنجا توقّف، روز غُرّه جمادی الأولی از آنجا حرکت کرده، در طیّ چهار منزل وارد شهر قزوین شدیم، دو روز هم در آنجا، در سرکار عالیجاه میرزا محمّد شریف خان قزوینی مهمان بودیم، و بعداً در طیّ سه منزل دیگر یوم هشتم ماه مزبور وارد دارالخلافه طهران در منزل قرّه العینی میرزا علی شدیم، که مدّت سفر خیر اثر یازده ماه بدون کم و زیاد کشید، والحمدلله سالی بود که از بَدْوِ بنای خانه کعبه معظّمه تا آن سال، در ارزانی و وفور نعمت و کثرت امنیّت و ندادن دورمه [مالیات عبور] و خوش گذشتن از برای حجّاج، از برای پیشینیان اتّفاق نیفتاده، همچه میدانم که از برای پسینیان هم اتّفاق نیفتد و مبلغ هشتاد تومان رایج اشرفی تومانی آن وقت و زمان خرج شد، نصف آن، بل متجاوز، سر سوغات [سوقات] و ارمغان و قیمت قاطر و غیره بود.
فهرست فراسخ دریایی از قراری که از حاجی ناصر صاحب غُراب که مدّت پنجاه و دو سال در دریا سفر کرده مستفید شدم اینست:
- از بندر ابوشهر [بندر بوشهر] الی بندرعباسی [بندر عباس] [صد و پانزده] فرسنگ؛
- از بندر عباسی إلی بندر مخای یمن [ چهارصد و هشتاد و شش] فرسنگ؛
از مخا إلی جدّه [ صد و شصت و هفت] فرسنگ که سفر حجّاج در دریا تمام میشود، که مجموع هفتصد و شصت و هشت فرسخ میشود.
مدّت سفر دریا سه ماه کشید، پنجاه و چهار روز و شب در سوار غراب بودیم، سی و شش روز ایّام توقّف بنادر بود.
منازل سفر خُشکه از مکّه معظّمه إلی دارالخلافه طهران بدین تفصیل است:
- از مکّه معظّمه إلی مدینۀ مشرّفه [ده ] منزل؛
- از مدینه طیّبه إلی شام محنت انجام [بیست و چهار] منزل؛
- ایّام اُطراق از مکّه إلی شام [ ده ] یوم؛
- از شام [یعنی دمشق] إلی شهر حمص[6] [ پنج] منزل؛
- و از حمص[7] إلی شهر حماه [در نسخه: همای] یک منزل؛
- از شهر حماه [در نسخه: همای] إلی شهر حلب [چهار] منزل؛
- از شهر حلب إلی شهر انطاب[8] [چهار] منزل؛
- و از شهر انطاب إلی شهر ملاطیّه [چهار] منزل؛
- و از شهر ملاطیّه إلی شهر آگین [چهار] منزل؛
- و از آگین إلی شهر ارزنجان [چهار] منزل؛
- و از ارزنجان إلی شهر ارزن الروم [چهار] منزل؛
- و از ارزن الروم إلی بلده خوی [دوازده] منزل؛
- و از خوی إلی تبریز [چهار] منزل؛
- و از تبریز إلی شهر زنجان [هفت] منزل؛
- از زنجان إلی شهر قزوین [چهار] منزل؛
- از قزوین إلی دارالخلافه طهران [سه] منزل؛
مجموع نود و چهار منزل میشود. باقی ایّام مدّت سفر خیر اثر، ایام توقّف مکّه معظّمه و مدینه مشرّفه و شام و اُطراق راهها و توقّف بلاد و معطّل کردن اَعراب کفراً[9] میباشد.