آل برکات

از ویکی حج

آل برکات خاندانی از آل قتاده، در شمار حکمرانان و شرفای مکه

خاندان برکات

نسب این خاندان به زین‌الدین ابوزهیر[۱] برکات بن حسن بن عِجلان بن رُمَیثه و از طریق او با هفت واسطه به آل‌قتاده* از اشراف بنوحسن مکه می‌رسد. ابن فهد نسب خاندان برکات را تا عبدمناف، جد سوم پیامبر9، یاد کرده است.[۲]

حسن بن عجلان (حک: 809-821ق.) در 809ق. فرزندش برکات را در حکمرانی خود بر مکه شریک کرد. سال بعد، فرزند دیگرش احمد را در حکمرانی شرکت داد. این هر سه تن تا 818ق. نایب‌السلطنه[۳] سراسر حجاز شدند. حکمرانی مکه تا 829ق. که حسن بن عجلان درگذشت، تحولاتی را از سر گذراند[۴]؛ از جمله این که در 827ق. سلطان مصر، بَرسبای چَرْکَسی، این منصب را به شریف علی بن عنان، از عموزادگان مخالف حسن بن عجلان، وانهاد.[۵] سال بعد سلطان از این رأی بازگشت و حکمرانی را به حسن بن عجلان داد؛ اما آن‌گاه که آماده بازگشت به مکه شد، مرگش فرارسید و سلطان فرمان حکمرانی مکه را برای برکات بن حسن صادر کرد.[۶]

در 845/846ق.[۷] سلطان چَقمَق از ممالیک مصر که بر حجاز سلطه داشت، شریف برکات را از حکومت مکه برکنار نمود و حکمرانی برادرش علی را تنفیذ کرد. در پی این رخداد، برکات به یمن رفت. وی در 849ق. بازگشت و با برادرش ابوالقاسم به نبرد برخاست و بر او چیره شد. اما چون از خشم سلطان مصر آگاهی یافت، دچار هراس شد و در عین هوشیاری و مراقبت، در موسم حج با احتیاط به پیشواز محمل* مصر آمد. امیر محمل از او دلجویی کرد و خلعتش بخشید. در پی سفر برکات به بیرون از مکه، ابوالقاسم بر مکه چیره گشت و تا 851ق. بر این شهر حکومت کرد. در این سال، فرمان تأیید حکمرانی شریف برکات، برای بار چهارم صادر شد.[۸] اعتبار و منزلت شریف برکات نزد امیران مصر به اندازه‌ای بود که چون به مصر آمد، سلطان چَقمَق با پیمودن راهی دراز به پیشوازش شتافت و او را بسیار گرامی داشت. در این سفر، شماری از اهل حدیث نزد شریف برکات آمدند و از وی که صاحب اجازات حدیث بود، بهره علمی برگرفتند.[۹]

نامه‌نگاری‌های سلطان یمن، احمد بن اسماعیل، با شریف برکات که با تهدید و توبیخ او همراه بود، از تیرگی روابط وی و حکمرانان یمن حکایت دارد.[۱۰] شاید از همین رو بود که شریف برکات خود را به حاکمان مصر نزدیک‌تر می‌کرد. همزمان با افزایش سلطه مصریان بر دریای سرخ، تجارت هندیان رونق گرفت و بر شمار حاجیان هندی افزوده شد و قافله‌های هندی به مکه آمدند.[۱۱] برسبای، از ممالیک مصر، فرمان داده بود که یک سوم مالیات این قافله‌ها به حاکم مکه برسد و دو سوم دیگر برای او فرستاده شود. برکات افزایش سهم مکه را از او درخواست کرد و این خواسته پذیرفته شد. دحلان گزارش کرده که در 840ق. فرمانی درباره تقسیم مساوی این درآمدها صادر گشت.[۱۲] از دیدگاه مورخان، پرداخت سالانه 000/10 یا 5000 دینار از سوی امیر مکه به حاکمان چرکسی مصر، نشانه نفوذ این حاکمان در مکه، در آن روزگار است. در عهد چَقمَق چرکسی این نفوذ بیشتر شد و امیر سودون که از سوی او ناظر حرمین بود، در بسیاری از کارها دخالت می‌کرد. نفوذ حاکمان مصر در حرمین، از زمان ممالیک آغاز شد و دخالت‌ها و بسیاره‌خواهی‌های آنان، سبب گشت اشراف مکه بر آنان بشورند و شماری از سپاهیانشان را بکشند.[۱۳] از عادات اشراف در این دوره آن بود که هنگام رسیدن سلطان مصر به مکه، پای شتر محمل او را می‌بوسیدند. برکات از سلطان چقمق خواست تا او را از این کار معاف کند و او هم این خواسته را پذیرفت.[۱۴] در دوران وی، به سال 853ق. نخستین بار مصریان همراه پرده کعبه، پرده‌ای نیز برای حِجْر اسماعیل فرستادند. از آن‌جا که این رخداد سابقه نداشت، آن پرده را درون کعبه نهاده، سال بعد بر حِجْر پوشاندند.[۱۵]

برکات از851ق. تا پایان عمر، یعنی شعبان 859ق. چهار بار به حکمرانی مکه رسید. او به کارهای ملک‌داری دانا بود و توانست با آرامش و عدالت بر مکه حکومت کند.[۱۶] پس از مرگش مردم بر جنازه‌اش نماز خوانده، به رسم اشراف مکه هفت بار گرد کعبه طوافش دادند و پیکرش را در گورستان مَعْلات به خاک سپردند و بر قبرش قبه‌ای ساختند.[۱۷] شاعرانی فراوان در رثای او شعر سرودند.[۱۸]

شریف برکات در دوران پایان عمر، به سال 859ق. بر اثر پیری توان اداره مکه را نداشت. از این رو، به نایب جده، امیر جانی بیک ظاهری، نوشت تا از سلطان مصر بخواهد که ولایت فرزندش محمد را بر مکه تأیید کند. وی درخواست او را پذیرفت و فرمان حکمرانی برای محمد بن برکات فرستاد.[۱۹] در همین سال، سلطان محمد فاتح، از حاکمان عثمانی، قسطنطنیه (استانبول کنونی) را فتح کرد.[۲۰]

محمد بن برکات به عدالت و دانش‌اندوزی مشهور بود و حکومتش 43 سال به درازا انجامید.[۲۱] در عهد وی، سلطنت مصر به ملک قایتبای انتقال یافت و او فرمان لغو مالیات را به مکه فرستاد.[۲۲] همو فرزندش، برکات دوم، را از 877ق. در کار حکمرانی شریک کرد و تا هنگام درگذشتش به سال 903ق. این هر دو تن با آرامش مکه را اداره کردند. محمد در منطقه اَبیار، در جنوب مکه، درگذشت و پیکرش به مکه انتقال یافت و در آن‌جا به خاک سپرده شد.[۲۳] ماتم همگانی و تعطیلی عمومی نشانه رضایت مردم از رفتار سیاسی و عملکرد او شمرده شده است.[۲۴] وی در مکه رباطی برای فقرا ساخت و اوقافی بسیار را به آبرسانی نُواریه، در راه میان جده و مکه، اختصاص داد. مشهورترین فرزندان او برکات، احمد جازان، هَزاع، قایتبای، علی و راجِح درگیری‌های سیاسی بسیاری را در مکه آغاز کرده، جنگ و ناآرامی به راه انداختند.[۲۵]

در 904ق. فرمان عزل برکات دوم و حکمرانی هزاع از مصر رسید. هزاع با موکب مصری تا ینبُع رفت و برکات فرصت را غنیمت شمرده، دیگر بار بر مکه چیره شد. در سال‌های بعد بارها این حکمرانی دست به دست گشت.[۲۶] در یکی از آخرین درگیری‌ها برکات به جنوب مکه رفته بود. در این هنگام، احمد جازان به شهر هجوم آورد و بر تخت حکمرانی نشست و امیرالحاج مصری را راضی کرد که برادرش را دستگیر سازد و در غل و زنجیر به مصر روانه کند. سلطان الغُوری، حکمران مصر، از این کار امیرالحاج خشمگین شد[۲۷] و برکات را آزاد ساخت و در منزلی در قاهره جای داد و اکرام کرد. حُمَیضه نیز گروهی از تُرک‌ها را برانگیخت و آنان در 19 رجب 909ق. احمد را کشتند. سپس خود بر جایش نشست و در موسم حج از قافله‌های حج‌گزاران استقبال کرد.[۲۸] پس از چندی برکات بن محمد با بسیج‌کردن قبایل مختلف، سپاهی فراهم آورد و همراه آن به عرفات رفت و خیمه‌هایش را در دامنه جبل الرحمه برپا کرد. وی در 12 ذی‌حجه 909ق. پس از نابود ساختن سپاه حمیضه بر تخت حکمرانی نشست. سپس فرمان تأیید حکومت او از سوی سلطان الغوری رسید.[۲۹] او در 915ق. به دیدار سلطان مصر رفت. در سال 918ق. سلطان دیگر بار برکات را برای دیدار از مصر دعوت کرد؛ اما او عذر خواست و فرزند خردسالش، محمد ابونُمَی دوم، را همراه اعیان و اشراف فرستاد. پس از سقوط چراکسه و تسلط طوما بیگ بر مصر و حجاز و آمدن عثمانیان به سال 923ق.[۳۰] حکمرانی مکه همچنان در دست آل برکات باقی ماند.[۳۱] سلطان سلیم عثمانی* حکمرانی برکات بن محمد و فرزندش محمد را تنفیذ کرد. برکات دوم، فرزند خردسالش ابونمی دوم را نزد سلطان مصر فرستاد.

حکمرانی نهایی برکات تا سال وفاتش یعنی931ق. ادامه یافت. وی در مجموع 54 سال حکومت کرد[۳۲]. سپس فرزندش محمد معروف به ابونمی دوم که تا آن هنگام در حکمرانی با پدر شریک بود، مستقلاً به حکومت پرداخت. در 945ق. فرمان مشارکت احمد، فرزند ارشد ابونمی دوم، از مصر رسید. پس از وفات احمد در 961ق. حسن جای او را گرفت. ابونمی دوم تا 974ق. بر حجاز حکومت کرد و در سال 984ق. با لشکری عظیم در بندر جده با پرتغالی‌ها روبه‌رو شد و آنان را شکست داد.[۳۳] او حکمرانی را به فرزندش حسن وانهاد و دوران پیری را در منطقه اَبیار، در جنوب مکه، سپری کرد و در 992ق. درگذشت.[۳۴] آن‌گاه شریف حسن بر مسند حکمرانی مکه تکیه زد و با همان درایت و کیاست پدر، حکم راند[۳۵] و تا 1010ق. حکومتش برقرار بود.[۳۶] سپس فرزندش ابوطالب جای او را گرفت.[۳۷] اختلاف ابوطالب با شریف ادریس بن حسن موجب شد تا حکومت مکه به تناوب و توالی به او و ادریس، محسن بن حسن و احمد بن عبدالله بن حسن برسد. سپس زید بن محسن، از فرزندان و نوادگان ابونمی، به حکمرانی مکه دست یافت.[۳۸] از نیمه نخست سده یازدهم تا سده چهاردهم، سه طایفه از نوادگان ابونمی دوم برای تصاحب مقام شریفی مکه با یکدیگر رقابت داشتند: ذَووزید، ذَووعبدالله و ذَوو برکات.

پس از وفات سعد بن زید در 1082ق. حکمرانی مکه از آل زید* به آل برکات انتقال یافت و برکات بن محمد بن ابراهیم بن برکات بن ابونمی دوم، معروف به برکات سوم (حک: 1013-1095ق.) حاکم مکه گردید.[۳۹] حکمرانی او به همت شیخ محمد مغربی، از خواص صدراعظم عثمانی احمد کُوپریلِی که با ذوو زید دشمنی داشت، برپا شد. محمد مغربی اصلاحاتی به سود بیگانگان ساکن مکه و طبقات فقیر صورت داد.[۴۰] در عهد همو بود که شماری از شیعیان را به اتهام واهی نجس‌کردن کعبه، سنگباران کردند.[۴۱] در 1094ق. سعید بن برکات جانشین پدر شد. اختلاف وی با عموزادگان ذوو زید به درگیری‌های فراوان و تغییرهای پیاپی در حاکمیت مکه انجامید. پس از یحیی، فرزندش برکات در 1135ق. حکمرانی یافت؛ اما در جنگ با مبارک بن احمد شکست خورد و دیگربار حکومت به افرادی از آل زید انتقال یافت.[۴۲] از سده دوازدهم به بعد، همواره حکومت مکه میان اشراف آل زید، آل عبدالکریم و بنی‌‌برکات دست به دست می‌شد. از خاندان برکات، عبدالکریم برکاتی تا 1123ق. و یحیی بن برکات نیز بیش از دو سال حاکم مکه شدند. آخرین فرد از خاندان برکات، عبدالله بن حسین برکاتی بود که در سال 1184ق. با یاری نظامیان مصر بر مکه غلبه یافت؛ اما حکمرانی او چند ماه بیشتر دوام نیاورد.[۴۳] پدرش، حسین، جد اشراف بنی‌‌حسین از شاخه‌های آل برکات به شمار می‌رود.[۴۴] ازآن پس شریف احمد، شریف سرور و افرادی از آل زید تا بر کار آمدن آل سعود، بر مکه حکومت کردند.[۴۵]

در دوران حکمرانی برخی از آل برکات مانند برکات اول، به طور کلی، امنیت و آرامش و تعادل سیاسی برقرار بود. اما در عهد برخی مانند برکات سوم، درگیری و جنگ داخلی و نزاع سیاسی به یک سنت بدل شده بود. مسبب همه این ناآرامی‌ها شخص حاکم نبود و قدرت‌طلبی برخی اشراف و چشم داشتن آنان به حکمرانی، تأثیری بسزا در این نابسامانی‌ها و بی‌ثباتی سیاسی داشت و به جنگ‌های سیاسی می‌انجامید. با وجود این، درباره آل برکات، در قیاس با دیگر اشراف مانند آل‌زید، نگرشی مثبت در میان مورخان وجود دارد و گزارش‌های آنان نشان می‌دهد که آل‌برکات اهل آرامش، عدالت، علم، خدمتگزاری، کیاست و سیاست بوده‌اند. بررسی رفتار سیاسی حاکمان آل برکات نشان می‌دهد که نسل اول اینان، افرادی برجسته‌‌تر و اهل کشورداری و عدل و داد بوده‌اند؛ اما نسل دوم در عملکرد و رفتار سیاسی، اختلاف فراوان داشتند و عدالت را همانند نسل اول رعایت نمی‌کردند و از این رو به اندازه آنان با اقبال عمومی مردم روبه‌رو نبودند.

منابع

الاعلام: الزركلی (م.1396ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، 1997م؛ افادة الانام: عبدالله بن محمد الغازی (م.1365ق.)، به کوشش ابن دهیش، مکه، مکتبة الاسدی، 1430ق؛ بلوغ القری: عز بن فهد (م.922ق.)، به کوشش صلاح ‌الدین بن خلیل، قاهره، دار القاهره، 1425ق؛ تاریخ امراء مکه: عبدالفتاح حسین راوة، الطائف، مکتبة المعارف؛ تاریخ مکه (اتحاف فضلاء الزمن): محمد بن علی الطبری (م.1173ق.)، به کوشش محسن محمد، قاهره، دار الکتاب الجامعی؛ تاریخ مکه: احمد السباعی (م.1404ق.)، نادی مکة الثقافی، 1404ق؛ تحصیل المرام: محمد بن احمد الصباغ (م.1321ق.)، به کوشش ابن دهیش، مکه، 1424ق؛ خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام: احمد بن زینی دحلان (م.1304ق.)، مصر، المطبعة الخیریه، 1305ق؛ سمط النجوم العوالی: عبدالملک بن حسین العصامی (م.1111ق.)، قاهره، المکتبة السلفیه؛ غایة المرام باخبار سلطنة البلدالحرام: عبدالعزیز بن فهد المکی (م.920ق.)، به کوشش شلتوت، جده، دار المدنی، 1406ق؛ نزهة النفوس و الابدان فی تواریخ الزمان: علی بن داد الصیرفی، به کوشش حسن حبشی، مصر، دار الکتب، 1973م.

علی احمدی میرآقا

  1. نزهة النفوس، ج3، ص344-365.
  2. غایة المرام، ج1، ص4-13.
  3. نزهة النفوس، ج3، ص247.
  4. تاریخ امراء مکه، ص188.
  5. تاریخ امراء مکه، ص188.
  6. تاریخ مکه، طبری، ج1، ص212؛ خلاصة الکلام، ص41.
  7. تاریخ امراء مکه، ص191.
  8. تاریخ امراء مکه، ص191-192.
  9. تاریخ مکه، سباعی، ص370.
  10. تاریخ مکه، سباعی، ص371-372.
  11. تاریخ مکه، سباعی، ص367.
  12. خلاصة الکلام، ص42.
  13. خلاصة الکلام، ص38.
  14. تاریخ مکه، سباعی، ص368.
  15. تاریخ مکه، طبری، ج1، ص241.
  16. تحصیل المرام، ج2، ص764-765.
  17. خلاصة الکلام، ص43.
  18. تاریخ مکه، سباعی، ص371.
  19. تاریخ مکه، طبری، ج1، ص249-250.
  20. تاریخ مکه، طبری، ج1، ص250.
  21. خلاصة الکلام، ص44؛ تحصیل المرام، ج2، ص766-767.
  22. خلاصة الکلام، ص44-45؛ تاریخ مکه، سباعی، ص373.
  23. بلوغ القری، ج1، ص1020.
  24. بلوغ القری، ج1، ص1020.
  25. تاریخ مکه، طبری، ج1، ص289.
  26. تحصیل المرام، ج2، ص768؛ افادة الانام، ج3، ص320-350.
  27. افادة الانام، ج3، ص344-346.
  28. تحصیل المرام، ج2، ص768.
  29. خلاصة الکلام، ص48-49.
  30. تاریخ مکه، طبری، ج1، ص359.
  31. تاریخ مکه، طبری، ج1، ص360.
  32. تاریخ مکه، طبری، ج1، ص405.
  33. خلاصة الکلام، ص53.
  34. تحصیل المرام، ج2، ص769.
  35. تاریخ امراء مکه، ص218.
  36. تحصیل المرام، ج2، ص770-775.
  37. تحصیل المرام، ج2، ص775-776.
  38. تحصیل المرام، ج2، ص776.
  39. تحصیل المرام، ج2، ص790.
  40. تاریخ مکه، سباعی، ص454-457.
  41. سمط النجوم، ج4، ص529؛ خلاصة الکلام، ص97.
  42. تاریخ مکه، سباعی، ص461، 500-501؛ نک: خلاصة الکلام، ص99-102، 177-180؛ الاعلام، ج2، ص49.
  43. تاریخ مکه، سباعی، ص517؛ خلاصة الکلام، ص203.
  44. خلاصة الکلام، ص203؛ افادة الانام، ج3، ص648.
  45. تاریخ مکه، سباعی، ص518-535.