ذات عرق
ذات عِرق: ميقات حاجيان عراقي و بلاد شرق
موقعیت
ذات عرق نام مکاني است بين نجد و حجاز در عربستان[۱] و در فاصله 100 کيلومتري[۲] شمال شرقي مکه[۳] است.
کاروان حج عراقي از آن جا تهليل و لبيک گويي را آغاز ميکردند[۴]. ذات عرق جزو منطقه عقيق و در انتهای ان به سوي مکه قرار گرفته است. [۵] گويا عرق اصطلاحي براي کوه¬هاي کوچک است و اطلاق آن بر اين منطقه به جهت واقع شدن کوهي کوچک در آن است[۶].
اين مکان پيش از اسلام به عرق شهره بود و پس از آن ذات عرق نام گرفت. [۷] برخي از منابع فقهي علت شهره بودن منطقه به ذات عرق را بهره کم کوه از آب ذکر کرده اند[۸]. برخي نيز آن را نام قريه¬اي دانسته اند که در گذر زمان از بين رفته است[۹].
همچون ديگر مکان¬هاي جغرافيايي مختصات ارائه شده در منابع کهن وضوح چنداني ندارند و بر اساس تقسيم¬بندي مبتني بر نظر ابن عبّاس اين منطقه را در حد فاصل بين نجد و تهامه معرفي کرده اند[۱۰]. گويا ساکنان ذات عرق مسکن خود را جزو هيچکدام از تهامه و نجد نمي دانستند. [۱۱]در برخي از منابع ذات عرق ابتداي تهامه از سمت نجد دانسته شده است. [۱۲] در شعري منسوب به اهالي ذات عرق آنها خود را ساکن منطقه¬اي هموار معرفي کرده¬اند که تهامي نيستند و چشم در آنجا اشکبار است. عاتق البلادي از محققان معاصر با توجه به کوهستاني بودن منطقه تعجب خود را از هموار خواندن آن بيان کرده و علت اشکبار بودن چشم در آنجا را نيز نامفهوم دانسته است. [۱۳]
راه مشهور درب زبيده از ذات عرق مي گذشت. آب وادي واقع در ذات عرق از کوه¬هايي مشهور به ارنامه و مسولا تأمين مي شود و در مسير با آب دره ديگري به نام حماه آميخته و به وادي مَر مي ريزد. [۱۴]ضرايب نام رودهايي بوده که به منطقه ذات عرق منتهي مي شد و يکي از آنها ضريبه نام داشت[۱۵]. نام ضريبه به تدريج بر نام قديمي غلبه کرد و امروزه نام ذات عرق به فراموشي سپرده شده است. [۱۶] الضريبه در مختصات جغرافيايي طول '40و21و عرض '21و"57 قرار دارد و حاجياني که از شمال نجد راهي مکه هستند در اين مکان احرام مي بندند[۱۷]. ابوعلي هجري (م. 300 ق.) نام محلي را که مردم در دوره وي در ضريبه محرم مي شدند «الحنو» ذکر کرده است . [۱۸] گويا امروزه اين منطقه با نام خريبات شناخته مي شود. [۱۹]در فاصله 5 کيلومتري ذات عرق مسجدي به همين نام وجود داشته است. [۲۰]
فقيهان در باره ميقات بودن ذات عرق براي اهل مشرق اختلاف کرده اند. ر وايت¬هايي که عايشه[۲۱]،جابر بن عبدالله[۲۲]، عطاء[۲۳] و حارث بن عمرو[۲۴] آن را از پيامبر نقل کرده اند نشان از ميقات قرارداده شدن ذات عرق براي عراقيان به دست پيامبر دارند.
فقيهان سني مذهب با وجود پذيرش ميقات بودن آن براي حاجياني که از بلاد شرق و عراق راهي مکه مي شوند[۲۵] در چگونگي ميقات شدن آن اختلاف نظر دارند. برخي از آنها مانند طاوس[۲۶]، جابر بن زيد[۲۷] و ابن سيرين[۲۸] معتقدند پيامبر براي عراقي¬ها ميقاتي تعيين نکرده بود چرا که در دوره ايشان اسلام بدان سامان نفوذ نکرده بود و در دوره هاي بعدي با استفاده از قياس، ذات عرق به عنوان ميقات اهل عراق تعيين شد. برخي تعيين آن را به دست مردم[۲۹] و گروهي آن را به وسيله عمر بن خطاب خليفه دوم مي دانند[۳۰]. گفته شده بعد از تأسيس شهرهاي بصره و کوفه گروهي از ساکنان آن نزد عمر آمده و از دوري قَرن المنازل، ميقات تعيين شده از سوي پيامبر براي نجديان، و مشکل بودن رفتن به آنجا سخن راندند. عمر به آنها پيشنهاد داد تا مکاني را که در موازات آن قرار دارد به عنوان ميقات برگزينند بدين شکل بعد از مشورت ذات عرق ميقات عراقيان تعيين شد. [۳۱]
فقيهان شيعي و اهل سنت بر تعيين عقيق که خود شامل سه منطقه مسلخ، غمره و ذات عرق است به عنوان ميقات شرقيان متفق¬اند و اهل سنت به اجماع محل احرام بستن را در ذات عرق مي دانند[۳۲].شيعيان با توجه به روايت¬هاي منسوب به امامان عليهم السلام به چند گروه تقسيم شده اند:
بسياري از علماي شيعي با استناد به قول مشهور، احرام در سه بخش عقيق را جايز دانسته[۳۳] و برخي از آنها مدعي اجماع عالمان شيعي بر اين مطلب شده اند[۳۴]. علامه حلي ذات عرق را نزديکترين ميقات به مکه دانسته است. [۳۵]
شيخ صدوق[۳۶] و پدرش[۳۷]، و نيز شيخ طوسي[۳۸] احرام از ذات عرق را مجاز نمي دانند و تأخير احرام تا آن جا را تنها در صورت ترس از مخالفان و يا بيماري مجاز مي شمارند که اين قول بعدها مورد پذيرش شهيد و برخي از متأخران نيز واقع شد[۳۹].مبناي اين نظريه روايتي از امام صادق (ع) است که نقطه پایانی عقیق را برید اوطاس و غمره دانسته است، بنابر این ذات عرق جزو عقیق نخواهد بود. [۴۰] علامه حلي و مشهور اين رأي را نپذيرفته و با استناد به رواياتي از امام صادق (ع) احرام از ذات عرق را جائز دانسته است. [۴۱]
امام کاظم عليه السلام در پاسخ به سؤالي تغيير ميقات را به جهت نامساعد بودن شرايط آب و هوايي براي کساني که وارد مدينه شده اند ازمسجد شجره به ذات عرق ممنوع دانستند[۴۲]. فقيهان شيعي ممنوعيت را بعد از رسيدن به ميقات مدنيان دانسته¬اند و قبل از آن احرام بستن از هر کدام از ميقات¬ها را جائز مي دانند. [۴۳] در روايتي ديگر هرگاه منزل کسي بعد از ذات العرق به سمت مکه باشد بايد از منزل خود احرام ببندد. [۴۴]
در برخي از روايت¬هاي شيعي ساکنان ذات عرق مانند اهالي حرم مکي به شمارآمده اند و به حکم آيه 192 سوره بقره نمي توانند حج تمتع به جاي آوردند[۴۵]. اين در حاليست که بر اساس پاره اي ديگر از روايات افرادي که حج تمتع به جاي مي آورند حق خروج از حرم را ندارند و اگر ناچار شوند که به مکان¬هايي چون ذات عرق بروند بايد با احرام خارج شده و تلبيه گويان بازگردند[۴۶].براين اساس ذات عرق خارج از محدوه حرم محسوب مي شود.
در روايتي ديگر از امام کاظم عليه السلام در باره کسي که بعد از انجام حج تمتع از مکه خارج و به مدينه يا ذات عرق رفته سؤال شده و ايشان با استناد به عمل امام صادق عليه السلام احرام بستن در ذات عرق براي حج تمتع را جائز دانسته اند. با توجه به عدم جواز اين عمل بر مبناي فقه شيعه عمل امام حمل بر تقيه شده است. [۴۷]در مکاتبه¬اي منسوب به امام عصر (عج) شيعيان در صورت ضرورت تقيه مأمور به احرام مخفيانه در ابتداي عقيق و زمزمه کردن تلبيه و پوشيدن لباس و ظاهر کردن احرام و تلبيه در ذات عرق، ميقات اهل سنت، شده اند. [۴۸]
در ماجراهاي تاريخي صدر اسلام چند بار نام ذات عرق به ميان آمده است. از جمله توقف پيمان شکنان با حضرت علي (ع) بعد از تجهيز سپاه در مسير بصره در ذات عرق است که به «يوم النحيب» مشهور شده است. [۴۹]
ذات عرق يکي از منزلگاه¬هايي است که امام حسين (ع) در سفر به کربلا در آن توقف کردند. ايشان در آنجا با بشر بن غالب که از عراق به مکه باز مي گشت ديدار و از وضع کوفه جويا شد و وي جمله مشهور: دلهايشان با شما و شمشيرهايشان با امويان است، را در جواب ايشان گفت. [۵۰] در گزارشي ديگر مختار بن ابي عبيد ثقفي در سال 65 هجري براي نجات محمد حنفيه و گروهي از بني هاشم از زندان عبدالله بن زبير نيروهايي در چند گروه به مکه فرستاد که برخي از اين گروه¬ها در ذات عرق به هم ملحق شدند[۵۱].
پانویس
- ↑ معجم البلدان، ج4، ص107.
- ↑ اخبار مکه، الفاکهی, ج5، ص106؛ پاورقي3.
- ↑ معالم المکه التاريخيه، ص160.
- ↑ الاماکن، ص162.
- ↑ معجم البلدان، ج4، ص107-108.
- ↑ معجم البلدان،ج4، ص107.
- ↑ تاج العروس، ج13، ص325.
- ↑ مستند الشيعه، ج11، ص167.
- ↑ منتهي المطلب، ج10، ص190.
- ↑ الاماکن، ص162؛ المعالم الاثيره، ص189.
- ↑ معجم البلدان، ج4، ص108.
- ↑ تاج العروس، ج16، ص81.
- ↑ معالم المکه التاريخيه، ص183.
- ↑ معالم المکه التاريخيه، ص160.
- ↑ معالم المکه الاثرية، ص183.
- ↑ معجم المعالم الجغرافيه، ص193.
- ↑ الامکنه والمیاه، ج2، ص246.
- ↑ معالم المکه الاثريه، ص161.
- ↑ اخبار مکه، الازرقي، ج2، ص310.
- ↑ موسوعه مرآه الحرمين، ج4، ص826.
- ↑ سنن أبي داود،ج 1، ص391؛ السنن النسائي، ج5، ص125؛ سنن الکبري، البيهقي، ج5، ص27-28.
- ↑ صحيح مسلم، ج2، ص7؛ سنن ابن ماجة،ج2، ص972 -973؛ مسند أحمد، ج3، ص333.
- ↑ مسند الشافعيّ، ص114؛ السنن الکبري، البيهقي، ج5، ص27-28.
- ↑ سنن أبي داود، ج1، ص392؛ سنن الدار قطني، ج2، ص236؛ السنن الکبري، بيهقي، ج5، ص28.
- ↑ المغني، اين قدامه، ج3، ص206-207.
- ↑ الام، ج2، ص150.
- ↑ ارشاد الساري، ج3، ص102.
- ↑ عمده القاري، ج9، ص145.
- ↑ فتح العزيز، ج7، ص80.
- ↑ الام، ج2، ص150.
- ↑ صحيح البخاري، ج2، ص143.
- ↑ نک: المغني، ابن قدامه، ج3، ص206-207؛ جواهر الکلام، ج18، ص105.
- ↑ مختلف الشيعه، ج4، ص40 ؛ الحدائق الناضره، ج14، ص438؛ رياض المسائل، ج6، ص11.
- ↑ جواهر الکلام، ج18، ص105؛ الخلاف، ج2، ص283؛ الناصريات، ص308.
- ↑ تذکره الفقهاء، ج1، ص170.
- ↑ الکافی، ج4، ص319؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص56.
- ↑ مختلف الشيعه، ج4، ص40؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص56.
- ↑ النهايه في مجرد الفقه و الفتاوي، ص210؛ المبسوط في الفقه الاماميه، ج1،ص 312.
- ↑ مستند الشيعه، ج11، ص171.
- ↑ الکافی، ج4، ص319-321؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص56.
- ↑ نک: مختلف الشيعه، ج4، ص40.
- ↑ تهذيب الاحکام، ج5، ص57.
- ↑ مختلف الشيعه، ج4، ص44.
- ↑ وسائل الشيعه، ج11، ص334.
- ↑ الکافي، ج4، ص299.
- ↑ الکافي، ج4، ص441.
- ↑ الکافي، ج4، ص442.
- ↑ الاحتجاج، ج2، ص485؛ بحار الانوار، ج96، ص126.
- ↑ بحار الانوار، ج32، ص145.
- ↑ عوالم العلوم، ص217.
- ↑ اتحاف الوري، ج2، ص78.
منابع
- اتحاف الوري بأخبار أم القري، عمر بن محمد ابن فهد (م.885.ق.)، تحقيق و تقديم فهيم محمد شلتوت، مکه، جامعة أم القري، 1403ق.
- الاحتجاج علي اهل اللجاج، احمد بن علي الطبرسي (م.520ق.)، تحقيق سيد محمد باقر موسوي خرسان، نجف، دار النعمان، 1386ق.
- اخبار مکة في قديم الدهر و حديثه، محمد بن اسحق الفاکهي (م.275ق.)، تحقيق عبدالملک بن عبدالله بن دهيش، مکه، مکتبة الاسدي، 1424ق.
- اخبار مکه و ما جاء فيها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقي (م.248ق.)، تحقيق رشدي الصالح ملحس، بيروت، دار الاندلس، 1416ق.
- ارشاد الساري، احمد بن محمد القسطلاني (م.923ق.)، قاهره، مطبعه الکبري الاميريه، 1323ق.
- الام، محمد بن ادريس الشافعي (م. 204ق)، بيروت، دار الفکر، 1403ق.
- الاماکن او ما اتفق لفظه و افترق مسماه من الامکنه، محمد بن موسي الحازمي (م584ق.)، تحقيق حمد الجاسر، بيجا، بيتا، بينا.
- الأمكنة و المياه و الجبال و الآثار، نصر بن عبد الرحمن اسكندرى (م. 561 ق), رياض, مركز الملك فيصل للبحوث و الدراسات الاسلاميه, 1425ق.
- بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، محمد باقر المجلسي (م. 1110ق)، تصحيح محمد باقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمد مهدي موسوي خرسان، بيروت، دار احياء التراث العربي و مؤسسة الوفاء، 1403ق.
- تاج العروس من جواهر القاموس، مرتضي الزبيدي (م.1205ق.)، تحقیق علي شيري، بيروت، دار الفکر، 1414ق.
- تذکرة الفقهاء، حسن بن يوسف حلي (م. 726ق)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1416ق.
- تهذيب الاحکام في شرح المقنعة للشيخ المفيد، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، تحقیق سيد حسن موسوي خرسان و علي آخوندي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1365ش.
- توضیح المسائل في بيان احکام الشرع بالدلائل، سيد علي الطباطبائي (م.1231ق.)، قم، موسسة آل البيت، 1418ق.
- جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام، محمد حسين نجفي الجواهری (م. 1266ق.)، تحقیق عباس قوچانی، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1365ش.
- الحدائق الناضرة في احکام العترة الطاهره، يوسف بن احمد البحراني (م. 1186ق.)، تحقيق محمد تقي ايرواني و علي آخوندي، قم، النشر الاسلامي، 1363ش.
- الخلاف في الاحکام، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، تحقيق خراساني و ديگران، قم، النشر الاسلامي، 1407ق.
- سنن ابن ماجه، محمد بن زيد الربعي ابن ماجه (م.275ق.)، تحقيق محمدفؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق.
- سنن ابي داود، ابوداود سليمان بن الاشعث (م.275ق.)، تحقيق سعيد اللحام، بيروت، دار الفکر، 1410ق.
- السنن الکبري، احمد بن الحسين البيهقي (م. 458ق.)، بيروت، دار الفکر، 1416ق.
- سنن النسائي، احمد بن علي النسائي (م. 303ق.)، تحقيق صدقي جميل العطار، بيروت، دار الفکر، 1348ق.
- صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل البخاري (م.256ق.)، تحقيق عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، بيروت، دار الفکر، 1401ق.
- صحيح مسلم، مسلم بن حجاج نيشابوري (206-261ق.)، تصحيح محمد فواد عبدالباقي، بيروت، دار الفکر، 1419ق.
- عمدة القاري، محمود بن احمد البدرالعيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- عوالم العلوم، عبدالله البحرانی(م. 1130ق), قم, مدرسه الامام المهدی عجل الله, 1407ق.
- فتح العزيز شرح الوجيز، عبدالکريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، بيروت، دار الفکر.
- الکافي، محمد بن يعقوب کليني (م.329ق.)، تحقيق علياکبر غفاري، تهران، دار الکتب اسلاميه، 1363ش.
- المبسوط في فقه الاماميه، محمد بن حسن الطوسي (م.460ق.)، تحقیق محمد باقر البهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه، 1387ق.
- مختلف الشيعة في احکام الشريعه، حسن بن يوسف حلي (م. 726ق.)، قم، النشر الاسلامي ، 1413ق.
- مستند الشيعة في احکام الشريعه، احمد بن محمد مهدي النراقي (م. 1245ق.)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1415ق.
- المعالم الأثيرة في السنة و السيرة، محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار القلم، 1411ق.
- معالم مکة التاريخيه، عاتق بن غيث البلادي؛ مکه، دار مکه، 1403ق.
- معجم البلدان، ياقوت بن عبدالله الحموي (م.626.ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م.
- معجم المعالم الجغرافية في السيرة النبويه، عاتق بن غيث البلادی (م.1431ق.)، مکه، دار مکه، 1402ق.
- المغني، عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه.
- منتهی المطلب في تحقيق المذهب، حسن بن يوسف حلي (م. 726ق.)، مشهد، انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1414ق.
- موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ايوب پاشا صبري (م.1307ق.)، القاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق.
- النهاية في مجرد الفقه و الفتاوي، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، بيروت، دار الکتاب العربي، 1400ق.
- وسائل الشيعه (تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعه)، محمد بن الحسن الحر العاملي (1033-1104ق.)، الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت، 1414ق.