کاربر:Mnourahmadi/صفحه تمرین۱
احصار
به ناتوانی مُحرِم از انجام مناسک حج یا عُمره به دلیل عوامل درونی همچون بیماری "اِحصار" میگویند.در منابع تاریخ اسلام گزارش شده که امام حسین(ع) بر اثر بیماری در عمره دچار احصار شد و با قربانیکردن شتر و حَلق از احرام بیرون آمد و پس از بهبود، عمره دیگری به جا آورد. احصار زمانی اتفاق می افتد که عمره گزار از ورود به مکه و انجام اعمال عمره و حجگزار از وقوف در عَرَفات و مَشعر، ناتوان شود. در این صورت فرد با قربانی و علاوه بر آن، طبق نظر برخی با حَلق یا تقصیر از احرام خارج و محرمات احرام برایش حلال می شود. البته حلالشدن کامیابی جنسی برای محصور در حج واجب، به انجام مناسک در سال آینده و در حج مستحب، به انجام طواف نساء شخصی دیگر به نیابت از او وابسته است. حجگزار میتواند هنگام احرام شرط کند که اگر احصار پیش آید، از احرام خارج شود.
مفهومشناسی
«احصار» به معنای بازداشتن، تنگ گرفتن و احاطه کردن است.[۱] در فقه امامی، «احصار» عبارت است از بیمار شدن احرامگزار هنگام مناسک حج یا عُمره، به گونهای که از تمام کردن آن ناتوان شود.[۲]
احصار در فقه حنفی، با هر چه مانع حج گزاردن محرم شود، تحقق مییابد؛ همچون بازدارندگی دشمن، بروز بیماری، نبودن هزینه سفر، و درگذشت همسر یا مَحرم زن.[۳] و به نظر فقیهان مالکی[۴] و شافعی[۵] و مشهور فقه حنبلی[۶]تنها با بازدارندگی دشمن محقق میشود.
در منابع فقهی، کسی که به سبب احصار از اتمام حج بازماند، «محصور» یا «مُحصَر» خوانده میشود.
پیشینه تاریخی
نمونههایی از احصار در منابع تاریخ اسلام ثبت شده است؛ از جمله: گزارش شده که امام حسین(ع) بر اثر بیماری در عمره دچار احصار شد و با قربانیکردن شتر و حَلق از احرام بیرون آمد و پس از بهبود، عمره دیگری به جا آورد.[۷]
تحقق احصار
فقیهان امامی اِحصار در حج را زمانی می دانند که وقوف در عَرَفات و یا مَشعر ممکن نباشد و زمان حج بگذرد.[۸] به نظر عدهای، اگر ناتوانی در مَنا پدید آید، احصار نیست؛ و باید برای رَمْیْ و ذبح قربانی نائب گرفت و پس از حَلْق یا تقصیر و خروج از احرام، به بقیه اعمال پرداخت.[۹] برخی ممنوعیت از ورود به منا و مکه را احصار میدانند.[۱۰] احصار در عُمره، با ممنوعیت از رسیدن به مکه[۱۱] یا انجام اعمال عمره [۱۲] تحقق مییابد. برخی ناتوانی از طواف یا سعی را نیز احصار می دانند.[۱۳]
فقیهان اهل سنت ناتوانی احرامگزار از وقوف در عَرَفات و طواف افاضه را احصار می دانند.[۱۴] اما اگر ممنوعیت تنها از وقوف باشد، حنفیان[۱۵] و اندکی از حنبلیان[۱۶] آن را احصار نمی دانند؛ ولی فقیهان شافعی، مالکی و حنبلی آن را احصار میدانند؛ هرچند همگی در این حالت، تَحَلُّل را با انجام اعمال عُمره می دانند؛[۱۷] و اگر ممنوعیت تنها از طواف افاضه باشد، حنفیان و مالکیان، آن را احصار نمی دانند؛[۱۸] ولی شافعیان آن را احصار می دانند.[۱۹] حنبلیان، منع از طواف پس از وقوف در عرفه و پیش از رَمْی جَمَرَه عَقَبه را، احصار می دانند؛ ولی منع پس از رمی جمره عقبه را احصار نمی دانند.[۲۰]
تحلّل
حکم محصور از نظر همه فقیهان امامی[۲۱] و اهل سنت[۲۲]، تحلّل[۲۳] یعنی خروج از احرام و حلالشدن محرمات احرام است. مالک بن انس به تحلل محصور در عُمره باور ندارد.[۲۴]
به نظر مشهور فقیهان امامی، برای محصور در حج واجب،[۲۵] با ذبح قربانی و حلق یا تقصیر، همه مُحرَّمات احرام جز کامیابی جنسی حلال میشود و حلال شدن آن منوط به انجام دادن مناسک در سال آینده است. در حج مستحب، تحلل کامیابی جنسی، منوط به آن است که شخصی دیگری به نیابت از محصور، طواف نساء را به جا آورد.[۲۶]
به نظر همه فقیهان امامی، در عُمره مُفرَده و به نظر مشهور آنان در عمره تَمتُّع، حصول تَحلُّل کامل حتی در زمینه کامیابی جنسی، با انجام عمره مفرده دیگر پس از رفع بیماری حاصل خواهد شد.[۲۷] ولی برخی از فقیهان امامی برای تحلّل کامل ذبح قربانی را کافی میدانند و عمره دوباره را واجب نمیدانند.[۲۸]
مذاهب اهل سنت در مورد محصور (مطابق تعریف خود برای احصار) قائل به تحلّل کامل از همه محرمات حتی کامیابی جنسی هستند.[۲۹]
قربانی
به نظر فقیهان امامی برای تَحَلُّل محصور، قربانی لازم است؛[۳۰] به نظر مشهور فقیهان امامی، مکان ذبح قربانی محصور، در حج، مِنا و در عُمره، مکه است.[۳۱] به نظر مشهور فقیهان امامی، زمان قربانی محصور در حج، روز عید قربان است.[۳۲] شخص محصور، قربانی یا بهای آن را از طریق فردی به مِنا میفرستد و با او وعده میکند که در روز عید قربان، آن را ذبح کند تا محصور از احرام بیرون آید.[۳۳] به نظر فقیهان امامی، ذبح قربانی محصور در عُمره، زمان خاصی ندارد.[۳۴]
فقهای اهل سنت [۳۵]، به جز مالکیان[۳۶] قربانی را برای تحلّلِ محصور لازم میدانند؛ اما مالکیان تنها نیت تحلل را کافی می دانند. از نظر فقیهان شافعی[۳۷] و حنبلی[۳۸] مکان ذبح قربانی برای شخص محصور، همان مکان حصر؛ و از نظر فقیهان حنفی منطقه حرم است.[۳۹] ذبح قربانی برای محصور، به نظر فقیهان شافعی،[۴۰] حنبلی[۴۱] و برخی حنفیان و خود ابوحنیفه[۴۲] دارای زمان خاصی نیست؛ و به نظر برخی دیگر از فقیهان حنفی، در حج، هشتم تا دهم ذیحجه و در عُمره، نامُعَیّن است؛[۴۳]
نیت تحلّل
به نظر تمام فقهاء نیت تَحَلُّل برای محصور واجب است؛ هر چند فقیهان امامی در اِحصار نیت تحلّل را هنگام ذبح قربانی؛[۴۴] و فقیهان مذاهب اربعه آن را هنگام فرستادن قربانی به سوی حرم و ذبح لازم می دانند.[۴۵]
حلق و تقصیر
برخی از فقیهان امامی[۴۶] برای تحلل محصور تقصیر و بعضی[۴۷] حلق را لازم شمردهاند. برای تَحَلُّل محصور، به نظر مشهور فقیهان شافعی[۴۸] و برخی از فقیهان حنبلی[۴۹] حلق لازم است.[۵۰] ولی مالکیها[۵۱] و بیشتر فقیهان حنفی، جز ابویوسف[۵۲] و برخی از فقیهان حنبلی[۵۳] حلق را لازم ندانستهاند.
اشتراط تحلّل
به نظر مشهور فقیهان امامی[۵۴] ، حنبلی[۵۵] و شافعی[۵۶] انسان میتواند در هنگام احرام شرط کند که اگر بیمار شود یا به دلیل مانعی نتواند حج را به پایان رساند، از احرام بیرون آید. بر این اساس، هرگاه یکی از این موانع تحقق یابد، او میتواند از احرام خارج شود. مالکیان[۵۷] و حنفیان[۵۸] چنین شرطی را صحیح و نافذ ندانستهاند.
در صورت اشتراط تحلل، برخی فقیهان شیعه به وجوب قربانی[۵۹] و برخی به عدم وجوب آن اعتقاد دارند.[۶۰] شافعیان درباره وجوب قربانی اختلاف نظر دارند.[۶۱] حنبلیان به واجبنبودن قربانی باور دارند.[۶۲]
قضای حج و عمره
بر پایه فقه امامی،[۶۳] شافعی،[۶۴] مالکی،[۶۵] و حنبلی،[۶۶] در حج یا عُمره مستحب بر محصور قضای حج ناتمام لازم نیست؛ اما در حج واجب قضای آن واجب است. فقیهان حنفی، افزون بر وجوب قضای حج یا عمره واجب، به وجوب قضای حج یا عمره مستحب بر محصور نیز معتقدند.[۶۷]
به نظر مشهور امامیان، اگر حج یا عمره محصور مستحب باشد، باید شخصی را نائب سازد تا طواف نساء را به نیابت از او به جا آورد.[۶۸]
- ↑ النهایه، ج۱، ص۳۹۵؛ لسان العرب، ج۴، ص۱۹۵، «حصر».
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۳۲؛ المهذب، ج۱، ص۲۷۰؛ السرائر، ج۱، ص۶۳۸.
- ↑ تحفة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۵؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۷۵-۱۷۶.
- ↑ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۹۰-۲۹۱؛ حاشیة الدسوقی، ج۲، ص۹۳.
- ↑ المجموع، ج۸، ص۲۹۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۷۶-۳۷۷.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۳۶۹؛ تهذیب، ج۵، ص۴۲۲.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۴۰۱-۴۰۲؛ مدارک الاحکام، ج۸، ص۲۹۲-۳۰۱؛ مناسک حج، امام خمینی، ص۵۰۸-۵۱۴.
- ↑ الروضة البهیه، ج۲، ص۳۷۱؛ مدارک الاحکام، ج۸، ص۲۹۲-۳۰۱؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۱۲۶.
- ↑ الروضة البهیه، ج۲، ص۳۷۲.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵؛ شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۱۳؛ مجمع الفائده، ج۷، ص۴۰۰، ۴۱۱.
- ↑ جامع المقاصد، ج۳، ص۲۸۳؛ الروضة البهیه، ج۲، ص۳۶۷، ۳۷۲؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۱۲۸.
- ↑ کشف اللثام، ج۶، ص۳۰۱؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۲۰۱؛ مناسک حج، امام خمینی، ص۵۰۷.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۷۷؛ المغنی، ج۳، ص۳۷۴؛ حاشیة الدسوقی، ج۲، ص۹۳.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۱۴؛ اللباب، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ نک: المغنی، ج۳، ص۳۷۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۷۴؛ المجموع، ج۸، ص۲۹۸؛ حاشیة الدسوقی، ج۲، ص۹۵-۹۶.
- ↑ مختصر خلیل، ص۷۷؛ حاشیة الدسوقی، ج۲، ص۹۵؛ تبیین الحقائق، ج۲، ص۸۱.
- ↑ المجموع، ج۸، ص۲۹۸-۳۰۲.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۷۴؛ مطالب اولی النهی، ج۲، ص۴۵۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۳۸۵؛ مسالک الافهام، ج۲، ص۳۸۶؛ الاحصار و الصد، ص۵.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۰۶؛ المجموع، ج۸، ص۲۹۴؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۹۴.
- ↑ الصحاح، ج۴، ص۱۶۷۳؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۷۷؛ النهایه، ج۱، ص۴۲۸، «حلل».
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۰۹؛ المغنی، ج۳، ص۳۷۱.
- ↑ مجمع الفائده، ج۷، ص۴۱۳-۴۱۴.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۳۵؛ المهذب، ج۱، ص۲۷۰؛ تحریر الاحکام، ج۲، ص۷۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۴۰۵؛ الدروس، ج۱، ص۴۷۶؛ المعتمد، ج۵، ص۴۵۱-۴۵۲، «کتاب الحج».
- ↑ الدروس، ج۱، ص۴۷۶؛ مناسک الحج، تبریزی، ص۲۱۹؛ مناسک حج، بهجت، ص۱۵۶.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۰۶؛ المغنی، ج۳، ص۳۷۱؛ حاشیة الدسوقی، ج۲، ص۹۳.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۴۲۳-۴۲۴؛ شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۱۳؛ مستند الشیعه، ج۱۳، ص۱۴۲.
- ↑ السرائر، ج۱، ص۶۳۸؛ تحریر الاحکام، ج۲، ص۷۹.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵؛ السرائر، ج۱، ص۶۳۸؛ مناسک حج، امام خمینی، ص۵۱۲.
- ↑ تهذیب، ج۵، ص۴۲۱-۴۲۲.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵؛ تهذیب الاحکام، ج۵، ص۳۷۳؛ الوسیله، ص۱۹۳.
- ↑ الام، ج۲، ص۱۸۰؛ المجموع، ج۸، ص۳۰۲-۳۰۳؛المغنی، ج۳، ص۳۷۱؛ کشاف القناع، ج۲، ص۶۰۷-۶۰۸؛المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۰۶.
- ↑ الموطأ، ج۱، ص۳۶۰-۳۶۱؛ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۹۴؛ حاشیة الدسوقی، ج۲، ص۹۳-۹۴.
- ↑ فتح العزیز، ج۸، ص۱۷؛ المجموع، ج۸، ص۲۹۸-۲۹۹.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۷۳؛ کشاف القناع، ج۲، ص۶۰۹.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۰۶؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ نک: فتح العزیز، ج۸، ص۱۷؛ المجموع، ج۸، ص۳۰۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۷۳.
- ↑ نک: المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۰۹؛ تحفة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۷؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۰۹؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۳۳؛ تحریر الاحکام، ج۲، ص۷۴؛ مسالک الافهام، ج۲، ص۳۸۹.
- ↑ المجموع، ج۸، ص۲۹۹؛مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۹۴؛ حاشیة الدسوقی، ج۲، ص۹۳-۹۴؛المغنی، ج۳، ص۳۷۵؛ البحر الرائق، ج۳، ص۹۹.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۳۵؛ قواعد الاحکام، ج۱، ص۴۵۵؛ مستند الشیعه، ج۱۳، ص۱۴۷.
- ↑ الکافی فی الفقه، ص۲۱۸؛ غنیة النزوع، ص۱۹۵.
- ↑ المجموع، ج۸، ص۲۹۹.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۷۱-۳۷۵؛ کشاف القناع، ج۲، ص۶۱۰.
- ↑ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۶۹؛ ج۵، ص۸۵.
- ↑ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۹۴؛ حاشیة الدسوقی، ج۲، ص۹۴.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۱۰۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۷۵.
- ↑ السرائر، ج۱، ص۵۳۳؛ الجامع للشرائع، ص۲۰۴؛ موسوعة الامام الخوئی، ج۲۹، ص۴۴۶.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۷۷.
- ↑ المجموع، ج۸، ص۳۱۰؛ روضة الطالبین، ج۲، ص۴۴۶.
- ↑ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۹۲-۲۹۳.
- ↑ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۷۸.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۴۳۱؛ اللمعة الدمشقیه، ص۷۰.
- ↑ الانتصار، ص۲۵۸؛ السرائر، ج۱، ص۶۴۱؛ الجامع للشرائع، ص۲۲۲.
- ↑ فتح العزیز، ج۸، ص۱۰-۱۱؛ المجموع، ج۸، ص۳۱۱؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۵۳۴.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۴۳، ۳۷۷.
- ↑ الخلاف، ج۲، ص۴۲۵-۴۲۶؛ الدروس، ج۱، ص۴۸۲؛ موسوعة الامام الخوئی، ج۲۹، ص۴۲۷-۴۲۸.
- ↑ مختصر مزنی، ص۷۲؛ المجموع، ج۸، ص۳۰۶؛ مغنی المحتاج، ج۱، ص۵۳۷.
- ↑ مواهب الجلیل، ج۴، ص۲۹۹؛ حاشیة الدسوقی، ج۲، ص۹۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۷۲.
- ↑ تحفة الفقهاء، ج۱، ص۴۱۸؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۳۲؛ شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۱۳؛ تحریر الاحکام، ج۲، ص۷۹.