غَزوه خِیبر به جنگ پیامبر (ص) با یهودیان منطقه خیبر در مدینه در سال هفتم هجری گفته می‌شود که با پیروزی یاران پیامبر (ص) پایان یافت. سبب جنگ پیامبر با یهودیان خیبر را این دانسته‌اند که این یهودیان، به یهودیان بنی نضیر پناه داده بودند و همچنین دیگر قبایل عرب را علیه مدینه تحریک به جنگ با مدینه می‌کردند.

علت آغاز جنگ

علت اصلی لشکرکشی رسول خدا به خیبر، از بین بردن مرکزیت رویارویی با مسلمانان در شمال مدینه بود؛ زیرا از ابتدای حضور مسلمانان در مدینه، منطقه خیبر و یهودیان ساکن آن و همچنین قبایل اطراف، که بیشتر تحت تأثیر و نفوذ خیبر بودند، مدینه را تهدید می‌کردند. رویدادهای یک‌ساله پیش از نبرد و سریه‌هایی که به آن سو انجام شد، نشان دهنده نا امن بودن آن منطقه و توطئه‌های مکرر یهود خیبر و قبایل هم‌پیمان آن‌هاست.[۱]

قبیله بنی‌نضیر که پس از پیمان‌شکنی و اعلام جنگ با پیامبر در سال چهارم هجرت، مجبور به تسلیم و مهاجرت از مدینه به خیبر شد، دشمنی‌اش را با مسلمانان تشدید کرد. این قبیله در خیبر نیز قلعه و کشاورزی داشت و از این پایگاه برای دشمنی با پیامبر استفاده کرد.[۲] اهالی خیبر، با پشتوانه مالی حاصل از کشاورزی، قبایل اطراف خود و شمال مدینه را علیه مدینه تحریک کردند.[۳][۴] گزارش‌هایی از آمادگی و قصد بزرگان خیبر برای حمله به مدینه وجود دارد.[۵] چنان‌که دو ماه پیش از غزوه خیبر، پیامبر خبردار شد که یکی از فرماندهان یهود منطقه، قصد حمله به مدینه را دارد.[۶] نامه‌ای از پیامبر به اهالی خیبر هم موجود است که آنان را به اسلام دعوت کرده است.[۷]هرچند زمان این نامه روشن نیست، ولی برخی آن را مربوط به سال هفتم دانسته‌اند.[۸] چنان‌که از کلمات آن هم استفاده می‌شود، پیش از غزوه خیبر نوشته شده و اتمام حجتی با اهل خیبر بوده و پس از این نامه، به آن سو لشکرکشی شده است.

جنگ پیامبر(ص) با یهودیان منطقه خیبر

غزوه خیبر در سال هفتم هجری اتفاق افتاد.[۹] شیوه رسول خدا پیش از هر حمله آن بود که از نرسیدن صدای اذان در منطقه مطمئن شود و چون صدای اذان از داخل خیبر نشنید، راه افتاد. پرچمی به دست حباب بن منذر و یکی به دست سعد بن عباده داد و پرچم اصلی (لواء) را به علی سپرد.[۱۰] پیامبر و سپاه او طی چند روز قلعه‌های یهودیان در خیبر را فتح کردند.[۱۱][۱۲] مهم‌ترین و مستحکم‌ترین قلعه این منطقه قلعه قَموص بود که هنگام نبرد آن، پیامبر دچار سردرد شده بود و در اردوگاه به سر می‌برد.[۱۳] صبحگاهان پیامبر در پی علی فرستاد و چون آن حضرت از درد چشم رنج می‌برد با آب دهانش چشم او را شفا بخشید، پرچم را به دستش سپرد و برایش دعا کرد.[۱۴] امیرمؤمنان پس از کشتن قهرمان یهود، مرحب، پیروزی مسلمانان و فرار یهودیان را محقق ساخت.[۱۵] در هنگامه این درگیری، سپر علی شکست و به جای آن درِ قلعه را با دستان پرتوان خود کَند و سپر قرار داد.[۱۶] آن‌گاه روی خندقی که پیرامون قلعه حفر شده بود، انداخت تا رزمندگان از روی آن عبور کنند.[۱۷] ابورافع گوید: «هشت نفری تلاش کردیم آن در را جابه‌جا کنیم، نتوانستیم».[۱۸] شیخ مفید و بیهقی این رقم را به هفتاد نفر هم رسانده‌اند.[۱۹] خود آن حضرت فرموده است: «من با قدرت الهی این کار را کردم، نه با قدرت جسمانی».[۲۰]در آخرین مرحله غزوه خیبر، دژهای وطیح و سُلالم که به بنی‌نضیر تعلق داشت، به محاصره سپاه اسلام درآمد و با مذاکره به دست پیامبر افتاد.[۲۱]

عدد لشکریان مسلمان در خیبر، ۱۵۰۰ نفر گزارش شده است که ۲۰۰ نفر آنان سواره بودند.[۲۲] تعداد جنگجویان خیبر را فقط واقدی در چند مورد از کتاب مغازی، ۰۰۰/۱۰ نفر گزارش کرده[۲۳]و در منابع دیگر نیامده است. بی‌توجهی مورخان و عدم تکرار آن در کتاب‌هایشان، این را به ذهن می‌رساند که این عدد، مربوط به کل جمعیت خیبر باشد، نه فقط جنگجویان؛ زیرا در این صورت عدد اهالی خیبر بسیار فزونی خواهد یافت. گروهی از زنان نیز در این نبرد شرکت کردند تا لشکر را امداد، و زخمی‌ها را مداوا کنند. تعداد زنانی که صحابه‌نگاران نام آنان را به مناسبت شرح حال هر یک ثبت کرده‌اند، به۱۵ نفر می‌رسد.[۲۴] تعداد شهدای این غزوه ۱۵ نفر و تعداد کشتگان یهود ۹۳ نفر ثبت شده است.[۲۵]

صلحنامه

پس از نبرد خیبر، غنائم دو قلعه شق و نطات میان مسلمانان تقسیم شد و غنائم دژ کتیبه، به عنوان خمس، در اختیار پیامبر قرار گرفت. ایشان آن را بین همسران خود، بنی‌هاشم، یتیمان، مساکین و عده‌ای دیگر تقسیم کرد.[۲۶] آن‌گاه با اهالی خیبر چنین قرار گذاشت که باغ‌هایشان در اختیارشان بماند و در مقابل نیمی از محصول سالیانه، از آنِ مسلمانان باشد. از این رو هر سال نماینده‌ای از سوی آن حضرت برای تعیین مقدار محصول به خیبر می‌رفت و این تا زمان خلیفه دوم ادامه داشت.[۲۷]

پانویس

  1. «خیبر، غزوه»، صادقی، محسن، دانشنامه حج و حرمین شریفین جلد 7، ص۶۷۶.
  2. السیرة النبویه، ج2، ص191؛ الطبقات الکبری، ج2، ص50.
  3. تاریخ الطبری، ج2، ص286.
  4. السیرة النبویه، ج2، ص612؛ الاصابه، ج6، ص135.
  5. المغازی، ص530، 563؛ الطبقات الکبری، ج2، ص70.
  6. تاریخ الطبری، ج3، ص23؛ دلائل النبوه، ج4، ص301.
  7. السیرة النبویه، ج1، ص544.
  8. مکاتیب الرسول، ج2، ص488.
  9. السیرة النبویه، ج2، ص341؛ تاریخ خلیفه، ص4.
  10. الطبقات الکبری، ج2، ص81.
  11. المغازی، ج2، ص666.
  12. دلائل النبوه، ج4، ص226.
  13. المغازی، ج2، ص670.
  14. البدء و التاریخ، ج4، ص226؛ الاستیعاب، ج3، ص1099-1100؛ تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص86.
  15. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص56.
  16. السیرة النبویه، ج2، ص335؛ الکامل فی التاریخ، ج2، ص220؛ البدایة و النهایه، ج4، ص189.
  17. الارشاد، ج1، ص126-127.
  18. امتاع الاسماع، ج1، ص310؛ البدایة و النهایه، ج4، ص189؛ ج7، ص224.
  19. الارشاد، ج1، ص128-129؛ دلائل النبوه، ج4، ص212.
  20. الامالی، ص604؛ بحارالانوار، ج21، ص26.
  21. المغازی، ج2، ص670.
  22. السیرة النبویه، ج2، ص350؛ المغازی، ج2، ص689؛ الکامل، ج2، ص216.
  23. المغازی، ج2، ص637، 640، 642.
  24. الطبقات الکبری، ج8، ص227، 245، 254، 293، 300، 308، 334، 336؛ الاستیعاب، ج4، ص1935.
  25. الطبقات الکبری، ج2، ص82.
  26. السیرة النبویه، ج2، ص349.
  27. المغازی، ص691.

منابع

  • الارشاد، مفید، محمد بن محمد، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
  • الاستیعاب، ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
  • الاصابة فی تمییز الصحابه، ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • امتاع الاسماع، المقریزی، احمد بن علی، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
  • البدء و التاریخ، مقدسی، مطهر بن طاهر، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
  • البدایة و النهایه، ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، به کوشش علی محمد و عادل احمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، طبری، محمد بن جریر، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
  • تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، علی بن حسن، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن اسحاق، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • دلایل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، البیهقی، احمد بن الحسین، به کوشش عبدالمعطی امین قلعه‌جی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
  • السیرة النبویه، ابن هشام، عبدالملک بن هشام، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه،
  • الطبقات الکبری، ابن سعد، محمد بن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • الکامل فی التاریخ، علی بن اثیر، علی بن محمد، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق
  • المغازی، واقدی، محمد بن عمر، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
  • مکاتیب الرسول، میانجی، احمدی، تهران، دار الحدیث، ۱۴۱۹ق.