عبدالله محض
عبدالله بن الحسن( عبدالله محض)
نام و نسب
عبدالله بن الحسن المثنی با کنیه ابو محمد که پدرش زاده امام حسن مجتبی و مادرش فاطمه دختر امام حسین علیه السلام و نبوه دختری طلحه بن عبیدالله است. به خاطر انتساب از سوی پدر و مادر به رسول خدا لقب محض(=خالص) و کامل » به او دادند و از او نقل شده که خود را به خاطراین نسب نزدیکترین مردم به رسول خدا میدانست. عبدالله درسال هفتاد هجری در خانه حضرت فاطمه دختر پیامبراکرم در مسجد نبوی به دنیا آمد. اوشباهت زیادی به رسول خدا داشت.
همسران عبدالله
در منابع مختلف زا چهار بانو به عنوان همسران عبدالله محض یادشده است. هند دختر ابو عبیده از قبیله سرشناس بنی اسد بن عبدالعزی قریش و دختر برادرش قریبه /قرشیه دختر رکیح و ام سلمه دختر محمد بن طلحه از قبیله بنی تمیم و عاتکه دختر عبدالملک بن حارث مخزومی. بیشتر فرزندان عبدالله از همسر محبوبش هند بود واز ام سلمه نواده طلحه بن عبیدالله فرزندی نداشت.
فرزندان عبدالله
نسل عبدالله بن مثنی از شش مرد باقیماند که محمدنفس زکیه و ابراهیم شهید باخمرا و موسی الجون هستند. مادراینان هند دختر ابی عبیده اسدی است و یحیی دیلمی که مادرش قرشية/قریبه بنت ركيح بن أبي عبيد اللّه بن ربيعة دختر برادر هند است. عیسی و سلیمان و ادریس اصغر و داود که مادرشان عاتکه دختر عبدالملک مخزومی است. به نوشته آبی پسران عبدالله را (حلی البلاد)زینتهای کشور مینامیدند که نشان از برجستگی و اهمیت مادی و معنوی آنان دارد. فاطمه، زینب، رقیه، ام کلثوم، کلثم و هارون و موسی و ادریس اکبر و عیسی که مادر همه هند دختر عبیده است از دیگر فرزندان عبدالله اند.
شیوخ حدیث
اساتید روایت عبدالله پدر و مادر برزگوارش فاطمة بنت الحسين، و عبد اللّه بن جعفر بن أبي طالب، و أبي بكر بن محمّد بن عمرو بن حزم، و الأعرج، و إبراهيم بن محمّد بن طلحة التيمي، و عكرمة مولى ابن عبّاس. و شاگردان حدیثش را عبد الرّحمن بن أبى الموالي، و سفيان الثوري، و ابن عليّة، و ليث بن أبي سليم، و جهم بن عثمان، و يزيد بن عبد اللّه بن أسامة بن الهاد، و عبد العزيز بن المطّلب، و روح بن القاسم، و قيس بن الربيع، و الحسن بن زيد، و فرزندش يحيى بنعبد اللّه بن الحسن، و حفص بن عمر بن، و عبد اللّه بن زياد بن سمعان، و صالح بن موسى الطلحي معرفی کرده اند.
زندان و شهادت عبدالله
به گزارش ابن شدقم عبدالله به فرمان منصور عباسی سه سال در دار الاماره مدینه و سپس در زندان هاشمیه کوفه زندانی شد و به اختلاف درروز عید قربان سال 145 و در سن 46 سالگی ، یا 72 سالگی یا 75 . یا 92 سالگی به شهادت رسید . کیفیت شهادتاین بزرگوار را مختلف نقل کرده انند: به نقلی پاهایش تورم کرده و عفونی شد واین عفونت با رسیدن به قلب وی را از پای در آورد ولی گزارشهای دیگر از خفه شدن، مسموم شدن، مردن زیر شکنجه و به چهار میخ کشیده شدن بر دیوار یا دق مرگ شدن پس از با خبر شدن از شهادت فرزندش محمد خبر داده اند. شاید گزارش تنوخی مکملاین روایت باشد که پس از کشته شدن محمد نفس زکیه، به فرمان منصور دوانقی سر بریده او را در مقابل پدرش عبدالله بن حسن در زندان گذاشتند. ابوالفرج اصفهانی نقل میکند: عبدالرحمن بن عمران گفت من به همراه شعبانی و نزد ابو الازهر در هاشمیه میرفتیم و میدانستیم که او با خلیفه منصور مکاتبه دارد. روزی ما نزد وی بودیم و سه روزی میشد که نامهای از خلیفه نزدش نیامده بود که ناگهان قاصد منصور به همراه نامهای برای ابوالازهر زندانبان رسید که پس از خواندش رنگش تغییر کرد و مضطرب شد. به هنگام بلند شدن زندانبان نامه ازاو افتاد و ما خواندیمش که در آن نوشته بود: او ابو اللازهر در مورد مذمه فرمانی که به تو دادم اجرا کن و شتاب نما. شعبانی که همراه من بود بعد از خواندن نامه گفت: میدانی مذله کیست؟ گفتم نه به خدا. گفت:به خداوند سوگند که عبدالله بن حسن است ببین زندانبان با او چه میکند. زندانبان ساعتی رفت وبازگشت و گفت عبدالله بن حسن از دنیا رفت دوباره به داخل رفت و هنگامیکه بازگشت در فکر بود و اندوهگین. از ما پرسید: علی بن حسن چه باوری دارید؟ گفتیم به خدا قسم او بهترین انسان در آسمان ها و زمین است. زندانبان دست هایش را به هم زد و گفت از دنیا رفت.
عبدالله محض و تشیع
او را مانند بسیاری از چهره های مشهور سادات حسنی باید شیعیانی دانست که در اصل اعتقاد به امامت بلافصل امام علی (ع)و امامت حسنین (ع) با شیعه امامیه مشترکند اما در مفهوم و شرایط امامت و امامان بعدی از آنها جدا می شوند، هرچند ممکن است میان عقیده باطنی حسنیان و جماعت طرفدارشان تفاوت گذاشت؛ اما این تفاوت بر خلاف رویکرد سیاسی و مذهبی و رفتارهای اجتماعی آنان است و قراین چندانی برای تایید آن یافت نمی شود. البته این مساله مانعی برای همدردی امامان اهل بیت (ع) با آنان و لزوم تکریم و بزرگداشتشان به عنوان نسل پیامبراکرم (ص) ندارد . چنانکه کرامت و بزرگواری اهل بیت باعث می شد تا با چهره هایی که به روشنی از آنان منحرف شده بودند مانند اسامه بن زید یا آشکارا با آنان دشمنی و عناد می ورزیدند مانند مروان بن حکم و هشام بن اسماعیل حاکمان مدینه نیز به هنگام افتادگی و نیاز با بزرگواری وبخشش و رافت برخورد کنند .اماباید توجه داشت که این همدردی ها و این انتساب نمی تواند انحراف آنان از اهل بیت و رفتارحسادت آمیزشان را توجیه و نفی کند. اماشاید بتوان برای جمع ادله گفت این افراد پس از وارد شدن به زندان از اشتباهات گذشته پشیمان شده و با نامه عملی پاک شده به لقاء الله رسیده اند و عاقبت به خیر شدند.