سلطان محمد خدابنده

سلطان محمد خدابنده (٧٠٣ - ٧١6ه. ق) هشتمین حاکم از فرمان‌روایان‌ سلسله ایلخانان‌ بود. سلطان محمد بعد از برادر خود غازان خان به حکومت رسید. پس از مناظره علمی علامه حلی و علمای اهل‌سنت در محضر سلطان، وی به مذهب تشیع گروید و تشیع را دین رسمی ایران اعلام کرد.

سلطان محمد خدابنده
مقبره سلطان محمد خدابنده در سلطانیه
اطلاعات شخصی
نام اُلجایتو، سلطان‌ محمد خدابنده‌ بن ارغوان‌خان
لقب غیاث‌الدین‌
تولد ۶۸۰ ق
مرگ ۷۱۶ ق
پدر ارغون بن آبْقا
مادر اروک خاتون
دین مذهب شیعه
محل دفن شهر سلطانیه از توابع زنجان
حکومت
سمت هشتمین پادشاه ایلخانی ایران
سلسله مغول _ ایلخانیان
آغاز حکومت ۱۵ ذی‌الحجه 703ق
پایان حکومت ۷۱۶ق
همزمان با علامه حلی
مرکز حکومت تبریز و سلطانیه
اقدامات مهم شیعه شدن، رسمی کردن تشیع در ایران، کمک به حمیضه در اختلاف اشراف مکه و توجه به مساله حج و برطرف کردن مشکلات حجاج
آثار برجا مانده گنبد سلطانیه
پیش از ابوسعید بهادر خان
پس از غازان خان

اختلاف اشراف حسنی مکه بر سر تسلط بر این شهر و نیز استفادۀ آنان از رقابت میان ممالیک و مغولان برای گرفتن کمک بیشتر یا حمایت از یکی از اشراف در برابر دیگری، پای ایلخانان را به مساله حج و توجه به مکه بیشتر باز کرد. این مسئله به نفوذ بیشتر ایلخانان در مکه انجامید و موجب شد توجه سلاطین مغول، بیش از پیش، به امور حج معطوف گردد، لذا در سال‌های 716 - 717 شمار زیادی از مغولان راهی مکه شدند.

معرفی اجمالی ویرایش

سلطان محمد خدابنده بن ارغوان‌خان، هشتمین سلطان از فرمانروایان‌ نامدار سلسله ایلخانان‌ بود که از ۷۰۳ تا ۷۱۶ ه‍.ق بر ایران حکمرانی کرد. سلطان محمد در عهد برادر خود غازان‌خان، ایالت خراسان را داشت. بعد از غازان‌خان سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) که به مذهب تشیع گرویده بود، به آذربایجان آمده پادشاه شد و خواجه رشیدالدین فضل‌الله و خواجه سعدالدین را وزارت بخشید و شهر سلطانیه را دارالملک خود قرار داد.

مناظرات علامه حلی با علمای اهل‌سنت در محضر الجایتو (سلطان محمد خدابنده)، پادشاه ایلخانی در ایران، یکی از عوامل گرویدن این سلطان به مذهب تشیع بود.[۱] تدین وی و علل سیاسی، او را بر آن می‌داشت تا بیش از گذشته به مساله حج و برطرف کردن مشکلات حجاج اقدام کند.

کمک به حمیضه در اختلاف اشراف مکه ویرایش

با درگذشت ابونمی محمد بن حسن (م٧٠١ه. ق) و بالا گرفتن اختلافات میان فرزندان وی، پای دولت ایلخانی هم به حوادث مکه باز شد. سلطان محمد خدابنده و فرزندش ابوسعید به دفاع از حمیضه، فرزند ابو نمی‌‌‌‌ در مقابل سایر برادران پرداختند. اختلاف میان اشراف حسنی در مکه، به گونه‌ای بود که یک گروه طرفدار تسلط مصر و گروه دیگر طرفدار تسلط ایلخانان و احیانا شاهان زیدی یمن بودند.

در این عصر، گویا اشراف مکه از تسلط ممالیک بر حجاز ناخشنود بودند. اشتراک مذهبی اشراف زیدی‌ مذهب با سلطان ایلخان مغول که شیعه امامی بود، در نزدیک شدن به هم نقش داشت. از این‌رو، در جریان اختلافات فرزندان شریف مکه، ابونمی بر سر امارت بر مکه، حمیضه، پسر او از سپاه اعزامی مصر که جانبدار امارت برادرش، رمیثه بودند، شکست خورد (سال716ه. ق).[۲]

حمیضه به عراق گریخت و به سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) پناهنده شد و از او یاری خواست. ایلخان مغول وی را به گرمی پذیرفت و سپاهی به تعداد هزار اسب سوار (یا ده هزار نفر) به فرماندهی امیر طالب دلقندی افطسی در اختیار او قرار داد تا به مکه و سپس به شام بروند و آنجا را تسخیر کنند.[۳] و خراج بصره را نیز برای مخارج راه، به وی سپرد. وی در میانه راه، از درگذشت ایلخان مغول آگاهی یافت.[۴]

گرچه اعراب بادیه در راه به حمیضه حمله کردند و قسمتی از اموالش را به تاراج بردند، ولی سرانجام توانست با یاری نیروهای اولجایتو، بر مکه مسلط شود و به نام جانشین اولجایتو، ابوسعید خان بهادر در مکه خطبه بخواند.[۵]

نفوذ ایلخانیان در حجاز ویرایش

امارت حمیضه بر مکه مکرمه سبب نفوذ بیشتر ایلخانیان در حجاز شد، اما حکومت این شریف به طول نیانجامید و ممالیک، برادرش رمیثه را به‌عنوان امیر مکه انتخاب کردند.[۶]

بنا بر گزارش‌های دیگر، سپاه همراه حمیضه تا نزدیک قطیف پیش رفتند که با مرگ اولجایتو، وزیرش، خواجه رشیدالدین که با دلقندی دشمنی داشت، از او خواست سپاه را متفرق کند و حمیضه به عراق بازگشت.[۷] گزارش دیگری از ورود آنان به حوالی مکه خبر داده است که در پی کسب تکلیف رمیثه از ممالیک مصر اجازه ورود به آنان داده نشد.[۸] برخی منابع، برای دامن زدن به اختلافات مذهبی در درگیری‌های سیاسی و تحریک سنیان بر ضد شیعه، هدف از اعزام نیرو از سوی خدابنده را انتقال جنازه شیخین به جای دیگر دانسته‌اند.[۹]

به هر روی، این مسئله به نفوذ بیشتر ایلخانان در مکه انجامید و موجب شد توجه سلاطین مغول، بیش از پیش به مسائل مکه و امور مربوط به حج معطوف گردد. در نتیجه، اولجایتو هم به‌علت مسلمان بودنش و هم به علل سیاسی و رقابت بین اشراف حسنی به امر حج و حرمین توجه داشت.

پیوند به بیرون ویرایش

پانویس ویرایش

  1. زیارتگاه‌های عراق، ص54.
  2. غایة المرام، ج٢، ص٨4؛ الدرر الکامنه، ج٢، ص٧٩؛ اتحاف الوری، ج٣، ص١54.
  3. العقد الثمین، ج4، ص١٠٠-١٠٣؛ غایة المرام، ج٢، ص٧6 و ٧٧؛ اتحاف الوری، ج٣، ص١55.
  4. العقد الثمین، ج4، ص١٠٣؛ غایة المرام، ج٢، ص٧٧.
  5. تاریخ اولجایتو، ص٢٠٠؛ اتحاف الوری، ج٣، ص١5٨؛ تاريخ اولجايتو، ص ١١٩ و ٢٠٠.
  6. السلوک، ج٢، جزء٢، ص١٨5.
  7. ر. ک: العقد الثمین، ج4، ص٢٣٩؛ غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام، ج٢، ص6١.
  8. غایه المرام، ج٢ص6٢.
  9. اتحاف الوری، ج٣، ص١55.

منابع ویرایش

این مقاله برگرفته از کتاب مناسبات ایرانیان با حجاز در دوره های مختلف تاریخ اسلام، محمود سامانی. بخش «سلطان محمد خدابنده»، ص132-134، است.
  • تاريخ اولجايتو، عبدالله بن محمد القاشانى (م٧٣٨ه .ق)، به كوشش: همبلى، تهران، علمى و فرهنگى، ١٣٨۴ه.ش.
  • زیارتگاه‌های عراق، محمدمهدی فقیه بحرالعلوم.
  • الدرر الكامنة فى اعيان المأة الثامنه، ابن حجر العسقلانى (م٨۵٢ه .ق)، بيروت، دار احياء التراث العربى.
  • غاية المرام باخبار سلطنة البلد الحرام، عبدالعزيز بن فهد المكى (م٩٢٠ه .ق)، به كوشش: شلتوت، السعوديه، جامعة القرى، ١۴٠٩ه .ق.
  • اتحاف الورى، عمر بن محمد بن فهد (درگذشت ٨٨۵ه .ق)، به كوشش: عبدالكريم، مكه، جامعة ام‌القرى، ١۴٠٨ه .ق.
  • السلوك لمعرفة دول الملوك، المقريزى (م٨۴۵ه .ق)، به كوشش: محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، ١۴١٨ه .ق.
  • العقد الثمين فى تاريخ البلد الامين، محمد الفأسى (م٨٣٢ه .ق)، به كوشش: محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، ١۴١٩ه .ق.