جنگ بنیقینقاع
غزوه بنیقینقاع نام نبردی است که بین قبیله بنیقینقاع از یهودیان ساکن مدینه در سال دوم هجری و مسلمانان در گرفت. بنیقینقاع از شجاعترین یهودیان ساکن در مدینه بودند. با ورود پیامبر(ص) به مدینه حضرت با ایشان پیمان صلح بستند، اما در سال دوم هجری پیمان شکسته و اعلام جنگ کردند. بنیقینقاع پس از 15 روز محاصره و بدون درگیری و هیچ شرطی تسلیم شدند، و با وساطت عبدالله بن ابی همپیمان ایشان بعد از مذاکره با پیامبر(ص) به شام تبعید شدند.
زمینه شکلگیری جنگ[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنیقینقاع پس از نبرد بدر (2ق.) موقعیت پیامبر را که در برابر مخالفانش محکمتر شده بود، برنمیتابیدند. این سبب شد که آنها رفتارهایی از خود نشان دهند که حاکی از پیمانشکنی بود.[۱] بهنظر میرسد بنیقینقاع با تکیه بر پشتوانه تاریخی خود در روابطشان با قبیله خزرج، موقعیت پیامبر را ضعیفتر از موقعیت خویش ارزیابی میکردند.
احتمال پیمانشکنی بنیقینقاع، پیامبر را بر آن داشت تا آنها را در بازارشان گردآورد و با یادآوری علم آنها به نبوت خود[۲] از آنان بخواهد که به پیمان خویش وفادار مانند و از سرنوشت مشرکان قریش در جنگ بدر عبرت گیرند. در برابر، آنها در خطاب به رسول خدا، خود را غیر قابل مقایسه با مکیان دانستند و خویشتن را جنگجویانی خواندند که توانشان تنها با نبرد شناخته خواهد شد.[۳]
آماری که از جنگجویان بنیقینقاع گزارش شده، از توان چشمگیر آنان حکایت دارد. برخی منابع جنگجویان آنها را 700 تن دانستهاند که 400 تن از آنها زرهپوش بودند.[۴]در گزارشی، بنیقینقاع از شجاعترین یهودیان بهشمار میآمدند.[۵]
برخی منابع از سخنان پیامبر با بنیقینقاع پس از پیمانشکنی آنها اشاره دارند؛ اما از حادثهای که به پیمانشکنی یهود بنیقینقاع انجامید، گزارشی ندادهاند.[۶]
بر پایه گزارشی، آنها خون مسلمانی را در بازار بنیقینقاع ریختند که به دفاع از زن مسلمانی برخاسته بود که مورد آزار و تمسخر یهود قرار داشت.[۷] پس از آن، بنیقینقاع برخلاف مفاد عهدنامه که آنها را ملزم به پذیرش داوری پیامبر کرده بود،[۸] در قلعههای خود سنگر گرفتند.[۹]
شروع و نتیجه نبرد[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به گزارشی، پس از نزول آیه 58 سوره انفال پیامبر برای نبرد با ایشان، قلعههای آنها را در نیمه شوال سال دوم ق. اندکی پس از پیروزی بدر، در محاصره گرفت.[۱۰]
بنیقینقاع پس از 15 روز محاصره و بدون هیچ شرطی تسلیم شدند. در مدت محاصره، هیچ برخورد نظامی از سوی بنیقینقاع صورت نگرفت. بهنظر میرسد که آنان بسیار زود از حمایت همپیمان خود، عبدالله بن ابیّ خزرجی، ناامید شدند. پیامبر یکی از انصار را مامور بستن دستان مردان بنیقینقاع کرد. عبدالله بن ابیّ که به رغم وعده خود نتوانسته بود از آنان حمایت کند، خواست تا کوتاهی خود را با حفظ مال و جانشان جبران کند. از اینرو، شتابان خود را به پیامبر رسانید و مجدّانه از وی خواست از آنها درگذرد. پیامبر که آثار خشم در چهرهاش نمایان بود، برخلاف میل خود از کشتن آنها چشم پوشید و به آنها سه روز مهلت داد تا مدینه را ترک کنند و عبادة بن صامت را مامور تبعید آنها از مدینه کرد. البته بنا شد که اموال خود را تحویل دهند.[۱۱]
عبدالله بن ابیّ که احساس کرد میتواند با درخواست خود حکم تبعید آنها را نیز لغو کند، به سوی خانه پیامبر رفت؛ اما با مخالفت عُویم بن ساعده خزرجی روبهرو شد. اصرار ابن ابیّ به درگیری و زخمی شدنش انجامید. آنگاه بنیقینقاع با درک موقعیت، در ترک مدینه مصمم شدند.[۱۲]
برخی روایتهای تفسیری از نزول آیات 51-52 سوره مائده در شان عبدالله بن ابیّ و نقش وی در نبرد بنیقینقاع حکایت دارند.[۱۳]
غنائم[ویرایش | ویرایش مبدأ]
درباره غنیمتهای بنیقینقاع جزئیات فراوان گزارش نشده است. برخی گزارشها حکایت دارند که پیامبر از داراییهای منقولشان تنها تجهیزات رزمی را به غنیمت گرفت و پس از کنار نهادن خمس غنایم، آنها را میان مسلمانان بخش کرد و چند شمشیر، زره، نیزه و کمان برای خود برداشت.[۱۴]
مکان تبعید[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنیقینقاع پس از تبعید در مسیر حرکت به شمال، نخست به وادی القری در شمال مدینه در مسیر شام و سپس به سوی شام رفتند و آنجا در منطقه اَذرِعات مستقر شدند.[۱۵]
پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنی قینقاع، دانشنامه جهان اسلام، بنياد دائرة المعارف اسلامی.
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ المغازی، ج1، ص176.
- ↑ المغازی، ج1، ص176؛ انساب الاشراف، ج1، ص371.
- ↑ الطبقات، ج2، ص28-29؛ الثقات، ج1، ص209؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص146.
- ↑ المغازی، ج1، ص177.
- ↑ المغازی، ج1، ص177-178؛ عیون الاثر، ج1، ص344؛ الصحیح من سیرة النبی، ج6، ص58.
- ↑ المغازی، ج1، ص176؛ انساب الاشراف، ج1، ص371-372.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص561؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص146.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص349-350؛ عیون الاثر، ج1، ص228.
- ↑ المغازی، ج1، ص177؛ انساب الاشراف، ج1، ص372.
- ↑ المغازی، ج1، ص177-180؛ تاریخ طبری، ج2، ص479-480.
- ↑ المغازی، ج1، ص177-180؛ امتاع الاسماع، ج9، ص293.
- ↑ المغازی، ج1، ص176-180؛ الطبقات، ج2، ص29؛ تاریخ طبری، ج2، ص479-480.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص563.
- ↑ الطبقات، ج1، ص486-489؛ ترکة النبی، ص102؛ تاریخ طبری، ج2، ص481.
- ↑ المغازی، ج1، ص180؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص148، 355.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- امتاع الاسماع: المقریزی (درگذشت 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- انساب الاشراف: البلاذری (درگذشت 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت 748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- ترکة النبی(ص): حماد بن اسحق البغدادی (درگذشت 267ق.)، به کوشش اکرم ضیاء، 1404ق.
- الثقات: ابن حبان (درگذشت 354ق.)، الکتب الثقافیه، 1393ق.
- السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت 213/218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، 1383ق.
- الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق.
- عیون الاثر: ابن سید الناس (درگذشت 734ق.)، بیروت، دار القلم، 1414ق.
- المغازی: الواقدی (درگذشت 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.