آیه هجرت

از ویکی حج
(تغییرمسیر از آیة هجرت)

آیه هجرت، نود و هفتمین آیه سوره نساء، بیان‌کننده عذاب مسلمانانی که به مدینه هجرت نکردند. برطبق برخی روایات این آیه درخصوص کسانی است که علاوه بر عدم هجرت به مدینه، در جنگ بدر شرکت کرده و کشته شدند. برخی دیگر از روایات گفته‌اند که درباره آنها است که به مدینه هجرت نکردند و در جنگ بدر با دیدن شمار کم مسلمانان، در حقانیت دین اسلام تردید کردند. پس از نزول این آیه برخی از اصحاب پیامبر به مسلمانان مکه نامه نوشتند و گفتند که اسلامشان تنها در صورتی پذیرفته است که هجرت کنند.

متن و ترجمه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

آیه هجرت به سرنوشت شوم کسانی اشاره می‌کند که مسلمان بودند؛ اما هجرت نکردند و سرانجام در صفوف مشرکان جان سپردند:

إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ المَلائِكَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِم قَالُوا فِیمَ كُنتُم قَالُوا كُنَّا مُستَضعَفِینَ فِی الأرضِ قَالُوا أَلَم تَكُن أَرضُ اللهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُم جَهَنَّمُ وَسَاءَت مَصِیرًا.[۱]
كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده‌اند، [وقتى‌] فرشتگان جانشان را مى‌گيرند، مى‌گويند: «در چه [حال‌] بوديد؟» پاسخ مى‌دهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» مى‌گويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ‌] بد سرانجامى است.[۲]

شأن نزول[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در پی بیعت عقبه میان پیامبر اسلام(ص) و گروهی از مردم مدینه، زمینه هجرت بسیاری از مسلمانان به آن شهر، فراهم شد.[۳] با هجرت پیامبر به مدینه، صف مؤمنان از مشرکان جدا شد. آیه ۹۷ سوره نساء که به آیه هجرت معروف شد،[۴] پس از غزوه بدر درباره گروهی نازل شد که در مکه اسلام آوردند، اما هجرت نکردند.[۵] برخی مفسران از آیات ۹۷ تا ۹۹ سوره نساء هم به آیات هجرت تعبیر کرده‌اند.[۶]

مصادیق آیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

روایت‌های مربوط به شأن نزول این آیه، مختلفند و هریک مصداق‌هایی را برای آیه معرفی کرده‌اند:

  • طبق برخی روایات، آیه درباره گروهی است که در مکه به خدا و رسولش ایمان آوردند، اما از هجرت با ایشان تخلف کردند و به سبب تهدید سران قریش[۷] همراه مشرکان به جنگ بدر رفتند و به دست مسلمانان کشته شدند. پس از جنگ، مسلمانان با این پندار که چون این گروه با کراهت در صف مشرکان قرار گرفته و کشته شده‌اند، برای آنان استغفار کردند. بدین جهت آیه هجرت نازل شد[۸] و از حال آنان خبر داد.[۹]

بر پایه برخی گزارش‌ها[۱۰] و روایتی از امام باقر(ع)[۱۱] کسانی که در غزوه بدر کشته شدند و آیه هجرت درباره آنان نازل شد، پنج نفر بودند: قیس بن فاکه بن مغیره، حارث بن زمعه،‌ قیس بن ولید، ابوالعاص بن میته و علی بن امیة بن خلف.

  • بر پایه روایتی دیگر گروهی در مکه اظهار ایمان کردند، اما هنگام مشاهده کم‌شمار بودن مسلمانان در غزوه بدر دچار تردید شدند و ‌پنداشتند که مسلمانان به واسطه دینشان دچار غرور گشته‌اند.[۱۲] به گفته اینان مقصود از {ظَالِمِی أَنفُسِهِم} در آیه هجرت، کفر آنان است[۱۳] و نشان می‌دهد که در حال ارتداد کشته شدند.[۱۴]
  • در برخی روایات هم آمده است که در غزوه بدر هنگامی که عباس عموی پیامبر(ص)، عقیل و نوفل به دست مسلمانان اسیر شدند، پیامبر به عباس گفت که فدیه آزادی خود و برادرزاده‌اش عقیل را بپردازد. عباس پاسخ داد: ما به سوی قبله تو نماز گزاردیم و به آنچه تو شهادت دادی، شهادت دادیم. پیامبر گفت: شما دشمنی کردید و با شما دشمنی شد. سپس آیه هجرت را تلاوت کرد:[۱۵]

پیامدهای نزول آیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

آیه هجرت افزون بر بیان حال مسلمانان تارک هجرت و کیفیت برخورد فرشتگان مرگ با آنها، در بردارنده حکم وجوب هجرت[۱۶] بر هر مسلمانی است که در زیستگاه خویش قادر به اقامه شعائر دین نباشد.[۱۷] از این رو، با نازل‌شدن آیه هجرت، اصحاب پیامبر در مدینه به کسانی که در مکه مسلمان شده و به مدینه هجرت نکرده بودند، نامه نوشتند که اقرار و اسلام ایشان پذیرفته نیست، مگر با هجرت.[۱۸] بر پایه گزارشی، پس از نزول آیه هجرت، رسول خدا افرادی را برای اعلان این آیه به مکه فرستاد.[۱۹]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. سوره نساء، آیه ۹۷.
  2. ترجمه فولادوند.
  3. الطبقات، ج۱، ص۲۲۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۹۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۷.
  4. جامع البیان، ج۵، ص۳۱۵-۳۱۶؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۰۵-۲۰۶.
  5. البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۶۰؛ روح المعانی، ج۳، ص۱۲۱.
  6. مجمع البیان، ج۳، ‌ص۱۵۲.
  7. البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۶۰؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۰۵.
  8. جامع البیان، ج۵، ص۳۱۶؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۰۵.
  9. جامع البیان، ج۵، ص۳۱۵-۳۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۴۵.
  10. جامع البیان، ج۵، ص۳۱۷-۳۱۸؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۰۵؛ فتح القدیر، ج۱، ص۵۰۴.
  11. التبیان، ج۳، ص۳۰۳؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۳۶.
  12. مجمع البیان، ج۳، ص۱۵۰؛ روض الجنان، ‌ج۶، ص۷۸؛ فتح القدیر، ج۱، ص۵۰۱.
  13. التبیان، ج۳، ص۳۰۳؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۲.
  14. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۴۵.
  15. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۳۴۵؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۰۶.
  16. الکشاف، ج۱، ص۵۵۵؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۴۶؛ الصافی، ج۱، ص۴۹۰.
  17. جامع البیان، ج۴، ص۳۱۷-۳۱۸؛ الکشاف، ج۱، ص۵۵۵؛ المنیر، ج۵، ص۲۲۹.
  18. تفسیر بغوی، ج۱، ص۴۶۹؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۰۵.
  19. الکشاف، ج۱، ص۵۵۵.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل آیه هجرت.
  • البدایة و النهایه: ابن كثیر (م.۷۷۴ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق؛
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوك): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به كوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی،۱۴۰۳ق؛
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛
  • التبیان: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به كوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیرالقرآن العظیم): ابن كثیر (م.۷۷۴ق.)، به كوشش شمس ‌الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق؛
  • التفسیر الكبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق؛
  • تفسیر بغوی (معالم التنزیل): البغوی (م.۵۱۰ق.)، به كوشش خالد عبدالرحمن، بیروت، دار المعرفه؛
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحكام القرآن): القرطبی (م.۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق؛
  • تفسیر نور الثقلین: العروسی الحویزی (م.۱۱۱۲ق.)، به كوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش؛
  • جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به كوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛
  • الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛
  • روح المعانی: الآلوسی (م.۱۲۷۰ق.)، به كوشش علی عبدالباری، بیروت، ۱۴۱۵ق؛
  • روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.۵۵۴ق.)، به كوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی،۱۳۷۵ش؛
  • الصافی: الفیض الكاشانی (م.۱۰۹۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق؛
  • الطبقات الكبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر؛ فتح القدیر: الشوكانی (م.۱۲۵۰ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
  • الكشاف: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق؛
  • مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
  • المحرر الوجیز: ابن عطیة الاندلسی (م.۵۴۶ق.)، به كوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق؛ *المنیر: وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفكر المعاصر، ۱۴۱۱ق.