بُرطُلَّه نوعی کلاه است که برخی طواف با آن را مکروه می‌دانند.

برطله قبل از اسلام یکی از اجزاء لباس روحانیون یهودی در قبط بوده که شخص روحانی از آن در مراسم استفاده می‌کرده است.

برطله فقط در منابع امامیه در مبحث طواف مطرح شده و از پوشیدن آن در حال طواف نهی شده است. اما مشهور امامیان با توجه به ضعف سند روایت‌ها بر سر گذاشتن برطله در حال طواف را مکروه شمرده‌اند. برخی از فقیهان نیز به کراهت گذاشتن برطله در همه احوال باور دارند.

در مورد صحت یا بطلان طواف با برطله نیز بین فقیهان اختلاف است برخی قائل به صحت طواف و برخی دیگر قائل به بطلان طواف شده‌اند.

در منابع اهل سنت، از به‌کار بردن برطله نهی نشده است.

معنای برطله ویرایش

برطُلّه به معنای کلاه[۱] و سایبان تابستانی[۲] است.

این کلمه در روایت‌ها و منابع فقهی، به نوعی کلاه بلند که معمولاً یهودیان بر سر می‌گذاشته‌اند، [۳] اطلاق شده است.

برطله پیش از اسلام ویرایش

برطله پیش از اسلام یکی از مهم‌ترین اجزاء لباس روحانیون یهودی در قبط به حساب می‌آمد و هنگام اجرای مراسم از جانب روحانی استفاده می‌شد. آنان پس از بر سر گذاشتن برطله، چراغ بخور مخصوصی را در دست می‌گرفتند و گرداگرد هِرم‌های مقدس خویش گرد می‌آمدند.[۴]

حکم برطله ویرایش

درباره حکم برطله در بین فقهای شیعه و اهل‌سنت اختلاف نظر وجود دارد.

نزد شیعه ویرایش

این واژه در منابع روایی امامی بیشتر در مبحث طواف به کار رفته و بر پایه چند روایت، از پوشیدن آن در حال طواف نهی شده است.[۵] از این‌رو،‌ اندکی از فقیهان امامی بر سر نهادن برطله در حال طواف را جایز ندانسته‌اند.[۶]

مشهور امامیان با توجه به ضعف سند روایت‌های یاد شده و بر پایه قاعده تسامح در ادله سنن، بر سر گذاشتن برطله در حال طواف را مکروه شمرده‌اند.[۷]

از آن‌جا که حرمت پوشاندن سر بر مرد احرام‌گزار اجماعی است، کاربرد برطله در طوافی مانند طواف عمره که در حال احرام انجام می‌گیرد، به اتفاق حرام شمرده می‌شود.[۸]

ابن‌ادریس و شماری دیگر از فقیهان شیعه حرمت بر سر گذاشتن برطله را خاص همین فرض دانسته‌اند.[۹]

برخی فقیهان به پشتوانه روایت یزید بن خلیفه[۱۰] که بر پایه آن، امام صادق(ع) از پوشیدن برطله در پیرامون کعبه نهی نموده، برآنند که بر سر نهادن برطله در پیرامون کعبه حتی در غیر حال طواف نیز مکروه است.[۱۱]

در روایتی دیگر[۱۲] از امام صادق(ع) از پوشیدن برطله به‌طور مطلق گزارش شده و برخی فقیهان بر همین اساس به کراهت گذاشتن برطله در همه احوال باور دارند.[۱۳]

بحث دیگری که بر پایه حرمت پوشیدن برطله در حال طواف بدان پرداخته شده، صحت یا بطلان طواف با برطله است. برخی از آن روی که نهی به امر بیرون از عبادت (پوشیدن برطله) تعلق گرفته، طواف را در فرض حرمت هم صحیح دانسته‌اند.[۱۴] برخی دیگر که نهی را به خود طواف متعلق دانسته‌اند، در این فرض به بطلان طواف باور دارند.[۱۵]

نزد اهل‌سنت ویرایش

گفتنی است که نهی از طواف با برطله، تنها در منابع امامی آمده و در منابع اهل سنت، نهی از کاربرد آن در طواف دیده نمی‌شود؛ بلکه طواف برخی صحابه مانند عبدالله بن زبیر در حال بر سر داشتن برطله گزارش شده است.[۱۶]

استفاده پیامبر در فتح خیبر ویرایش

پیامبر(ص) هنگام فتح خیبر این کلاه را بر سر داشت[۱۷] چنان‌که برخی در مراسم دینی مانند نماز جمعه از آن استفاده می‌کردند.[۱۸]

پانویس ویرایش

  1. الصحاح، ج4، ص1633؛ لسان العرب، ج11، ص51، «برطل.
  2. العین، ج7، ص471، «برطل.
  3. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص411؛ التنقیح الرائع، ج1، ص512؛ روضة المتقین، ج4، ص574.
  4. نهایة الارب، ج15، ص27.
  5. الکافی، ج4، ص427؛ التهذیب، ج5، ص134.
  6. النهایه، ص242؛ الروضة البهیه، ص61.
  7. مسالک الافهام، ج2، ص353؛ مدارک الاحکام، ج8، ص192؛ جواهر الکلام، ج19، ص400.
  8. مدارک الاحکام، ج8، ص192؛ غایة المرام، ج1، ص457.
  9. السرائر، ج1، ص576؛ الحدائق، ج16، ص241.
  10. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص410-411.
  11. جواهر الکلام، ج19، ص400؛ کلمة التقوی، ج3، ص497.
  12. الکافی، ج4، ص427.
  13. ذکری، ج3، ص74؛ الحدائق، ج16، ص243؛ کشف الغطاء، ج1، ص204.
  14. مسالک الافهام، ج2، ص353؛ مدارک الاحکام، ج8، ص193.
  15. ریاض المسائل، ج7، ص283؛ جواهر الکلام، ج19، ص400.
  16. المصنف، ج6، ص48؛ اخبار مکه، ج1، ص277.
  17. کنز العمال، ج10، ص470؛ تاریخ دمشق، ج45، ص78.
  18. اخبار القضاة، ج2، ص28.

منابع ویرایش

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل برطله.
  • اخبار القضاة: محمد بن خلف بن حیان (م. 306ق.)، بیروت، عالم الکتب.
  • اخبار مکه: الفاکهی (م. 279ق.)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق.
  • التنقیح فی شرح العروة الوثقی: تقریر بحث الخوئی (م. 1413ق.)، میرزا علی تبریزی، قم، انصاریان، 1417ق.
  • تهذیب الاحکام: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.
  • جواهر الکلام: النجفی (م. 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (م. 1186ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363ش.
  • ذکری: الشهید الاول (م. 786ق.)، قم، آل البیت:، 1419ق.
  • روضة المتقین: محمد تقی المجلسی (م. 1070ق.)، به کوشش موسوی و اشتهاردی، قم، بنیاد فرهنگ اسلامی، 1396ق.
  • ریاض السالکین: علی خان الحسنی المدنی (م. 1120ق.)، به کوشش حسینی، قم، نشر اسلامی، 1409ق.
  • السرائر: ابن ادریس (م. 598ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411ق.
  • الصحاح: الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.
  • العین: خلیل (م. 175ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق.
  • غایة المرام فی شرح شرائع الاسلام: مفلح بن الحسن الصیمری (م. قرن9ق.)، به کوشش کوثرانی، بیروت، دار الهادی، 1420ق.
  • الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، بیروت، دار التعارف، 1411ق.
  • کشف الغطاء: کاشف الغطاء (م. 1227ق.)، اصفهان، مهدوی.
  • کلمة التقوی (فتاوی): محمد امین زین الدین، قم، مهر، 1413ق.
  • کنز العمال: المتقی الهندی (م. 975ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق.
  • لسان العرب: ابن منظور (م. 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
  • اللمعة الدمشقیه: الشهید الاول (م. 786ق.)، به کوشش کورانی، قم، دار الفکر، 1411ق.
  • مختصر تاریخ دمشق: ابن منظور (م. 711ق.)، به کوشش ریاض مراد، النحاس و الحافظ، دمشق، دار الفکر، 1404ق.
  • مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م. 1009ق.)، قم، آل البیت:، 1410ق.
  • مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: الشهید الثانی (م. 965ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416ق.
  • المصنّف: ابن ابی‌شیبه (م. 235ق.)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، 1409ق.
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.
  • نهایة الارب: احمد بن عبدالوهاب النویری (م. 733ق.)، به کوشش مفید قمیحه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1424ق.
  • النهایه: الطوسی (م. 460ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1400ق.