بنیاشجع
بنیاشجع از قبایل عدنانی ساکن حجاز بود.
نسب | اشجع بن ریث بن غَطَفان |
---|---|
مکان | بین مکه و مدینه، همسایگی قبیله بنیضَمْرَه و در مناطقی چون صَهْباء نزدیک خیبر، جَرّ، مروراه، ثامِلیّه و صَحْن الحیل |
سرسلسله | اشجع بن ریث |
جنگها | نبرد بُعاث، |
شاخهای از | عرب عدنانی |
زیرشاخهها | بنو قُنْفُذ بن خلاوه؛ بنو فتیا بن سُبیع؛ بَصّار؛ دُهمان؛ عُلَیم |
مهمترین اقدامات | همپیمان بنیضَمْرَه و خزرج؛ همراهی خزرجیان در نبرد بین اوس و خزرج؛ همراهی مشرکان در نبرد احزاب؛ پیمان با پیامبر(ص) پس از غزوه بنیقریظه؛ شرکت در غزوه خیبر؛ شرکت در فتح مکه؛ شرکت در غزوه حنین؛ نقشآفرینی در قیام مردم بر ضد عثمان |
مذهب | شرک و اسلام |
نسب این قبیله به اشجع بن ریث بن غَطَفان از قبایل مُضر از عرب عَدْنانی میرسد. آنها در سرزمین بین مکه و مدینه نزدیکتر به مدینه ساکن بودند. از زمان اسلام آوردن آنها گزارش دقیقی در دست نیست.
طبق گزارشهای رسیده، سالهای آغازین اسلام همکاری مناسبی با پیامبر(ص) نداشتند بلکه در بعضی از نبردها مشرکان را همراهی کردند و در غزوه حدیبیه از دعوت پیامبر(ص) سرباز زدند، ولی بر پایه برخی گزارشها عدهای از آنان در صدر اسلام، مسلمان شدند و حتی در برخی از غزوات پیامبر مثل غزوه خیبر، غزوه حنین و فتح مکه شرکت داشتند.
بعد از پیامبر اشجعیان از اسلام بازگشتند ولی بار دیگر به اسلام گرویدند.
نسب ویرایش
نسب این قبیله به اشجع بن ریث بن غَطَفان از قبایل مُضر از عرب عَدْنانی میرسد.[۱]
بکر، سُلیم و عمرو[۲] فرزندان اشجع بودند که از نسل آنها تیرههایی چون بنو قُنْفُذ بن خلاوه، بنو فتیا بن سُبیع، [۳] بَصّار، [۴] دُهمان و عُلَیم[۵] پدید آمدند.
از قبایل همنام اشجعیان میتوان به بنیاشجع بن عمرو تیرهایی از عرب قَحْطانی[۶] و بنیاشجع بن عامر بن لیث از کِنانه اشاره کرد.[۷]
محل سکونت ویرایش
بنیاشجع در همسایگی قبیله بنیضَمْرَه و در مناطقی چون صَهْباء نزدیک خیبر، [۸] جَرّ، مروراه، ثامِلیّه[۹] و صَحْن الحیل[۱۰] سکونت داشتند.
ضَرْغد، اَکْوام، ایر، اَعیار، ضبع و هومه از کوههای[۱۱] قبیله غَطَفان به شمار آمده که بنیاشجع به عنوان زیرشاخه آنها در این مناطق سکونت داشتند.
دار اشجع ویرایش
بکری سرزمین حجاز را به 12 بخش تقسیم کرده و یک بخش را «دار اشجع» نامیده است[۱۲] که به مدینه از مکه نزدیکتر بود.
همپیمان با بنیضمره ویرایش
آنها همپیمان بنیضَمْرَه[۱۳] و خزرج بودند و به دعوت خزرجیان در نبرد بُعاث، طولانیترین نبرد اوس و خزرج، آنها را همراهی کردند[۱۴] و با بنیسُلیم بن منصور نیز نبردی داشتهاند.[۱۵]
روابط با پیامبر ویرایش
از روابط اشجعیها با رسول خدا(ص) تا سال پنجم ق. گزارشی در دست نیست؛ جز اینکه در واکنش به اسلام آوردن قبایل غفار و اسلم، آنها را استهزاء کردهاند.[۱۶]
در غزوه بدر الموعد ویرایش
در غزوه بدر الموعد (4ق.) نُعیم بن مسعود اشجعی، به عنوان نماینده قریش در مدینه سخنانی گفت که خوشایند منافقان و یهود و موجب نگرانی مسلمانان شد.[۱۷]
همراهی مشرکان در نبرد احزاب ویرایش
به سال پنجم ق. آنها به فرماندهی مسعود بن رُخَیلَه اشجعی[۱۸] / مِسْعر بن جَبَله[۱۹] مشرکان را در نبرد احزاب همراهی کردند. واقدی شمار آنان را 400 تن برشمرده است.[۲۰]
منابع بسیاری از نقش نُعیم بن مسعود اشجعی تازهمسلمان در پراکنده ساختن سپاه احزاب به فرماندهی ابوسفیان سخن گفتهاند.[۲۱] این سخن اغراقآمیز به نظر میرسد و شاید برای کمرنگ کردن نقش سترگ امام علی(ع) در این نبرد باشد.[۲۲]
پیمان با پیامبر ویرایش
آنان پس از غزوه بنیقریظه به سال ششم ق. با شمار 100[۲۳] یا 700[۲۴] تن به ریاست مسعود بن رخیله به مدینه آمده، کنار کوه سَلْع جای گرفتند.
اُسَید بن حصین به نمایندگی از رسول خدا(ص) با آنها دیدار و با خرما از ایشان پذیرایی کرد و سبب آمدنشان را پرسید. اشجعیها نزدیک بودن مکان خود به مدینه و کراهت از نبرد با پیامبر را علت درخواست انعقاد پیمان عدم تعرض دانستند. سپس رسول خدا(ص) با آنان پیمان بست و آنها بازگشتند. به گزارش برخی، آیه ( اِلا الَّذِینَ یَصِلُونَ اِلَی قَومٍ بَینَکُم وَبَینَهُم مِیثَاقٌ) (سوره نساء، 90) به این رویداد اشاره دارد.[۲۵]
سرباز از دعوت پیامبر ویرایش
آوردهاند که اشجعیها چون از سوی پیامبر(ص) برای شرکت در غزوه حدیبیه فراخوانده شدند، از قبول دعوت او سرباز زدند. آیه 17 سوره حجرات: ( یَمُنُّونَ عَلَیکَ اَن اَسلَمُوا قُل لا تَمُنُّوا) را اشاره به این سرپیچی دانستهاند.[۲۶]
شرکت در غزوه خیبر ویرایش
اشجعیها در غزوه خیبر (7ق.) شرکت داشتند و یک تن از آنها در این نبرد به شهادت رسید.[۲۷]
شرکت در فتح مکه ویرایش
به سال هشتم ق. که پیامبر(ص) قبایل پیرامون مدینه را برای شرکت در فتح مکه فراخواند، اشجعیها با اجابت دعوت وی، با شمار 300 تن[۲۸] حضور یافتند. در این غزوه نیز عوف بن مالک پرچمدار آنها بود.[۲۹]
شرکت در غزوه حنین ویرایش
بر پایه گزارش واقدی، در غزوه حنین نیز آنها همچون فتح مکه، دو پرچم داشتند که یکی را نُعیم بن مسعود اشجعی و دیگری را معقل بن سنان حمل میکرد.[۳۰]
برخی منابع شمار آنان را در این نبرد 1000 تن میدانند.[۳۱] اشجعیها پیش ازغزوه تبوک (9ق.) از سوی پیامبر(ص) برای حضور در این نبرد دعوت شدند.[۳۲]
برخی از مسلمانان اشجعیان ویرایش
گزارشهایی از اسلام آوردن برخی اشجعیها در سالهای اول ق. حکایت دارد.
جاریة بن حمیل اشجعی در غزوه بدر شرکت داشت.[۳۳] برخی او را از شهدای احد دانستهاند.[۳۴] گویا برخی از آنها که از همپیمانان انصار بودند، پیش از دیگر افراد قبیله خود مسلمان شدند.
حمزة بن حمیر، از خزرج و از بدریون،زاهر بن حرام اشجعی همپیمان بنیمالک بن نجار و نیز عقبة بن حلیس اشجعی هر دو از بدریون[۳۵] هستند.
ابوطُلیق اشجعی از دیگر صحابه رسول خدا است که چون همسرش، امطلیق، از وی خواست تا یکی از شترانش را برای انجام مراسم حج در اختیارش قرار دهد، او با این بهانه که شتر نر را برای جهاد و شتر ماده را برای سفر حج خود آماده کرده، طفره رفت. نیز از دیگر خواسته همسرش که تقبل هزینه حجش بود، سرباز زد. هنگامی که پیامبر از سوی ابوطلیق از این رویداد آگاه شد، سخن امطلیق را که حج را نیز همچون جهاد فی سبیلالله خوانده بود، تایید نمود و به ابوطلیق فرمود: اگر حاجت همسرت را برآورده میساختی، کاری در راه خدا انجام داده بودی.[۳۶]
ابومنهال بقیله اکبر اشجعی که شاعری سوارکار و بزرگ قوم خود بود، در نبرد احد پیامبر را یاری کرد و فرمانده سوارکاران اشجع بود.[۳۷]
ابوجعد اشجعی از قراء[۳۸] به شمار میرفت و زنی به نام غفیره از این قبیله را اهل فضل و کمال دانستهاند.[۳۹]
بنیاشجع پس از پیامبر ویرایش
در رویداد مرتد شدن برخی قبایل، بیشینه اشجعیان از اسلام بازگشتند.[۴۰] ولی دیگر بار به اسلام گرویدند و با گسترش فتوحات، برخی از آنها به شام[۴۱] و برخی به کوفه مهاجرت کرده، در آن جا ساکن شدند. خلیفة بن خیاط نام برخی از مهاجران را برشمرده است.[۴۲]
در قیام مردم بر ضد عثمان به سال 35 ق. اشجعیها نیز نقش داشتند. از اینرو، در قیام حرّه (61 ق.)، مسلم بن عُقبه فرمانده یزید، مِعقل بن سنان اشجعی را که بر مهاجران مدینه ریاست داشت، گردن زد.[۴۳]
در توطئه خوارج، شَبیب بن بَجره اشجعی با ابنملجم مرادی در کشتن امام علی(ع) همراه بود.[۴۴]
پانویس ویرایش
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص249-250؛ نهایة الارب، ص50؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص29.
- ↑ النسب، ص250.
- ↑ النسب، ص251؛ معجم قبائل العرب، ج3، ص908.
- ↑ الانساب، ج1، ص363.
- ↑ الانساب، ج2، ص517؛ ج4، ص231.
- ↑ معجم قبائل العرب، ج1، ص29.
- ↑ الاغانی، ج16، ص69.
- ↑ معجم ما استعجم، ج3، ص844.
- ↑ معجم قبائل العرب، ج1، ص29.
- ↑ معجم البلدان، ج3، ص394.
- ↑ معجم قبائل العرب، ج3، ص888.
- ↑ معجم ما استعجم، ج1، ص10.
- ↑ تفسیر قمی، ج1، ص146؛ نور الثقلین، ج1، ص528.
- ↑ الاغانی، ج17، ص125؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص29.
- ↑ معجم البلدان، ج2، ص124.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج16، ص190.
- ↑ المغازی، ج1، ص385-386.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص701؛ الطبقات، ابن سعد، ج4، ص210؛ تفسیر قرطبی، ج14، ص129.
- ↑ مجمع البیان، ج8، ص126.
- ↑ المغازی، ج2، ص443؛ الطبقات، ابن سعد، ج2، ص51.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج4، ص209-210؛ السیرة النبویه، ج3، ص712-713؛ تاریخ طبری، ج2، ص242-243.
- ↑ الصحیح من سیرة النبی، ج8، ص372-373.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج1، ص233؛ البدایة و النهایه، ج5، ص106.
- ↑ تفسیر قمی، ج1، ص146-147؛ تاریخ المدینه، ج1، ص267.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص267؛ التبیان، ج3، ص286؛ مجمع البیان، ج3، ص153.
- ↑ کشف الاسرار، ج9، ص267.
- ↑ المغازی، ج2، ص699-700.
- ↑ المغازی، ج2، ص820.
- ↑ المغازی، ج2، ص801؛ الطبقات، ج4، ص211؛ اسد الغابه، ج4، ص12.
- ↑ المغازی، ج2، ص820؛ ج3، ص896؛ الطبقات، ابن سعد، ج4، ص212.
- ↑ الدر المنثور، ج3، ص225.
- ↑ المغازی، ج3، ص990.
- ↑ سبل الهدی، ج4، ص95.
- ↑ الاصابه، ج1، ص554.
- ↑ سبل الهدی، ج4، ص98، 101، 111.
- ↑ المعجم الکبیر، ج22، ص324؛ الاصابه، ج7، ص195.
- ↑ الاصابه، ج1، ص450.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج6، ص232؛ الثقات، ج4، ص235.
- ↑ اکمال الکمال، ج7، ص29.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص475؛ تاریخ دمشق، ج2، ص53؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص29.
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص95؛ الطبقات، ابن سعد، ج4، ص212.
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص95-96، 219-220.
- ↑ النسب، ص251؛ الطبقات، خلیفه، ص96؛ الاشتقاق، ص276.
- ↑ انساب الاشراف، ج3، ص253؛ تاریخ طبری، ج4، ص111؛ المناقب، ص382.
منابع ویرایش
اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی.
الاشتقاق: ابن درید (م. 321ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دار الجیل، 1411ق.
الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1415ق.
الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (م. 356ق.)، به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دار الفکر.
اکمال الکمال: علی بن هبة الله ابن ماکولا (م. 475ق.)، دار احیاء التراث العربی.
انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
الانساب: عبدالکریم السمعانی (م. 562ق.)، به کوشش عبدالله عمر، بیروت، دار الجنان، 1408ق.
بدایة المجتهد: ابن رشد القرطبی (م. 595ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق.
تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (م. 262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
التبیان: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
تفسیر القمی: القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق.
الثقات: ابن حبان (م. 354ق.)، دار الکتب الثقافیه، 1393ق.
جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. 456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق.
الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
الطبقات: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
کشف الاسرار: میبدی (م. 520ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، 1361ش.
مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق.
معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
المعجم الکبیر: الطبرانی (م. 360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
معجم قبائل العرب: عمر کحّاله، بیروت، الرساله، 1405ق.
معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م. 487ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق.
المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
المناقب: الخوارزمی (م. 568ق.)، به کوشش مالک محمودی، قم، نشر اسلامی، 1411ق.
النسب: ابن سلّام الهروی (م. 224ق.)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
نور الثقلین: العروسی الحویزی (م. 1112ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، 1373ش.
نهایة الارب فی معرفة انساب العرب: احمد بن علی القلقشندی (م. 821ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه.