مشهد الحسین(حلب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات مسجد | {{جعبه اطلاعات مسجد | ||
| نام = مشهد الحسین (ع) | | نام = مشهد الحسین (ع) | ||
| نام دیگر = مسجد النقطه | | نام دیگر = مسجد النقطه | ||
| تصویر = | | تصویر = 1133.jpg | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
| مکان = کشور [[سوریه]]/[[حلب]] | | مکان = کشور [[سوریه]]/[[حلب]] | ||
خط ۲۲: | خط ۲۰: | ||
===انتقال سنگ=== | ===انتقال سنگ=== | ||
[[پرونده:M,alhosain.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|سنگی ملقب به مقام رأس الحسین (ع) ]] | |||
بر اساس روایات شیعه، همه ساله در روز [[عاشورا]] آن خون بر سنگ میجوشید و توجه بسیاری از مردم [[شام]] را به خود جلب کرده بود برخی گفتهاند [[عبدالملک بن مروان اموی]] دستور انتقال سنگ را از آن نقطه داد و از آن پس اثری از آن دیده نشد.<ref>.عبداللّٰه حجاز، معالم حلب الاثریه، ص١٣6؛ کامل غزی، نهر الذهب فی تاریخ الحلب، ج٢، ص٢٠٩؛ خیرالدین اسدی، احیاء حلب و اسواقها، ص١٧6.</ref> اما نویسنده کتاب حلب و التشیع معتقد است این سنگ از ابتدا تا کنون برجای خود باقی بوده است مگر مدت کوتاهی در سال ١٩٢٠م که مشهد النقطه پایگاه ذخیره سلاح [[عثمانی]]ها بوده و چون بخاطر انفجار در تسلیحات موجود، مشهد النقطه تخریب و دچار آسیب شد این سنگ موقتاً به [[مشهد المحسن]] در جوار آن منتقل و پس از بازسازی به سال ١٩6٠م دوباره بر جای خود بازگشت داده شد.<ref>.ابراهیم نصراللّٰه، همان کتاب، ص٣١</ref> | بر اساس روایات شیعه، همه ساله در روز [[عاشورا]] آن خون بر سنگ میجوشید و توجه بسیاری از مردم [[شام]] را به خود جلب کرده بود برخی گفتهاند [[عبدالملک بن مروان اموی]] دستور انتقال سنگ را از آن نقطه داد و از آن پس اثری از آن دیده نشد.<ref>.عبداللّٰه حجاز، معالم حلب الاثریه، ص١٣6؛ کامل غزی، نهر الذهب فی تاریخ الحلب، ج٢، ص٢٠٩؛ خیرالدین اسدی، احیاء حلب و اسواقها، ص١٧6.</ref> اما نویسنده کتاب حلب و التشیع معتقد است این سنگ از ابتدا تا کنون برجای خود باقی بوده است مگر مدت کوتاهی در سال ١٩٢٠م که مشهد النقطه پایگاه ذخیره سلاح [[عثمانی]]ها بوده و چون بخاطر انفجار در تسلیحات موجود، مشهد النقطه تخریب و دچار آسیب شد این سنگ موقتاً به [[مشهد المحسن]] در جوار آن منتقل و پس از بازسازی به سال ١٩6٠م دوباره بر جای خود بازگشت داده شد.<ref>.ابراهیم نصراللّٰه، همان کتاب، ص٣١</ref> | ||