ابواحیحه اموی: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> '
جز (جایگزینی متن - '</ref> ،' به '</ref>،')
جز (جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> ')
خط ۴: خط ۴:


== شخصیت‌شناسی ==
== شخصیت‌شناسی ==
سعید بن عاص بن امیه، معروف به ابواحیحه، از تیره [[بنی‌امیه]] قریش است که نسبش در جد سوم [[پیامبر]] به [[عبدمناف]] می‌رسد.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۸۰؛ الاستیعاب، ج۲، ص۴۲۰.</ref> او عمامه‌ای بزرگ و رنگارنگ بر سر می‌بست و از این رو، ذوالعصابه و ذوالعمامه لقب یافت که کنایه از سیادت<ref>الاعلام، ج۳، ص۹۶.</ref> او بود.<ref>المحبر، ج۱، ص۱۶۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۶۸.</ref> گویند: هرگاه عمامه‌ای بر سر می‌بست، دیگران به احترام او از بستن عمامه به همان رنگ خودداری می‌کردند.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۲۸۵؛ المحبّر، ص۱۶۵.</ref> او را از بزرگان [[قریش]] و همنشین [[ولید بن مغیره مخزومی]] معرفی کرده‌اند.<ref>المحبّر، ج۱، ص۱۷۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۴.</ref> وی نخستین کس از قریش بود که همزمان دو خواهر به نام‌های هند و صفیه، دختران مغیره مخزومی، را به همسری گرفت.<ref>المحبّر، ج۱، ص۳۲۷؛ المنمق، ص۲۱۰؛ اخبار مکه، ج۵، ص۲۵۰.</ref> شغل او مانند بسیاری از مردان قریش بازرگانی بود و برای این کار مکان ویژه‌ای جز خانه خود اختصاص داده بود.<ref>اخبار مکه، ج۵، ص۲۵۰؛ الملل و النحل، ج۱، ص۲۴۴.</ref> از او با عنوان کثیر المال یاد شده است.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۸۰.</ref>  
سعید بن عاص بن امیه، معروف به ابواحیحه، از تیره [[بنی‌امیه]] قریش است که نسبش در جد سوم [[پیامبر]] به [[عبدمناف]] می‌رسد.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۸۰؛ الاستیعاب، ج۲، ص۴۲۰.</ref>   او عمامه‌ای بزرگ و رنگارنگ بر سر می‌بست و از این رو، ذوالعصابه و ذوالعمامه لقب یافت که کنایه از سیادت<ref>الاعلام، ج۳، ص۹۶.</ref>   او بود.<ref>المحبر، ج۱، ص۱۶۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۶۸.</ref>   گویند: هرگاه عمامه‌ای بر سر می‌بست، دیگران به احترام او از بستن عمامه به همان رنگ خودداری می‌کردند.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۲۸۵؛ المحبّر، ص۱۶۵.</ref>   او را از بزرگان [[قریش]] و همنشین [[ولید بن مغیره مخزومی]] معرفی کرده‌اند.<ref>المحبّر، ج۱، ص۱۷۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۴.</ref>   وی نخستین کس از قریش بود که همزمان دو خواهر به نام‌های هند و صفیه، دختران مغیره مخزومی، را به همسری گرفت.<ref>المحبّر، ج۱، ص۳۲۷؛ المنمق، ص۲۱۰؛ اخبار مکه، ج۵، ص۲۵۰.</ref>   شغل او مانند بسیاری از مردان قریش بازرگانی بود و برای این کار مکان ویژه‌ای جز خانه خود اختصاص داده بود.<ref>اخبار مکه، ج۵، ص۲۵۰؛ الملل و النحل، ج۱، ص۲۴۴.</ref>   از او با عنوان کثیر المال یاد شده است.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۸۰.</ref>  


==دشمنی با پیامبر==
==دشمنی با پیامبر==
به سبب عداوت میان [[بنی‌هاشم]] و [[بنی‌امیه]]<ref>المنمق، ص۱۲۰، ۱۲۲.</ref>، ابواحیحه دشمن [[پیامبر(ص)]] بود و دشمنی او پس از [[بعثت پیامبر(ص)|بعثت]] شدت گرفت.<ref>المفصل، ج۷، ص۱۰۸.</ref> وی را از استهزا‌کنندگان پیامبر(ص) شمرده‌اند.<ref>بهج الصباغه، ج۶، ص۱۰۳.</ref> بر پایه گزارشی، پس از آن که [[مشرک|مشرکان]] پیامبر را ساحر خواندند و [[سوره کافرون]] نازل گشت، ابواحیحه در پاسخ [[ولید بن مغیره]] که وی را شایسته نزول وحی دانسته بود، سزاواری ولید را یادآور شد. آن‌گاه آیات {وَقَالُوا لَولا نُزِّلَ هَذَا القُرآنُ عَلَی رَجُلٍ مِنَ القَریتَینِ عَظِیمٍ أَهُم یقسِمُونَ...} ([[سوره زخرف]]، ۳۱-۳۲)، نازل شد.<ref>امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۳۲۳-۳۲۶.</ref> برخی از تفاسیر، مقصود از {رَجُل} را ولید دانسته‌اند.<ref>فتح القدیر، ج۴، ص۵۵۳.</ref> ذیل آیات ۱۹-۲۰ نجم نیز از ابواحیحه یاد شده است.<ref>الطبقات، ج۱، ص۲۰۵؛ الکامل، ج۲، ص۷۷؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۳۲.</ref> بر پایه گزارشی، پیش از [[صلح حدیبیه]] به سال ششم ق. هنگامی که [[عثمان بن عفان|عثمان]] مأموریت یافت برای مذاکره نزد قریش رود، در جوار ابواحیحه وارد [[مکه]] شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷.</ref> گویند: ابواحیحه در حال احتضار می‌گریست و چون سبب آن را جویا شدند، علت آن را پرستش نشدن بت عُزّی پس از مرگش بیان کرد.<ref>الاصنام، ص۲۳.</ref>  
به سبب عداوت میان [[بنی‌هاشم]] و [[بنی‌امیه]]<ref>المنمق، ص۱۲۰، ۱۲۲.</ref> ، ابواحیحه دشمن [[پیامبر(ص)]] بود و دشمنی او پس از [[بعثت پیامبر(ص)|بعثت]] شدت گرفت.<ref>المفصل، ج۷، ص۱۰۸.</ref>   وی را از استهزا‌کنندگان پیامبر(ص) شمرده‌اند.<ref>بهج الصباغه، ج۶، ص۱۰۳.</ref>   بر پایه گزارشی، پس از آن که [[مشرک|مشرکان]] پیامبر را ساحر خواندند و [[سوره کافرون]] نازل گشت، ابواحیحه در پاسخ [[ولید بن مغیره]] که وی را شایسته نزول وحی دانسته بود، سزاواری ولید را یادآور شد. آن‌گاه آیات {وَقَالُوا لَولا نُزِّلَ هَذَا القُرآنُ عَلَی رَجُلٍ مِنَ القَریتَینِ عَظِیمٍ أَهُم یقسِمُونَ...} ([[سوره زخرف]]، ۳۱-۳۲)، نازل شد.<ref>امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۳۲۳-۳۲۶.</ref>   برخی از تفاسیر، مقصود از {رَجُل} را ولید دانسته‌اند.<ref>فتح القدیر، ج۴، ص۵۵۳.</ref>   ذیل آیات ۱۹-۲۰ نجم نیز از ابواحیحه یاد شده است.<ref>الطبقات، ج۱، ص۲۰۵؛ الکامل، ج۲، ص۷۷؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۳۲.</ref>   بر پایه گزارشی، پیش از [[صلح حدیبیه]] به سال ششم ق. هنگامی که [[عثمان بن عفان|عثمان]] مأموریت یافت برای مذاکره نزد قریش رود، در جوار ابواحیحه وارد [[مکه]] شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷.</ref>   گویند: ابواحیحه در حال احتضار می‌گریست و چون سبب آن را جویا شدند، علت آن را پرستش نشدن بت عُزّی پس از مرگش بیان کرد.<ref>الاصنام، ص۲۳.</ref>  


==وفات==
==وفات==
ابواحیحه در سال اول یا دوم هجرت در ۹۰ سالگی<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۲؛ امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۳۲۹.</ref> به سبب بیماری در [[طائف]] درگذشت<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۱۷؛ المنتظم، ج۱، ص۳۱۶.</ref> و در کوهی نزدیک آن شهر به خاک سپرده شد.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۴۶.</ref> به نقلی، هنگام محاصره آن شهر، [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] با مشاهده قبر ابواحیحه در حضور فرزندان [[مسلمان]] او، عمرو و ابان، به لعن ابواحیحه پرداخت. در برابر، آنان نیز پدر ابوبکر را لعن کردند. در این هنگام، [[رسول خدا(ص)|رسول خدا]] به‌ رغم دشمنی ابواحیحه در [[مکه]]، ایشان را از سب و لعن مردگان که سبب اذیت زندگان می‌شود، بر حذر داشت.<ref>المغازی، ج۳، ص۹۲۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۲؛ امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۳۲۹.</ref>  
ابواحیحه در سال اول یا دوم هجرت در ۹۰ سالگی<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۲؛ امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۳۲۹.</ref>   به سبب بیماری در [[طائف]] درگذشت<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۱۷؛ المنتظم، ج۱، ص۳۱۶.</ref>   و در کوهی نزدیک آن شهر به خاک سپرده شد.<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۴۶.</ref>   به نقلی، هنگام محاصره آن شهر، [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] با مشاهده قبر ابواحیحه در حضور فرزندان [[مسلمان]] او، عمرو و ابان، به لعن ابواحیحه پرداخت. در برابر، آنان نیز پدر ابوبکر را لعن کردند. در این هنگام، [[رسول خدا(ص)|رسول خدا]] به‌ رغم دشمنی ابواحیحه در [[مکه]]، ایشان را از سب و لعن مردگان که سبب اذیت زندگان می‌شود، بر حذر داشت.<ref>المغازی، ج۳، ص۹۲۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۲؛ امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۳۲۹.</ref>  


==فرزندان ابواحیحه==
==فرزندان ابواحیحه==
فرزند ابواحیحه، [[خالد بن سعید بن عاص|خالد]]، در خواب دیده بود که رسول خدا(ص) او را از آتش نجات داده است. از این رو، [[مسلمان]] شد و پس از طرد پدر، در [[هجرت به حبشه|هجرت]] دوم مسلمانان به [[حبشه]]، همراه برادرش عمرو حضور یافت.<ref>الطبقات، ج۴، ص۹۴-۹۵، ۱۰۰-۱۰۱؛ اسد الغابه، ج۴، ص۱۰۷؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۲۳.</ref>  
فرزند ابواحیحه، [[خالد بن سعید بن عاص|خالد]]، در خواب دیده بود که رسول خدا(ص) او را از آتش نجات داده است. از این رو، [[مسلمان]] شد و پس از طرد پدر، در [[هجرت به حبشه|هجرت]] دوم مسلمانان به [[حبشه]]، همراه برادرش عمرو حضور یافت.<ref>الطبقات، ج۴، ص۹۴-۹۵، ۱۰۰-۱۰۱؛ اسد الغابه، ج۴، ص۱۰۷؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۲۳.</ref>  


بر پایه گزارشی، در [[فتح مکه]] هنگامی که پیامبر(ص) به بطحا رسید، دختران ابواحیحه مقابل منزل پدر موهای خود را پریشان کردند و با روسری‌های خود به چهره اسبان ‌زدند و ایشان با تبسم از کنار این صحنه گذشت.<ref>المغازی، ج۲، ص۸۳۰.</ref>  
بر پایه گزارشی، در [[فتح مکه]] هنگامی که پیامبر(ص) به بطحا رسید، دختران ابواحیحه مقابل منزل پدر موهای خود را پریشان کردند و با روسری‌های خود به چهره اسبان ‌زدند و ایشان با تبسم از کنار این صحنه گذشت.<ref>المغازی، ج۲، ص۸۳۰.</ref>  


خالد از سوی رسول خدا(ص) فرمانداری شهر [[صنعا]] در [[یمن]]<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۴۲۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص۸۴.</ref> و [[ابان بن سعید بن عاص|ابان بن سعید]]، کارگزاری [[بحرین]]<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۴۲۳.</ref> را بر عهده داشت. پس از رحلت پیامبر خدا(ص)، خالد همراه دو برادرش، ابان و عمرو محل خدمت خود را ترک کرده، به [[مدینه]] بازگشتند. چون علت بازگشت ایشان را پرسیدند، پاسخ شنیدند: پس از رسول خدا(ص) برای هیچ کس دیگر کار نخواهیم کرد. خالد و برادرش ابان تا مدتی با [[ابوبکر]] بیعت نکردند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۸؛ الاستیعاب، ج۲، ص۴۲۲.</ref> او در سخنانی خطاب به [[اهل‌ بیت(ع)|اهل‌ بیت پیامبر(ع)]] ایشان را درختی تناور با میوه‌هایی نیکو وصف کرد و خود را پیرو آنان دانست.<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۸۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۹.</ref> در [[جنگ جمل]] نیز عمرو بن احیحه پس از سخنرانی [[امام حسن مجتبی(ع)|امام حسن(ع)]] در ستایش او اشعاری سرود.<ref>بحار الانوار، ج۳۸، ص۲۳.</ref>  
خالد از سوی رسول خدا(ص) فرمانداری شهر [[صنعا]] در [[یمن]]<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۴۲۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص۸۴.</ref>   و [[ابان بن سعید بن عاص|ابان بن سعید]]، کارگزاری [[بحرین]]<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۴۲۳.</ref>   را بر عهده داشت. پس از رحلت پیامبر خدا(ص)، خالد همراه دو برادرش، ابان و عمرو محل خدمت خود را ترک کرده، به [[مدینه]] بازگشتند. چون علت بازگشت ایشان را پرسیدند، پاسخ شنیدند: پس از رسول خدا(ص) برای هیچ کس دیگر کار نخواهیم کرد. خالد و برادرش ابان تا مدتی با [[ابوبکر]] بیعت نکردند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۸؛ الاستیعاب، ج۲، ص۴۲۲.</ref>   او در سخنانی خطاب به [[اهل‌ بیت(ع)|اهل‌ بیت پیامبر(ع)]] ایشان را درختی تناور با میوه‌هایی نیکو وصف کرد و خود را پیرو آنان دانست.<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۸۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۹.</ref>   در [[جنگ جمل]] نیز عمرو بن احیحه پس از سخنرانی [[امام حسن مجتبی(ع)|امام حسن(ع)]] در ستایش او اشعاری سرود.<ref>بحار الانوار، ج۳۸، ص۲۳.</ref>  


حکم<ref>المحبّر، ج۱، ص۴۶۰؛ الاصابه، ج۲، ص۸۹.</ref> دیگر فرزند ابواحیحه و نیز دو غلام او به نام‌های ابورافع ابوبهی و صبیح، به [[اسلام]] گرویدند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۱۸؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۵۰؛ الاصابه، ج۷، ص۱۱۳-۱۱۴.</ref> حکم که پیامبر نامش را به عبدالله تغییر داد، در یکی از جنگ‌های مسلمانان به شهادت رسید.<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۳۲؛ الاصابه، ج۲، ص۸۸.</ref> عاص و احیحه، دیگر فرزندان ابواحیحه، بر [[شرک]] ماندند و در [[غزوه بدر]] به سال دوم هجری به دست مسلمانان کشته شدند. برخی کشنده عاص را [[امام علی(ع)]] دانسته‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۷۰۸؛ الطبقات، ج۵، ص۳۱؛ المستدرک، ج۳، ص۲۳۹.</ref>  
حکم<ref>المحبّر، ج۱، ص۴۶۰؛ الاصابه، ج۲، ص۸۹.</ref>   دیگر فرزند ابواحیحه و نیز دو غلام او به نام‌های ابورافع ابوبهی و صبیح، به [[اسلام]] گرویدند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۱۸؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۵۰؛ الاصابه، ج۷، ص۱۱۳-۱۱۴.</ref>   حکم که پیامبر نامش را به عبدالله تغییر داد، در یکی از جنگ‌های مسلمانان به شهادت رسید.<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۳۲؛ الاصابه، ج۲، ص۸۸.</ref>   عاص و احیحه، دیگر فرزندان ابواحیحه، بر [[شرک]] ماندند و در [[غزوه بدر]] به سال دوم هجری به دست مسلمانان کشته شدند. برخی کشنده عاص را [[امام علی(ع)]] دانسته‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۷۰۸؛ الطبقات، ج۵، ص۳۱؛ المستدرک، ج۳، ص۲۳۹.</ref>  


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==