ابواحمد موسوی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> '
جز (جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> ')
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> ')
خط ۳۴: خط ۳۴:


==شخصیت‌شناسی==
==شخصیت‌شناسی==
ابواحمد حسین بن موسی ابرش، از نوادگان [[امام کاظم(ع)]] است که نسبش از هر دو سوی به ایشان می‌رسد. از این رو، وی را ذو منقبتین خوانده‌اند.<ref>الشجرة المبارکه، ص۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲.</ref>   مادرش فاطمه از زنان برجسته روزگار خود بود و [[شیخ مفید]]، کتاب احکام النساء را به درخواست او نوشت.<ref>ادب المرتضی، ص۶۴.</ref>   وی در سال ۳۰۴ق ولادت یافت<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۷۱؛ الکامل، ج۹، ص۲۱۹.</ref> ؛ اما زادگاه او معلوم نیست. او در [[بصره]] رشد یافت و سپس به [[بغداد]] کوچ کرد.<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹؛ المجدی، ص۱۲۴.</ref>   پس از مهاجرت به بغداد، در باب مُحوَّل<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۴.</ref> ، در کناره غربی [[محله کرخ]]<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۳۱۲؛ البلدان، ص۳۰۸.</ref>   می‌زیست.
ابواحمد حسین بن موسی ابرش، از نوادگان [[امام کاظم(ع)]] است که نسبش از هر دو سوی به ایشان می‌رسد. از این رو، وی را ذو منقبتین خوانده‌اند.<ref>الشجرة المبارکه، ص۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲.</ref> مادرش فاطمه از زنان برجسته روزگار خود بود و [[شیخ مفید]]، کتاب احکام النساء را به درخواست او نوشت.<ref>ادب المرتضی، ص۶۴.</ref> وی در سال ۳۰۴ق ولادت یافت<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۷۱؛ الکامل، ج۹، ص۲۱۹.</ref> ؛ اما زادگاه او معلوم نیست. او در [[بصره]] رشد یافت و سپس به [[بغداد]] کوچ کرد.<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹؛ المجدی، ص۱۲۴.</ref> پس از مهاجرت به بغداد، در باب مُحوَّل<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۴.</ref> ، در کناره غربی [[محله کرخ]]<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۳۱۲؛ البلدان، ص۳۰۸.</ref> می‌زیست.


همسر ابواحمد، فاطمه، از نوادگان داعی کبیر [[ناصر اطروش]] (م.۳۰۴ق.) از امیران [[علویان طبرستان]] بود.<ref>الشجرة المبارکه، ص۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲.</ref>   وی چهار فرزند به نام‌های علی (مرتضی)، محمد (رضی)، زینب و خدیجه داشت.<ref>المجدی، ص۱۲۵.</ref>
همسر ابواحمد، فاطمه، از نوادگان داعی کبیر [[ناصر اطروش]] (م.۳۰۴ق.) از امیران [[علویان طبرستان]] بود.<ref>الشجرة المبارکه، ص۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۲.</ref> وی چهار فرزند به نام‌های علی (مرتضی)، محمد (رضی)، زینب و خدیجه داشت.<ref>المجدی، ص۱۲۵.</ref>  


درباره مذهب ابواحمد اتفاق‌نظر وجود ندارد. بسیاری از دانشوران [[شیعه]] وی را ستوده‌اند.<ref>امل الآمل، ج۲، ص۱۰۴.</ref>   برخی از دانشمندان [[اهل‌ سنت]] نیز وی را [[رافضی]]{{یادداشت|عنوانی که برای شیعیان امامیه استفاده می‌شد}} خوانده‌اند.<ref>مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۰۰؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۱۵۶.</ref>   گزارش‌هایی نیز او را [[زیدیه|زیدی]] شمرده‌اند؛ زیرا به رسم زیدیان پشمینه می‌پوشید.<ref>دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۱۵۶.</ref>
درباره مذهب ابواحمد اتفاق‌نظر وجود ندارد. بسیاری از دانشوران [[شیعه]] وی را ستوده‌اند.<ref>امل الآمل، ج۲، ص۱۰۴.</ref> برخی از دانشمندان [[اهل‌ سنت]] نیز وی را [[رافضی]]{{یادداشت|عنوانی که برای شیعیان امامیه استفاده می‌شد}} خوانده‌اند.<ref>مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۰۰؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۱۵۶.</ref> گزارش‌هایی نیز او را [[زیدیه|زیدی]] شمرده‌اند؛ زیرا به رسم زیدیان پشمینه می‌پوشید.<ref>دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۱۵۶.</ref>  


[[صاحب بن‌ عباد]] (م.۳۸۵ق.) بسیار اشتیاق داشت زمانی به [[بغداد]] رفته، سه نفر را با سه ویژگی ببیند. یکی از آنان ابواحمد بود که ابن عباد به سبب پارسایی‌اش قصد دیدار او را داشت.<ref>نشوار المحاضره، ج۵، ص۱۶؛ المنتظم، ج۱۴، ص۳۵۹.</ref>
[[صاحب بن‌ عباد]] (م.۳۸۵ق.) بسیار اشتیاق داشت زمانی به [[بغداد]] رفته، سه نفر را با سه ویژگی ببیند. یکی از آنان ابواحمد بود که ابن عباد به سبب پارسایی‌اش قصد دیدار او را داشت.<ref>نشوار المحاضره، ج۵، ص۱۶؛ المنتظم، ج۱۴، ص۳۵۹.</ref>  


==همکاری با آل بویه در امور مختلف==
==همکاری با آل بویه در امور مختلف==
آغاز فعالیت‌های سیاسی‌ ‌اجتماعی ابواحمد به سال ۳۳۴ق. بازمی‌گردد که دولت شیعه [[آل بویه]] بر کار آمد. او در این سال از سوی [[المطیع عباسی]] (حکومت: ۳۳۴-۳۶۳ق.) هدایایی شامل نُه قندیل نقره و یک قندیل طلا به وزن ۶۰۰ مثقال برای [[کعبه|خانه خدا]] و [[حجره پیامبر(ص)|حجره رسول خدا(ص)]] برد.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۴۶.</ref>   وی در سال‌های بعد از سوی خلفای [[عباسیان|عباسی]] و وزیران دیلمی، به مناصب و مسئولیت‌های فراوان دست یافت که از جایگاهش نزد خلفا و سلاطین و مقبولیت او نزد مردم نشان دارد. منزلت او چنان بود که برخی دولتمردان همانند شاپور بن اردشیر، وزیر [[بهاء الدوله دیلمی]]، با وی پیمان دوستی بست و دخترش را به نکاح [[سید رضی]] درآورد.<ref>صبح الاعشی، ج۱۴، ص۱۱۰.</ref>
آغاز فعالیت‌های سیاسی‌ ‌اجتماعی ابواحمد به سال ۳۳۴ق. بازمی‌گردد که دولت شیعه [[آل بویه]] بر کار آمد. او در این سال از سوی [[المطیع عباسی]] (حکومت: ۳۳۴-۳۶۳ق.) هدایایی شامل نُه قندیل نقره و یک قندیل طلا به وزن ۶۰۰ مثقال برای [[کعبه|خانه خدا]] و [[حجره پیامبر(ص)|حجره رسول خدا(ص)]] برد.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۴۶.</ref> وی در سال‌های بعد از سوی خلفای [[عباسیان|عباسی]] و وزیران دیلمی، به مناصب و مسئولیت‌های فراوان دست یافت که از جایگاهش نزد خلفا و سلاطین و مقبولیت او نزد مردم نشان دارد. منزلت او چنان بود که برخی دولتمردان همانند شاپور بن اردشیر، وزیر [[بهاء الدوله دیلمی]]، با وی پیمان دوستی بست و دخترش را به نکاح [[سید رضی]] درآورد.<ref>صبح الاعشی، ج۱۴، ص۱۱۰.</ref>  


==ریاست دیوان نقابت==
==ریاست دیوان نقابت==
ابواحمد در سال۳۵۴ق. از سوی [[معزالدوله دیلمی]] امیر الامرای [[عراق]] (حک.۳۵۶-۳۶۷ق.) به ریاست [[دیوان نقابت]] {{یادداشت|منصبی حکومتی که رسیدگی به امور حقوقی و اداری علویان را عهده‌دار بود}} برگزیده شد و خلیفه المطیع حکم او را تنفیذ کرد.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۱۶۲؛ ج۱۵، ص۷۲.</ref>
ابواحمد در سال۳۵۴ق. از سوی [[معزالدوله دیلمی]] امیر الامرای [[عراق]] (حک.۳۵۶-۳۶۷ق.) به ریاست [[دیوان نقابت]] {{یادداشت|منصبی حکومتی که رسیدگی به امور حقوقی و اداری علویان را عهده‌دار بود}} برگزیده شد و خلیفه المطیع حکم او را تنفیذ کرد.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۱۶۲؛ ج۱۵، ص۷۲.</ref>  


وی از پوشیدن خلعت سیاه، نشان ویژه [[عباسیان]]، که از آداب [[نقابت]] بود، خودداری کرد.<ref>دیوان نقابت، ص۱۵۳.</ref>   گویا این رنگ را که شعار عباسیان بود، نمی‌پسندید. از آن پس وی سال‌ها این منصب را عهده‌دار بود و بارها از آن عزل شد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۱؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۴۲.</ref>
وی از پوشیدن خلعت سیاه، نشان ویژه [[عباسیان]]، که از آداب [[نقابت]] بود، خودداری کرد.<ref>دیوان نقابت، ص۱۵۳.</ref> گویا این رنگ را که شعار عباسیان بود، نمی‌پسندید. از آن پس وی سال‌ها این منصب را عهده‌دار بود و بارها از آن عزل شد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۱؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۴۲.</ref>  


==امارت حج==
==امارت حج==
ابواحمد در سال ۳۵۴ق. عهده‌دار منصب [[امیرالحاج|امیرالحاجی]] نیز شد.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۱۶۲؛ ج۱۵، ص۷۲.</ref>   در سال۳۵۹ق. در مسئولیت امارت حج، در حالی‌که [[قرمطیان]] در [[مدینه]] به نام [[المعز فاطمی]] خطبه ‌خواندند، در خارج از مدینه به نام خلیفه عباسی خطبه خواند.<ref>الکامل، ج۸، ص۶۱۲.</ref>
ابواحمد در سال ۳۵۴ق. عهده‌دار منصب [[امیرالحاج|امیرالحاجی]] نیز شد.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۱۶۲؛ ج۱۵، ص۷۲.</ref> در سال۳۵۹ق. در مسئولیت امارت حج، در حالی‌که [[قرمطیان]] در [[مدینه]] به نام [[المعز فاطمی]] خطبه ‌خواندند، در خارج از مدینه به نام خلیفه عباسی خطبه خواند.<ref>الکامل، ج۸، ص۶۱۲.</ref>  


در سال ۳۶۰<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۷۲.</ref>   یا ۳۶۱ق. بر اثر سوء رفتار [[ابوالفضل شیرازی]] وزیر سنی مذهب [[عزالدوله دیلمی]]، سنیان [[بغداد]]، محله شیعه‌نشین [[محله کرخ|کرخ]] را به آتش کشیدند. در پی آن، میان ابواحمد و ابوالفضل شیرازی اختلاف پیش آمد که به عزل ابواحمد از [[نقابت]] انجامید<ref>تجارب الامم، ج۶، ص۳۵۱-۳۵۲؛ الکامل، ج۸، ص۶۱۹؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۲۷۱.</ref> ؛ اما بر امارت حج باقی ماند. در سال ۳۶۳ق. آن‌گاه که [[بنی‌هلال]] و برخی از اعراب به کاروان‌های حاجیان یورش برده، شمار فراوانی را کشتند و مانع حج‌گزاری بسیاری از حاجیان شدند، به عنوان [[امیر الحاج]] کاروان حاجیان [[عراق]] از طریق [[مدینه]] به [[مکه]] رفت و توانست [[حج]] خود را به جای آورد.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۲۱۰؛ الکامل، ج۸، ص۶۴۷؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۲۷۷.</ref>
در سال ۳۶۰<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۷۲.</ref> یا ۳۶۱ق. بر اثر سوء رفتار [[ابوالفضل شیرازی]] وزیر سنی مذهب [[عزالدوله دیلمی]]، سنیان [[بغداد]]، محله شیعه‌نشین [[محله کرخ|کرخ]] را به آتش کشیدند. در پی آن، میان ابواحمد و ابوالفضل شیرازی اختلاف پیش آمد که به عزل ابواحمد از [[نقابت]] انجامید<ref>تجارب الامم، ج۶، ص۳۵۱-۳۵۲؛ الکامل، ج۸، ص۶۱۹؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۲۷۱.</ref> ؛ اما بر امارت حج باقی ماند. در سال ۳۶۳ق. آن‌گاه که [[بنی‌هلال]] و برخی از اعراب به کاروان‌های حاجیان یورش برده، شمار فراوانی را کشتند و مانع حج‌گزاری بسیاری از حاجیان شدند، به عنوان [[امیر الحاج]] کاروان حاجیان [[عراق]] از طریق [[مدینه]] به [[مکه]] رفت و توانست [[حج]] خود را به جای آورد.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۲۱۰؛ الکامل، ج۸، ص۶۴۷؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۲۷۷.</ref>  


==ورود عضدالدوله به بغداد و درگیری با ابواحمد==
==ورود عضدالدوله به بغداد و درگیری با ابواحمد==
ابواحمد در [[ذی‌الحجه|ذی‌حجه]] سال ۳۶۴ق. بار دیگر از سوی [[عزالدوله دیلمی]] به ریاست دیوان برگزیده شد<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۲۳۷؛ الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹.</ref> ؛ اما با تسلط [[عضدالدوله دیلمی|عضدالدوله]] بر [[بغداد]]، در سال ۳۶۹ق. به اتهام جانبداری از عزالدوله و افشای اسرار حکومتی دستگیر و از [[نقابت]] و [[امیر الحاج|امارت حج]] عزل<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۲۶۸؛ تاریخ بغداد، ج۱۸، ص۲۳.</ref>   و در قلعه‌ای در [[منطقه فارس|فارس]] زندانی شد.<ref>تجارب الامم، ج۶، ص۴۴۹؛ الکامل، ج۸، ص۷۱۰؛ معجم الادباء، ج۱، ص۱۳۷.</ref>   پس از مرگ عضدالدوله در سال ۳۷۳ق. پسرش شرف ‌الدوله وی را آزاد کرد<ref>الکامل، ج۹، ص۲۳؛ الاعلام، ج۲، ص۲۶۰.</ref>   و در سال ۳۷۶ق. املاک او را که پس از عزل از دیوان نقابت مصادره شده بود، به وی بازگرداند.<ref>الکامل، ج۹، ص۵۰.</ref>
ابواحمد در [[ذی‌الحجه|ذی‌حجه]] سال ۳۶۴ق. بار دیگر از سوی [[عزالدوله دیلمی]] به ریاست دیوان برگزیده شد<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۲۳۷؛ الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹.</ref> ؛ اما با تسلط [[عضدالدوله دیلمی|عضدالدوله]] بر [[بغداد]]، در سال ۳۶۹ق. به اتهام جانبداری از عزالدوله و افشای اسرار حکومتی دستگیر و از [[نقابت]] و [[امیر الحاج|امارت حج]] عزل<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۲۶۸؛ تاریخ بغداد، ج۱۸، ص۲۳.</ref> و در قلعه‌ای در [[منطقه فارس|فارس]] زندانی شد.<ref>تجارب الامم، ج۶، ص۴۴۹؛ الکامل، ج۸، ص۷۱۰؛ معجم الادباء، ج۱، ص۱۳۷.</ref> پس از مرگ عضدالدوله در سال ۳۷۳ق. پسرش شرف ‌الدوله وی را آزاد کرد<ref>الکامل، ج۹، ص۲۳؛ الاعلام، ج۲، ص۲۶۰.</ref> و در سال ۳۷۶ق. املاک او را که پس از عزل از دیوان نقابت مصادره شده بود، به وی بازگرداند.<ref>الکامل، ج۹، ص۵۰.</ref>  


==تفویض امور به فرزندانش==
==تفویض امور به فرزندانش==
ابواحمد در سال ۳۸۰ق. بار دیگر به ریاست [[دیوان نقابت]] و [[دیوان مظالم]] و [[امیر الحاج|امارت حج]] رسید و دو فرزندش، [[سید رضی|شریف رضی]] و [[سید مرتضی|شریف مرتضی]]، را در امور نقابت جانشین خود کرد و از خلیفه [[الطائع عباسی]] برای آنان خلعت گرفت.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۴۴؛ الکامل، ج۹، ص۷۸؛ الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۰۸.</ref>   وی در این سال<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۴۴؛ الکامل، ج۹، ص۷۸.</ref>   و نیز سال ۳۸۲<ref>الانباء، ص۱۸۳.</ref>   به حج نرفت و فرزندش سید رضی را به جای خود تعیین کرد و مسئولیت‌های دینی و سیاسی را به وی وانهاد.<ref>یتیمة الدهر، ج۳، ص۱۵۵.</ref>   در [[ذی‌القعده|ذی‌قعده]] سال ۳۸۴ق. از ریاست دیوان نقابت عزل شد و دو فرزندش به جای او این منصب را بر عهده گرفتند.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۶۹؛ الکامل، ج۹، ص۱۰۵؛ الاعلام، ج۲، ص۲۶۰.</ref>   برخی دلیل آن را سروده سید رضی در درستی نسب [[فاطمیان مصر|فاطمیان]] دانسته‌اند.<ref>الکامل، ج۸، ص۲۵.</ref>   اما این سخن با جانشینی آنان پس از عزل وی سازگار نیست.
ابواحمد در سال ۳۸۰ق. بار دیگر به ریاست [[دیوان نقابت]] و [[دیوان مظالم]] و [[امیر الحاج|امارت حج]] رسید و دو فرزندش، [[سید رضی|شریف رضی]] و [[سید مرتضی|شریف مرتضی]]، را در امور نقابت جانشین خود کرد و از خلیفه [[الطائع عباسی]] برای آنان خلعت گرفت.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۴۴؛ الکامل، ج۹، ص۷۸؛ الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۰۸.</ref> وی در این سال<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۴۴؛ الکامل، ج۹، ص۷۸.</ref> و نیز سال ۳۸۲<ref>الانباء، ص۱۸۳.</ref> به حج نرفت و فرزندش سید رضی را به جای خود تعیین کرد و مسئولیت‌های دینی و سیاسی را به وی وانهاد.<ref>یتیمة الدهر، ج۳، ص۱۵۵.</ref> در [[ذی‌القعده|ذی‌قعده]] سال ۳۸۴ق. از ریاست دیوان نقابت عزل شد و دو فرزندش به جای او این منصب را بر عهده گرفتند.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۶۹؛ الکامل، ج۹، ص۱۰۵؛ الاعلام، ج۲، ص۲۶۰.</ref> برخی دلیل آن را سروده سید رضی در درستی نسب [[فاطمیان مصر|فاطمیان]] دانسته‌اند.<ref>الکامل، ج۸، ص۲۵.</ref> اما این سخن با جانشینی آنان پس از عزل وی سازگار نیست.


آخرین بار ابواحمد در سال ۳۹۴ق. از سوی [[بهاءالدوله دیلمی]] برای ریاست بر دیوان نقابت علویان، دیوان مظالم، امارت حج<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹؛ الاعلام، ج۲، ص۲۶۰.</ref>   و تصدی منصب [[قاضی القضات]] پیشنهاد شد و القابی چون الطاهر، ذوالمناقب و الطاهر الاوحد یافت. در این میان، خلیفه تنها منصب قاضی القضات را نپذیرفت.<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۷۲؛ الکامل، ج۹، ص۱۸۲.</ref>   ابواحمد در این زمان در [[شیراز]] بود و پس از رسیدن به این مناصب، در سال ۳۹۵ق. به [[بغداد]] آمد.<ref>دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۱۵۶.</ref>
آخرین بار ابواحمد در سال ۳۹۴ق. از سوی [[بهاءالدوله دیلمی]] برای ریاست بر دیوان نقابت علویان، دیوان مظالم، امارت حج<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹؛ الاعلام، ج۲، ص۲۶۰.</ref> و تصدی منصب [[قاضی القضات]] پیشنهاد شد و القابی چون الطاهر، ذوالمناقب و الطاهر الاوحد یافت. در این میان، خلیفه تنها منصب قاضی القضات را نپذیرفت.<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۷۲؛ الکامل، ج۹، ص۱۸۲.</ref> ابواحمد در این زمان در [[شیراز]] بود و پس از رسیدن به این مناصب، در سال ۳۹۵ق. به [[بغداد]] آمد.<ref>دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۱۵۶.</ref>  


==میانجی‌گری بین حکومت‌های شیعی==
==میانجی‌گری بین حکومت‌های شیعی==
از آن‌جا که خلفای عباسی می‌کوشیدند تا از وجهه خوب نقبا سود جویند، ابواحمد بارها به عنوان سفیر و ناظر صلح میان [[دولت حمدانی|حمدانیان]] و [[آل بویه]] ایفای نقش کرد.<ref>تجارب الامم، ج۶، ص۲۹۵،۳۶۴؛ الکامل، ج۸، ص۶۳۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۳۱۷.</ref>   او در سال ۳۶۸ق. از سوی [[عضدالدوله دیلمی]] مأموریت یافت تا دیار مُضر را که زیر سلطه [[حکومت حمدانیان|حمدانیان]] بود، تصرف کند.<ref>تجارب الامم، ج۶، ص۴۴۱؛ الکامل، ج۸، ص۶۹۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۳۱۹.</ref>
از آن‌جا که خلفای عباسی می‌کوشیدند تا از وجهه خوب نقبا سود جویند، ابواحمد بارها به عنوان سفیر و ناظر صلح میان [[دولت حمدانی|حمدانیان]] و [[آل بویه]] ایفای نقش کرد.<ref>تجارب الامم، ج۶، ص۲۹۵،۳۶۴؛ الکامل، ج۸، ص۶۳۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۳۱۷.</ref> او در سال ۳۶۸ق. از سوی [[عضدالدوله دیلمی]] مأموریت یافت تا دیار مُضر را که زیر سلطه [[حکومت حمدانیان|حمدانیان]] بود، تصرف کند.<ref>تجارب الامم، ج۶، ص۴۴۱؛ الکامل، ج۸، ص۶۹۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۳۱۹.</ref>  


در سال ۳۸۲ق. در جریان جنگ بهاءالدوله با اعراب بر سر [[موصل]]، وی به عنوان سفیر بهاءالدوله نزد اعراب رفت که نخست اسیر و سپس آزاد شد و از آن‌جا به [[بغداد]] رفت.<ref>الکامل، ج۹، ص۹۳.</ref>   نیز از وکالت او در ازدواج [[القادر بالله عباسی]] با دختر بهاءالدوله در سال ۳۸۳ق. یاد شده است.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۶۶؛ الکامل، ج۹، ص۱۰۱؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۱۲.</ref>
در سال ۳۸۲ق. در جریان جنگ بهاءالدوله با اعراب بر سر [[موصل]]، وی به عنوان سفیر بهاءالدوله نزد اعراب رفت که نخست اسیر و سپس آزاد شد و از آن‌جا به [[بغداد]] رفت.<ref>الکامل، ج۹، ص۹۳.</ref> نیز از وکالت او در ازدواج [[القادر بالله عباسی]] با دختر بهاءالدوله در سال ۳۸۳ق. یاد شده است.<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۶۶؛ الکامل، ج۹، ص۱۰۱؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۱۲.</ref>  


==ریاست دیوان ولایةالصلاة==
==ریاست دیوان ولایةالصلاة==
ازجمله مناصب ابواحمد، ریاست دیوان ولایة الصلاة بود. وی در این سِمَت به ساخت و تعمیر [[مسجد|مساجد]] و مدارس، نظارت بر [[وقف|موقوفات]] مساجد و عزل و نصب [[امام جمعه|امامان جمعه]] و [[امام جماعت|جماعت]] پرداخت. ساخت [[مسجد جامع الکف]] پنجمین مسجد جامع [[بغداد]]<ref>صبح الاعشی، ج۱۰، ص۲۶۴.</ref>   و [[مسجد جامع القطیعه]]<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۳۹؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۰۷.</ref>   از جمله کارهای اوست. در دوره [[الطائع عباسی]] (حکومت: ۳۶۳-۳۸۱ق.) نیز به ریاست دیوان اوقاف منصوب شد. از نظارت او بر اوقاف [[بصره]] در سال ۳۶۹ق. هم گزارشی در دست است.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۶۳.</ref>   وی از سوی [[المطیع عباسی]] به منصب قضاوت میان [[طالبیان]] و نیز میان طالبیان و غیر طالبیان منصوب شد و قاضی دیگری در این زمینه حق دخالت و نظارت نداشت.<ref>دیوان نقابت، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref>
ازجمله مناصب ابواحمد، ریاست دیوان ولایة الصلاة بود. وی در این سِمَت به ساخت و تعمیر [[مسجد|مساجد]] و مدارس، نظارت بر [[وقف|موقوفات]] مساجد و عزل و نصب [[امام جمعه|امامان جمعه]] و [[امام جماعت|جماعت]] پرداخت. ساخت [[مسجد جامع الکف]] پنجمین مسجد جامع [[بغداد]]<ref>صبح الاعشی، ج۱۰، ص۲۶۴.</ref> و [[مسجد جامع القطیعه]]<ref>المنتظم، ج۱۴، ص۳۳۹؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۰۷.</ref> از جمله کارهای اوست. در دوره [[الطائع عباسی]] (حکومت: ۳۶۳-۳۸۱ق.) نیز به ریاست دیوان اوقاف منصوب شد. از نظارت او بر اوقاف [[بصره]] در سال ۳۶۹ق. هم گزارشی در دست است.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۶۳.</ref> وی از سوی [[المطیع عباسی]] به منصب قضاوت میان [[طالبیان]] و نیز میان طالبیان و غیر طالبیان منصوب شد و قاضی دیگری در این زمینه حق دخالت و نظارت نداشت.<ref>دیوان نقابت، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref>  


==وفات و مدفن==
==وفات و مدفن==
ابواحمد که در پایان عمر نابینا و گرفتار بیماری‌های مختلف شده بود، به سال ۴۰۰ق. در ۹۷ سالگی درگذشت. [[سید مرتضی]] بر جنازه پدر [[نماز میت|نماز]] خواند و نخست در خانه‌اش دفن شد. سپس پیکرش به [[کربلا]] انتقال یافت و در جوار [[امام حسین(ع)]] به خاک سپرده شد. او پیش از مرگ، ثلث اموال و املاکش را وقف امور خیریه کرد. در زندگانی‌اش نیز اموالش را صرف [[صدقه|صدقات]] فراوان نمود.<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۷۲؛ الکامل، ج۹، ص۲۱۹؛ الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۴۲.</ref>   [[سید رضی]]، سید مرتضی، [[ابوالعلاء معری]] و [[مهیار دیلمی]] درسوگ او اشعاری سرودند.<ref>عمدة الطالب، ص۲۰۴؛ اعیان الشیعه، ج۶، ص۱۸۳-۱۸۶.</ref>
ابواحمد که در پایان عمر نابینا و گرفتار بیماری‌های مختلف شده بود، به سال ۴۰۰ق. در ۹۷ سالگی درگذشت. [[سید مرتضی]] بر جنازه پدر [[نماز میت|نماز]] خواند و نخست در خانه‌اش دفن شد. سپس پیکرش به [[کربلا]] انتقال یافت و در جوار [[امام حسین(ع)]] به خاک سپرده شد. او پیش از مرگ، ثلث اموال و املاکش را وقف امور خیریه کرد. در زندگانی‌اش نیز اموالش را صرف [[صدقه|صدقات]] فراوان نمود.<ref>المنتظم، ج۱۵، ص۷۲؛ الکامل، ج۹، ص۲۱۹؛ الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۴۹؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۳۴۲.</ref> [[سید رضی]]، سید مرتضی، [[ابوالعلاء معری]] و [[مهیار دیلمی]] درسوگ او اشعاری سرودند.<ref>عمدة الطالب، ص۲۰۴؛ اعیان الشیعه، ج۶، ص۱۸۳-۱۸۶.</ref>  


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==