صفا و مروه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> '
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> ')
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> ')
خط ۳۰: خط ۳۰:
==صفا و مروه در لغت==
==صفا و مروه در لغت==


«صفا» در لغت به معنای سنگ سخت و صافی است که با خاک و شن مخلوط نباشد. [[مبرد]] گفته است: صفا سنگی را گویند که گل و خاک در آن نباشد. <ref>مجمع‌البیان، ج١، ص4٣٨.</ref> و [[طریحی]] در [[مجمع‌البحرین]] گوید: صفا اگر مفرد آورده شود به معنای سنگ، و اگر بصورت جمع استعمال شود به معنای سنگ نرم است.
«صفا» در لغت به معنای سنگ سخت و صافی است که با خاک و شن مخلوط نباشد. [[مبرد]] گفته است: صفا سنگی را گویند که گل و خاک در آن نباشد. <ref>مجمع‌البیان، ج١، ص4٣٨.</ref> و [[طریحی]] در [[مجمع‌البحرین]] گوید: صفا اگر مفرد آورده شود به معنای سنگ، و اگر بصورت جمع استعمال شود به معنای سنگ نرم است.


[[ابوالفضل میبدی|صاحب تفسیر کشف‌الاسرار]] نیز می‌نویسد: صفا سنگ سپید سخت باشد؛ یعنی صافی که در آن هیچ خلطی از خاک و گل و غیر آن نباشد. مروه سنگی باشد سیاه و سست و نرم که زود شکسته شود. طریحی درباره مروه نیز گفته است: «المَرْو»، سنگ سفید برق‌دار<ref>تفسیر کشف‌الاسرار، ج١، ص4٢5.</ref> را گویند که با آن آتش روشن می‌کنند، مفرد آن «مَرْوَه» است و بدین سان «مروه» را در [[مکه]]، مروه نامیده‌اند. <ref>مجمع‌البحرین، ج٢، ص١٩4.</ref>  
[[ابوالفضل میبدی|صاحب تفسیر کشف‌الاسرار]] نیز می‌نویسد: صفا سنگ سپید سخت باشد؛ یعنی صافی که در آن هیچ خلطی از خاک و گل و غیر آن نباشد. مروه سنگی باشد سیاه و سست و نرم که زود شکسته شود. طریحی درباره مروه نیز گفته است: «المَرْو»، سنگ سفید برق‌دار<ref>تفسیر کشف‌الاسرار، ج١، ص4٢5.</ref> را گویند که با آن آتش روشن می‌کنند، مفرد آن «مَرْوَه» است و بدین سان «مروه» را در [[مکه]]، مروه نامیده‌اند. <ref>مجمع‌البحرین، ج٢، ص١٩4.</ref>  


در [[لغت‌نامه دهخدا]] به نقل از [[نزهةالقلوب]] نیز آمده است: «گویند که صفا و مروه نام مردی و زنی بوده است که در زمان [[جاهلیت]] در [[خانه کعبه]] [[زنا]] کردند، حق تعالی ایشان را سنگ گردانید.»<ref>لغت‌نامه دهخدا، چاپ دانشگاه تهران، ج٢، ص١٧٠٠.</ref> لیکن این نقل را هیچ یک از منابع روایی و تاریخی تایید نمی‌کند و قبل از این حادثه، و در زمان [[حضرت ابراهیم(ع)]] این دو کوه، به نام‌های صفا و مروه شناخته شده، و نام آنها در کتب تاریخ آمده است.
در [[لغت‌نامه دهخدا]] به نقل از [[نزهةالقلوب]] نیز آمده است: «گویند که صفا و مروه نام مردی و زنی بوده است که در زمان [[جاهلیت]] در [[خانه کعبه]] [[زنا]] کردند، حق تعالی ایشان را سنگ گردانید.»<ref>لغت‌نامه دهخدا، چاپ دانشگاه تهران، ج٢، ص١٧٠٠.</ref> لیکن این نقل را هیچ یک از منابع روایی و تاریخی تایید نمی‌کند و قبل از این حادثه، و در زمان [[حضرت ابراهیم(ع)]] این دو کوه، به نام‌های صفا و مروه شناخته شده، و نام آنها در کتب تاریخ آمده است.


هم‌اکنون مروه، عَلَم برای کوهی است که در ضلع شرقی [[مسجدالحرام]] در محلی به نام [[مسعی]] و با فاصله‌ای حدود ٣٩5 متر رو در روی یکدیگر قرار گرفته است.
هم‌اکنون مروه، عَلَم برای کوهی است که در ضلع شرقی [[مسجدالحرام]] در محلی به نام [[مسعی]] و با فاصله‌ای حدود ٣٩5 متر رو در روی یکدیگر قرار گرفته است.
خط ۴۳: خط ۴۳:
پیشینه تاریخی کوه‌های صفا و مروه به قبل از هبوط [[حضرت آدم(ع)]] به زمین می‌رسد. [[امام صادق(ع)]] در رابطه با نام‌گذاری این دو کوه فرموده‌اند: «صفا را صفا نامیدند، بدان جهت که آدمِ برگزیده بر آن فرود آمد، پس برای این کوه نامی از اسم آدم را انتخاب کردند خداوند (عزوجل) می‌فرماید: «ان اللّٰه اصطفی آدم و نوحاً...» و [[حوا]] بر مروه فرود آمد و مروه را مروه نامیدند؛ زیرا زن بر آن فرود آمد پس نامی از مراه برای این کوه برگزیدند. <ref>بحارالانوار، ج٩6، ص4٣.</ref>  
پیشینه تاریخی کوه‌های صفا و مروه به قبل از هبوط [[حضرت آدم(ع)]] به زمین می‌رسد. [[امام صادق(ع)]] در رابطه با نام‌گذاری این دو کوه فرموده‌اند: «صفا را صفا نامیدند، بدان جهت که آدمِ برگزیده بر آن فرود آمد، پس برای این کوه نامی از اسم آدم را انتخاب کردند خداوند (عزوجل) می‌فرماید: «ان اللّٰه اصطفی آدم و نوحاً...» و [[حوا]] بر مروه فرود آمد و مروه را مروه نامیدند؛ زیرا زن بر آن فرود آمد پس نامی از مراه برای این کوه برگزیدند. <ref>بحارالانوار، ج٩6، ص4٣.</ref>  


لیکن شهرت این دو کوه از زمان حضرت ابراهیم(ع) به بعد است آنگاه که آن حضرت همراه با‌ [[هاجر]] و [[حضرت اسماعیل|اسماعیل]] به مکه آمده، آنان را در کنار حجر جای داد و خود به [[شام]] بازگشت. [[ابن عباس]] گوید: نخستین کسی که میان صفا و مروه دوید مادر اسماعیل بود. <ref>تاریخ طبری، ج١، ص١٩٣.</ref> و به دنبال هفت مرتبه آمد و شد‌ هاجر بین صفا و مروه، سعی سنّت شد<ref>قصص الانبیاء، ابن کثیر، ج١، ص٢٢4.</ref> و اولین بار ابراهیم خلیل همراه با فرزندش اسماعیل این سنّت الهی را انجام دادند. <ref>تاریخ طبری، ج١، ص١٩٣.</ref>  
لیکن شهرت این دو کوه از زمان حضرت ابراهیم(ع) به بعد است آنگاه که آن حضرت همراه با‌ [[هاجر]] و [[حضرت اسماعیل|اسماعیل]] به مکه آمده، آنان را در کنار حجر جای داد و خود به [[شام]] بازگشت. [[ابن عباس]] گوید: نخستین کسی که میان صفا و مروه دوید مادر اسماعیل بود. <ref>تاریخ طبری، ج١، ص١٩٣.</ref> و به دنبال هفت مرتبه آمد و شد‌ هاجر بین صفا و مروه، سعی سنّت شد<ref>قصص الانبیاء، ابن کثیر، ج١، ص٢٢4.</ref> و اولین بار ابراهیم خلیل همراه با فرزندش اسماعیل این سنّت الهی را انجام دادند. <ref>تاریخ طبری، ج١، ص١٩٣.</ref>  


بدنبال ابراهیم، پیامبران دیگر نیز، پس از انجام طواف و خواندن نماز در پشت مقام، به مسعی آمده، سعی صفا و مروه می‌کردند؛ مجاهد گفته است: "[[حضرت موسی|موسی]] برای انجام حج به مکه آمده، گرد خانه خدا طواف کرد و سپس هنگامی که مشغول سعی میان صفا و مروه بود از آسمان آوای سروشی را شنید که می‌گفت: ‌ای بنده من، من همراه توام، و موسی به سجده درافتاد". <ref>اخبار مکه، ج١، 6٨.</ref>  
بدنبال ابراهیم، پیامبران دیگر نیز، پس از انجام طواف و خواندن نماز در پشت مقام، به مسعی آمده، سعی صفا و مروه می‌کردند؛ مجاهد گفته است: "[[حضرت موسی|موسی]] برای انجام حج به مکه آمده، گرد خانه خدا طواف کرد و سپس هنگامی که مشغول سعی میان صفا و مروه بود از آسمان آوای سروشی را شنید که می‌گفت: ‌ای بنده من، من همراه توام، و موسی به سجده درافتاد". <ref>اخبار مکه، ج١، 6٨.</ref>  
خط ۴۹: خط ۴۹:
رفته‌رفته با سیطره بت‌پرستی بر [[حجاز]]، و نفوذ افکار جاهلی در میان مردم، سعی صفا و مروه نیز حالت اصلی خود را از دست داد؛ آن دسته از مشرکان که [[بت منات]] را می‌پرستیدند از آن رو که بت‌های دیگری به نام‌های «[[نهیک]]» و «[[مطعم الطیر|مُطعم الطَّیر]]» در صفا و مروه بود، لذا سعی صفا و مروه را انجام نمی‌دادند و فقط برای بت منات قصد حج می‌کردند و در مراسم حج، سرهای خویش را کنار آن می‌تراشیدند. <ref>اخبار مکه، ج١، ص١٢5.</ref>  
رفته‌رفته با سیطره بت‌پرستی بر [[حجاز]]، و نفوذ افکار جاهلی در میان مردم، سعی صفا و مروه نیز حالت اصلی خود را از دست داد؛ آن دسته از مشرکان که [[بت منات]] را می‌پرستیدند از آن رو که بت‌های دیگری به نام‌های «[[نهیک]]» و «[[مطعم الطیر|مُطعم الطَّیر]]» در صفا و مروه بود، لذا سعی صفا و مروه را انجام نمی‌دادند و فقط برای بت منات قصد حج می‌کردند و در مراسم حج، سرهای خویش را کنار آن می‌تراشیدند. <ref>اخبار مکه، ج١، ص١٢5.</ref>  


ابن اسحاق می‌گوید: [[عمرو بن لحی|عمرو بن لحیّ]] بت «نهیک» را بر کوه صفا و بت «مطعم الطیر» را بر روی مروه قرار داده بود.<ref>اخبار مکه، ج١، ص١٢5.</ref> این بت‌ها همچنان بر روی کوه صفا و مروه قرار داشت تا آن گاه که در سال هفتم از هجرت پیامبر بزرگوار اسلام(ص) برای انجام «[[عمرة القضا]]» به مکّه آمدند. امام صادق(ع) فرموده‌اند: رسول خدا(ص) به مشرکان فرمود: تا بت‌ها را از صفا و مروه بردارند و آنان نیز چنین کردند و آن حضرت میان صفا و مروه سعی نمود لیکن پس از آن که طواف رسول‌اللّٰه(ص) پایان یافت، مشرکان بار دیگر آنها را بر روی صفا و مروه نصب کردند. یکی از [[صحابه رسول خدا]](ص) که عمل سعی را انجام نداده بود، نزد آن حضرت آمده اظهار داشت: [[قریش]] بار دیگر بت‌ها را در صفا و مروه نصب کرده و من نیز هنوز سعی را انجام نداده‌ام، سپس این آیه نازل شد: {{قلم رنگ|سبز|﴿ان الصفا و المروة من شعائر اللّٰه فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطّوف بهما و من تطّوع خیراً فانّ اللّٰه شاکرٌ علیم﴾}}؛<ref>[http://lib.eshia.ir/17001/1/24/158 بقره/سوره2، آیه158. ]</ref> به دنبال نزول این آیه و در حالی که بت‌ها را در صفا و مروه نهاده بودند، مسلمانان سعی می‌کردند تا آن‌گاه که پیامبر(ص) حج گزارد و بت‌ها را برداشت. <ref>مجمع‌البیان، ج١، ص٢4٠؛ بحارالانوار، ج٩6، ص٢٣5.</ref>  
ابن اسحاق می‌گوید: [[عمرو بن لحی|عمرو بن لحیّ]] بت «نهیک» را بر کوه صفا و بت «مطعم الطیر» را بر روی مروه قرار داده بود.<ref>اخبار مکه، ج١، ص١٢5.</ref> این بت‌ها همچنان بر روی کوه صفا و مروه قرار داشت تا آن گاه که در سال هفتم از هجرت پیامبر بزرگوار اسلام(ص) برای انجام «[[عمرة القضا]]» به مکّه آمدند. امام صادق(ع) فرموده‌اند: رسول خدا(ص) به مشرکان فرمود: تا بت‌ها را از صفا و مروه بردارند و آنان نیز چنین کردند و آن حضرت میان صفا و مروه سعی نمود لیکن پس از آن که طواف رسول‌اللّٰه(ص) پایان یافت، مشرکان بار دیگر آنها را بر روی صفا و مروه نصب کردند. یکی از [[صحابه رسول خدا]](ص) که عمل سعی را انجام نداده بود، نزد آن حضرت آمده اظهار داشت: [[قریش]] بار دیگر بت‌ها را در صفا و مروه نصب کرده و من نیز هنوز سعی را انجام نداده‌ام، سپس این آیه نازل شد: {{قلم رنگ|سبز|﴿ان الصفا و المروة من شعائر اللّٰه فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطّوف بهما و من تطّوع خیراً فانّ اللّٰه شاکرٌ علیم﴾}}؛<ref>[http://lib.eshia.ir/17001/1/24/158 بقره/سوره2، آیه158. ]</ref> به دنبال نزول این آیه و در حالی که بت‌ها را در صفا و مروه نهاده بودند، مسلمانان سعی می‌کردند تا آن‌گاه که پیامبر(ص) حج گزارد و بت‌ها را برداشت. <ref>مجمع‌البیان، ج١، ص٢4٠؛ بحارالانوار، ج٩6، ص٢٣5.</ref>  


==صفا و مروه در قرآن==
==صفا و مروه در قرآن==
خط ۵۵: خط ۵۵:
در قرآن به نام کوه صفا و مروه و سعی بین آن دو کوه تصریح شده و این دو کوه از شعائر الهی دانسته شده است. در آیه 158 [[سوره بقره]] چنین می‌خوانیم:
در قرآن به نام کوه صفا و مروه و سعی بین آن دو کوه تصریح شده و این دو کوه از شعائر الهی دانسته شده است. در آیه 158 [[سوره بقره]] چنین می‌خوانیم:


{{قلم رنگ|سبز|﴿ان الصفا و المروة من شعائر اللّٰه فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطّوف بهما و من تطّوع خیراً فانّ اللّٰه شاکرٌ علیم﴾}}؛<ref>[http://lib.eshia.ir/17001/1/24/158 بقره/سوره2، آیه158. ]</ref> همانا صفا مروه از شعائر و نشانه‌های خداوند است پس هرکس حج خانه خدا و یا [[عمره]] را انجام دهد، گناهی بر او نیست که بر آن دو طواف کند (و سعی صفا و مروه انجام دهد) و هرکس به میل خود نیکی کند بداند خداوند در برابر آن نیکی سپاسگزاری داناست.»
{{قلم رنگ|سبز|﴿ان الصفا و المروة من شعائر اللّٰه فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطّوف بهما و من تطّوع خیراً فانّ اللّٰه شاکرٌ علیم﴾}}؛<ref>[http://lib.eshia.ir/17001/1/24/158 بقره/سوره2، آیه158. ]</ref> همانا صفا مروه از شعائر و نشانه‌های خداوند است پس هرکس حج خانه خدا و یا [[عمره]] را انجام دهد، گناهی بر او نیست که بر آن دو طواف کند (و سعی صفا و مروه انجام دهد) و هرکس به میل خود نیکی کند بداند خداوند در برابر آن نیکی سپاسگزاری داناست.»


می‌توان گفت مفسران شیعه و سنّی در [[شان نزول]] این آیه اتفاق نظر داشته و در ذیل این آیه چنین نوشته‌اند: برخی از یاران پیامبر(ص) گمان می‌کردند با وجود بت‌ها بر روی کوه صفا و مروه، موحّدان باید صحنه را خالی نموده، [[سعی]] را ترک کنند لیکن خداوند با فرستادن [[وحی]]، به آنان آموخت تا حضور خود را در «مسعی» حفظ نموده، رفته‌رفته زمینه را برای نابودی بت و بت‌پرستی فراهم سازند. سرانجام نیز چنین شد و گرچه پیامبر(ص) در سال هفتم هجرت نتوانست بت‌ها را از روی دو کوه صفا و مروه بردارد، لیکن در فتح مکّه آن بت‌شکن سترگ، بت‌ها را برای همیشه برداشت و از آن زمان تاکنون پیروان آئین پاک پیامبر(ص) در موسم حج سعی صفا و مروه را انجام و نغمه توحید سر می‌دهند و این شعار دینی را زنده نگه می‌دارند.
می‌توان گفت مفسران شیعه و سنّی در [[شان نزول]] این آیه اتفاق نظر داشته و در ذیل این آیه چنین نوشته‌اند: برخی از یاران پیامبر(ص) گمان می‌کردند با وجود بت‌ها بر روی کوه صفا و مروه، موحّدان باید صحنه را خالی نموده، [[سعی]] را ترک کنند لیکن خداوند با فرستادن [[وحی]]، به آنان آموخت تا حضور خود را در «مسعی» حفظ نموده، رفته‌رفته زمینه را برای نابودی بت و بت‌پرستی فراهم سازند. سرانجام نیز چنین شد و گرچه پیامبر(ص) در سال هفتم هجرت نتوانست بت‌ها را از روی دو کوه صفا و مروه بردارد، لیکن در فتح مکّه آن بت‌شکن سترگ، بت‌ها را برای همیشه برداشت و از آن زمان تاکنون پیروان آئین پاک پیامبر(ص) در موسم حج سعی صفا و مروه را انجام و نغمه توحید سر می‌دهند و این شعار دینی را زنده نگه می‌دارند.
خط ۹۰: خط ۹۰:
[[ابن ادریس حلی]] می‌گوید: سعی بین صفا و مروه رکنی از ارکان حج است، پس کسی که آن را عمداً ترک کند، حجّی برای او نیست. <ref>سرائر، ینابیع الفقهیه، ج٨، ص5٣٧.</ref>  
[[ابن ادریس حلی]] می‌گوید: سعی بین صفا و مروه رکنی از ارکان حج است، پس کسی که آن را عمداً ترک کند، حجّی برای او نیست. <ref>سرائر، ینابیع الفقهیه، ج٨، ص5٣٧.</ref>  


[[ابی‌الصّلاح حلبی]] در الکافی، <ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص١46.</ref> [[علاءالدین حلبی]] در «[[اشارة السبق الی معرفة الحق]]»، <ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص6٠٧.</ref> [[محقق حلی]] در «[[شرایع]]» و «[[مختصر النافع]]»،<ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص6٧٨.</ref> [[علامه حلی]] در «[[قواعد الاحکام]]»،<ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص٧5٢.</ref> [[شهید اول]] در «[[اللمعة الدمشقیه]]»<ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص٧٨5.</ref> و تعداد بسیاری از فقهای بزرگ شیعه، سعی را رکن حج دانسته‌اند. [[شیخ طوسی]] نیز در [[النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی|نهایه]] سعی صفا و مروه را امری واجب دانسته که ترک عمدی آن موجب بطلان حج است. <ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص١٩٣.</ref>  
[[ابی‌الصّلاح حلبی]] در الکافی، <ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص١46.</ref> [[علاءالدین حلبی]] در «[[اشارة السبق الی معرفة الحق]]»، <ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص6٠٧.</ref> [[محقق حلی]] در «[[شرایع]]» و «[[مختصر النافع]]»،<ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص6٧٨.</ref> [[علامه حلی]] در «[[قواعد الاحکام]]»،<ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص٧5٢.</ref> [[شهید اول]] در «[[اللمعة الدمشقیه]]»<ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص٧٨5.</ref> و تعداد بسیاری از فقهای بزرگ شیعه، سعی را رکن حج دانسته‌اند. [[شیخ طوسی]] نیز در [[النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی|نهایه]] سعی صفا و مروه را امری واجب دانسته که ترک عمدی آن موجب بطلان حج است. <ref>ینابیع الفقهیه، ج٧، ص١٩٣.</ref>  


بیشتر فقهای اهل سنت نیز، سعی را رکن حج می‌دانند؛ سعی نزد شافعی‌ها رکنی از ارکان حج است، و مشهور در [[مذهب مالکی]] نیز این چنین است و بسیاری از [[حنابله]] نیز بر همین عقیده‌اند. لیکن حنفی‌ها سعی را، رکن ندانسته، <ref>احکام القرآن، ابن عربی، ج١، ص٧١.</ref> بلکه آن را واجب می‌دانند. <ref>هدایة السالک، ص٨٨5.</ref>  
بیشتر فقهای اهل سنت نیز، سعی را رکن حج می‌دانند؛ سعی نزد شافعی‌ها رکنی از ارکان حج است، و مشهور در [[مذهب مالکی]] نیز این چنین است و بسیاری از [[حنابله]] نیز بر همین عقیده‌اند. لیکن حنفی‌ها سعی را، رکن ندانسته، <ref>احکام القرآن، ابن عربی، ج١، ص٧١.</ref> بلکه آن را واجب می‌دانند. <ref>هدایة السالک، ص٨٨5.</ref>  
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}