بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ابوجهل'''، از سران [[قریش]] و از دشمنان سرسخت [[پیامبر اسلام(ص)]] در [[مکه]]. او از تیره بنیمخزوم بود. به جهت زیرکی و هوشش به او ابوالحِکَم میگفتند؛ اما پیامبر او را ابوجهل نامید. وی به شدت با پیامبر دشمنی میکرد و اقدامات بسیاری برضد او و مسلمانان انجام داد؛ از جمله شکنجهکردن مسلمانانی چون [[یاسر]] و [[سمیه]]، جلوگیری از تبلیغ اسلام، آزار پیامبر، تهدید ابوطالب به قتل پیامبر و طرح پیشنهاد مشارکت همه طوایف قریش در قتل پیامبر. | |||
ابوجهل از عوامل اصلی شکلگیری [[غزوه بدر]] بود. او در این جنگ که به شکست مشرکان مکه انجامید، به دست دو جوان کشته شد. | |||
==نام و نسب== | ==نام و نسب== | ||
عمرو بن هشام بن مغیره<ref>المحبّر، ص۱۳۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۵.</ref> از تیره بنیمخزوم قبیله [[قریش]] بود. از این رو که مادرش أسماء بنت مخربه/مخرمة بن جندل از بنینهشل بن دارم بن مالک بن حنظله بود،<ref>الطبقات، ج۶، ص۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref>، او را ابن الحنظلیه<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۸.</ref> نیز خواندهاند. پدرش هشام از مردان سرشناس و مهماننواز مکه به شمار میرفت و بر بنیمخزوم ریاست داشت. قریش مرگ او را مبدأ تاریخ خود قرار داد.<ref>المحبّر، ص۱۳۹؛ المنمق، ص۳۳۲.</ref> از زمان ولادت ابوجهل و زندگی او پیش از ظهور [[اسلام]]، آگاهی چندانی در دست نیست. وی از بازرگانان ثروتمند و اشراف مکه بود.<ref>جامع البیان، ج۲۰، ص۱۱۹.</ref> | عمرو بن هشام بن مغیره<ref>المحبّر، ص۱۳۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۵.</ref> از تیره بنیمخزوم قبیله [[قریش]] بود. از این رو که مادرش أسماء بنت مخربه/مخرمة بن جندل از بنینهشل بن دارم بن مالک بن حنظله بود،<ref>الطبقات، ج۶، ص۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref>، او را ابن الحنظلیه<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۸.</ref> نیز خواندهاند. پدرش هشام از مردان سرشناس و مهماننواز مکه به شمار میرفت و بر بنیمخزوم ریاست داشت. قریش مرگ او را مبدأ تاریخ خود قرار داد.<ref>المحبّر، ص۱۳۹؛ المنمق، ص۳۳۲.</ref> از زمان ولادت ابوجهل و زندگی او پیش از ظهور [[اسلام]]، آگاهی چندانی در دست نیست. وی از بازرگانان ثروتمند و اشراف مکه بود.<ref>جامع البیان، ج۲۰، ص۱۱۹.</ref> | ||
خط ۱۲: | خط ۱۳: | ||
==دشمنی با پیامبر== | ==دشمنی با پیامبر== | ||
ابوجهل پس از آشکار شدن دعوت پیامبر، از دشمنان سرسخت وی و مسلمانان بود. او [[نبوت|نبوّت]] را بر پایه فرهنگ قبیلگی تحلیل میکرد<ref>جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰.</ref> و میگفت: ما و فرزندان [[عبدمناف]] در شَرَف و بزرگی به رقابت برخاستیم. اطعام کردند و اطعام کردیم؛ عطا کردند و عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند: از ما پیامبری است که بر او وحی میشود. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.<ref>السیر و المغازی، ص۲۱۰.</ref> در گزارشی دیگر، ابوجهل در پاسخ اخنس بن شریق، از دشمنان پیامبر که درباره ایشان پرسیده بود، به رغم تأکید بر صداقت پیامبر، از پذیرش نبوت پیامبر تنها به دلیل تعصب قبیلگی و اینکه [[بنیقصی]] خاندان پیامبر، ریاست [[مکه]] و مناصب [[کعبه]] را نیز عهدهدار بودند، سر باززد و گفت: با پذیرش نبوت محمد، چه چیزی برای دیگر تیرههای قریش میماند؟ گفتهاند آیه ۳۳ [[سوره انعام]] درباره این سخن وی نازل شده است که ضمن عدم تکذیب پیامبر، قرآن را انکار میکرد: <ref>نک جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۵.</ref> {فإنّهم لایکذّبونک و لکنّ الظالمین بآیاتِ اللهِ یجحَدونَ}. | ابوجهل پس از آشکار شدن دعوت پیامبر، از دشمنان سرسخت وی و مسلمانان بود. او [[نبوت|نبوّت]] را بر پایه فرهنگ قبیلگی تحلیل میکرد<ref>جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰.</ref> و میگفت: ما و فرزندان [[عبدمناف]] در شَرَف و بزرگی به رقابت برخاستیم. اطعام کردند و اطعام کردیم؛ عطا کردند و عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند: از ما پیامبری است که بر او وحی میشود. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.<ref>السیر و المغازی، ص۲۱۰.</ref> | ||
در گزارشی دیگر، ابوجهل در پاسخ اخنس بن شریق، از دشمنان پیامبر که درباره ایشان پرسیده بود، به رغم تأکید بر صداقت پیامبر، از پذیرش نبوت پیامبر تنها به دلیل تعصب قبیلگی و اینکه [[بنیقصی]] خاندان پیامبر، ریاست [[مکه]] و مناصب [[کعبه]] را نیز عهدهدار بودند، سر باززد و گفت: با پذیرش نبوت محمد، چه چیزی برای دیگر تیرههای قریش میماند؟ گفتهاند آیه ۳۳ [[سوره انعام]] درباره این سخن وی نازل شده است که ضمن عدم تکذیب پیامبر، قرآن را انکار میکرد: <ref>نک جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۵.</ref> {فإنّهم لایکذّبونک و لکنّ الظالمین بآیاتِ اللهِ یجحَدونَ}. | |||
==اقدامات ابوجهل برضد اسلام== | ==اقدامات ابوجهل برضد اسلام== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۸: | ||
ابوجهل در روز بدر خداوند را به داوری خواند و با این دستاویز که دین آنان قدیم و دین [[حضرت محمد(ص)|محمد]] جدید است، از خدا خواست تا اهل هر یک از دو دین را که نزد او محبوبتر است، یاری کند. به گفته طبرسی آیه ۱۹ سوره انفال به این رخداد اشاره دارد.<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۸۱۷.</ref> برخی منابع از نفرین رسول خدا به ابوجهل پیش از آغاز نبرد بدر سخن گفتهاند.<ref>المغازی، ج۱، ص۴۶.</ref> پس از صفآرایی دو سپاه، پیامبر [[قریش]] را از جنگ بر حذر داشت و عدم تمایل خود به رویارویی با آنان را اعلام کرد. برخی از قریشیان از این پیشنهاد پیامبر استقبال کردند؛ اما ابوجهل با تحریک و ترغیب آنان، با پیشنهاد ترک مخاصمه مخالفت کرد<ref>المغازی، ج۱، ص۶۱.</ref> و یاران پیامبر را لقمهای بیش ندانست<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۴.</ref> و گفت: امروز بازنمیگردیم تا خدا میان ما و پیامبر حکم کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۳-۶۴؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref> | ابوجهل در روز بدر خداوند را به داوری خواند و با این دستاویز که دین آنان قدیم و دین [[حضرت محمد(ص)|محمد]] جدید است، از خدا خواست تا اهل هر یک از دو دین را که نزد او محبوبتر است، یاری کند. به گفته طبرسی آیه ۱۹ سوره انفال به این رخداد اشاره دارد.<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۸۱۷.</ref> برخی منابع از نفرین رسول خدا به ابوجهل پیش از آغاز نبرد بدر سخن گفتهاند.<ref>المغازی، ج۱، ص۴۶.</ref> پس از صفآرایی دو سپاه، پیامبر [[قریش]] را از جنگ بر حذر داشت و عدم تمایل خود به رویارویی با آنان را اعلام کرد. برخی از قریشیان از این پیشنهاد پیامبر استقبال کردند؛ اما ابوجهل با تحریک و ترغیب آنان، با پیشنهاد ترک مخاصمه مخالفت کرد<ref>المغازی، ج۱، ص۶۱.</ref> و یاران پیامبر را لقمهای بیش ندانست<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۴.</ref> و گفت: امروز بازنمیگردیم تا خدا میان ما و پیامبر حکم کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۳-۶۴؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref> | ||
پیش از شروع جنگ تن به تن، او برای خنثیکردن سخنان [[عتبة بن ربیعه]] و نیز تحریک عواطف نیروهای خود، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود، خون برادرش را که در سریه نخله به سال دوم هجری کشته شده بود، طلب کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۴؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref> زخم زبانهای تند ابوجهل به عتبه و ترسو خواندنش، وی را واداشت تا در نبردی که خود برای خاموشکردن شعلهاش میکوشید، نخستین کسی باشد که همراه پسرش ولید و برادرش شیبه، جنگ تن به تن را آغاز کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۶-۶۷؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۱.</ref> کشته شدن این سه تن، ضربهای سخت به قریش زد؛ ولی ابوجهل با سخنان خود به آنان اطمینان داد که پیروز خواهند شد و خطاب به مسلمانان شعار داد: «لنا العزی و لا عزی لکم» (ما [[عُزی|عزی]] را داریم و شما ندارید). مسلمانان به فرمان پیامبردر پاسخ او شعار «الله مولینا و لا مولی لکم» (خدا مولای ما است و شما مولا ندارید) سر دادند.<ref>سبل الهدی، ج۴، ص۳۶.</ref> | پیش از شروع جنگ تن به تن، او برای خنثیکردن سخنان [[عتبة بن ربیعه]] که مخالف جنگ بود و نیز تحریک عواطف نیروهای خود، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود، خون برادرش را که در سریه نخله به سال دوم هجری کشته شده بود، طلب کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۴؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref> زخم زبانهای تند ابوجهل به عتبه و ترسو خواندنش، وی را واداشت تا در نبردی که خود برای خاموشکردن شعلهاش میکوشید، نخستین کسی باشد که همراه پسرش ولید و برادرش شیبه، جنگ تن به تن را آغاز کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۶-۶۷؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۱.</ref> کشته شدن این سه تن، ضربهای سخت به قریش زد؛ ولی ابوجهل با سخنان خود به آنان اطمینان داد که پیروز خواهند شد و خطاب به مسلمانان شعار داد: «لنا العزی و لا عزی لکم» (ما [[عُزی|عزی]] را داریم و شما ندارید). مسلمانان به فرمان پیامبردر پاسخ او شعار «الله مولینا و لا مولی لکم» (خدا مولای ما است و شما مولا ندارید) سر دادند.<ref>سبل الهدی، ج۴، ص۳۶.</ref> | ||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
این نبرد به شکست [[مکیان]] | این نبرد به شکست [[مکیان]] انجامید.<ref>المغازی، ج۱، ص۵۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۷.</ref> در آن ابوجهل که فرماندهی سپاه [[مشرکان]] را بر عهده داشت، به دست دو جوان کم سال انصاری به نام معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء یا عوف و معوذ بن عفراء از پای درآمد. هنگامی که هنوز رمقی در تن داشت، [[عبدالله بن مسعود]] سر او را از تن جدا کرد.<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷، ۲۸۱.</ref> وی را با دیگر کشتگان در چاه بدر دفن کردند.<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۹۲-۲۹۳.</ref> مفسران آیه ۵۰ [[سوره انفال]] را در شأن ابوجهل و دیگر کشتگان بدر دانستهاند: {وَلَو تَرَی إِذ یتَوَفَّی الَّذِینَ کفَرُوا المَلائِکةُ یضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَأَدبَارَهُم وَذُوقُوا عَذَابَ الحَرِیقِ}؛ «اگر ببینی آنگاه که فرشتگان جان کافران را میستانند، بر چهره و پشت آنان میزنند و گویند: عذاب سوزان را بچشید!»<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۶.</ref> | ||
پیامبر که منتظر شنیدن خبر هلاک ابوجهل بود و او را سردسته پیشوایان کفر و [[فرعون]] امت میدانست،<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱.</ref> با شنیدن این خبر، خدا را بر تحقق وعدهاش سپاس گفت.<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱.</ref> ابوجهل هنگام کشته شدن ۷۰ سال داشت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰.</ref> [[مفسران]] از او ذیل آیه ۵۵ [[سوره فرقان]]، آیه ۱۵ [[سوره لیل]] نیز سخن گفته و وی را از مصداقهای کافران<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸؛ الدر المنثور، ج۵، ص۷۴.</ref> و اهل شقاوت<ref>الکشاف، ج۴، ص۷۶۴.</ref> دانستهاند. | پیامبر که منتظر شنیدن خبر هلاک ابوجهل بود و او را سردسته پیشوایان کفر و [[فرعون]] امت میدانست،<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱.</ref> با شنیدن این خبر، خدا را بر تحقق وعدهاش سپاس گفت.<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱.</ref> ابوجهل هنگام کشته شدن ۷۰ سال داشت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰.</ref> [[مفسران]] از او ذیل آیه ۵۵ [[سوره فرقان]]، آیه ۱۵ [[سوره لیل]] نیز سخن گفته و وی را از مصداقهای کافران<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸؛ الدر المنثور، ج۵، ص۷۴.</ref> و اهل شقاوت<ref>الکشاف، ج۴، ص۷۶۴.</ref> دانستهاند. |