آل ابی‌نمی: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> '
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> ')
خط ۵: خط ۵:


==خاندان ابی‌نمی==
==خاندان ابی‌نمی==
آل ابی‌نُمَی از نسل شریف ابونمی محمد بن ابی سعد حسن بن علی از زیر شاخه‌های [[آل قتاده|آل‌قَتاده]] هستند<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۸-۱۲۹؛ الاصیلی، ص۱۰۲-۱۰۶؛ النجوم الزاهره، ج۸، ص۱۹۹.</ref> و با عنوان نُمَویین و نُمَوی شناخته می‌شوند.<ref>الضوء اللامع، ج۲، ص۱۷۶؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۰۹.</ref> آنان با ۱۸ واسطه به [[امام حسن مجتبی(ع)]] نسب می‌برند.<ref>النجوم الزاهره، ج۸، ص۱۹۹-۲۰۰؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۱۷۶.</ref> حکومت این دسته از [[اشراف حسنی]] بر [[مکه]] از زمان حکمرانی مستقل ابونمی از نیمه دوم قرن هفتم (۶۶۷ق.) آغاز و سپس در خاندانی از نسل او با عنوان‌های دیگر مانند [[آل عجلان|آل‌عِجلان]] و [[آل برکات|آل‌بَرَکات]] تا اواخر نیمه اول قرن ۱۴ق. و تسلط [[آل سعود|آل‌سعود]] بر مکه، ادامه یافت.<ref>نک: البدایة والنهایه، ج۱۴، ص۲۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۷؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹ به بعد.</ref>  
آل ابی‌نُمَی از نسل شریف ابونمی محمد بن ابی سعد حسن بن علی از زیر شاخه‌های [[آل قتاده|آل‌قَتاده]] هستند<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۸-۱۲۹؛ الاصیلی، ص۱۰۲-۱۰۶؛ النجوم الزاهره، ج۸، ص۱۹۹.</ref> و با عنوان نُمَویین و نُمَوی شناخته می‌شوند.<ref>الضوء اللامع، ج۲، ص۱۷۶؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۰۹.</ref> آنان با ۱۸ واسطه به [[امام حسن مجتبی(ع)]] نسب می‌برند.<ref>النجوم الزاهره، ج۸، ص۱۹۹-۲۰۰؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۱۷۶.</ref> حکومت این دسته از [[اشراف حسنی]] بر [[مکه]] از زمان حکمرانی مستقل ابونمی از نیمه دوم قرن هفتم (۶۶۷ق.) آغاز و سپس در خاندانی از نسل او با عنوان‌های دیگر مانند [[آل عجلان|آل‌عِجلان]] و [[آل برکات|آل‌بَرَکات]] تا اواخر نیمه اول قرن ۱۴ق. و تسلط [[آل سعود|آل‌سعود]] بر مکه، ادامه یافت.<ref>نک: البدایة والنهایه، ج۱۴، ص۲۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۷؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹ به بعد.</ref>


برخی منابع، آل ابی‌نمی را طبقه چهارم [[اشراف مکه|اشراف]]<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.</ref> دانسته، آنان را به دو شاخه ابونمی اول و ابونمی دوم تقسیم و مدت حکمرانی هر یک را جداگانه بررسی کرده‌اند.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref> دوران حکومت آل‌ابی‌نمی بر [[مکه]]، با تحولاتی مهم در جهان اسلام هم‌زمان بود؛ از جمله سقوط سلسله [[ایوبیان]] در [[مصر]] و [[شام]] و روی کار آمدن دولت [[ممالیک]] (۶۴۸ق.)، سقوط [[عباسیان|خلافت عباسی]] (۶۵۶ق.) با حمله [[مغول|مغولان]] به [[بغداد]] و نیز تسلط [[عثمانیان|عثمانی]] بر [[حجاز]]. هر یک از این رخدادها در رویدادهای [[حرمین شریفین]] نیز اثرگذار بود.
برخی منابع، آل ابی‌نمی را طبقه چهارم [[اشراف مکه|اشراف]]<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.</ref> دانسته، آنان را به دو شاخه ابونمی اول و ابونمی دوم تقسیم و مدت حکمرانی هر یک را جداگانه بررسی کرده‌اند.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref> دوران حکومت آل‌ابی‌نمی بر [[مکه]]، با تحولاتی مهم در جهان اسلام هم‌زمان بود؛ از جمله سقوط سلسله [[ایوبیان]] در [[مصر]] و [[شام]] و روی کار آمدن دولت [[ممالیک]] (۶۴۸ق.)، سقوط [[عباسیان|خلافت عباسی]] (۶۵۶ق.) با حمله [[مغول|مغولان]] به [[بغداد]] و نیز تسلط [[عثمانیان|عثمانی]] بر [[حجاز]]. هر یک از این رخدادها در رویدادهای [[حرمین شریفین]] نیز اثرگذار بود.


==آل ابی‌نمی اول==
==آل ابی‌نمی اول==
===ابونمی محمد===
===ابونمی محمد===
{{اصلی|ابونمی اول}}
{{اصلی|ابونمی اول}}
ابونمی اول سرسلسله این خاندان و از برجسته‌ترین امیران [[مکه]] (حک: ۶۵۲ - ۷۰۱ق) بود که پدرش او را از اوان جوانی در حکمرانی شریک کرد.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref> ابونمی پس از درگذشت پدرش، در پی نبردی که با [[غانم بن راجح بن قتاده]] از [[اشراف حسنی]] حاکم بر مکه داشتند، در سال ۶۵۲ق. به طور مشترک همراه با عمویش ادریس، حکمرانی این شهر را بر عهده گرفتند.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۴؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.</ref> ابونمی خطبه را گاه به نام [[ممالیک مصر]] و گاه به نام سلاطین [[یمن]] می‌خواند. با دعوت او [[بیبرس|بَیبَرَس]]، پادشاه مملوکی [[مصر]] و [[شام]]، درسال ۶۶۷ق. [[حج]] به‌ جا آورد<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶؛ سفرنامه حجاز، ص۱۸۱.</ref> و اموالی فراوان در [[حرمین]] پخش نمود و به امیران [[حجاز]] نیکی کرد.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶.</ref>  
ابونمی اول سرسلسله این خاندان و از برجسته‌ترین امیران [[مکه]] (حک: ۶۵۲ - ۷۰۱ق) بود که پدرش او را از اوان جوانی در حکمرانی شریک کرد.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref> ابونمی پس از درگذشت پدرش، در پی نبردی که با [[غانم بن راجح بن قتاده]] از [[اشراف حسنی]] حاکم بر مکه داشتند، در سال ۶۵۲ق. به طور مشترک همراه با عمویش ادریس، حکمرانی این شهر را بر عهده گرفتند.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۴؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.</ref> ابونمی خطبه را گاه به نام [[ممالیک مصر]] و گاه به نام سلاطین [[یمن]] می‌خواند. با دعوت او [[بیبرس|بَیبَرَس]]، پادشاه مملوکی [[مصر]] و [[شام]]، درسال ۶۶۷ق. [[حج]] به‌ جا آورد<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶؛ سفرنامه حجاز، ص۱۸۱.</ref> و اموالی فراوان در [[حرمین]] پخش نمود و به امیران [[حجاز]] نیکی کرد.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶.</ref>


از رویدادهای زمان او، لشکرکشی حاکم یمن به مکه بود که به فرار ابونمی و ادریس از مکه انجامید<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.</ref> ؛ اما آنان دیگربار بر مکه چیره شدند. حکومت مشترک ابونمی و ادریس در پی اختلاف آن دو و کشته شدن ادریس در سال ۶۶۹ق.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۶.</ref> به پایان رسید و از آن پس ابونمی به تنهایی امیر مکه شد. ابونمی در سال ۷۰۱ق.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۶؛ السلوک، ج۱، ص۳۲۲؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۶۴.</ref> به نفع فرزندانش رُمیثَه و حُمیضَه از حکمرانی کناره گرفت و در چهارم صفر همان سال در ۹۰ سالگی<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref> درگذشت. او را پس از [[طواف]] در المَعْلات ([[قبرستان ابوطالب]]) به خاک سپردند و بر مزارش قبه‌ای ساختند.<ref>خلاصة الکلام، ص۲۸.</ref> وی را در شجاعت بی‌نظیر دانسته‌اند.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref>  
از رویدادهای زمان او، لشکرکشی حاکم یمن به مکه بود که به فرار ابونمی و ادریس از مکه انجامید<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.</ref> ؛ اما آنان دیگربار بر مکه چیره شدند. حکومت مشترک ابونمی و ادریس در پی اختلاف آن دو و کشته شدن ادریس در سال ۶۶۹ق.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۶.</ref> به پایان رسید و از آن پس ابونمی به تنهایی امیر مکه شد. ابونمی در سال ۷۰۱ق.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۶؛ السلوک، ج۱، ص۳۲۲؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۶۴.</ref> به نفع فرزندانش رُمیثَه و حُمیضَه از حکمرانی کناره گرفت و در چهارم صفر همان سال در ۹۰ سالگی<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref> درگذشت. او را پس از [[طواف]] در المَعْلات ([[قبرستان ابوطالب]]) به خاک سپردند و بر مزارش قبه‌ای ساختند.<ref>خلاصة الکلام، ص۲۸.</ref> وی را در شجاعت بی‌نظیر دانسته‌اند.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹.</ref>


===ابوالغیث===
===ابوالغیث===
پس از در گذشت ابونمی اول (م.۷۰۱ق.) به رغم آن که جانشین خود را در زمان حیاتش برگزیده بود، فرزندانش با یکدیگر درگیر شدند و سرانجام ابوالغیث با غلبه بر برادرانش رُمَیثه و حُمیضَه و با تأیید بیبرس، پادشاه [[مصر]]<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۷.</ref>، حکمرانی [[مکه]] را در دست گرفت. در دوران حکمرانی او، امیر سیف‌الدین سلار، نایب‌السلطنه مصر، همراه ۲۵ شاهزاده به [[حج]] رفت. در سال ۷۰۵ق. در [[منا]] آشوبی میان مصریان و [[حجاز|حجازی‌ها]] رخ داد و خون‌های بسیار ریخته شد و اهالی مکه به کوه‌ها گریختند. نیز [[ناصر بن محمد قلاوون]]، پادشاه مصر، همراه۴۰ تن از شاهزادگان و ویژگان دربار خود در سال ۷۱۲ق. حج به‌ جا آورد.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۱.</ref> سفر هیئت‌های سیاسی مصر بیانگر امنیت مکه در این دوره است.
پس از در گذشت ابونمی اول (م.۷۰۱ق.) به رغم آن که جانشین خود را در زمان حیاتش برگزیده بود، فرزندانش با یکدیگر درگیر شدند و سرانجام ابوالغیث با غلبه بر برادرانش رُمَیثه و حُمیضَه و با تأیید بیبرس، پادشاه [[مصر]]<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۷.</ref> ، حکمرانی [[مکه]] را در دست گرفت. در دوران حکمرانی او، امیر سیف‌الدین سلار، نایب‌السلطنه مصر، همراه ۲۵ شاهزاده به [[حج]] رفت. در سال ۷۰۵ق. در [[منا]] آشوبی میان مصریان و [[حجاز|حجازی‌ها]] رخ داد و خون‌های بسیار ریخته شد و اهالی مکه به کوه‌ها گریختند. نیز [[ناصر بن محمد قلاوون]]، پادشاه مصر، همراه۴۰ تن از شاهزادگان و ویژگان دربار خود در سال ۷۱۲ق. حج به‌ جا آورد.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۱.</ref> سفر هیئت‌های سیاسی مصر بیانگر امنیت مکه در این دوره است.


ابوالغیث فرزندان بسیار داشت. ابن‌عنبه و فاسی تعداد پسران او را ۳۰ و برخی ۱۸ نفر برشمرده‌اند.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref> نسل او از پسرانش رمیثه، سیف و راجح استمرار یافت. سرانجام در سال ۷۱۴ق. برادرش حمیضه بر او غلبه کرد و جانش را گرفت.<ref>عمدة الطالب، ص۱۳۰؛ سفرنامه حجاز، ص۱۸۱.</ref>  
ابوالغیث فرزندان بسیار داشت. ابن‌عنبه و فاسی تعداد پسران او را ۳۰ و برخی ۱۸ نفر برشمرده‌اند.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۹؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref> نسل او از پسرانش رمیثه، سیف و راجح استمرار یافت. سرانجام در سال ۷۱۴ق. برادرش حمیضه بر او غلبه کرد و جانش را گرفت.<ref>عمدة الطالب، ص۱۳۰؛ سفرنامه حجاز، ص۱۸۱.</ref>


===حُمیضة بن ابی‌نمی===
===حُمیضة بن ابی‌نمی===
حُمیضة بن ابی‌نمی از سال ۷۱۴ق. امیر [[مکه]] بود. در سال ۷۱۸ق. رمیثه بر او غلبه کرد و حُمیضه از بیم جان از مکه گریخت و به [[ایلخانان]] مغول در [[ایران]] پناه آورد و پای دولت ایلخانی را به حوادث مکه باز کرد. سلطان محمد خدابنده ([[اولجایتو]]) و فرزندش [[ابوسعید ایلخانی]] به دفاع از حمیضه در برابر دیگر برادرانش پرداختند. به دنبال آن، در سال‌های ۷۱۶ تا ۷۱۷ق. شماری فراوان از مغولان راهی مکه شدند.<ref>نک: تاریخ اولجایتو، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref> به گزارشی، اولجایتو سپاهی به فرماندهی امیرطالب دلقندی اَفْطَسی، در اختیار شریف حمیضه قرار داد تا به [[شام]] و [[حجاز]] لشکرکشی کند. حمیضه با دعوت قبایل در مسیرش، سپاهی بزرگ فراهم آورد؛ اما در پی مرگ اولجایتو این اقدام به نتیجه نرسید. [[خواجه رشیدالدین فضل‌الله]] وزیر که با امیرطالب دشمنی داشت، از او خواست سپاه را پراکنده کند و حمیضه پس از نبردی جانانه و غارت سپاهش به دست اعراب، ناچار به [[عراق]] رفت.<ref>عمدة الطالب، ص۱۳۰.</ref>  
حُمیضة بن ابی‌نمی از سال ۷۱۴ق. امیر [[مکه]] بود. در سال ۷۱۸ق. رمیثه بر او غلبه کرد و حُمیضه از بیم جان از مکه گریخت و به [[ایلخانان]] مغول در [[ایران]] پناه آورد و پای دولت ایلخانی را به حوادث مکه باز کرد. سلطان محمد خدابنده ([[اولجایتو]]) و فرزندش [[ابوسعید ایلخانی]] به دفاع از حمیضه در برابر دیگر برادرانش پرداختند. به دنبال آن، در سال‌های ۷۱۶ تا ۷۱۷ق. شماری فراوان از مغولان راهی مکه شدند.<ref>نک: تاریخ اولجایتو، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref> به گزارشی، اولجایتو سپاهی به فرماندهی امیرطالب دلقندی اَفْطَسی، در اختیار شریف حمیضه قرار داد تا به [[شام]] و [[حجاز]] لشکرکشی کند. حمیضه با دعوت قبایل در مسیرش، سپاهی بزرگ فراهم آورد؛ اما در پی مرگ اولجایتو این اقدام به نتیجه نرسید. [[خواجه رشیدالدین فضل‌الله]] وزیر که با امیرطالب دشمنی داشت، از او خواست سپاه را پراکنده کند و حمیضه پس از نبردی جانانه و غارت سپاهش به دست اعراب، ناچار به [[عراق]] رفت.<ref>عمدة الطالب، ص۱۳۰.</ref>


ابوسعید ایلخانی در سال ۷۱۸ق. دو حلقه طلای گرانبها برای آویختن بر در کعبه فرستاد.<ref>شفاء الغرام، ج۱، ص۱۱۸؛ تحصیل المرام، ج۱، ص۱۵۰.</ref> در سال ۷۲۰ق. موقعیت ابوسعید در مکه اوج گرفت و نامش را پس از نام سلطان [[مصر]]، در خطبه آوردند و برایش دعا خواندند.<ref>الدرر، ج۱، ص۳۹۳.</ref> به نظر می‌رسد روابط دوستانه ابوسعید با الملک الناصر، پادشاه [[مملوکیان|مملوکی]] مصر، و نیز پیوند مثبت با شرفای مکه سبب شد تا در طول حکومت ایلخانان بهترین دوره در زمینه [[حج]] رقم بخورد.
ابوسعید ایلخانی در سال ۷۱۸ق. دو حلقه طلای گرانبها برای آویختن بر در کعبه فرستاد.<ref>شفاء الغرام، ج۱، ص۱۱۸؛ تحصیل المرام، ج۱، ص۱۵۰.</ref> در سال ۷۲۰ق. موقعیت ابوسعید در مکه اوج گرفت و نامش را پس از نام سلطان [[مصر]]، در خطبه آوردند و برایش دعا خواندند.<ref>الدرر، ج۱، ص۳۹۳.</ref> به نظر می‌رسد روابط دوستانه ابوسعید با الملک الناصر، پادشاه [[مملوکیان|مملوکی]] مصر، و نیز پیوند مثبت با شرفای مکه سبب شد تا در طول حکومت ایلخانان بهترین دوره در زمینه [[حج]] رقم بخورد.


امیر چوپان، سردار ارغون خان از ایلخانان مغول نیز در دوران حکمرانی رمیثه، خدمات بسیار به حجاج داشت؛ از جمله: آب رساندن به مکه با لایروبی [[چشمه عرفه]]<ref>اتحاف الوری، ج۴، ص۵۲۷.</ref> و بازسازی [[چشمه بازان]] در سال ۷۲۶ق.<ref>العقد الثمین، ج۳، ص۴۴۷.</ref>  
امیر چوپان، سردار ارغون خان از ایلخانان مغول نیز در دوران حکمرانی رمیثه، خدمات بسیار به حجاج داشت؛ از جمله: آب رساندن به مکه با لایروبی [[چشمه عرفه]]<ref>اتحاف الوری، ج۴، ص۵۲۷.</ref> و بازسازی [[چشمه بازان]] در سال ۷۲۶ق.<ref>العقد الثمین، ج۳، ص۴۴۷.</ref>


در حکمرانی رمیثه، پسرش احمد نزد سلطان ابوسعید ایلخانی در ایران رفت و از اکرام او بهره برد. پس از مدتی، با مردان، سلاح‌ها و پول‌هایی که به نام ابوسعید فراهم آورده بود، به مکه بازگشت. در [[عرفات]] محمل وی را بر محمل مصری مقدم داشتند که پس از انقراض بنی‌عباس سابقه نداشت. با سفر دوم او نزد ابوسعید، امارت عراق عرب به وی واگذار شد. شریف احمد در حله اقامت کرد و با بیرون راندن امیر علی بن امیر طالب در پی مرگ ابوسعید، چند سالی بر حله و پیرامون آن حکم راند. این مرد به حسن سیرت موصوف بود و عراقیان از او رضایت داشتند. بعدها شیخ حسن پادشاه عراق، احمد بن رمیثه را دستگیر و شکنجه‏ کرد و پس از کشتن او دارایی‌ها و ذخائری را که گرد آورده بود، به تصرف خود درآورد.<ref>سفرنامه ابن بطوطه، ج۲، ص۵۶.</ref>  
در حکمرانی رمیثه، پسرش احمد نزد سلطان ابوسعید ایلخانی در ایران رفت و از اکرام او بهره برد. پس از مدتی، با مردان، سلاح‌ها و پول‌هایی که به نام ابوسعید فراهم آورده بود، به مکه بازگشت. در [[عرفات]] محمل وی را بر محمل مصری مقدم داشتند که پس از انقراض بنی‌عباس سابقه نداشت. با سفر دوم او نزد ابوسعید، امارت عراق عرب به وی واگذار شد. شریف احمد در حله اقامت کرد و با بیرون راندن امیر علی بن امیر طالب در پی مرگ ابوسعید، چند سالی بر حله و پیرامون آن حکم راند. این مرد به حسن سیرت موصوف بود و عراقیان از او رضایت داشتند. بعدها شیخ حسن پادشاه عراق، احمد بن رمیثه را دستگیر و شکنجه‏ کرد و پس از کشتن او دارایی‌ها و ذخائری را که گرد آورده بود، به تصرف خود درآورد.<ref>سفرنامه ابن بطوطه، ج۲، ص۵۶.</ref>


===رمیثة بن ابی‌الغیث===
===رمیثة بن ابی‌الغیث===
وی هفت بار به طور ناپیوسته حکمرانی مکه را بر عهده گرفت. در حکومت او سپاهیان مصری با یورش به مکه، وی را دستگیر کردند و به پادشاه مصر، ملک ناصر، تحویل دادند. او شریف عطیة بن ابی‌نمی را امیر مکه کرد.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۱.</ref> در سال ۷۲۲ق. رمیثه آزاد و در حکمرانی با برادرش شریک شد. پس از مرگ عطیه که هنگام حضورش در مصر رخ داد، رمیثه به تنهایی امیر مکه گشت تا آن‌گاه که ملک صالح، سلطان یمن، در سال ۷۴۶ق. ولایت مکه را در اختیار فرزند رمیثه، عجلان، قرار داد. سر انجام رمیثه در سال ۷۴۶ق. درگذشت. دنباله او به ذوی رمیثه شناخته می‌شوند.
وی هفت بار به طور ناپیوسته حکمرانی مکه را بر عهده گرفت. در حکومت او سپاهیان مصری با یورش به مکه، وی را دستگیر کردند و به پادشاه مصر، ملک ناصر، تحویل دادند. او شریف عطیة بن ابی‌نمی را امیر مکه کرد.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۱.</ref> در سال ۷۲۲ق. رمیثه آزاد و در حکمرانی با برادرش شریک شد. پس از مرگ عطیه که هنگام حضورش در مصر رخ داد، رمیثه به تنهایی امیر مکه گشت تا آن‌گاه که ملک صالح، سلطان یمن، در سال ۷۴۶ق. ولایت مکه را در اختیار فرزند رمیثه، عجلان، قرار داد. سر انجام رمیثه در سال ۷۴۶ق. درگذشت. دنباله او به ذوی رمیثه شناخته می‌شوند.


رمیثه شش پسر از خود برجای گذاشت که چهار تن از ایشان به حکمرانی مکه رسیدند. ثقبة بن رمیثه در سال ۷۵۴ق. به حکمرانی مکه رسید. وی ابتدا با عمویش عجلان مدتی حکمرانی مشترک داشتند؛ اما اختلاف‌های آن‌ها موجب آزار حجاج شد تا این که ثقبه در موسم حج ۷۵۴ق. به دست برادرش دستگیر و روانه زندان مصر شد؛ اما با شفاعت فیاض بن مهنا در سال ۷۵۶ق. آزاد گشت. او در سال ۷۶۱ق. پس از بازگشت حج‌گزاران از منا به مکه هجوم آورد و مصریان را غارت و امیرالحاج مملوکان مصر را اسیر کرد و حکمرانی مکه را مستقلاً در اختیار گرفت. وی در سال ۷۶۲ق. درگذشت و در قبرستان مَعْلات به خاک سپرده شد.<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۲۴۹-۲۵۱.</ref> ثقبه تعصب مذهبی فراوان از خود نشان می‌داد و به غلامانش دستور داده بود که اگر خطیبی نام شیخین را در خطبه ذکر کند، وی را سنگباران کنند.<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۲۵۱.</ref> برخی از فرزندانش نیز به حکمرانی رسیدند و نسل او به ذوی ثقبه مشهورند. برخی فرزندان مبارک بن رمیثه، حاکم مکه شدند و نسل او تا قرن دهم ادامه یافت که به ذوی مبارک شناخته می‌شوند.  
رمیثه شش پسر از خود برجای گذاشت که چهار تن از ایشان به حکمرانی مکه رسیدند. ثقبة بن رمیثه در سال ۷۵۴ق. به حکمرانی مکه رسید. وی ابتدا با عمویش عجلان مدتی حکمرانی مشترک داشتند؛ اما اختلاف‌های آن‌ها موجب آزار حجاج شد تا این که ثقبه در موسم حج ۷۵۴ق. به دست برادرش دستگیر و روانه زندان مصر شد؛ اما با شفاعت فیاض بن مهنا در سال ۷۵۶ق. آزاد گشت. او در سال ۷۶۱ق. پس از بازگشت حج‌گزاران از منا به مکه هجوم آورد و مصریان را غارت و امیرالحاج مملوکان مصر را اسیر کرد و حکمرانی مکه را مستقلاً در اختیار گرفت. وی در سال ۷۶۲ق. درگذشت و در قبرستان مَعْلات به خاک سپرده شد.<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۲۴۹-۲۵۱.</ref> ثقبه تعصب مذهبی فراوان از خود نشان می‌داد و به غلامانش دستور داده بود که اگر خطیبی نام شیخین را در خطبه ذکر کند، وی را سنگباران کنند.<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۲۵۱.</ref> برخی از فرزندانش نیز به حکمرانی رسیدند و نسل او به ذوی ثقبه مشهورند. برخی فرزندان مبارک بن رمیثه، حاکم مکه شدند و نسل او تا قرن دهم ادامه یافت که به ذوی مبارک شناخته می‌شوند.  


===مغامس بن رمیثه===
===مغامس بن رمیثه===
وی به سال ۷۶۴ق. به حکمرانی مکه رسید و نسلش از عنان امیر مکه تا سال ۷۷۸ق. استمرار یافت که به ذوو عنان مشهورند و در روزگار کنونی در شمال مکه، در وادی خوار ساکن‌اند.<ref>معجم قبائل الحجاز، ص۳۵۷؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۰.</ref>  
وی به سال ۷۶۴ق. به حکمرانی مکه رسید و نسلش از عنان امیر مکه تا سال ۷۷۸ق. استمرار یافت که به ذوو عنان مشهورند و در روزگار کنونی در شمال مکه، در وادی خوار ساکن‌اند.<ref>معجم قبائل الحجاز، ص۳۵۷؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۰.</ref>


===عجلان بن رمیثه===
===عجلان بن رمیثه===
او که از سال ۷۴۵ق. حدود ۳۰ سال حکمرانی مکه را بر عهده داشت، در سال ۷۷۷ق. درگذشت و در قبرستان مَعْلات به خاک سپرده شد.<ref>النجوم الزاهره، ج۳، ص۲۹۰؛ السلوک، ج۲، ص۳۹۳.</ref> وی را عادل و خوش سیرت وصف کرده‌اند و مجاوران مکه سپاسگزارش بودند.<ref>النجوم الزاهره، ج۳، ص۲۹۰.</ref> برخی از فرزندانش نیز به حکمرانی رسیدند؛ از جمله احمد بن عجلان که پس از پدر حکمران شد<ref>الاعلام، ج۱، ص۱۶۸.</ref> و نیز حسن بن عجلان که در سال ۷۹۸ق. امیر مکه گشت. فرزندانش، ابوالقاسم، ابراهیم و علی و برکات، همگی از حاکمان مکه بودند. تبار سه نفر نخست به ذوی حسن شناخته می‌شوند.
او که از سال ۷۴۵ق. حدود ۳۰ سال حکمرانی مکه را بر عهده داشت، در سال ۷۷۷ق. درگذشت و در قبرستان مَعْلات به خاک سپرده شد.<ref>النجوم الزاهره، ج۳، ص۲۹۰؛ السلوک، ج۲، ص۳۹۳.</ref> وی را عادل و خوش سیرت وصف کرده‌اند و مجاوران مکه سپاسگزارش بودند.<ref>النجوم الزاهره، ج۳، ص۲۹۰.</ref> برخی از فرزندانش نیز به حکمرانی رسیدند؛ از جمله احمد بن عجلان که پس از پدر حکمران شد<ref>الاعلام، ج۱، ص۱۶۸.</ref> و نیز حسن بن عجلان که در سال ۷۹۸ق. امیر مکه گشت. فرزندانش، ابوالقاسم، ابراهیم و علی و برکات، همگی از حاکمان مکه بودند. تبار سه نفر نخست به ذوی حسن شناخته می‌شوند.


===راجح بن ابی‌نمی===
===راجح بن ابی‌نمی===
وی یک ماه به طور مستقل حکمرانی مکه را بر عهده داشت. پس از آن در سال ۷۳۳ق. برای دیدار سلطان قلاوون به مصر رفت. نسل او به ذوی راجح شناخته می‌شوند که در مکه و خیف بنی‌شدید حضور دارند.آنان در رخدادهای سیاسی، نظامی و اجتماعی تا قرن دهم نقشی برجسته داشتند.<ref>اتحاف الوری، ج۳، ص۳۶۹، ۳۸۵، ۳۹۴، ۵۱۲.</ref>  
وی یک ماه به طور مستقل حکمرانی مکه را بر عهده داشت. پس از آن در سال ۷۳۳ق. برای دیدار سلطان قلاوون به مصر رفت. نسل او به ذوی راجح شناخته می‌شوند که در مکه و خیف بنی‌شدید حضور دارند.آنان در رخدادهای سیاسی، نظامی و اجتماعی تا قرن دهم نقشی برجسته داشتند.<ref>اتحاف الوری، ج۳، ص۳۶۹، ۳۸۵، ۳۹۴، ۵۱۲.</ref>


===سیف بن ابی‌نمی===
===سیف بن ابی‌نمی===
وی به سال ۷۷۶ق. درگذشت. برخی از فرزندان او در قرن نهم به خراسان و هرات مهاجرت کردند. نسل او در مکه از طریق شریف محمد المجاشی بن حسن بن سیف، جد اشراف مجایشه، ادامه یافت. در روزگار کنونی برخی از آنان در قریه بلهاء در جنوب لیث ساکن‌اند.<ref>معجم قبائل الحجاز، ص۴۶۷؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۰.</ref>  
وی به سال ۷۷۶ق. درگذشت. برخی از فرزندان او در قرن نهم به خراسان و هرات مهاجرت کردند. نسل او در مکه از طریق شریف محمد المجاشی بن حسن بن سیف، جد اشراف مجایشه، ادامه یافت. در روزگار کنونی برخی از آنان در قریه بلهاء در جنوب لیث ساکن‌اند.<ref>معجم قبائل الحجاز، ص۴۶۷؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۰.</ref>


===برکات بن حسن===
===برکات بن حسن===
وی در سال ۸۱۰ق. حکمرانی مکه را برعهده گرفت و امارت اشراف از طریق فرزندش شریف محمد ابی‌نمی دوم، در نسل او استمرار یافت. اینان به آل‌ابی‌نمی ثانی مشهورند.
وی در سال ۸۱۰ق. حکمرانی مکه را برعهده گرفت و امارت اشراف از طریق فرزندش شریف محمد ابی‌نمی دوم، در نسل او استمرار یافت. اینان به آل‌ابی‌نمی ثانی مشهورند.
ابودعیج بن ابی‌نمی هرگز به حکمرانی نرسید و نسلش از دو پسرش ابوسوید و عاطف ادامه یافت که دودمانش در وادی فاطمه و مکه به ذوی ابی‌سوید شناخته می‌شدند و نقشی برجسته در رویدادهای نظامی مکه تا قرن هشتم داشتند.<ref>الضوء اللامع، ج۵، ص۲۳۰؛ ج۶، ص۱۴۹.</ref> دانسته نیست که نسل اینان ادامه یافته باشد؛ اما عاطف بن ابی‌دعیج داماد عمویش رمیثه بود و دو تن از نسلش به نام‌های عمید بن عاطف و محمد بن عاطف به حکومت رسیدند.<ref>الضوء اللامع، ج۶، ص۱۴۹.</ref>  
ابودعیج بن ابی‌نمی هرگز به حکمرانی نرسید و نسلش از دو پسرش ابوسوید و عاطف ادامه یافت که دودمانش در وادی فاطمه و مکه به ذوی ابی‌سوید شناخته می‌شدند و نقشی برجسته در رویدادهای نظامی مکه تا قرن هشتم داشتند.<ref>الضوء اللامع، ج۵، ص۲۳۰؛ ج۶، ص۱۴۹.</ref> دانسته نیست که نسل اینان ادامه یافته باشد؛ اما عاطف بن ابی‌دعیج داماد عمویش رمیثه بود و دو تن از نسلش به نام‌های عمید بن عاطف و محمد بن عاطف به حکومت رسیدند.<ref>الضوء اللامع، ج۶، ص۱۴۹.</ref>


در این روزگار اشراف آل ابی‌نمی اول به شاخه‌های بسیاری تقسیم شده‌اند و در مکه مکرمه و نواحی و وادی‌های آن، به ویژه وادی فاطمه، و برخی نیز در طائف و وادی‌های آن، به ‌ویژه وادی لیه، ساکن‌اند. لیث و اودیه، منطقه جازان و شهرهای بالا دست نَجد و مخصوصا تُرْبَه و برخی دیگر از مناطق آن، سکونتگاه‌های ایشان‌اند. شمار کمی از ایشان هم در مدینه، مصر، اردن و یمن ساکن هستند.<ref>معجم قبائل الحجاز، ص۴۷۰؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۲.</ref>  
در این روزگار اشراف آل ابی‌نمی اول به شاخه‌های بسیاری تقسیم شده‌اند و در مکه مکرمه و نواحی و وادی‌های آن، به ویژه وادی فاطمه، و برخی نیز در طائف و وادی‌های آن، به ‌ویژه وادی لیه، ساکن‌اند. لیث و اودیه، منطقه جازان و شهرهای بالا دست نَجد و مخصوصا تُرْبَه و برخی دیگر از مناطق آن، سکونتگاه‌های ایشان‌اند. شمار کمی از ایشان هم در مدینه، مصر، اردن و یمن ساکن هستند.<ref>معجم قبائل الحجاز، ص۴۷۰؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۲.</ref>


در فاصله میان حکمرانی آل ابی‌نمی اول و دوم، کسانی چون سید علی بن عنان بن مغامس از جانب برسبای، پادشاه مصر، عهده‌دار حکومت شدند و پس از او حسن بن عجلان در سال ۸۲۸ق. به حکومت رسید.<ref>الضوء اللامع، ج۵، ص۲۷۲؛ سمط النجوم، ج۴، ص۲۷۴-۲۷۵.</ref>  
در فاصله میان حکمرانی آل ابی‌نمی اول و دوم، کسانی چون سید علی بن عنان بن مغامس از جانب برسبای، پادشاه مصر، عهده‌دار حکومت شدند و پس از او حسن بن عجلان در سال ۸۲۸ق. به حکومت رسید.<ref>الضوء اللامع، ج۵، ص۲۷۲؛ سمط النجوم، ج۴، ص۲۷۴-۲۷۵.</ref>


==آل ابی‌نمی دوم==
==آل ابی‌نمی دوم==
آنان فرزندان شریف محمد ابی‌نمی ثانی بن برکات و از زیرمجموعه‌های اشراف آل ابی‌نمی اول هستند. به آنان ذوو نمی و آل ابی‌نمی بن برکات گفته می‌شود و افراد این خاندان را نُمَوی می‌خوانند.<ref>الضوء اللامع، ج۳، ص۱۶۴، ۲۲۳؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۵.</ref> حکومت آل ابی‌نمی ثانی از نیمه اول قرن دهم تا اواخر نیمه اول قرن چهاردهم ادامه داشت. بنی‌برکات و بنی‌ثقبه همه از نسل اویند.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۳.</ref>  
آنان فرزندان شریف محمد ابی‌نمی ثانی بن برکات و از زیرمجموعه‌های اشراف آل ابی‌نمی اول هستند. به آنان ذوو نمی و آل ابی‌نمی بن برکات گفته می‌شود و افراد این خاندان را نُمَوی می‌خوانند.<ref>الضوء اللامع، ج۳، ص۱۶۴، ۲۲۳؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۵.</ref> حکومت آل ابی‌نمی ثانی از نیمه اول قرن دهم تا اواخر نیمه اول قرن چهاردهم ادامه داشت. بنی‌برکات و بنی‌ثقبه همه از نسل اویند.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۳.</ref>


===ابونمی دوم===
===ابونمی دوم===
ابونمی دوم در سال ۹۱۱ق. زاده شد. مادرش غبیه بنت حمیدان بن شامان حسینی بود. او به سال ۹۱۸ق. در سنین کودکی با پدرش برکات در حکمرانی مکه، از سوی سلطان غوری شریک بود<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۴۵۵.</ref> و پس از درگذشت پدر، مستقلا به حکمرانی پرداخت.<ref>اشراف الحجاز، ص۳۶.</ref> عثمانیان نیز که در این زمان با فتح شام و مصر و برانداختن ممالیک مصر (۹۲۳ق.) بر حجاز سلطه یافته بودند، ابونمی را در حکمرانی‌اش باقی نهادند.<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۴۵۵.</ref> وی پیش از این، ازسوی پدرش برای تبعیت از عثمانی با کلیدهای مکه و هدایای قیمتی به قاهره فرستاده شده بود و سلطان سلیم از وی استقبال کرده، او را بسیار گرامی داشته و مبالغی برای توزیع میان اهالی حرمین در اختیار او نهاده بود.<ref>اشراف الحجاز، ص۳۰.</ref> ابونمی در سال ۹۴۵ق. پسرش احمد را با تأیید سلطان سلیم عثمانی* شریک حکمرانی خود کرد؛ اما وی در روزگار حیات پدر به سال ۹۶۱ق. از دنیا رفت. از این‌ رو پسر دیگر خود حسن بن محمد را که بزرگ‌ترین فرزندش بود، در حکومت مکه شریک ساخت. دولت عثمانی در سال ۹۷۴ق. افزون بر مکه، حکومت جده، مدینه، ینبع و تمام حجاز از خیبر تا حَلْی و نجد را به ابونمی تفویض کرد. مدت حکومت وی اعم از مشترک و مستقل حدود ۷۳ سال به درازا انجامید.<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۲۵۲؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۷.</ref> وی نزد اهل مکه به صاحب قانون معروف بود؛ زیرا انساب را گرد آورده و برای آن قانون وضع کرده بود.<ref>الاعلام، ج۶، ص۵۲.</ref> او در میان اشراف از نظر عقل، فضل، دانش و تدبیر امور در مقامی بس نیکو قرار داشت.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۳.</ref> مردم از وی حساب می‌بردند و صاحب منصبان عثمانی نیز منزلتش را پاس می‌داشتند و تدبیر او را در رفع فتنه‌ها و پایین نگاه داشتن قیمت‌ها تأیید می‌کردند. در روزگار حکومت او، مکه در آرامش کامل به سر می‌برد و هیچ‌گونه آشوب و هیجانی را شاهد نبود.<ref>اتحاف فضلاء الزمن، ج۲، ص۵۶۰، ۵۶۵.</ref> از رویدادهای مهم زمان او، حمله سپاهیان پرتغال به جده بود که ابونمی با اعلان جهاد، لشکری انبوه فراهم آورد و مانع ورود آنان شد که نزدیک جده موضع گرفته بودند. گزارش کرده‌اند که ابونمی، خود، در صفوف نخست مدافعان جای داشت.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۱۷.</ref>  
ابونمی دوم در سال ۹۱۱ق. زاده شد. مادرش غبیه بنت حمیدان بن شامان حسینی بود. او به سال ۹۱۸ق. در سنین کودکی با پدرش برکات در حکمرانی مکه، از سوی سلطان غوری شریک بود<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۴۵۵.</ref> و پس از درگذشت پدر، مستقلا به حکمرانی پرداخت.<ref>اشراف الحجاز، ص۳۶.</ref> عثمانیان نیز که در این زمان با فتح شام و مصر و برانداختن ممالیک مصر (۹۲۳ق.) بر حجاز سلطه یافته بودند، ابونمی را در حکمرانی‌اش باقی نهادند.<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۴۵۵.</ref> وی پیش از این، ازسوی پدرش برای تبعیت از عثمانی با کلیدهای مکه و هدایای قیمتی به قاهره فرستاده شده بود و سلطان سلیم از وی استقبال کرده، او را بسیار گرامی داشته و مبالغی برای توزیع میان اهالی حرمین در اختیار او نهاده بود.<ref>اشراف الحجاز، ص۳۰.</ref> ابونمی در سال ۹۴۵ق. پسرش احمد را با تأیید سلطان سلیم عثمانی* شریک حکمرانی خود کرد؛ اما وی در روزگار حیات پدر به سال ۹۶۱ق. از دنیا رفت. از این‌ رو پسر دیگر خود حسن بن محمد را که بزرگ‌ترین فرزندش بود، در حکومت مکه شریک ساخت. دولت عثمانی در سال ۹۷۴ق. افزون بر مکه، حکومت جده، مدینه، ینبع و تمام حجاز از خیبر تا حَلْی و نجد را به ابونمی تفویض کرد. مدت حکومت وی اعم از مشترک و مستقل حدود ۷۳ سال به درازا انجامید.<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۲۵۲؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۷.</ref> وی نزد اهل مکه به صاحب قانون معروف بود؛ زیرا انساب را گرد آورده و برای آن قانون وضع کرده بود.<ref>الاعلام، ج۶، ص۵۲.</ref> او در میان اشراف از نظر عقل، فضل، دانش و تدبیر امور در مقامی بس نیکو قرار داشت.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۳.</ref> مردم از وی حساب می‌بردند و صاحب منصبان عثمانی نیز منزلتش را پاس می‌داشتند و تدبیر او را در رفع فتنه‌ها و پایین نگاه داشتن قیمت‌ها تأیید می‌کردند. در روزگار حکومت او، مکه در آرامش کامل به سر می‌برد و هیچ‌گونه آشوب و هیجانی را شاهد نبود.<ref>اتحاف فضلاء الزمن، ج۲، ص۵۶۰، ۵۶۵.</ref> از رویدادهای مهم زمان او، حمله سپاهیان پرتغال به جده بود که ابونمی با اعلان جهاد، لشکری انبوه فراهم آورد و مانع ورود آنان شد که نزدیک جده موضع گرفته بودند. گزارش کرده‌اند که ابونمی، خود، در صفوف نخست مدافعان جای داشت.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۱۷.</ref>


عزالدین جماز بن شیحه حسینی، امیر مدینه، با ابونمی دشمنی داشت و میان ایشان درگیری‌های فراوان رخ داد. در این درگیری‌ها عزالدین بسیاری از بنی‌حسن و بنی‌حسین را کشت.<ref>عقد الجمان، ج۱، ص۲۸۰.</ref> از دیگر رویدادهای عصر او، کشته شدن دانشمند ایرانی حسین استرآبادی است که در پی گفت‌وگویی علمی با ملا عارف و ابوالمعین سمرقندی در مدرسه کلبرجه در مجاورت باب صفا رخ داد. با اوج گرفتن گفت‌وگو، او را نزد قاضی بردند و شهادت دادند که ضدّ خلیفه دوم سخن گفته است. از این‌ رو به رغم میل قاضی، با تحریک آن دو، عوام حسین استرآبادی را کشتند و بر پایه برخی گزارش‌ها جنازه‌اش را سوزاندند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۱۶-۴۱۷.</ref> از واکنش ابونمی در این ماجرا گزارشی در دست نیست.
عزالدین جماز بن شیحه حسینی، امیر مدینه، با ابونمی دشمنی داشت و میان ایشان درگیری‌های فراوان رخ داد. در این درگیری‌ها عزالدین بسیاری از بنی‌حسن و بنی‌حسین را کشت.<ref>عقد الجمان، ج۱، ص۲۸۰.</ref> از دیگر رویدادهای عصر او، کشته شدن دانشمند ایرانی حسین استرآبادی است که در پی گفت‌وگویی علمی با ملا عارف و ابوالمعین سمرقندی در مدرسه کلبرجه در مجاورت باب صفا رخ داد. با اوج گرفتن گفت‌وگو، او را نزد قاضی بردند و شهادت دادند که ضدّ خلیفه دوم سخن گفته است. از این‌ رو به رغم میل قاضی، با تحریک آن دو، عوام حسین استرآبادی را کشتند و بر پایه برخی گزارش‌ها جنازه‌اش را سوزاندند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۱۶-۴۱۷.</ref> از واکنش ابونمی در این ماجرا گزارشی در دست نیست.


سرانجام ابونمی در نهم محرم ۹۹۲ق. درگذشت و در مکه به خاک سپرده شد. محدوده حکومت او در سایر مناطق حجاز و نیز بخشی از نجد امتداد داشت.<ref>منائح الکرم، ج۳، ص۳۴۶-۳۴۹؛ تاریخ مکه، طبری، ج۱، ص۵۵۹.</ref> وی فرزندانی بسیار داشت. بنی‌حسن، بنی‌زید، بنی‌برکات و بنی‌ثقبه همه از نسل اویند.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۳.</ref>  
سرانجام ابونمی در نهم محرم ۹۹۲ق. درگذشت و در مکه به خاک سپرده شد. محدوده حکومت او در سایر مناطق حجاز و نیز بخشی از نجد امتداد داشت.<ref>منائح الکرم، ج۳، ص۳۴۶-۳۴۹؛ تاریخ مکه، طبری، ج۱، ص۵۵۹.</ref> وی فرزندانی بسیار داشت. بنی‌حسن، بنی‌زید، بنی‌برکات و بنی‌ثقبه همه از نسل اویند.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۳.</ref>


===شریف حسن و فرزندانش===
===شریف حسن و فرزندانش===
پس از ابونمی دوم، فرزندش شریف حسن در سال ۹۹۲ق. حکمرانی را به ‌دست گرفت. او را به علم و ادب و اجرای عدالت در کارهای خود و صفات برجسته اخلاقی ستوده‌اند.<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۴۶۲؛ تاریخ امراء مکه، ص۲۱۸؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۷.</ref> او سرسلسله اشراف حسنی حکومتگر پس از خود است.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۳.</ref> از خدمات او بنای دارالسعاده مکه است که آن را جایگاهی برای حکمرانی خویش و جانشینان پس از خود قرار داد.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۴.</ref> در زمان او ساکنان مکه چند برابر شدند و کاروان‌های حج و مهاجران و مجاوران مکه رو به فزونی نهادند.<ref>فی رحاب البیت العتیق، ج۱، ص۴۳.</ref>  
پس از ابونمی دوم، فرزندش شریف حسن در سال ۹۹۲ق. حکمرانی را به ‌دست گرفت. او را به علم و ادب و اجرای عدالت در کارهای خود و صفات برجسته اخلاقی ستوده‌اند.<ref>سمط النجوم، ج۲، ص۴۶۲؛ تاریخ امراء مکه، ص۲۱۸؛ موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۱۷.</ref> او سرسلسله اشراف حسنی حکومتگر پس از خود است.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۳.</ref> از خدمات او بنای دارالسعاده مکه است که آن را جایگاهی برای حکمرانی خویش و جانشینان پس از خود قرار داد.<ref>سفرنامه حجاز، ص۱۸۴.</ref> در زمان او ساکنان مکه چند برابر شدند و کاروان‌های حج و مهاجران و مجاوران مکه رو به فزونی نهادند.<ref>فی رحاب البیت العتیق، ج۱، ص۴۳.</ref>


پس از درگذشت شریف حسن در سال ۱۰۱۰ق. فرزندش ابوطالب در همان سال به حکومت مکه رسید و تا سال ۱۰۱۲ق. حکمرانی کرد. اختلاف او با شریف ادریس بن حسن موجب شد تا از سال ۱۰۱۰ق. حکومت مکه به تناوب میان او، ادریس، محسن بن حسین و احمد بن عبدالمطلب بن حسن دست ‌به ‌دست شود. با وجود این، ادریس ۲۲ سال حکومت کرد و پس از برکناری در ۱۰۳۴ق. درگذشت. برادرش فهید بن حسن مدتی در حکمرانی با او شریک بود. در سال ۱۰۳۴ق. اشراف بر حکمرانی محسن که پیش از آن نیز با ادریس شراکت داشت، سازش کردند و سلطان عثمانی نیز حکومتش را پذیرفت. او تا سال ۱۰۳۷ق. بر مکه حکومت کرد و سال بعد در یمن درگذشت و در صنعا به خاک سپرده شد.
پس از درگذشت شریف حسن در سال ۱۰۱۰ق. فرزندش ابوطالب در همان سال به حکومت مکه رسید و تا سال ۱۰۱۲ق. حکمرانی کرد. اختلاف او با شریف ادریس بن حسن موجب شد تا از سال ۱۰۱۰ق. حکومت مکه به تناوب میان او، ادریس، محسن بن حسین و احمد بن عبدالمطلب بن حسن دست ‌به ‌دست شود. با وجود این، ادریس ۲۲ سال حکومت کرد و پس از برکناری در ۱۰۳۴ق. درگذشت. برادرش فهید بن حسن مدتی در حکمرانی با او شریک بود. در سال ۱۰۳۴ق. اشراف بر حکمرانی محسن که پیش از آن نیز با ادریس شراکت داشت، سازش کردند و سلطان عثمانی نیز حکومتش را پذیرفت. او تا سال ۱۰۳۷ق. بر مکه حکومت کرد و سال بعد در یمن درگذشت و در صنعا به خاک سپرده شد.


با عزل محسن، احمد بن عبد المطلب از سوی احمد پاشا، والی یمن، به حکومت مکه رسید؛ اما در سال ۱۰۳۹ق. به‌دست قناصوه کشته شد. آن‌گاه مسعود بن ادریس به حکمرانی رسید که وی نیز بیش از یک سال و اندی حکومت نکرد. پس از درگذشت او، عبدالله بن حسن به حکومت رسید و نُه ماه بعد، به نفع فرزندانش محمد و زید بن محسن که آن زمان در یمن بود، کناره‌گیری کرد.آن دو برای مدتی کوتاه به صورت مشترک بر مکه حکم راندند<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۲۲۷-۲۳۳.</ref> ؛ اما اختلاف‌هایی که از سوی خویشاوندان آن دو دامن زده می‌شد، موجب قتل محمد و فرار زید از مکه شد. در پی این ماجرا، در سال ۱۰۴۱ق. نامی بن عبدالمطلب به حکمرانی رسید. اما زید دیگربار در سال ۱۰۴۳ق. بر حکومت مکه دست یافت و تا ۱۰۷۷ق. که درگذشت، ۳۶ سال به حکومت پرداخت.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۲۴۰.</ref> او شخصی بلند همت و شجاع بود و در اداره امور از خود شایستگی نشان داد. از رویدادهای زمان حکومت او، وقوع سیلی مهیب در عرفه بود که از ظهر تا شب ادامه یافت و مانع ورود حاجیان به حرم شد و سبب شد که حج‌گزاران به ناچار بخشی از شب را در آن‌جا بمانند. از دیگر رویدادهای زمان او، منع ایرانیان از ادای حج بود که از سوی عثمانی در موسم ۱۰۴۳ق. ابلاغ شد. شاید علت این اقدام آن بود که صفویان می‌خواستند بغداد را از عثمانی بازپس گیرند و عثمانی می‌کوشید تا بدین طریق بر ایران فشار وارد کند.<ref>خلاصة الکلام، ص۷۵؛ تاریخ مکه، سباعی، ص۴۴۴.</ref> مجلس او سرشار از عالمان بود و در موسم حج با علمای بزرگ مباحثه داشت. او توانست عثمانی‌ها را قانع کند تا واردات جده که به خزانه عثمانی سرازیر می‌شد، به امارت مکه بازگردانده شود. وی مانند خاندانش زیدی بود؛ اما به مذهب حنفی گروید.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۴۶.</ref> در سال ۱۰۷۷ق. پس از حدود ۵۳ سال حکومت درگذشت و فرزندش شریف سعد عهده‌دار ولایت شد. آغاز حکمرانی او با اختلاف‌های اشراف بر سر حکومت مکه همراه گشت. غارتگران و راهزنان از این فرصت استفاده کردند تا آن‌گاه که تأیید حکمرانی سعد از عثمانی رسید.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۴۶-۴۴۷.</ref> در سال ۱۰۸۰ق. سعد برادرش احمد بن زید را به مشارکت در حکومت مکه فراخواند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۵۰، ۴۵۳.</ref> در همین سال، چون آنان از تصمیم امیرالحاج عثمانی برای دستگیری خود آگاه شدند، مکه را ترک گفته، پس از مدتی به استانبول رفتند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۵۲-۴۵۳.</ref>  
با عزل محسن، احمد بن عبد المطلب از سوی احمد پاشا، والی یمن، به حکومت مکه رسید؛ اما در سال ۱۰۳۹ق. به‌دست قناصوه کشته شد. آن‌گاه مسعود بن ادریس به حکمرانی رسید که وی نیز بیش از یک سال و اندی حکومت نکرد. پس از درگذشت او، عبدالله بن حسن به حکومت رسید و نُه ماه بعد، به نفع فرزندانش محمد و زید بن محسن که آن زمان در یمن بود، کناره‌گیری کرد.آن دو برای مدتی کوتاه به صورت مشترک بر مکه حکم راندند<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۲۲۷-۲۳۳.</ref> ؛ اما اختلاف‌هایی که از سوی خویشاوندان آن دو دامن زده می‌شد، موجب قتل محمد و فرار زید از مکه شد. در پی این ماجرا، در سال ۱۰۴۱ق. نامی بن عبدالمطلب به حکمرانی رسید. اما زید دیگربار در سال ۱۰۴۳ق. بر حکومت مکه دست یافت و تا ۱۰۷۷ق. که درگذشت، ۳۶ سال به حکومت پرداخت.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص۲۴۰.</ref> او شخصی بلند همت و شجاع بود و در اداره امور از خود شایستگی نشان داد. از رویدادهای زمان حکومت او، وقوع سیلی مهیب در عرفه بود که از ظهر تا شب ادامه یافت و مانع ورود حاجیان به حرم شد و سبب شد که حج‌گزاران به ناچار بخشی از شب را در آن‌جا بمانند. از دیگر رویدادهای زمان او، منع ایرانیان از ادای حج بود که از سوی عثمانی در موسم ۱۰۴۳ق. ابلاغ شد. شاید علت این اقدام آن بود که صفویان می‌خواستند بغداد را از عثمانی بازپس گیرند و عثمانی می‌کوشید تا بدین طریق بر ایران فشار وارد کند.<ref>خلاصة الکلام، ص۷۵؛ تاریخ مکه، سباعی، ص۴۴۴.</ref> مجلس او سرشار از عالمان بود و در موسم حج با علمای بزرگ مباحثه داشت. او توانست عثمانی‌ها را قانع کند تا واردات جده که به خزانه عثمانی سرازیر می‌شد، به امارت مکه بازگردانده شود. وی مانند خاندانش زیدی بود؛ اما به مذهب حنفی گروید.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۴۶.</ref> در سال ۱۰۷۷ق. پس از حدود ۵۳ سال حکومت درگذشت و فرزندش شریف سعد عهده‌دار ولایت شد. آغاز حکمرانی او با اختلاف‌های اشراف بر سر حکومت مکه همراه گشت. غارتگران و راهزنان از این فرصت استفاده کردند تا آن‌گاه که تأیید حکمرانی سعد از عثمانی رسید.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۴۶-۴۴۷.</ref> در سال ۱۰۸۰ق. سعد برادرش احمد بن زید را به مشارکت در حکومت مکه فراخواند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۵۰، ۴۵۳.</ref> در همین سال، چون آنان از تصمیم امیرالحاج عثمانی برای دستگیری خود آگاه شدند، مکه را ترک گفته، پس از مدتی به استانبول رفتند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۵۲-۴۵۳.</ref>


==انتقال حکومت مکه به آل برکات==
==انتقال حکومت مکه به آل برکات==
از آن پس حکمرانی مکه از آل‌زید به برکات بن محمد بن ابراهیم بن ابی‌نمی انتقال یافت. حکمرانی او به همت محمد بن سلیمان رودانی که از نزدیکان صدر اعظم عثمانی، احمد کوپریلی، بود و با ذوو زید دشمنی داشت، تحقق یافت. برکات به تشویق محمد رودانی اصلاحاتی به سود مهاجران ساکن مکه و طبقات فقیر صورت داد.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۴۶، ۴۵۳؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۲۴۸.</ref>  
از آن پس حکمرانی مکه از آل‌زید به برکات بن محمد بن ابراهیم بن ابی‌نمی انتقال یافت. حکمرانی او به همت محمد بن سلیمان رودانی که از نزدیکان صدر اعظم عثمانی، احمد کوپریلی، بود و با ذوو زید دشمنی داشت، تحقق یافت. برکات به تشویق محمد رودانی اصلاحاتی به سود مهاجران ساکن مکه و طبقات فقیر صورت داد.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص۴۴۶، ۴۵۳؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۲۴۸.</ref>


از آن هنگام، یعنی از نیمه اول قرن یازدهم، تا قرن چهاردهم نوادگان ابونمی دوم بر سر مقام شریفی مکه با یکدیگر رقابت داشتند و با هویتی جز آل ابی‌نمی شناخته می‌شدند.
از آن هنگام، یعنی از نیمه اول قرن یازدهم، تا قرن چهاردهم نوادگان ابونمی دوم بر سر مقام شریفی مکه با یکدیگر رقابت داشتند و با هویتی جز آل ابی‌نمی شناخته می‌شدند.


از زیر مجموعه‌ها و شاخه‌های آل ابی‌نمی دوم می‌توان به آل‌بشیر بن محمد ابی‌نمی اشاره کرد. خانه او مقابل باب ام هانی بود و به «باب مولانا السید بشیر بن ابی‌نمی» شناخته می‌شود.<ref>الارج المسکی، ص۱۸۲.</ref> آل‌بشیر در قرن دهم نقشی برجسته در رخدادهای مکه داشتند. شریف خیرات، یکی از همین خاندان، در سال ۱۰۳۷ق. به مِخْلاف (روستا) سلیمانی در یمن رفت و نسلش از محمد بن خیرات استمرار یافت. حکمرانی ایشان در همین مخلاف از ۱۱۴۱ق. آغاز شد و ۱۲ نفر از امیران مشهور این خاندان بر شهر ابی‌عریش در شرق جازان حکومت کردند و به شاخه‌هایی قسمت شدند. اکنون باقی ماندگان این خاندان در یمن به اشراف آل خیرات مشهورند.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۳۳.</ref>  
از زیر مجموعه‌ها و شاخه‌های آل ابی‌نمی دوم می‌توان به آل‌بشیر بن محمد ابی‌نمی اشاره کرد. خانه او مقابل باب ام هانی بود و به «باب مولانا السید بشیر بن ابی‌نمی» شناخته می‌شود.<ref>الارج المسکی، ص۱۸۲.</ref> آل‌بشیر در قرن دهم نقشی برجسته در رخدادهای مکه داشتند. شریف خیرات، یکی از همین خاندان، در سال ۱۰۳۷ق. به مِخْلاف (روستا) سلیمانی در یمن رفت و نسلش از محمد بن خیرات استمرار یافت. حکمرانی ایشان در همین مخلاف از ۱۱۴۱ق. آغاز شد و ۱۲ نفر از امیران مشهور این خاندان بر شهر ابی‌عریش در شرق جازان حکومت کردند و به شاخه‌هایی قسمت شدند. اکنون باقی ماندگان این خاندان در یمن به اشراف آل خیرات مشهورند.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۱۳۳.</ref>


==پانویس==
==پانویس==