ابوایوب انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> '
جز (جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> ')
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> ')
خط ۲۶: خط ۲۶:


==شخصیت‌شناسی==
==شخصیت‌شناسی==
خالد بن زید بن کلیب، مشهور به «ابوایوب انصاری»<ref>الکنی، ص۸۹؛ اللباب، ج۳، ص۱۵۳.</ref> از [[بنی‌نجار|بنی‌نجّار]]، تیره‌ای از [[قبیله خزرج]]، است.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ انساب الاشرف، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref> بدان سبب که نسب انصار به قبیله اَزْد [[یمن]] می‌رسد، وی را ابوایوب اَزْدی نیز خوانده‌اند.<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۹.</ref> مادرش هند<ref>الثقات، ج۳، ص۱۰۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۲۱.</ref> یا زهرا، دختر سعد بن قیس بن عمرو، از خزرج است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۹.</ref> یکی از همسرانش ام‌ایوب دختر قیس بن سعد بن قیس<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۴۴۸؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۳۵.</ref> خزرجی<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۵۶۸؛ الاصابه، ج۸، ص۳۶۲.</ref> دختر دایی ابوایوب بود.<ref>تقریب التهذیب، ج۲، ص۶۶۴.</ref> همسر دیگرش ام‌ حسن دختر [[زید بن ثابت]] بود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴؛ الطبقات، خلیفه، ص۴۳۸.</ref> از گذشته وی پیش از اسلام گزارشی در دست نیست.
خالد بن زید بن کلیب، مشهور به «ابوایوب انصاری»<ref>الکنی، ص۸۹؛ اللباب، ج۳، ص۱۵۳.</ref> از [[بنی‌نجار|بنی‌نجّار]]، تیره‌ای از [[قبیله خزرج]]، است.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ انساب الاشرف، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref> بدان سبب که نسب انصار به قبیله اَزْد [[یمن]] می‌رسد، وی را ابوایوب اَزْدی نیز خوانده‌اند.<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۹.</ref> مادرش هند<ref>الثقات، ج۳، ص۱۰۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۲۱.</ref> یا زهرا، دختر سعد بن قیس بن عمرو، از خزرج است.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۹.</ref> یکی از همسرانش ام‌ایوب دختر قیس بن سعد بن قیس<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۴۴۸؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۳۵.</ref> خزرجی<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۵۶۸؛ الاصابه، ج۸، ص۳۶۲.</ref> دختر دایی ابوایوب بود.<ref>تقریب التهذیب، ج۲، ص۶۶۴.</ref> همسر دیگرش ام‌ حسن دختر [[زید بن ثابت]] بود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴؛ الطبقات، خلیفه، ص۴۳۸.</ref> از گذشته وی پیش از اسلام گزارشی در دست نیست.


آورده‌اند که وی تصمیم به طلاق همسرش ام ایوب داشت؛ اما به جهت سخن پیامبر، از تصمیم خود منصرف شد.<ref>الکافی، ج۶، ص۵۵؛ النهایه، ج۱، ص۴۵۵.</ref>
آورده‌اند که وی تصمیم به طلاق همسرش ام ایوب داشت؛ اما به جهت سخن پیامبر، از تصمیم خود منصرف شد.<ref>الکافی، ج۶، ص۵۵؛ النهایه، ج۱، ص۴۵۵.</ref>  


بر پایه نوشته ابن سعد، ابوایوب فرزندی به نام عبدالرحمان از ام الحسن دختر زید بن ثابت داشت که از او نسلی بر جای نماند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴.</ref> فرزند دیگر وی، عَمره از ام ایوب دختر قیس بن سعد بود که با صفوان بن اوس بن جابر نجاری ازدواج کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۴۴۹؛ المحبّر، ص۴۳۱.</ref>
بر پایه نوشته ابن سعد، ابوایوب فرزندی به نام عبدالرحمان از ام الحسن دختر زید بن ثابت داشت که از او نسلی بر جای نماند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴.</ref> فرزند دیگر وی، عَمره از ام ایوب دختر قیس بن سعد بود که با صفوان بن اوس بن جابر نجاری ازدواج کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۴۴۹؛ المحبّر، ص۴۳۱.</ref>  


== میزبانی پیامبر(ص) ==
== میزبانی پیامبر(ص) ==
ابوایوب در سال سیزدهم [[بعثت]]، همراه کسانی از یثربیان، در مراسم [[حج]]، در [[پیمان عقبه|پیمان دوم عقبه]] با [[پیامبر(ص)|رسول خدا(ص)]] بیعت کرد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۱۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴.</ref> با [[هجرت پیامبر(ص) به مدینه|هجرت]] ایشان به [[یثرب]]، ابوایوب افتخار میزبانی وی را به دست آورد. هنگامی که شتر رسول خدا(ص) پس از ورود به یثرب در جایی زانو زد که بعدا مسجد در آن‌جا ساخته شد، ابوایوب و همسرش ام ایوب<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref> اثاث ایشان را به خانه خود بردند و چون بزرگان انصار از پیامبر خواستند که نزد آنان فرود آید، با گفتن این جمله که آدمی همراه بار و بنه خویش است، به خانه ابوایوب وارد شد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۱.</ref> مدت اقامت پیامبر در این خانه را تا ساخته شدن [[مسجد النبی]]، از یک<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۲۸؛ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۹۷؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۶۴.</ref> تا هفت ماه نوشته‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ تاریخ خلیفه، ص۲۹؛ معرفة الصحابه، ج۳، ص۹۳۳.</ref>
ابوایوب در سال سیزدهم [[بعثت]]، همراه کسانی از یثربیان، در مراسم [[حج]]، در [[پیمان عقبه|پیمان دوم عقبه]] با [[پیامبر(ص)|رسول خدا(ص)]] بیعت کرد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۱۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴.</ref> با [[هجرت پیامبر(ص) به مدینه|هجرت]] ایشان به [[یثرب]]، ابوایوب افتخار میزبانی وی را به دست آورد. هنگامی که شتر رسول خدا(ص) پس از ورود به یثرب در جایی زانو زد که بعدا مسجد در آن‌جا ساخته شد، ابوایوب و همسرش ام ایوب<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref> اثاث ایشان را به خانه خود بردند و چون بزرگان انصار از پیامبر خواستند که نزد آنان فرود آید، با گفتن این جمله که آدمی همراه بار و بنه خویش است، به خانه ابوایوب وارد شد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۱.</ref> مدت اقامت پیامبر در این خانه را تا ساخته شدن [[مسجد النبی]]، از یک<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۲۸؛ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۹۷؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۶۴.</ref> تا هفت ماه نوشته‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ تاریخ خلیفه، ص۲۹؛ معرفة الصحابه، ج۳، ص۹۳۳.</ref>  


== حضور در عقد اخوت==
== حضور در عقد اخوت==
پیامبر(ص) در ماجرای [[پیمان برادری]] میان [[مهاجران]] و [[انصار]]، میان ابوایوب و [[مصعب بن عمیر|مُصْعَب بن عمیر]]<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۲۰؛ الاصابه، ج۲، ص۲۰۰.</ref> و بر پایه برخی گزارش‌ها میان او و [[طلحة بن عبیدالله]] پیمان برادری بست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴.</ref>
پیامبر(ص) در ماجرای [[پیمان برادری]] میان [[مهاجران]] و [[انصار]]، میان ابوایوب و [[مصعب بن عمیر|مُصْعَب بن عمیر]]<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۲۰؛ الاصابه، ج۲، ص۲۰۰.</ref> و بر پایه برخی گزارش‌ها میان او و [[طلحة بن عبیدالله]] پیمان برادری بست.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴.</ref>  


==حضور در غزوات==
==حضور در غزوات==
بر پایه گزارشی، ابوایوب از حاضران در [[غزوه بدر]] به سال دوم ق. بود<ref>المغازی، ج۱، ص۱۶۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۸.</ref> و بر پایه گزارش دیگر، در آن نبرد، [[ابوالعاص]] داماد پیامبر را اسیر کرد.<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۸۰.</ref> اما بر پایه نوشته ابن هشام، فرد اسیر شده، مطلب بن حنطب مخزومی بود.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۵۳۳.</ref> ابوایوب در دیگر نبردهای روزگار پیامبر نیز شرکت داشت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۱۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴؛ فتح الباری، ج۶، ص۲۸.</ref> بر پایه نوشته واقدی<ref>المغازی، ج۱، ص۳۱۸.</ref> در پی بازگشت مسلمانان از [[غزوه احد]] به سال سوم ق. ابوایوب و [[عبادة بن صامت]] در برابر تمسخر [[عبدالله بن ابی]] منافق درباره شکست مسلمانان در احد، سخت موضع گرفتند. ابوایوب محاسن او را گرفت و وی را ناچار ساخت از مسجد پیامبر بیرون رود. نیز به دستور رسول خدا(ص) منافقان قبیله خود را که در مسجد به تمسخر مسلمانان پرداخته بودند، از مسجد بیرون راند.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۱۸؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۰.</ref> نام ابوایوب در شمار مجاهدان [[غزوه خندق]] نیز دیده می‌شود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۹.</ref>
بر پایه گزارشی، ابوایوب از حاضران در [[غزوه بدر]] به سال دوم ق. بود<ref>المغازی، ج۱، ص۱۶۱؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۸.</ref> و بر پایه گزارش دیگر، در آن نبرد، [[ابوالعاص]] داماد پیامبر را اسیر کرد.<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۸۰.</ref> اما بر پایه نوشته ابن هشام، فرد اسیر شده، مطلب بن حنطب مخزومی بود.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۵۳۳.</ref> ابوایوب در دیگر نبردهای روزگار پیامبر نیز شرکت داشت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۱۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۴؛ فتح الباری، ج۶، ص۲۸.</ref> بر پایه نوشته واقدی<ref>المغازی، ج۱، ص۳۱۸.</ref> در پی بازگشت مسلمانان از [[غزوه احد]] به سال سوم ق. ابوایوب و [[عبادة بن صامت]] در برابر تمسخر [[عبدالله بن ابی]] منافق درباره شکست مسلمانان در احد، سخت موضع گرفتند. ابوایوب محاسن او را گرفت و وی را ناچار ساخت از مسجد پیامبر بیرون رود. نیز به دستور رسول خدا(ص) منافقان قبیله خود را که در مسجد به تمسخر مسلمانان پرداخته بودند، از مسجد بیرون راند.<ref>المغازی، ج۱، ص۳۱۸؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۷۰.</ref> نام ابوایوب در شمار مجاهدان [[غزوه خندق]] نیز دیده می‌شود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۹.</ref>  


بر پایه گزارشی، ابوایوب در [[غزوه خیبر]] به سال هفتم ق. محافظ [[پیامبر(ص)|رسول خدا]] بود<ref>تاریخ خلیفه، ص۶۳.</ref> و بنا بر گزارشی دیگر، در آن غزوه هنگامی که پیامبر با [[صفیه دختر حیی بن اخطب|صفیه دختر حُیی بن اخطب]] یهودی ازدواج کرد، تا صبح از خیمه ایشان پاسبانی می‌کرد. هنگامی که رسول خدا(ص) او را دید، ابوایوب گفت:‌ ای رسول خدا(ص) ! از این زن که پدر و قومش کشته شده‌اند، بر تو ترسیدم. پیامبر برای وی دعا کرد.<ref>السیرة النبویه، ج۳، ص۸۰۲؛ عیون الاثر، ج۲، ص۴۰۲.</ref>
بر پایه گزارشی، ابوایوب در [[غزوه خیبر]] به سال هفتم ق. محافظ [[پیامبر(ص)|رسول خدا]] بود<ref>تاریخ خلیفه، ص۶۳.</ref> و بنا بر گزارشی دیگر، در آن غزوه هنگامی که پیامبر با [[صفیه دختر حیی بن اخطب|صفیه دختر حُیی بن اخطب]] یهودی ازدواج کرد، تا صبح از خیمه ایشان پاسبانی می‌کرد. هنگامی که رسول خدا(ص) او را دید، ابوایوب گفت:‌ ای رسول خدا(ص) ! از این زن که پدر و قومش کشته شده‌اند، بر تو ترسیدم. پیامبر برای وی دعا کرد.<ref>السیرة النبویه، ج۳، ص۸۰۲؛ عیون الاثر، ج۲، ص۴۰۲.</ref>  


ابوایوب در [[حجة الوداع]] سال دهم ق. نیز حضور داشت.<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۷؛السنن الکبری، ج۵، ص۱۲۰.</ref>
ابوایوب در [[حجة الوداع]] سال دهم ق. نیز حضور داشت.<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۷؛السنن الکبری، ج۵، ص۱۲۰.</ref>  


==انکار إفک به همسر پیامبر(ص)==
==انکار إفک به همسر پیامبر(ص)==
در ماجرای افک (تهمت به [[عایشه]]) هنگامی که ابوایوب ماجرا را از زبان همسرش ام ایوب شنید، به انکار آن پرداخت.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۳۴؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۵.</ref> برخی مفسران ذیل آیات ۱۲ و ۱۶ [[سوره نور]] از او نام برده و نزول این آیات را درباره واکنش او به ماجرای افک دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، ج۱۸، ص۱۲۸.</ref> ذیل آیات ۶۱ نور<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۰۱.</ref> و آیه ۵ [[سوره انفال]] نیز از او یاد شده است.<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۱۴.</ref>
در ماجرای افک (تهمت به [[عایشه]]) هنگامی که ابوایوب ماجرا را از زبان همسرش ام ایوب شنید، به انکار آن پرداخت.<ref>المغازی، ج۲، ص۴۳۴؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۵.</ref> برخی مفسران ذیل آیات ۱۲ و ۱۶ [[سوره نور]] از او نام برده و نزول این آیات را درباره واکنش او به ماجرای افک دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، ج۱۸، ص۱۲۸.</ref> ذیل آیات ۶۱ نور<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۰۱.</ref> و آیه ۵ [[سوره انفال]] نیز از او یاد شده است.<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۱۴.</ref>  


== نقل احادیث از پیامبر(ص)==
== نقل احادیث از پیامبر(ص)==
ام ایوب راوی حدیث پیامبر(ص) بود.<ref>الثقات، ج۳، ص۴۵۹.</ref> ابوایوب نیز از راویان حدیث پیامبر(ص) بود و کسانی چون [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، [[براء بن عازب]]، [[سعید بن مسیب]] و [[عروة بن زبیر]] از او حدیث نقل کرده‌اند.<ref>تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۳۳؛ تهذیب الکمال، ج۸، ص۶۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۰۳.</ref> در تعداد احادیث او اتفاق‌نظر نیست. برخی شمار آن‌ها را حدود ۵۰<ref>تهذیب الکمال، ج۸، ص۶۶-۶۷.</ref> و برخی دیگر ۱۵۵ حدیث ذکر کرده‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۰۳.</ref> اما بخاری و مسلم فقط بر هفت حدیث او اتفاق‌نظر دارند.<ref>نک: مسند احمد، ج۵، ص۴۱۲ به بعد؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۳۰ به بعد؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۰۳.</ref>
ام ایوب راوی حدیث پیامبر(ص) بود.<ref>الثقات، ج۳، ص۴۵۹.</ref> ابوایوب نیز از راویان حدیث پیامبر(ص) بود و کسانی چون [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، [[براء بن عازب]]، [[سعید بن مسیب]] و [[عروة بن زبیر]] از او حدیث نقل کرده‌اند.<ref>تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۳۳؛ تهذیب الکمال، ج۸، ص۶۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۰۳.</ref> در تعداد احادیث او اتفاق‌نظر نیست. برخی شمار آن‌ها را حدود ۵۰<ref>تهذیب الکمال، ج۸، ص۶۶-۶۷.</ref> و برخی دیگر ۱۵۵ حدیث ذکر کرده‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۰۳.</ref> اما بخاری و مسلم فقط بر هفت حدیث او اتفاق‌نظر دارند.<ref>نک: مسند احمد، ج۵، ص۴۱۲ به بعد؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۳۰ به بعد؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۰۳.</ref>  


نقل کرده‌اند که او برای شنیدن حدیثی از [[پیامبر(ص)]] درباره ستر المؤمن به [[مصر]] رفت و با [[عقبة بن عامر جهنی]] صحابی دیدار کرد.<ref>تاریخ دمشق، ج۵۸، ص۵۵؛ فتح الباری، ج۱، ص۱۵۹.</ref> از وی روایت شده که پیامبر [[سوره توحید]] را ثلث قرآن دانست.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۴۱۸-۴۱۹؛ التاریخ الکبیر، ج۳، ص۱۳۶.</ref> نیز از او نقل شده که رسول خدا(ص) فرمود: کسی که [[ماه رمضان]] را [[روزه]] بگیرد و پس از [[عید فطر]] شش روز [[ماه شوال|شوال]] را هم به آن پیوند دهد، گویا تمام روزگار را روزه گرفته است.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۴۱۹؛ المعجم الاوسط، ج۵، ص۴۹.</ref> نیز از وی نقل شده که پیامبر از این که [[مدینه]] را یثرب بخوانند، نهی فرمود.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۶۵.</ref>
نقل کرده‌اند که او برای شنیدن حدیثی از [[پیامبر(ص)]] درباره ستر المؤمن به [[مصر]] رفت و با [[عقبة بن عامر جهنی]] صحابی دیدار کرد.<ref>تاریخ دمشق، ج۵۸، ص۵۵؛ فتح الباری، ج۱، ص۱۵۹.</ref> از وی روایت شده که پیامبر [[سوره توحید]] را ثلث قرآن دانست.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۴۱۸-۴۱۹؛ التاریخ الکبیر، ج۳، ص۱۳۶.</ref> نیز از او نقل شده که رسول خدا(ص) فرمود: کسی که [[ماه رمضان]] را [[روزه]] بگیرد و پس از [[عید فطر]] شش روز [[ماه شوال|شوال]] را هم به آن پیوند دهد، گویا تمام روزگار را روزه گرفته است.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۴۱۹؛ المعجم الاوسط، ج۵، ص۴۹.</ref> نیز از وی نقل شده که پیامبر از این که [[مدینه]] را یثرب بخوانند، نهی فرمود.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۶۵.</ref>  


بنابر نقل ابوایوب، رسول خدا در [[حجة الوداع]] و سال دهم ق. هنگام حضور در [[مزدلفه]]، [[مشعر الحرام]]، میان نمازهای مغرب و عشا فاصله نینداخت و آن ‌دو را در پی هم به ‌جا آورد.<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۷؛السنن الکبری، ج۵، ص۱۲۰.</ref> وی صاحب رحل پیامبر(ص)<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۲۰۶.</ref> و از کاتبان ایشان بود و از طرف ایشان به تیره بنی‌عَذَره نامه نوشت و آنان را به [[اسلام]] دعوت کرد.<ref>عیون الاثر، ج۲، ص۴۰۱؛ سبل الهدی، ج۱۱، ص۳۸۱؛ ج۱، ص۵۸.</ref> گفته‌اند در شمار کسانی بوده که در زمان رسول خدا(ص) به گردآوری [[قرآن]] پرداختند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۵۷؛ التاریخ الصغیر، ج۱، ص۶۶؛ تاریخ دمشق، ج۲۶، ص۱۹۴.</ref>
بنابر نقل ابوایوب، رسول خدا در [[حجة الوداع]] و سال دهم ق. هنگام حضور در [[مزدلفه]]، [[مشعر الحرام]]، میان نمازهای مغرب و عشا فاصله نینداخت و آن ‌دو را در پی هم به ‌جا آورد.<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۷؛السنن الکبری، ج۵، ص۱۲۰.</ref> وی صاحب رحل پیامبر(ص)<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۲۰۶.</ref> و از کاتبان ایشان بود و از طرف ایشان به تیره بنی‌عَذَره نامه نوشت و آنان را به [[اسلام]] دعوت کرد.<ref>عیون الاثر، ج۲، ص۴۰۱؛ سبل الهدی، ج۱۱، ص۳۸۱؛ ج۱، ص۵۸.</ref> گفته‌اند در شمار کسانی بوده که در زمان رسول خدا(ص) به گردآوری [[قرآن]] پرداختند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۵۷؛ التاریخ الصغیر، ج۱، ص۶۶؛ تاریخ دمشق، ج۲۶، ص۱۹۴.</ref>  


از سخنان حکیمانه ابوایوب این است: همنشینی با افرادی جز خویشاوندان، دانش و بردباری را می‌افزاید.<ref>تهذیب الکمال، ج۸، ص۶۹.</ref>
از سخنان حکیمانه ابوایوب این است: همنشینی با افرادی جز خویشاوندان، دانش و بردباری را می‌افزاید.<ref>تهذیب الکمال، ج۸، ص۶۹.</ref>  


== در دوره خلفا ==
== در دوره خلفا ==
پس از رحلت پیامبر(ص) و ماجرای [[ماجرای سقیفه|سقیفه]]، ابوایوب که از شیعیان و یاران [[امام علی(ع)]]<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۱۹۲-۱۹۳؛ وقعة صفین، ص۲۴۶.</ref> و بر پایه نوشته [[ابن ابی‌الحدید]] از نخستین شیعیان بود<ref>شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۴۳.</ref> ، در حمایت از خلافت ایشان، در جمع [[مهاجران]] و [[انصار]] سخنانی گفت و از آنان خواست به [[اهل بیت(ع)|اهل‌بیت(ع)]] روی آورند<ref>الخصال، ص۴۶۵؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۳.</ref> و کسانی را که در خلافت بر ایشان پیشی گرفتند، نکوهش کرد.<ref>بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۱۳؛ ج۳۴، ص۱۵۷-۱۵۸.</ref> بر پایه نقل [[شیخ صدوق|صدوق]] و [[طبرسی]]، وی و ۱۲ نفر از مهاجران و انصار، در اعتراض به [[ابوبکر]] تصمیم گرفتند او را از منبر رسول خدا(ص) به زیر کشند؛ ولی امام آنان را از این اقدام بر حذر داشت.<ref>الخصال، ص۴۶۱؛ الاحتجاج، ج۱، ص۹۷.</ref> او در دوران خلافت [[عمر بن خطاب]] در برخی [[فتوحات شام]] حاضر بود.<ref>الطبقات، خلیفه، ص۳۲۴؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۶.</ref> وی را در این دوره از معلمان [[قرآن]] شمرده‌اند.<ref>التاریخ الصغیر، ج۱، ص۶۶.</ref> بر پایه گزارشی، در ایام محاصره [[عثمان بن عفان|عثمان]] به دستور امام علی(ع)، امامت جماعت مردم [[مدینه]] را بر عهده گرفت<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۷؛ الکامل، ج۲، ص۳۰۰.</ref> و هنگام پیمان گرفتن از عثمان برای رفتار طبق کتاب و سنت، از گواهان بود.<ref>انساب الاشراف، ج۶، ص۱۸۰.</ref>
پس از رحلت پیامبر(ص) و ماجرای [[ماجرای سقیفه|سقیفه]]، ابوایوب که از شیعیان و یاران [[امام علی(ع)]]<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۱۹۲-۱۹۳؛ وقعة صفین، ص۲۴۶.</ref> و بر پایه نوشته [[ابن ابی‌الحدید]] از نخستین شیعیان بود<ref>شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۴۳.</ref> ، در حمایت از خلافت ایشان، در جمع [[مهاجران]] و [[انصار]] سخنانی گفت و از آنان خواست به [[اهل بیت(ع)|اهل‌بیت(ع)]] روی آورند<ref>الخصال، ص۴۶۵؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۳.</ref> و کسانی را که در خلافت بر ایشان پیشی گرفتند، نکوهش کرد.<ref>بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۱۳؛ ج۳۴، ص۱۵۷-۱۵۸.</ref> بر پایه نقل [[شیخ صدوق|صدوق]] و [[طبرسی]]، وی و ۱۲ نفر از مهاجران و انصار، در اعتراض به [[ابوبکر]] تصمیم گرفتند او را از منبر رسول خدا(ص) به زیر کشند؛ ولی امام آنان را از این اقدام بر حذر داشت.<ref>الخصال، ص۴۶۱؛ الاحتجاج، ج۱، ص۹۷.</ref> او در دوران خلافت [[عمر بن خطاب]] در برخی [[فتوحات شام]] حاضر بود.<ref>الطبقات، خلیفه، ص۳۲۴؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۶.</ref> وی را در این دوره از معلمان [[قرآن]] شمرده‌اند.<ref>التاریخ الصغیر، ج۱، ص۶۶.</ref> بر پایه گزارشی، در ایام محاصره [[عثمان بن عفان|عثمان]] به دستور امام علی(ع)، امامت جماعت مردم [[مدینه]] را بر عهده گرفت<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۷؛ الکامل، ج۲، ص۳۰۰.</ref> و هنگام پیمان گرفتن از عثمان برای رفتار طبق کتاب و سنت، از گواهان بود.<ref>انساب الاشراف، ج۶، ص۱۸۰.</ref>  


== رابطه امام علی(ع) ==
== رابطه امام علی(ع) ==
با قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]]، ابوایوب نیز چون دیگر هواداران [[امام علی(ع)]] خواستار خلافت ایشان شد<ref>الجمل، ص۶۴.</ref> و از نخستین کسانی بود که با او [[بیعت]] کرد<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> و گفت: با تو بیعت می‌کنیم بر این پایه که بیعت [[انصار]] و دیگر مردم [[قبیله قریش|قریش]] بر ما باشد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۸.</ref> بر پایه برخی گزارش‌ها، ابوایوب از افراد با درایت و مورد اعتماد بود که چون امام علی(ع) در آغاز خلافتش درباره عزیمت به [[عراق]] از آنان مشورت خواست، به ماندن ایشان در [[مدینه]] نظر داشتند.<ref>الثقات، ج۲، ص۲۷۲.</ref> با عزیمت امام(ع) به عراق، ابوایوب نیز همراه رکاب ایشان شد و در همه جنگ‌های ایشان شرکت کرد.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۴۲۵؛ اسد الغابه، ج۲، ص۸۱.</ref> در [[جنگ جمل]] فرماندهی سواره نظام<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۶.</ref> و بر پایه گزارشی، فرماندهی پیاده نظام را بر عهده داشت.<ref>الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۸۵؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۶۵.</ref> به نقل بلاذری، سواره نظام این سپاه ۱۰۰۰ تَن بودند.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۵.</ref> او در [[جنگ صفین|نبرد صفین]] نیز حضور داشت.<ref>وقعة صفین، ص۳۶۸؛ المحبّر، ص۲۹۱.</ref> برخلاف مشهور، خلیفة بن خیاط منکر حضور او در جنگ صفین است.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۴۸؛ تاریخ طبری، ص۱۴۸.</ref> پیش از این نبرد، او در [[کوفه]] برای ترغیب مردم به نبرد با [[قاسطین]]، سخنانی ایراد کرد.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴؛ الغارات، ج۲، ص۴۹۶-۴۹۷.</ref> بر پایه گزارشی، در آن جنگ با رشادت تمام، خود را به خیمه [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] رساند و امام علی(ع) را به تحسین واداشت.<ref>الفتوح، ج۳، ص۳۴-۳۵؛ مناقب، ص۴۵۵.</ref> از خلال سروده‌های وی در صفین، ذوق شاعرانه وی آشکار می‌شود.<ref>وقعة صفین، ص۳۶۸.</ref> او از مخالفان سرسخت معاویه به شمار می‌آمد. بر پایه برخی گزارش‌ها، در زمان حضور او در عراق، گویا در صفین، معاویه به وی نامه‌ای نوشت. او نامه را برای فهم مقصود معاویه نزد امام علی(ع) آورد. ایشان مراد معاویه را اتهام به [[انصار]] در قتل عثمان دانست. ابوایوب در پاسخ نامه، گناه آن را از انصار نفی نمود و به گردن معاویه‌انداخت.<ref>تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۳۰۲؛ الامامة و السیاسه، ص۹۷.</ref>
با قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]]، ابوایوب نیز چون دیگر هواداران [[امام علی(ع)]] خواستار خلافت ایشان شد<ref>الجمل، ص۶۴.</ref> و از نخستین کسانی بود که با او [[بیعت]] کرد<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳.</ref> و گفت: با تو بیعت می‌کنیم بر این پایه که بیعت [[انصار]] و دیگر مردم [[قبیله قریش|قریش]] بر ما باشد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۸.</ref> بر پایه برخی گزارش‌ها، ابوایوب از افراد با درایت و مورد اعتماد بود که چون امام علی(ع) در آغاز خلافتش درباره عزیمت به [[عراق]] از آنان مشورت خواست، به ماندن ایشان در [[مدینه]] نظر داشتند.<ref>الثقات، ج۲، ص۲۷۲.</ref> با عزیمت امام(ع) به عراق، ابوایوب نیز همراه رکاب ایشان شد و در همه جنگ‌های ایشان شرکت کرد.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۴۲۵؛ اسد الغابه، ج۲، ص۸۱.</ref> در [[جنگ جمل]] فرماندهی سواره نظام<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۶.</ref> و بر پایه گزارشی، فرماندهی پیاده نظام را بر عهده داشت.<ref>الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۸۵؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۶۵.</ref> به نقل بلاذری، سواره نظام این سپاه ۱۰۰۰ تَن بودند.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۵.</ref> او در [[جنگ صفین|نبرد صفین]] نیز حضور داشت.<ref>وقعة صفین، ص۳۶۸؛ المحبّر، ص۲۹۱.</ref> برخلاف مشهور، خلیفة بن خیاط منکر حضور او در جنگ صفین است.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۴۸؛ تاریخ طبری، ص۱۴۸.</ref> پیش از این نبرد، او در [[کوفه]] برای ترغیب مردم به نبرد با [[قاسطین]]، سخنانی ایراد کرد.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴؛ الغارات، ج۲، ص۴۹۶-۴۹۷.</ref> بر پایه گزارشی، در آن جنگ با رشادت تمام، خود را به خیمه [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] رساند و امام علی(ع) را به تحسین واداشت.<ref>الفتوح، ج۳، ص۳۴-۳۵؛ مناقب، ص۴۵۵.</ref> از خلال سروده‌های وی در صفین، ذوق شاعرانه وی آشکار می‌شود.<ref>وقعة صفین، ص۳۶۸.</ref> او از مخالفان سرسخت معاویه به شمار می‌آمد. بر پایه برخی گزارش‌ها، در زمان حضور او در عراق، گویا در صفین، معاویه به وی نامه‌ای نوشت. او نامه را برای فهم مقصود معاویه نزد امام علی(ع) آورد. ایشان مراد معاویه را اتهام به [[انصار]] در قتل عثمان دانست. ابوایوب در پاسخ نامه، گناه آن را از انصار نفی نمود و به گردن معاویه‌انداخت.<ref>تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۳۰۲؛ الامامة و السیاسه، ص۹۷.</ref>  


ابوایوب در [[جنگ نهروان]] نیز سمت فرماندهی داشت.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۶؛ الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۸۵.</ref> آورده‌اند که پیش از این نبرد، از سوی [[امام علی(ع)]] مأمور گفت‌وگو و فراخواندن [[خوارج]] به صلح گشت.<ref>الاخبار الطوال، ص۲۰۸؛تاریخ طبری، ج۴، ص۶۳-۶۴.</ref> بر پایه نوشته مسعودی، ابوایوب نخستین فرد از اصحاب امیرمؤمنان بود که به خوارج حمله کرد و زید بن حصین خارجی، فرمانده جناح چپ خوارج، را کشت.<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۶.</ref>
ابوایوب در [[جنگ نهروان]] نیز سمت فرماندهی داشت.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۶؛ الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۸۵.</ref> آورده‌اند که پیش از این نبرد، از سوی [[امام علی(ع)]] مأمور گفت‌وگو و فراخواندن [[خوارج]] به صلح گشت.<ref>الاخبار الطوال، ص۲۰۸؛تاریخ طبری، ج۴، ص۶۳-۶۴.</ref> بر پایه نوشته مسعودی، ابوایوب نخستین فرد از اصحاب امیرمؤمنان بود که به خوارج حمله کرد و زید بن حصین خارجی، فرمانده جناح چپ خوارج، را کشت.<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۶.</ref>  


== امارت مدینه ==
== امارت مدینه ==
ابوایوب پس از [[جنگ نهروان]]، از سوی [[امام علی(ع)]] به حکمرانی [[مدینه]] منصوب شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۷؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۵.</ref> آورده‌اند که به جای خود، فردی از انصار را گماشت و خود در آن شهر نماند.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۲؛ الثقات، ج۲، ص۳۰۰.</ref> در گزارش دیگر آمده که در پی حمله [[بسر بن ارطاة|بُسر بن اَرطاة]]، از فرماندهان [[معاویه]]، به [[مدینه]]، ناگزیر به ترک آن شهر شد و به [[کوفه]] رفت.<ref>الغارات، ج۲، ص۶۰۲؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۰۶.</ref> بر پایه گزارشی، بسر پس از تسلط بر مدینه، خانه ابوایوب را به آتش کشید.<ref>الغارات، ج۲، ص۶۰۳-۶۰۴؛ الفتوح، ج۴، ص۲۳۲؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۰.</ref>
ابوایوب پس از [[جنگ نهروان]]، از سوی [[امام علی(ع)]] به حکمرانی [[مدینه]] منصوب شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۷؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۵.</ref> آورده‌اند که به جای خود، فردی از انصار را گماشت و خود در آن شهر نماند.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۲؛ الثقات، ج۲، ص۳۰۰.</ref> در گزارش دیگر آمده که در پی حمله [[بسر بن ارطاة|بُسر بن اَرطاة]]، از فرماندهان [[معاویه]]، به [[مدینه]]، ناگزیر به ترک آن شهر شد و به [[کوفه]] رفت.<ref>الغارات، ج۲، ص۶۰۲؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۰۶.</ref> بر پایه گزارشی، بسر پس از تسلط بر مدینه، خانه ابوایوب را به آتش کشید.<ref>الغارات، ج۲، ص۶۰۳-۶۰۴؛ الفتوح، ج۴، ص۲۳۲؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۰.</ref>  


== پیوند با اهل‌ بیت(ع) ==
== پیوند با اهل‌ بیت(ع) ==
از ابوایوب نقل شده که [[رسول خدا(ص)]] به [[امام علی(ع)]] فرمود: [[خداوند]] تو را به زینتی آراسته که هیچ کس را بدان نیاراسته و آن زهد در دنیاست.<ref>المحاسن، ج۱، ص۲۹۱.</ref> از وی روایت‌هایی دیگر نیز در مناقب امیرمؤمنان(ع) نقل شده است.<ref>نک: مناقب الامام امیر المؤمنین، ج۱، ص۲۶۵؛ بحار الانوار، ج۳۹، ص۳۰۱؛ ج۴۰، ص۸۷.</ref> او راوی حدیث نبرد امام علی(ع) با [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] بود. به او گفتند: چگونه با اهل قبله به جنگ برخاسته‌ای؟ گفت: این خواست پیامبر بود تا همراه امام علی(ع) با ناکثین، قاسطین و مارقین بجنگم.<ref>المستدرک، ج۳، ص۱۴۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۰۷.</ref> [[علامه امینی]] طرق مختلف این احادیث را جمع‌آوری کرده است.<ref>الغدیر، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۵.</ref>
از ابوایوب نقل شده که [[رسول خدا(ص)]] به [[امام علی(ع)]] فرمود: [[خداوند]] تو را به زینتی آراسته که هیچ کس را بدان نیاراسته و آن زهد در دنیاست.<ref>المحاسن، ج۱، ص۲۹۱.</ref> از وی روایت‌هایی دیگر نیز در مناقب امیرمؤمنان(ع) نقل شده است.<ref>نک: مناقب الامام امیر المؤمنین، ج۱، ص۲۶۵؛ بحار الانوار، ج۳۹، ص۳۰۱؛ ج۴۰، ص۸۷.</ref> او راوی حدیث نبرد امام علی(ع) با [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] بود. به او گفتند: چگونه با اهل قبله به جنگ برخاسته‌ای؟ گفت: این خواست پیامبر بود تا همراه امام علی(ع) با ناکثین، قاسطین و مارقین بجنگم.<ref>المستدرک، ج۳، ص۱۴۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۰۷.</ref> [[علامه امینی]] طرق مختلف این احادیث را جمع‌آوری کرده است.<ref>الغدیر، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۵.</ref>  


نیز ابوایوب از رسول خدا(ص) نقل کرده است که به [[عمار بن یاسر|عمار]] فرمود:‌ ای عمار! تو به دست سرکشان و ستمکاران کشته خواهی شد و در آن حال بر حق خواهی بود.‌ ای عمار! اگر مردم به راهی رفتند و علی(ع) به راهی، تو راه او را در پیش گیر. او تو را به راه هلاکت نمی‌برد و از راه هدایت بیرونت نمی‌کند.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۱۸۸؛ کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۴.</ref> او پس از سخنرانی امام(ع) در کوفه، گواهی داد [[حدیث غدیر]] را از پیامبر شنیده است.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۴۱۹؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۱۴؛ الکامل، ج۶، ص۱۲۶؛ الغدیر، ج۱، ص۶۱۸ به بعد.</ref> گویند: وی امام(ع) را مولا خطاب می‌کرد و می‌گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم: «مَنْ کنتُ مولاه فهذا ﻋﻠﻰّ مولاه».<ref>مناقب الامام امیر المؤمنین، ص۳۷۸؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۷۳.</ref> او از صحابه معتقد به امامت امیرمؤمنان بود.<ref>رجال کشی، ج۱، ص۳۸.</ref> نیز از وی روایت شده که رسول خدا(ص) فرمود: [[امام حسن مجتبی(ع)|حسن]] و [[امام حسین(ع)|حسین]] گل‌های خوشبوی من در دنیا هستند.<ref>تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۳۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۸۲.</ref>
نیز ابوایوب از رسول خدا(ص) نقل کرده است که به [[عمار بن یاسر|عمار]] فرمود:‌ ای عمار! تو به دست سرکشان و ستمکاران کشته خواهی شد و در آن حال بر حق خواهی بود.‌ ای عمار! اگر مردم به راهی رفتند و علی(ع) به راهی، تو راه او را در پیش گیر. او تو را به راه هلاکت نمی‌برد و از راه هدایت بیرونت نمی‌کند.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۱۸۸؛ کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۴.</ref> او پس از سخنرانی امام(ع) در کوفه، گواهی داد [[حدیث غدیر]] را از پیامبر شنیده است.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۴۱۹؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۱۴؛ الکامل، ج۶، ص۱۲۶؛ الغدیر، ج۱، ص۶۱۸ به بعد.</ref> گویند: وی امام(ع) را مولا خطاب می‌کرد و می‌گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم: «مَنْ کنتُ مولاه فهذا ﻋﻠﻰّ مولاه».<ref>مناقب الامام امیر المؤمنین، ص۳۷۸؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۷۳.</ref> او از صحابه معتقد به امامت امیرمؤمنان بود.<ref>رجال کشی، ج۱، ص۳۸.</ref> نیز از وی روایت شده که رسول خدا(ص) فرمود: [[امام حسن مجتبی(ع)|حسن]] و [[امام حسین(ع)|حسین]] گل‌های خوشبوی من در دنیا هستند.<ref>تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۳۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۸۲.</ref>  


== پس از شهادت علی(ع) ==
== پس از شهادت علی(ع) ==
ابوایوب در دوران حکومت [[معاویه]]، در نبردهای تابستانی موسوم به «صائفه» شرکت داشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۹؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۱۸۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۴.</ref> منابع شیعی، حضور وی را در سپاهی به فرماندهی [[یزید بن معاویه|یزید]]، با اجازه امام معصوم و به انگیزه تقویت [[اسلام]] دانسته‌اند.<ref>نک: رجال کشی، ج۱، ص۳۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۶.</ref> او مخالف ولایت‌عهدی یزید بود. از این رو، به معاویه هشدار داد او را جانشین خود نکند.<ref>تاریخ دمشق، ج۴۳، ص۳۲۰.</ref> وی زبانی حق‌گو داشت و هر جا و از هر که لغزشی می‌دید، گوشزد می‌کرد. در سال ۴۶ق. برای جهاد به [[مصر]] رفت<ref>تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۴۱.</ref> و چون [[عقبة بن عامر]]، از صحابه پیامبر و حاکم منصوب معاویه، نماز مغرب را به تأخیر انداخت، به وی اعتراض کرد و گفت: ممکن است مردم گمان کنند که او طبق رفتار رسول خدا(ص) رفتار می‌کند.<ref>مسند احمد، ج۴، ص۱۴۷؛ المعجم الکبیر، ج۱۷، ص۳۱۲.</ref> نیز آورده‌اند که در نبردی، مأمور غنایم را که میان زن اسیر شده و نوزادش جدایی انداخته بود، نکوهش کرد و گفت: رسول خدا(ص) می‌فرمود: کسی که میان مادر و فرزندش جدایی افکند، خداوند روز قیامت میان او و دوستانش جدایی می‌اندازد.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۴۱۳.</ref>
ابوایوب در دوران حکومت [[معاویه]]، در نبردهای تابستانی موسوم به «صائفه» شرکت داشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۹؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۱۸۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۴.</ref> منابع شیعی، حضور وی را در سپاهی به فرماندهی [[یزید بن معاویه|یزید]]، با اجازه امام معصوم و به انگیزه تقویت [[اسلام]] دانسته‌اند.<ref>نک: رجال کشی، ج۱، ص۳۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۶.</ref> او مخالف ولایت‌عهدی یزید بود. از این رو، به معاویه هشدار داد او را جانشین خود نکند.<ref>تاریخ دمشق، ج۴۳، ص۳۲۰.</ref> وی زبانی حق‌گو داشت و هر جا و از هر که لغزشی می‌دید، گوشزد می‌کرد. در سال ۴۶ق. برای جهاد به [[مصر]] رفت<ref>تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۴۱.</ref> و چون [[عقبة بن عامر]]، از صحابه پیامبر و حاکم منصوب معاویه، نماز مغرب را به تأخیر انداخت، به وی اعتراض کرد و گفت: ممکن است مردم گمان کنند که او طبق رفتار رسول خدا(ص) رفتار می‌کند.<ref>مسند احمد، ج۴، ص۱۴۷؛ المعجم الکبیر، ج۱۷، ص۳۱۲.</ref> نیز آورده‌اند که در نبردی، مأمور غنایم را که میان زن اسیر شده و نوزادش جدایی انداخته بود، نکوهش کرد و گفت: رسول خدا(ص) می‌فرمود: کسی که میان مادر و فرزندش جدایی افکند، خداوند روز قیامت میان او و دوستانش جدایی می‌اندازد.<ref>مسند احمد، ج۵، ص۴۱۳.</ref>  


[[پرونده:سر در مزار ابوایوب در استانبول.JPG|بندانگشتی|سر در مزار ابوایوب در استانبول]]
[[پرونده:سر در مزار ابوایوب در استانبول.JPG|بندانگشتی|سر در مزار ابوایوب در استانبول]]


==وفات==
==وفات==
زمان درگذشت وی را سال ۴۹<ref>الکامل، ج۳، ص۴۵۹.</ref> ، ۵۱، ۵۲<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵؛ تاریخ خلیفه، ص۱۵۹؛ الثقات، ج۳، ص۱۰۲.</ref> و نیز ۵۵ق. گفته‌اند.<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۰۱.</ref> گزارش مشهور آن است که به سال ۵۲ق. درگذشت.<ref>تاریخ مدینه، ج۶، ص۴۱-۴۲؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۱۸؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۶۵.</ref> رحلت وی بر اثر بیماری و در نبردی هنگام محاصره باروی شهر [[قسطنطنیه]] رخ داد. او در همین نبرد وصیت کرد که اگر وفات یافت، پیکرش را تا حد امکان به خاک دشمن برده، آن‌جا دفن کنند.<ref>المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۱۸؛ معرفة الصحابه، ج۲، ص۹۳۵-۹۳۶.</ref> از این رو، در کنار دیوار قسطنطنیه دفن شد و مزارش مورد احترام [[مسیحی|مسیحیان]] گردید.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۱۶۴.</ref> می‌گویند: [[روم|رومیان]] به مرقد وی [[تبرک]] می‌جستند و باران طلب می‌کردند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵؛ المستدرک، ج۳، ص۴۵۸؛ اسد الغابه، ج۵، ص۱۴۳-۱۴۴.</ref> با تسلط ترکان بر قسطنطنیه، آنان بر مزار ابوایوب آرامگاه و در جوارش [[مسجد|مسجدی]] بزرگ و مدرسه و مهمانخانه‌ای برای نیازمندان ساختند که قبر بسیاری از اعیان و بزرگان [[دولت عثمانی]] کنار آن قرار دارد. به گزارش ابن سعد<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵.</ref> و بلاذری<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref> یزید بن معاویه که ولیعهد و در این نبرد، فرمانده سپاه مسلمانان بود<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۱۲.</ref> ، بر جنازه وی نمازگزارد و او را به خاک سپرد و آثار ظاهری قبرش را از میان برد. با این حال، رومیان جای قبرش را یافتند و به شکافتن آن تهدید کردند. یزید به آنان پاسخ داد: اگر چنین کنید، ما نیز [[کلیسا|کلیساها]] را در سرزمین‌های اسلامی ویران خواهیم کرد. از این رو، مسیحیان از این جسارت دست کشیدند.<ref>تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۲۲؛ الکامل، ج۶، ص۲۳.</ref>
زمان درگذشت وی را سال ۴۹<ref>الکامل، ج۳، ص۴۵۹.</ref> ، ۵۱، ۵۲<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵؛ تاریخ خلیفه، ص۱۵۹؛ الثقات، ج۳، ص۱۰۲.</ref> و نیز ۵۵ق. گفته‌اند.<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۰۱.</ref> گزارش مشهور آن است که به سال ۵۲ق. درگذشت.<ref>تاریخ مدینه، ج۶، ص۴۱-۴۲؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۱۸؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۶۵.</ref> رحلت وی بر اثر بیماری و در نبردی هنگام محاصره باروی شهر [[قسطنطنیه]] رخ داد. او در همین نبرد وصیت کرد که اگر وفات یافت، پیکرش را تا حد امکان به خاک دشمن برده، آن‌جا دفن کنند.<ref>المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۱۸؛ معرفة الصحابه، ج۲، ص۹۳۵-۹۳۶.</ref> از این رو، در کنار دیوار قسطنطنیه دفن شد و مزارش مورد احترام [[مسیحی|مسیحیان]] گردید.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۱۶۴.</ref> می‌گویند: [[روم|رومیان]] به مرقد وی [[تبرک]] می‌جستند و باران طلب می‌کردند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵؛ المستدرک، ج۳، ص۴۵۸؛ اسد الغابه، ج۵، ص۱۴۳-۱۴۴.</ref> با تسلط ترکان بر قسطنطنیه، آنان بر مزار ابوایوب آرامگاه و در جوارش [[مسجد|مسجدی]] بزرگ و مدرسه و مهمانخانه‌ای برای نیازمندان ساختند که قبر بسیاری از اعیان و بزرگان [[دولت عثمانی]] کنار آن قرار دارد. به گزارش ابن سعد<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۸۵.</ref> و بلاذری<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref> یزید بن معاویه که ولیعهد و در این نبرد، فرمانده سپاه مسلمانان بود<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۱۲.</ref> ، بر جنازه وی نمازگزارد و او را به خاک سپرد و آثار ظاهری قبرش را از میان برد. با این حال، رومیان جای قبرش را یافتند و به شکافتن آن تهدید کردند. یزید به آنان پاسخ داد: اگر چنین کنید، ما نیز [[کلیسا|کلیساها]] را در سرزمین‌های اسلامی ویران خواهیم کرد. از این رو، مسیحیان از این جسارت دست کشیدند.<ref>تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۲۲؛ الکامل، ج۶، ص۲۳.</ref>  


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==