←پیدایش
(←موقعیت) |
(←پیدایش) |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
در گذشته، حيره و نجف، اغلب با هم به كار ميرفته است. حيره زمانى شهرى بزرگ و مشهور در سرزمين عراق و در منطقۀ نجف بوده و به آن «حيرة النجف» هم ميگفتند كه در سه ميلى كوفه قرار داشته است.<ref name=":1" /> | در گذشته، حيره و نجف، اغلب با هم به كار ميرفته است. حيره زمانى شهرى بزرگ و مشهور در سرزمين عراق و در منطقۀ نجف بوده و به آن «حيرة النجف» هم ميگفتند كه در سه ميلى كوفه قرار داشته است.<ref name=":1" /> | ||
==پیدایش== | == از شکلگیری تا سرانجام == | ||
===پیدایش=== | |||
در '''اوايل قرن سوم ميلادى''' عدهاى از طوايف عرب در پايان روزگار اشكانيان، رو به كرانه فرات آوردند و بر بخشهايى از بينالنهرين دست يافتند. {{یادداشت|آن بخش از كشور عراق كه به صورت جلگهاى بين دو رودخانه دجله و فرات قرار گرفته، بينالنهرين نام دارد كه در قرون گذشته بسيار حاصلخيز و بابركت بوده است. در اين منطقه، تمدنى با سابقه چهارهزار ساله وجود داشته است و نخستين ساكنان جلگه مزبور، شيوهْ زندگى روستايى و صحرانشينى را رها كردند و به زندگى شهرى روى آوردند.}}<ref>تاريخ نوين عراق، ص ٢١؛ تاريخ سياسى اقتصادى عراق، ص ٢٢؛ عراق ساختارها و فرايند گرايش سياسى، ص ٢٨.</ref> اين مهاجرين رفته رفته روستاها و قلعههايى بنا كردند كه از پيوستن آنها به يكديگر، شهرهايى پديد آمد كه حيره از جمله آنها بود و در جايى نزديك محل كنونى كوفه در كنار بيابان قرار داشت. آب و هواى قابل تحمل، فراوانى جويبارهاى فرات، مساعد بودن شرايط طبيعى و هموار بودن زمين موجب آبادانى و توسعه اين سرزمين گرديد و توانست صحراگردان و چادرنشينان را به سوى تمدن پيش بَرد.<ref>كوفه پيدايش شهر اسلامى، ص ١۶و ١٧.</ref> | در '''اوايل قرن سوم ميلادى''' عدهاى از طوايف عرب در پايان روزگار اشكانيان، رو به كرانه فرات آوردند و بر بخشهايى از بينالنهرين دست يافتند. {{یادداشت|آن بخش از كشور عراق كه به صورت جلگهاى بين دو رودخانه دجله و فرات قرار گرفته، بينالنهرين نام دارد كه در قرون گذشته بسيار حاصلخيز و بابركت بوده است. در اين منطقه، تمدنى با سابقه چهارهزار ساله وجود داشته است و نخستين ساكنان جلگه مزبور، شيوهْ زندگى روستايى و صحرانشينى را رها كردند و به زندگى شهرى روى آوردند.}}<ref>تاريخ نوين عراق، ص ٢١؛ تاريخ سياسى اقتصادى عراق، ص ٢٢؛ عراق ساختارها و فرايند گرايش سياسى، ص ٢٨.</ref> اين مهاجرين رفته رفته روستاها و قلعههايى بنا كردند كه از پيوستن آنها به يكديگر، شهرهايى پديد آمد كه حيره از جمله آنها بود و در جايى نزديك محل كنونى كوفه در كنار بيابان قرار داشت. آب و هواى قابل تحمل، فراوانى جويبارهاى فرات، مساعد بودن شرايط طبيعى و هموار بودن زمين موجب آبادانى و توسعه اين سرزمين گرديد و توانست صحراگردان و چادرنشينان را به سوى تمدن پيش بَرد.<ref>كوفه پيدايش شهر اسلامى، ص ١۶و ١٧.</ref> | ||
خط ۱۷: | خط ۱۹: | ||
حيره در واقع حلقه وصل بين صحرا و ثغور عراق به شمار مىرفت و گويى محل تلاقى زندگى بدوى و شهرنشينى بود. اعرابى كه در بحرين اجتماع كرده و به آنان «تنوخى» مىگفتند، به قبايل لَخمى و اَزْدْ پيوسته و در غرب فرات، حيره كنونى و توابع آن ساكن شدند. صحرانوردانى كه از زندگى كوچنشينى خسته مىشدند و نيز افرادى كه از ميان قوم خود طرد مىگرديدند، به اين ناحيه آمده و در آنجا اقامت گزيدند.<ref name=":2">الاعلاق النفسيه، ص ٢٢۶.</ref> | حيره در واقع حلقه وصل بين صحرا و ثغور عراق به شمار مىرفت و گويى محل تلاقى زندگى بدوى و شهرنشينى بود. اعرابى كه در بحرين اجتماع كرده و به آنان «تنوخى» مىگفتند، به قبايل لَخمى و اَزْدْ پيوسته و در غرب فرات، حيره كنونى و توابع آن ساكن شدند. صحرانوردانى كه از زندگى كوچنشينى خسته مىشدند و نيز افرادى كه از ميان قوم خود طرد مىگرديدند، به اين ناحيه آمده و در آنجا اقامت گزيدند.<ref name=":2">الاعلاق النفسيه، ص ٢٢۶.</ref> | ||
==اوج== | ===اوج=== | ||
در قرون پنجم و ششم ميلادى توان رزمى حيره و شعاع عمل آن فزونى يافت و حدود شرقى شبهجزيره عربستان جزو قلمرو آنان گرديد. افراد قبيله بَكر ياوران مزدبگير آنان شدند و سليم و هوازِن با بنىلخم معاهده بستند و اعضاى طايفه نُمير و بنىتميم با آنها متحد شدند.<ref>كوفه پيدايش شهر اسلامى، ص ١٨.</ref> | در قرون پنجم و ششم ميلادى توان رزمى حيره و شعاع عمل آن فزونى يافت و حدود شرقى شبهجزيره عربستان جزو قلمرو آنان گرديد. افراد قبيله بَكر ياوران مزدبگير آنان شدند و سليم و هوازِن با بنىلخم معاهده بستند و اعضاى طايفه نُمير و بنىتميم با آنها متحد شدند.<ref>كوفه پيدايش شهر اسلامى، ص ١٨.</ref> | ||
خط ۲۸: | خط ۳۰: | ||
در اين منطقۀ باستانى عراق، قصرها، بناها، معبدها، ديرها و كنيسههاى متعددى وجود داشته است. امروزه آن منطقه در حواشى نجف و كوفه قرار دارد.<ref name=":1">حیره، فرهنگنامه زیارت، فصلنامه زیارت، شماره ۵، ص۱۰.</ref> | در اين منطقۀ باستانى عراق، قصرها، بناها، معبدها، ديرها و كنيسههاى متعددى وجود داشته است. امروزه آن منطقه در حواشى نجف و كوفه قرار دارد.<ref name=":1">حیره، فرهنگنامه زیارت، فصلنامه زیارت، شماره ۵، ص۱۰.</ref> | ||
==ضعف== | ===ضعف=== | ||
پس از آنكه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) به رسالت برگزيده شد و براى فرمانروايان جهان دربارهْ رسالت خود از جانب خداوند عزوجلّ، نامههايى فرستاد، نامهاى نيز به امير حيره نوشت و او را به سوى اسلام فراخواند. در منابع تاريخى از پاسخ حاكم حيره به اين دعوت گزارشى موجود نيست؛ اما خاتم پيامبران (صلى الله عليه و آله) از چيره گرديدن پيروان خويش بر امپراتورى ايران و حيره خبر داد و مسلمانان را بر اين خبر غيبى شادمان ساخت. حتى در بيانى گوهرافشان، پيشگويى فرمود: زنى كه نامش «كرامت» است و اهل حيره مىباشد، به عقد و ازدواج يكى از رزمندگان اسلام درخواهد آمد.<ref>عزالدين ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج ٣، ص ١٢٧٩، طبقات، واقدى، ج اول، ص ٢۴٩.</ref><br />پس از آنكه خالد بن وليد، سردار سپاه اسلام به فرمان خليفه وقت، بر سرزمين بحرين، از توابع ايران غلبه يافت، مقدر گرديد كه به سوى بينالنهرين حركت كند.... بعد از فتح برخى آبادىهاى مسير و نبردهايى در كوت العماره فعلى، وَلَجَه و اُليس (كه در سال ١٢ هجرى رخ داد و به نبرد «نهر الدم» نيز مشهور است) خالد چنين تدبير كرد كه با كشتى از رودخانه فرات به حيره برود. مرزبان اين ناحيه، آزادبِه، از نقشه او آگاه شد؛ پس در حوالى غريين اردو زد و پسرش را روانه ساخت تا مسير آب را از بالاتر عوض كند و از حجم آن بكاهد. با كاهش ميزان آب فرات، كشتىهايى كه سپاهيان اسلام آماده كرده بودند به گل نشست و آنان با مشكلى غير قابل پيشبينى روبهرو شدند. در اين ميان خالد از راه خشكى خود را به فرزند مرزدار حيره رساند و در فرات بادقلى كه نهرى منشعب از فرات بود، با وى درگير شد و او را كشت و يارانش را پراكنده ساخت. با وضع جديد راه براى محاصره حيره باز شد. وقتى آزادبِه از قتل پسر مطلع گرديد، ديگر روحيه مقاومت در خود نديد و از شدت يأس و حرمان گريخت. خالد به راه خود ادامه داد تا به دروازه حيره رسيد. بزرگان شهر كه از نصارا بودند، تسليم نشدند؛ دروازه را بستند و در كاخ خويش ماندند و به مقاومت برخاستند. خالد شهر را محاصره كرد و بر آنان تنگ گرفت. رزمندگان اسلام بر اين قوم يك شبانهروز درنگ دادند؛ اما باز هم مردم حيره سر تسليم فرود نياوردند. سرانجام مردم از اين وضع نگرانكننده به ستوه آمدند و از اشراف و بزرگان قوم كه درون قصرها و دژهاى استوار خويش خزيده بودند و جز از جنگ دَم نمىزدند، شِكوه آغاز كردند و بر آنان لعن و نفرين حواله نمودند و خطاب به اين مرفهان بىدرد و عافيتطلبان گفتند: چرا ما را به كشتن مىدهيد؟ ! بايد در برابر مسلمانان تسليم شويد. بر اثر اصرار اهالى، سرانجام كاخنشينان حاضر به مصالحه گرديدند و گفتوگوهايى بين فرمانده لشكر اسلام و برخى رؤساى بانفوذ شهر صورت گرفت. در پايان اين بحثهاى توأم با جدالهاى گفتارى، خالد با اهل حيره صلح كرد؛ به اين شرط كه در هر سال جزيهاى بدهند و بر مسلمانان نشورند و آنچه از گزارش نفشههاى دشمنان و ايرانيان به دست آوردند، براى مسلمانان بازگويند. اين فتح در ربيعالاول سال ١٢ هجرى اتفاق افتاد. خالد مژده پيروزى را همراه جزيه و هدايايى به مدينه، نزد خليفه وقت فرستاد. از هفتهزار نفر اهالى حيره كه متجاوز از هزار نفرشان از پرداخت جزيه معاف شدند، ساليانه صرفاً شصتهزار درهم گرفته مىشد. اگرچه بين اهل شهر و مسلمانان صلحنامهاى امضاء شد، اما پس از رفتن سپاهيان اسلام از عراق، اهل حيره از پرداخت باقى جزيه سرپيچى كردند. با وجود اين روى برتافتنها با اهل حيره به ملايمت رفتار شد.<ref>بلاذرى، فتوح البلدان، ص ٢۴۴؛ تاريخ طبرى، ج ۴، ص ١۴٨١ و ١۴٨٠؛ كامل ابن اثير، ج ٣، ص ١٢٧٩ و ١٢٧٨؛ دينورى، اخبار الطوال، ص ١١٧.</ref> | پس از آنكه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) به رسالت برگزيده شد و براى فرمانروايان جهان دربارهْ رسالت خود از جانب خداوند عزوجلّ، نامههايى فرستاد، نامهاى نيز به امير حيره نوشت و او را به سوى اسلام فراخواند. در منابع تاريخى از پاسخ حاكم حيره به اين دعوت گزارشى موجود نيست؛ اما خاتم پيامبران (صلى الله عليه و آله) از چيره گرديدن پيروان خويش بر امپراتورى ايران و حيره خبر داد و مسلمانان را بر اين خبر غيبى شادمان ساخت. حتى در بيانى گوهرافشان، پيشگويى فرمود: زنى كه نامش «كرامت» است و اهل حيره مىباشد، به عقد و ازدواج يكى از رزمندگان اسلام درخواهد آمد.<ref>عزالدين ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج ٣، ص ١٢٧٩، طبقات، واقدى، ج اول، ص ٢۴٩.</ref><br />پس از آنكه خالد بن وليد، سردار سپاه اسلام به فرمان خليفه وقت، بر سرزمين بحرين، از توابع ايران غلبه يافت، مقدر گرديد كه به سوى بينالنهرين حركت كند.... بعد از فتح برخى آبادىهاى مسير و نبردهايى در كوت العماره فعلى، وَلَجَه و اُليس (كه در سال ١٢ هجرى رخ داد و به نبرد «نهر الدم» نيز مشهور است) خالد چنين تدبير كرد كه با كشتى از رودخانه فرات به حيره برود. مرزبان اين ناحيه، آزادبِه، از نقشه او آگاه شد؛ پس در حوالى غريين اردو زد و پسرش را روانه ساخت تا مسير آب را از بالاتر عوض كند و از حجم آن بكاهد. با كاهش ميزان آب فرات، كشتىهايى كه سپاهيان اسلام آماده كرده بودند به گل نشست و آنان با مشكلى غير قابل پيشبينى روبهرو شدند. در اين ميان خالد از راه خشكى خود را به فرزند مرزدار حيره رساند و در فرات بادقلى كه نهرى منشعب از فرات بود، با وى درگير شد و او را كشت و يارانش را پراكنده ساخت. با وضع جديد راه براى محاصره حيره باز شد. وقتى آزادبِه از قتل پسر مطلع گرديد، ديگر روحيه مقاومت در خود نديد و از شدت يأس و حرمان گريخت. خالد به راه خود ادامه داد تا به دروازه حيره رسيد. بزرگان شهر كه از نصارا بودند، تسليم نشدند؛ دروازه را بستند و در كاخ خويش ماندند و به مقاومت برخاستند. خالد شهر را محاصره كرد و بر آنان تنگ گرفت. رزمندگان اسلام بر اين قوم يك شبانهروز درنگ دادند؛ اما باز هم مردم حيره سر تسليم فرود نياوردند. سرانجام مردم از اين وضع نگرانكننده به ستوه آمدند و از اشراف و بزرگان قوم كه درون قصرها و دژهاى استوار خويش خزيده بودند و جز از جنگ دَم نمىزدند، شِكوه آغاز كردند و بر آنان لعن و نفرين حواله نمودند و خطاب به اين مرفهان بىدرد و عافيتطلبان گفتند: چرا ما را به كشتن مىدهيد؟ ! بايد در برابر مسلمانان تسليم شويد. بر اثر اصرار اهالى، سرانجام كاخنشينان حاضر به مصالحه گرديدند و گفتوگوهايى بين فرمانده لشكر اسلام و برخى رؤساى بانفوذ شهر صورت گرفت. در پايان اين بحثهاى توأم با جدالهاى گفتارى، خالد با اهل حيره صلح كرد؛ به اين شرط كه در هر سال جزيهاى بدهند و بر مسلمانان نشورند و آنچه از گزارش نفشههاى دشمنان و ايرانيان به دست آوردند، براى مسلمانان بازگويند. اين فتح در ربيعالاول سال ١٢ هجرى اتفاق افتاد. خالد مژده پيروزى را همراه جزيه و هدايايى به مدينه، نزد خليفه وقت فرستاد. از هفتهزار نفر اهالى حيره كه متجاوز از هزار نفرشان از پرداخت جزيه معاف شدند، ساليانه صرفاً شصتهزار درهم گرفته مىشد. اگرچه بين اهل شهر و مسلمانان صلحنامهاى امضاء شد، اما پس از رفتن سپاهيان اسلام از عراق، اهل حيره از پرداخت باقى جزيه سرپيچى كردند. با وجود اين روى برتافتنها با اهل حيره به ملايمت رفتار شد.<ref>بلاذرى، فتوح البلدان، ص ٢۴۴؛ تاريخ طبرى، ج ۴، ص ١۴٨١ و ١۴٨٠؛ كامل ابن اثير، ج ٣، ص ١٢٧٩ و ١٢٧٨؛ دينورى، اخبار الطوال، ص ١١٧.</ref> | ||
خط ۴۰: | خط ۴۲: | ||
چندى بعد عدهاى نيرو به همراهى جرير بن عبدالله از مدينه به عراق رسيد. چندى بعد از رخدادهاى قبلى، فرزند حارثه در نُخيله كه نهرى از فرات (به نام بويب) از آنجا عبور مىكرد، با لشكر ايران برخورد كرد و جنگ سختى درگرفت كه طرفين بر ادامه آن پافشارى كردند و داد دلاورى دادند. مسعود، برادر مثنى كشته شد، اما مسلمانان اين بار مقاومت كردند و جنگ ادامه يافت تا آنكه هزيمت بر سپاه بىسالار ايران افتاد. فراريان در طول رودخانه فرات پراكنده شدند. بعد از واقعه بويب كه «يوم نخيله» يا «يوم اعشار» نام گرفت، پيروزىهاى بزرگى نصيب سپاه اسلام شد. از حيره تا كسكر و از آنجا تا عين الثمر و انبار، ميدان نبرد قواى مسلمانان با مشركان و كافران گرديد. فرزند حارثه، بشير بن الخصاصيه را به ولايت حيره گماشت و خود براى ادامه فتوحات مهيا گشت و بخشهاى ديگرى از بينالنهرين را به تصرف درآورد.<ref>كامل ابن اثير، ج ٣، ص ١٣۴۶؛ اخبار الطوال، ص ١١٠؛ تاريخ يعقوبى، ج ٢، ص ١١٠.</ref> هجده ماه بعد از اين نبردها، جنگ قادسيه در حوالى قادسيه رخ داد. در اين نبرد سرنوشتساز سپاه اسلام بر دولت ساسانى غلبه يافت و تيسفون به تصرف مسلمانان درآمد.<ref>فتوح البلدان، ص ١٨؛ محمد حميدالله، وثائق، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ص ٣١٠ و ٣٠٩؛ س. ج. تقىزاده، از پرويز تا چنگيز، ص ٣.</ref> | چندى بعد عدهاى نيرو به همراهى جرير بن عبدالله از مدينه به عراق رسيد. چندى بعد از رخدادهاى قبلى، فرزند حارثه در نُخيله كه نهرى از فرات (به نام بويب) از آنجا عبور مىكرد، با لشكر ايران برخورد كرد و جنگ سختى درگرفت كه طرفين بر ادامه آن پافشارى كردند و داد دلاورى دادند. مسعود، برادر مثنى كشته شد، اما مسلمانان اين بار مقاومت كردند و جنگ ادامه يافت تا آنكه هزيمت بر سپاه بىسالار ايران افتاد. فراريان در طول رودخانه فرات پراكنده شدند. بعد از واقعه بويب كه «يوم نخيله» يا «يوم اعشار» نام گرفت، پيروزىهاى بزرگى نصيب سپاه اسلام شد. از حيره تا كسكر و از آنجا تا عين الثمر و انبار، ميدان نبرد قواى مسلمانان با مشركان و كافران گرديد. فرزند حارثه، بشير بن الخصاصيه را به ولايت حيره گماشت و خود براى ادامه فتوحات مهيا گشت و بخشهاى ديگرى از بينالنهرين را به تصرف درآورد.<ref>كامل ابن اثير، ج ٣، ص ١٣۴۶؛ اخبار الطوال، ص ١١٠؛ تاريخ يعقوبى، ج ٢، ص ١١٠.</ref> هجده ماه بعد از اين نبردها، جنگ قادسيه در حوالى قادسيه رخ داد. در اين نبرد سرنوشتساز سپاه اسلام بر دولت ساسانى غلبه يافت و تيسفون به تصرف مسلمانان درآمد.<ref>فتوح البلدان، ص ١٨؛ محمد حميدالله، وثائق، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ص ٣١٠ و ٣٠٩؛ س. ج. تقىزاده، از پرويز تا چنگيز، ص ٣.</ref> | ||
==ویرانی== | ===ویرانی=== | ||
همسايهاى جديد براى حيره | همسايهاى جديد براى حيره | ||
خط ۸۸: | خط ۹۰: | ||
از آنجا كه حيره و توابعش كشورى وسيع را تشكيل مىداده كه سواحل جنوبى فرات تا باديةالشام، واقع در غرب عراق كنونى را دربر مىگرفت و اين قلمرو از تنوع قومى و قبيلهاى برخوردار بود، بر شبكه روابط اجتماعى و فرهنگ اين سرزمين اثر گذاشت. موقعيت حيره به عنوان مركز سياسى قبايل عرب، اعتبار فرمانروايان آن، شهرت لَخميان، نظام دولتى و روابط گسترده با ديگر سرزمينها و قبايل كه در اسناد سريانى آمده، نقش سياسى اجتماعى حيره را به اثبات مىرساند.<ref name=":3" /> | از آنجا كه حيره و توابعش كشورى وسيع را تشكيل مىداده كه سواحل جنوبى فرات تا باديةالشام، واقع در غرب عراق كنونى را دربر مىگرفت و اين قلمرو از تنوع قومى و قبيلهاى برخوردار بود، بر شبكه روابط اجتماعى و فرهنگ اين سرزمين اثر گذاشت. موقعيت حيره به عنوان مركز سياسى قبايل عرب، اعتبار فرمانروايان آن، شهرت لَخميان، نظام دولتى و روابط گسترده با ديگر سرزمينها و قبايل كه در اسناد سريانى آمده، نقش سياسى اجتماعى حيره را به اثبات مىرساند.<ref name=":3" /> | ||
== حیره در حکومت امام علی(ع) == | ==حیره در حکومت امام علی(ع)== | ||
هنگامى كه امير مؤمنان (عليه السلام) كوفه را مركز حكومت عادلانه خويش قرار داد، حيره همچنان مورد توجه آن امام همام، كارگزاران و يارانش بود. احمد بن مروان مالكى به سند خود از هارون بن عنتره، از پدرش نقل كرده است كه گفت: در حيره، كنار خورنق، بر حضرت على (عليه السلام) وارد شدم. آن وجود مبارك كه فرمانرواى جهان اسلام بود، حولهاى بر دوش داشت كه فرسوده و كهنه بود؛ با اين وجود به دليل غلبه برودت زمستان، از سرماى شديد برخود مىلرزيد. عرض كردم: اى امير اهل ايمان! خداوند متعال براى تو و خانوادهات از بيتالمال مسلمين بهرهاى قرار داده است؛ با اين حال چرا برخود تنگ مىگيرى و اين مشقت را تحمل مىكنى؟ ! فرمود: به خدا سوگند از اموال شما اهالى كوفه چيزى ذخيره نكردهام و اين حوله را هم با خود از مدينه آوردهام.<ref>سبط ابن جوزى، تذكرة الخواص، ص ١٠٨، على بن عيسى اربلى، كشف الغمه، ج اول، ص ٢٣٠.</ref> | هنگامى كه امير مؤمنان (عليه السلام) كوفه را مركز حكومت عادلانه خويش قرار داد، حيره همچنان مورد توجه آن امام همام، كارگزاران و يارانش بود. احمد بن مروان مالكى به سند خود از هارون بن عنتره، از پدرش نقل كرده است كه گفت: در حيره، كنار خورنق، بر حضرت على (عليه السلام) وارد شدم. آن وجود مبارك كه فرمانرواى جهان اسلام بود، حولهاى بر دوش داشت كه فرسوده و كهنه بود؛ با اين وجود به دليل غلبه برودت زمستان، از سرماى شديد برخود مىلرزيد. عرض كردم: اى امير اهل ايمان! خداوند متعال براى تو و خانوادهات از بيتالمال مسلمين بهرهاى قرار داده است؛ با اين حال چرا برخود تنگ مىگيرى و اين مشقت را تحمل مىكنى؟ ! فرمود: به خدا سوگند از اموال شما اهالى كوفه چيزى ذخيره نكردهام و اين حوله را هم با خود از مدينه آوردهام.<ref>سبط ابن جوزى، تذكرة الخواص، ص ١٠٨، على بن عيسى اربلى، كشف الغمه، ج اول، ص ٢٣٠.</ref> | ||
خط ۹۵: | خط ۹۷: | ||
مالك بن كعب ارحَبى (از ياران و كارگزاران حضرت) اعلام آمادگى كرد. وقتى شمارى از افراد با وى همراه گرديدند، با آنان از كوفه بيرون رفت و در جايى ميان حيره و كوفه لشكرگاه برپا كرد. حضرت على (عليه السلام) وى و سپاهيانش را كه دوهزار نفر بودند، تا حدود حيره همراهى كرد. مالك با اين نيروها چند شبانهروز طى طريق كرده بود كه خبر شهادت محمد بن ابوبكر به امام رسيد. امام نيز عبدالرحمن بن شُريح شامى را از پى مالك فرستاد و او را از راه بازگردانيد.<ref>ابن هلال ثقفى، الغارات، ص ١٠۶ و ١٠۵.</ref> | مالك بن كعب ارحَبى (از ياران و كارگزاران حضرت) اعلام آمادگى كرد. وقتى شمارى از افراد با وى همراه گرديدند، با آنان از كوفه بيرون رفت و در جايى ميان حيره و كوفه لشكرگاه برپا كرد. حضرت على (عليه السلام) وى و سپاهيانش را كه دوهزار نفر بودند، تا حدود حيره همراهى كرد. مالك با اين نيروها چند شبانهروز طى طريق كرده بود كه خبر شهادت محمد بن ابوبكر به امام رسيد. امام نيز عبدالرحمن بن شُريح شامى را از پى مالك فرستاد و او را از راه بازگردانيد.<ref>ابن هلال ثقفى، الغارات، ص ١٠۶ و ١٠۵.</ref> | ||
كارگزار اميرالمؤمنين (عليه السلام) در حيره | |||
قرظة بن كعب انصارى از شخصيتهاى بزرگ صدر اسلام بود كه در غزوههاى بدر و اُحُد حضور داشت. حضرت على (عليه السلام) پرچم انصار را در جنگ صفين به او سپرد و در زمان خليفه دوم، سرزمين رى توسط وى فتح شد. در جنگ نهروان نيز امام را همراهى مىكرد. فرزندش عمرو بن قرظه انصارى در قيام عاشورا در زمرهْ اصحاب امام حسين (عليه السلام) بود و در ركاب آن حضرت به شهادت رسيد. <sup>٣</sup>وقتى قرظه از سوى مولاى متقيان به عنوان كارگزار بهقباذات (مناطقى از حيره) تعيين شد،<ref>اخبار الطوال، ص ١۵٣؛ نصر بن مزاحم منقدى، پيكار صفين ص ١٢.</ref> حضرت در نامهاى به وى نوشت: | قرظة بن كعب انصارى از شخصيتهاى بزرگ صدر اسلام بود كه در غزوههاى بدر و اُحُد حضور داشت. حضرت على (عليه السلام) پرچم انصار را در جنگ صفين به او سپرد و در زمان خليفه دوم، سرزمين رى توسط وى فتح شد. در جنگ نهروان نيز امام را همراهى مىكرد. فرزندش عمرو بن قرظه انصارى در قيام عاشورا در زمرهْ اصحاب امام حسين (عليه السلام) بود و در ركاب آن حضرت به شهادت رسيد. <sup>٣</sup>وقتى قرظه از سوى مولاى متقيان به عنوان كارگزار بهقباذات (مناطقى از حيره) تعيين شد،<ref>اخبار الطوال، ص ١۵٣؛ نصر بن مزاحم منقدى، پيكار صفين ص ١٢.</ref> حضرت در نامهاى به وى نوشت: | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۵: | ||
يكى از سران خوارج به خَريت بن راشد شورشى برپا كرد و براى نواحى قلمرو حضرت على (عليه السلام) در عراق مشكلاتى به وجود آورد. حضرت بخشنامهاى از تمامى كارگزاران خود خواست در صورتى كه با او برخورد كردند، گزارش دهند. قرظة بن كعب پيكى را همراه نامهاى نزد حضرت در فرستاد و امام را از برخى تنشهاى سياسى كه خَريت بن راشد در حيره به وجود آورده بود، آگاه كرد.<ref>شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحديد، ح ٣، ص ١٣١.</ref> قرظه پس از فرماندارى بر بهقباذات (بخش جنوبى حيره) مسئول جمعآورى مآليات در منطقه عين التمر گرديد. سرانجام وى در سال ۴٠ هجرى درگذشت و حضرت على (عليه السلام) بر پيكرش نماز خواند.<ref>سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج ٨، ص ۴٢٩؛ محدث قمى، تحفه الاحباب، ص ٣٩۵.</ref> | يكى از سران خوارج به خَريت بن راشد شورشى برپا كرد و براى نواحى قلمرو حضرت على (عليه السلام) در عراق مشكلاتى به وجود آورد. حضرت بخشنامهاى از تمامى كارگزاران خود خواست در صورتى كه با او برخورد كردند، گزارش دهند. قرظة بن كعب پيكى را همراه نامهاى نزد حضرت در فرستاد و امام را از برخى تنشهاى سياسى كه خَريت بن راشد در حيره به وجود آورده بود، آگاه كرد.<ref>شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحديد، ح ٣، ص ١٣١.</ref> قرظه پس از فرماندارى بر بهقباذات (بخش جنوبى حيره) مسئول جمعآورى مآليات در منطقه عين التمر گرديد. سرانجام وى در سال ۴٠ هجرى درگذشت و حضرت على (عليه السلام) بر پيكرش نماز خواند.<ref>سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج ٨، ص ۴٢٩؛ محدث قمى، تحفه الاحباب، ص ٣٩۵.</ref> | ||
ابرهاى تيره و تار در آسمان حيره | |||
كارگزار امام على (عليه السلام) در حيره به حضرت گزارش داد كه خريت بن راشد و حاميانش به سوى نِفْرْ رفته، مرد تازهمسلمانى را كشتهاند و مخالف مشركى را امان دادهاند. امير مؤمنان (عليه السلام) در پاسخ وى نوشت: | كارگزار امام على (عليه السلام) در حيره به حضرت گزارش داد كه خريت بن راشد و حاميانش به سوى نِفْرْ رفته، مرد تازهمسلمانى را كشتهاند و مخالف مشركى را امان دادهاند. امير مؤمنان (عليه السلام) در پاسخ وى نوشت: | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۵: | ||
نامهات همراه عبدالرحمن بن عبيد ازدى رسيد. گفته بودى ضحاك بن قيس بر مردم حيره حمله برده است. ضحاك بسى كمتر و حقيرتر از آن است كه بخواهد در حيره توقفى داشته باشد (و در اين منطقه تشنجآفرينى كند) ؛ بلكه او با چند سوار آمد، آهنگ سماوه (از توابع حيره) نمود و بر واقعه، شِراف و قسطنقطانه و حوالى آن گذاشت. من سپاهى عظيم از مسلمانان را بر سرش فرستادم. چون خبر به او رسيد، گريخت؛ اما با آنكه دور شده بود، به وى رسيدند و خورشيد نزديك غروب بود كه ميان دو گروه پيكارى درگرفت، ولى ضحاك و يارانش تاب شمشيرهاى ما را نياوردند و پا به گريز نهادند؛ درحالىكه نوزده تن از يارانش كشته شدند. باقى با دل خسته و تن فرسوده، بعد از آنكه كارشان به جان رسيده بود و جز رمقى بيش نداشتند، بعد از رنج فراوان نجات يافتند.<ref>الغارات، ص ١۶١.</ref> | نامهات همراه عبدالرحمن بن عبيد ازدى رسيد. گفته بودى ضحاك بن قيس بر مردم حيره حمله برده است. ضحاك بسى كمتر و حقيرتر از آن است كه بخواهد در حيره توقفى داشته باشد (و در اين منطقه تشنجآفرينى كند) ؛ بلكه او با چند سوار آمد، آهنگ سماوه (از توابع حيره) نمود و بر واقعه، شِراف و قسطنقطانه و حوالى آن گذاشت. من سپاهى عظيم از مسلمانان را بر سرش فرستادم. چون خبر به او رسيد، گريخت؛ اما با آنكه دور شده بود، به وى رسيدند و خورشيد نزديك غروب بود كه ميان دو گروه پيكارى درگرفت، ولى ضحاك و يارانش تاب شمشيرهاى ما را نياوردند و پا به گريز نهادند؛ درحالىكه نوزده تن از يارانش كشته شدند. باقى با دل خسته و تن فرسوده، بعد از آنكه كارشان به جان رسيده بود و جز رمقى بيش نداشتند، بعد از رنج فراوان نجات يافتند.<ref>الغارات، ص ١۶١.</ref> | ||
== حیره و قیام مختار == | ==حیره و قیام مختار== | ||
اگرچه كوفه جديد، حيات سياسى، اجتماعى و فرهنگى حيره را تحت تأثير خود قرار داد، اما حيره همچنان كانون حركتها و خيزشها يا پناهگاهى براى برخى فرمانروايان خودسر باقى ماند. | اگرچه كوفه جديد، حيات سياسى، اجتماعى و فرهنگى حيره را تحت تأثير خود قرار داد، اما حيره همچنان كانون حركتها و خيزشها يا پناهگاهى براى برخى فرمانروايان خودسر باقى ماند. | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۳۲: | ||
مختار پس از آنكه بر اوضاع كوفه احاطه يافت، به انتصاب و اعزام واليان در قلمرو خود پرداخت. در آن زمان مناطقى كه از رود فرات و نهرهاى آن سيراب مىشدند، به «بهقباذات» موسوم بودند. حيره و برخى توابعش نيز جزو بهقباذات سُفلى قرار مىگرفت كه مختار فردى لايق و شايسته به نام حبيب بن منقذ ثورى را به سمت فرماندارى اين منطقه تعيين كرد.<ref>ياقوت حموى، معجم البلدان، ج اول، ص ۵١۶؛ سيد ابوفاضل رضوى اردكانى، ماهيت قيام مختار، ص ٣٩٠.</ref> | مختار پس از آنكه بر اوضاع كوفه احاطه يافت، به انتصاب و اعزام واليان در قلمرو خود پرداخت. در آن زمان مناطقى كه از رود فرات و نهرهاى آن سيراب مىشدند، به «بهقباذات» موسوم بودند. حيره و برخى توابعش نيز جزو بهقباذات سُفلى قرار مىگرفت كه مختار فردى لايق و شايسته به نام حبيب بن منقذ ثورى را به سمت فرماندارى اين منطقه تعيين كرد.<ref>ياقوت حموى، معجم البلدان، ج اول، ص ۵١۶؛ سيد ابوفاضل رضوى اردكانى، ماهيت قيام مختار، ص ٣٩٠.</ref> | ||
== حیره و قیام زید بن علی(ع) == | ==حیره و قیام زید بن علی(ع)== | ||
به سال ١٢٢ هجرى زيد بن على در شهر كوفه عليه ستمگران اموى و مروانى قيام كرد. اين زمان با خلافت غاصبانه هشام بن عبدالملك مقارن بود. يوسف بن عمر ثقفى كه امير وقت كوفه بود، به دليل فعاليتهاى انقلابى زيد در اين شهر، كوفه را براى اقامت خود مناسب نديد و از شهر بيرون رفت و در حيره، با قواى خود بر تپهاى موضع گرفت و رَيان بن سلمه اراشى را با دو هزار نفر به جنگ با فرزند امام سجاد (عليه السلام) فرستاد. سپاه ريان در حيره استقرار يافت تا آنكه قواى شامى از راه رسيد و به آنان پيوست. درگيرى شديدى بين آنان و نيروهاى زيد درگرفت. عمده نبرد در مناطقى بين حيره و كوفه روى داد. هنگامى كه قيام زيد سركوب شد و آن انسان شجاع و وارسته به شهادت رسيد و يوسف بن عمر مطمئن شد كه آشفتگىهاى كوفه رو به پايان است، از به كوفه بازگشت و بر بالاى منبر رفت و به مذمت كوفيان پرداخت و آنان را كه با اين جنبش دينى و مردمى همراهى كرده بودند به قتل، اسارت و تبعيد تهديد كرد.<ref>حسين كريمان، سيره و قيام زيد بن على*، ص ٢٧٧، ٢٩٧، ٢٩٩، ٣١٧؛ سيد عبدالرزاق مقدم، رهبر انقلاب خونين كوفه، ترجمه عزيزالله عطاردى، ص ٢١٨.</ref> | به سال ١٢٢ هجرى زيد بن على در شهر كوفه عليه ستمگران اموى و مروانى قيام كرد. اين زمان با خلافت غاصبانه هشام بن عبدالملك مقارن بود. يوسف بن عمر ثقفى كه امير وقت كوفه بود، به دليل فعاليتهاى انقلابى زيد در اين شهر، كوفه را براى اقامت خود مناسب نديد و از شهر بيرون رفت و در حيره، با قواى خود بر تپهاى موضع گرفت و رَيان بن سلمه اراشى را با دو هزار نفر به جنگ با فرزند امام سجاد (عليه السلام) فرستاد. سپاه ريان در حيره استقرار يافت تا آنكه قواى شامى از راه رسيد و به آنان پيوست. درگيرى شديدى بين آنان و نيروهاى زيد درگرفت. عمده نبرد در مناطقى بين حيره و كوفه روى داد. هنگامى كه قيام زيد سركوب شد و آن انسان شجاع و وارسته به شهادت رسيد و يوسف بن عمر مطمئن شد كه آشفتگىهاى كوفه رو به پايان است، از به كوفه بازگشت و بر بالاى منبر رفت و به مذمت كوفيان پرداخت و آنان را كه با اين جنبش دينى و مردمى همراهى كرده بودند به قتل، اسارت و تبعيد تهديد كرد.<ref>حسين كريمان، سيره و قيام زيد بن على*، ص ٢٧٧، ٢٩٧، ٢٩٩، ٣١٧؛ سيد عبدالرزاق مقدم، رهبر انقلاب خونين كوفه، ترجمه عزيزالله عطاردى، ص ٢١٨.</ref> | ||