پرش به محتوا

حیره: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۷۰۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۳ اکتبر ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶: خط ۵۶:
آنچه نقش مؤثر سیاسی-اجتماعی حیره را اثبات می‌کند عبارت است از: موقعيت حيره به عنوان مركز سياسى قبايل عرب، اعتبار فرمانروايان آن، شهرت لَخميان، نظام دولتى و روابط گسترده با ديگر سرزمين‌ها و قبیله‌ها.<ref name=":3" />
آنچه نقش مؤثر سیاسی-اجتماعی حیره را اثبات می‌کند عبارت است از: موقعيت حيره به عنوان مركز سياسى قبايل عرب، اعتبار فرمانروايان آن، شهرت لَخميان، نظام دولتى و روابط گسترده با ديگر سرزمين‌ها و قبیله‌ها.<ref name=":3" />
==حیره در حکومت امام علی(ع)==
==حیره در حکومت امام علی(ع)==
امام علی(ع) پایتخت حکومت را از مدینه به کوفه انتقال داد. حیره تقریبا در فاصله شش کیلومتری کوفه قرار داشت. امام(ع)، عمرو بن قرظه انصارى{{یادداشت|پدر وی، قرظة بن كعب انصارى از شخصيت‌هاى برجسته صدر اسلام بود. عمرو بن قرظه، در قيام عاشورا در زمرهْ اصحاب امام حسين (ع) بود و در ركاب وی به شهادت رسيد.}} را به عنوان كارگزار بهقباذات (مناطقى از حيره)، تعيين کرد.<ref>اخبار الطوال، ص ١۵٣؛ نصر بن مزاحم منقدى، پيكار صفين ص ١٢.</ref>  
امام علی(ع) پایتخت حکومت را از مدینه به کوفه انتقال داد. حیره تقریبا در فاصله شش کیلومتری کوفه قرار داشت. از این روی، حیره به علت نزدیکی به پایتخت وارد رویدادهای نوی شد. امام(ع)، قرظه بن کعب انصارى{{یادداشت|وی از شخصيت‌هاى برجسته صدر اسلام بود كه در غزوه‌هاى بدر و اُحُد حضور داشت. حضرت على (عليه السلام) پرچم انصار را در جنگ صفين به او سپرد و در زمان خليفه دوم، سرزمين رى توسط وى فتح شد. در جنگ نهروان نيز امام را همراهى مى‌كرد.}} را به عنوان كارگزار بهقباذات (مناطقى از حيره)، تعيين کرد.<ref>اخبار الطوال، ص ١۵٣؛ نصر بن مزاحم منقدى، پيكار صفين ص ١٢.</ref> امام(ع) در نامه‌ای به قرظه دستور داده نهری را که در حوزه استحفاظی او خشک شده و متعلق به کافران ذمّی است احیا کند.{{یادداشت|«مردانى از ذمّيان حوزه مأموريت تو، نهرى را در زمين خود نام بُردند كه بى‌اثر گرديده و زير خاك رفته است كه مسلمانان عهده‌دار احياى آن مى‌باشند؛ پس تو و ايشان بنگريد. سپس نهر را آباد ساز كه اگر احيا شود و آنان توانا گردند، نزد من بهتر است تا بيرون روند يا اين‌كه در اصلاح و احياى سرزمين‌ها ناتوان باشند و كوتاهى كنند.»}}<ref>تاريخ يعقوبى، ح ٢، ص ١١٨.</ref>  


خَريت بن راشد، یکی از سران خوارج شورشى برپا كرد. امام علی(ع) طی بخشنامه‌اى از همه كارگزاران خود خواست در صورتى كه با او برخورد كردند، گزارش دهند. قرظة بن كعب پيكى را همراه نامه‌اى نزد وی فرستاد و امام را از برخى تنش‌هاى سياسى كه خَريت بن راشد در حيره به وجود آورده بود، آگاه كرد.<ref>شرح نهج‌البلاغه، ابن ابى الحديد، ح ٣، ص ١٣١.</ref> او به حضرت گزارش داد كه خريت بن راشد و حاميانش به سوى نِفْر رفته، مرد تازه‌مسلمانى را کشته و مخالف مشركى را امان داده‌اند. امام علی(ع) پاسخ نامه او را داده{{یادداشت|متن نامه: «اما بعد، از مضمون نامه و آن‌چه دربارهْ گروهى كه از قلمرو تو گذشته‌اند و مسلمانان نيكوكارى را كشته و مشركى را امان داده‌اند گفته بودى، آگاه شدم. اينها افرادى هستند كه شيطان فريبشان داده و گمراه گرديده‌اند. پس بر سر كارت باش و خراج گردآورى شده را بفرست؛ زيرا تو فرمان‌بُردار و نيك‌خواه هستى.»}}<ref>الغارات، ص ٢٢٨؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ٣، ص ١٣٢.</ref>و نامه‌اى براى زياد بن حفصه نوشت و از وى خواست تا شورشيان را تعقيب كرده، اگر آنان را دستگير كرد، به كوفه نزد حضرت بفرستد و در صورتى كه سر برتافتند، با آنان به ستيز برخيزد. امام(ع) آن‌ها را منحرفانی خواند که از حق فاصله گرفته، مرتكب قتل شده و در راه‌هاى سواد (حيره و توابع) هراس ايجاد كرده‌اند.<ref>مجلسى، بحارالانوار، ج ٣٣، ص ۴٠٨؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ٣، ص ١٣٢.</ref>


امام در نامه‌ای به قرظه دستور داده نهری را که در حوزه استحفاظی او خشک شده و متعلق به کافران ذمّی است احیا کند.{{یادداشت|«مردانى از ذمّيان حوزه مأموريت تو، نهرى را در زمين خود نام بُردند كه بى‌اثر گرديده و زير خاك رفته است كه مسلمانان عهده‌دار احياى آن مى‌باشند؛ پس تو و ايشان بنگريد. سپس نهر را آباد ساز كه اگر احيا شود و آنان توانا گردند، نزد من بهتر است تا بيرون روند يا اين‌كه در اصلاح و احياى سرزمين‌ها ناتوان باشند و كوتاهى كنند.»}}<ref>تاريخ يعقوبى، ح ٢، ص ١١٨.</ref>  
معاوية بن ابى‌سفيان وقتی از اختلاف پدید آمده در عراق با خبر شد، تصميم گرفت با ايجاد ناامنى، آشفتگى بين‌النهرين را افزایش دهد. ضحاك بن قيس،{{یادداشت|وی در جنگ صفين با معاویه همراه گرديده و پس از هلاكت زياد بن اميه، از سوى معاويه، والى كوفه شده و تا سال ۵٧ق. امارت كوفه و توابع را عهده‌دار بود.}}<ref>عزيزالله عطاردى، اعلام كتاب الغارات، ص ۴۵٠ و ۴۴٩.</ref> را با چهار هزار نفر مأمور کرد تا اطراف كوفه را مورد تاخت و تاز قرار دهد، ولى به شهر كوفه وارد نشوند. ضحاك به عراق آمد و به اطراف شهر حيره يورش برد. او به کاروان حاجیان حمله برده، وسایلشان را غارت کرد و برادرزاده عبدالله بن مسعود، صحابى حضرت محمد(ص) را به شهادت رساند. گزارش دستبُرد وى از حيره و توابع، به امام(ع) رسيد. امام(ع) در مسجد كوفه در خطبه‌اى مردم را براى سركوبى و دستگيرى ضحاك بسيج كرد. در آغاز كسى پاسخ امام را نداد. امام از پراكندگى و سُست عنصرى آنان زبان گلايه گشود و تنها، پاى پياده از كوفه خارج شده و به سوى حيره حركت كرد. پس از این اقدام، حدود چهار هزار نفر گرد آمدند. امام، حجر بن عدى كندى را فرمانده آنان قرار داد تا ضحاك را تعقيب و مجازات كنند. حُجر در حالت جنگ‌وگريز به جست‌وجوى وی پرداخت تا در ناحيه تدمير به او رسيد و وى را متوقف ساخت و ساعت‌ها با هم جنگيدند. از ياران ضحاك نوزده نفر و از نيروهاى حُجر دو تن كشته شدند و ضحاك شب‌هنگام گريخت.<ref>الغارات، ص ١۶٠ - ١۵٩؛ فرازى از خطبه ٢٩ نهج‌البلاغه؛ تاريخ طبرى، ج ۴، ص ١٠۴؛ بلاذرى، انساب الاشراف، ج ٢، ص ٧۴.</ref> «حیره» به همین مناسبت در نامه‌نگاری عقیل بن ابی‌طالب و امام علی(ع) نیز ذکر شده است. عقیل در این نامه از آزادی عمل ضحاک در یورش به اطراف حیره و یاری نکردن پیروان امام علی(ع) در مقابله با او تعجب کرده است. امام(ع) در پاسخ، ضحاک و اقدام او را حقیر دانسته و عقیل را از اعزام لشکر کوفه با خبر کرده است.{{یادداشت|نامه عقیل: «در مكه بودم كه از مردمش شنيدم فرزند قيس بر حيره حمله بُرده و هرچه خواسته، اموال مردم اين سامان را تاراج كرده و بدون آن‌كه آسيبى به وى وارد شود، بازگشته است و اين ضحاك كيست؟ زبون بى‌ريشه‌اى چون گياه هرزى فاقد ارزش در بيابان. وقتى خبر يورش او را به حيره شنيدم با خود گفتم: مگر شيعيان و يارانت، تو را رها كرده‌اند؟!» پاسخ امام(ع): «نامه‌ات همراه عبدالرحمن بن عبيد ازدى رسيد. گفته بودى ضحاك بن قيس بر مردم حيره حمله برده است. ضحاك بسى كمتر و حقيرتر از آن است كه بخواهد در حيره توقفى داشته باشد (و در اين منطقه تشنج‌آفرينى كند) ؛ بلكه او با چند سوار آمد، آهنگ سماوه (از توابع حيره) نمود و بر واقعه، شِراف و قسطنقطانه و حوالى آن گذاشت. من سپاهى عظيم از مسلمانان را بر سرش فرستادم. چون خبر به او رسيد، گريخت؛ اما با آن‌كه دور شده بود، به وى رسيدند و خورشيد نزديك غروب بود كه ميان دو گروه پيكارى درگرفت، ولى ضحاك و يارانش تاب شمشيرهاى ما را نياوردند و پا به گريز نهادند؛ درحالى‌كه نوزده تن از يارانش كشته شدند. باقى با دل خسته و تن فرسوده، بعد از آن‌كه كارشان به جان رسيده بود و جز رمقى بيش نداشتند، بعد از رنج فراوان نجات يافتند.»}}<ref>ابن قتيبه دينورى، الامامة و السياسية، ج اول، ص ١۵٣؛ انساب الاشراف، ج ٢، ص ٧۴؛ الغارات، ص ١۶١.</ref>


يكى از سران خوارج به خَريت بن راشد شورشى برپا كرد و براى نواحى قلمرو حضرت على (عليه السلام) در عراق مشكلاتى به وجود آورد. حضرت بخشنامه‌اى از تمامى كارگزاران خود خواست در صورتى كه با او برخورد كردند، گزارش دهند. قرظة بن كعب پيكى را همراه نامه‌اى نزد حضرت در فرستاد و امام را از برخى تنش‌هاى سياسى كه خَريت بن راشد در حيره به وجود آورده بود، آگاه كرد.<ref>شرح نهج‌البلاغه، ابن ابى الحديد، ح ٣، ص ١٣١.</ref>  
امام علی(ع) سپاه خود را در محلى بين حيره و كوفه كه «جَرَعه» نام داشت، بسيج و تجهيز مى‌كرد. این از گزارش ابن هلال ثقفى، درباره تجهیز لشکر کوفه برای کمک به محمد بن ابی‌بکر، حاکم مصر فهمیده می‌شود.{{یادداشت|امام علی(ع) با شماری از افراد، از كوفه بيرون رفت و در جايى ميان حيره و كوفه لشكرگاه برپا كرد. حضرت على (عليه السلام) وى و سپاهيانش را كه دوهزار نفر بودند، تا حدود حيره همراهى كرد. مالك با اين نيروها چند شبانه‌روز طى طريق كرده بود كه خبر شهادت محمد بن ابوبكر به امام رسيد. امام نيز عبدالرحمن بن شُريح شامى را از پى مالك فرستاد و او را از راه بازگردانيد.}}<ref>ابن هلال ثقفى، الغارات، ص ١٠۶ و ١٠۵.</ref>


گزارش‌هایی از حضور امام علی(ع) در شهر حیره وجود دارد. برای نمونه از پدر هارون بن عنتره نقل شده که امام(ع) را در حیره، کنار خورنق، با حوله‌ای کهنه و فرسوده بر روی دوش دیده که از سرمای زمستان به خود می‌لرزیده است. وقتی به او پیشنهاد داده از بیت‌المال که خدا برای او بهره‌ای قرار داده، بردارد، این پاسخ امام(ع) را شنیده است:‌ «به خدا سوگند از اموال شما اهالى كوفه چيزى ذخيره نكرده‌ام و اين حوله را هم با خود از مدينه آورده‌ام.»<ref>سبط ابن جوزى، تذكرة الخواص، ص ١٠٨، على بن عيسى اربلى، كشف الغمه، ج اول، ص ٢٣٠.</ref>


قرظه پس از فرماندارى بر بهقباذات (بخش جنوبى حيره) مسئول جمع‌آورى مآليات در منطقه عين التمر گرديد. سرانجام وى در سال ۴٠ هجرى درگذشت و حضرت على (عليه السلام) بر پيكرش نماز خواند.<ref>سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج ٨، ص ۴٢٩؛ محدث قمى، تحفه الاحباب، ص ٣٩۵.</ref>
== حیره و قیام مختار ==
 
ابرهاى تيره و تار در آسمان حيره
 
كارگزار امام على (عليه السلام) در حيره به حضرت گزارش داد كه خريت بن راشد و حاميانش به سوى نِفْرْ رفته، مرد تازه‌مسلمانى را كشته‌اند و مخالف مشركى را امان داده‌اند. امير مؤمنان (عليه السلام) در پاسخ وى نوشت:
 
اما بعد، از مضمون نامه و آن‌چه دربارهْ گروهى كه از قلمرو تو گذشته‌اند و مسلمانان نيكوكارى را كشته و مشركى را امان داده‌اند گفته بودى، آگاه شدم. اينها افرادى هستند كه شيطان فريبشان داده و گمراه گرديده‌اند. پس بر سر كارت باش و خراج گردآورى شده را بفرست؛ زيرا تو فرمان‌بُردار و نيك‌خواه هستى.<ref>الغارات، ص ٢٢٨؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ٣، ص ١٣٢.</ref>
 
سپس مولاى متقيان نامه‌اى براى زياد بن حفصه نوشت و از وى خواست تا شورشيان را تعقيب كند و اگر آنان را دستگير كرد، به كوفه نزد حضرت بفرستد و در صورتى كه سر برتافتند، با آنان به ستيز برخيزد؛ زيرا به فرمايش امام، اين منحرفان از حق فاصله گرفته، مرتكب قتل شده و در راه‌هاى سواد (حيره و توابع) هراس ايجاد كرده‌اند.<ref>مجلسى، بحارالانوار، ج ٣٣، ص ۴٠٨؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ٣، ص ١٣٢.</ref>
 
هنگامى‌كه معاوية بن ابى‌سفيان از طريق جاسوسان خود مطلع گرديد كه در عراق اختلاف پديده آمده، زمينه را براى پياده كردن نيرنگ‌هاى خود مناسب ديد و تصميم گرفت تا با ايجاد ناامنى و يغماگرى، بر آشفتگى بين‌النهرين بيفزايد. ضحاك بن قيس از افرادى بود كه مأمور اجراى اين نقشه شوم شد، ولى در جنگ صفين با فرزند ابوسفيان همراه گرديده و بعد از هلاكت زياد بن اميه، از سوى معاويه، والى كوفه شده بود و تا سال ۵٧ هجرى امارت كوفه و توابع را عهده‌دار بود.<ref>عزيزالله عطاردى، اعلام كتاب الغارات، ص ۴۵٠ و ۴۴٩.</ref>
 
معاويه ضحاك را با چهارهزار نفر مأمور كرد كه اطراف كوفه را مورد تاخت و تاز قرار دهند، ولى به شهر كوفه وارد نشوند. ضحاك به عراق آمد و بر اطراف شهر حيره يورش برد. او برادرزاده عبدالله بن مسعود (صحابى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله)) را كه عازم سفر حج بود، به شهادت رساند و وسايل و امكانات حاجيان را غارت كرد. گزارش دستبُرد وى به حيره و توابع، به اطلاع امام (عليه السلام) رسيد. امام در مسجد كوفه در خطبه‌اى مردم را براى سركوبى و دستگيرى ضحاك بسيج كرد. در آغاز كسى پاسخ امام را نداد و چون حضرت از پراكندگى و سُست عنصرى آنان زبان بر مذمت و گلايه گشود و تنها و پاى پياده از كوفه خارج شد و به سوى حيره حركت كرد، حدود چهارهزار نفر گرد آمدند. امام، حجر بن عدى كندى را فرمانده آنان قرار داد تا ضحاك را تعقيب و مجازات كنند. حُجر در حالت جنگ‌وگريز به جست‌وجوى اين فرد شقى و پليد پرداخت تا در ناحيه تدمير به او رسيد و وى را متوقف ساخت و ساعت‌ها با هم جنگيدند. از ياران ضحاك نوزده نفر و از نيروهاى حُجر دو تن كشته شدند و ضحاك شب‌هنگام گريخت.<ref>الغارات، ص ١۶٠ - ١۵٩؛ فرازى از خطبه ٢٩ نهج‌البلاغه؛ تاريخ طبرى، ج ۴، ص ١٠۴؛ بلاذرى، انساب الاشراف، ج ٢، ص ٧۴.</ref>
 
عقيل بن ابى‌طالب وقتى از ياغى‌گرى ضحاك در حيره آگاه شد، به برادر خود على (عليه السلام) نامه‌اى با اين مضامين نگاشت:
 
در مكه بودم كه از مردمش شنيدم فرزند قيس بر حيره حمله بُرده و هرچه خواسته، اموال مردم اين سامان را تاراج كرده و بدون آن‌كه آسيبى به وى وارد شود، بازگشته است و اين ضحاك كيست؟ زبون بى‌ريشه‌اى چون گياه هرزى فاقد ارزش در بيابان. وقتى خبر يورش او را به حيره شنيدم با خود گفتم: مگر شيعيان و يارانت، تو را رها كرده‌اند؟!<ref>ابن قتيبه دينورى، الامامة و السياسية، ج اول، ص ١۵٣؛ انساب الاشراف، ج ٢، ص ٧۴.</ref>
 
امام در پاسخ برادر خود نوشت:
 
نامه‌ات همراه عبدالرحمن بن عبيد ازدى رسيد. گفته بودى ضحاك بن قيس بر مردم حيره حمله برده است. ضحاك بسى كمتر و حقيرتر از آن است كه بخواهد در حيره توقفى داشته باشد (و در اين منطقه تشنج‌آفرينى كند) ؛ بلكه او با چند سوار آمد، آهنگ سماوه (از توابع حيره) نمود و بر واقعه، شِراف و قسطنقطانه و حوالى آن گذاشت. من سپاهى عظيم از مسلمانان را بر سرش فرستادم. چون خبر به او رسيد، گريخت؛ اما با آن‌كه دور شده بود، به وى رسيدند و خورشيد نزديك غروب بود كه ميان دو گروه پيكارى درگرفت، ولى ضحاك و يارانش تاب شمشيرهاى ما را نياوردند و پا به گريز نهادند؛ درحالى‌كه نوزده تن از يارانش كشته شدند. باقى با دل خسته و تن فرسوده، بعد از آن‌كه كارشان به جان رسيده بود و جز رمقى بيش نداشتند، بعد از رنج فراوان نجات يافتند.<ref>الغارات، ص ١۶١.</ref>
 
 
از منابع معتبر تاريخى چنين برمى‌آيد كه آن حضرت سپاه خود را در محلى بين حيره و كوفه كه «جَرَعه» نام داشت، بسيج و تجهيز مى‌كرد. جندب بن عبدالله ازدى (از صحابى آن حضرت) مى‌گويد: نزد امام نشسته بودم كه عبدالله بن قعين از جانب محمد بن ابى‌بكر (حاكم مصر) آمد و خواست كه به فرياد او برسند. حضرت مردم را به مسجد فراخواند و در سخنانى از آنان خواست در جَرَعه (بين حيره و كوفه) اجتماع كنند تا از آن‌جا به امداد والى مصر بروند. امام بامداد روز ديگر به سوى اين ناحيه به راه افتاد و تا نيم‌روز درنگ كرد؛ ولى حتى صد نفر هم نيامد. شبانگاه بزرگان كوفه را فراخواند و خطاب به آنان فرمود: چرا در يارى من اين همه درنگ مى‌كنيد و براى گرفتن حقتان نمى‌جنگيد؟ !
 
مالك بن كعب ارحَبى (از ياران و كارگزاران حضرت) اعلام آمادگى كرد. وقتى شمارى از افراد با وى همراه گرديدند، با آنان از كوفه بيرون رفت و در جايى ميان حيره و كوفه لشكرگاه برپا كرد. حضرت على (عليه السلام) وى و سپاهيانش را كه دوهزار نفر بودند، تا حدود حيره همراهى كرد. مالك با اين نيروها چند شبانه‌روز طى طريق كرده بود كه خبر شهادت محمد بن ابوبكر به امام رسيد. امام نيز عبدالرحمن بن شُريح شامى را از پى مالك فرستاد و او را از راه بازگردانيد.<ref>ابن هلال ثقفى، الغارات، ص ١٠۶ و ١٠۵.</ref>
 
 
احمد بن مروان مالكى به سند خود از هارون بن عنتره، از پدرش نقل كرده است كه گفت: در حيره، كنار خورنق، بر حضرت على (عليه السلام) وارد شدم. آن وجود مبارك كه فرمانرواى جهان اسلام بود، حوله‌اى بر دوش داشت كه فرسوده و كهنه بود؛ با اين وجود به دليل غلبه برودت زمستان، از سرماى شديد برخود مى‌لرزيد. عرض كردم: اى امير اهل ايمان! خداوند متعال براى تو و خانواده‌ات از بيت‌المال مسلمين بهره‌اى قرار داده است؛ با اين حال چرا برخود تنگ مى‌گيرى و اين مشقت را تحمل مى‌كنى؟ ! فرمود: به خدا سوگند از اموال شما اهالى كوفه چيزى ذخيره نكرده‌ام و اين حوله را هم با خود از مدينه آورده‌ام.<ref>سبط ابن جوزى، تذكرة الخواص، ص ١٠٨، على بن عيسى اربلى، كشف الغمه، ج اول، ص ٢٣٠.</ref>
 
==حیره و قیام مختار==
اگرچه كوفه جديد، حيات سياسى، اجتماعى و فرهنگى حيره را تحت تأثير خود قرار داد، اما حيره همچنان كانون حركت‌ها و خيزش‌ها يا پناهگاهى براى برخى فرمانروايان خودسر باقى ماند.
اگرچه كوفه جديد، حيات سياسى، اجتماعى و فرهنگى حيره را تحت تأثير خود قرار داد، اما حيره همچنان كانون حركت‌ها و خيزش‌ها يا پناهگاهى براى برخى فرمانروايان خودسر باقى ماند.


۱۵٬۶۱۴

ویرایش