←آرای اعتقادی
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
===آرای اعتقادی=== | ===آرای اعتقادی=== | ||
ابن تیمیه در امور | ابن تیمیه در امور [[اعتقادات|اعتقادی]]، ظاهر [[قرآن|کتاب]] را [[حجیت|حجت]] دانسته، تأویل کلام بر خلاف ظاهر<ref>الصفدیه، ج۱، ص۲۹۱.</ref> یا هرگونه باطن مخالف با ظاهر را که گاه به بهانه دوری از [[تشبیه]] و [[تجسیم]] مطرح میگردد، رد میکند.<ref>الفتوی الحمویه، ص۱۰۶-۱۱۰.</ref> وی بر دیدگاه کسانی که [[اسمای الهی|اسما]] و [[صفات الهی]] را بر خلاف ظاهر درخور مخلوقات حمل میکنند، نیز میتازد و آن را مفسده انگیز میخواند.<ref>مجموع الفتاوی، ج۶، ص۳۵۷. </ref> این همه در حالی است که برخی او را به [[تأویل گرایی|تأویلگرایی]] در اثبات دعاوی فاسد خود متهم کردهاند.<ref>شواهد الحق، ص۲۲۷؛ السیف الصقیل، ص۱۳۲، ۱۳۶. </ref> وی با استناد به [[آیه نفر|آیه نَفْر]]، [[خبر واحد]] اعتقادی را حجت دانسته است. بر این اساس، چنانچه فارغ از طریق صدور، مفاد خبری قطعآور باشد، در فهم دین استنادپذیر خواهد بود.<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج۳، ص۳۸۳-۳۸۴؛ المسوده، ص۲۴۸. </ref> البته این حجیت مشروط به آن است که قرینهای دال بر صحت آن همچون وجود آن خبر در [[صحاح|کتابهای صحاح]]، یا عمل بر وفق آن وجود داشته باشد.<ref>الرد علی المنطقیین، ص۳۸؛ مجموع الفتاوی، ج۱۳، ص۳۵۱؛ ج۱۸، ص۴۸. </ref> همین اعتراض مخالفان را فراهم آورده است.<ref>الحقائق الجلیه، ص۸۷؛ رفع الاشتباه، ص۲۳۲. </ref> | ||
در تفسیر صفات خبری با دوگونه موضعگیری از ابن تیمیه روبهرو میشویم که جمع آن دو نتیجهای جز تشبیه و تجسیم به دست نمیدهد. وی از یکسو به تنزیه خداوند از صفات مخلوق اشاره میکند<ref>شرح حدیث النزول، ص۱۱۴؛ الجواب الصحیح، ج۴، ص۴۲۴.</ref> و تشبیه اوصاف خداوند به بندگان را بدعت و ضلالت میخواند و در کنار عطف توجه به مبنای ظاهرگرایانه خود با پرهیز از تأویل این صفات به عدم توان عقل بر فهم کیفیت آنها عنایت میورزد<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۶۳۹. </ref> و در جای دیگر با منسوب ساختن نظریه تجسیم به برخی شیعه<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۲۱۷.</ref> دامن خود و اهل سنت را از این دیدگاه، پاک و پیراسته میخواند<ref>شرح حدیث النزول، ص۱۳۰، ۲۳۷-۲۵۲، ۲۵۸؛ منهاج السنه، ج۲، ص۲۱۷.</ref> و باور به تمثیل<ref>الجواب الصحیح، ج۴، ص۴۰۶. </ref>، مصافحه<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۵۰۰، ۵۲۰.</ref> و تجسیم<ref>الجواب الصحیح، ج۴، ص۴۵۱، ۴۵۳-۴۵۴. </ref> درباره خداوند را کفرآمیز دانسته، به عقیده «جسمانیت خداوند» اعتراض کرده، آن را مستلزم تشبیه میداند.<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج۱۰، ص۳۱۲. </ref> همو در جای دیگر با ارائه تفسیری متفاوت از جسمانیت از | در تفسیر [[صفات خبری]] با دوگونه موضعگیری از ابن تیمیه روبهرو میشویم که جمع آن دو نتیجهای جز تشبیه و تجسیم به دست نمیدهد. وی از یکسو به تنزیه خداوند از صفات مخلوق اشاره میکند<ref>شرح حدیث النزول، ص۱۱۴؛ الجواب الصحیح، ج۴، ص۴۲۴.</ref> و تشبیه اوصاف خداوند به بندگان را بدعت و ضلالت میخواند و در کنار عطف توجه به مبنای ظاهرگرایانه خود با پرهیز از تأویل این صفات به عدم توان عقل بر فهم کیفیت آنها عنایت میورزد<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۶۳۹. </ref> و در جای دیگر با منسوب ساختن نظریه تجسیم به برخی [[شیعه]]<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۲۱۷.</ref> دامن خود و [[اهل سنت]] را از این دیدگاه، پاک و پیراسته میخواند<ref>شرح حدیث النزول، ص۱۳۰، ۲۳۷-۲۵۲، ۲۵۸؛ منهاج السنه، ج۲، ص۲۱۷.</ref> و باور به تمثیل<ref>الجواب الصحیح، ج۴، ص۴۰۶. </ref>، مصافحه<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۵۰۰، ۵۲۰.</ref> و تجسیم<ref>الجواب الصحیح، ج۴، ص۴۵۱، ۴۵۳-۴۵۴. </ref> درباره خداوند را کفرآمیز دانسته، به عقیده «جسمانیت خداوند» اعتراض کرده، آن را مستلزم تشبیه میداند.<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج۱۰، ص۳۱۲. </ref> همو در جای دیگر با ارائه تفسیری متفاوت از جسمانیت از ادعای خود بر ضدّ شیعه دست کشیده است.<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۲۴۳، ۲۵۶. </ref> اعتراض دیگر او به نو پدید بودن اصطلاح جسمانیت است. | ||
به باور وی، از آنجا که اسماء و صفات خداوند توقیفی هستند، نمیتوان خداوند را به جسمانیت متصف کرد.<ref>مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۶۸. </ref> از این رو، با توجیه عقیده کرامیه درباره جسمانیت خداوند و تأویل آن به موجودیت، اشکال اخیر را بر آنان متوجه میداند<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۱۳۷. </ref> و بر همین اساس از پاسخ به متحیز و جهتدار بودن خداوند دوری کرده، این الفاظ را مجمل و فارغ از آموزههای کتاب و سنت میداند.<ref>مجموع الفتاوی، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۵. </ref> این همه در حالی است که وی در نوشتارهای خود صریحاً به | به باور وی، از آنجا که اسماء و صفات خداوند [[توقیفی]] هستند، نمیتوان خداوند را به [[تجسیم|جسمانیت]] متصف کرد.<ref>مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۶۸. </ref> از این رو، با توجیه عقیده کرامیه درباره جسمانیت خداوند و تأویل آن به موجودیت، اشکال اخیر را بر آنان متوجه میداند<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۱۳۷. </ref> و بر همین اساس از پاسخ به متحیز و جهتدار بودن خداوند دوری کرده، این الفاظ را مجمل و فارغ از آموزههای کتاب و سنت میداند.<ref>مجموع الفتاوی، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۵. </ref> این همه در حالی است که وی در نوشتارهای خود صریحاً به ایستادن بر عرش، آمدن، دست، پا<ref>صحیح الکلم، ص۴۳. </ref>، شادی و عصبانیت و... برای خداوند اشاره دارد و روایتهای این باب را میپذیرد و بر تفسیر آنها بر پایه معنای ظاهری و عرفی آن تأکید میورزد<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۶۳۹-۶۴۰.</ref>؛ چنانکه تشبیه محال را تنها در اوصاف اختصاصی خداوند میپذیرد و تشبیه در برخی جهات را مستلزم تمثیل محال نمیشمارد.<ref>التدمریه، ص۳۹-۴۰.</ref> وی خداوند را ساکن در ما فوق [[آسمانهای هفتگانه]] بر روی [[عرش]] خود میداند. از همین رو، می توان به خدا اشاره کرد و به همین دلیل است که هنگام [[دعا]] دستها را به سمت آسمان میگیریم. یا ذیل آیات ۳۶-۳۷ [[سوره غافر]] [[فرعون]] در پی گفتار [[موسی]]، به [[هامان]] دستور ساخت کوشک بزرگی میدهد تا بدان وسیله به پیشگاه خدا برسد.<ref>العقیدة الحمویه، ص۹۴؛ شرح حدیث النزول، ص۵۹. </ref> | ||
حصنی (م.۸۲۹ق.)، ابن حجر هیتمی (م.۹۷۳ق.) و بسیاری دیگر ابن تیمیه را به تشبیه و تجسیم وصف کردهاند.<ref>ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۱۹، ۱۲۹-۱۳۰؛ کشف النقاب، ص۱۵؛ فیض الوهاب، ج۲، ص۵۰؛ السیف الصقیل، ص۴۲. | [[حصنی]] (م.۸۲۹ق.)، [[ابن حجر هیتمی]] (م.۹۷۳ق.) و بسیاری دیگر ابن تیمیه را به تشبیه و تجسیم وصف کردهاند.<ref>ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۱۹، ۱۲۹-۱۳۰؛ کشف النقاب، ص۱۵؛ فیض الوهاب، ج۲، ص۵۰؛ السیف الصقیل، ص۴۲. حصنی در این زمینه مینویسد: ابن تیمیه بر بالای منبر مسجد جامع اموی مسئله استواری خداوند بر عرش را به نشستن خود بر منبر تشبیه کرد و از همین رو حاضران به او اعتراض کردند.<ref>دفع شبه من شبه، ص۴۱.</ref> به روایت ابن بطوطه (م.۷۷۹ق.) وی [[حدیث]] نزول خداوند بر آسمان دنیا را به پایین آمدن خود از [[منبر]] تشبیه کرد.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج۱، ص۳۱۷.</ref> فارغ از گزارش ابن بطوطه به عنوان جهانگردی بیطرف، به گزارش [[ابوحیان]] (م.۷۴۵ق.) نیز وی در کتاب العرش خود آورده که خداوند بر [[کرسی]] نشسته و جایی را برای نشستن پیامبرش خالی کرده است.<ref>دفع شبه من شبه، ص۴۷.</ref> شاهد صحت این نسبت آن است که ابن تیمیه این حدیث را [[حدیث صحیح|صحیح]] شمرده است: عرش آنگاه که خداوند بر آن جلوس فرماید، تنها به پهنای چهار انگشت فضای خالی دارد!<ref>منهاج السنه، ج۱، ص۶۲۸-۶۳۰.</ref> البته مفقود ماندن کتاب مورد اشاره ابوحیان بعید نیست؛ چنانکه در میان تاریخنگاران همفکر ابن تیمیه به نوعی پنهانکاری در منسوب ساختن نظریه تجسیم به وی برمیخوریم و پس از مراجعه به دیگر کتابهای تاریخی، این راز آشکار میشود.<ref>قس: تاریخ ابن الوردی، ج۲، ص۲۴۶؛ نک: الوافی بالوفیات، ج۷، ص۱۹.</ref> ابن تیمیه، خود، در جلسه دادگاهی که بدین منظور برگزار شده بود، حضور نیافت و حکومت با اعلان حمایت از وی و ضرب و شتم مخالفان، از آشکار شدن عقیده او جلوگیری کرد. موضعگیریهای علمای مذاهب و احضار مکرر وی به دادگاه و درخواست توضیح درباره عقیده او در تشبیه و تجسیم حاکی از وجود برخی گفتههای نانگاشته یا نگاشتههای نایافته از سوی وی است.<ref>ابنتیمیة حیاته عقائده، ص۱۱۷-۱۱۸، ۱۲۵.</ref> | ||
به ادعای [[شهرستانی]]، با ملاحظه بیش از ۱۰۰ کتاب تفسیری میتوان دریافت که هیچ یک از سلف صالح، آیات و روایتهای مرتبط با صفات را تأویل نبرده و آن را بر ظاهرش حمل کردهاند.<ref>تفسیر سورة النور، ص۱۷۸-۱۷۹. </ref> اما بسیاری از صحابه و دانشمندان در اینگونه صفات راه تأویل را برگزیدهاند.<ref>نک: ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۱۲۱-۱۲۹.</ref> برخی نویسندگان، عقیده تشبیه و تجسیم ابن تیمیه را برگرفته از [[ابوالبرکات بغدادی]] (م.۵۴۷ق.) که فردی [[یهودی]] زاده بود<ref>المقدمات الخمس و العشرون، ص۹-۱۰.</ref> یا محصول گرایشهای [[کرامیه|کرّامی]] وی<ref>نشأة الفکر الفلسفی، ج۱، ص۳۱۱.</ref> یا به پیروی از طیف [[مجسمه]] [[حنبلی|حنابله]] همچون [[محمد بربهاری]] (م.۳۲۹ق.) و [[قاضی ابویعلی]] (م.۴۵۸ق.)<ref>التبصیر فی الدین، ص۶۷.</ref> دانستهاند. | |||
ابن تیمیه در عین التزام به قضا و قدر الهی و تفسیر جبری از آن، هیچ عذری را برای مرتکبان جرایم نمیپذیرد و اینگونه عذرتراشی را مستلزم کفر میداند.<ref>مجموعة الرسائل، ج۲، ص۸۹-۹۱.</ref> | ابن تیمیه در عین التزام به [[قضا و قدر]] الهی و تفسیر [[جبر و اختیار|جبری]] از آن، هیچ عذری را برای مرتکبان جرایم نمیپذیرد و اینگونه عذرتراشی را مستلزم کفر میداند.<ref>مجموعة الرسائل، ج۲، ص۸۹-۹۱.</ref> او، دین را دارای سه مرتبه اسلام، ایمان و احسان دانسته است. از این رو، هر مسلمانی مؤمن نیست؛ چنانکه هر مؤمنی نیز محسن نیست.<ref>الایمان، ص۸.</ref> بر همین اساس، ایمان در صورتی که همراه با اسلام یاد گردد، به معنای اعمال قلبی و اسلام به معنای اعمال ظاهری خواهد بود.<ref>الایمان، ص۱۵.</ref> وی ایمان جامع اسلام را مرکب از قول قلب و زبان، و عمل قلب و زبان و جوارح و قابل زیادی و نقصان میدانست.<ref>مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۵۱.</ref> او [[کفر]] را عدم ایمان به خداوند و [[پیامبران الهی|پیامبرانش]] میداند؛ خواه مقرون به تکذیب باشد یا شک. هیچ مسلمانی به صرف گناه کافر نیست و میان تکفیر مطلق و معین میبایست تفاوت گذاشت؛ زیرا گاه کلام کفرآمیز از آنجا که حجت بر قائل آن تمام نیست، مستلزم کفر وی نیست.<ref>مجموع الفتاوی، ج۲۳، ص۳۴۸-۳۴۹؛ ج۱۲، ص۴۸۷-۴۸۸؛ ج۱۱، ص۴۰۶؛ ج۲۷، ص۴۷۸.</ref> به عقیده وی، «حجت» توانایی بر دانستن و قدرت بر عمل طبق آن است.<ref>مجموع الفتاوی، ج۳۵، ص۱۶۷.</ref> | ||
===آرای فقهی=== | ===آرای فقهی=== |