جز
←آرای تاریخی
جز (←آرای تاریخی) |
|||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
===آرای تاریخی=== | ===آرای تاریخی=== | ||
ابن تیمیه در قصیدهای محبت همه صحابه را مذهب خود دانسته<ref>سؤال فی یزید بن معاویه، ص۱۹. </ref>، بر رعایت حقوق ایشان به اتفاق اهل سنت<ref>مجموع الفتاوی، ج۲۸، ص۴۹۲. </ref> و اهل بهشت بودن تمام ایشان به مقتضای رضایت الهی از آنها<ref>الصارم المسلول، ص۵۷۱-۵۷۳. </ref> تأکید میورزد. وی اعتقاد به ارتداد صحابه را موجب کفر خوانده و درباره جواز لعن تردید کرده است.<ref>الصارم المسلول، ص۵۸۶؛ مجموع الفتاوی، ج۳۵، ص۵۸.</ref> وی خطاهای ایشان را به سبب کارهای نیکشان مغفور میداند و بر این باور است که از ایشان گناهانی بخشوده میشود که از غیر آنان بخشوده نخواهد شد.<ref>مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۵۵. </ref> به باور وی، باید از بازگوکردن اختلافهای صحابه خودداری کرد و به بیان فضیلتهای آنان و استغفار برای ایشان بسنده نمود.<ref>مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۴، ۴۶۹، ۴۷۳؛ منهاج السنه، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷.</ref> این بدان روست که برخی از اشتباههای ایشان از روی عذر صورت گرفته و برخی به سبب توبه یا انجام کار خیر بخشوده شده است و یادکرد کارهای زشت آنان موجب بغض و دشمنی به آنان میگردد.<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۴۴۹.</ref> | ابن تیمیه در قصیدهای محبت همه صحابه را مذهب خود دانسته<ref>سؤال فی یزید بن معاویه، ص۱۹. </ref>، بر رعایت حقوق ایشان به اتفاق اهل سنت<ref>مجموع الفتاوی، ج۲۸، ص۴۹۲. </ref> و اهل بهشت بودن تمام ایشان به مقتضای رضایت الهی از آنها<ref>الصارم المسلول، ص۵۷۱-۵۷۳. </ref> تأکید میورزد. وی اعتقاد به ارتداد صحابه را موجب کفر خوانده و درباره جواز [[لعن]] تردید کرده است.<ref>الصارم المسلول، ص۵۸۶؛ مجموع الفتاوی، ج۳۵، ص۵۸.</ref> وی خطاهای ایشان را به سبب کارهای نیکشان مغفور میداند و بر این باور است که از ایشان گناهانی بخشوده میشود که از غیر آنان بخشوده نخواهد شد.<ref>مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۵۵. </ref> به باور وی، باید از بازگوکردن اختلافهای صحابه خودداری کرد و به بیان فضیلتهای آنان و [[استغفار]] برای ایشان بسنده نمود.<ref>مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۴، ۴۶۹، ۴۷۳؛ منهاج السنه، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷.</ref> این بدان روست که برخی از اشتباههای ایشان از روی عذر صورت گرفته و برخی به سبب توبه یا انجام کار خیر بخشوده شده است و یادکرد کارهای زشت آنان موجب بغض و دشمنی به آنان میگردد.<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۴۴۹.</ref> | ||
این همه در حالی است که به عقیده برخی نویسندگان، هیچ فردی حتی صحابه از دشمنی و تکفیر ابن تیمیه در امان نمانده است.<ref>نشأة الفکر الفلسفی، ج۲، ص۱۱۶-۱۶۲؛ دفع شبه من شبه، ص۶۲، ۶۴، ۱۲۳.</ref> برخی نیز وی را به خبث نیت و برداشت غلط یا کینهورزی به صحابه متهم میدانند<ref>نک: دفع شبه من شبه، ص۹۴، ۱۰۷، ۱۲۱؛ البرهان الجلی، ص۵۶. </ref> و او را ضعیف العقل میخوانند.<ref>السیف الصقیل، ص۲۱؛ الجوهر المنظم، ص۲۸. </ref> به گزارش ایشان، ابن تیمیه ابوبکر را به عدم فهم اسلام<ref>الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> و عمر را به عدم اعتنا به سخنانش<ref>دفع شبه من شبه، ص۶۲.</ref> و عثمان را به مالدوستی<ref>الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> متهم کرده است. ابن تیمیه تحت تأثیر باورهای اموی | این همه در حالی است که به عقیده برخی نویسندگان، هیچ فردی حتی صحابه از دشمنی و تکفیر ابن تیمیه در امان نمانده است.<ref>نشأة الفکر الفلسفی، ج۲، ص۱۱۶-۱۶۲؛ دفع شبه من شبه، ص۶۲، ۶۴، ۱۲۳.</ref> برخی نیز وی را به خبث نیت و برداشت غلط یا کینهورزی به صحابه متهم میدانند<ref>نک: دفع شبه من شبه، ص۹۴، ۱۰۷، ۱۲۱؛ البرهان الجلی، ص۵۶. </ref> و او را ضعیف العقل میخوانند.<ref>السیف الصقیل، ص۲۱؛ الجوهر المنظم، ص۲۸. </ref> به گزارش ایشان، ابن تیمیه [[ابوبکر]] را به عدم فهم اسلام<ref>الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> و [[عمر بن خطاب|عمر]] را به عدم اعتنا به سخنانش<ref>دفع شبه من شبه، ص۶۲.</ref> و [[عثمان بن عفان|عثمان]] را به مالدوستی<ref>الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۸۱.</ref> متهم کرده است. ابن تیمیه تحت تأثیر باورهای اموی [[دمشق]]، از ارادتمندان [[معاویه]] به شمار میرود. وی با نگارش فضائل معاویة و فی یزید و أنّه لا یسبّ نخستین بار آرزوی دیرینه شام را جامه عمل پوشاند.<ref>ابن تیمیة حیاته عقائده، ص۲۷۷-۲۷۸.</ref> وی معاویه را صحابی عادل و بهترین سلطان و فردی [[فقیه]] دانسته است.<ref>مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۵۳، ۴۶۶، ۴۷۸؛ منهاج السنه، ج۶، ص۲۳۲، ۲۳۵.</ref> نیز به برائت [[مروان بن حکم]] از هرگونه گناهی که سبب تبعیدش گردد، تصریح کرده است.<ref>منهاج السنه، ج۳، ص۱۹۶.</ref> | ||
ابن تیمیه رویکردی دوگانه درباره اهل بیت | ابن تیمیه رویکردی دوگانه درباره [[اهل بیت(ع)]] دارد. در جایی سبب تقدم آنان را رسوم [[جاهلیت|جاهلی]] و رابطه خویشاوندی ایشان دانسته<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۲۷۲.</ref> و در جای دیگری محبت اهل بیت را فریضه<ref>مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۸۷. </ref> و فراتر از محبت به سایر قبایل [[قریش]]<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۵۹۹-۶۰۲. </ref> دانسته و آن را فارغ از نسب، به سبب [[ایمان]] قوی ایشان خوانده است.<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۶۰۳. </ref> به عقیده وی، اهل بیت از [[فیء]] بهرهمند بودهاند<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۶۰۰. </ref> و [[صدقه]] بر ایشان حرام است.<ref>فضل اهل البیت، ص۲۴؛ منهاج السنه، ج۴، ص۶۰۰.</ref> اجماع ایشان [[حجیت|حجت]]<ref>مجموع الفتاوی، ج۲۸، ص۴۹۳.</ref> و [[صلوات]] بر ایشان سنت<ref>فضل اهل البیت، ص۲۳.</ref> و واجب است.<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref> وی درباره شمول نسبت «آل» به همسران پیامبر، به دو روایت از [[احمد بن حنبل|ابن حنبل]] (م.۲۴۱ق.) اشاره کرده و روایت تأییدگر را پذیرفته<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۷۶.</ref> و صله به نسب را در مقایسه با صله به صهر، اولی دانسته است.<ref>فضل اهل البیت، ص۲۱. </ref> او در جایی [[فاطمه زهرا(س)]] را سرور زنان جهان خوانده<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۶۳. </ref> و در جای دیگر او را به منافقان تشبیه کرده است.<ref>ابنتیمیة و امامة علی(ع)، ص۵۶.</ref> نیز [[حسین بن علی(ع)]] را [[شهید]] و قاتل وی را ملعون دانسته<ref>منهاج السنه، ج۸، ص۱۴۱.</ref>؛ اما [[یزید بن معاویه|یزید]] را از مشارکت در قتل وی تبرئه کرده و او را از بشارت یافتگان به [[بهشت]] خوانده است. وی قیام امام حسین(ع) را به هدف دستیابی به خلافت به گمان همکاری اهل [[عراق]] با وی وصف کرده است.<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۴۲. </ref> | ||
او دیگر ائمه شیعه را گاه به عنوان فقیه، تابعی و عابد ستوده است.<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۲۴۵؛ ج۴، ص۵۰، ۵۲؛ ج۵، ص۱۶۲-۱۶۳؛ ج۷، ص۵۳۴.</ref> امام | او دیگر [[ائمه شیعه]] را گاه به عنوان فقیه، تابعی و عابد ستوده است.<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۲۴۵؛ ج۴، ص۵۰، ۵۲؛ ج۵، ص۱۶۲-۱۶۳؛ ج۷، ص۵۳۴.</ref> امام علی(ع) را چهارمین صحابی در فضیلت و خلافت<ref>منهاج السنه، ج۶، ص۳۳۰؛ الوصیة الکبری، ص۴۱. </ref>، محبوب خداوند<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۲۱۸.</ref> و زاهد<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۴۸۹. </ref> خوانده و دعوتگر به جنگ با وی را [[دوزخ|دوزخی]] شمرده است.<ref>مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۷. </ref> با این حال، در جریان نبرد وی و معاویه، هر دو را بر حق نسبی دانسته است، گر چه علی(ع) به حق نزدیکتر بود.<ref>مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۳۳، ۴۳۸-۴۳۹، ۴۶۶؛ الجواب الصحیح، ج۶، ص۱۱۴؛ منهاج السنه، ج۴، ص۴۴۸.</ref> وی بسیاری از فضیلتهای علی(ع) را رد کرده یا آن را در حد فضیلتهای سایر صحابه تلقی کرده است. به عقیده وی، علی(ع) پیش از اسلام همچون خلفای سهگانه [[بتپرست]] بوده و اسلام وی نیز به سبب خردسالی پذیرفته نیست.<ref>منهاج السنه، ج۸، ص۲۸۵-۲۸۶؛ الدرر الکامنه، ج۱، ص۱۸۸.</ref> او علم باطن آن امام را انکار کرده<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج۵، ص۲۵.</ref> و جانشینی وی در مدینه هنگام [[جنگ تبوک]] را به سان جانشینی ابن ام مکتوم و دیگران در سایر جنگها دانسته<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref> و ربط ایمان به حبّ علی و نفاق به بغض وی را نیز به سان ربط این دو به حبّ و بغض انصار شمرده<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۳۷۱. </ref> و شجاعتش را همسان دیگران<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۴۵۳.</ref> خوانده است. وی تنقیصهایی را که از جانب شیعه بر سه خلیفه نخست وارد شده، درباره علی(ع) نیز وارد میداند.<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۲۵۳؛ ج۸، ص۹۱.</ref> | ||
به تصریح او، مجموع احادیث صحیح در فضل | به تصریح او، مجموع [[حدیث صحیح|احادیث صحیح]] در فضل [[علی(ع)]] افزون بر ۱۰ حدیث است<ref>منهاج السنه، ج۸، ص۴۲۱. </ref>؛ ولی بر پایه برخی گزارشها، وی هیچ حدیثی را در مناقب علی(ع) صحیح نمیداند.<ref>ابن تیمیة و امامة علی(ع)، ص۵۵. </ref> به عنوان نمونه، احادیث [[حدیث سد الابواب|سدّ الاَبواب]]<ref>منهاج السنه، ج۵، ص۳۵. </ref>، [[حدیث منزلت|منزلت]]<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۳۲۶.</ref>، [[حدیث معیت علی(ع) و حق|معیت علی(ع) و حق]]<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۲۳۸. </ref>، [[حدیث مؤاخات|مؤاخات]]<ref>منهاج السنه، ج۴، ص۳-۳۳. </ref>، [[حدیث مدینة العلم|مدینة العلم]]<ref>مجموع الفتاوی، ج۴، ص۴۱۰. </ref>، [[حدیث ولایت علی بر تمام مومنان|ولایت علی بر تمام مومنان]]<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۳۹۱.</ref>، [[رد الشمس]]<ref>الجواب الصحیح، ج۶، ص۳۴۲-۳۴۳. </ref>، حدیث معروف [[حدیث غدیر|غدیر]]<ref>منهاج السنه، ج۷، ص۳۱۹. </ref>، و [[تصدق خاتم|صدقه دادن انگشتری در مسجد]]<ref>مجموع الفتاوی، ج۲، ص۳۰-۳۲؛ ج۴، ص۴۱۸. </ref> از این دستاند.<ref>الغدیر، ج۳، ص۱۵۶-۲۱۶. </ref> برخی این رویکرد را برابر با شیوه منصفانه او در بازگوکردن واقعیات به دور از غلو شمرده<ref>دعاوی المناوئین، ص۵۴۹. </ref> یا پیامد اشتباههای علمی وی به خاطر تکیه بر حافظه در نقل و نقد احادیث دانستهاند.<ref>لسان المیزان، ج۶، ص۳۱۹.</ref> اما گروهی آن را بر پایه شیوه خاص مناظرات وی در برابر مخالفان، بدون پایبندی به مفاد کلام خود، شمردهاند.<ref>شیخ الاسلام لم یکن ناصبیاً، ص۴۸. </ref> برخی نیز با الهام از مناقشات بیامان وی در انکار احادیث صحیح در فضیلتهای علی(ع) آن را حاکی از نوعی بغض پنهانی به ایشان دانستهاند.<ref>فتح الملک العلی، ص۷۳؛ المقالات السنیه، ص۲۰۰، ۲۰۸.</ref> بسیاری از نویسندگان، روایتهای یاد شده را بررسی کرده و از طرق مختلف صحت آن را به اثبات رساندهاند.<ref>دلائل الصدق، ج۶، ص۵-۲۸۲؛ محاضرات فی الاعتقادات، ج۱، ص۳۵-۹۱.</ref> | ||
ابن تیمیه در عرصه نظریهپردازی سیاسی، دیدگاهی دوسویه درباره ارتباط دیانت و سیاست برگزیده است. از یک سو، در تحلیلی جامعهشناختی، نگاه بدبینانه به سیاست را مولود روش بد حاکمان خوانده و با تخطئه جدا انگاری دیانت و سیاست و مغضوب خواندن دنیاگرایان دین ستیز و گمراه دانستن دینمداران دنیاگریز، راه میانه را در برگزیدن کتاب و شمشیر دانسته<ref>السیاسة الشرعیه، ص۱۴۱. </ref> و از سوی دیگر، به حرمت خروج بر حاکم فاسد فتوا داده<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۲۴۱. </ref> و خود را مرد دین و نه دولت خوانده است.<ref>الحسنة و السیئه، ص۳. </ref> | ابن تیمیه در عرصه نظریهپردازی سیاسی، دیدگاهی دوسویه درباره ارتباط دیانت و سیاست برگزیده است. از یک سو، در تحلیلی جامعهشناختی، نگاه بدبینانه به سیاست را مولود روش بد حاکمان خوانده و با تخطئه جدا انگاری دیانت و سیاست و مغضوب خواندن دنیاگرایان دین ستیز و گمراه دانستن دینمداران دنیاگریز، راه میانه را در برگزیدن کتاب و شمشیر دانسته<ref>السیاسة الشرعیه، ص۱۴۱. </ref> و از سوی دیگر، به حرمت خروج بر حاکم فاسد فتوا داده<ref>منهاج السنه، ج۲، ص۲۴۱. </ref> و خود را مرد دین و نه دولت خوانده است.<ref>الحسنة و السیئه، ص۳. </ref> |