پرش به محتوا

حوزه علمیه کربلا: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۷۳۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۱ اکتبر ۲۰۱۹
خط ۵۸: خط ۵۸:
در سده هفتم قمری، حوزه علمیه کربلا فعال و شکوفا بود. عالمانی که در این دوره در کربلا به تدریس مشغول بودند عبارتند از:
در سده هفتم قمری، حوزه علمیه کربلا فعال و شکوفا بود. عالمانی که در این دوره در کربلا به تدریس مشغول بودند عبارتند از:


سید معد، فرزند فخار بن احمد حائری، از نوادگان [[سید ابراهیم مجاب]]، که خاندانش به علم و زعامت [[کربلا]] مشهورند. فرزندان و نوادگان او به آل معد شهرت یافتند. آل معد، نقش زیادی در استمرار نهضت علمی کربلا داشته و بیش از یک سده در این عرصه فعالیت کردند. سید معد حائری در زادگاهش، کربلا به کسب دانش روی آورد و فقه، اصول و حدیث را از ابویعلی محمد حسینی حائری فرا گرفت و به درجه واالیی از کماالت علمی دست یافت؛ آنگاه در کربلا به تدریس، فتوا و زعامت و تربیت شاگردان پرداخت. سید معد حائری، در واپسین سالهای حیات دنیوی به بغداد هجرت کرد و در نظامیه این شهر کرسی تدریس شیعیان را به دست باکفایت خود گرفت تا هرگونه تهاجم فکری و فرهنگی و حرکتهای تخریبی علیه شیعه را خنثی کند. این دانشمند در سال ۶۰۵ قمری به سرای باقی شتافت و پیکرش در حائر حسینی دفن گردید.<ref>شیخ آقا بزرگ تهرانی، االنوار الساطعه، ص 30؛ مقدمه سید محمدصادق بحرالعلوم بر کتاب الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابیطالب از سید فخار حائری، ص 8 و 9.</ref>
سید معد، فرزند فخار بن احمد حائری، از نوادگان [[سید ابراهیم مجاب]]، که خاندانش به علم و زعامت [[کربلا]] مشهورند. فرزندان و نوادگان او به آل معد شهرت یافتند. آل معد، نقش زیادی در استمرار نهضت علمی کربلا داشته و بیش از یک سده در این عرصه فعالیت کردند. سید معد حائری، در زادگاهش، کربلا به آموختن فقه، اصول و حدیث از حوزه درسی ابویعلی محمد حسینی حائری پرداخته و پس از آن خود، به تدریس و صدور فتوا در کربلا پرداخت. سید معد، در واپسین سال‌های زندگی به [[بغداد]] هجرت کرده و در [[نظامیه بغداد|نظامیه]] این شهر کرسی تدریس [[شیعه|شیعیان]] را به دست گرفته و به دفاع در برابر تهاجم فکری و فرهنگی علیه شیعه پرداخت. وی در سال ۶۰۵ق. درگذشت و پیکرش در [[حائر]] حسینی دفن گردید.<ref>شیخ آقا بزرگ تهرانی، االنوار الساطعه، ص 30؛ مقدمه سید محمدصادق بحرالعلوم بر کتاب الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابیطالب از سید فخار حائری، ص 8 و 9.</ref>


اما شخصیتی که در گسترش دانش و نشر معارف شیعه، تحولی عظیم را به وجود آورد و این کانون را به صورت یکی از برترین پایگاههای علمی و آموزشی شیعه درآورد، فرزند برومند سید معد، سید شمس‌الدین ابیعلی فخار (متوفای ۶۳۰ ه) میباشد. او با برخورداری از مقام معنوی، دانش گسترده و تجارب فراوان موفق گردید در سده هفتم قمری در کربلا خیزش فکری بزرگ و پرباری را پدید آورد. رجال‌شناسان، شرححالنگاران، محدثان و مورخان او را مردی عالم، محدث، ادیب، فقیه و تبارشناس معرفی کرده و گفتهاند که در بیان بزرگان اجازه روایی، کممانند بود. کمتر اجازه و سندی وجود دارد که در سلسله اساتید علمای نیکوسرشت به وی نرسد. او مایه افتخار و سربلندی فقیهان و مجتهدان به شمار میرود.<ref>امل الآمل، ج 2، ص 214؛ ریاض العلماء، ج 4، ص 323 – 319، شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه، ص 346.</ref>{{سخ}}(جبانه در لغت به معنای زمین مسطح و صاف و بیدرخت و گیاه میباشد که معادل لفظ صحراست و سپس به معنای گورستان استعمال شده؛ زیرا زمین گورستانها معمولا این مشخصات را دارد. در شهر کوفه مکان‌هایی با عنوان جبانه معرفی شده که علاوه بر استفاده به عنوان گورستان، برای اجتماعات نظامی و سیاسی - اجتماعی نیز از آنها استفاده میشد. بعضی از نویسندگان معاصر مساحت جبانه را دست‌کم یک هکتار تعیین کرده‌اند که این مقدار، جمعیت فراوانی را در خود میداد. لسان العرب، ج ۲، ص ۱۷۲؛ هاشم جعیط، کوفه، پیدایش شهر اسلامی، ص ۲۸۴ و ۳۵۰.)
سید شمس‌الدین ابیعلی فخار (م.۶۳۰ق)، فرزند سید معد، خیزش فکری بزرگی در حوزه علمیه کربلا پدید آورد. او را دارای مقام معنوی و دانش گسترده دانسته‌ و مردی عالم، محدث، ادیب، فقیه و تبارشناس معرفی کرده‌ و در بیان بزرگان اجازه روایی، کم‌مانند دانسته‌اند؛ کمتر اجازه و سندی وجود داشت که در سلسله استادان علما به وی نرسد.<ref>امل الآمل، ج 2، ص 214؛ ریاض العلماء، ج 4، ص 323 – 319، شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه، ص 346.</ref> علامه حلی و ابوزکریا نجیب الدین یحیی حلی{{یادداشت|ابوزکریا نجیب الدین یحیی حلی، پسرعموی محقق حلی و نوه دختری ابن ادریس حلی و از مشایخ اجازه علامه حلی است که از سید فخار روایت کرده است.}} از او به بزرگی یاد کرده‌اند.<ref name=":5">محمدحسن امانی، علامه حلی رایت ولایت، ص 35 – 36؛ سید محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج 2، ص 278.</ref> <ref>انوار الساطعه، ص 204؛ الذریعه، ج 1، ص 264 و ج 2، ص 125.</ref>سدیدالدین یوسف، پدر  و استاد [[علامه حلی]]<ref name=":5" /> و [[محقق حلی]]<ref>مفاخر اسلام، ج 4، ص 44؛ محمدرحیم بیک‌محمدی، محقق حلی، مرزبان فقاهت، ص 26 – 2۷.</ref> از شاگردان او هستند. فخار بن معد موسوی، «کتاب الحجة علی الذاهب إلی تکفیر أبی‌طالب» را نگاشت و کوشید در این اثر ایمان ابوطالب را به اثبات برساند؛ ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغه، مطالب این کتاب را تأیید کرده است.{{یادداشت|این کتاب مکرر در عراق و ایران با مقدمه
 
سید محمدصادق بحرالعلوم و تحقیق سید محمد
در مقام علمی او همین بس که سدیدالدین یوسف که از ارباب اجازات، طرق روایات و ارکان فقاهت به شمار میرود و مربی و پدر عالمه حلی میباشد، نزد چنین دانشمندی تحصیل کرده و تربیت شده است. او میراث مدرسه کربلا را به حله انتقال داد و حوزه این دیار را بنیان نهاد. عالمه حلی که از پدر خود روایت میکند، هنگام صدور اجازه روایی برای شاگردان، از سید فخار حائری به بزرگی یاد میکند.<ref>محمدحسن امانی، علامه حلی رایت ولایت، ص 35 – 36؛ سید محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج 2، ص 278.</ref>نجم‌الدین ابوالقاسم جعفر، معروف به محقق حلی صاحب شرایع االسالم دایی و استاد عالمه حلی و از فقیهان مبتکر و خالق و صاحب سبک نیز از محضر سید فخار بهره برده است.<ref>مفاخر اسلام، ج 4، ص 44؛ محمدرحیم بیک‌محمدی، محقق حلی، مرزبان فقاهت، ص 26 – 2۷.</ref>
بحرالعلوم به چاپ رسیده است.}} دیوان شعر و الروضة فی الفضایل و المعجزات از دیگر آثار اوست.<ref>حوزه علمیه کربلا، فصلنامه فرهنگ زیارت، ش ۱۱ و ۱۲، ص۲۱۴.</ref>
 
سید رضی‌الدین علی، معروف به ابن طاووس از حوزه درس فخار حائری بهره برد و به مقام اجتهاد رسید. او در حله، بغداد و نجف نیز دانشاندوزی را پیگرفت، اما به سال ۶۴۶ قمری عازم کربلا گردید و در آنجا ماندگار شد و کرسی تدریس در این دیار را پس از ارتحال استادش، به خود اختصاص داد؛ اما در نیمه سده هفتم به بغداد بازگشت و هنگام سقوط این شهر در ۱۸ محرم ۶۵۶ قمری توسط مغوالن در این شهر بود. برادر او سید بن طاووس و پدرش سید موسی نیز جزو پرورش یافتگان سید فخار حائریاند.<ref>شیخ جواد کربلایی، انوار الساطعه، ص 117؛ الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابی طالب، مقدمه، ص 13؛ مفاخر اسالم، ج 4، ص 66.</ref>


ابوزکریا نجیب الدین یحیی حلی، پسرعموی محقق حلی و نوه دختری ابن ادریس حلی و از مشایخ اجازه عالمه حلی از سید فخار روایت کرده و در اجازهنامههای خویش به شاگردانش از این دانشمند به بزرگی و کرامت یاد کرده است.<ref>انوار الساطعه، ص 204؛ الذریعه، ج 1، ص 264 و ج ص 125.</ref> از آنجا که عدهای درباره ایمان حضرت ابوطالب تردید کرده و در این باره اتهامهای ناروایی را مطرح نموده بودند، سید فخار موسوی کتاب الحجة علی الذاهب إلی تکفیر أبیطالب را نگاشت و کوشید در این اثر با دالیل استوار و مدارک معتبر، ایمان ابوطالب را به اثبات برساند که ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البالغه مطالبش را مورد تأیید قرار داد.{{یادداشت|این کتاب مکرر در عراق و ایران با مقدمه
سید رضی‌الدین علی، معروف به ابن طاووس در کربلا، از حوزه درس فخار حائری و در [[حله]]، بغداد و [[نجف]] به دانش‌ورزی پرداخت و به مقام اجتهاد رسید. او در سال ۶۴۶ق. به کربلا رفته و پس از درگذشت استادش، کرسی تدریس را به خود اختصاص داد. وی در نیمه سده هفتم قمری به بغداد بازگشت و هنگام سقوط این شهر در ۱۸ محرم ۶۵۶ق. توسط مغولان در این شهر بود.<ref>شیخ جواد کربلایی، انوار الساطعه، ص 117؛ الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابی طالب، مقدمه، ص 13؛ مفاخر اسالم، ج ص 66.</ref>
سید محمدصادق بحرالعلوم و تحقیق سید محمد
بحرالعلوم به چاپ رسیده است.}} الروضة فی الفضایل و المعجزات نیز جزو تألیفات اوست. دیوان شعری هم دارد.


==از حله و جبل عامل تا کربلا==
==از حله و جبل عامل تا کربلا==
در مطلع سده هشتم قمری، ابنبطوطه، جهانگرد معروف مراکشی به کربلا آمد و از این شهر دیدار کرد و حائر حسینی را با احترام زیارت نمود و از احداث مدرسهای بزرگ در جوار این بارگاه ملکوتی گزارش نمود.<ref>تراث کربلا، ص 227 و 228.</ref>
در مطلع سده هشتم قمری، ابنبطوطه، جهانگرد معروف مراکشی به کربلا آمد و از این شهر دیدار کرد و حائر حسینی را با احترام زیارت نمود و از احداث مدرسهای بزرگ در جوار این بارگاه ملکوتی گزارش نمود.<ref>تراث کربلا، ص 227 و 228.</ref>


ابوالعباس احمد بن محمد، معروف به ابنفهد حلی از قبیله بنیاسد است. ابن‌فهد که فقیهی ژرفنگر و پارسا بود و در دانشهای متداول عصر خویش جامعیت داشت، برای تحصیل علم از حله به بحرین رفت و از علمای آن دیار بهره برد؛ سپس به کربلا رفت و به تحصیالت خود در حوزه این شهر ادامه داد. مدتی را در جوار آستان حسینی اقامت گزید و در آنجا به تدریس روی آورد و بر مسند فتوا و زعامت تکیه زد؛ سپس به حله رفت و در این شهر هم حلقه درس تشکیل داد و شاگردان بسیاری تربیت کرد. ابنفهد در واپسین سالهای زندگی بار دیگر به کربلا هجرت کرد و در آن سرزمین مقدس به عنوان مرجعی پرنفوذ به بررسی استفتائات پرداخت که از موقعیت علمی و نفوذ اجتماعی او حکایت دارد. وی ضمن فعالیتهای علمی و ترویجی، از زیارت آستان حسینی و فیوضات آن مرقد مبارک بهرهها برد. معرفتش نسبت به ساحت مقدس امامت و والیت، فوق‌العاده بود و در اینباره خضوعی غیرقابل توصیف داشته است. ابنفهد برای گذران زندگی و وابسته نبودن خود و خانوادهاش، در باغی معروف به باغ نقیب علویان با تولید محصوالت زراعی و درختی، روزگار میگذراند. او به دلیل تسلط بر معقول و منقول، در مناظره با مخالفان و دفاع از معارف اهل بیت تبحر شگفتی داشت. در سال ۸۴۰ قمری که او ۸۴ ساله بود، حکمران بغداد که از امیران سلطان محمد جالیر بود، وی را برای مباحثه با علمای اهل سنت از کربلا به بغداد فرا خواند. در این مناظره سخت و جدی، ابنفهد با استدالل و منطق و جدال احسن بر مخالفان غلبه یافت و حقانیت مذهب تشیع را به اثبات رساند. بدین ترتیب اسپند میرزا والی بغداد، مذهب شیعه را برگزید و سکه به نام دوازده امام زد و مذهب شیعه را در حوزه امارت خود رسمی ساخت. سرانجام این فقیه محدث در کربلا رحلت نمود و پیکرش در جوار بارگاه امام حسین (ع) در خانهای که در آن میزیست، دفن گردید. در جنب آرامگاه و صحن و سرایش مدرسه علمیهای با نام او تأسیس و نیز مسجدی بنیان نهاده شد.<ref>تراث کربلا، ص 241؛ روضات الجنات، ج 1، ص
ابوالعباس احمد بن محمد، معروف به ابنفهد حلی از قبیله بنیاسد است. ابن‌فهد که فقیهی ژرفنگر و پارسا بود و در دانشهای متداول عصر خویش جامعیت داشت، برای تحصیل علم از حله به بحرین رفت و از علمای آن دیار بهره برد؛ سپس به کربلا رفت و به تحصیالت خود در حوزه این شهر ادامه داد. مدتی را در جوار آستان حسینی اقامت گزید و در آنجا به تدریس روی آورد و بر مسند فتوا و زعامت تکیه زد؛ سپس به حله رفت و در این شهر هم حلقه درس تشکیل داد و شاگردان بسیاری تربیت کرد. ابنفهد در واپسین سال‌های زندگی بار دیگر به کربلا هجرت کرد و در آن سرزمین مقدس به عنوان مرجعی پرنفوذ به بررسی استفتائات پرداخت که از موقعیت علمی و نفوذ اجتماعی او حکایت دارد. وی ضمن فعالیتهای علمی و ترویجی، از زیارت آستان حسینی و فیوضات آن مرقد مبارک بهرهها برد. معرفتش نسبت به ساحت مقدس امامت و والیت، فوق‌العاده بود و در اینباره خضوعی غیرقابل توصیف داشته است. ابنفهد برای گذران زندگی و وابسته نبودن خود و خانوادهاش، در باغی معروف به باغ نقیب علویان با تولید محصوالت زراعی و درختی، روزگار میگذراند. او به دلیل تسلط بر معقول و منقول، در مناظره با مخالفان و دفاع از معارف اهل بیت تبحر شگفتی داشت. در سال ۸۴۰ قمری که او ۸۴ ساله بود، حکمران بغداد که از امیران سلطان محمد جالیر بود، وی را برای مباحثه با علمای اهل سنت از کربلا به بغداد فرا خواند. در این مناظره سخت و جدی، ابنفهد با استدالل و منطق و جدال احسن بر مخالفان غلبه یافت و حقانیت مذهب تشیع را به اثبات رساند. بدین ترتیب اسپند میرزا والی بغداد، مذهب شیعه را برگزید و سکه به نام دوازده امام زد و مذهب شیعه را در حوزه امارت خود رسمی ساخت. سرانجام این فقیه محدث در کربلا رحلت نمود و پیکرش در جوار بارگاه امام حسین (ع) در خانهای که در آن میزیست، دفن گردید. در جنب آرامگاه و صحن و سرایش مدرسه علمیهای با نام او تأسیس و نیز مسجدی بنیان نهاده شد.<ref>تراث کربلا، ص 241؛ روضات الجنات، ج 1، ص


71؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة
71؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة
خط ۱۱۴: خط ۱۱۰:
۹. مدرسه مهدیه را مهدی، نواده جعفر کاشف الغطاء در سال ۱۲۸۴ قمری بنا کرد که در کوچه جنب دفترخانه آل رشتی قرار داشته است.
۹. مدرسه مهدیه را مهدی، نواده جعفر کاشف الغطاء در سال ۱۲۸۴ قمری بنا کرد که در کوچه جنب دفترخانه آل رشتی قرار داشته است.


در سده چهاردهم نیز ضمن آن که مدرسههای متعددی چون مدرسه ابن فهد حلی تجدید بنا گردید، چندین مدرسه دیگر تأسیس شد؛ از جمله مدرسه شریف العلما جنب مرقد شریف العلمای مازندرانی که در ۱۳۸۴ قمری سید محسن طباطبایی حکیم آن را ساخت و وقف طالب علوم دینی کربلا و نجف کرد. بروجردی هم در سال ۱۳۸۱ قمری مدرسهای در خیابان خیمهگاه ساخت که دارای دو طبقه و ۱۲۰ اتاق بود. سید عمادالدین بحرانی در محله باب الخان، مدرسه و کتابخانهای به سال ۱۳۸۱ بنا نهاد. بازرگانی اهل کربلا در سال ۱۳۸۸ مدرسه حسینیه را در فاصله سی متری شمال حرم حضرت عباس (ع) بنا کرد. مدرسه خطیب ساخته شده توسط محمد خطیب در ۱۳۵۷ قمری، واقع در محله خیمهگاه، و مدرسه امام صادق (ع) که به همت علمای کربلا بنا گردیده و در مجله عباسیه غربی قرار دارد، دو مدرسه دینی به صورت رسمی میباشند. در سالهای اخیر نیز مدارسی در کربلا احداث یا تعمیر گردیده و مورد استفاده طالب و کانون فعالیتهای فرهنگی و آموزشی میباشند.<ref>تراث کربلا ص 203 ـ 208.</ref>
در سده چهاردهم نیز ضمن آن که مدرسههای متعددی چون مدرسه ابن فهد حلی تجدید بنا گردید، چندین مدرسه دیگر تأسیس شد؛ از جمله مدرسه شریف العلما جنب مرقد شریف العلمای مازندرانی که در ۱۳۸۴ قمری سید محسن طباطبایی حکیم آن را ساخت و وقف طالب علوم دینی کربلا و نجف کرد. بروجردی هم در سال ۱۳۸۱ قمری مدرسهای در خیابان خیمهگاه ساخت که دارای دو طبقه و ۱۲۰ اتاق بود. سید عمادالدین بحرانی در محله باب الخان، مدرسه و کتابخانهای به سال ۱۳۸۱ بنا نهاد. بازرگانی اهل کربلا در سال ۱۳۸۸ مدرسه حسینیه را در فاصله سی متری شمال حرم حضرت عباس (ع) بنا کرد. مدرسه خطیب ساخته شده توسط محمد خطیب در ۱۳۵۷ قمری، واقع در محله خیمهگاه، و مدرسه امام صادق (ع) که به همت علمای کربلا بنا گردیده و در مجله عباسیه غربی قرار دارد، دو مدرسه دینی به صورت رسمی میباشند. در سال‌های اخیر نیز مدارسی در کربلا احداث یا تعمیر گردیده و مورد استفاده طالب و کانون فعالیتهای فرهنگی و آموزشی میباشند.<ref>تراث کربلا ص 203 ـ 208.</ref>


==تربیت مؤسسان نهضتهای علمی و سیاسی در کربلا==
==تربیت مؤسسان نهضتهای علمی و سیاسی در کربلا==
فاضل اردکانی (۱۳۰۵–۱۲۳۵ قمری) پس از تحصیالت مقدماتی در زمره شاگردان شریف العلمای مازندرانی، سید ابراهیم صاحب ضوابط و عمویش مال محمدتقی اردکانی قرار گرفت و پس از سالها تحصیل، به درجه اجتهاد و اجازه روایت، مفتخر گردید. او خود در کربلا حوزه درسی تشکیل داد و به مقام زعامت، فتوا و مرجعیت رسید. مجتهدان بزرگی در محضرش به درجه فقاهت و اجتهاد رسیدند. فاضل اردکانی ضمن اینکه کوشید در حوزه کربلا به رونق مکتب اصولی و تعمیق مبانی فقاهتی بپردازد، در زهد، پارسایی و عبادت اسوهای پاک و وارسته برای همگان به شمار می رفت. در عین حال، از حقگویی و دفاع از حرم اهل بیت: و مبانی تشیع هیچ هراس نداشت. مال حبیبالله شریف کاشانی (متوفای ۱۳۴۰ه) درک محضر این فقیه پرآوازه را در کربلا توفیقی آسمانی تلقی میکند که روح پرتحرکی چون او نمیتواند به سادگی از کنارش عبور کند. به گفته مورخان و تراجمنگاران، فاضل اردکانی که در حائر شریف مجاورت داشت، در زمره بزرگان مجتهدین و مشایخ مروجین شرع و رؤسای مذهب امامیه بود. او به مقام مرجعیت رسید و شهرتی چشمگیر یافت. او پس از سالها اهتمام علمی و تربیت دانشورانی نکونام و مشهور و تألیف آثاری در فقه و اصول در ۱۳۰۵ یا ۱۳۰۲ قمری رحلت نمود و در مقبره استاد خود، صاحب ضوابط در صحن بارگاه امام حسین (ع) دفن گشت.<ref>ریحانة الادب، ج 1، ص 106؛ غلامرضا گلی زواره، ناصح صالح، ص 33 و 34؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 282.</ref>
فاضل اردکانی (۱۳۰۵–۱۲۳۵ قمری) پس از تحصیالت مقدماتی در زمره شاگردان شریف العلمای مازندرانی، سید ابراهیم صاحب ضوابط و عمویش مال محمدتقی اردکانی قرار گرفت و پس از سال‌ها تحصیل، به درجه اجتهاد و اجازه روایت، مفتخر گردید. او خود در کربلا حوزه درسی تشکیل داد و به مقام زعامت، فتوا و مرجعیت رسید. مجتهدان بزرگی در محضرش به درجه فقاهت و اجتهاد رسیدند. فاضل اردکانی ضمن اینکه کوشید در حوزه کربلا به رونق مکتب اصولی و تعمیق مبانی فقاهتی بپردازد، در زهد، پارسایی و عبادت اسوهای پاک و وارسته برای همگان به شمار می رفت. در عین حال، از حقگویی و دفاع از حرم اهل بیت: و مبانی تشیع هیچ هراس نداشت. مال حبیبالله شریف کاشانی (متوفای ۱۳۴۰ه) درک محضر این فقیه پرآوازه را در کربلا توفیقی آسمانی تلقی میکند که روح پرتحرکی چون او نمیتواند به سادگی از کنارش عبور کند. به گفته مورخان و تراجمنگاران، فاضل اردکانی که در حائر شریف مجاورت داشت، در زمره بزرگان مجتهدین و مشایخ مروجین شرع و رؤسای مذهب امامیه بود. او به مقام مرجعیت رسید و شهرتی چشمگیر یافت. او پس از سال‌ها اهتمام علمی و تربیت دانشورانی نکونام و مشهور و تألیف آثاری در فقه و اصول در ۱۳۰۵ یا ۱۳۰۲ قمری رحلت نمود و در مقبره استاد خود، صاحب ضوابط در صحن بارگاه امام حسین (ع) دفن گشت.<ref>ریحانة الادب، ج 1، ص 106؛ غلامرضا گلی زواره، ناصح صالح، ص 33 و 34؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 282.</ref>


میرزا محمدتقی شیرازی پس از فراگیری مقدمات علوم و معارف اسلامی، با راهنمایی والدش به کربلا رفت و نزد مدرسانی چون سید علینقی طباطبایی (متوفای ۱۲۴۹ه(مال محمدحسین، مشهور به فاضل اردکانی که از استوانههای دانش اصول بود، به تکمیل کماالت خود پرداخت؛ سپس به همراه دوست خود سید محمد طباطبایی فشارکی زوارهای در درس میرزای شیرازی در سامراء حضور یافت و پس از ارتحال استادش میرزای شیرازی در ۱۳۱۲ قمری همراه با جماعتی دیگر از علما در سامراء اقامت گزید تا حوزه علمیه این شهر را که به دست بابرکت میرزا شیرازی، رهبر قیام تنباکو تأسیس گردیده بود، حفظ کند؛ اما به سبب برخی توطئههای دولت عثمانی، علما از این دیار پراکنده شدند. با اینحال در عزم راسخ او خللی به وجود نیامد و تا ۱۳۳۵ قمری، مقارن یورش انگلستان به عراق، در سامراء باقی ماند.<ref>شیخ حرزالدین، معارف الرجال، ج 2، ص 216؛ ریحانة الادب، ج 4، ص 341 و 342.</ref> پس از ارتحال سید محمدکاظم یزدی در ۱۳۳۷ قمری، میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع تقلید شیعیان گردید. در این حال این زعیم بزرگ از سامراء به کربلا نقل مکان کرد و مورد استقبال زائرین و اقشار گوناگون این شهر و طالب و علما قرار گرفت. میرزا محمدتقی در این دیار مقدس، با الهام گرفتن از حماسه عاشورا رهبری مبارزه با استعمار بریتانیا را در صدر برنامههای خود قرار داد. ایشان مهدی خالصی را که دشمن سرسخت انگلستان بود، به منظور مشاوره در امور دینی و سیاسی به کربلا فراخواند. همچنین از مشاوره شخصیتهایی چون حضرات آیات سید ابوالقاسم کاشانی، سید محمدعلی شهرستانی، میرزا احمد خراسانی، فرزند آخوند خراسانی و فرزند خویش محمدرضا در امور نهضت ضد استکباری استفاده کرد و این بزرگان یار و یاورش در دشواریها، مواقع حساس و بحرانی بودند. جمعیت اسلامی که در کربلا توسط محمدرضا، فرزند میرزای شیرازی تأسیس شد و علمای برجستهای در آن شرکت داشتند، برای مبارزه با قیمومیت انگلستان و استقالل عراق فعالیت میکرد. دولت بریتانیا از فعالیتهای این تشکل در کربلا دچار هراس گردید و به همین دلیل آنان را دستگیر و به هندوستان تبعید کرد.<ref>محمد اصغری نژاد، میرزا محمدتقی شیرازی سروش استقلال، ص 68 ـ 7۲.</ref>
میرزا محمدتقی شیرازی پس از فراگیری مقدمات علوم و معارف اسلامی، با راهنمایی والدش به کربلا رفت و نزد مدرسانی چون سید علینقی طباطبایی (متوفای ۱۲۴۹ه(مال محمدحسین، مشهور به فاضل اردکانی که از استوانههای دانش اصول بود، به تکمیل کماالت خود پرداخت؛ سپس به همراه دوست خود سید محمد طباطبایی فشارکی زوارهای در درس میرزای شیرازی در سامراء حضور یافت و پس از ارتحال استادش میرزای شیرازی در ۱۳۱۲ قمری همراه با جماعتی دیگر از علما در سامراء اقامت گزید تا حوزه علمیه این شهر را که به دست بابرکت میرزا شیرازی، رهبر قیام تنباکو تأسیس گردیده بود، حفظ کند؛ اما به سبب برخی توطئههای دولت عثمانی، علما از این دیار پراکنده شدند. با اینحال در عزم راسخ او خللی به وجود نیامد و تا ۱۳۳۵ قمری، مقارن یورش انگلستان به عراق، در سامراء باقی ماند.<ref>شیخ حرزالدین، معارف الرجال، ج 2، ص 216؛ ریحانة الادب، ج 4، ص 341 و 342.</ref> پس از ارتحال سید محمدکاظم یزدی در ۱۳۳۷ قمری، میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع تقلید شیعیان گردید. در این حال این زعیم بزرگ از سامراء به کربلا نقل مکان کرد و مورد استقبال زائرین و اقشار گوناگون این شهر و طالب و علما قرار گرفت. میرزا محمدتقی در این دیار مقدس، با الهام گرفتن از حماسه عاشورا رهبری مبارزه با استعمار بریتانیا را در صدر برنامههای خود قرار داد. ایشان مهدی خالصی را که دشمن سرسخت انگلستان بود، به منظور مشاوره در امور دینی و سیاسی به کربلا فراخواند. همچنین از مشاوره شخصیتهایی چون حضرات آیات سید ابوالقاسم کاشانی، سید محمدعلی شهرستانی، میرزا احمد خراسانی، فرزند آخوند خراسانی و فرزند خویش محمدرضا در امور نهضت ضد استکباری استفاده کرد و این بزرگان یار و یاورش در دشواریها، مواقع حساس و بحرانی بودند. جمعیت اسلامی که در کربلا توسط محمدرضا، فرزند میرزای شیرازی تأسیس شد و علمای برجستهای در آن شرکت داشتند، برای مبارزه با قیمومیت انگلستان و استقالل عراق فعالیت میکرد. دولت بریتانیا از فعالیتهای این تشکل در کربلا دچار هراس گردید و به همین دلیل آنان را دستگیر و به هندوستان تبعید کرد.<ref>محمد اصغری نژاد، میرزا محمدتقی شیرازی سروش استقلال، ص 68 ـ 7۲.</ref>
خط ۱۲۵: خط ۱۲۱:
مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است و بر آنان واجب است در ضمن درخواستهای خود، رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورت امتناع انگلستان از درخواستهای آنان، جایز است به قوه دفاعی روی آورند.<ref>عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، ص 379 ـ 392؛ گلشن ابرار، ج 1، ص 456؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ص 263.</ref>
مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است و بر آنان واجب است در ضمن درخواستهای خود، رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورت امتناع انگلستان از درخواستهای آنان، جایز است به قوه دفاعی روی آورند.<ref>عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، ص 379 ـ 392؛ گلشن ابرار، ج 1، ص 456؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ص 263.</ref>


شخصیت دیگری که حوزه کربلا تربیت کرد و به جهان تشیع تقدیم نمود، مرحوم حاج عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم میباشد. وی در حوزه کربلا به درس فاضل اردکانی رفت و در مدرسه معروف به حسن خان سکونت گزید. اردکانی وقتی به استعداد شگرف و همت واالی این شاگردش پی برد، بیش از گذشته در تربیت و تعلیم او کشید و با هدایت و حمایت او، عبدالکریم حائری یکی از فضالی حوزه علمیه کربلا شناخته شد. او دو سال از محضر فاضل اردکانی بهره برد. آنگاه فاضل اردکانی در نامهای او را به میرزای شیرازی که در سامراء حوزهای بنیان نهاده بود، معرفی کرد. پس از آن، مؤسس حوزه قم از کربلا راهی سامراء گردید و در سالهایی که در این شهر اقامت داشت، از خرمن علم میرزا محمدتقی شیرازی، سید محمد فشارکی و فضلالله نوری خوشههای علم و فضیلت برچید. عبدالکریم یک سال هم در نجف اشرف از محضر آخوند خراسانی استفاده کرد؛ سپس به ایران بازگشت و چون با فضای آشفته سیاسی و جریانهای منجر به مشروطیت روبهرو گردید، زمینه را برای فعالیت علمی مساعد ندید و بار دیگر به کربلا بازگشت. در این زمان، حوزه کربلا شکوه و رونق خود را از دست داده و جنبوجوش مدارس آن رو به افول رفته بود.
شخصیت دیگری که حوزه کربلا تربیت کرد و به جهان تشیع تقدیم نمود، مرحوم حاج عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم میباشد. وی در حوزه کربلا به درس فاضل اردکانی رفت و در مدرسه معروف به حسن خان سکونت گزید. اردکانی وقتی به استعداد شگرف و همت واالی این شاگردش پی برد، بیش از گذشته در تربیت و تعلیم او کشید و با هدایت و حمایت او، عبدالکریم حائری یکی از فضالی حوزه علمیه کربلا شناخته شد. او دو سال از محضر فاضل اردکانی بهره برد. آنگاه فاضل اردکانی در نامهای او را به میرزای شیرازی که در سامراء حوزهای بنیان نهاده بود، معرفی کرد. پس از آن، مؤسس حوزه قم از کربلا راهی سامراء گردید و در سال‌هایی که در این شهر اقامت داشت، از خرمن علم میرزا محمدتقی شیرازی، سید محمد فشارکی و فضلالله نوری خوشههای علم و فضیلت برچید. عبدالکریم یک سال هم در نجف اشرف از محضر آخوند خراسانی استفاده کرد؛ سپس به ایران بازگشت و چون با فضای آشفته سیاسی و جریانهای منجر به مشروطیت روبهرو گردید، زمینه را برای فعالیت علمی مساعد ندید و بار دیگر به کربلا بازگشت. در این زمان، حوزه کربلا شکوه و رونق خود را از دست داده و جنبوجوش مدارس آن رو به افول رفته بود.


مؤسس به دلیل این ویژگیهای اسفبار، کربلا را برای برنامههای آموزشی و ترویجی خود برگزید و از این زمان به حائری ملقب گردید. با حضور وی در جوار حائر حسینی، حوزه کربلا دوباره رونق گرفت و بار دیگر چراغ دانش و معرفت در جوار بارگاه امام حسین (ع) روشن گردید و با رونق بحثهای علمی دانشپژوهان، کربلا جلوهای دیگر گرفت. حائری در این زمان دو درس فقه و اصول را در عالیترین سطح تدریس میکرد و طالب را برای ترقی علمی و شکوفایی فکری راهنمایی مینمود و چون میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع تقلید شیعیان احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده بود، پاسخگویی به مسائل شرعی و دینی را نیز عهدهدار گردید. در اواخر سال ۱۳۳۲ قمری با شدت گرفتن نیرنگهای استعماری، آشوبهایی در کربلا به وجود آمد. دولت عثمانی هم به این شهر حمله برد که موجب اختالفات فرقهای در این شهر گردید و آرامش و امنیت از کربلا رفت. در همین روزها حائری به تقاضای اهالی اراک به آن دیار رفت و به احیای حوزه علمیه این شهر پرداخت. او از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰ قمری به مدت هشت سال در این شهر به گسترش دانش و فضیلت مشغول بود و در ۲۳ رجب سال ۱۳۴۰ قمری به شهر قم هجرت نمود و حوزه علمیه این شهر را بنیان نهاد که منشأ برکات بسیاری گردید و مجتهدان، علما، مفسران و متکلمان بسیاری در این حوزه تربیت شدند. امام خمینی) ره) از این حوزه برخاست و انقلاب اسلامی ایران را رهبری کرد.<ref>. محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 27 ـ 37؛ فرزند نیکو برش، بررسی عملکرد سیاسی آیت الله حائری یزدی، ص 50 ـ 54؛ سعید عباسزاده، شیخ عبدالکریم حائری نگهبان بیدار، ص 37 ـ 41.</ref>
مؤسس به دلیل این ویژگیهای اسفبار، کربلا را برای برنامههای آموزشی و ترویجی خود برگزید و از این زمان به حائری ملقب گردید. با حضور وی در جوار حائر حسینی، حوزه کربلا دوباره رونق گرفت و بار دیگر چراغ دانش و معرفت در جوار بارگاه امام حسین (ع) روشن گردید و با رونق بحثهای علمی دانشپژوهان، کربلا جلوهای دیگر گرفت. حائری در این زمان دو درس فقه و اصول را در عالیترین سطح تدریس میکرد و طالب را برای ترقی علمی و شکوفایی فکری راهنمایی مینمود و چون میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع تقلید شیعیان احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده بود، پاسخگویی به مسائل شرعی و دینی را نیز عهدهدار گردید. در اواخر سال ۱۳۳۲ قمری با شدت گرفتن نیرنگهای استعماری، آشوبهایی در کربلا به وجود آمد. دولت عثمانی هم به این شهر حمله برد که موجب اختالفات فرقهای در این شهر گردید و آرامش و امنیت از کربلا رفت. در همین روزها حائری به تقاضای اهالی اراک به آن دیار رفت و به احیای حوزه علمیه این شهر پرداخت. او از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰ قمری به مدت هشت سال در این شهر به گسترش دانش و فضیلت مشغول بود و در ۲۳ رجب سال ۱۳۴۰ قمری به شهر قم هجرت نمود و حوزه علمیه این شهر را بنیان نهاد که منشأ برکات بسیاری گردید و مجتهدان، علما، مفسران و متکلمان بسیاری در این حوزه تربیت شدند. امام خمینی) ره) از این حوزه برخاست و انقلاب اسلامی ایران را رهبری کرد.<ref>. محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 27 ـ 37؛ فرزند نیکو برش، بررسی عملکرد سیاسی آیت الله حائری یزدی، ص 50 ـ 54؛ سعید عباسزاده، شیخ عبدالکریم حائری نگهبان بیدار، ص 37 ـ 41.</ref>
خط ۱۳۲: خط ۱۲۸:
حاج آقا حسین قمی (۱۲۸۲–۱۳۶۶ ه) در واکنش شدید به اقدامات ضد مذهبی رضاخان و پس از قیام خونین گوهرشاد، مدتی در تهران توقیف و در ۱۳۵۴ قمری به عراق تبعید گردید. از این پس مرکز مرجعیت ایشان به شهر مقدس کربلا انتقال یافت. از آنجا که حوزه کربلا با رحلت میرزا محمدتقی شیرازی و هجرت عبدالکریم حائری به ایران، رو به ضعف و رکود نهاده بود، قمی پس از استقرار در کربلا جمعی از فضالی حوزه نجف، از جمله آیات محترم: میالنی، خویی، سید صدرالدین جزایری، سید علی بهبهانی و میرزا مهدی شیرازی را برای تدریس و پیشرفت علمی حوزه کربلا، به این دیار فرا خواند. با اقدامات مؤثر قمی و همکاری این بزرگان، وضع عمومی حوزه کربلا متحول گردید و جلسات درست و بحث آن رونق ویژهای یافت. او در کنار اداره حوزه و زعامت دینی مردم در کسوت مرجعیت، از تدریس و تألیف غافل نبود. محمدعلی سرابی، سید زین‌العابدین کاشانی حائری، هادی حائری شیرازی، محمدحسین صدقی مازندرانی و محمدرضا جرقویهای اصفهانی از شاگردان او در کربلا بودند. قمی پس از ارتحال سید ابوالحسن اصفهانی به اقامت یازده ساله خود در کربلا خاتمه داد و به نجف اشرف رفت و مرجعیت عامه یافت.<ref>عباس حاجیان دشتی، عنصر فضیلت و تقوا، ص 15 و 16؛ محمدباقر پورامینی، آقاحسین قمی قامت قیام، ص 57 ـ 62؛ گلشن ابرار، ج 2، ص5۹۳.</ref>
حاج آقا حسین قمی (۱۲۸۲–۱۳۶۶ ه) در واکنش شدید به اقدامات ضد مذهبی رضاخان و پس از قیام خونین گوهرشاد، مدتی در تهران توقیف و در ۱۳۵۴ قمری به عراق تبعید گردید. از این پس مرکز مرجعیت ایشان به شهر مقدس کربلا انتقال یافت. از آنجا که حوزه کربلا با رحلت میرزا محمدتقی شیرازی و هجرت عبدالکریم حائری به ایران، رو به ضعف و رکود نهاده بود، قمی پس از استقرار در کربلا جمعی از فضالی حوزه نجف، از جمله آیات محترم: میالنی، خویی، سید صدرالدین جزایری، سید علی بهبهانی و میرزا مهدی شیرازی را برای تدریس و پیشرفت علمی حوزه کربلا، به این دیار فرا خواند. با اقدامات مؤثر قمی و همکاری این بزرگان، وضع عمومی حوزه کربلا متحول گردید و جلسات درست و بحث آن رونق ویژهای یافت. او در کنار اداره حوزه و زعامت دینی مردم در کسوت مرجعیت، از تدریس و تألیف غافل نبود. محمدعلی سرابی، سید زین‌العابدین کاشانی حائری، هادی حائری شیرازی، محمدحسین صدقی مازندرانی و محمدرضا جرقویهای اصفهانی از شاگردان او در کربلا بودند. قمی پس از ارتحال سید ابوالحسن اصفهانی به اقامت یازده ساله خود در کربلا خاتمه داد و به نجف اشرف رفت و مرجعیت عامه یافت.<ref>عباس حاجیان دشتی، عنصر فضیلت و تقوا، ص 15 و 16؛ محمدباقر پورامینی، آقاحسین قمی قامت قیام، ص 57 ـ 62؛ گلشن ابرار، ج 2، ص5۹۳.</ref>


سید اسماعیل صدر (۱۲۵۸–۱۳۳۸ه(در ۱۲۸۰ قمری به نجف هجرت کرد تا از محضر انصاری بهره گیرد؛ اما هنگامی به کربلا رسید که اعظم درگذشته بود؛ با این وجود در نجف اقامت گزید و از محضر اندیشمندان آن حوزه کسب فیض کرد و بر تکمیل مدارج فقه، اصول، حدیث و دانشهای نقلی همت گاشت. آخرین استادش در نجف، میرازی شیرازی بود که به سامراء هجرت کرد. سید اسماعیل صدر در نیمه شعبان ۱۳۰۹ راهی کربلا گردید، اما در حالی که مشغول زیارت بارگاه امام حسین (ع) بود، نامهای از میرزای مجدد دریافت کرد که به سامرا برود؛ او هم پذیرفت، اما وی که پس از ارتحال استاد خود، از پذیرش بار مرجعیت گریزان بود، دو سال پس از درگذشت میرزای مجدد، سامراء را ترک کرد و در کربلا اقامت گزید. در پی این هجرت، بسیاری از علما و دانشوران، برخلاف تأکید سید اسماعیل صدر سامراء را به قصد اقامت در کربلا ترک کردند. گروههای دیگری از عالقهمندان و محققان حوزوی نیز از نقاط دیگر، در کربلا به ایشان پیوستند و دیر زمانی نگذشت که او کربلا را به صورت پایگاه علم و معرفت درآورد و سالها بدین ترتیب سپری گردید تا آنکه مرحوم صدر دچار کسالت شدیدی گردید و در دوازدهم جمادی االول ۱۳۳۸ قمری رحلت نمود و پیکرش در کاظمین و در مقبره خانوادگی خاندان صدر دفن گردید.<ref>سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص 20 و 21.</ref>
سید اسماعیل صدر (۱۲۵۸–۱۳۳۸ه(در ۱۲۸۰ قمری به نجف هجرت کرد تا از محضر انصاری بهره گیرد؛ اما هنگامی به کربلا رسید که اعظم درگذشته بود؛ با این وجود در نجف اقامت گزید و از محضر اندیشمندان آن حوزه کسب فیض کرد و بر تکمیل مدارج فقه، اصول، حدیث و دانشهای نقلی همت گاشت. آخرین استادش در نجف، میرازی شیرازی بود که به سامراء هجرت کرد. سید اسماعیل صدر در نیمه شعبان ۱۳۰۹ راهی کربلا گردید، اما در حالی که مشغول زیارت بارگاه امام حسین (ع) بود، نامهای از میرزای مجدد دریافت کرد که به سامرا برود؛ او هم پذیرفت، اما وی که پس از ارتحال استاد خود، از پذیرش بار مرجعیت گریزان بود، دو سال پس از درگذشت میرزای مجدد، سامراء را ترک کرد و در کربلا اقامت گزید. در پی این هجرت، بسیاری از علما و دانشوران، برخلاف تأکید سید اسماعیل صدر سامراء را به قصد اقامت در کربلا ترک کردند. گروههای دیگری از عالقهمندان و محققان حوزوی نیز از نقاط دیگر، در کربلا به ایشان پیوستند و دیر زمانی نگذشت که او کربلا را به صورت پایگاه علم و معرفت درآورد و سال‌ها بدین ترتیب سپری گردید تا آنکه مرحوم صدر دچار کسالت شدیدی گردید و در دوازدهم جمادی االول ۱۳۳۸ قمری رحلت نمود و پیکرش در کاظمین و در مقبره خانوادگی خاندان صدر دفن گردید.<ref>سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص 20 و 21.</ref>


مشهورترین شاگردان او در کربلا عبارتند از: سید حسین فشارکی اصفهانی حائری، عبدالحسین آلیاسین کاظمی، میرزا علی آقا شیرازی فرزند مجدد شیرازی، علی سیستانی، میرزا محمدحسین نائینی، سید محمدرضا کاشانی، میرزا محمدعلی هروی خراسانی، محمدهادی بیرجندی، محمدرضا آلیاسین و سید عبدالحسین شرفالدین.<ref>سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص 25 و 26، گلشن ابرار، ج 3، ص 224؛ ریحانة الادب، ج 2، ص 244.</ref>
مشهورترین شاگردان او در کربلا عبارتند از: سید حسین فشارکی اصفهانی حائری، عبدالحسین آلیاسین کاظمی، میرزا علی آقا شیرازی فرزند مجدد شیرازی، علی سیستانی، میرزا محمدحسین نائینی، سید محمدرضا کاشانی، میرزا محمدعلی هروی خراسانی، محمدهادی بیرجندی، محمدرضا آلیاسین و سید عبدالحسین شرفالدین.<ref>سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص 25 و 26، گلشن ابرار، ج 3، ص 224؛ ریحانة الادب، ج 2، ص 244.</ref>
۱۵٬۶۱۴

ویرایش