کرخ: تفاوت میان نسخهها
←مردم کرخ پس از شهادت امام هادی(ع)
(←موقعیت) |
|||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
همه مردم کرخ [[شیعه]] بوده و میان آنها پیروان دیگر فرقههای اسلامی دیده نمیشد. کرخ را یکی از کانونهای مهم تشیع دانستهاند.<ref name=":2" /> بر پایه گزارشی، کنار محله کرخ در بغداد، محله بابالبصره قرار داشت<ref name=":6" /> و بر پایه گزارشی در سده چهارم قمری، دروازه بابالبصره در سمت [[قبله]] قرار داشت كه مردم آن [[اهل سنت|سنّى مذهب]] و حنبلى بودند. در جنوب كرخ، محله نهر القلايين استقرار يافته بود كه آنها نیز حنبلى بودند. اهالى بابالمحول، در سمت چپ قبله كرخ نيز، اهل سنت بودند؛ از این رو، ساكنين شيعهمذهب كرخ، در همسايگى اين فرقهها مىزيستند.<ref>صورت الارض، ج ١ ص ٢١۶؛ اصطخرى، مسالك و ممالك، ص٨٩.</ref> | همه مردم کرخ [[شیعه]] بوده و میان آنها پیروان دیگر فرقههای اسلامی دیده نمیشد. کرخ را یکی از کانونهای مهم تشیع دانستهاند.<ref name=":2" /> بر پایه گزارشی، کنار محله کرخ در بغداد، محله بابالبصره قرار داشت<ref name=":6" /> و بر پایه گزارشی در سده چهارم قمری، دروازه بابالبصره در سمت [[قبله]] قرار داشت كه مردم آن [[اهل سنت|سنّى مذهب]] و حنبلى بودند. در جنوب كرخ، محله نهر القلايين استقرار يافته بود كه آنها نیز حنبلى بودند. اهالى بابالمحول، در سمت چپ قبله كرخ نيز، اهل سنت بودند؛ از این رو، ساكنين شيعهمذهب كرخ، در همسايگى اين فرقهها مىزيستند.<ref>صورت الارض، ج ١ ص ٢١۶؛ اصطخرى، مسالك و ممالك، ص٨٩.</ref> | ||
== تاریخچه نژاد و گرایش مذهبی == | ==تاریخچه نژاد و گرایش مذهبی== | ||
==== دوره حامیان عباسیان ==== | ====دوره حامیان عباسیان==== | ||
برخی، پس از پایهگذاری شهر [[بغداد]]، ساكنان نخستین كرخ و اطراف آن را، افراد خاندان [[بنیعباس|بنىعباس]]، خادمان وفادار، فرماندهان نظامى، [[ايران|ايرانيانى]] كه در دستگاه عباسيان مناصب عالى داشتند، شماری از قبیلههای [[قريش]]، انصار، ربيعه، [[يمن]] و مهاجرانى تركتبار از [[بلخ]]، [[مرو]]، ختل و خوارزم دانستهاند. [[برمکیان]] نیز، كه در دستگاه عباسى مشغول خدمات ادارى و ديوانى بودهاند، در منطقه كرخ و غرب بغداد، بر كرانه [[دجله]]، كاخها و املاكى داشتهاند؛ از این رو، نخستین ساكنان كرخ، تركيبى از دو نژاد ايرانى و عرب بوده كه همگی در حمايت از دولت بنىعباس مشترك بودهاند. اين همگونى به تدریج، دچار دگرگونی شده و افراد زيادى از شهرهاى مختلف با منشأ جغرافيايى و نژادى گوناگون، به كرخ كوچ كردند. اين مهاجران، به لحاظ مشاغل و فعاليتهاى اقتصادى به دو دسته تقسيم مىشدند: گروهى كه تاجر، بازرگان عمده، كشاورز و توليد كننده محصولات زراعى بودند، و شماری ديگر در كارهايى چون باربرى، حملونقل، تداركات، كارگرى و مانند آن مشغول بودند.<ref name=":7">دانستنیهایی درباره فرات، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۶۲.</ref> | برخی، پس از پایهگذاری شهر [[بغداد]]، ساكنان نخستین كرخ و اطراف آن را، افراد خاندان [[بنیعباس|بنىعباس]]، خادمان وفادار، فرماندهان نظامى، [[ايران|ايرانيانى]] كه در دستگاه عباسيان مناصب عالى داشتند، شماری از قبیلههای [[قريش]]، انصار، ربيعه، [[يمن]] و مهاجرانى تركتبار از [[بلخ]]، [[مرو]]، ختل و خوارزم دانستهاند. [[برمکیان]] نیز، كه در دستگاه عباسى مشغول خدمات ادارى و ديوانى بودهاند، در منطقه كرخ و غرب بغداد، بر كرانه [[دجله]]، كاخها و املاكى داشتهاند؛ از این رو، نخستین ساكنان كرخ، تركيبى از دو نژاد ايرانى و عرب بوده كه همگی در حمايت از دولت بنىعباس مشترك بودهاند. اين همگونى به تدریج، دچار دگرگونی شده و افراد زيادى از شهرهاى مختلف با منشأ جغرافيايى و نژادى گوناگون، به كرخ كوچ كردند. اين مهاجران، به لحاظ مشاغل و فعاليتهاى اقتصادى به دو دسته تقسيم مىشدند: گروهى كه تاجر، بازرگان عمده، كشاورز و توليد كننده محصولات زراعى بودند، و شماری ديگر در كارهايى چون باربرى، حملونقل، تداركات، كارگرى و مانند آن مشغول بودند.<ref name=":7">دانستنیهایی درباره فرات، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۶۲.</ref> | ||
==== آغاز شیعهگری ==== | ====آغاز شیعهگری==== | ||
به باور برخی، سکنه کرخ، از نظر گرايش اعتقادى و موضعگيرى سياسى، به تدريج، به نفع شيعيان متحول شدند.<ref name=":7" /> تاریخنگاران، از وقوع خیزشی در كرخ، توسط مواليان، در سده سوم قمری گزارش دادهاند. حضور موالیان در كرخ را، نشانهای بر تأثيرپذيرى اوضاع اجتماعى و فرهنگى کرخ، از تعاليم تشيع دانستهاند.{{یادداشت|اين مواليان، از نسل ايرانيانى هستند كه از امويان نفرت داشته و در قيام مختار عليه امویان نقش مؤثرى داشتند. آنها در سقوط امویان و روی کار آمدن عباسیان نیز نقش داشتند. اگر چه، پس از آشکار شدن سیاستهای حقیقی عباسیان، مخالفت خود علیه عباسیان آشکار کرده، از این رو، از تشکیلات عباسی کنار گذاشته شدند.}}<ref>مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ايران، ص١٣۶و١٣٧؛ جلالالدين همايى، شعوبيه، ص۶-٨؛ لوسين بودا، برمكيان، ترجمه عبدالحسين ميكده، ص١٠٩؛ البلدان، ص١۴؛ كامل ابن اثير، ج١٩، ص١٧۴؛ تسترى، قاموس الرجال، ح٩، ص١٢٧؛ مجلسى، بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال كشى، ص٢۶٢و٢٧١.</ref> | به باور برخی، سکنه کرخ، از نظر گرايش اعتقادى و موضعگيرى سياسى، به تدريج، به نفع شيعيان متحول شدند.<ref name=":7" /> تاریخنگاران، از وقوع خیزشی در كرخ، توسط مواليان، در سده سوم قمری گزارش دادهاند. حضور موالیان در كرخ را، نشانهای بر تأثيرپذيرى اوضاع اجتماعى و فرهنگى کرخ، از تعاليم تشيع دانستهاند.{{یادداشت|اين مواليان، از نسل ايرانيانى هستند كه از امويان نفرت داشته و در قيام مختار عليه امویان نقش مؤثرى داشتند. آنها در سقوط امویان و روی کار آمدن عباسیان نیز نقش داشتند. اگر چه، پس از آشکار شدن سیاستهای حقیقی عباسیان، مخالفت خود علیه عباسیان آشکار کرده، از این رو، از تشکیلات عباسی کنار گذاشته شدند.}}<ref>مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ايران، ص١٣۶و١٣٧؛ جلالالدين همايى، شعوبيه، ص۶-٨؛ لوسين بودا، برمكيان، ترجمه عبدالحسين ميكده، ص١٠٩؛ البلدان، ص١۴؛ كامل ابن اثير، ج١٩، ص١٧۴؛ تسترى، قاموس الرجال، ح٩، ص١٢٧؛ مجلسى، بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال كشى، ص٢۶٢و٢٧١.</ref> | ||
==== هشام بن حکم در کرخ ==== | ====هشام بن حکم در کرخ==== | ||
[[هشام بن حکم]]، صحابی [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] و [[امام کاظم(ع)]]، که مهارت زیادی در مناظره داشت، با هدف ترویج و دفاع از مکتب [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]]، از [[کوفه]] به بغداد هجرت کرده و در منطقه کرخ ساکن شد. هجرت او به کرخ را، در زمان اختناق علیه شیعیان، نشانهای از وجود همفکران او در کرخ دانستهاند. این هجرت را، در تقویت گرایش شیعی در مردم کرخ نیز تأثیرگذار معرفی کردهاند. جاثليق، یکی از شخصیتهای مسيحى، همراه گروهى از كشيشها به مغازه تجارتى هشام در كرخ رفته و بحثهاى اعتقادى با وى داشت. پس از آن، متقاعد شد همراه هشام براى ملاقات با [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] از كرخ به [[مدينه]] برود. جاثليق، پس از دیدار با امام(ع) ايمان آورده و نزد وی به علمآموزی پرداخت. او در زمان مرگش، از یاران [[امام کاظم(ع)]] بود. | [[هشام بن حکم]]، صحابی [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] و [[امام کاظم(ع)]]، که مهارت زیادی در مناظره داشت، با هدف ترویج و دفاع از مکتب [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]]، از [[کوفه]] به بغداد هجرت کرده و در منطقه کرخ ساکن شد. هجرت او به کرخ را، در زمان اختناق علیه شیعیان، نشانهای از وجود همفکران او در کرخ دانستهاند. این هجرت را، در تقویت گرایش شیعی در مردم کرخ نیز تأثیرگذار معرفی کردهاند. جاثليق، یکی از شخصیتهای مسيحى، همراه گروهى از كشيشها به مغازه تجارتى هشام در كرخ رفته و بحثهاى اعتقادى با وى داشت. پس از آن، متقاعد شد همراه هشام براى ملاقات با [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] از كرخ به [[مدينه]] برود. جاثليق، پس از دیدار با امام(ع) ايمان آورده و نزد وی به علمآموزی پرداخت. او در زمان مرگش، از یاران [[امام کاظم(ع)]] بود. | ||
يحيى بن خالد [[برمکیان|برمكى]]، كاخى در كرخ داشته و اهل علم در حضور او، با يكديگر به مباحثه مىپرداختند. هشام بن حکم در اين محافل، پیروز شده، دیگران را به تسلیم وا میداشت؛ از این رو، به قتل تهدید شد. هارون عباسى نیز، احساس خطر كرده، نقشه قتل هشام را کشید؛ ولی هشام، پیش از اجرایی شدن آن، از محله كرخ به سوى كوفه گریخت و در خانه يكى از دوستانش مخفى شد.<ref>آيتالله خوئى، معجم رجال الحديث، ج١٩، ص١٧۴؛ قاموس الرجال، ج٩، ص٢١٧؛ بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال كشى، ص٢۶٣و٢٧١.</ref> | يحيى بن خالد [[برمکیان|برمكى]]، كاخى در كرخ داشته و اهل علم در حضور او، با يكديگر به مباحثه مىپرداختند. هشام بن حکم در اين محافل، پیروز شده، دیگران را به تسلیم وا میداشت؛ از این رو، به قتل تهدید شد. هارون عباسى نیز، احساس خطر كرده، نقشه قتل هشام را کشید؛ ولی هشام، پیش از اجرایی شدن آن، از محله كرخ به سوى كوفه گریخت و در خانه يكى از دوستانش مخفى شد.<ref>آيتالله خوئى، معجم رجال الحديث، ج١٩، ص١٧۴؛ قاموس الرجال، ج٩، ص٢١٧؛ بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال كشى، ص٢۶٣و٢٧١.</ref> | ||
==== مردم کرخ پس از شهادت امام هادی(ع) ==== | ====مردم کرخ پس از شهادت امام هادی(ع)==== | ||
هارون الرشيد پس از اينكه آن حضرت را در زندانهاى مخوف خود زير نظر گرفت، دستور داد تا امام هفتم را به گونهاى به شهادت برسانند كه اهالى شيعه ساكن در كرخ او را متهم به قتل نكنند. بنابراين در سال ١٨٣ هجرى خود در رقّه اقامت گزيد و عواملش حضرت را با خوراندن سمّ شهيد كردند. اين دستور توسط رئيس پليس بغداد يعنى «سندى بن شاهك» اجرا شد. گرچه امام (عليه السلام) هشت سال بود كه در زندان به سر مىبرد و خليفه پنجم عباسى بر اوضاع كشور مسلط شده بود و هرگونه فرياد اعتراضى را در حلقوم خفه مىكرد و اگر نهضتى به پا مىخاست، در هم مىكوبيد، ولى باز هم مىهراسيد كه به دنبال شهادت امام، شيعيان كرخ به پا خيزند و قيامى پديد آورند. پس هشتاد نفر از رجال و افراد سرشناس را فراخواند و در محله كرخ بر پيكر پاك امام گرد آورد تا گواهى دهند امام به مرگ طبيعى درگذشته است؛ اما بر مردم ثابت گرديد كه حضرت را با سمّى مهلك شهيد كردهاند. | |||
هارون اجازه نداد كه شيعيان جنازه حضرت را تشيع كنند؛ بلكه تابوت حامل پيكر امام را بر روى پل بغداد قرار داد و فرمان داد تا بانگ برآورند كه اين بدن امام و پيشواى رافضيان است و با چنين رفتارى خواست تا قلب مشتاقان امام را جريحهدارتر كند؛ اما نه تنها نتوانست از شأن و منزلت امام بكاهد، بلكه نهايت قساوت خويش را برملا ساخت. سليمان بن جعفر وقتى اين رفتار اهانتآميز را نسبت به جنازه امام ديد، آن را از دست مأموران گرفت و در ابتداى محله كرخ قرار داد و فرمان داد تا اهالى براى تشييع پيكر فروغ هفتم امامت مهيا گردند. شيعيان كرخ با ازدحامى شگفت هجوم آوردند و جنازه حضرت را بر دوش خويش با احترام ويژهاى حمل كردند و اشكريزان، سوگوار و غمناك آن را تا مقابر قريش تشييع كردند و در محلى كه اكنون به كاظمين موسوم است، به خاك سپردند. اگر سليمان چنين نمىكرد، امكان داشت شعلههاى خشم اهالى كرخ آتشفشانى به وجود آورد و در خرمن عباسيان حريق افكند؛ اما هوشيارى سليمان در اين باره و اينكه خود با سر و پاى برهنه به دنبال جنازه آن حضرت حركت كرد، از جوشش و انقلاب شيعيان كرخ را جلوگيرى كرد.<ref>ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطايبين، ص۵٠۴؛ نوبختى، فرق الشيعه ص٨٠و٨١؛ محمدحسين مظفر، تاريخ شيعه، ترجمه سيد محمدباقر حجتى، ص١٠۴و١٠۵.</ref> | |||
اين كه افرادى از مردمان كرخ به زندان سندى بن شاهك آورده شدند تا پيكر امام را مشاهده كنند و بر مرگ طبيعى آن حضرت شهادت دهند، نشان مىدهد كه اهالى كرخ با آن حضرت در ارتباط بودهاند؛ وگرنه در عصر هارون عباسى مركز قدرت و دولت و بيشترين آبادانى به شرق دجله انتقال يافته بود و اركان حكومتى، علما و قضات غالباً در بغداد شرقى منزل داشتند؛ در حالى كه كرخ در سمت غرب دجله واقع شده بود. انتخاب عدهاى مشهور از ميان شيعيان كرخ براى گواهى دادن، مبيّن اين واقعيت است كه در اين منطقه، پيوندى استوار با ائمه هدى و اهلبيت (عليهم السلام) وجود داشته است. | |||
<ref>دانستنیهایی درباره فرات، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۶۵.</ref> | |||
==== احمد، نوه زید بن علی(ع) ==== | |||
احمد، فرزند عيسى، فرزند [[زید بن علی|زيد بن على(ع)]]، از راويان حديث، در زمان [[هارون الرشيد|هارونالرشيد]]، قيام كرد. هارون وى را دستگير كرد و در رافقه محبوس ساخت. وى، پس از مدتى كوتاه از زندان گريخته، به [[بصره]] رفت و از آنجا [[شیعه|شيعيان]] منطقه [[عراق]]، از جمله مردم كرخ را با نامه به سوى خود فراخواند. مأموران هارون، به جستوجوى او پرداخته، ولى موفق به یافتنش نشدند؛ از این رو، «حاضر» دبير و یار احمد را دستگير كرده و به [[بغداد]] بردند. آنها از جانب كرخ وارد بغداد شدند. حاضر، تا به محله کرخ رسيد، خود را با فریاد، خطاب به مردم کرخ، «دوست و یاور احمد، نوه زید بن علی(ع)» معرفی کرد، که مأموران هارون او را دستگیر کردهاند. او مىخواست پيام احمد بن عيسى را به مردم كرخ برساند، ولى مأموران سخنانش را ناتمام گذاشته، او را نزد هارون بردند. وی، پس از اینکه محل اختفای احمد بن عیسی را فاش نکرد، زیر ضربات مأموران هارون شهید شده و در بغداد به دار آویخته شد.<ref>تاريخ يعقوبى، ج ٢، ص۴٣٣؛ حسين كريمان، سيره و قيام زيد بن على٧، ص١٢٩. </ref> | |||
<br /> | <br /> | ||
==پانوشت== | ==پانوشت== |