کرخ: تفاوت میان نسخهها
←مذهب
(←مذهب) |
|||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
به گزارش یاقوت حموى، در سده هفتم قمری، کرخ محلهای آباد و تنها، در ميان ويرانهها بوده است. وی، کرخ را پیش از آن، محلهای در وسط شهر بغداد دانسته که محلههای دیگر در اطراف آن قرار گرفته بودند.<ref>معجم البلدان، ج۴، ص٢۵٢.</ref> زكريا قزوينى، كه از سرشناسان ميانه سده هفتم قمری است، كرخ را آبادىاى، بالاى بغداد معرفی کرده، که يك ميل راه از بغداد فاصله دارد. وی، بیشتر مردم آن را شيعه دانسته و آنها را سازندگان کاغذ مرغوب و بافندگان جامه ابریشمی معرفی کرده است.<ref>زكريا بن محمد قزوينى، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه با اضافات از جهانگير ميرزا قاجار، به تصحيح و تكميل ميرهاشم محدث، ص۵١٧.</ref> | به گزارش یاقوت حموى، در سده هفتم قمری، کرخ محلهای آباد و تنها، در ميان ويرانهها بوده است. وی، کرخ را پیش از آن، محلهای در وسط شهر بغداد دانسته که محلههای دیگر در اطراف آن قرار گرفته بودند.<ref>معجم البلدان، ج۴، ص٢۵٢.</ref> زكريا قزوينى، كه از سرشناسان ميانه سده هفتم قمری است، كرخ را آبادىاى، بالاى بغداد معرفی کرده، که يك ميل راه از بغداد فاصله دارد. وی، بیشتر مردم آن را شيعه دانسته و آنها را سازندگان کاغذ مرغوب و بافندگان جامه ابریشمی معرفی کرده است.<ref>زكريا بن محمد قزوينى، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه با اضافات از جهانگير ميرزا قاجار، به تصحيح و تكميل ميرهاشم محدث، ص۵١٧.</ref> | ||
<br /> | |||
==گرایشهای اعتقادی== | ==گرایشهای اعتقادی== | ||
همه مردم کرخ [[شیعه]] بوده و میان آنها پیروان دیگر فرقههای اسلامی دیده نمیشد. کرخ را یکی از کانونهای مهم تشیع دانستهاند.<ref name=":2" /> بر پایه گزارشی، کنار محله کرخ در بغداد، محله بابالبصره قرار داشت<ref name=":6" /> و بر پایه گزارشی در سده چهارم قمری، دروازه بابالبصره در سمت [[قبله]] قرار داشت كه مردم آن [[اهل سنت|سنّى مذهب]] و حنبلى بودند. در جنوب كرخ، محله نهر القلايين استقرار يافته بود كه آنها نیز حنبلى بودند. اهالى بابالمحول، در سمت چپ قبله كرخ نيز، اهل سنت بودند؛ از این رو، ساكنين شيعهمذهب كرخ، در همسايگى اين فرقهها مىزيستند.<ref>صورت الارض، ج ١ ص ٢١۶؛ اصطخرى، مسالك و ممالك، ص٨٩.</ref> | |||
===حامیان عباسیان=== | ===حامیان عباسیان=== | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
در ميان مذاهب [[اهل سنت]]، در [[بغداد]]، پيروان مذهب [[حنبلى]] قدرت، نفوذ و جمعيت بیشتری نسبت به ديگر مذاهب داشتند. آنها بیشتر، در ميان بخش شرقى و سمت قبله كرخ، در محله باب البصره ساکن بودند. اختلافها و درگيرىهاى شيعيان كرخ بیشتر با حنبلىها بود. پيروان سه مذهب ديگر، مشكلى با شيعيان نداشتند، بلكه برخى چون [[شافعى|شافعىها]] به آنها نزديك بودند. اين نزاعها همه ساله و به بهانههاى گوناگون ایجاد شده که به کشتار و ویرانی منجر میشد.<ref>آل بويه، ص٧٠٨؛ تاريخ تشيع در عراق، ص٢٧۵؛ يادنامه شريف رضى، ص٣٢۶.</ref> | در ميان مذاهب [[اهل سنت]]، در [[بغداد]]، پيروان مذهب [[حنبلى]] قدرت، نفوذ و جمعيت بیشتری نسبت به ديگر مذاهب داشتند. آنها بیشتر، در ميان بخش شرقى و سمت قبله كرخ، در محله باب البصره ساکن بودند. اختلافها و درگيرىهاى شيعيان كرخ بیشتر با حنبلىها بود. پيروان سه مذهب ديگر، مشكلى با شيعيان نداشتند، بلكه برخى چون [[شافعى|شافعىها]] به آنها نزديك بودند. اين نزاعها همه ساله و به بهانههاى گوناگون ایجاد شده که به کشتار و ویرانی منجر میشد.<ref>آل بويه، ص٧٠٨؛ تاريخ تشيع در عراق، ص٢٧۵؛ يادنامه شريف رضى، ص٣٢۶.</ref> | ||
'''عوامل نزاع''' | === '''عوامل نزاع''' === | ||
برخی از مواردی که باعث ایجاد نزاع میشد عبارت بود از: ناسزا به رهبران یک فرقه، برپایی عزاداری برای [[اهل بیت(ع)]]، برپایی جشن [[غدیر]]، ذکر «حی علی خیرالعمل» و گواهی دادن به ولایت [[امام علی(ع)]] در اذان و اقامه، استفاده شیعیان از رنگ سفید در برابر رنگ سیاه [[بنیعباس|بنی عباس]]، اهتمام آنها برای زیارت [[عتبات عالیات]] در [[عراق]]، [[مشهد (شهر)|مشهد]] و [[بقیع]].<ref>تاريخ تشيع در عراق، ص٢٣٢و٢٣٣، آل بويه، ص۴٧١. </ref> | برخی از مواردی که باعث ایجاد نزاع میشد عبارت بود از: ناسزا به رهبران یک فرقه، برپایی عزاداری برای [[اهل بیت(ع)]]، برپایی جشن [[غدیر]]، ذکر «حی علی خیرالعمل» و گواهی دادن به ولایت [[امام علی(ع)]] در اذان و اقامه، استفاده شیعیان از رنگ سفید در برابر رنگ سیاه [[بنیعباس|بنی عباس]]، اهتمام آنها برای زیارت [[عتبات عالیات]] در [[عراق]]، [[مشهد (شهر)|مشهد]] و [[بقیع]].<ref>تاريخ تشيع در عراق، ص٢٣٢و٢٣٣، آل بويه، ص۴٧١. </ref> | ||
شماری از قصهگویان، که دانش کافی نداشته و از دروغ و جعل حدیث برای جذابیت سخنانشان استفاده میکردند، در مسجدها و كوچهها برای مردم سخن میگفتند. آنها برای گیرایی سخن خود از شیوههایی مانند، بيان رسا، عبارتهای مُسّجع و آواز دلنشين، بهره میبردند. فعالیت قصهگواین در ترغیب مردم به سوى آشوب و دشمنی با يكديگر مؤثر بود؛ از این رو، گاه از سوى حاكمان وقت، قصهخوانى ممنوع میشد. در سال ٣۶٧ق. كه نزاع مداوم ميان پيروان مذاهب اسلامى از جمله شيعيان و حنابله، شدید شد، [[عضدالدوله دیلمی|عضدالدوله ديلمى]]، فرمانرواى شيعى [[آل بویه|آلبويه]] قصهخوانی را ممنوع کرده و خون هر کسی که به قصهخوانى بپردازد هدر دانست.<ref>المنتظم، ج۵، ص١٢٢ و ج٧، ص٨٨؛ تيمة الدهر، ثعالبى، ج ١ ص٢٠۶. </ref> برخی، یکی دیگر از علتهای نزاع را، تألیف کتابهایی توسط افراد متعصب و ورد مطالب آن کتابها در سخنرانیها دانستهاند.<ref>يادنامه شريف رضى، ص٣٢١.</ref> | شماری از قصهگویان، که دانش کافی نداشته و از دروغ و جعل حدیث برای جذابیت سخنانشان استفاده میکردند، در مسجدها و كوچهها برای مردم سخن میگفتند. آنها برای گیرایی سخن خود از شیوههایی مانند، بيان رسا، عبارتهای مُسّجع و آواز دلنشين، بهره میبردند. فعالیت قصهگواین در ترغیب مردم به سوى آشوب و دشمنی با يكديگر مؤثر بود؛ از این رو، گاه از سوى حاكمان وقت، قصهخوانى ممنوع میشد. در سال ٣۶٧ق. كه نزاع مداوم ميان پيروان مذاهب اسلامى از جمله شيعيان و حنابله، شدید شد، [[عضدالدوله دیلمی|عضدالدوله ديلمى]]، فرمانرواى شيعى [[آل بویه|آلبويه]] قصهخوانی را ممنوع کرده و خون هر کسی که به قصهخوانى بپردازد هدر دانست.<ref>المنتظم، ج۵، ص١٢٢ و ج٧، ص٨٨؛ تيمة الدهر، ثعالبى، ج ١ ص٢٠۶. </ref> برخی، یکی دیگر از علتهای نزاع را، تألیف کتابهایی توسط افراد متعصب و ورد مطالب آن کتابها در سخنرانیها دانستهاند.<ref>يادنامه شريف رضى، ص٣٢١.</ref> | ||
'''دوران آل بویه''' | === '''دوران آل بویه''' === | ||
در دوره معزالدوله ديلمى، برخوردهايى كه ميان كرخىهاى شيعه و مخالفان آنان روى داد، تشديد شد. معزالدوله، در آغاز ورود به بغداد، شعائر شیعه را آشکار و رسمی کرد. از سال ۳۵۳ق. مراسم سوگوارى برای [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] و جشن روز [[غدیر]]، توسط معزالدوله ترویج شده و با وجود مخالفت حنابله، تا زمان عضدالدوله باقی بود. با این همه، [[آل بویه]]، برای پرهیز از اغتشاش در بغداد، با تعصبهای حنابله مقابله نکرده و دنبال ایجاد محیطی آرام بودند. در دوره اختلاف بین فرزندان عضدالدوله و ظهور آثار انحطاط قدرت آل بویه، به طور رسمی، عقاید شیعه نفی و سبّ برخی افراد مانند معاویه ممنوع شد. این اقدام، با عنوان منع نشر «اعتقادات قادری» انجام شد.<ref>تاريخ مردم ايران، ج٢، ص۴٧٩-۴٨١. </ref> این سیاست، در نیمه دوم سده چهارم و نیمه اول سده پنجم، در دروه نایب بهاءالدوله، در عراق از جمله کرخ و بغداد، دنبال شد. در دوره نایب بهاءالدوله دیلمی، که خود شیعه بود،<ref>تاريخ مردم ايران، ج٢، ص۴٧٩-۴٨١.</ref> روابط خوبی بین شیعه و سنی در کرخ و بغداد برقرار شده و زد و خوردها بیشتر، قومی و طایفهای بود. معارضه اهل سنت در این دوره با شیعیان، به صورت برگزاری مراسماتی در مقابل و شبیه به مراسمات شیعیان بود. بزرگان شیعه مانند [[شیخ مفید]]، برای جلوگیری از تنش و اختلاف تلاش میکردند.<ref>آل بويه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاريخ شيعه، ص٢٩۵. </ref> | در دوره معزالدوله ديلمى، برخوردهايى كه ميان كرخىهاى شيعه و مخالفان آنان روى داد، تشديد شد. معزالدوله، در آغاز ورود به بغداد، شعائر شیعه را آشکار و رسمی کرد. از سال ۳۵۳ق. مراسم سوگوارى برای [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] و جشن روز [[غدیر]]، توسط معزالدوله ترویج شده و با وجود مخالفت حنابله، تا زمان عضدالدوله باقی بود. با این همه، [[آل بویه]]، برای پرهیز از اغتشاش در بغداد، با تعصبهای حنابله مقابله نکرده و دنبال ایجاد محیطی آرام بودند. در دوره اختلاف بین فرزندان عضدالدوله و ظهور آثار انحطاط قدرت آل بویه، به طور رسمی، عقاید شیعه نفی و سبّ برخی افراد مانند معاویه ممنوع شد. این اقدام، با عنوان منع نشر «اعتقادات قادری» انجام شد.<ref>تاريخ مردم ايران، ج٢، ص۴٧٩-۴٨١. </ref> این سیاست، در نیمه دوم سده چهارم و نیمه اول سده پنجم، در دروه نایب بهاءالدوله، در عراق از جمله کرخ و بغداد، دنبال شد. در دوره نایب بهاءالدوله دیلمی، که خود شیعه بود،<ref>تاريخ مردم ايران، ج٢، ص۴٧٩-۴٨١.</ref> روابط خوبی بین شیعه و سنی در کرخ و بغداد برقرار شده و زد و خوردها بیشتر، قومی و طایفهای بود. معارضه اهل سنت در این دوره با شیعیان، به صورت برگزاری مراسماتی در مقابل و شبیه به مراسمات شیعیان بود. بزرگان شیعه مانند [[شیخ مفید]]، برای جلوگیری از تنش و اختلاف تلاش میکردند.<ref>آل بويه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاريخ شيعه، ص٢٩۵. </ref> | ||
'''عیاران''' | === '''عیاران''' === | ||
در سال ۴١۶ق. شماری از اهل سنت، با نام «عياران» به چپاول اموال مردم در كرخ پرداخته و منزل سيد مرتضی و محله زندگی او را آتش زده، گرانی و کمبود ارزاق، کرخ را فرا گرفت. در سال۴٢٣ق. مخالفان شیعه، با مردم كرخ درگير شده و شماری را كشتند. در سال ۴٢۵ق. عياران که با تجهيزات فراوان براى رفتن بر سر قبر [[مصعب بن زبير|مصعب بن زبير بن عوام]]، از محل اقامت خود بيرون آمده بودند، با شيعيان كرخ در باب ديزج و قلايين درگير شدند. طى آن بسيارى كشته شدند و عياران اجازه ندادند آب [[دجله]] به كرخ برسد. در سال ۴۴٢ق. روابط شيعه و سنى به مسالمت گراييد، ولی طولی نکشیده و درگيرىها از سر گرفته شد.<ref>آل بويه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاريخ شيعه، ص٢٩۵.</ref> به سبب درگیریها، شیعیان زیادی کشته، اموال آنها چپاول، مساجد آنان ویران و به عالمان آنان اهانت شد. شيعيان كرخ، اجازه نداشتند علاقه و ارادت خود را نسبت به [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] در مراسمها نشان دهند.<ref>تاريخ شيعه، ص١۵٠و١۵١.</ref> | در سال ۴١۶ق. شماری از اهل سنت، با نام «عياران» به چپاول اموال مردم در كرخ پرداخته و منزل سيد مرتضی و محله زندگی او را آتش زده، گرانی و کمبود ارزاق، کرخ را فرا گرفت. در سال۴٢٣ق. مخالفان شیعه، با مردم كرخ درگير شده و شماری را كشتند. در سال ۴٢۵ق. عياران که با تجهيزات فراوان براى رفتن بر سر قبر [[مصعب بن زبير|مصعب بن زبير بن عوام]]، از محل اقامت خود بيرون آمده بودند، با شيعيان كرخ در باب ديزج و قلايين درگير شدند. طى آن بسيارى كشته شدند و عياران اجازه ندادند آب [[دجله]] به كرخ برسد. در سال ۴۴٢ق. روابط شيعه و سنى به مسالمت گراييد، ولی طولی نکشیده و درگيرىها از سر گرفته شد.<ref>آل بويه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاريخ شيعه، ص٢٩۵.</ref> به سبب درگیریها، شیعیان زیادی کشته، اموال آنها چپاول، مساجد آنان ویران و به عالمان آنان اهانت شد. شيعيان كرخ، اجازه نداشتند علاقه و ارادت خود را نسبت به [[اهل بیت|اهل بیت(ع)]] در مراسمها نشان دهند.<ref>تاريخ شيعه، ص١۵٠و١۵١.</ref> | ||
==نواب اربعه در کرخ== | ==نواب اربعه در کرخ== | ||
خط ۹۱: | خط ۸۸: | ||
سازمان وکالت در دوره [[غيبت صغرى]]، در قالب چهار نماینده از طرف [[امام زمان(ع)]]، ادامه یافت. نمایندگان امام زمان(ع)، در کرخ فعالیت داشتهاند؛ این چهار نماینده که به سفرا یا نواب اربعه شهرت یافتند و برخی از فعالیتهای آنها در کرخ، عبارت است از: | سازمان وکالت در دوره [[غيبت صغرى]]، در قالب چهار نماینده از طرف [[امام زمان(ع)]]، ادامه یافت. نمایندگان امام زمان(ع)، در کرخ فعالیت داشتهاند؛ این چهار نماینده که به سفرا یا نواب اربعه شهرت یافتند و برخی از فعالیتهای آنها در کرخ، عبارت است از: | ||
'''عثمان بن سعيد''' | === '''عثمان بن سعيد''' === | ||
ابوعمرو عثمان بن سعید عمری، از قبيله [[بنیاسد بن خزیمه|بنىاسد]]، پس از شهادت امام حسن عسکری(ع)، از [[سامراء]] به بغداد هجرت کرده و در کرخ ساکن شد. برخی علت هجرت او را، دوری از دید مقامات دولتی و شیعهنشین بودن کرخ دانستهاند. عثمان بن سعید، خود را به صورت يكى از روغنفروشان بازار كرخ درآورده و وجوه شرعى را در كيسههاى روغن قرار داده و براى امام زمان(ع) مىبرد. او در بحثهاى كلامى، مجادلههاى اعتقادى و محافل سياسى كرخ حاضر نمىشد، که دلیل آن را دور نگهداشتن خود از بازرسىهاى حکومت عباسى دانستهاند. | ابوعمرو عثمان بن سعید عمری، از قبيله [[بنیاسد بن خزیمه|بنىاسد]]، پس از شهادت امام حسن عسکری(ع)، از [[سامراء]] به بغداد هجرت کرده و در کرخ ساکن شد. برخی علت هجرت او را، دوری از دید مقامات دولتی و شیعهنشین بودن کرخ دانستهاند. عثمان بن سعید، خود را به صورت يكى از روغنفروشان بازار كرخ درآورده و وجوه شرعى را در كيسههاى روغن قرار داده و براى امام زمان(ع) مىبرد. او در بحثهاى كلامى، مجادلههاى اعتقادى و محافل سياسى كرخ حاضر نمىشد، که دلیل آن را دور نگهداشتن خود از بازرسىهاى حکومت عباسى دانستهاند. | ||
بسيارى از وکیلان، در مراتبى از سازمان وکالت شیعه، در كرخ، بغداد و ساير شهرهاى عراق زير نظر عثمان بن سعید فعاليت مىكردند. عثمان، در كرخ با کمک سه معاون، این سازمان را اداره مىكرد. عثمان بن سعيد، در بغداد درگذشته و پيكرش در بخش غربى بغداد، در مسجد درب جبله، كه خيابانى منشعب از خيابان ميدان است دفن شد. اين مكان، جزء قلمرو كرخ شمرده شده است.<ref>شيخ طوسى، الغيبة، ص٢۵٨ و ٢٢٩ و ٢٣٢. </ref> | بسيارى از وکیلان، در مراتبى از سازمان وکالت شیعه، در كرخ، بغداد و ساير شهرهاى عراق زير نظر عثمان بن سعید فعاليت مىكردند. عثمان، در كرخ با کمک سه معاون، این سازمان را اداره مىكرد. عثمان بن سعيد، در بغداد درگذشته و پيكرش در بخش غربى بغداد، در مسجد درب جبله، كه خيابانى منشعب از خيابان ميدان است دفن شد. اين مكان، جزء قلمرو كرخ شمرده شده است.<ref>شيخ طوسى، الغيبة، ص٢۵٨ و ٢٢٩ و ٢٣٢. </ref> | ||
'''محمد بن عثمان''' | === '''محمد بن عثمان''' === | ||
پس از عثمان بن سعید عمری، فرزندش ابوجعفر [[محمد بن عثمان]]، نماینده امام زمان(ع) شده و به مدت نيم قرن در كرخ فعالیت کرد. وظیفه وی، بیشتر از نایب نخست بود؛ از این رو، شمار معاونان خود را از سه نفر،{{یادداشت|سه معاون وی عبارت بودند از: احمد بن اسحاق، محمد بن احمد قطان و حاجز وشّاء.}} به ده نفر افزايش داد. در ميان آنان [[حسين بن روح نوبختى]]، كه پس از او، نماینده امام(ع) گرديد، وجود داشت. فعّالترين وكيل كرخ، محمد بن احمد قطان بود؛ زيرا وى واسطه مستقيم بين امام زمان(ع) و شيعيان، از طريق سفير دوم بود. | پس از عثمان بن سعید عمری، فرزندش ابوجعفر [[محمد بن عثمان]]، نماینده امام زمان(ع) شده و به مدت نيم قرن در كرخ فعالیت کرد. وظیفه وی، بیشتر از نایب نخست بود؛ از این رو، شمار معاونان خود را از سه نفر،{{یادداشت|سه معاون وی عبارت بودند از: احمد بن اسحاق، محمد بن احمد قطان و حاجز وشّاء.}} به ده نفر افزايش داد. در ميان آنان [[حسين بن روح نوبختى]]، كه پس از او، نماینده امام(ع) گرديد، وجود داشت. فعّالترين وكيل كرخ، محمد بن احمد قطان بود؛ زيرا وى واسطه مستقيم بين امام زمان(ع) و شيعيان، از طريق سفير دوم بود. | ||
محمد بن عثمان، فعاليتهاى مخفیانه گستردهاى با وکیلان خود داشته و بیشتر، در محله كرخ و برخى توابع، با آنان ديدار مىكرد. به گزارش [[شيخ صدوق]]، وی با ابن متيل قمى، در خرابهاى كه به عباسيه معروف بوده و در بخش غربى [[دجله]] و كرخ قرار داشت، ديدار مىكرد. محمد بن عثمان، در آنجا نامهاى كه امام زمان(ع) خطاب به او نوشته بود را خوانده و سپس پاره مىكرد. وی در سال ٣٠۵ق. درگذشته و پيكرش در خانه خودش در جادهاى كه از كرخ به كوفه ختم مىشد، دفن گرديد.<ref>همان، ص١٩٣، ١٩۵، ١٩٨ و ٢٣٨؛ رجال نجاشى، ص١٩٨؛ آقابزرگ تهرانى، نوابع الرواة، ص١٨۶. </ref> | محمد بن عثمان، فعاليتهاى مخفیانه گستردهاى با وکیلان خود داشته و بیشتر، در محله كرخ و برخى توابع، با آنان ديدار مىكرد. به گزارش [[شيخ صدوق]]، وی با ابن متيل قمى، در خرابهاى كه به عباسيه معروف بوده و در بخش غربى [[دجله]] و كرخ قرار داشت، ديدار مىكرد. محمد بن عثمان، در آنجا نامهاى كه امام زمان(ع) خطاب به او نوشته بود را خوانده و سپس پاره مىكرد. وی در سال ٣٠۵ق. درگذشته و پيكرش در خانه خودش در جادهاى كه از كرخ به كوفه ختم مىشد، دفن گرديد.<ref>همان، ص١٩٣، ١٩۵، ١٩٨ و ٢٣٨؛ رجال نجاشى، ص١٩٨؛ آقابزرگ تهرانى، نوابع الرواة، ص١٨۶. </ref> | ||
'''حسين بن روح''' | === '''حسين بن روح''' === | ||
[[حسین بن روح نوبختی|ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی]]، پس از درگذشت نایب دوم، به مرکز سازمان امامیه یا دارالنیابه، در کرخ رفته و امانتهای نایب دوم را که شامل صندوقهای خزانه و مهرهای امام(ع) بود را گرفت. دستیار نزدیک حسین بن روح در کرخ، محمد بن علی شلمعانی بود. وی از فقیهان و سرشناسان شیعه بوده و آثارى درباره فقه و كلام تأليف كرده بود. او از سوى حسين بن روح، سالها هدايت شيعيان را در بغداد، توابع آن و كوفه عهدهدار بود. با این همه، از مسیر تشیع منحرف شد. برخی علت آن را، جاهطلبى سياسى وی دانستهاند. حسین بن روح، او را از سمتش بركنار و نادرستى عقايدش را در همه جا منتشر کرد. ابن روح، در ١٨ [[شعبان]] ٣٢۶ق. درگذشته و در روستای نوبختيه، در سمت غربى بغداد، در قلمرو كرخ دفن شد.<ref>الغيبة، ص٢۵٠، و ٢۵۶؛ ذهبى، العبر، ج٢، ص١٩١؛ همو، تاريخ الاسلام، ص١٣٢؛ آقابزرگ تهرانى، نوابغ الرواة، ص٢٨٩؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ص۵١٧.</ref> | [[حسین بن روح نوبختی|ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی]]، پس از درگذشت نایب دوم، به مرکز سازمان امامیه یا دارالنیابه، در کرخ رفته و امانتهای نایب دوم را که شامل صندوقهای خزانه و مهرهای امام(ع) بود را گرفت. دستیار نزدیک حسین بن روح در کرخ، محمد بن علی شلمعانی بود. وی از فقیهان و سرشناسان شیعه بوده و آثارى درباره فقه و كلام تأليف كرده بود. او از سوى حسين بن روح، سالها هدايت شيعيان را در بغداد، توابع آن و كوفه عهدهدار بود. با این همه، از مسیر تشیع منحرف شد. برخی علت آن را، جاهطلبى سياسى وی دانستهاند. حسین بن روح، او را از سمتش بركنار و نادرستى عقايدش را در همه جا منتشر کرد. ابن روح، در ١٨ [[شعبان]] ٣٢۶ق. درگذشته و در روستای نوبختيه، در سمت غربى بغداد، در قلمرو كرخ دفن شد.<ref>الغيبة، ص٢۵٠، و ٢۵۶؛ ذهبى، العبر، ج٢، ص١٩١؛ همو، تاريخ الاسلام، ص١٣٢؛ آقابزرگ تهرانى، نوابغ الرواة، ص٢٨٩؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ص۵١٧.</ref> | ||
'''على بن محمد سمرى''' | === '''على بن محمد سمرى''' === | ||
پس از درگذشت حسین بن روح، ابوالحسن على بن محمد سمرى، جانشين او شد. وی پس از سه سال، در ١۵ [[شعبان]] ٣٢٩ق. درگذشته و پيكرش در خيابان خلجانى در ربع المحول دفن شد. بر پایه گزارش [[ياقوت حموى]]، اين مكان در شمال روستاى براثا و در سمت غربى بغداد قرار داشت.<ref>الغيبة، ص٢۵٧و٢۵٨؛ بحارالانوار، ج۵١، ص٣۶٢؛ معجمالبلدان، ج ١، ص۵٣٢؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم، ص٢١١و٢٢١.</ref> | پس از درگذشت حسین بن روح، ابوالحسن على بن محمد سمرى، جانشين او شد. وی پس از سه سال، در ١۵ [[شعبان]] ٣٢٩ق. درگذشته و پيكرش در خيابان خلجانى در ربع المحول دفن شد. بر پایه گزارش [[ياقوت حموى]]، اين مكان در شمال روستاى براثا و در سمت غربى بغداد قرار داشت.<ref>الغيبة، ص٢۵٧و٢۵٨؛ بحارالانوار، ج۵١، ص٣۶٢؛ معجمالبلدان، ج ١، ص۵٣٢؛ تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم، ص٢١١و٢٢١.</ref> | ||
==رویدادهای خونین== | ==رویدادهای خونین== | ||
==== | ====یورش پسر مستعصم عباسی==== | ||
در اواخر دوره مستعصم [[بنیعباس|عباسی]]، در سال ۶۵۰ق. میان شیعیان کرخ و شماری از حامیان خلیفه نزاعی واقع شد. ابوبکر، پسر مستعصم مأمور خاموش کردن این نزاع شد. وی به محله کرخ یورش برده و این ناحیه و [[آستان مقدس کاظمین|مشهد امام کاظم(ع)]] را چپاول کرده، شماری را کشته و عدهای از سادات و علویان را اسیر کرد. بر پایه قولی، هزار دختر را دستگیر کرده و با خود بردند. ابن علقمی قمی، وزیر شیعه مستعصم بالله، که از این رویداد متأثر شده بود، شرح آن را نگاشته و برای برخی از عالمان فرستاد.<ref>ابنتعزى بردى، النجوم الزاهره، ج٧، ص۴٧؛ ابنعماد، شذرات الذهب، ج۵، ص٢٧١و٢٧٢؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج۴، ص٣٢٧. </ref> | در اواخر دوره مستعصم [[بنیعباس|عباسی]]، در سال ۶۵۰ق. میان شیعیان کرخ و شماری از حامیان خلیفه نزاعی واقع شد. ابوبکر، پسر مستعصم مأمور خاموش کردن این نزاع شد. وی به محله کرخ یورش برده و این ناحیه و [[آستان مقدس کاظمین|مشهد امام کاظم(ع)]] را چپاول کرده، شماری را کشته و عدهای از سادات و علویان را اسیر کرد. بر پایه قولی، هزار دختر را دستگیر کرده و با خود بردند. ابن علقمی قمی، وزیر شیعه مستعصم بالله، که از این رویداد متأثر شده بود، شرح آن را نگاشته و برای برخی از عالمان فرستاد.<ref>ابنتعزى بردى، النجوم الزاهره، ج٧، ص۴٧؛ ابنعماد، شذرات الذهب، ج۵، ص٢٧١و٢٧٢؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج۴، ص٣٢٧. </ref> | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۱۹: | ||
==عالمان== | ==عالمان== | ||
===شیخ مفید=== | |||
محمد بن نعمان، مشهور به [[شيخ مفيد]]، ۴۰ سال حوزه علميه كرخ را اداره کرده و در همين زمان مرجعيت شيعيان جهان عصر خود را نيز عهدهدار بود.<ref name=":8">ميرزا عبدالله افندى، رياض العلما، ج۵، ص١٧٨؛ تايخ تشيع در عراق، ص٢۴٣و٢۴۴.</ref> برخی، شیخ مفید را بنیانگزار نخستین حوزه علمیه منظم کرخ دانستهاند. او، درس خود را در کرخ، در مسجد خود، در گذرگاه درب الرياح، يا در خانهاش در همين محلّه برگزار مىكرد. گاهی عضدالدوله دیلمی به دیدارش رفته و در درس او شرکت میکرد.<ref>على دوانى، مفاخر اسلام، ج٣، ص٢۴٠؛ مارتين مك درموت، انديشههاى كلامى شيخ مفيد، ص١٨.</ref> او شاگردانی مانند [[سيد رضى]]، [[سيد مرتضى]]، [[شيخ طوسى]]، [[نجاشى]]، [[سلار دیلمی|سلاّر ديلمى]] و كراجكى تربیت کرد.<ref name=":8" /> ذهبى تاریخنگار [[سلفیه|سلفی]]، او را شیخ بزرگ شیعیان و یکی از ویژگیهای او را قدرت مناظره و حاضرجوابىهاى منطقى او دانسته است.<ref>تاريخ بغداد، ج٣، ص٢٣١.</ref> شیخ مفید با افرادی مانند قاضى عبدالجبار معتزلى پيشواى معتزليان، قاضى ابوبكر باقلانى رئيس اشعريان و على بن عيسى رمانى عالم نحوی و كلامی، در مباحث اعتقادى و مبانى مذهبها مناظره کرده و بر آنها پیروز شد. لقب «مفيد»، توسط على بن عيسى رمّانى به سبب احاطه علمى و قدرت بيان شیخ مفید، به وى داده شد.<ref>هزاره شيخ طوسى، ص۶و٧.</ref> ابننديم، در «الفهرست» كه در سال ٣٧٧ق. نگاشته شده و در آن زمان شيخ مفيد ۴۰ ساله بوده، او را رئیس متکمان شیعه معرفی کرده و در علم کلام بر مبنای شیعه، از همه برتر دانسته است.<ref>فهرست ابن نديم ص٢۶۶ به بعد.</ref> | محمد بن نعمان، مشهور به [[شيخ مفيد]]، ۴۰ سال حوزه علميه كرخ را اداره کرده و در همين زمان مرجعيت شيعيان جهان عصر خود را نيز عهدهدار بود.<ref name=":8">ميرزا عبدالله افندى، رياض العلما، ج۵، ص١٧٨؛ تايخ تشيع در عراق، ص٢۴٣و٢۴۴.</ref> برخی، شیخ مفید را بنیانگزار نخستین حوزه علمیه منظم کرخ دانستهاند. او، درس خود را در کرخ، در مسجد خود، در گذرگاه درب الرياح، يا در خانهاش در همين محلّه برگزار مىكرد. گاهی عضدالدوله دیلمی به دیدارش رفته و در درس او شرکت میکرد.<ref>على دوانى، مفاخر اسلام، ج٣، ص٢۴٠؛ مارتين مك درموت، انديشههاى كلامى شيخ مفيد، ص١٨.</ref> او شاگردانی مانند [[سيد رضى]]، [[سيد مرتضى]]، [[شيخ طوسى]]، [[نجاشى]]، [[سلار دیلمی|سلاّر ديلمى]] و كراجكى تربیت کرد.<ref name=":8" /> ذهبى تاریخنگار [[سلفیه|سلفی]]، او را شیخ بزرگ شیعیان و یکی از ویژگیهای او را قدرت مناظره و حاضرجوابىهاى منطقى او دانسته است.<ref>تاريخ بغداد، ج٣، ص٢٣١.</ref> شیخ مفید با افرادی مانند قاضى عبدالجبار معتزلى پيشواى معتزليان، قاضى ابوبكر باقلانى رئيس اشعريان و على بن عيسى رمانى عالم نحوی و كلامی، در مباحث اعتقادى و مبانى مذهبها مناظره کرده و بر آنها پیروز شد. لقب «مفيد»، توسط على بن عيسى رمّانى به سبب احاطه علمى و قدرت بيان شیخ مفید، به وى داده شد.<ref>هزاره شيخ طوسى، ص۶و٧.</ref> ابننديم، در «الفهرست» كه در سال ٣٧٧ق. نگاشته شده و در آن زمان شيخ مفيد ۴۰ ساله بوده، او را رئیس متکمان شیعه معرفی کرده و در علم کلام بر مبنای شیعه، از همه برتر دانسته است.<ref>فهرست ابن نديم ص٢۶۶ به بعد.</ref> | ||
===سید مرتضی=== | |||
پس از درگذشت شيخ مفيد، در سال ۴١٣ق. [[سيد مرتضى]] رهبری حوزه علميه و مرجعيت جهان تشيع را عهدهدار شد. وی را در دانشهای اسلامی گوناگون صاحب نظر، ادیب و شاعر دانستهاند. سید مرتضی، مناصبی مانند نقابت علویان، اميرى [[حج]]، رياست ديوان مظالم و قضاوت را عهدهدار بود. اين ويژگىها اعتبار و نفوذ سياسى اجتماعى او را بالا برده بود. سيد مرتضى در كرخ، دارالعلمى براى تحقيق، مطالعه و تدريس طالبان علم ساخته و مجالس درس آنها با وجود عالمان و ادبايى از همه طوايف اسلامى آراسته میشد. سيد مرتضى نخست در باب المحولِ كرخ، در خانه پدرى سكونت داشت. او سه خانه ديگر به ترتيب در كنار نهر صراة، گذر درب جميل كرخ و در كنار [[دجله]] بنا کرد. این خانهها، محل ضيافت تازهواردان، پناهگاهى براى افراد بىپناه، محل درس و بحث و داراى كتابخانههاى نفيسى بود. نخستین خانه، در حوادث و فتنههاى [[حنبلیه|حنبلىهاى]] متعصب، در سال ۴٢٢ق. ویران و سوزانده شده و سيد به خانه ديگر خود در كرخ منتقل شد؛ جلالالدوله، فرزند بهاءالدوله پادشاه ديلمى، دو بار به این خانه پناهنده شد. دارالعلم سيد مرتضى، كه شبيه پژوهشگاههاى امروزى بود، در يكى از اين خانهها شكل گرفت. اضافه بر اين، شريف مرتضى براى شاگردان مدرسه كرخ حقوق ماهيانهاى قرار داده بود. وقف يك مزرعه از املاك خود براى تهيه كاغذ اهل علم و تأسيس كتابخانهاى غنی، از ديگر تلاشهاى سيد مرتضى بود.<ref>ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج٣، ص٣١٣و٣١۴؛ فوائد الرضويه، ص٢٨۴؛ مفاخر اسلام، ج٣، ص٢٩٠؛ محمدباقر موسوى خوانسارى، روضات الجنات، ج۴، ص٢٩۶و٢٩٧.</ref> به گفته ابوالقاسم تنوخى، قاضى [[مدائن]] که یکی از شاگردان سید مرتضی نیز بود، كتابخانه سيد مرتضى ۸۰ هزار جلد كتاب داشته كه آنها را خوانده يا تأليف كرده بود. رافعى، تعداد كتابهاى او را ۱۱۴ هزار جلد ذكر كرده است.<ref>محمود شريفى، سيد مرتضى پرچمدار علم و سياست، ص٣٨. </ref> وی در سال ۴٣۶ق. درگذشته و پيكرش در خانهاش در كرخ دفن شد؛ ولی بعدها آن را به [[كربلا]] انتقال داده و در كنار پدر و [[سید رضی|برادرش]] دفن شد.<ref>سيد محمد صادق موسوى گرمارودى، آيينهداران آفتاب، ص۴۵٢و۴۵٣.</ref> | پس از درگذشت شيخ مفيد، در سال ۴١٣ق. [[سيد مرتضى]] رهبری حوزه علميه و مرجعيت جهان تشيع را عهدهدار شد. وی را در دانشهای اسلامی گوناگون صاحب نظر، ادیب و شاعر دانستهاند. سید مرتضی، مناصبی مانند نقابت علویان، اميرى [[حج]]، رياست ديوان مظالم و قضاوت را عهدهدار بود. اين ويژگىها اعتبار و نفوذ سياسى اجتماعى او را بالا برده بود. سيد مرتضى در كرخ، دارالعلمى براى تحقيق، مطالعه و تدريس طالبان علم ساخته و مجالس درس آنها با وجود عالمان و ادبايى از همه طوايف اسلامى آراسته میشد. سيد مرتضى نخست در باب المحولِ كرخ، در خانه پدرى سكونت داشت. او سه خانه ديگر به ترتيب در كنار نهر صراة، گذر درب جميل كرخ و در كنار [[دجله]] بنا کرد. این خانهها، محل ضيافت تازهواردان، پناهگاهى براى افراد بىپناه، محل درس و بحث و داراى كتابخانههاى نفيسى بود. نخستین خانه، در حوادث و فتنههاى [[حنبلیه|حنبلىهاى]] متعصب، در سال ۴٢٢ق. ویران و سوزانده شده و سيد به خانه ديگر خود در كرخ منتقل شد؛ جلالالدوله، فرزند بهاءالدوله پادشاه ديلمى، دو بار به این خانه پناهنده شد. دارالعلم سيد مرتضى، كه شبيه پژوهشگاههاى امروزى بود، در يكى از اين خانهها شكل گرفت. اضافه بر اين، شريف مرتضى براى شاگردان مدرسه كرخ حقوق ماهيانهاى قرار داده بود. وقف يك مزرعه از املاك خود براى تهيه كاغذ اهل علم و تأسيس كتابخانهاى غنی، از ديگر تلاشهاى سيد مرتضى بود.<ref>ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج٣، ص٣١٣و٣١۴؛ فوائد الرضويه، ص٢٨۴؛ مفاخر اسلام، ج٣، ص٢٩٠؛ محمدباقر موسوى خوانسارى، روضات الجنات، ج۴، ص٢٩۶و٢٩٧.</ref> به گفته ابوالقاسم تنوخى، قاضى [[مدائن]] که یکی از شاگردان سید مرتضی نیز بود، كتابخانه سيد مرتضى ۸۰ هزار جلد كتاب داشته كه آنها را خوانده يا تأليف كرده بود. رافعى، تعداد كتابهاى او را ۱۱۴ هزار جلد ذكر كرده است.<ref>محمود شريفى، سيد مرتضى پرچمدار علم و سياست، ص٣٨. </ref> وی در سال ۴٣۶ق. درگذشته و پيكرش در خانهاش در كرخ دفن شد؛ ولی بعدها آن را به [[كربلا]] انتقال داده و در كنار پدر و [[سید رضی|برادرش]] دفن شد.<ref>سيد محمد صادق موسوى گرمارودى، آيينهداران آفتاب، ص۴۵٢و۴۵٣.</ref> | ||
===سید رضی=== | |||
[[سيد رضى]]، برادر [[سید مرتضی]]، از عالمان شیعه و شاگردان [[شیخ مفید]]، مركزى علمى در كرخ بنا کرد.<ref>کرخ در قلمرو تاریخ، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۸۰.</ref> | [[سيد رضى]]، برادر [[سید مرتضی]]، از عالمان شیعه و شاگردان [[شیخ مفید]]، مركزى علمى در كرخ بنا کرد.<ref>کرخ در قلمرو تاریخ، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۸۰.</ref> | ||
===شیخ طوسی=== | |||
ابوجعفر محمد بن حسن، معروف به [[شيخ طوسى]]، در سال ۴٠٨ق. در ۲۳ سالگى در حوزه كرخ در درس [[شيخ مفيد]] حضور یافته و پس از درگذشت او، ٢٣ سال از [[سيد مرتضى]] بهره برد. او از ابوعلى حسن بن محمد بن حمامى، راوى نسخه كاملى از [[صحيفه سجاديه]]، نیز استفاده کرده است. ابن حمامی، در خانهاش، واقع در كرخ، مجلس علمى ترتيب مىداد. شيخ طوسى پس از درگذشت استادش سيد مرتضى، شاگردانی بسیاری داشته و نزدیک به ۳۰۰ نفر از عالمان شیعه و شماری از عالمان اهل سنت از او بهره بردند. شيخ طوسى تا دوازده سال پس از سيد مرتضى، رياست شيعيان را عهدهدار بود. در نيمه سده پنجم قمری، كرسى علم كلام كه به عالمترین فرد اختصاص داشت، به شيخ طوسى رسيد. اين مقام، بزرگترين منصب علمى رسمىاى بود كه در مركز خلافت عباسيان و جامعه اهل سنّت، نصيب عالم شيعىِ ساكن در كرخ مىشد.<ref name=":9">مامقانى، تنقيح المقال فى علمالرجال، ج٣، ص١٠۵؛ سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج ١، ص١۴۵؛ شيخ آقابزرگ تهرانى، زندگىنامه شيخ طوسى، ترجمه عليرضا ميرزا محمد و سيد حميد طبيبيان، ص۵٢ و ۵٣. </ref> | ابوجعفر محمد بن حسن، معروف به [[شيخ طوسى]]، در سال ۴٠٨ق. در ۲۳ سالگى در حوزه كرخ در درس [[شيخ مفيد]] حضور یافته و پس از درگذشت او، ٢٣ سال از [[سيد مرتضى]] بهره برد. او از ابوعلى حسن بن محمد بن حمامى، راوى نسخه كاملى از [[صحيفه سجاديه]]، نیز استفاده کرده است. ابن حمامی، در خانهاش، واقع در كرخ، مجلس علمى ترتيب مىداد. شيخ طوسى پس از درگذشت استادش سيد مرتضى، شاگردانی بسیاری داشته و نزدیک به ۳۰۰ نفر از عالمان شیعه و شماری از عالمان اهل سنت از او بهره بردند. شيخ طوسى تا دوازده سال پس از سيد مرتضى، رياست شيعيان را عهدهدار بود. در نيمه سده پنجم قمری، كرسى علم كلام كه به عالمترین فرد اختصاص داشت، به شيخ طوسى رسيد. اين مقام، بزرگترين منصب علمى رسمىاى بود كه در مركز خلافت عباسيان و جامعه اهل سنّت، نصيب عالم شيعىِ ساكن در كرخ مىشد.<ref name=":9">مامقانى، تنقيح المقال فى علمالرجال، ج٣، ص١٠۵؛ سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج ١، ص١۴۵؛ شيخ آقابزرگ تهرانى، زندگىنامه شيخ طوسى، ترجمه عليرضا ميرزا محمد و سيد حميد طبيبيان، ص۵٢ و ۵٣. </ref> | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۳۷: | ||
==بزرگان== | ==بزرگان== | ||
===معروف کرخی=== | |||
معروف بن فيروز كرخى، با کنیه ابومحفوظ (م.٢٠٠ق) از عارفان و بزرگان اهل سلوك بوده و به معروف کرخی شهرت دارد. گفته شده وی از موالى [[امام كاظم(ع)]] بوده<ref>لغتنامه دهخدا، ج١۴، ص٢١١۵٢.</ref> و پدر و مادرش [[نصرانى]] بودهاند، ولی خود به دست [[امام رضا(ع)]] مسلمان گرديد و از محضر وی بهره برد. گروهى از عارفان كه در سلسله مشايخ خود، به معروف كرخى و به واسطه او به [[امام رضا(ع)]] مىرسند، به «سلسلةالذهب»{{یادداشت|رشته طلايى.}} مشهورند. شهيد مطهرى او را از بزرگان و مشاهير اهل عرفان دانسته است.<ref>خدمات متقابل اسلام و ايران، ص۶۴۶.</ref> | معروف بن فيروز كرخى، با کنیه ابومحفوظ (م.٢٠٠ق) از عارفان و بزرگان اهل سلوك بوده و به معروف کرخی شهرت دارد. گفته شده وی از موالى [[امام كاظم(ع)]] بوده<ref>لغتنامه دهخدا، ج١۴، ص٢١١۵٢.</ref> و پدر و مادرش [[نصرانى]] بودهاند، ولی خود به دست [[امام رضا(ع)]] مسلمان گرديد و از محضر وی بهره برد. گروهى از عارفان كه در سلسله مشايخ خود، به معروف كرخى و به واسطه او به [[امام رضا(ع)]] مىرسند، به «سلسلةالذهب»{{یادداشت|رشته طلايى.}} مشهورند. شهيد مطهرى او را از بزرگان و مشاهير اهل عرفان دانسته است.<ref>خدمات متقابل اسلام و ايران، ص۶۴۶.</ref> | ||
===سرقسطی=== | |||
سَرَقُسطى، شاگرد و مريد معروف كرخى است كه سخنان بسيارى در توحيد و شناخت خدا دارد. گفته شده تاجر بوده و در محله كرخ بغداد به تجارت مشغول بود؛ ولی یکباره تحولى در زندگى او رخ داد و با ذكر و تزكيه، به مقامات معنوى رسید.{{یادداشت|سرسقطى، به مدت ۳۰ سال به دليل بر زبان آوردن یک ذكر الحمدلله استغفار مىكرد؛ وقتى از سببش پرسيدند، گفت: «شبى در بازار كرخ آتشسوزی رخ داد؛ بيرون آمدم تا ببينم آتش به مغازه من رسيده است يا نه، دیدم به مغازه من آسيبى وارد نرسیده است؛ پس گفتم: الحمدلله. ناگهان به خود آمدم و گفتم آيا نبايد از آتشسوزى در مغازههاى ديگر مسلمانان غمگین باشم؟!»}}<ref>خدمات متقابل اسلام و ايران، ص۶۴٧؛ آدام متز، تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ترجمه عليرضا ذكاوتى، ج٢، ص٣١٢؛ زكريا بن محمد قزوينى، آثارالبلاد و اخبارالعباد، ص۵١٧.</ref> | سَرَقُسطى، شاگرد و مريد معروف كرخى است كه سخنان بسيارى در توحيد و شناخت خدا دارد. گفته شده تاجر بوده و در محله كرخ بغداد به تجارت مشغول بود؛ ولی یکباره تحولى در زندگى او رخ داد و با ذكر و تزكيه، به مقامات معنوى رسید.{{یادداشت|سرسقطى، به مدت ۳۰ سال به دليل بر زبان آوردن یک ذكر الحمدلله استغفار مىكرد؛ وقتى از سببش پرسيدند، گفت: «شبى در بازار كرخ آتشسوزی رخ داد؛ بيرون آمدم تا ببينم آتش به مغازه من رسيده است يا نه، دیدم به مغازه من آسيبى وارد نرسیده است؛ پس گفتم: الحمدلله. ناگهان به خود آمدم و گفتم آيا نبايد از آتشسوزى در مغازههاى ديگر مسلمانان غمگین باشم؟!»}}<ref>خدمات متقابل اسلام و ايران، ص۶۴٧؛ آدام متز، تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ترجمه عليرضا ذكاوتى، ج٢، ص٣١٢؛ زكريا بن محمد قزوينى، آثارالبلاد و اخبارالعباد، ص۵١٧.</ref> | ||
===محمد بن قاسم کرخی=== | |||
ابوجعفر محمد بن قاسم كرخى، از كارگزاران حكومتى اهل كرخ بوده که در سال ٣٢۴ق. وزير خليفه [[بنیعباس|عباسى]]، الراضى بالله گرديد. وزارت وی كوتاه بود و ذىحجه ٣٢۵ق. به پایان رسید.<ref>مسكويه، تجارب الامم، ج۵ ص۴۴٣-۴۴۵، شيخ عباس قمى، تتمة المنتهى، ص٢۶١.</ref> | ابوجعفر محمد بن قاسم كرخى، از كارگزاران حكومتى اهل كرخ بوده که در سال ٣٢۴ق. وزير خليفه [[بنیعباس|عباسى]]، الراضى بالله گرديد. وزارت وی كوتاه بود و ذىحجه ٣٢۵ق. به پایان رسید.<ref>مسكويه، تجارب الامم، ج۵ ص۴۴٣-۴۴۵، شيخ عباس قمى، تتمة المنتهى، ص٢۶١.</ref> | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۶۴: | ||
در روايات متعددى از فضايل اين مسجد ياد شده و در كتب فقهى نیز نام آن آمده است.<ref>المنتظم، ج٨، ص۴۴.</ref> | در روايات متعددى از فضايل اين مسجد ياد شده و در كتب فقهى نیز نام آن آمده است.<ref>المنتظم، ج٨، ص۴۴.</ref> | ||
==پانوشت== | ==پانوشت== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |