کرخ: تفاوت میان نسخهها
اصلاح املا
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح سجاوندی) |
(اصلاح املا) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
== موقعیت == | == موقعیت == | ||
دهکده کرخ، در [[ | دهکده کرخ، در [[بینالنهرین|بینالنهرین]]، نزدیکی تیسفون، مرکز [[ساسانیان]] قرار داشت.<ref name=":0">مجمل التواریخ و القصص، تصحیح ملک الشعرای بهار، ص ۶٣؛ تجارب الامم، ترجمه علینقی فندوی، ج۵، ص٢٠٧.</ref> این دهکده، در دوره منصور عباسی و تأسیس شهر جدید بغداد، بیرون یکی از دروازهها به نام «کوفه» و در جنوب غربی [[بغداد]] قرار میگرفت.<ref name=":1">تاریخ بغداد، ج ١، ص٨٠و٨١.</ref> دهکده کرخ، پس از گسترش [[بغداد]]، جزء یکی از محلههای آن قرار گرفت.<ref name=":2">محمد کاظم خواجویان، تاریخ تشیع، ص ١١٣؛ دلیسی اولیدی، انتقال علوم یونانی به عالم اسلام، ترجمه احمد آرام، ص ٢٣٣؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص٢۵۵.</ref> | ||
== مناطق همنام == | == مناطق همنام == | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
کرخ، توسط شاهپور دوم (ح. ۳۱۰–۳۷۹ق)، از فرمانروایان [[ساسانیان|ساسانی]]، مشهور به شاپور ذوالاکتاف، پایهگذاری شد. او در منطقه [[بینالنهرین]]، در نبرد با [[روم|رومیان]]، برای دفع تهاجم آنها، آبادیهای گوناگونی ساخت، که یکی از آنها دهکده کرخ است. هدف از پایهگذاری این دهکده، استقرار نیروهای نظامی و ایجاد پایگاه مقاومت در برابر رومیها بود.<ref name=":0"/> برخی بنیانگذار کرخ را منصور [[بنیعباس|عباسی]] دانسته و برخی دیگر رد کردهاند.<ref>کرخ در قلمرو تاریخ، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۵۳.</ref> | کرخ، توسط شاهپور دوم (ح. ۳۱۰–۳۷۹ق)، از فرمانروایان [[ساسانیان|ساسانی]]، مشهور به شاپور ذوالاکتاف، پایهگذاری شد. او در منطقه [[بینالنهرین]]، در نبرد با [[روم|رومیان]]، برای دفع تهاجم آنها، آبادیهای گوناگونی ساخت، که یکی از آنها دهکده کرخ است. هدف از پایهگذاری این دهکده، استقرار نیروهای نظامی و ایجاد پایگاه مقاومت در برابر رومیها بود.<ref name=":0"/> برخی بنیانگذار کرخ را منصور [[بنیعباس|عباسی]] دانسته و برخی دیگر رد کردهاند.<ref>کرخ در قلمرو تاریخ، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۵۳.</ref> | ||
در کتاب حدود العالم، ساخت کرخ، به معتصم [[بنیعباس|عباسی]] و پایان آن به مأمون نسبت داده شده است.<ref>حدود العالم من المشرق الی المغرب ( | در کتاب حدود العالم، ساخت کرخ، به معتصم [[بنیعباس|عباسی]] و پایان آن به مأمون نسبت داده شده است.<ref>حدود العالم من المشرق الی المغرب (تألیف ٣٧٢)، به کوشش منوچهر ستوده، ص ١۵۴.</ref> برخی این نسبت را رد کردهاند؛ زیرا معتصم عباسی (ح. ٢١٨-٢٢٧ق)، پس از مأمون (ح. ١٩٨-٢١٨ق) حکومت میکرده است؛ از این رو، نمیتوانسته کار مأمون را دنبال کند.<ref name=":3">کرخ در قلمرو تاریخ، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۵۴.</ref> به باور برخی، معتصم عباسی، کرخ سامرا را بنا کرده، (نه کرخ بغداد) و متوکل عباسی (ح. ۲۳۳–۲۴۷ق) کار او را دنبال کرده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج٢، ص۴۶٨؛ یعقوبی، البلدان، ص٣٢، ٣٩ و۴٠. .</ref> برخی، نویسندگان دائرةالمعارف تشیع<ref>دائرة المعارف تشیع، ج١۴، ص٢٧.</ref> و لغتنامه دهخدا را،<ref>لغتنامه دهخدا، ج١٢، ص١٨٢۴٧.</ref> برای ورود این اشتباه به کتابهایشان، سرزنش کردهاند.<ref name=":3"/> ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسی<ref>مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، ج ١، ص١۵٩، ١١٠، ٧٨، ٣۵و١٧٠. .</ref> و ابن حوقل<ref>ابن حومل، صورة الارض، ج ١، ص٢١۶و٢١٧.</ref> نیز، این دو کرخ را از یکدیگر تفکیک کردهاند. | ||
== گسترش == | == گسترش == | ||
[[پرونده:کرخه۲.PNG|بندانگشتی|محله کرخ، در [[بغداد|بغدادِ]] کنونی.|جایگزین=]] | [[پرونده:کرخه۲.PNG|بندانگشتی|محله کرخ، در [[بغداد|بغدادِ]] کنونی.|جایگزین=]] | ||
منصور عباسی، پایتخت را از [[استان انبار|هاشمیه]]، به شهر [[بغداد]]، که خود در ساحل غربی [[دجله|رود دجله]] و نزدیک [[مدائن]] بنا کرده بود، انتقال داد.<ref>تجارب السلف ص ١٠۶؛ البلدان، ص۶و٧.</ref> ساختمان شهر، در سال ١۴۵ق. آغاز و در سال ١۴٩ق. پایان یافت.<ref name=":4">آلبرت حورانی، تاریخ مردمان عرب، ترجمه فرید جواهر کلام، ص۶٣؛ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، ص٧١.</ref> سرزمینی که بغداد در آن ساخته شد، خالی از سکنه نبود. از زمانهای گذشته، روستاهای آبادی در آن وجود داشت؛ یکی از آنها بغداد نام داشت، که کانون اصلی شهر جدید گردید. روستای دیگر | منصور عباسی، پایتخت را از [[استان انبار|هاشمیه]]، به شهر [[بغداد]]، که خود در ساحل غربی [[دجله|رود دجله]] و نزدیک [[مدائن]] بنا کرده بود، انتقال داد.<ref>تجارب السلف ص ١٠۶؛ البلدان، ص۶و٧.</ref> ساختمان شهر، در سال ١۴۵ق. آغاز و در سال ١۴٩ق. پایان یافت.<ref name=":4">آلبرت حورانی، تاریخ مردمان عرب، ترجمه فرید جواهر کلام، ص۶٣؛ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، ص٧١.</ref> سرزمینی که بغداد در آن ساخته شد، خالی از سکنه نبود. از زمانهای گذشته، روستاهای آبادی در آن وجود داشت؛ یکی از آنها بغداد نام داشت، که کانون اصلی شهر جدید گردید. روستای دیگر به«کرخا» موسوم بود که محله بزرگ [[شیعه|شیعهنشین]] کرخ در آن به وجود آمد. روستای دیگر به«براثا» مشهور بود که یکی از محلههای حاشیه بغداد به جای آن پدید آمد. در کرخا، از سالهایی پیش از ساخت شهر جدید، بازاری بزرگ تشکیل میشد که در آبادانی روستاهای اطراف مؤثر بود.<ref name=":4"/> | ||
بخشی از شهر جدید بغداد، برای داد و ستد بازرگانان بیگانه اختصاص داده شده بود. منصور عباسی پس از مدتی دریافت ورود افراد بیگانه درون پایتخت، مشکلات امنیتی به وجود خواهد آورد؛<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ١، ص٧٧-٨٠؛ تاریخ طبری، ج٨، ص٣٧-٣٩؛ ابنجوزی، مناقب بغداد، ص١١-١٣؛ معجم البلدان، ج۴، ص۴۴٨.</ref> از این رو، بازارها را به بیرون حصارِ شهر انتقال داده و آبادی کرخ به عنوان کانون مراکز تجاری تعیین شد. ساختمان آغازین بازار کرخ، که به دست عباسیان ساخته شد، در میان دو نهر عیسی و صراة قرار داشته و از دو دروازه باب کوفه و باب بصره، با شهر بغداد ارتباط داشت. هر دستهای از پیشهوران و تاجران در بخشی از بازار جای میگرفتند. مسجد جامعی برای کرخ بنا گردید، تا نیازی نباشد بازاریان برای نماز وارد بغداد شوند. «وضّاح بن شبا» که مهندس بازار کرخ بود، در شرق نهر صراة مسجد و قصری بنا کرد که به نام خودش مشهور شد. انتقال بازارهای بغداد به کرخ در زمان منصور به پایان نرسیده و فرزند و جانشین او، مهدی عباسی کار او را پی گرفت و بخشهایی از بازارهای داخلی بغداد را به کرخ انتقال داد. کرخ از همان آغاز، یک منطقه صرفاً تجاری و اقتصادی نبود؛ بلکه کسبه و صاحبان مشاغل، محل سکونت خود را به کرخ منتقل کردند و اینگونه منطقهای مسکونی و تجاری با فرهنگ خاصّ خود پدید آمد.<ref name=":1"/> | بخشی از شهر جدید بغداد، برای داد و ستد بازرگانان بیگانه اختصاص داده شده بود. منصور عباسی پس از مدتی دریافت ورود افراد بیگانه درون پایتخت، مشکلات امنیتی به وجود خواهد آورد؛<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ١، ص٧٧-٨٠؛ تاریخ طبری، ج٨، ص٣٧-٣٩؛ ابنجوزی، مناقب بغداد، ص١١-١٣؛ معجم البلدان، ج۴، ص۴۴٨.</ref> از این رو، بازارها را به بیرون حصارِ شهر انتقال داده و آبادی کرخ به عنوان کانون مراکز تجاری تعیین شد. ساختمان آغازین بازار کرخ، که به دست عباسیان ساخته شد، در میان دو نهر عیسی و صراة قرار داشته و از دو دروازه باب کوفه و باب بصره، با شهر بغداد ارتباط داشت. هر دستهای از پیشهوران و تاجران در بخشی از بازار جای میگرفتند. مسجد جامعی برای کرخ بنا گردید، تا نیازی نباشد بازاریان برای نماز وارد بغداد شوند. «وضّاح بن شبا» که مهندس بازار کرخ بود، در شرق نهر صراة مسجد و قصری بنا کرد که به نام خودش مشهور شد. انتقال بازارهای بغداد به کرخ در زمان منصور به پایان نرسیده و فرزند و جانشین او، مهدی عباسی کار او را پی گرفت و بخشهایی از بازارهای داخلی بغداد را به کرخ انتقال داد. کرخ از همان آغاز، یک منطقه صرفاً تجاری و اقتصادی نبود؛ بلکه کسبه و صاحبان مشاغل، محل سکونت خود را به کرخ منتقل کردند و اینگونه منطقهای مسکونی و تجاری با فرهنگ خاصّ خود پدید آمد.<ref name=":1"/> | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
=== حامیان عباسیان === | === حامیان عباسیان === | ||
برخی، پس از پایهگذاری شهر [[بغداد]]، ساکنان نخستین کرخ و اطراف آن را، افراد خاندان [[بنیعباس]]، خادمان وفادار، فرماندهان نظامی، [[ایران|ایرانیانی]] که در دستگاه عباسیان مناصب عالی داشتند، شماری از قبیلههای [[قریش]]، انصار، ربیعه، [[یمن]] و مهاجرانی ترکتبار از [[بلخ]]، [[مرو]]، ختل و خوارزم دانستهاند. [[برمکیان]] نیز، که در دستگاه عباسی مشغول خدمات اداری و دیوانی بودهاند، در منطقه کرخ و غرب بغداد، بر کرانه [[دجله]]، کاخها و املاکی داشتهاند؛ از این رو، نخستین ساکنان کرخ، ترکیبی از دو نژاد ایرانی و عرب بوده که همگی در حمایت از دولت بنیعباس مشترک بودهاند. این همگونی به تدریج، دچار دگرگونی شده و افراد زیادی از شهرهای مختلف با منشأ جغرافیایی و نژادی گوناگون، به کرخ کوچ کردند. این مهاجران، به لحاظ مشاغل و فعالیتهای اقتصادی به دو دسته تقسیم میشدند: گروهی که تاجر، بازرگان عمده، کشاورز و | برخی، پس از پایهگذاری شهر [[بغداد]]، ساکنان نخستین کرخ و اطراف آن را، افراد خاندان [[بنیعباس]]، خادمان وفادار، فرماندهان نظامی، [[ایران|ایرانیانی]] که در دستگاه عباسیان مناصب عالی داشتند، شماری از قبیلههای [[قریش]]، انصار، ربیعه، [[یمن]] و مهاجرانی ترکتبار از [[بلخ]]، [[مرو]]، ختل و خوارزم دانستهاند. [[برمکیان]] نیز، که در دستگاه عباسی مشغول خدمات اداری و دیوانی بودهاند، در منطقه کرخ و غرب بغداد، بر کرانه [[دجله]]، کاخها و املاکی داشتهاند؛ از این رو، نخستین ساکنان کرخ، ترکیبی از دو نژاد ایرانی و عرب بوده که همگی در حمایت از دولت بنیعباس مشترک بودهاند. این همگونی به تدریج، دچار دگرگونی شده و افراد زیادی از شهرهای مختلف با منشأ جغرافیایی و نژادی گوناگون، به کرخ کوچ کردند. این مهاجران، به لحاظ مشاغل و فعالیتهای اقتصادی به دو دسته تقسیم میشدند: گروهی که تاجر، بازرگان عمده، کشاورز و تولیدکننده محصولات زراعی بودند، و شماری دیگر در کارهایی چون باربری، حملونقل، تدارکات، کارگری و مانند آن مشغول بودند.<ref name=":7">دانستنیهایی درباره فرات، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۶۲.</ref> | ||
=== شیعیان === | === شیعیان === | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
==== هشام بن حکم در کرخ ==== | ==== هشام بن حکم در کرخ ==== | ||
[[هشام بن حکم]]، صحابی [[امام صادق (ع)]] و [[امام کاظم(ع)]]، که مهارت زیادی در مناظره داشت، با هدف ترویج و دفاع از مکتب [[اهل بیت|اهل بیت (ع)]]، از [[کوفه]] به بغداد هجرت کرده و در منطقه کرخ ساکن شد. هجرت او به کرخ را، در زمان اختناق علیه شیعیان، نشانهای از وجود همفکران او در کرخ دانستهاند. این هجرت را، در تقویت گرایش شیعی در مردم کرخ نیز تأثیرگذار معرفی کردهاند. جاثلیق، یکی از شخصیتهای مسیحی، همراه گروهی از کشیشها به مغازه تجارتی هشام در کرخ رفته و بحثهای اعتقادی با وی داشت. پس از آن، متقاعد شد همراه هشام برای ملاقات با [[امام صادق (ع)]] از کرخ به [[مدینه]] برود. جاثلیق، پس از دیدار با امام (ع) ایمان آورده و نزد وی به علمآموزی پرداخت. او در زمان مرگش، از یاران [[امام کاظم(ع)]] بود. | [[هشام بن حکم]]، صحابی [[امام صادق (ع)]] و [[امام کاظم(ع)]]، که مهارت زیادی در مناظره داشت، با هدف ترویج و دفاع از مکتب [[اهل بیت|اهل بیت (ع)]]، از [[کوفه]] به بغداد هجرت کرده و در منطقه کرخ ساکن شد. هجرت او به کرخ را، در زمان اختناق علیه شیعیان، نشانهای از وجود همفکران او در کرخ دانستهاند. این هجرت را، در تقویت گرایش شیعی در مردم کرخ نیز تأثیرگذار معرفی کردهاند. جاثلیق، یکی از شخصیتهای مسیحی، همراه گروهی از کشیشها به مغازه تجارتی هشام در کرخ رفته و بحثهای اعتقادی با وی داشت. پس از آن، متقاعد شد همراه هشام برای ملاقات با [[امام صادق (ع)]] از کرخ به[[مدینه]] برود. جاثلیق، پس از دیدار با امام (ع) ایمان آورده و نزد وی به علمآموزی پرداخت. او در زمان مرگش، از یاران [[امام کاظم(ع)]] بود. | ||
یحیی بن خالد [[برمکیان|برمکی]]، کاخی در کرخ داشته و اهل علم در حضور او، با یکدیگر به مباحثه میپرداختند. هشام بن حکم در این محافل، پیروز شده، دیگران را به تسلیم وامیداشت؛ از این رو، به قتل تهدید شد. هارون عباسی نیز، احساس خطر کرده، نقشه قتل هشام را کشید؛ ولی هشام، پیش از اجرایی شدن آن، از محله کرخ به سوی کوفه گریخت و در خانه یکی از دوستانش مخفی شد.<ref>آیتالله خوئی، معجم رجال الحدیث، ج١٩، ص١٧۴؛ قاموس الرجال، ج٩، ص٢١٧؛ بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال کشی، ص٢۶٣و٢٧١.</ref> | یحیی بن خالد [[برمکیان|برمکی]]، کاخی در کرخ داشته و اهل علم در حضور او، با یکدیگر به مباحثه میپرداختند. هشام بن حکم در این محافل، پیروز شده، دیگران را به تسلیم وامیداشت؛ از این رو، به قتل تهدید شد. هارون عباسی نیز، احساس خطر کرده، نقشه قتل هشام را کشید؛ ولی هشام، پیش از اجرایی شدن آن، از محله کرخ به سوی کوفه گریخت و در خانه یکی از دوستانش مخفی شد.<ref>آیتالله خوئی، معجم رجال الحدیث، ج١٩، ص١٧۴؛ قاموس الرجال، ج٩، ص٢١٧؛ بحارالانوار، ج١٠، ص٢٣۴و٢٣۵؛ رجال کشی، ص٢۶٣و٢٧١.</ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
[[هارون الرشید]]، پس از اینکه [[امام هادی(ع)]] را در زندان زیر نظر گرفته بود، دستور داد تا او را به شهادت برسانند؛ به گونهای که مردم شیعه ساکن در کرخ، هارون را متهم به قتل نکنند؛ از این رو، در سال ١٨٣ق. خود در رقّه اقامت گزیده و عواملش امام (ع) را با خوراندن سمّ شهید کردند. این دستور توسط رئیس پلیس بغداد یعنی «سندی بن شاهک» اجرا شد. هارون، ۸۰ نفر از سرشناسان را فراخوانده و در محله کرخ بر پیکر امام (ع) گرد آورد تا گواهی دهند وی به مرگ طبیعی درگذشته است. برخی، این اقدام هارون را نشانهای بر ترس او، از خیزش اعتراضی کرخ دانستهاند. | [[هارون الرشید]]، پس از اینکه [[امام هادی(ع)]] را در زندان زیر نظر گرفته بود، دستور داد تا او را به شهادت برسانند؛ به گونهای که مردم شیعه ساکن در کرخ، هارون را متهم به قتل نکنند؛ از این رو، در سال ١٨٣ق. خود در رقّه اقامت گزیده و عواملش امام (ع) را با خوراندن سمّ شهید کردند. این دستور توسط رئیس پلیس بغداد یعنی «سندی بن شاهک» اجرا شد. هارون، ۸۰ نفر از سرشناسان را فراخوانده و در محله کرخ بر پیکر امام (ع) گرد آورد تا گواهی دهند وی به مرگ طبیعی درگذشته است. برخی، این اقدام هارون را نشانهای بر ترس او، از خیزش اعتراضی کرخ دانستهاند. | ||
هارون، اجازه تشییع جنازه امام (ع) را به شیعیان نداد. تابوت حامل پیکر امام (ع) را بر روی پل بغداد قرار داده و فرمان داد بانگ برآورند که این بدن پیشوای رافضیان است. سلیمان بن جعفر، جنازه امام (ع) را از دست مأموران گرفت و در ابتدای محله کرخ قرار داده، فرمان داد تا اهالی برای تشییع پیکر وی آماده شوند. شیعیان کرخ با جمعیت زیادی، وی را تا مقابر [[قریش]] تشییع کرده و در محلی که اکنون به [[کاظمین]] موسوم است، دفن کردند. سلیمان بن جعفر خود با سر و پای برهنه به دنبال جنازه امام (ع) حرکت کرد. برخی مدیریت وی و هیئت حضور او در تشییع جنازه را در خاموش کردن خشم شیعیان کرخ مؤثر دانستهاند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطایبین، ص۵٠۴؛ نوبختی، فرق الشیعه ص٨٠و٨١؛ محمدحسین مظفر، تاریخ شیعه، ترجمه سید محمدباقر حجتی، ص١٠۴و١٠۵.</ref> انتخاب شماری سرشناس را، از میان شیعیان کرخ برای گواهی دادن، نشانه پیوند مردم این منطقه با امامان (ع) دانستهاند.<ref>دانستنیهایی درباره فرات، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۶۵.</ref> | هارون، اجازه تشییع جنازه امام (ع) را به شیعیان نداد. تابوت حامل پیکر امام (ع) را بر روی پل بغداد قرار داده و فرمان داد بانگ برآورند که این بدن پیشوای رافضیان است. سلیمان بن جعفر، جنازه امام (ع) را از دست مأموران گرفت و در ابتدای محله کرخ قرار داده، فرمان داد تا اهالی برای تشییع پیکر وی آماده شوند. شیعیان کرخ با جمعیت زیادی، وی را تا مقابر [[قریش]] تشییع کرده و در محلی که اکنون به[[کاظمین]] موسوم است، دفن کردند. سلیمان بن جعفر خود با سر و پای برهنه به دنبال جنازه امام (ع) حرکت کرد. برخی مدیریت وی و هیئت حضور او در تشییع جنازه را در خاموش کردن خشم شیعیان کرخ مؤثر دانستهاند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطایبین، ص۵٠۴؛ نوبختی، فرق الشیعه ص٨٠و٨١؛ محمدحسین مظفر، تاریخ شیعه، ترجمه سید محمدباقر حجتی، ص١٠۴و١٠۵.</ref> انتخاب شماری سرشناس را، از میان شیعیان کرخ برای گواهی دادن، نشانه پیوند مردم این منطقه با امامان (ع) دانستهاند.<ref>دانستنیهایی درباره فرات، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۷، ص۱۶۵.</ref> | ||
==== احمد، نوه زید بن علی (ع) ==== | ==== احمد، نوه زید بن علی (ع) ==== | ||
احمد، فرزند عیسی، فرزند [[زید بن علی|زید بن علی (ع)]]، از راویان حدیث، در زمان [[هارون الرشید|هارونالرشید]]، قیام کرد. هارون وی را دستگیر کرد و در رافقه محبوس ساخت. وی، پس از مدتی کوتاه از زندان گریخته، به [[بصره]] رفت و از آنجا [[شیعه|شیعیان]] منطقه [[عراق]]، از جمله مردم کرخ را با نامه به سوی خود فراخواند. مأموران هارون، به جستوجوی او پرداخته، ولی موفق به یافتنش نشدند؛ از این رو، «حاضر» دبیر و یار احمد را دستگیر کرده و به [[بغداد]] بردند. آنها از جانب کرخ وارد بغداد شدند. حاضر، تا به محله کرخ رسید، خود را با فریاد، خطاب به مردم کرخ، «دوست و یاور احمد، نوه زید بن علی (ع)» معرفی کرد، که مأموران هارون او را دستگیر کردهاند. او میخواست پیام احمد بن عیسی را به مردم کرخ برساند، ولی مأموران سخنانش را ناتمام گذاشته، او را نزد هارون بردند. وی، پس از اینکه محل اختفای احمد بن عیسی را فاش نکرد، زیر ضربات مأموران هارون شهید شده و در بغداد به دار آویخته شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ٢، ص۴٣٣؛ حسین کریمان، سیره و قیام زید بن علی٧، ص١٢٩.</ref> | احمد، فرزند عیسی، فرزند [[زید بن علی|زید بن علی (ع)]]، از راویان حدیث، در زمان [[هارون الرشید|هارونالرشید]]، قیام کرد. هارون وی را دستگیر کرد و در رافقه محبوس ساخت. وی، پس از مدتی کوتاه از زندان گریخته، به[[بصره]] رفت و از آنجا [[شیعه|شیعیان]] منطقه [[عراق]]، از جمله مردم کرخ را با نامه به سوی خود فراخواند. مأموران هارون، به جستوجوی او پرداخته، ولی موفق به یافتنش نشدند؛ از این رو، «حاضر» دبیر و یار احمد را دستگیر کرده و به[[بغداد]] بردند. آنها از جانب کرخ وارد بغداد شدند. حاضر، تا به محله کرخ رسید، خود را با فریاد، خطاب به مردم کرخ، «دوست و یاور احمد، نوه زید بن علی (ع)» معرفی کرد، که مأموران هارون او را دستگیر کردهاند. او میخواست پیام احمد بن عیسی را به مردم کرخ برساند، ولی مأموران سخنانش را ناتمام گذاشته، او را نزد هارون بردند. وی، پس از اینکه محل اختفای احمد بن عیسی را فاش نکرد، زیر ضربات مأموران هارون شهید شده و در بغداد به دار آویخته شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ٢، ص۴٣٣؛ حسین کریمان، سیره و قیام زید بن علی٧، ص١٢٩.</ref> | ||
==== نقش آل فرات و آل بویه ==== | ==== نقش آل فرات و آل بویه ==== | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
=== دوران آل بویه === | === دوران آل بویه === | ||
در دوره معزالدوله دیلمی، برخوردهایی که میان کرخیهای شیعه و مخالفان آنان روی داد، تشدید شد. معزالدوله، در آغاز ورود به بغداد، شعائر شیعه را آشکار و رسمی کرد. از سال ۳۵۳ق. مراسم سوگواری برای [[اهل بیت|اهل بیت (ع)]] و جشن روز [[غدیر]]، توسط معزالدوله ترویج شده و با وجود مخالفت حنابله، تا زمان عضدالدوله باقی بود. با این همه، [[آل بویه]]، برای پرهیز از اغتشاش در بغداد، با تعصبهای حنابله مقابله نکرده و دنبال ایجاد محیطی آرام بودند. در دوره اختلاف بین فرزندان عضدالدوله و ظهور آثار انحطاط قدرت آل بویه، | در دوره معزالدوله دیلمی، برخوردهایی که میان کرخیهای شیعه و مخالفان آنان روی داد، تشدید شد. معزالدوله، در آغاز ورود به بغداد، شعائر شیعه را آشکار و رسمی کرد. از سال ۳۵۳ق. مراسم سوگواری برای [[اهل بیت|اهل بیت (ع)]] و جشن روز [[غدیر]]، توسط معزالدوله ترویج شده و با وجود مخالفت حنابله، تا زمان عضدالدوله باقی بود. با این همه، [[آل بویه]]، برای پرهیز از اغتشاش در بغداد، با تعصبهای حنابله مقابله نکرده و دنبال ایجاد محیطی آرام بودند. در دوره اختلاف بین فرزندان عضدالدوله و ظهور آثار انحطاط قدرت آل بویه، بهطور رسمی، عقاید شیعه نفی و سبّ برخی افراد مانند معاویه ممنوع شد. این اقدام، با عنوان منع نشر «اعتقادات قادری» انجام شد.<ref>تاریخ مردم ایران، ج٢، ص۴٧٩-۴٨١.</ref> این سیاست، در نیمه دوم سده چهارم و نیمه اول سده پنجم، در دروه نایب بهاءالدوله، در عراق از جمله کرخ و بغداد، دنبال شد. در دوره نایب بهاءالدوله دیلمی، که خود شیعه بود،<ref>تاریخ مردم ایران، ج٢، ص۴٧٩-۴٨١.</ref> روابط خوبی بین شیعه و سنی در کرخ و بغداد برقرار شده و زد و خوردها بیشتر، قومی و طایفهای بود. معارضه اهل سنت در این دوره با شیعیان، به صورت برگزاری مراسماتی در مقابل و شبیه به مراسمات شیعیان بود. بزرگان شیعه مانند [[شیخ مفید]]، برای جلوگیری از تنش و اختلاف تلاش میکردند.<ref>آل بویه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاریخ شیعه، ص٢٩۵.</ref> | ||
=== عیاران === | === عیاران === | ||
در سال ۴١۶ق. شماری از اهل سنت، با نام «عیاران» به چپاول اموال مردم در کرخ پرداخته و منزل سید مرتضی و محله زندگی او را آتش زده، گرانی و کمبود ارزاق، کرخ را فرا گرفت. در سال۴٢٣ق. مخالفان شیعه، با مردم کرخ درگیر شده و شماری را کشتند. در سال ۴٢۵ق. عیاران که با تجهیزات فراوان برای رفتن بر سر قبر [[مصعب بن زبیر|مصعب بن زبیر بن عوام]]، از محل اقامت خود بیرون آمده بودند، با شیعیان کرخ در باب دیزج و قلایین درگیر شدند. طی آن بسیاری کشته شدند و عیاران اجازه ندادند آب [[دجله]] به کرخ برسد. در سال ۴۴٢ق. روابط شیعه و سنی به مسالمت گرایید، ولی طولی نکشیده و درگیریها از سر گرفته شد.<ref>آل بویه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاریخ شیعه، ص٢٩۵.</ref> به سبب درگیریها، شیعیان زیادی کشته، اموال آنها چپاول، مساجد آنان ویران و به عالمان آنان اهانت شد. شیعیان کرخ، اجازه نداشتند علاقه و ارادت خود را نسبت به [[اهل بیت|اهل بیت (ع)]] در مراسمها نشان دهند.<ref>تاریخ شیعه، ص١۵٠و١۵١.</ref> | در سال ۴١۶ق. شماری از اهل سنت، با نام «عیاران» به چپاول اموال مردم در کرخ پرداخته و منزل سید مرتضی و محله زندگی او را آتش زده، گرانی و کمبود ارزاق، کرخ را فرا گرفت. در سال۴٢٣ق. مخالفان شیعه، با مردم کرخ درگیر شده و شماری را کشتند. در سال ۴٢۵ق. عیاران که با تجهیزات فراوان برای رفتن بر سر قبر [[مصعب بن زبیر|مصعب بن زبیر بن عوام]]، از محل اقامت خود بیرون آمده بودند، با شیعیان کرخ در باب دیزج و قلایین درگیر شدند. طی آن بسیاری کشته شدند و عیاران اجازه ندادند آب [[دجله]] به کرخ برسد. در سال ۴۴٢ق. روابط شیعه و سنی به مسالمت گرایید، ولی طولی نکشیده و درگیریها از سر گرفته شد.<ref>آل بویه، ص ١٩۶ و ١٩٧ و ۴٧١؛ تاریخ شیعه، ص٢٩۵.</ref> به سبب درگیریها، شیعیان زیادی کشته، اموال آنها چپاول، مساجد آنان ویران و به عالمان آنان اهانت شد. شیعیان کرخ، اجازه نداشتند علاقه و ارادت خود را نسبت به[[اهل بیت|اهل بیت (ع)]] در مراسمها نشان دهند.<ref>تاریخ شیعه، ص١۵٠و١۵١.</ref> | ||
== نواب اربعه در کرخ == | == نواب اربعه در کرخ == | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
==== یورش مغولان ==== | ==== یورش مغولان ==== | ||
یورش [[مغولان]]، به بغداد، با کشتار اهل سنت در بغداد، و | یورش [[مغولان]]، به بغداد، با کشتار اهل سنت در بغداد، و قتلعام شیعیان در کرخ همراه بود. هشدار [[خواجه نصیرالدین طوسی]] و نرمش ابنعلقمی، وزیر شیعی آخرین خلیفه عباسی، نتوانست جلوی این خونریزی را بگیرد. کانون علمی و فرهنگی مسلمانان در بغداد فروپاشیده و حوزه علمیه کرخ به نابودی کشیده شد. عالمان و طلاب شیعه، از کرخ به[[حله]]، [[کربلا]] و [[نجف]] کوچ کردند. | ||
پس از آرام شدن اوضاع، ابنعلقمی، که وزیر مغولان شده بود، در بغداد اقامه نماز جمعه را متوقف کرده و در مدرسهای که برای شیعیان کرخ بنا کرد، این مراسم را برپا میکرد. وی موفق شد بسیاری را از کشته شدن توسط مغولان نجات دهد. ابنعلقمی با شیوه نرمش و ملایمت با شرارتهای مغولان روبهرو میشد؛ از این رو، تاریخنگاران [[اهل سنت|سنی مذهب]]، موضعگیریهای او را ناشی از اعتقادات شیعیاش دانسته و به باور برخی از آنها، ابنعلقمی، پیش از یورش مغولان، میخواست با فراهم آوردن زمینههای زوال [[بنی عباس|عباسیان]]، شاخهای از [[علویان]] را که در کرخ ساکن بودهاند به حکومت برساند.<ref>ابنتعزی بردی، النجوم الزاهره، ج٧، ص۴٧؛ ابنعماد، شذرات الذهب، ج۵، ص٢٧١و٢٧٢؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ص٣٢٧.</ref> | پس از آرام شدن اوضاع، ابنعلقمی، که وزیر مغولان شده بود، در بغداد اقامه نماز جمعه را متوقف کرده و در مدرسهای که برای شیعیان کرخ بنا کرد، این مراسم را برپا میکرد. وی موفق شد بسیاری را از کشته شدن توسط مغولان نجات دهد. ابنعلقمی با شیوه نرمش و ملایمت با شرارتهای مغولان روبهرو میشد؛ از این رو، تاریخنگاران [[اهل سنت|سنی مذهب]]، موضعگیریهای او را ناشی از اعتقادات شیعیاش دانسته و به باور برخی از آنها، ابنعلقمی، پیش از یورش مغولان، میخواست با فراهم آوردن زمینههای زوال [[بنی عباس|عباسیان]]، شاخهای از [[علویان]] را که در کرخ ساکن بودهاند به حکومت برساند.<ref>ابنتعزی بردی، النجوم الزاهره، ج٧، ص۴٧؛ ابنعماد، شذرات الذهب، ج۵، ص٢٧١و٢٧٢؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ص٣٢٧.</ref> | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
=== شیخ مفید === | === شیخ مفید === | ||
محمد بن نعمان، مشهور به [[شیخ مفید]]، ۴۰ سال حوزه علمیه کرخ را اداره کرده و در همین زمان مرجعیت شیعیان جهان عصر خود را نیز عهدهدار بود.<ref name=":8">میرزا عبدالله افندی، ریاض العلما، ج۵، ص١٧٨؛ تایخ تشیع در عراق، ص٢۴٣و٢۴۴.</ref> برخی، شیخ مفید را | محمد بن نعمان، مشهور به[[شیخ مفید]]، ۴۰ سال حوزه علمیه کرخ را اداره کرده و در همین زمان مرجعیت شیعیان جهان عصر خود را نیز عهدهدار بود.<ref name=":8">میرزا عبدالله افندی، ریاض العلما، ج۵، ص١٧٨؛ تایخ تشیع در عراق، ص٢۴٣و٢۴۴.</ref> برخی، شیخ مفید را بنیانگذار نخستین حوزه علمیه منظم کرخ دانستهاند. او، درس خود را در کرخ، در مسجد خود، در گذرگاه درب الریاح، یا در خانهاش در همین محلّه برگزار میکرد. گاهی عضدالدوله دیلمی به دیدارش رفته و در درس او شرکت میکرد.<ref>علی دوانی، مفاخر اسلام، ج٣، ص٢۴٠؛ مارتین مک درموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص١٨.</ref> او شاگردانی مانند [[سید رضی]]، [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نجاشی]]، [[سلار دیلمی|سلاّر دیلمی]] و کراجکی تربیت کرد.<ref name=":8"/> ذهبی تاریخنگار [[سلفیه|سلفی]]، او را شیخ بزرگ شیعیان و یکی از ویژگیهای او را قدرت مناظره و حاضرجوابیهای منطقی او دانسته است.<ref>تاریخ بغداد، ج٣، ص٢٣١.</ref> شیخ مفید با افرادی مانند قاضی عبدالجبار معتزلی پیشوای معتزلیان، قاضی ابوبکر باقلانی رئیس اشعریان و علی بن عیسی رمانی عالم نحوی و کلامی، در مباحث اعتقادی و مبانی مذهبها مناظره کرده و بر آنها پیروز شد. لقب «مفید»، توسط علی بن عیسی رمّانی به سبب احاطه علمی و قدرت بیان شیخ مفید، به وی داده شد.<ref>هزاره شیخ طوسی، ص۶و٧.</ref> ابنندیم، در «الفهرست» که در سال ٣٧٧ق. نگاشته شده و در آن زمان شیخ مفید ۴۰ ساله بوده، او را رئیس متکمان شیعه معرفی کرده و در علم کلام بر مبنای شیعه، از همه برتر دانسته است.<ref>فهرست ابن ندیم ص٢۶۶ به بعد.</ref> | ||
=== سید مرتضی === | === سید مرتضی === | ||
پس از درگذشت شیخ مفید، در سال ۴١٣ق. [[سید مرتضی]] رهبری حوزه علمیه و مرجعیت جهان تشیع را عهدهدار شد. وی را در دانشهای اسلامی گوناگون صاحب نظر، ادیب و شاعر دانستهاند. سید مرتضی، مناصبی مانند نقابت علویان، امیری [[حج]]، ریاست دیوان مظالم و قضاوت را عهدهدار بود. این ویژگیها اعتبار و نفوذ سیاسی اجتماعی او را بالا برده بود. سید مرتضی در کرخ، دارالعلمی برای تحقیق، مطالعه و تدریس طالبان علم ساخته و مجالس درس آنها با وجود عالمان و ادبایی از همه طوایف اسلامی آراسته میشد. سید مرتضی نخست در باب المحولِ کرخ، در خانه پدری سکونت داشت. او سه خانه دیگر به ترتیب در کنار نهر صراة، گذر درب جمیل کرخ و در کنار [[دجله]] بنا کرد. این خانهها، محل ضیافت تازهواردان، پناهگاهی برای افراد بیپناه، محل درس و بحث و دارای کتابخانههای نفیسی بود. نخستین خانه، در حوادث و فتنههای [[حنبلیه|حنبلیهای]] متعصب، در سال ۴٢٢ق. ویران و سوزانده شده و سید به خانه دیگر خود در کرخ منتقل شد؛ جلالالدوله، فرزند بهاءالدوله پادشاه دیلمی، دو بار به این خانه پناهنده شد. دارالعلم سید مرتضی، که شبیه پژوهشگاههای امروزی بود، در یکی از این خانهها شکل گرفت. اضافه بر این، شریف مرتضی برای شاگردان مدرسه کرخ حقوق ماهیانهای قرار داده بود. وقف یک مزرعه از املاک خود برای تهیه کاغذ اهل علم و تأسیس کتابخانهای غنی، از دیگر تلاشهای سید مرتضی بود.<ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج٣، ص٣١٣و٣١۴؛ فوائد الرضویه، ص٢٨۴؛ مفاخر اسلام، ج٣، ص٢٩٠؛ محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج۴، ص٢٩۶و٢٩٧.</ref> به گفته ابوالقاسم تنوخی، قاضی [[مدائن]] که یکی از شاگردان سید مرتضی نیز بود، کتابخانه سید مرتضی ۸۰ هزار جلد کتاب داشته که آنها را خوانده یا تألیف کرده بود. رافعی، تعداد کتابهای او را ۱۱۴ هزار جلد ذکر کرده است.<ref>محمود شریفی، سید مرتضی پرچمدار علم و سیاست، ص٣٨.</ref> وی در سال ۴٣۶ق. درگذشته و پیکرش در خانهاش در کرخ دفن شد؛ ولی بعدها آن را به [[کربلا]] انتقال داده و در کنار پدر و [[سید رضی|برادرش]] دفن شد.<ref>سید محمد صادق موسوی گرمارودی، آیینهداران آفتاب، ص۴۵٢و۴۵٣.</ref> | پس از درگذشت شیخ مفید، در سال ۴١٣ق. [[سید مرتضی]] رهبری حوزه علمیه و مرجعیت جهان تشیع را عهدهدار شد. وی را در دانشهای اسلامی گوناگون صاحب نظر، ادیب و شاعر دانستهاند. سید مرتضی، مناصبی مانند نقابت علویان، امیری [[حج]]، ریاست دیوان مظالم و قضاوت را عهدهدار بود. این ویژگیها اعتبار و نفوذ سیاسی اجتماعی او را بالا برده بود. سید مرتضی در کرخ، دارالعلمی برای تحقیق، مطالعه و تدریس طالبان علم ساخته و مجالس درس آنها با وجود عالمان و ادبایی از همه طوایف اسلامی آراسته میشد. سید مرتضی نخست در باب المحولِ کرخ، در خانه پدری سکونت داشت. او سه خانه دیگر به ترتیب در کنار نهر صراة، گذر درب جمیل کرخ و در کنار [[دجله]] بنا کرد. این خانهها، محل ضیافت تازهواردان، پناهگاهی برای افراد بیپناه، محل درس و بحث و دارای کتابخانههای نفیسی بود. نخستین خانه، در حوادث و فتنههای [[حنبلیه|حنبلیهای]] متعصب، در سال ۴٢٢ق. ویران و سوزانده شده و سید به خانه دیگر خود در کرخ منتقل شد؛ جلالالدوله، فرزند بهاءالدوله پادشاه دیلمی، دو بار به این خانه پناهنده شد. دارالعلم سید مرتضی، که شبیه پژوهشگاههای امروزی بود، در یکی از این خانهها شکل گرفت. اضافه بر این، شریف مرتضی برای شاگردان مدرسه کرخ حقوق ماهیانهای قرار داده بود. وقف یک مزرعه از املاک خود برای تهیه کاغذ اهل علم و تأسیس کتابخانهای غنی، از دیگر تلاشهای سید مرتضی بود.<ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج٣، ص٣١٣و٣١۴؛ فوائد الرضویه، ص٢٨۴؛ مفاخر اسلام، ج٣، ص٢٩٠؛ محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج۴، ص٢٩۶و٢٩٧.</ref> به گفته ابوالقاسم تنوخی، قاضی [[مدائن]] که یکی از شاگردان سید مرتضی نیز بود، کتابخانه سید مرتضی ۸۰ هزار جلد کتاب داشته که آنها را خوانده یا تألیف کرده بود. رافعی، تعداد کتابهای او را ۱۱۴ هزار جلد ذکر کرده است.<ref>محمود شریفی، سید مرتضی پرچمدار علم و سیاست، ص٣٨.</ref> وی در سال ۴٣۶ق. درگذشته و پیکرش در خانهاش در کرخ دفن شد؛ ولی بعدها آن را به[[کربلا]] انتقال داده و در کنار پدر و [[سید رضی|برادرش]] دفن شد.<ref>سید محمد صادق موسوی گرمارودی، آیینهداران آفتاب، ص۴۵٢و۴۵٣.</ref> | ||
=== سید رضی === | === سید رضی === | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
=== شیخ طوسی === | === شیخ طوسی === | ||
ابوجعفر محمد بن حسن، معروف به [[شیخ طوسی]]، در سال ۴٠٨ق. در ۲۳ سالگی در حوزه کرخ در درس [[شیخ مفید]] حضور یافته و پس از درگذشت او، ٢٣ سال از [[سید مرتضی]] بهره برد. او از ابوعلی حسن بن محمد بن حمامی، راوی نسخه کاملی از [[صحیفه سجادیه]]، نیز استفاده کرده است. ابن حمامی، در خانهاش، واقع در کرخ، مجلس علمی ترتیب میداد. شیخ طوسی پس از درگذشت استادش سید مرتضی، شاگردانی بسیاری داشته و نزدیک | ابوجعفر محمد بن حسن، معروف به[[شیخ طوسی]]، در سال ۴٠٨ق. در ۲۳ سالگی در حوزه کرخ در درس [[شیخ مفید]] حضور یافته و پس از درگذشت او، ٢٣ سال از [[سید مرتضی]] بهره برد. او از ابوعلی حسن بن محمد بن حمامی، راوی نسخه کاملی از [[صحیفه سجادیه]]، نیز استفاده کرده است. ابن حمامی، در خانهاش، واقع در کرخ، مجلس علمی ترتیب میداد. شیخ طوسی پس از درگذشت استادش سید مرتضی، شاگردانی بسیاری داشته و نزدیک به۳۰۰ نفر از عالمان شیعه و شماری از عالمان اهل سنت از او بهره بردند. شیخ طوسی تا دوازده سال پس از سید مرتضی، ریاست شیعیان را عهدهدار بود. در نیمه سده پنجم قمری، کرسی علم کلام که به عالمترین فرد اختصاص داشت، به شیخ طوسی رسید. این مقام، بزرگترین منصب علمی رسمیای بود که در مرکز خلافت عباسیان و جامعه اهل سنّت، نصیب عالم شیعیِ ساکن در کرخ میشد.<ref name=":9">مامقانی، تنقیح المقال فی علمالرجال، ج٣، ص١٠۵؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ١، ص١۴۵؛ شیخ آقابزرگ تهرانی، زندگینامه شیخ طوسی، ترجمه علیرضا میرزا محمد و سید حمید طبیبیان، ص۵٢ و ۵٣.</ref> | ||
شیخ طوسی، در سال ۴۴٨ق. پس از شدت گرفتن آشوب و دشمنی بین فرقهها و ورود طغرل [[سلجوقیان|سلجوقی]] به بغداد، به ناچار به [[نجف]] هجرت کرده و [[حوزه علیه نجف]] را پایهگزاری کرد. به گفته ابنجوزی در سال ۴۴٨ق، کتابخانه شیخ طوسی در کرخ به غارت رفته و در [[صفر]] سال ۴۴٩ق. خانه وی در کرخ مورد یورش قرار گرفته و کتابها، کرسی وی که بر روی آن تدریس میکرد، و سه پرچم سفیدی که مردمان کرخ از دیرباز به هنگام رفتن به نجف و زیارت زیارت [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی (ع)]] با خود حمل میکردند، از خانهاش بیرون آورده و آتش زده شد. | شیخ طوسی، در سال ۴۴٨ق. پس از شدت گرفتن آشوب و دشمنی بین فرقهها و ورود طغرل [[سلجوقیان|سلجوقی]] به بغداد، به ناچار به[[نجف]] هجرت کرده و [[حوزه علیه نجف]] را پایهگزاری کرد. به گفته ابنجوزی در سال ۴۴٨ق، کتابخانه شیخ طوسی در کرخ به غارت رفته و در [[صفر]] سال ۴۴٩ق. خانه وی در کرخ مورد یورش قرار گرفته و کتابها، کرسی وی که بر روی آن تدریس میکرد، و سه پرچم سفیدی که مردمان کرخ از دیرباز به هنگام رفتن به نجف و زیارت زیارت [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی (ع)]] با خود حمل میکردند، از خانهاش بیرون آورده و آتش زده شد. | ||
نوآوریهای علمی شیخ طوسی و تسلط او به آرای دیگر مذاهب، باعث شد دو سده، هیج کسی جرأت دادن نظری مخالفت آرای او را نداشته باشد. دو کتاب از کتب اربعه شیعه، «الاستبصار فیما اختلف من الاخبار» و «تهذیب الاحکام» تألیف اوست. کتاب «التبیان فی تفسیر القرآن» او، نخستین تفسیر استدلالی شیعه به شمار میرود.<ref name=":9"/> | نوآوریهای علمی شیخ طوسی و تسلط او به آرای دیگر مذاهب، باعث شد دو سده، هیج کسی جرأت دادن نظری مخالفت آرای او را نداشته باشد. دو کتاب از کتب اربعه شیعه، «الاستبصار فیما اختلف من الاخبار» و «تهذیب الاحکام» تألیف اوست. کتاب «التبیان فی تفسیر القرآن» او، نخستین تفسیر استدلالی شیعه به شمار میرود.<ref name=":9"/> | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
=== معروف کرخی === | === معروف کرخی === | ||
معروف بن فیروز کرخی، با کنیه ابومحفوظ (م. ٢٠٠ق) از عارفان و بزرگان اهل سلوک بوده و به معروف کرخی شهرت دارد. گفته شده وی از موالی [[امام کاظم(ع)]] بوده<ref>لغتنامه دهخدا، ج١۴، ص٢١١۵٢.</ref> و پدر و مادرش [[نصرانی]] بودهاند، ولی خود به دست [[امام رضا(ع)]] مسلمان گردید و از محضر وی بهره برد. گروهی از عارفان که در سلسله مشایخ خود، به معروف کرخی و به واسطه او به [[امام رضا(ع)]] میرسند، | معروف بن فیروز کرخی، با کنیه ابومحفوظ (م. ٢٠٠ق) از عارفان و بزرگان اهل سلوک بوده و به معروف کرخی شهرت دارد. گفته شده وی از موالی [[امام کاظم(ع)]] بوده<ref>لغتنامه دهخدا، ج١۴، ص٢١١۵٢.</ref> و پدر و مادرش [[نصرانی]] بودهاند، ولی خود به دست [[امام رضا(ع)]] مسلمان گردید و از محضر وی بهره برد. گروهی از عارفان که در سلسله مشایخ خود، به معروف کرخی و به واسطه او به[[امام رضا(ع)]] میرسند، به«سلسلةالذهب»{{یادداشت|رشته طلایی.}} مشهورند. شهید مطهری او را از بزرگان و مشاهیر اهل عرفان دانسته است.<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۴۶.</ref> | ||
=== سرقسطی === | === سرقسطی === | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
{{اصلی|مسجد براثا (قدیم)}}بُراثا، روستایی است در غرب [[بغداد]] و روبهروی کرخ که پیشینه آن به پیش از [[اسلام]] بازمیگردد. بر پایه منابع [[شیعه|شیعی]] و برخی از مصادر [[اهل سنت]] [[امام علی(ع)]] هنگام بازگشت از [[نبرد نهروان]]، در سال ٣٧ق، در نزدیکی این مکان غسل نموده و پس از آن نماز اقامه کرده است. از همان موقع، شیعیان این محل را مقدس شمرده و به زیارت این روستا میرفتهاند. در سالهای مقارن با روی کار آمدن [[بنیعباس|عباسیان]]، در این مکان مسجدی بنا شد که تاکنون باقی است.<ref>علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ج ١، ص١١٧و١١٨.</ref> | {{اصلی|مسجد براثا (قدیم)}}بُراثا، روستایی است در غرب [[بغداد]] و روبهروی کرخ که پیشینه آن به پیش از [[اسلام]] بازمیگردد. بر پایه منابع [[شیعه|شیعی]] و برخی از مصادر [[اهل سنت]] [[امام علی(ع)]] هنگام بازگشت از [[نبرد نهروان]]، در سال ٣٧ق، در نزدیکی این مکان غسل نموده و پس از آن نماز اقامه کرده است. از همان موقع، شیعیان این محل را مقدس شمرده و به زیارت این روستا میرفتهاند. در سالهای مقارن با روی کار آمدن [[بنیعباس|عباسیان]]، در این مکان مسجدی بنا شد که تاکنون باقی است.<ref>علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ج ١، ص١١٧و١١٨.</ref> | ||
در دوره المقتدر بالله (ح. ٢٩۵-٣٢٠ق) شایع شد شیعیان در مسجد براثا برای سبّ [[صحابه]] گردآمده و قصد خروج و نافرمانی از خلیفه عباسی را دارند. برخی، این خبر را دروغ و ساخته مخالفان شیعه دانستهاند. وقتی این خبر به المقتدر بالله رسید، دستور داد همه نمازگزاران شیعه را که در این مسجد اجتماع کرده بودند، دستگیر و زندانی کنند. مسجد ویران شده و زمین آن مسطح گردید. در دوه راضی بالله عباسی، در سال ٣٢٨ق. مسجد براثا دوباره ساخته و در ٣٢٩ق. افتتاح شد.<ref>تاریخ بغداد، ص١٠٩و١١٠.</ref> درآغاز، شیعیان کرخ مخفیانه به این مسجد رفت و آمد داشته و پس از اینکه نزاعهای فرقهای تا اندازهای کاهش یافت، آشکارا به این مسجد میرفتند. با فتح بغداد توسط [[آل بویه|آلبویه]]، مردم کرخ مسجد براثا را | در دوره المقتدر بالله (ح. ٢٩۵-٣٢٠ق) شایع شد شیعیان در مسجد براثا برای سبّ [[صحابه]] گردآمده و قصد خروج و نافرمانی از خلیفه عباسی را دارند. برخی، این خبر را دروغ و ساخته مخالفان شیعه دانستهاند. وقتی این خبر به المقتدر بالله رسید، دستور داد همه نمازگزاران شیعه را که در این مسجد اجتماع کرده بودند، دستگیر و زندانی کنند. مسجد ویران شده و زمین آن مسطح گردید. در دوه راضی بالله عباسی، در سال ٣٢٨ق. مسجد براثا دوباره ساخته و در ٣٢٩ق. افتتاح شد.<ref>تاریخ بغداد، ص١٠٩و١١٠.</ref> درآغاز، شیعیان کرخ مخفیانه به این مسجد رفت و آمد داشته و پس از اینکه نزاعهای فرقهای تا اندازهای کاهش یافت، آشکارا به این مسجد میرفتند. با فتح بغداد توسط [[آل بویه|آلبویه]]، مردم کرخ مسجد براثا را بهطور کامل در اختیار گرفتند. در سال ۴۲۰ق. به خلیفه عباسی گزارش رسید سخنران مسجد براثا هنگامی که به نام حضرت محمد (ع) میرسد، پس از درود بر پیامبر (ص)، بر «برادرش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب» نیز درود میفرستد.{{یادداشت|بعد الصلاة علی النبی و علی أخیه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب.}} خلیفه عباسی او را برکنار کرده و سخنران و امام جماعت دیگری گذاشت. مردم کرخ، با وساطت [[سید مرتضی]]، سخنران پیشین را بازگرداندند.<ref>سید حسن امین، دائرةالمعارف الاسلامیه الشیعیه، ج٢، ص۴۴٨؛ جعفر خلیلی، موسوعة العتبات المقدسه، قسم الکاظمین، ج ١، ص١٨، ٢١، ٣١، ٣٣؛ دائرةالمعارف تشیع، ج٢، ص١۵٨و١۵٩؛ علیاصغر فقیهی، آل بویه، ص۴۴۵؛ تاریخ تشیع در عراق در قرون نخستین، ص٢۴٠؛ یادنامه شریف رضی، ص٣٢٧.</ref> | ||
در روایات متعددی از فضایل این مسجد یاد شده و در کتب فقهی نیز نام آن آمده است.<ref>المنتظم، ج٨، ص۴۴.</ref> | در روایات متعددی از فضایل این مسجد یاد شده و در کتب فقهی نیز نام آن آمده است.<ref>المنتظم، ج٨، ص۴۴.</ref> |