پرش به محتوا

سید تاج‌الدین محمد آوی: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۱۸]]|سال=[[۱۳۹۸]]|کاربر=Abbasahmadi1363  }}
{{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۱۸]]|سال=[[۱۳۹۸]]|کاربر=Abbasahmadi1363  }}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
 


==نام و تبار==
==نام و تبار==
سید محمد آوی،<ref name=":10" /> یا آوجی<ref>تاريخ اولجايتو، ص ٩٩- ١٠٢؛ تاريخ گزيده، ص۶٠٨.</ref> معروف به تاج‌الدین و مکنَی به ابوالفضل، فرزند مجدالدین حسین بن علی و از نوادگان [[امام سجاد(ع)]] است. نسب کامل او عبارت است از:‌ سيد تاج‌الدين، ابوالفضل محمد بن مجدالدين الحسين بن على بن زيد بن الداعى بن زيد بن على بن الحسين بن الحسن التج بن ابى‌الحسن على بن ابى‌محمد الحسن النقيب الرئيس بن على بن محمد بن على بن على بن الحسن الافطس بن على الاصغر بن امام زين العابدين(ع).<ref name=":10">تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴.</ref>
سید محمد آوی،<ref name=":10" /> یا آوجی<ref>تاریخ اولجایتو، ص ٩٩- ١٠٢؛ تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> معروف به تاج‌الدین و مکنَی به ابوالفضل، فرزند مجدالدین حسین بن علی و از نوادگان [[امام سجاد(ع)]] است. نسب کامل او عبارت است از: سید تاج‌الدین، ابوالفضل محمد بن مجدالدین الحسین بن علی بن زید بن الداعی بن زید بن علی بن الحسین بن الحسن التج بن ابی‌الحسن علی بن ابی‌محمد الحسن النقیب الرئیس بن علی بن محمد بن علی بن علی بن الحسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین(ع).<ref name=":10">تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴.</ref>


خاندان آوی را یکی از مشهورترین خاندان‌های سادات شیعه دانسته‌اند که به دانش و ادب شهرت داشتند.<ref name=":0">شهداء‌ الفضیلة، ص۶۷.</ref> برخی از افراد سرشناس تبار سید تاج‌الدین محمد، عبارتند از:
خاندان آوی را یکی از مشهورترین خاندان‌های سادات شیعه دانسته‌اند که به دانش و ادب شهرت داشتند.<ref name=":0">شهداء الفضیلة، ص۶۷.</ref> برخی از افراد سرشناس تبار سید تاج‌الدین محمد، عبارتند از:


*'''حسن افطس'''
*'''حسن افطس'''


:جد بزرگ او، حسن افطس، در سال ۱۴۵ق. به همراه [[محمد بن عبدالله حسنی]] معروف به نفس زکیه قیام کرده و پس از شکست وی فراری شد. منصور دوانیقی به واسطه شفاعت [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] از او گذشت.<ref>سر السلسلة العلویة، ص۱۱۹؛ عمدة الطالب،‌ص۳۱۱.</ref> حسن افطس، اشتباهاتی درباره امام صادق(ع) انجام داده بود؛‌ با این همه، امام(ع) پیش از شهادت خود، با انگیزه نیکی به خویشان، مبلغی را به وی هدیه داد. برخی این عمل را، تأییدی بر درست بودن نسب وی از سوی امام(ع) دانسته‌اند.<ref>بحر الانساب واسطی، ج۱، ص۳۳۴؛ عمدة الطالب، ص۳۱۱؛ المجدی، ابن الصوفی، ص۴۱۷.</ref>
:جد بزرگ او، حسن افطس، در سال ۱۴۵ق. به همراه [[محمد بن عبدالله حسنی]] معروف به نفس زکیه قیام کرده و پس از شکست وی فراری شد. منصور دوانیقی به واسطه شفاعت [[امام صادق (ع)|امام صادق(ع)]] از او گذشت.<ref>سر السلسلة العلویة، ص۱۱۹؛ عمدة الطالب،ص۳۱۱.</ref> حسن افطس، اشتباهاتی درباره امام صادق(ع) انجام داده بود؛ با این همه، امام(ع) پیش از شهادت خود، با انگیزه نیکی به خویشان، مبلغی را به وی هدیه داد. برخی این عمل را، تأییدی بر درست بودن نسب وی از سوی امام(ع) دانسته‌اند.<ref>بحر الانساب واسطی، ج۱، ص۳۳۴؛ عمدة الطالب، ص۳۱۱؛ المجدی، ابن الصوفی، ص۴۱۷.</ref>


*'''على بن الحسن افطس'''
*'''علی بن الحسن افطس'''


:علی، فرزند حسن افطس، ملقب به جزری، خزری، حوری و حریری، شاعری سخنور بوده و به شجاعت مشهور بود. وی به دست هارون [[بنی‌عباس|عباسی]] به شهادت رسید.<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۲.</ref>
:علی، فرزند حسن افطس، ملقب به جزری، خزری، حوری و حریری، شاعری سخنور بوده و به شجاعت مشهور بود. وی به دست هارون [[بنی‌عباس|عباسی]] به شهادت رسید.<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۲.</ref>


*'''محمد بن محمد بن محمد آوى'''
*'''محمد بن محمد بن محمد آوی'''


:محمد بن محمد بن محمد قاضی آوی، معروف به رضی‌الدین،<ref name=":1">الاصیلی، ص۳۱۴.</ref> از راویان [[شیعه]]،<ref>فتح الأبواب، ص۲۷۲؛ نجم الثاقب، ج۲، ص۵۴۳؛‌ منتهی الآمال، ج۲، ص۱۲۴۵.</ref> سرشناس در پرهیزکاری، عبادت و سخنوری<ref name=":1" /> و از دوستان [[سید ابن طاووس]] بود. سید بن طاووس او را دارای مکاشفات دانسته است.<ref>مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۳۳۹؛ بحار الانوار، ج۵۳، ص۲۲۱.</ref>
:محمد بن محمد بن محمد قاضی آوی، معروف به رضی‌الدین،<ref name=":1">الاصیلی، ص۳۱۴.</ref> از راویان [[شیعه]]،<ref>فتح الأبواب، ص۲۷۲؛ نجم الثاقب، ج۲، ص۵۴۳؛ منتهی الآمال، ج۲، ص۱۲۴۵.</ref> سرشناس در پرهیزکاری، عبادت و سخنوری<ref name=":1" /> و از دوستان [[سید ابن طاووس]] بود. سید بن طاووس او را دارای مکاشفات دانسته است.<ref>مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۳۳۹؛ بحار الانوار، ج۵۳، ص۲۲۱.</ref>


==سید بودن وی==
==سید بودن وی==
منابع زیادی صحت انتساب او به سادات را تأیید کرده‌اند.<ref>تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴؛ شهداء‌ الفضیلة، ص۶۷.</ref> این انتساب، مورد تأیید بسیاری از نسب‌شناسان هم‌دوره‌اش مانند عبیدالله واسطی (م.۷۸۷ق) نیز بوده است.{{یادداشت|وی می‌گوید: «و من بنى زيد ابن الداعى السيد الجليل الشهيد تاج‌الدين ابوالفضل محمد بن مجدالدين حسين».}}<ref>بحرالانساب واسطى، ج٢، ص٣٣۵.</ref>
منابع زیادی صحت انتساب او به سادات را تأیید کرده‌اند.<ref>تاریخ النجف الاشرف، ج۲، ص۲۱۴؛ شهداء الفضیلة، ص۶۷.</ref> این انتساب، مورد تأیید بسیاری از نسب‌شناسان هم‌دوره‌اش مانند عبیدالله واسطی (م.۷۸۷ق) نیز بوده است.{{یادداشت|وی می‌گوید: «و من بنی زید ابن الداعی السید الجلیل الشهید تاج‌الدین ابوالفضل محمد بن مجدالدین حسین».}}<ref>بحرالانساب واسطی، ج٢، ص٣٣۵.</ref>


برخی، مانند سید ابوالظفر محمد بن الاشرف الافطسی النسابه و وصاف شیرازی نویسنده تاریخ وصاف، انتساب او را به سادات نفی کرده‌اند. ابن عنبه (م.۸۲۸ق)، گفته آنان را رد کرده و سید تاج‌الدین را صحیح السند دانسته است.<ref>الفصول الفخريه، ص١٨٩.</ref>
برخی، مانند سید ابوالظفر محمد بن الاشرف الافطسی النسابه و وصاف شیرازی نویسنده تاریخ وصاف، انتساب او را به سادات نفی کرده‌اند. ابن عنبه (م.۸۲۸ق)، گفته آنان را رد کرده و سید تاج‌الدین را صحیح السند دانسته است.<ref>الفصول الفخریه، ص١٨٩.</ref>


به گفته برخی، اولجایتو حاضر نبود به خاطر انتساب سید تاج‌الدین به [[حضرت محمد(ص)]]، فرمان قتلش را صادر کند. رشیدالدین فضل‌الله طبیب، با ترفندی، شجره‌نامه سید تاج‌الدین را گرفته و با دست‌کاری آن وانمود کرد این شجره‌نامه جعلی است. الجایتو قانع شده و به ریختن خون او راضی شد.{{یادداشت|در تاريخ اولجايتو آمده است: «پادشاه فرمود كه سادات را چگونه و به كدام رخصت كشم؟ رشيد گفت: من درست و روشن كنم كه او علوى نيست. در اثناى مناظره به آوجى مى‌گويد: كه به علويت تو كه گواهى مى‌دهد؟ گفت اين نسب‌نامه. ازو بستد كه در شب مطالعه كنم. و به خانه نام او از كاغذ كشط كرد و هم نام او باز جاى نوشت. و بامداد آن كاغذ به پادشاه عرض كرد كه اينك نسب‌نامه او! نام كسى را از اينجا كشط كرده است و نام خود باز جاى نوشته. سلطان اعجاب و شگفتى نمود و علوى‌گرى او به دروغ تعيين كرد و به خون او رخصت داد.»}}<ref>تاريخ اولجايتو، ص١٣٢.</ref> برخی، دلیل تشکیک بعضی از منابع را در سید بودن سید تاج‌الدین، به علت همین ماجرا دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۶.</ref>
به گفته برخی، اولجایتو حاضر نبود به خاطر انتساب سید تاج‌الدین به [[حضرت محمد(ص)]]، فرمان قتلش را صادر کند. رشیدالدین فضل‌الله طبیب، با ترفندی، شجره‌نامه سید تاج‌الدین را گرفته و با دست‌کاری آن وانمود کرد این شجره‌نامه جعلی است. الجایتو قانع شده و به ریختن خون او راضی شد.{{یادداشت|در تاریخ اولجایتو آمده است: «پادشاه فرمود که سادات را چگونه و به کدام رخصت کشم؟ رشید گفت: من درست و روشن کنم که او علوی نیست. در اثنای مناظره به آوجی می‌گوید: که به علویت تو که گواهی می‌دهد؟ گفت این نسب‌نامه. ازو بستد که در شب مطالعه کنم. و به خانه نام او از کاغذ کشط کرد و هم نام او باز جای نوشت. و بامداد آن کاغذ به پادشاه عرض کرد که اینک نسب‌نامه او! نام کسی را از اینجا کشط کرده است و نام خود باز جای نوشته. سلطان اعجاب و شگفتی نمود و علوی‌گری او به دروغ تعیین کرد و به خون او رخصت داد.»}}<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣٢.</ref> برخی، دلیل تشکیک بعضی از منابع را در سید بودن سید تاج‌الدین، به علت همین ماجرا دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۶.</ref>
==محل تولد==
==محل تولد==
سید تاج‌الدین محمد، در شهر آوه به دنیا آمد. آبه یا آوه، نزدیک شهر ساوه بوده<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۷۹.</ref> و هم‌زمان با [[قم]]، سکونت‌گاه [[شیعه|شیعیان]] عرب، در سده نخست قمری بود.<ref>تاریخ قم، ص۶۳۶.</ref> شمار سادات<ref>منتقلة الطالبیة، ص۳۶۱؛ تاریخ قم، ص۲۲۰.</ref> و شیعیان در این شهر زیاد شده و برایشان نقیب تعیین شد.<ref>تاریخ قم، ص۲۲۴.</ref> نخستین فرد از تبار سید تاج‌الدین محمد، که به این شهر هجرت کرد، محمد بن علی بن علی بن حسن افطس بود.<ref>تاریخ قم، ص۲۳۰.</ref>
سید تاج‌الدین محمد، در شهر آوه به دنیا آمد. آبه یا آوه، نزدیک شهر ساوه بوده<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۷۹.</ref> و هم‌زمان با [[قم]]، سکونت‌گاه [[شیعه|شیعیان]] عرب، در سده نخست قمری بود.<ref>تاریخ قم، ص۶۳۶.</ref> شمار سادات<ref>منتقلة الطالبیة، ص۳۶۱؛ تاریخ قم، ص۲۲۰.</ref> و شیعیان در این شهر زیاد شده و برایشان نقیب تعیین شد.<ref>تاریخ قم، ص۲۲۴.</ref> نخستین فرد از تبار سید تاج‌الدین محمد، که به این شهر هجرت کرد، محمد بن علی بن علی بن حسن افطس بود.<ref>تاریخ قم، ص۲۳۰.</ref>


به گزارش برخی، تولد وی در [[کوفه]] بود.<ref name=":2">الاصیلی، ص۳۱۵.</ref>  
به گزارش برخی، تولد وی در [[کوفه]] بود.<ref name=":2">الاصیلی، ص۳۱۵.</ref>


==تحصیلات==
==تحصیلات==
خط ۳۸: خط ۳۸:


==نقش وی در تشیع اولجایتو==
==نقش وی در تشیع اولجایتو==
اولجايتو، یکی از پادشاهان [[مغول]]، مسلمان شد و برای تحقیق در فرقه‌های [[اسلام]]، میان عالمان آن فرقه‌ها مناظره گذاشت. مهمترین مناظره‌ها میان [[شافعی|شافعی‌ها]] و [[حنفی|حنفی‌ها]] بود. سرانجام، مناظره‌ها، به جایی رسید که اولجایتو هر دو فرقه را باطل دانسته و نسبت به سزاواری اسلام دچار دودلی شد. او تصمیم گرفت درباره دیگر فرقه‌های اسلام نیز تحقیق کند. سید تاج‌الدین را در آماده کردن زمینه برای حضور [[علامه حلی]]، نزد اولجایتو و در نهایت، [[شیعه]] شدن وی نقش‌آفرین دانسته‌اند.<ref>مستدرك الوسائل، ج٢، ص۴٠۶.</ref> به گفته برخی، سید تاج‌الدین با گروهی از بزرگان شیعه، اولجایتو را به تشیع ترغیب می‌کردند.<ref>تاريخ اولجايتو، ص٩٩-١٠٢.</ref>
اولجایتو، یکی از پادشاهان [[مغول]]، مسلمان شد و برای تحقیق در فرقه‌های [[اسلام]]، میان عالمان آن فرقه‌ها مناظره گذاشت. مهمترین مناظره‌ها میان [[شافعی|شافعی‌ها]] و [[حنفی|حنفی‌ها]] بود. سرانجام، مناظره‌ها، به جایی رسید که اولجایتو هر دو فرقه را باطل دانسته و نسبت به سزاواری اسلام دچار دودلی شد. او تصمیم گرفت درباره دیگر فرقه‌های اسلام نیز تحقیق کند. سید تاج‌الدین را در آماده کردن زمینه برای حضور [[علامه حلی]]، نزد اولجایتو و در نهایت، [[شیعه]] شدن وی نقش‌آفرین دانسته‌اند.<ref>مستدرک الوسائل، ج٢، ص۴٠۶.</ref> به گفته برخی، سید تاج‌الدین با گروهی از بزرگان شیعه، اولجایتو را به تشیع ترغیب می‌کردند.<ref>تاریخ اولجایتو، ص٩٩-١٠٢.</ref>


==مقام نقابت اشراف==
==مقام نقابت اشراف==
پس از شیعه شدن اولجایتو، سید تاج‌الدین به مقام نقیب النقبای قلمرو حکومت اولجایتو،{{یادداشت|قلمرو وی، سرزمین گسترده‌ای از عراق، فارس و اصفهان گرفته تا خراسان، ری و سایر ممالک بود.}} منصوب شد.<ref>بحر الانساب، ج١، ص٣٣۶؛ عمدة الطالب، ص٣١٣.</ref> در آن دوره، به کسی که از طرف حکومت عهده‌دار ریاست، ولایت، هدایت و تأدیب قوم خود بوده و مسئولیت قضاوت، سرپرستی امور حسبه، اوقاف، نذورات،‌ مستمری آنان و ثبت انسابشان را نیز بر عهده داشت، «نقیب» می‌گفتند.<ref>ديوان نقابت، ص۴۴.</ref> «نقیب النقبا»، کسی بود که سرپرستی نقیبان همه خاندان‌های عباسی و طالبی را در مملکت ایلخانی عهده‌دار بود.{{یادداشت|نقیب باید از خاندانی جلیل، شناخته شده، دارای علم، فضل، ادب و آگاه به دانش حساب، توانا در مديريت، انضباط و روابط سياسى اجتماعى ميان مقام‌هاى ادارى دربار، خبره در دانش انساب، مقبول، مطاع در ميان قوم خود، آراسته به فضايل اخلاقى، عدالت، تقوا، آگاه به فقاهت، قواعد اجتهاد و امور حسبه مى‌بود.}}<ref name=":3">ديوان نقابت، ص١۴۴.</ref> سید تاج‌الدین، در این منصب وظیفه داشت، درستى گفته كسانى را كه خود را از اعقاب [[امام على(ع)]] مى‌شمردند، بررسى كند، اوقاف را اداره نمايد، و همچنين منافع جامعه [[شیعه|شيعيان]] اثنى عشرى را در برابر تشكيلات دولتى حفظ كند.<ref>تاريخ مغول در ايران، ص٢۴۶.</ref>{{یادداشت|سازمان‌هايى كه با اين حكم زير نظر سيد تاج‌الدين اداره مى‌شد، عبارت بودند از: تشكيلات نقيبان شهرها و مناطق و خاندان‌هاى مختلف و خليفه، نائب، وزير، باب، حاجب، كاتب، خازن، وكيل، وصى، خادم، عامل (كارگزارعين (مامور جمع آورى اطلاعات)، نسابه (متخصصان علم نسب)؛ لازم به ذكر است كه ساختمان ادارى مخصوص به نام بيت النقابه وجود داشت كه ديوان نقابت را در خود جاى مى‌داد.}}<ref name=":3" />
پس از شیعه شدن اولجایتو، سید تاج‌الدین به مقام نقیب النقبای قلمرو حکومت اولجایتو،{{یادداشت|قلمرو وی، سرزمین گسترده‌ای از عراق، فارس و اصفهان گرفته تا خراسان، ری و سایر ممالک بود.}} منصوب شد.<ref>بحر الانساب، ج١، ص٣٣۶؛ عمدة الطالب، ص٣١٣.</ref> در آن دوره، به کسی که از طرف حکومت عهده‌دار ریاست، ولایت، هدایت و تأدیب قوم خود بوده و مسئولیت قضاوت، سرپرستی امور حسبه، اوقاف، نذورات، مستمری آنان و ثبت انسابشان را نیز بر عهده داشت، «نقیب» می‌گفتند.<ref>دیوان نقابت، ص۴۴.</ref> «نقیب النقبا»، کسی بود که سرپرستی نقیبان همه خاندان‌های عباسی و طالبی را در مملکت ایلخانی عهده‌دار بود.{{یادداشت|نقیب باید از خاندانی جلیل، شناخته شده، دارای علم، فضل، ادب و آگاه به دانش حساب، توانا در مدیریت، انضباط و روابط سیاسی اجتماعی میان مقام‌های اداری دربار، خبره در دانش انساب، مقبول، مطاع در میان قوم خود، آراسته به فضایل اخلاقی، عدالت، تقوا، آگاه به فقاهت، قواعد اجتهاد و امور حسبه می‌بود.}}<ref name=":3">دیوان نقابت، ص١۴۴.</ref> سید تاج‌الدین، در این منصب وظیفه داشت، درستی گفته کسانی را که خود را از اعقاب [[امام علی(ع)]] می‌شمردند، بررسی کند، اوقاف را اداره نماید، و همچنین منافع جامعه [[شیعه|شیعیان]] اثنی عشری را در برابر تشکیلات دولتی حفظ کند.<ref>تاریخ مغول در ایران، ص٢۴۶.</ref>{{یادداشت|سازمان‌هایی که با این حکم زیر نظر سید تاج‌الدین اداره می‌شد، عبارت بودند از: تشکیلات نقیبان شهرها و مناطق و خاندان‌های مختلف و خلیفه، نائب، وزیر، باب، حاجب، کاتب، خازن، وکیل، وصی، خادم، عامل (کارگزارعین (مامور جمع آوری اطلاعات)، نسابه (متخصصان علم نسب)؛ لازم به ذکر است که ساختمان اداری مخصوص به نام بیت النقابه وجود داشت که دیوان نقابت را در خود جای می‌داد.}}<ref name=":3" />


==بیرون کردن یهود از مقام ذی‌الکفل==
==بیرون کردن یهود از مقام ذی‌الکفل==
سید تاج‌الدین در دوره نقابتش،<ref name=":4">الإشارات إلى معرفة الزيارات، ص۶٨.</ref> در سال ۷۱۰ق.<ref name=":5">عمدة الطالب، ص٣١٣؛ تاريخ گزيده، ص۵۴؛ تاريخ مغول در ايران، ص٢۵١ .</ref> مقبره ذی‌الکفل(ع) در روستای برملاحه،‌ که پیشتر زیارتگاه [[یهودیت|یهودیان]] بود،<ref name=":4" /> از آنها گرفته و آنها را از نزدیک شدن به آن منع کرد. سید تاج‌الدین، در آنجا منبر و [[محراب]] ساخت و نماز جمعه و جماعت در آن اقامه کرد.<ref name=":5" /> در همین مکان، مقبره ابوالقاسم بن موسی بن جعفر(ع) نیز وجود داشت.<ref name=":4" />
سید تاج‌الدین در دوره نقابتش،<ref name=":4">الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص۶٨.</ref> در سال ۷۱۰ق.<ref name=":5">عمدة الطالب، ص٣١٣؛ تاریخ گزیده، ص۵۴؛ تاریخ مغول در ایران، ص٢۵١ .</ref> مقبره ذی‌الکفل(ع) در روستای برملاحه، که پیشتر زیارتگاه [[یهودیت|یهودیان]] بود،<ref name=":4" /> از آنها گرفته و آنها را از نزدیک شدن به آن منع کرد. سید تاج‌الدین، در آنجا منبر و [[محراب]] ساخت و نماز جمعه و جماعت در آن اقامه کرد.<ref name=":5" /> در همین مکان، مقبره ابوالقاسم بن موسی بن جعفر(ع) نیز وجود داشت.<ref name=":4" />


==حفر نهر تاجیه==
==حفر نهر تاجیه==
یکی از نهرهایی که در دوره سید تاج‌الدین، برای آب‌رسانی به نجف کشیده شده و تا سده‌ها بعد، وجود داشته، نهر تاجیه است. به گمانِ برخی، نامگذاری این نهر، با توجه به دوره معاصر نقابت سید تاج‌الدین، انتساب به نام وی بوده است.<ref>تاريخ النجف، ص٣٩۴.</ref>
یکی از نهرهایی که در دوره سید تاج‌الدین، برای آب‌رسانی به نجف کشیده شده و تا سده‌ها بعد، وجود داشته، نهر تاجیه است. به گمانِ برخی، نامگذاری این نهر، با توجه به دوره معاصر نقابت سید تاج‌الدین، انتساب به نام وی بوده است.<ref>تاریخ النجف، ص٣٩۴.</ref>


==شهادت==
==شهادت==
سید تاج‌الدین، در روز دوشنبه، ۳ ذی‌الحجه ۷۱۱ق.<ref>تاريخ اولجايتو، ص١٣١.</ref> در کرانه [[نهر دجله|رود دجله]]، با دست‌های بسته، به همراه دو فرزندش، سيد شمس‌الدين حسين و سيد شرف‌الدين على، توسط گماشتگان سيد جلال‌الدين ابراهيم بن مختار، فرزند نقيب سابق [[نجف]] به شهادت رسید.  
سید تاج‌الدین، در روز دوشنبه، ۳ ذی‌الحجه ۷۱۱ق.<ref>تاریخ اولجایتو، ص١٣١.</ref> در کرانه [[نهر دجله|رود دجله]]، با دست‌های بسته، به همراه دو فرزندش، سید شمس‌الدین حسین و سید شرف‌الدین علی، توسط گماشتگان سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق [[نجف]] به شهادت رسید.


فرزندان را، پیش از پدر و جلوی چشم او اعدام کردند. میان جمعیت حاضر هنگام اعدام، برخی از سادات عراق، که علت مشکلات خود را عملکرد نقیب عراق می‌دانستد و گروهی از ناصبیان حنبلی وجود داشتند.<ref name=":11">تاريخ حبيب السير، ج٣، ص١٩٣.</ref> شمار افرادی که هنگام قتل او حاضر بودند، «خلق کثیر» توصیف شده‌اند، چنان که چند تن، مجروح شدند. پس از قتل، فریاد شادی برخواست.<ref>تحرير تاريخ وصاف، ص٢٧٨.</ref> پیکر سید تاج‌الدین و پسرانش، زیر ضربه‌های جمعیت خشمگین تکه تکه شد.<ref name=":11" /> به گفته ابن عنبه، ناصبی‌ها بدن آنها را تکه‌تکه کرده و در پوشش حنبلی‌گری، تکه‌های گوشت بدن آنها را به دندان کشیده و خوردند. به گفته وی، موهای سر سید تاج‌الدین را نیز کندند. افراد دیگری با نام حنبلی، که هنگام اعدام و یورش مردم حضور نداشتند، به سراغ جنازه‌ها رفته، اگر گوشتی باقی نمانده بود، موهای سر و صورت آن سه را می‌کندند؛ زیرا در بغداد، هر تار موی صورت سید تاج‌الدین و فرزندانش را به یک دینار زر سرخ می‌خریدند.
فرزندان را، پیش از پدر و جلوی چشم او اعدام کردند. میان جمعیت حاضر هنگام اعدام، برخی از سادات عراق، که علت مشکلات خود را عملکرد نقیب عراق می‌دانستد و گروهی از ناصبیان حنبلی وجود داشتند.<ref name=":11">تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٣.</ref> شمار افرادی که هنگام قتل او حاضر بودند، «خلق کثیر» توصیف شده‌اند، چنان که چند تن، مجروح شدند. پس از قتل، فریاد شادی برخواست.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨.</ref> پیکر سید تاج‌الدین و پسرانش، زیر ضربه‌های جمعیت خشمگین تکه تکه شد.<ref name=":11" /> به گفته ابن عنبه، ناصبی‌ها بدن آنها را تکه‌تکه کرده و در پوشش حنبلی‌گری، تکه‌های گوشت بدن آنها را به دندان کشیده و خوردند. به گفته وی، موهای سر سید تاج‌الدین را نیز کندند. افراد دیگری با نام حنبلی، که هنگام اعدام و یورش مردم حضور نداشتند، به سراغ جنازه‌ها رفته، اگر گوشتی باقی نمانده بود، موهای سر و صورت آن سه را می‌کندند؛ زیرا در بغداد، هر تار موی صورت سید تاج‌الدین و فرزندانش را به یک دینار زر سرخ می‌خریدند.


خان مغول، از این رفتار شگفت‌زده شده و اولجایتو دستور داد، قاضی حنبلیان که گویا در این ماجرا نقش داشته، اعدام شود. با پادرمیانی رشیدالدین فضل‌الله طبیب، اولجایتو، به برهنه گرداندن قاضی حنبلیان در محله‌های بغداد و محروم کردن حنبلیان از داشتن قاضی، بسنده کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴؛ تاريخ الفى، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> برخی قاضی حنبلیان در آن دوره را، احمد بن حامد بن عصبه (م.۷۲۱ق) دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۶۱؛ رک: الوافى بالوفيات، ج۶، ص٨۵.</ref>
خان مغول، از این رفتار شگفت‌زده شده و اولجایتو دستور داد، قاضی حنبلیان که گویا در این ماجرا نقش داشته، اعدام شود. با پادرمیانی رشیدالدین فضل‌الله طبیب، اولجایتو، به برهنه گرداندن قاضی حنبلیان در محله‌های بغداد و محروم کردن حنبلیان از داشتن قاضی، بسنده کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴؛ تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> برخی قاضی حنبلیان در آن دوره را، احمد بن حامد بن عصبه (م.۷۲۱ق) دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۶۱؛ رک: الوافی بالوفیات، ج۶، ص٨۵.</ref>


==انگیزه‌های قتل==
==انگیزه‌های قتل==
خط ۶۰: خط ۶۰:
*'''خشم یهودیان، به علت گرفتن تولیت مقام ذی‌الکفل از آنها'''؛
*'''خشم یهودیان، به علت گرفتن تولیت مقام ذی‌الکفل از آنها'''؛


این کار، باعث خشم اقلیت یهودی شد، که از پیش، در دربار [[مغول]] نفوذ یافته بودند. برخی، قتل سید تاج‌الدین را، ریشه در همین اقدام او و توسط یهودیان دانسته‌اند.<ref name=":6">سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۳.</ref> به باور برخی،‌ زمینه قتل سید تاج‌الدین توسط اقلیت یهودی که در دربار مغول از دوره ارغون نفوذ یافته بودند، به ویژه توسط رشیدالدین فضل‌الله طبیب رخ داده است.<ref name=":6" /> رشید‌الدین فضل‌الله طبیب اصل و نسب یهودی داشته و در بزرگسالی مسلمان شد، و به وسیله طبابت و کاردانی در دربار اولجایتو به مقام دست یافت.<ref>تاريخ مغول در ايران، ص٢۴٨.</ref> به باور برخی، اظهار مسلمانی وی ظاهری بوده و یهودی باقی مانده بود.<ref>سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۵.</ref> در مقابل، برخی او را شیعه دانسته‌اند.<ref>کيف رد الشيعه غزو المغول، ص٢۵۴.</ref>
این کار، باعث خشم اقلیت یهودی شد، که از پیش، در دربار [[مغول]] نفوذ یافته بودند. برخی، قتل سید تاج‌الدین را، ریشه در همین اقدام او و توسط یهودیان دانسته‌اند.<ref name=":6">سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۳.</ref> به باور برخی، زمینه قتل سید تاج‌الدین توسط اقلیت یهودی که در دربار مغول از دوره ارغون نفوذ یافته بودند، به ویژه توسط رشیدالدین فضل‌الله طبیب رخ داده است.<ref name=":6" /> رشیدالدین فضل‌الله طبیب اصل و نسب یهودی داشته و در بزرگسالی مسلمان شد، و به وسیله طبابت و کاردانی در دربار اولجایتو به مقام دست یافت.<ref>تاریخ مغول در ایران، ص٢۴٨.</ref> به باور برخی، اظهار مسلمانی وی ظاهری بوده و یهودی باقی مانده بود.<ref>سید تاج‌الدین حسینی آوی، ص۴۵.</ref> در مقابل، برخی او را شیعه دانسته‌اند.<ref>کیف رد الشیعه غزو المغول، ص٢۵۴.</ref>


*'''جایگاه ویژه سید تاج‌الدین نزد اولجایتو'''؛
*'''جایگاه ویژه سید تاج‌الدین نزد اولجایتو'''؛


به باور برخی، رشید‌الدین فضل‌الله طبیب، به دنبال شافعی کردن اولجایتو بود، ولی ناگهان او را تحت تأثیر شخصیت‌های شیعه مانند سید تاج‌الدین دید.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص ۴۶ و ۴۷.</ref>
به باور برخی، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به دنبال شافعی کردن اولجایتو بود، ولی ناگهان او را تحت تأثیر شخصیت‌های شیعه مانند سید تاج‌الدین دید.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص ۴۶ و ۴۷.</ref>


*'''اشتباهاتى كه در اداره امور نقابت به وسيله فرزندان سيد تاج‌الدين انجام شد'''؛
*'''اشتباهاتی که در اداره امور نقابت به وسیله فرزندان سید تاج‌الدین انجام شد'''؛


سید تاج‌الدین، پسر خود سید شمس‌الدین حسین را به نقابت عراق گماشت. او از این مسؤولیت سوء استفاده کرده و به دست‌اندازی به مال سادات عراق پرداخت. عبارت «ستم و دست‌اندازیِ» پسر سید تاج‌‌الدین در منابع مخالف و موافقِ سید تاج‌الدین آمده است.<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۳.</ref> برخی، سید تاج‌الدین را متهم به غصب ۳۰۰ هزار دینار از مال سادات و دیگر طوایف کرده‌<ref>تحرير تاريخ وصاف، ص٢٧٨؛ تاريخ حبيب السير، ج٣، ص١٩٢؛  
سید تاج‌الدین، پسر خود سید شمس‌الدین حسین را به نقابت عراق گماشت. او از این مسؤولیت سوء استفاده کرده و به دست‌اندازی به مال سادات عراق پرداخت. عبارت «ستم و دست‌اندازیِ» پسر سید تاج‌الدین در منابع مخالف و موافقِ سید تاج‌الدین آمده است.<ref>عمدة الطالب، ص۳۱۳.</ref> برخی، سید تاج‌الدین را متهم به غصب ۳۰۰ هزار دینار از مال سادات و دیگر طوایف کرده‌<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص٢٧٨؛ تاریخ حبیب السیر، ج٣، ص١٩٢؛


به نقل از حاشيه تاريخ گزيده، ص۶٠٨.</ref> و برخی، اتهام «تعدی بر محارم علویان» را نیز بر آن افزوده‌اند.<ref>به نقل از حاشيه تاريخ گزيده، ص۶٠٨.</ref> این اتهام، در دیگر منابع نیامده و به گفته برخی، نگارنده این گزارش، از اطرافیان رشیدالدین فضل‌الله طبیب بوده؛ از این رو، به گزارشش نمی‌توان اعتماد کرد. افزون بر اینکه، منصب نقابت در نوادگان سید تاج‌الدین ادامه یافته؛ از این رو، درستی این اتهام را، دور از ذهن دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۱.</ref>
به نقل از حاشیه تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> و برخی، اتهام «تعدی بر محارم علویان» را نیز بر آن افزوده‌اند.<ref>به نقل از حاشیه تاریخ گزیده، ص۶٠٨.</ref> این اتهام، در دیگر منابع نیامده و به گفته برخی، نگارنده این گزارش، از اطرافیان رشیدالدین فضل‌الله طبیب بوده؛ از این رو، به گزارشش نمی‌توان اعتماد کرد. افزون بر اینکه، منصب نقابت در نوادگان سید تاج‌الدین ادامه یافته؛ از این رو، درستی این اتهام را، دور از ذهن دانسته‌اند.<ref>سید تاج الدین حسینی آوی، ص۵۱.</ref>


وقتی شکایت‌های سادات عراق، از عملکرد سید تاج‌الدین و فرزندانش در دایره نقابت زیاد شد، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به اولجایتو پیشنهاد داد، سید تاج‌الدین و فرزندانش را در اختیار معترضان قرار داده، تا با آنها روبه‌رو شوند. او به اولجایتو اطمینان داد با این کار، شاکیان ساکت شده و به سید تاج‌الدین آسیبی نخواهد رسید. به گفته ابن عنبه تاریخ‌نگار،‌ رشیدالدین فضل‌الله طبیب، از چهره‌های سرشناس سادات عراق خواست در برابر منصب نقابت، سید تاج‌الدین را بکشند، بسیاری از آنها نپذیرفته و برخی برای فرار از قتل وی، به شهرهای دیگر گریختند. سرانجام، وی سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق نجف را به قتل سید تاج‌الدین راضی کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴.</ref><br />
وقتی شکایت‌های سادات عراق، از عملکرد سید تاج‌الدین و فرزندانش در دایره نقابت زیاد شد، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، به اولجایتو پیشنهاد داد، سید تاج‌الدین و فرزندانش را در اختیار معترضان قرار داده، تا با آنها روبه‌رو شوند. او به اولجایتو اطمینان داد با این کار، شاکیان ساکت شده و به سید تاج‌الدین آسیبی نخواهد رسید. به گفته ابن عنبه تاریخ‌نگار، رشیدالدین فضل‌الله طبیب، از چهره‌های سرشناس سادات عراق خواست در برابر منصب نقابت، سید تاج‌الدین را بکشند، بسیاری از آنها نپذیرفته و برخی برای فرار از قتل وی، به شهرهای دیگر گریختند. سرانجام، وی سید جلال‌الدین ابراهیم بن مختار، فرزند نقیب سابق نجف را به قتل سید تاج‌الدین راضی کرد.<ref>عمدة الطالب، ص٣١۴.</ref><br />


*'''همكارى سيد تاج‌الدين با سعدالدين ساوجى.'''
*'''همکاری سید تاج‌الدین با سعدالدین ساوجی.'''


سعدالدین ساوجی، از سال ۶۹۷ق. به دربار مغول راه یافته،<ref name=":7">وقايع السنين و الاعوام، ص٣٧١.</ref> وزیر<ref name=":8">تاريخ الفى، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> [[شیعه|شیعی]] بوده<ref>تعليقة امل الآمل، ص١٢٧؛ الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج١١، ص١٩٨.</ref> و به علم،<ref name=":7" /> دیانت، پرهیزکاری و انفاق شناخته شده است.<ref name=":8" /> وی به اتهام توطئه علیه پادشاه مغول و فساد مالی کلان در سال ۷۱۱ق. کشته شد. برخی، رقابت و تیرگی روابط او با رشیدالدین فضل‌الله طبیب را در کشته شدن وی مؤثر دانسته‌اند.<ref name=":9">تاریخ گزیده، ص۶۰۸؛ رک: تاريخ الفى، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref>  
سعدالدین ساوجی، از سال ۶۹۷ق. به دربار مغول راه یافته،<ref name=":7">وقایع السنین و الاعوام، ص٣٧١.</ref> وزیر<ref name=":8">تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref> [[شیعه|شیعی]] بوده<ref>تعلیقة امل الآمل، ص١٢٧؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج١١، ص١٩٨.</ref> و به علم،<ref name=":7" /> دیانت، پرهیزکاری و انفاق شناخته شده است.<ref name=":8" /> وی به اتهام توطئه علیه پادشاه مغول و فساد مالی کلان در سال ۷۱۱ق. کشته شد. برخی، رقابت و تیرگی روابط او با رشیدالدین فضل‌الله طبیب را در کشته شدن وی مؤثر دانسته‌اند.<ref name=":9">تاریخ گزیده، ص۶۰۸؛ رک: تاریخ الفی، ج٧، ص۴٣٧٠.</ref>


حمدالله مستوفی، علت اصلی قتل سید تاج‌الدین را همکاری وی با سعدالدین ساوجی که رقیب رشیدالدین فضل‌الله بوده، دانسته است.<ref name=":9" /> صفدی (م.۷۶۴ق) نیز، قتل وی را پس از خشم سلطان به سعدالدین ساوجی معرفی کرده است.{{یادداشت|قتل معه الوزير مبارك شاه، وصاحب الديوان المانشترى، وتاج‌الدين الآوى كبير الاشراف.}}<ref>اعيان العصر، ج۴، ص۶٠۴.</ref>
حمدالله مستوفی، علت اصلی قتل سید تاج‌الدین را همکاری وی با سعدالدین ساوجی که رقیب رشیدالدین فضل‌الله بوده، دانسته است.<ref name=":9" /> صفدی (م.۷۶۴ق) نیز، قتل وی را پس از خشم سلطان به سعدالدین ساوجی معرفی کرده است.{{یادداشت|قتل معه الوزیر مبارک شاه، وصاحب الدیوان المانشتری، وتاج‌الدین الآوی کبیر الاشراف.}}<ref>اعیان العصر، ج۴، ص۶٠۴.</ref>


== انتقام ==
== انتقام ==
در سال ٧١٨ق. پس از مرگ مشكوك اولجايتو، سيد عزالدين طالب افطسى دلقندی، از عمو زادگان سيد تاج‌الدين، به دستور [[امیر چوپان|امير چوپان]]، رشيدالدين فضل‌الله طبیب را به جرم توطئه براى قتل خان مغول كشت. ابن عنبه تاریخ‌نگار، علت واقعى تلاش سيد دلقندى براى قتل رشیدالدین فضل‌الله را، انتقام خون سید تاج‌الدين دانسته است.<ref>عمدة الطالب، ص٣١٩؛ مراقد المعارف، ج١، ص٢١٩.</ref> مانند ماجرای اعدام سید تاج‌الدین و فرزندانش، اینجا نیز، پیش از رشیدالدین فضل‌الله، پسر نوجوان وی در پیش روی او اعدام شد. برخی این را از عبرت‌های تاریخ خوانده‌اند.<ref>نهاية الأرب، النويرى، ج٣٢، ص٢٩۵.</ref>
در سال ۷۱۸ق. پس از مرگ مشکوک اولجایتو، سید عزالدین طالب افطسی دلقندی، از عمو زادگان سید تاج‌الدین، به دستور [[امیر چوپان|امیر چوپان]]، رشیدالدین فضل‌الله طبیب را به جرم توطئه برای قتل خان مغول کشت. ابن عنبه تاریخ‌نگار، علت واقعی تلاش سید دلقندی برای قتل رشیدالدین فضل‌الله را، انتقام خون سید تاج‌الدین دانسته است.<ref>عمدة الطالب، ص٣١٩؛ مراقد المعارف، ج١، ص٢١٩.</ref> مانند ماجرای اعدام سید تاج‌الدین و فرزندانش، اینجا نیز، پیش از رشیدالدین فضل‌الله، پسر نوجوان وی در پیش روی او اعدام شد. برخی این را از عبرت‌های تاریخ خوانده‌اند.<ref>نهایة الأرب، النویری، ج٣٢، ص٢٩۵.</ref>


==در نگاه دیگران==
==در نگاه دیگران==
خط ۹۱: خط ۹۱:


{{برگرفتگی
{{برگرفتگی
| پیش از لینک = کتاب  
| پیش از لینک = کتاب
| منبع = سید تاج الدین حسینی آوی،
| منبع = سید تاج الدین حسینی آوی،
| پس از لینک = محمدسعید نجاتی (پژوهشکده حج و زیارت)، مشعر، تهران، ۱۳۹۳ش.
| پس از لینک = محمدسعید نجاتی (پژوهشکده حج و زیارت)، مشعر، تهران، ۱۳۹۳ش.
خط ۹۷: خط ۹۷:
}}
}}


*'''الإشارات إلى معرفة الزيارات هروى'''، على بن ابو بكر، قاهره، ١۴٢٣ق.
*'''الإشارات إلی معرفة الزیارات هروی'''، علی بن ابو بکر، قاهره، ۱۴۲۳ق.
*'''الاصيلى فى انساب الطالبيين'''، صفى‌الدين محمدبن تاج‌الدين على (ابن طقطقىتحقيق سيد مهدى رجائى، كتابخانه آيت‌الله نجفى مرعشى، قم، ١٣٩٠ش.
*'''الاصیلی فی انساب الطالبیین'''، صفی‌الدین محمدبن تاج‌الدین علی (ابن طقطقیتحقیق سید مهدی رجائی، کتابخانه آیت‌الله نجفی مرعشی، قم، ۱۳۹۰ش.
*'''بحر الانساب المسمى الثبت المصان بذكر سلاله سيد ولد عدنان'''، تحقيق و تعليق و تصحيح السيد حسين ابوسعيده، مكتبة ابوسعيدة الوثاقئيه العامة فى النجف الاشرف، مؤسسة البلاغ، بيروت ١۴٣٣ق.
*'''بحر الانساب المسمی الثبت المصان بذکر سلاله سید ولد عدنان'''، تحقیق و تعلیق و تصحیح السید حسین ابوسعیده، مکتبة ابوسعیدة الوثاقئیه العامة فی النجف الاشرف، مؤسسة البلاغ، بیروت ۱۴۳۳ق.
*'''بحار الانوار'''، محمدباقر مجلسى، بيروت، ١۴٠٣ق.
*'''بحار الانوار'''، محمدباقر مجلسی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
*'''تاريخ الفى'''، قاضى احمد تتوى، آصف خان قزوينى، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، ١٣٨٢ش.
*'''تاریخ الفی'''، قاضی احمد تتوی، آصف خان قزوینی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۲ش.
*'''تاريخ اولجايتو'''، ابوالقاسم عبدالله بن محمد القاشانى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ١٣٨۴ش.
*'''تاریخ اولجایتو'''، ابوالقاسم عبدالله بن محمد القاشانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴ش.
*'''تاريخ حبيب السير'''، غياث الدين بن همام الدين خواند مير، خيام، تهران، ١٣٨٠ش.
*'''تاریخ حبیب السیر'''، غیاث الدین بن همام الدین خواند میر، خیام، تهران، ۱۳۸۰ش.
*'''تاريخ قم'''، حسن بن محمد قمى، كتابخانه حضرت آيت‌الله العظمى مرعشى نجفى، قم، ١٣٨۵ش. و توس، تهران، ١٣۶١ش.
*'''تاریخ قم'''، حسن بن محمد قمی، کتابخانه حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، قم، ۱۳۸۵ش. و توس، تهران، ۱۳۶۱ش.
*'''تاريخ گزيده'''، حمدالله مستوفى، امير كبير، تهران، ١٣۶۴ش.
*'''تاریخ گزیده'''، حمدالله مستوفی، امیر کبیر، تهران، ۱۳۶۴ش.
*'''تاريخ مغول در ايران'''، برتولد اشپولر، ترجمه محمود ميرآفتاب، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ١٣٨۶ش.
*'''تاریخ مغول در ایران'''، برتولد اشپولر، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶ش.
*'''تاریخ النجف الاشرف'''، محمدحسین بن علی بن محمد حرزالدین، تصحیح عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، نگارش، قم، ۱۴۲۷ق.
*'''تاریخ النجف الاشرف'''، محمدحسین بن علی بن محمد حرزالدین، تصحیح عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، نگارش، قم، ۱۴۲۷ق.
*'''تاريخ النجف المعروف باليتيمة الغروية و التحفة النجفية فى الارض المباركة الزكية'''، حسین براقى، دار المؤرخ العربى، بيروت، ٢٠٠٩م.
*'''تاریخ النجف المعروف بالیتیمة الغرویة و التحفة النجفیة فی الارض المبارکة الزکیة'''، حسین براقی، دار المؤرخ العربی، بیروت، ۲۰۰۹م.


*'''ديوان نقابت، پژوهشى درباره پيدايش و گسترش اوليه تشكيلات سرپرستى سادات'''، محمدهادى خالقى، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، قم، ١٣٨٧ش.
*'''دیوان نقابت، پژوهشی درباره پیدایش و گسترش اولیه تشکیلات سرپرستی سادات'''، محمدهادی خالقی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، ۱۳۸۷ش.
*'''سر السلسلة العلوية فى انساب السادة العلوية'''، الشيخ ابى‌نصر سهل بن عبدالله البخارى (من اعلام القرن الرابع)، تحقيق سيد مهدى رجایى، مكتبة سماحة آيةالله العظمى مرعشى النجفى، قم، ١۴٣٢ق.
*'''سر السلسلة العلویة فی انساب السادة العلویة'''، الشیخ ابی‌نصر سهل بن عبدالله البخاری (من اعلام القرن الرابع)، تحقیق سید مهدی رجایی، مکتبة سماحة آیةالله العظمی مرعشی النجفی، قم، ۱۴۳۲ق.
*'''عمدة الطالب الصغرى'''، جمال الدين احمد بن على الحسنى الداودى (ابن عنبه)، تحقيق سيد مهدى رجايى، كتابخانه حضرت آيةالعظمى مرعشى نجفى، قم، ١۴٣٠ق.
*'''عمدة الطالب الصغری'''، جمال الدین احمد بن علی الحسنی الداودی (ابن عنبه)، تحقیق سید مهدی رجایی، کتابخانه حضرت آیةالعظمی مرعشی نجفی، قم، ۱۴۳۰ق.
*'''عمدة الطالب فى انساب آل ابى‌طالب'''، ابن عنبه حسنى، انصاريان، قم، ١۴١٧ق.
*'''عمدة الطالب فی انساب آل ابی‌طالب'''، ابن عنبه حسنی، انصاریان، قم، ۱۴۱۷ق.
*'''فتح الابواب بين ذوى الالباب و بين ربّ الارباب'''، على بن موسى بن طاووس (ابن‌طاووس)، قم، ١۴٠٩ق.
*'''فتح الابواب بین ذوی الالباب و بین ربّ الارباب'''، علی بن موسی بن طاووس (ابن‌طاووس)، قم، ۱۴۰۹ق.
*'''الفصول الفخريه'''، جمال الدين احمد بن عنبه، به اهتمام ميرجلال الدين حسينى ارموى، چاپ‌خانه دانشگاه تهران، ١٣۴۶ش.
*'''الفصول الفخریه'''، جمال الدین احمد بن عنبه، به اهتمام میرجلال الدین حسینی ارموی، چاپ‌خانه دانشگاه تهران، ۱۳۴۶ش.
*'''كيف رد الشيعه غزو المغول'''، شيخ على كورانى عاملى، مركز العلامه الحلى الثقافى، حلّه، ١۴٢۶ق.
*'''کیف رد الشیعه غزو المغول'''، شیخ علی کورانی عاملی، مرکز العلامه الحلی الثقافی، حلّه، ۱۴۲۶ق.
*'''المجدى فى انساب الطالبيين'''، ابن صوفى نسابه، مكتبة آيةالله المرعشى النجفى، قم، ١۴٢٢ق.
*'''المجدی فی انساب الطالبیین'''، ابن صوفی نسابه، مکتبة آیةالله المرعشی النجفی، قم، ۱۴۲۲ق.
*'''مراقد المعارف'''، محمد حرزالدين، قم، ١٣٧١ش.
*'''مراقد المعارف'''، محمد حرزالدین، قم، ۱۳۷۱ش.
*'''مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل'''، حسين بن محمد تقى نورى، قم، ١۴٠٨ق.
*'''مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل'''، حسین بن محمد تقی نوری، قم، ۱۴۰۸ق.
*'''معجم البلدان'''، ياقوت بن عبدالله (ياقوت حموى)، دار صادر، ياقوت بن عبدالله، ١٩٩۵م.
*'''معجم البلدان'''، یاقوت بن عبدالله (یاقوت حموی)، دار صادر، یاقوت بن عبدالله، ۱۹۹۵م.
*'''مهج الدعوات و منهج العبادات'''، على بن موسى بن طاووس (ابن طاووس)، قم، ١۴١١ق.
*'''مهج الدعوات و منهج العبادات'''، علی بن موسی بن طاووس (ابن طاووس)، قم، ۱۴۱۱ق.
*'''نجم الثاقب فى أحوال الإمام الغائب'''، محدث نورى، ناشر مسجد جمكران، قم، ١٣٨۴ق.  
*'''نجم الثاقب فی أحوال الإمام الغائب'''، محدث نوری، ناشر مسجد جمکران، قم، ۱۳۸۴ق.
*'''نهاية الارب فى فنون الادب'''، شهاب الدين احمد بن عبدالوهاب النويرى، قاهرة، ١۴٢٣ق.
*'''نهایة الارب فی فنون الادب'''، شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب النویری، قاهرة، ۱۴۲۳ق.
*'''الوافی بالوفیات'''، صلاح الدین خلیل بن ایبک بن عبد الله الصفدی، احمد الارناؤوط وترکی مصطفی، دار احیاء التراث، بیروت، ۱۴۲۰ق، ۲۰۰۰م.
{{پایان}}


*'''الوافى بالوفيات'''، صلاح الدين خليل بن ايبك بن عبد الله الصفدى، احمد الارناؤوط وتركى مصطفى، دار احياء التراث، بيروت، ١۴٢٠ق، ٢٠٠٠م.
[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
 
 
{{پایان}}
۱۵٬۶۱۴

ویرایش