حج جاهلی: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۰
خط ۲: خط ۲:


==واژه==
==واژه==
واژه حج از واژگان قدیم سامی است و شکل‌های مختلفی از آن در نوشته‌های اقوام و ملت‌های مختلف سامی وارد شده است.<ref>. فرهنگ تطبیقی، ج1، ص168ـ169.</ref> این واژه در عربی به معنای آمدن و قصد کردنی است که بسیار و پی درپی صورت گیرد<ref>. العین، ج3، ص9 «حج»؛ تاج العروس، ج3، ص314 «حجج».</ref> و از همین رو به حج خانه خدا اطلاق شده که هر ساله انجام می‌گیرد.<ref>. غریب الحدیث، ج1، ص41؛ لسان العرب، ج2، ص226؛ تاج العروس، ج3، ص315 «حجج».</ref>
واژه حج، از واژگان قدیم سامی است و شکل‌های گوناگونی از آن در نوشته‌های اقوام و ملت‌های مختلف سامی وارد شده است.<ref>. فرهنگ تطبیقی، ج1، ص168ـ169.</ref> این واژه در عربی به معنای آمدن و قصد کردنی است که بسیار و پی درپی صورت گیرد<ref>. العین، ج3، ص9 «حج»؛ تاج العروس، ج3، ص314 «حجج».</ref> و از همین رو، به حج خانه خدا اطلاق شده که هر ساله انجام می‌گیرد.<ref>. غریب الحدیث، ج1، ص41؛ لسان العرب، ج2، ص226؛ تاج العروس، ج3، ص315 «حجج».</ref>


اصطلاح حج اگرچه در حال حاضر منحصر به زیارت کعبه در مکه است، اما در دوره جاهلی که اصطلاحی است به دوره پیش از اسلام جزیره العرب اطلاق می‌گردد (جاهلیت) علاوه بر زیارت خانه کعبه مصادیقی غیر از آن داشته و به‌طور عام در مورد زیارت خانه خدایان به کار می‌رفت. این خانه‌ها دارای پرده‌دار و متولی بوده، در آن‌ها قربانی و طواف نیز انجام می‌شد<ref>. الروض الانف، ج1، ص355.</ref>؛ مانند حج «بیتُ اللات»، «بیت العُزی»، «بیت مَناة»، «بیت ذی الخَلْصة»، «بیت نَجران» و سایر خانه‌های مقدس جاهلی.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص83ـ87.</ref> هر قبیله‌ای حج خانه‌ای را که مقدس می‌شمردند، به جا می‌آورد و بتشان را در آن قرار داده، زیارتش می‌کردند و مراسم ویژه قربانی طواف و تلبیه به جا می‌آوردند.<ref>. المفصل، ج11، ص351.</ref>
== پیشینه ==
اصطلاح حج، اگرچه امروزه تنها به زیارت [[کعبه]] در [[مکه]] گفته می‌شود، ولی در دوره [[جاهلیت]]، افزون بر زیارت کعبه مصادیقی داشت و به‌طور عام در مورد زیارت خانه خدایان به کار می‌رفت. این خانه‌ها دارای پرده‌دار و متولی بوده، در آن‌ها [[قربانی]] و [[طواف]] نیز انجام می‌شد؛<ref>. الروض الانف، ج1، ص355.</ref> مانند حج «بیتُ اللات»، «بیت العُزی»، «بیت مَناة»، «بیت ذی الخَلْصة»، «بیت نَجران» و دیگر خانه‌های مقدس جاهلی.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص83ـ87.</ref> هر قبیله‌ای حج خانه‌ای را که مقدس می‌شمردند، به جا می‌آورد و بتشان را در آن قرار داده، زیارتش می‌کردند و مراسم ویژه قربانی طواف و [[تلبیه]] به جا می‌آوردند.<ref>. المفصل، ج11، ص351.</ref>


از میان همه حج‌ها، حج «کعبه» به دلیل تجمع تدریجی بتها در آن اهمیت ویژه‌ای نزد قبایل پیدا کرد.<ref>. المفصل، ج11، ص351.</ref> طبق روایت مورخان، شخصی به نام «عمرو بن لُحی» بت‌های زیادی را از مکان‌های مختلف شبه جزیره و پیرامون آن به مکه آورده و در کعبه نصب کرده و با این کار قبایل مختلف به حج مکه ترغیب شدند و کعبه بزرگترین تجمعگاه بت‌ها شد.<ref>. اخبار مکه، ج1، ص100.</ref> افزون بر این بازارهای موسمی همچون «ذی المَجاز»، «المَجَنة» و «عُکاظ» و مجالس ادبی در کنار کعبه در ایام حج برپا می‌شد.<ref>. جزیرة العرب قبل الاسلام. ص661.</ref> هنگام فرا رسیدن موسم حج از سراسر مناطق شبه جزیره، شام و عراق، مردم با آیین‌های متفاوتی همچون مشرک، حنیفی، یهودی و مسیحی با اهداف و انگیزه‌های مختلف عبادی یا تجاری یا فرهنگی به مکه می‌رفتند؛ برخی برای زیارت کعبه و ادای مناسک حج، برخی برای تجارت، برخی برای مفاخرت، خطابه و شعر خوانی، برخی برای تبلیغ دینی و برخی نیز برای حل مشکلاتی که جز در شرایطی به مانند شرایط ایام حج قابل حل نبود.<ref>. مکه و مدینه فی الجاهلیه، ص146.</ref> بدین ترتیب کعبه نزد عامه جاهلیان مقام و منزلت ویژه‌ای یافت و حتی به بیت الحرام سوگند یاد می‌شد؛ اما معدودی از عرب‌ها بودند که نه برای حرم و نه برای ماه‌های حرام حرمت قایل نبودند؛ از جمله: قبایل «خَثْعم»، «طَی» و خاندان‌هایی از «قُضاعه» و «یشْکُر».<ref>. کتاب الحیوان، ج7، 216؛ المحبر، ص319.</ref>
از میان همه حج‌ها، حج «کعبه» به دلیل تجمع تدریجی بت‌ها در آن، اهمیت ویژه‌ای نزد قبیله‌ها پیدا کرد.<ref>. المفصل، ج11، ص351.</ref> بر پایه روایت تاریخ‌نگاران، شخصی به نام «عمرو بن لُحی» بت‌های زیادی را از مکان‌های مختلف شبه جزیره و پیرامون آن به مکه آورده و در کعبه نصب کرده و با این کار قبایل مختلف به حج مکه ترغیب شدند و کعبه بزرگترین تجمعگاه بت‌ها شد.<ref>. اخبار مکه، ج1، ص100.</ref> افزون بر این، بازارهای موسمی همچون «ذی المَجاز»، «المَجَنة» و «عُکاظ» و مجالس ادبی در کنار کعبه در ایام حج برپا می‌شد.<ref>. جزیرة العرب قبل الاسلام. ص661.</ref> هنگام فرا رسیدن موسم حج از سراسر مناطق شبه جزیره، [[شام]] و [[عراق]]، مردم با آیین‌های متفاوتی همچون مشرک، حنیفی، [[یهودیت|یهودی]] و [[مسیحیت|مسیحی]] با اهداف و انگیزه‌های مختلف عبادی یا تجاری یا فرهنگی به مکه می‌رفتند؛ برخی برای زیارت کعبه و ادای [[مناسک حج]]، برخی برای تجارت، برخی برای مفاخرت، خطابه و شعر خوانی، برخی برای تبلیغ دینی و برخی نیز برای حل مشکلاتی که جز در شرایطی به مانند شرایط ایام حج قابل حل نبود.<ref>. مکه و مدینه فی الجاهلیه، ص146.</ref> بدین ترتیب کعبه نزد عامه جاهلیان مقام و منزلت ویژه‌ای یافت و حتی به بیت الحرام سوگند یاد می‌شد؛ با این همه، شمار اندکی از عرب‌ها بودند که برای حرم و ماه‌های حرام حرمت قایل نبودند؛ از جمله قبیله‌های «خَثْعم»، «طَی» و خاندان‌هایی از «قُضاعه» و «یشْکُر».<ref>. کتاب الحیوان، ج7، 216؛ المحبر، ص319.</ref>


انجام مراسم حج بر اساس آداب و مناسک مخصوصی و البته نه الزاماً یکسان نزد سایر قبایل صورت می‌گرفت و آنان علاوه بر مناسک مشترک و یکسان، برخی آداب ویژه و متناسب با قبیله و بت خود را نیز داشتند و به‌طور معمول «قریش» مناسک ویژه خود را داشت و سایر قبایل نیز مراسم ویژه خود را دشتند. با ظهور اسلام حج با تعدیلات و تغییراتی روبرو شد و به آیین یکسان و مشترکی بین همه مسلمانان تبدیل شد.<ref>. المفصل، ج11، ص353.</ref>
انجام مراسم حج بر اساس آداب و مناسک مخصوصی صورت می‌گرفت. قبیله‌ها افزون بر مناسک مشترک و یکسان، برخی آداب ویژه و متناسب با قبیله و بت خود را نیز داشتند. به‌طور معمول «[[قریش]]» مناسک ویژه خود را داشت و سایر قبیله‌ها نیز مراسم ویژه خود را داشتند. با ظهور اسلام، حج با تعدیلات و تغییراتی روبرو شد و به آیین یکسان و مشترکی میان همه مسلمانان تبدیل شد.<ref>. المفصل، ج11، ص353.</ref>


==زمان‌های حج==
==زمان‌های حج==
موسم برگزاری حج در روزگار جاهلیت زمان ویژه‌ای داشته و ماه مخصوص حج از سایر ماه‌ها با نام «ذی حجه» یا «شهر الحج» متمایز می‌شد. این نامگذاری قدیمی از زمان جاهلی تاکنون معروف است و در حال حاضر نیز در تقویم هجری از آن استفاده می‌شود.<ref>. المفصل، ج11، ص348.</ref> در قرآن از ماه‌های مخصوص حج به«اَشْهُر معلومات» (البقره ۲/ ۱۹۷) یاد شده که شامل شوال، ذی قعده و ذی حجه شده و در دوره جاهلی نیزمعلوم بودند (← اشهر معلومات). هر کس قصد تجارت داشت برای تجارت به بازارهای تجاری (عکاظ، مجنه، ذوالمجاز) می‌رفت تا ماه ذی حجه آغاز شود و به مناسک حج مشغول گردد و هرکس اهل تجارت نبود در زمان مناسب به قصد حج حرکت می‌کرد.<ref>. اخبار مکه، ج1، ص187.</ref> هر چند با اطمینان نمی‌توان گفت «ذی حجه» روزگار جاهلی همان «ذی حجه» معروف زمان ماست و از سوی دیگر این احتمال می‌رود که حج شمالی‌ها و جنوبی‌های جزیرة العرب در زمانی متفاوت از حج اهل مکه برگزار می‌شده و منطبق با «ذی حجه» نبوده باشد.<ref>المفصل، ج11، ص349.</ref>
موسم برگزاری حج در روزگار [[جاهلیت]] زمان ویژه‌ای داشته و ماه مخصوص حج از دیگر ماه‌ها با نام «[[ذی حجه]]» یا «شهر الحج» متمایز می‌شد. این نامگذاری قدیمی از زمان جاهلی تا کنون معروف است و در حال حاضر نیز در تقویم هجری از آن استفاده می‌شود.<ref>. المفصل، ج11، ص348.</ref> در قرآن از ماه‌های مخصوص حج به [[اشهر معلومات|اَشْهُر المعلومات]]{{یادداشت|سوره بقره )، آیه ۱۹۷.}} یاد شده که شامل شوال، ذی قعده و [[ذی حجه]] شده و در دوره جاهلی نیز معلوم بودند. هر کس قصد تجارت داشت برای تجارت به بازارهای تجاری{{یادداشت|عکاظ، مجنه، ذوالمجاز.}} می‌رفت تا ماه ذی حجه آغاز شود و به مناسک حج مشغول گردد و هر کس اهل تجارت نبود در زمان مناسب به قصد حج حرکت می‌کرد.<ref>. اخبار مکه، ج1، ص187.</ref> هر چند با اطمینان نمی‌توان گفت «ذی حجه» روزگار جاهلی همان «ذی حجه» معروف زمان ماست. از سوی دیگر، این احتمال می‌رود که حج شمالی‌ها و جنوبی‌های جزیرة العرب، در زمانی متفاوت از حج [[اهل حرم|اهل مکه]] برگزار می‌شده و منطبق با «ذی حجه» نبوده باشد.<ref>المفصل، ج11، ص349.</ref>


==لباس حج==
==لباس حج==
حج جاهلی با لباس ویژه‌ای انجام می‌گرفت و شبیه لباس «احرام» در حج اسلام بود که از دو قطعه به رنگ سپید تشکیل شده و در میان غیر عرب هم رایج بود و شبیه لباس روحانیانی است که در معابد خدمت می‌کردند.<ref>. المفصل، ج11، ص374.</ref> مردم جاهلی همگی به هنگام طواف لباس احرام نمی‌پوشیدند و از این جهت به سه دسته «حُمس»، «حُله» و «طِلس» تقسیم می‌شدند.
حج جاهلی با لباس ویژه‌ای انجام می‌گرفت و شبیه لباس [[احرام]] در [[حج]] اسلام بود که از دو قطعه به رنگ سپید تشکیل شده و در میان غیر عرب نیز رایج بود و شبیه لباس روحانیانی است که در معابد خدمت می‌کردند.<ref>. المفصل، ج11، ص374.</ref> مردم جاهلی همگی به هنگام طواف لباس احرام نمی‌پوشیدند و از این جهت به سه دسته تقسیم می‌شدند:


اهل حمس کسانی بودند که با لباس احرام طواف می‌کردند.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص75؛ اخبار مکه، ج1، ص174.</ref> آنان قریش و تعدادی از قبایل دیگر بودند که همگی در مکه و پیرامون آن فرود آمده بودند و در نامشان اختلاف است.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص199؛ المحبر، ص178.</ref> حمس در لغت به معنای شدت دینداری است و این قبایل به دلیل دینداری شدید و شجاعتشان به این نام خوانده می‌شدند.<ref>. العین، ج3، ص154. «حمس».</ref>
# '''اهل حُمس''' کسانی بودند که با لباس احرام [[طواف]] می‌کردند.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص75؛ اخبار مکه، ج1، ص174.</ref> آنان [[قریش]] و شماری از قبیله‌های دیگر بودند که همگی در [[مکه]] و پیرامون آن فرود آمده بودند و در نامشان اختلاف است.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص199؛ المحبر، ص178.</ref> حمس در لغت به معنای شدت دینداری است و این قبایل به دلیل دینداری شدید و شجاعتشان به این نام خوانده می‌شدند.<ref>. العین، ج3، ص154. «حمس».</ref>
# '''اهل حُله''' گروهی از عرب‌های شمال بودند که برای طواف از اهل حمس لباس می‌گرفتند و اگر نمی‌یافتند، عریان طواف می‌کردند.<ref>. الکامل، ج1، ص452.</ref> آنان معتقد بودند با افکندن لباس‌هایشان گناهانشان را به همراه لباس به دور افکنده‌اند.<ref>. الفائق، ج1، ص144؛ الروض الانف، ج2، ص289.</ref> لباسی را که دور می‌افکندند «اللَقْی» به معنای افکنده شده نامیده می‌شد.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص130؛ اخبار مکه، ج1، ص174؛ لسان العرب، ج15، ص255، «لغا».</ref> این عادت جاهلی بر اهل حله واجب بود و کسی نباید از آن تخلف می‌کرد و حتی زنان نیز اگر از حله بودند، ملزم به اجرای این قاعده می‌شدند.<ref>. جامع البیان، ج8، ص203.</ref>
# '''اهل طِلس''' شامل قبایل [[یمن]] می‌شد که با لباس معمولی خود طواف می‌کردند و در دوره حج از غذاهای حیوانی دست کشیده و به گیاه‌خواری می‌پرداختند و نیز در [[مناسک حج]] با دیگران تفاوت‌هایی داشته و به [[عرفات]] نمی‌رفتند.<ref>. المحبر، ص179- 180.</ref>


اهل حله گروهی از عرب‌های شمال بودند که برای طواف از اهل حمس لباس می‌گرفتند و اگر نمی‌یافتند، عریان طواف می‌کردند.<ref>. الکامل، ج1، ص452.</ref> آنان معتقد بودند با افکندن لباس‌هایشان گناهانشان را به همراه لباس به دور افکنده‌اند.<ref>. الفائق، ج1، ص144؛ الروض الانف، ج2، ص289.</ref> لباسی را که دور می‌افکندند «اللَقْی» به معنای افکنده شده نامیده می‌شد.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص130؛ اخبار مکه، ج1، ص174؛ لسان العرب، ج15، ص255، «لغا».</ref> این عادت جاهلی بر اهل حله واجب بود و کسی نباید از آن تخلف می‌کرد و حتی زنان نیز اگر از حله بودند، ملزم به اجرای این قاعده می‌شدند.<ref>. جامع البیان، ج8، ص203.</ref>
==عادات‌ها==
در حج جاهلی عادت‌های ویژه‌ای بود که تا حدودی پس از [[اسلام]] از میان رفت. برخی از آنها چنین بود:‌


اهل طلس شامل قبایل یمن می‌شد که با لباس معمولی خود طواف می‌کردند و در دوره حج از غذاهای حیوانی دست کشیده و به گیاه‌خواری می‌پرداختند و نیز در مناسک حج با دیگران تفاوت‌هایی داشته و به عرفات نمی‌رفتند.<ref>. المحبر، ص179- 180.</ref>
# '''سکوت در طول حج''': اگرچه حج یک مراسم عبادی و اجتماعی و همراه با دعا و توسل به خدایان و سخن گفتن با آنان بود ولی برخی از جاهلیان طبق یک سنت در طول حج کلمه‌ای سخن نمی‌گفتند.<ref>. ارشاد الساری، ج6، ص175.</ref>
 
# '''کفش پوشیدن یا نپوشیدن برای احترام''': برخی برای نشان دادن گرامی‌داشت حرم، با کفش [[طواف]] می‌کردند و معتقد بودند نباید مستقیم بر زمین حرم پای بگذارند.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج1، ص256.</ref> اهل حُمس چنین اعتقادی داشتند. گروه دیگری عکس این کار را انجام می‌دادند. آنها برای احترام بین خود و [[کعبه]] کفش را حایل نمی‌کردند و مستقیم بر آن قدم می‌گذاشتند.<ref>. المحبر، ص181.</ref>
==عادات جاهلی به هنگام حج==
# '''بستن دست‌ها''': گاهی به هنگام طواف، دست کسی را که طواف می‌کرد با طناب، یا افسار یا دستمال به دست کس دیگری می‌بستند و او به دلیل نذری که داشت، دست‌بسته طواف می‌کرد.<ref>. صحیح البخاری، ج2، ص164.</ref>
در حج جاهلی عادت‌های ویژه‌ای به چشم می‌خورد که تا حدودی پس از ظهور اسلام منسوخ شد. برای نمونه، برخی در طول حج سکوت اختیار می‌کردند. اگرچه حج یک مراسم عبادی و اجتماعی و همراه با دعا و توسل به خدایان و سخن گفتن با آنان بود اما برخی از جاهلیان طبق یک سنت در طول حج کلمه‌ای سخن نمی‌گفتند.<ref>. ارشاد الساری، ج6، ص175.</ref>
# '''وارد نشدن از درِ خانه''': برخی از مردم جاهلی اگر در ایام حج می‌خواستند به خانه خود بروند، هرگز از در وارد نمی‌شدند. آنها یا از دیوار بالا رفته و از طریق پشت بام وارد اتاق می‌شدند یا از پشت خانه، نقبی حفر کرده و از آنجا داخل منزل می‌شدند.<ref>. الکشاف، ج1، ص340؛ تفسیر الثعلبی، ج2، ص85.</ref>
 
# '''تفاخر''': مشرکان جاهلی عادت داشتند، پس از پایان یافتن مراسم حج و ذبح [[قربانی]]، گرد هم می‌آمدند و به کارهای پدرانشان فخر می‌فروختند و از فضایل آنان سخن می‌گفتند.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص77.</ref> آیه ۲۰۰ بقره/۲ به همین عادت اشاره دارد و از حاجیان خواسته شده که پس از ادای مناسک حج به جای این که مانند مشرکان پدرانشان را یاد کنند، خداوند را یاد کنند.<ref>. جامع البیان، ج2، ص405.</ref>
از عادتهای متفاوت جاهلی به هنگام حج احترام نهادن به سرزمین بیت الحرام با پوشیدن یا نپوشیدن کفش بود. برخی برای نشان گرامی‌داشت حرم با کفش طواف می‌کردند و معتقد بودند نباید مستقیم بر زمین حرم پای بگذارند.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج1، ص256.</ref> اهل حمس چنین اعتقادی داشتند و جز در کفش و لباس خود طواف نمی‌کردند. گروه دیگری عکس این کار را انجام می‌دادند. یعنی برای احترام بین خود و کعبه کفش را حایل نمی‌کردند و مستقیم بر آن قدم می‌نهادند.<ref>. المحبر، ص181.</ref>
 
بر اساس یکی دیگر از عادت‌های جاهلی گاهی به هنگام طواف دست کسی را که طواف می‌کرد با طناب، یا افسار یا دستمال به دست کس دیگری می‌بستند و او به دلیل نذری که داشت، دست بسته طواف می‌کرد.<ref>. صحیح البخاری، ج2، ص164.</ref>
 
برخی از مردم جاهلی اگر در ایام حج می‌خواستند به خانه خود بروند، هرگز از در وارد نمی‌شدند. آنها یا از دیوار بالا رفته و از طریق پشت بام وارد اتاق می‌شدند یا از پشت خانه نقبی حفر کرده و از آنجا داخل منزل می‌شدند.<ref>. الکشاف، ج1، ص340؛ تفسیر الثعلبی، ج2، ص85.</ref>
 
مشرکان جاهلی عادت داشتند، پس از اتمام مراسم حج و ذبح قربانی، گرد هم می‌آمدند و به کارهای پدرانشان فخر می‌فروختند و از فضایل آنان سخن می‌گفتند.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص77.</ref> آیه ۲۰۰ بقره/۲ به همین عادت اشاره دارد و از حجاج خواسته شده که پس از ادای مناسک حج به جای این که مانند مشرکان پدرانشان را یاد کنند، خداوند را یاد کنند.<ref>. جامع البیان، ج2، ص405.</ref>


==اعمال ومناسک حج جاهلی==
==اعمال ومناسک حج جاهلی==
درباره مناسک و اعمال حج در میان جاهلیان اخبار مدون و دقیقی وجود ندارد و تنها در منابع اسلامی به مناسبت سخن از فریضه اسلامی حج، اطلاعاتی‌اندک درباره آداب و رسوم جاهلی آن بیان شده است. حج جاهلی بر پایه بقایای دین ابراهیم شامل مناسکی همچون طواف، وقوف، قربانی، اهلال بود که بعدها مشرکان با رواج بت‌پرستی چهره‌ای شرک آمیز به آن داده بودند.<ref>. الروض الانف، ج1، ص351.</ref> اهل جاهلیت میقاتی نداشتند و میقات از اختصاصات اسلام است و آنان حج را با اهلال آغاز می‌کردند و در آغاز نزد بتهایشان مراقب هلال ماه ذی الحجه بوده و تلبیه بت خود را می‌گفتند<ref>. صحیح مسلم، ج4، ص68؛ فتح الباری، ج3، ص398- 399.</ref> و سپس مناسک حج را که شامل مناسک زیر بود به‌جای می‌آوردند.
حج جاهلی بر پایه بقایای دین [[حضرت ابراهیم(ع)]] شامل مناسکی مانند [[طواف]]، وقوف، [[قربانی]] و اهلال بود که بعدها مشرکان با رواج بت‌پرستی چهره‌ای شرک آمیز به آن داده بودند.<ref>. الروض الانف، ج1، ص351.</ref> مردم [[جاهلیت]] [[میقات]] نداشتند.{{یادداشت|میقات از اختصاصات اسلام است.}} آنها [[حج]] را با اهلال آغاز می‌کردند و در آغاز نزد بت‌هایشان مراقب هلال ماه [[ذی حجه]] بوده و [[تلبیه]] بت خود را می‌گفتند؛<ref>. صحیح مسلم، ج4، ص68؛ فتح الباری، ج3، ص398- 399.</ref> سپس [[مناسک حج]] را که شامل مناسک زیر بود انجام می‌دادند.


===طواف===
===طواف===
طواف خانه‌های مقدس و بتها یکی از ارکان حج جاهلی بود و مردم جاهلی هر گاه وارد بیت الحرام می‌شدند، کعبه را طواف می‌کردند. این کار ازمهمترین شیوه‌های عبادت و تقرب به خدایان به شمار می‌رفت. طواف دارای زمان مشخصی نبود و مختص ایام حج و کعبه نبود؛ بلکه هرگاه وارد معبدی که در آن بتی قرار داشت، می‌شدند، هفت دور به گردش می‌گشتند؛ چنان‌که به دور قربانی، اَنصاب و قبر بزرگان نیز طواف می‌کردند.<ref>. المفصل، ج11، ص354.</ref> در حج علاوه بر طواف خانه خدا طواف دیگری به گرد اَساف و نائِله ـ دو بت معروف جاهلی که یکی در صفا و دیگری در مروه قرار داشت ـ انجام می‌شد که ویژه قریشیان بود.<ref>. جامع البیان، ج2، ص63، 65.</ref> اهل مکه پس از لمس حجر الاسود، ابتدا هفت بار اساف و سپس هفت بار نائله را طواف می‌کردند.<ref>المحبر، ص311.</ref> به همین دلیل مسلمانان در آغاز، صفا و مروه را از شعائر حج نمی‌دانستند و از سعی میان آن دو کراهت داشتند تا آن که وحی نازل شد و این باور نادرست را نفی کرد:<ref>. اسباب النزول، ص28.</ref> «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیهِ أَن یطَّوَّفَ بِهِمَا». (بقره/۲، ۱۵۸)
[[طواف]] خانه‌های مقدس و بت‌ها یکی از [[ارکان حج]] جاهلی بود. مردم جاهلی هر گاه وارد [[بیت‌الله|بیت الحرام]] می‌شدند، [[کعبه]] را طواف می‌کردند. این کار از مهمترین شیوه‌های عبادت و تقرب به خدایان به شمار می‌رفت. طواف دارای زمان مشخصی نبود و مختص ایام حج و کعبه نبود؛ بلکه هرگاه وارد معبدی که در آن بتی قرار داشت، می‌شدند، هفت دور به گِردش می‌گشتند؛ چنان‌که به دور [[قربانی]]، اَنصاب و قبر بزرگان نیز طواف می‌کردند.<ref>. المفصل، ج11، ص354.</ref> در حج، افزون بر طواف کعبه طواف دیگری به گرد اَساف و نائِله ـ دو بت معروف جاهلی که یکی در [[صفا و مروه|صفا]] و دیگری در [[صفا و مروه|مروه]] قرار داشت ـ انجام می‌شد که ویژه [[قریش|قریشیان]] بود.<ref>. جامع البیان، ج2، ص63، 65.</ref> [[اهل حرم|اهل مکه]] پس از لمس [[حجر الاسود]]، ابتدا هفت بار اساف و سپس هفت بار نائله را طواف می‌کردند.<ref>المحبر، ص311.</ref> از این رو، مسلمانان در آغاز، صفا و مروه را از شعائر حج نمی‌دانستند و از [[سعی]] میان آن دو کراهت داشتند تا آن که وحی نازل شد و این باور نادرست را نفی کرد.{{یادداشت|{{آیه|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیهِ أَن یطَّوَّفَ بِهِمَا}}}}<ref>. اسباب النزول، ص28.</ref><ref>سوره بقره (۲)، آیه ۱۵۸.</ref>


===تلبیه===
===تلبیه===
تلبیه در میان قبایل مختلف با عبارات متفاوتی ادا می‌شد؛ زیرا هر قبیله نزد بت خود تلبیه مخصوصی داشت.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج1، ص255-256؛ المحبر، ص311-314.</ref> برای نمونه تلبیه قریش به این شکل بود: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک الا شریک هو لک، تملکه و ما ملک.»<ref>. المحبر، ص311.</ref>
[[تلبیه]] در میان قبیله‌های مختلف با عبارت‌های گوناگونی گفته می‌شد؛ زیرا هر قبیله نزد بت خود تلبیه ویژه‌ای داشت.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج1، ص255-256؛ المحبر، ص311-314.</ref> برای نمونه، تلبیه قریش به این شکل بود: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک الا شریک هو لک، تملکه و ما ملک.»<ref>. المحبر، ص311.</ref>


===وقوف===
===وقوف===
اهل حمس که قریشیان از جمله آنان بودند، وقوف در عرفه را به جای نمی‌آوردند؛ بلکه موقف اهل حُمْس به جای عرفه، «نَمره» در نزدیکی حرم بود. اهل حمس معتقد بودند که آنان اهل حرم هستند و شایسته نیست به جز حرم (مکه) سرزمین دیگری را بزرگ بدارند.<ref>. جامع البیان، ج2، ص400؛ المنمق، ص127؛ اخبار مکه، ج1، ص180.</ref> پس از وقوف در عرفه حجاج به سوی مزدلفه خارج می‌شدند و به این عمل یعنی خروج از عرفه «افاضه» می‌گفتند و با طلوع آفتاب در روز دهم ذی حجه از مزدلفه به منا می‌رفتند<ref>. الام، ج2، ص234.</ref> و در آنجا آماده «رمی جمرات» و «قربانی» می‌شدند.
اهل حُمس که قریشیان از جمله آنان بودند، [[وقوف در عرفات|وقوف در عرفه]] را به جای نمی‌آوردند؛ بلکه موقف اهل حُمْس به جای [[عرفات|عرفه]]، «نَمره» در نزدیکی حرم بود. اهل حمس معتقد بودند که آنان اهل حرم هستند و شایسته نیست به جز حرم{{یادداشت|[[مکه]].}} سرزمین دیگری را بزرگ بدارند.<ref>. جامع البیان، ج2، ص400؛ المنمق، ص127؛ اخبار مکه، ج1، ص180.</ref> پس از وقوف در عرفه، حاجیان به سوی [[مزدلفه]] خارج می‌شدند و به این عمل یعنی خروج از عرفه «افاضه» می‌گفتند و با طلوع آفتاب در روز دهم [[ذی حجه]] از مزدلفه به [[منا]] می‌رفتند<ref>. الام، ج2، ص234.</ref> و در آنجا آماده «[[رمی جمرات]]» و «قربانی» می‌شدند.


===رمی جمرات===
===رمی جمرات===
خط ۵۵: خط ۵۲:


==تفاوت حج جاهلی و اسلام==
==تفاوت حج جاهلی و اسلام==
ارکان حج جاهلی با حج اسلامی چندان تفاوتی نداشت و تفاوت آن با حج اسلامی در کیفیت اجرای این ارکان بود. اسلام بسیاری از عادت‌ها و سنت‌های حج جاهلی را که در مواردی با روح توحید ناسازگار بود منسوخ کرد. حج در اسلام بر خلاف حج جاهلی که اساس آن شرک و عبادت بتها بود، بر پایه توحید و به منظور عبادت پروردگار یکتا واجب شد و این اساسی‌ترین تفاوت حج اسلامی و حج جاهلی است.
ارکان حج جاهلی با حج اسلامی چندان تفاوتی نداشت و تفاوت آن با حج اسلامی در کیفیت اجرای این ارکان بود. اسلام بسیاری از عادت‌ها و سنت‌های حج جاهلی را که در مواردی با روح توحید ناسازگار بود منسوخ کرد. حج در اسلام بر خلاف حج جاهلی که اساس آن شرک و عبادت بت‌هابود، بر پایه توحید و به منظور عبادت پروردگار یکتا واجب شد و این اساسی‌ترین تفاوت حج اسلامی و حج جاهلی است.


سوره توبه با پیام برائت از مشرکان، در بر گیرنده نقد برخی اعمال و عادات غلط کفار و مشرکان و برخی اصلاحات نسبت به حج جاهلی بود.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص75؛ تفسیر قمی، ج‏1، ص281؛ الروض الانف، ج1، ص351.</ref> مهمترین موارد برائت عبارت بود از: ۱. کسی جز شخص با ایمان در خانه کعبه داخل نشود، ۲. برهنه‌ای خانه خدا را طواف نکند، ۳. مشرکی نباید حج بجا آورد.<ref>. البدایة و النهایه، ج5، ص 44؛ تفسیر فرات الکوفی، ص161؛ مجمع البیان، ج‏5، ص6.</ref>
سوره توبه با پیام برائت از مشرکان، در بر گیرنده نقد برخی اعمال و عادات غلط کفار و مشرکان و برخی اصلاحات نسبت به حج جاهلی بود.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص75؛ تفسیر قمی، ج‏1، ص281؛ الروض الانف، ج1، ص351.</ref> مهمترین موارد برائت عبارت بود از: ۱. کسی جز شخص با ایمان در خانه کعبه داخل نشود، ۲. برهنه‌ای خانه خدا را طواف نکند، ۳. مشرکی نباید حج بجا آورد.<ref>. البدایة و النهایه، ج5، ص 44؛ تفسیر فرات الکوفی، ص161؛ مجمع البیان، ج‏5، ص6.</ref>
۱۵٬۶۱۴

ویرایش