پرش به محتوا

حج جاهلی: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۰
خط ۴: خط ۴:
واژه حج، از واژگان قدیم سامی است و شکل‌های گوناگونی از آن در نوشته‌های اقوام و ملت‌های مختلف سامی وارد شده است.<ref>. فرهنگ تطبیقی، ج1، ص168ـ169.</ref> این واژه در عربی به معنای آمدن و قصد کردنی است که بسیار و پی درپی صورت گیرد<ref>. العین، ج3، ص9 «حج»؛ تاج العروس، ج3، ص314 «حجج».</ref> و از همین رو، به حج خانه خدا اطلاق شده که هر ساله انجام می‌گیرد.<ref>. غریب الحدیث، ج1، ص41؛ لسان العرب، ج2، ص226؛ تاج العروس، ج3، ص315 «حجج».</ref>
واژه حج، از واژگان قدیم سامی است و شکل‌های گوناگونی از آن در نوشته‌های اقوام و ملت‌های مختلف سامی وارد شده است.<ref>. فرهنگ تطبیقی، ج1، ص168ـ169.</ref> این واژه در عربی به معنای آمدن و قصد کردنی است که بسیار و پی درپی صورت گیرد<ref>. العین، ج3، ص9 «حج»؛ تاج العروس، ج3، ص314 «حجج».</ref> و از همین رو، به حج خانه خدا اطلاق شده که هر ساله انجام می‌گیرد.<ref>. غریب الحدیث، ج1، ص41؛ لسان العرب، ج2، ص226؛ تاج العروس، ج3، ص315 «حجج».</ref>


== پیشینه ==
==پیشینه==
اصطلاح حج، اگرچه امروزه تنها به زیارت [[کعبه]] در [[مکه]] گفته می‌شود، ولی در دوره [[جاهلیت]]، افزون بر زیارت کعبه مصادیقی داشت و به‌طور عام در مورد زیارت خانه خدایان به کار می‌رفت. این خانه‌ها دارای پرده‌دار و متولی بوده، در آن‌ها [[قربانی]] و [[طواف]] نیز انجام می‌شد؛<ref>. الروض الانف، ج1، ص355.</ref> مانند حج «بیتُ اللات»، «بیت العُزی»، «بیت مَناة»، «بیت ذی الخَلْصة»، «بیت نَجران» و دیگر خانه‌های مقدس جاهلی.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص83ـ87.</ref> هر قبیله‌ای حج خانه‌ای را که مقدس می‌شمردند، به جا می‌آورد و بتشان را در آن قرار داده، زیارتش می‌کردند و مراسم ویژه قربانی طواف و [[تلبیه]] به جا می‌آوردند.<ref>. المفصل، ج11، ص351.</ref>
اصطلاح حج، اگرچه امروزه تنها به زیارت [[کعبه]] در [[مکه]] گفته می‌شود، ولی در دوره [[جاهلیت]]، افزون بر زیارت کعبه مصادیقی داشت و به‌طور عام در مورد زیارت خانه خدایان به کار می‌رفت. این خانه‌ها دارای پرده‌دار و متولی بوده، در آن‌ها [[قربانی]] و [[طواف]] نیز انجام می‌شد؛<ref>. الروض الانف، ج1، ص355.</ref> مانند حج «بیتُ اللات»، «بیت العُزی»، «بیت مَناة»، «بیت ذی الخَلْصة»، «بیت نَجران» و دیگر خانه‌های مقدس جاهلی.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص83ـ87.</ref> هر قبیله‌ای حج خانه‌ای را که مقدس می‌شمردند، به جا می‌آورد و بتشان را در آن قرار داده، زیارتش می‌کردند و مراسم ویژه قربانی طواف و [[تلبیه]] به جا می‌آوردند.<ref>. المفصل، ج11، ص351.</ref>


خط ۱۷: خط ۱۷:
حج جاهلی با لباس ویژه‌ای انجام می‌گرفت و شبیه لباس [[احرام]] در [[حج]] اسلام بود که از دو قطعه به رنگ سپید تشکیل شده و در میان غیر عرب نیز رایج بود و شبیه لباس روحانیانی است که در معابد خدمت می‌کردند.<ref>. المفصل، ج11، ص374.</ref> مردم جاهلی همگی به هنگام طواف لباس احرام نمی‌پوشیدند و از این جهت به سه دسته تقسیم می‌شدند:
حج جاهلی با لباس ویژه‌ای انجام می‌گرفت و شبیه لباس [[احرام]] در [[حج]] اسلام بود که از دو قطعه به رنگ سپید تشکیل شده و در میان غیر عرب نیز رایج بود و شبیه لباس روحانیانی است که در معابد خدمت می‌کردند.<ref>. المفصل، ج11، ص374.</ref> مردم جاهلی همگی به هنگام طواف لباس احرام نمی‌پوشیدند و از این جهت به سه دسته تقسیم می‌شدند:


# '''اهل حُمس''' کسانی بودند که با لباس احرام [[طواف]] می‌کردند.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص75؛ اخبار مکه، ج1، ص174.</ref> آنان [[قریش]] و شماری از قبیله‌های دیگر بودند که همگی در [[مکه]] و پیرامون آن فرود آمده بودند و در نامشان اختلاف است.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص199؛ المحبر، ص178.</ref> حمس در لغت به معنای شدت دینداری است و این قبایل به دلیل دینداری شدید و شجاعتشان به این نام خوانده می‌شدند.<ref>. العین، ج3، ص154. «حمس».</ref>
#'''اهل حُمس''' کسانی بودند که با لباس احرام [[طواف]] می‌کردند.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص75؛ اخبار مکه، ج1، ص174.</ref> آنان [[قریش]] و شماری از قبیله‌های دیگر بودند که همگی در [[مکه]] و پیرامون آن فرود آمده بودند و در نامشان اختلاف است.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص199؛ المحبر، ص178.</ref> حمس در لغت به معنای شدت دینداری است و این قبایل به دلیل دینداری شدید و شجاعتشان به این نام خوانده می‌شدند.<ref>. العین، ج3، ص154. «حمس».</ref>
# '''اهل حُله''' گروهی از عرب‌های شمال بودند که برای طواف از اهل حمس لباس می‌گرفتند و اگر نمی‌یافتند، عریان طواف می‌کردند.<ref>. الکامل، ج1، ص452.</ref> آنان معتقد بودند با افکندن لباس‌هایشان گناهانشان را به همراه لباس به دور افکنده‌اند.<ref>. الفائق، ج1، ص144؛ الروض الانف، ج2، ص289.</ref> لباسی را که دور می‌افکندند «اللَقْی» به معنای افکنده شده نامیده می‌شد.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص130؛ اخبار مکه، ج1، ص174؛ لسان العرب، ج15، ص255، «لغا».</ref> این عادت جاهلی بر اهل حله واجب بود و کسی نباید از آن تخلف می‌کرد و حتی زنان نیز اگر از حله بودند، ملزم به اجرای این قاعده می‌شدند.<ref>. جامع البیان، ج8، ص203.</ref>
#'''اهل حُله''' گروهی از عرب‌های شمال بودند که برای طواف از اهل حمس لباس می‌گرفتند و اگر نمی‌یافتند، عریان طواف می‌کردند.<ref>. الکامل، ج1، ص452.</ref> آنان معتقد بودند با افکندن لباس‌هایشان گناهانشان را به همراه لباس به دور افکنده‌اند.<ref>. الفائق، ج1، ص144؛ الروض الانف، ج2، ص289.</ref> لباسی را که دور می‌افکندند «اللَقْی» به معنای افکنده شده نامیده می‌شد.<ref>. السیرة النبویه، ج1، ص130؛ اخبار مکه، ج1، ص174؛ لسان العرب، ج15، ص255، «لغا».</ref> این عادت جاهلی بر اهل حله واجب بود و کسی نباید از آن تخلف می‌کرد و حتی زنان نیز اگر از حله بودند، ملزم به اجرای این قاعده می‌شدند.<ref>. جامع البیان، ج8، ص203.</ref>
# '''اهل طِلس''' شامل قبایل [[یمن]] می‌شد که با لباس معمولی خود طواف می‌کردند و در دوره حج از غذاهای حیوانی دست کشیده و به گیاه‌خواری می‌پرداختند و نیز در [[مناسک حج]] با دیگران تفاوت‌هایی داشته و به [[عرفات]] نمی‌رفتند.<ref>. المحبر، ص179- 180.</ref>
#'''اهل طِلس''' شامل قبایل [[یمن]] می‌شد که با لباس معمولی خود طواف می‌کردند و در دوره حج از غذاهای حیوانی دست کشیده و به گیاه‌خواری می‌پرداختند و نیز در [[مناسک حج]] با دیگران تفاوت‌هایی داشته و به [[عرفات]] نمی‌رفتند.<ref>. المحبر، ص179- 180.</ref>


==عادات‌ها==
==عادات‌ها==
در حج جاهلی عادت‌های ویژه‌ای بود که تا حدودی پس از [[اسلام]] از میان رفت. برخی از آنها چنین بود:‌  
در حج جاهلی عادت‌های ویژه‌ای بود که تا حدودی پس از [[اسلام]] از میان رفت. برخی از آنها چنین بود:‌  


# '''سکوت در طول حج''': اگرچه حج یک مراسم عبادی و اجتماعی و همراه با دعا و توسل به خدایان و سخن گفتن با آنان بود ولی برخی از جاهلیان طبق یک سنت در طول حج کلمه‌ای سخن نمی‌گفتند.<ref>. ارشاد الساری، ج6، ص175.</ref>
#'''سکوت در طول حج''': اگرچه حج یک مراسم عبادی و اجتماعی و همراه با دعا و توسل به خدایان و سخن گفتن با آنان بود ولی برخی از جاهلیان طبق یک سنت در طول حج کلمه‌ای سخن نمی‌گفتند.<ref>. ارشاد الساری، ج6، ص175.</ref>
# '''کفش پوشیدن یا نپوشیدن برای احترام''': برخی برای نشان دادن گرامی‌داشت حرم، با کفش [[طواف]] می‌کردند و معتقد بودند نباید مستقیم بر زمین حرم پای بگذارند.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج1، ص256.</ref> اهل حُمس چنین اعتقادی داشتند. گروه دیگری عکس این کار را انجام می‌دادند. آنها برای احترام بین خود و [[کعبه]] کفش را حایل نمی‌کردند و مستقیم بر آن قدم می‌گذاشتند.<ref>. المحبر، ص181.</ref>
#'''کفش پوشیدن یا نپوشیدن برای احترام''': برخی برای نشان دادن گرامی‌داشت حرم، با کفش [[طواف]] می‌کردند و معتقد بودند نباید مستقیم بر زمین حرم پای بگذارند.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج1، ص256.</ref> اهل حُمس چنین اعتقادی داشتند. گروه دیگری عکس این کار را انجام می‌دادند. آنها برای احترام بین خود و [[کعبه]] کفش را حایل نمی‌کردند و مستقیم بر آن قدم می‌گذاشتند.<ref>. المحبر، ص181.</ref>
# '''بستن دست‌ها''': گاهی به هنگام طواف، دست کسی را که طواف می‌کرد با طناب، یا افسار یا دستمال به دست کس دیگری می‌بستند و او به دلیل نذری که داشت، دست‌بسته طواف می‌کرد.<ref>. صحیح البخاری، ج2، ص164.</ref>
#'''بستن دست‌ها''': گاهی به هنگام طواف، دست کسی را که طواف می‌کرد با طناب، یا افسار یا دستمال به دست کس دیگری می‌بستند و او به دلیل نذری که داشت، دست‌بسته طواف می‌کرد.<ref>. صحیح البخاری، ج2، ص164.</ref>
# '''وارد نشدن از درِ خانه''': برخی از مردم جاهلی اگر در ایام حج می‌خواستند به خانه خود بروند، هرگز از در وارد نمی‌شدند. آنها یا از دیوار بالا رفته و از طریق پشت بام وارد اتاق می‌شدند یا از پشت خانه، نقبی حفر کرده و از آنجا داخل منزل می‌شدند.<ref>. الکشاف، ج1، ص340؛ تفسیر الثعلبی، ج2، ص85.</ref>
#'''وارد نشدن از درِ خانه''': برخی از مردم جاهلی اگر در ایام حج می‌خواستند به خانه خود بروند، هرگز از در وارد نمی‌شدند. آنها یا از دیوار بالا رفته و از طریق پشت بام وارد اتاق می‌شدند یا از پشت خانه، نقبی حفر کرده و از آنجا داخل منزل می‌شدند.<ref>. الکشاف، ج1، ص340؛ تفسیر الثعلبی، ج2، ص85.</ref>
# '''تفاخر''': مشرکان جاهلی عادت داشتند، پس از پایان یافتن مراسم حج و ذبح [[قربانی]]، گرد هم می‌آمدند و به کارهای پدرانشان فخر می‌فروختند و از فضایل آنان سخن می‌گفتند.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص77.</ref> آیه ۲۰۰ بقره/۲ به همین عادت اشاره دارد و از حاجیان خواسته شده که پس از ادای مناسک حج به جای این که مانند مشرکان پدرانشان را یاد کنند، خداوند را یاد کنند.<ref>. جامع البیان، ج2، ص405.</ref>
#'''تفاخر''': مشرکان جاهلی عادت داشتند، پس از پایان یافتن مراسم حج و ذبح [[قربانی]]، گرد هم می‌آمدند و به کارهای پدرانشان فخر می‌فروختند و از فضایل آنان سخن می‌گفتند.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص77.</ref> آیه ۲۰۰ بقره/۲ به همین عادت اشاره دارد و از حاجیان خواسته شده که پس از ادای مناسک حج به جای این که مانند مشرکان پدرانشان را یاد کنند، خداوند را یاد کنند.<ref>. جامع البیان، ج2، ص405.</ref>


==اعمال ومناسک حج جاهلی==
==اعمال ومناسک حج جاهلی==
خط ۴۳: خط ۴۳:


===رمی جمرات===
===رمی جمرات===
این عمل نیز از مناسکی بود که علاوه بر حج مکه در حج‌های دیگر جزیرةالعرب نیز انجام می‌شد و مکان‌های رمی جمرات نیز متعدد بود؛ از جمله جایگاه بت‌ها، اماکن مقدس و قبر اجدادشان.<ref>. المفصل، ج11، ص385.</ref>
[[رمی جمرات]]، از مناسکی بود که افزون بر حج مکه در حج‌های دیگرِ [[جزیرةالعرب]] نیز انجام می‌شد. مکان‌های رمی جمرات نیز متعدد بود؛ از جمله جایگاه بت‌ها، مکان‌های مقدس و قبر اجدادشان.<ref>. المفصل، ج11، ص385.</ref>


===قربانی===
===قربانی===
آخرین رکن حج جاهلی که با آن عمل حج پایان می‌گرفت، قربانی کردن بود. قربانی‌ها نام مخصوص و علامت مخصوص داشتند و به آنها «عُتَیرة»<ref>. العین، ج2، ص66؛ معجم مقاییس اللغه، ج4، ص218؛ ترتیب اصلاح المنطق، ص253، «عتر».</ref> و نیز «شُعَیرة»<ref>. العین، ج1، ص251، «شعر».</ref> می‌گفتند و برای این که از سایر حیوانات متمایز شوند، به گونه‌های مختلف نشانه‌گذاری می‌شدند یا به گردن قربانی قلاده می‌بستند یا بر گردنش یک جفت کفش آویزان می‌کردند یا با «اِشعار» به معنای ایجاد زخمی بر بدن حیوان به گونه‌ای که از آن خون جاری شود، به همه اعلام می‌کردند که حیوان مورد نظر قربانی است.<ref>. العین، ج1، ص251؛ النهایه، ابن اثیر، ج2، ص479 «شعر»؛ الصحاح، ج2، ص527 «قلد».</ref>
آخرین رکن حج جاهلی که با آن عمل حج پایان می‌گرفت، [[قربانی]] کردن بود. به قربانی‌ها «عُتَیرة»<ref>. العین، ج2، ص66؛ معجم مقاییس اللغه، ج4، ص218؛ ترتیب اصلاح المنطق، ص253، «عتر».</ref> و نیز «شُعَیرة»<ref>. العین، ج1، ص251، «شعر».</ref> می‌گفتند و برای این که از دیگر حیوانات متمایز شوند، به گونه‌های مختلف نشانه‌گذاری می‌شدند یا به گردن قربانی قلاده می‌بستند یا بر گردنش یک جفت کفش آویزان می‌کردند یا با [[اشعار و تقلید|اِشعار]]{{یادداشت|به معنای ایجاد زخمی بر بدن حیوان به گونه‌ای که از آن خون جاری شود.}} به همه اعلام می‌کردند که حیوان مورد نظر قربانی است.<ref>. العین، ج1، ص251؛ النهایه، ابن اثیر، ج2، ص479 «شعر»؛ الصحاح، ج2، ص527 «قلد».</ref>


===حلق و تقصیر===
===حلق و تقصیر===
با تقدیم قربانی مراسم حج پایان می‌یافت و نشانه اتمام آن «حلق» یعنی تراشیدن موی سر و چیدن ناخن بود و مشرکان جاهلی حجشان را با انجام حلق تمام می‌دانستند و این کار قبل از اتمام حج جایز نبود و اگر انجام می‌شد، حج تباه می‌شد.<ref>. الاصنام، ص14؛ معجم البلدان، ج5، ص205.</ref>
با تقدیم قربانی مراسم حج پایان می‌یافت و نشانه اتمام آن [[حلق]] یعنی تراشیدن موی سر و چیدن ناخن بود. مشرکان جاهلی حجشان را با انجام حلق تمام می‌دانستند و این کار پیش از اتمام حج جایز نبود و اگر انجام می‌شد، حج تباه می‌شد.<ref>. الاصنام، ص14؛ معجم البلدان، ج5، ص205.</ref>


==تفاوت حج جاهلی و اسلام==
==تفاوت حج جاهلی و اسلام==
ارکان حج جاهلی با حج اسلامی چندان تفاوتی نداشت و تفاوت آن با حج اسلامی در کیفیت اجرای این ارکان بود. اسلام بسیاری از عادت‌ها و سنت‌های حج جاهلی را که در مواردی با روح توحید ناسازگار بود منسوخ کرد. حج در اسلام بر خلاف حج جاهلی که اساس آن شرک و عبادت بت‌هابود، بر پایه توحید و به منظور عبادت پروردگار یکتا واجب شد و این اساسی‌ترین تفاوت حج اسلامی و حج جاهلی است.
[[ارکان حج]] جاهلی با حج اسلامی چندان تفاوتی نداشت؛ تفاوت آن با حج اسلامی در کیفیت اجرای این ارکان بود. حج در اسلام بر خلاف حج جاهلی که اساس آن شرک و عبادت بت‌هابود، بر پایه توحید و به منظور عبادت پروردگار یکتا واجب شد و این اساسی‌ترین تفاوت حج اسلامی و حج جاهلی است. از این رو، اسلام بسیاری از عادت‌ها و سنت‌های حج جاهلی را که در مواردی با روح توحید ناسازگار بود منسوخ کرد.  


سوره توبه با پیام برائت از مشرکان، در بر گیرنده نقد برخی اعمال و عادات غلط کفار و مشرکان و برخی اصلاحات نسبت به حج جاهلی بود.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص75؛ تفسیر قمی، ج‏1، ص281؛ الروض الانف، ج1، ص351.</ref> مهمترین موارد برائت عبارت بود از: ۱. کسی جز شخص با ایمان در خانه کعبه داخل نشود، ۲. برهنه‌ای خانه خدا را طواف نکند، ۳. مشرکی نباید حج بجا آورد.<ref>. البدایة و النهایه، ج5، ص 44؛ تفسیر فرات الکوفی، ص161؛ مجمع البیان، ج‏5، ص6.</ref>
سوره توبه با پیام [[برائت از مشرکان]]، در بر گیرنده نقد برخی اعمال و عادات غلط کافران و مشرکان و برخی اصلاحات نسبت به حج جاهلی بود.<ref>. سیره ابن اسحاق، ج2، ص75؛ تفسیر قمی، ج‏1، ص281؛ الروض الانف، ج1، ص351.</ref> مهمترین موارد برائت عبارت بود از:  


بر این اساس مهمترین تفاوت‌های حج در جاهلیت و اسلام را چنین می‌توان چنین نام برد:
# کسی جز شخص با ایمان در [[کعبه]] داخل نشود،
# برهنه‌ای خانه خدا را طواف نکند،
# مشرکی نباید حج بجا آورد.<ref>. البدایة و النهایه، ج5، ص 44؛ تفسیر فرات الکوفی، ص161؛ مجمع البیان، ج‏5، ص6.</ref>


۱. تلبیه با محتوایی توحیدی چنین تغییر یافت: «لبیک اللهم لبیک، لبیک، لا شریک لک، لبیک، ان الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک.»<ref>. التفسیر الکبیر، ج3، ص38.</ref>
بر این پایه، مهمترین تفاوت‌های حج در [[جاهلیت]] و اسلام اینچنین بود:


۲. سعی بین صفا و مروه جایگزین طواف اساف و نائله شد و دیگر ویژه قریشیان نبود و بلکه از ارکان حج برای همه مسلمانان شمرده شد.<ref>. التبیان، ج2، ص44.</ref>
تلبیه با محتوایی توحیدی چنین تغییر یافت: «لبیک اللهم لبیک، لبیک، لا شریک لک، لبیک، ان الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک.»<ref>. التفسیر الکبیر، ج3، ص38.</ref>


۳. طواف عریان ممنوع شد.<ref>. جامع البیان، ج8، ص213؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص10.</ref>
سعی بین صفا و مروه جایگزین طواف اساف و نائله شد و دیگر ویژه قریشیان نبود و بلکه از ارکان حج برای همه مسلمانان شمرده شد.<ref>. التبیان، ج2، ص44.</ref>


۴. عادت برخی حجاج که در طول حج برخی چیزها را بر خود حرام می‌کردند – خوردن گوشت و شیر گوسفند – نکوهش شد. برخی مفسران آیه ۳۲ اعراف/۷ را در نهی دو مورد اخیر تفسیر کرده‌اند.<ref>. جامع البیان، ج8، ص213؛ التبیان، ج2، ص41؛ التفسیر الکبیر، ج14، ص60.</ref>
طواف عریان ممنوع شد.<ref>. جامع البیان، ج8، ص213؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص10.</ref>


۵. طواف زائر با دست بسته منع شد.<ref>. صحیح البخاری، ج2، ص164.</ref>
عادت برخی حجاج که در طول حج برخی چیزها را بر خود حرام می‌کردند – خوردن گوشت و شیر گوسفند – نکوهش شد. برخی مفسران آیه ۳۲ اعراف/۷ را در نهی دو مورد اخیر تفسیر کرده‌اند.<ref>. جامع البیان، ج8، ص213؛ التبیان، ج2، ص41؛ التفسیر الکبیر، ج14، ص60.</ref>


۶. ورود و خروج حجاج از طریق در به خانه‌ها و خیمه‌هایشان جایز شمرده شد و آیه ۱۸۹ بقره/۲ در این باره نازل شد.<ref>. اسباب النزول، ص32.</ref>
طواف زائر با دست بسته منع شد.<ref>. صحیح البخاری، ج2، ص164.</ref>


۷. در جهت مخالفت با کسانی که از تهیه زاد و توشه به هنگام سفر حج اکراه داشتند و به آنان «مُتوَکله» می‌گفتند؛ زیرا در اطعام خود به«رب البیت» توکل کرده بودند، طبق آیه ۱۹۷ بقره/۲ امر شد در سفر حج زاد و توشه سفر را فراهم کنند.<ref>. صحیح البخاری، ج2، ص142؛ الکشاف، ج1، ص347؛ تفسیر قرطبی، ج11، ص13.</ref>
ورود و خروج حجاج از طریق در به خانه‌ها و خیمه‌هایشان جایز شمرده شد و آیه ۱۸۹ بقره/۲ در این باره نازل شد.<ref>. اسباب النزول، ص32.</ref>


۸. وقوف در عرفه برای همه مسلمانان چه اهل قریش باشند یا نباشند، واجب شد.<ref>. النهایه، طوسی، ص250.</ref>
در جهت مخالفت با کسانی که از تهیه زاد و توشه به هنگام سفر حج اکراه داشتند و به آنان «مُتوَکله» می‌گفتند؛ زیرا در اطعام خود به«رب البیت» توکل کرده بودند، طبق آیه ۱۹۷ بقره/۲ امر شد در سفر حج زاد و توشه سفر را فراهم کنند.<ref>. صحیح البخاری، ج2، ص142؛ الکشاف، ج1، ص347؛ تفسیر قرطبی، ج11، ص13.</ref>
 
وقوف در عرفه برای همه مسلمانان چه اهل قریش باشند یا نباشند، واجب شد.<ref>. النهایه، طوسی، ص250.</ref>
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۱۵٬۶۱۴

ویرایش