بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
واژگان «اشراف» و «شرفا»، جمع «شریف» به معنای برتر، والانسب و بلند مرتبه است و به رؤسا و افراد با نفوذ هر قوم نیز گفته میشود.<ref>. لسان العرب، ج9، ص169، 171، «شرف».</ref> در اصطلاح، لقب شریف، برای منسوبان به [[معصومان(ع)]] به کار میرود.<ref>. اشراف مکه، ص25.</ref> به نوشته برخی، شریف تنها درباره نسل [[امام علی(ع)]] از فرزندانش [[امام حسن(ع)]] و [[امام حسین(ع)]] به کار میرود و دیگر فرزندان ایشان، به جای شریف، علوی نامیده میشوند.<ref>. طرفة الاصحاب، ص93.</ref> | واژگان «اشراف» و «شرفا»، جمع «شریف» به معنای برتر، والانسب و بلند مرتبه است و به رؤسا و افراد با نفوذ هر قوم نیز گفته میشود.<ref>. لسان العرب، ج9، ص169، 171، «شرف».</ref> در اصطلاح، لقب شریف، برای منسوبان به [[معصومان(ع)]] به کار میرود.<ref>. اشراف مکه، ص25.</ref> به نوشته برخی، شریف تنها درباره نسل [[امام علی(ع)]] از فرزندانش [[امام حسن(ع)]] و [[امام حسین(ع)]] به کار میرود و دیگر فرزندان ایشان، به جای شریف، علوی نامیده میشوند.<ref>. طرفة الاصحاب، ص93.</ref> | ||
== تاریخچه کاربرد واژه == | ==تاریخچه کاربرد واژه== | ||
=== در دوره عباسیان === | |||
پیش از کاربرد خاص «شریف» برای سادات حسنی و حسینی، در دوران [[بنیعباس|عباسیان]] (حک: ۱۳۲–۶۵۶ق) این لقب برای آل ابیطالب<ref group="یادداشت">فرزندان [[امام علی(ع)]].</ref> و آل عباس<ref group="یادداشت">فرزندان عباس بن عبدالمطلب.</ref> به کار میرفت.<ref>. اشراف مکه، ص25؛ موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص588.</ref><ref group="یادداشت">مؤید آن، گزارشی است که لقب هر عباسی در [[بغداد]] و نیز هر علوی در [[مصر]] را شریف دانسته است.</ref><ref>. کشاف القناع، ج4، ص288.</ref> | پیش از کاربرد خاص «شریف» برای سادات حسنی و حسینی، در دوران [[بنیعباس|عباسیان]] (حک: ۱۳۲–۶۵۶ق) این لقب برای آل ابیطالب<ref group="یادداشت">فرزندان [[امام علی(ع)]].</ref> و آل عباس<ref group="یادداشت">فرزندان عباس بن عبدالمطلب.</ref> به کار میرفت.<ref>. اشراف مکه، ص25؛ موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص588.</ref><ref group="یادداشت">مؤید آن، گزارشی است که لقب هر عباسی در [[بغداد]] و نیز هر علوی در [[مصر]] را شریف دانسته است.</ref><ref>. کشاف القناع، ج4، ص288.</ref> | ||
پس از روی کار آمدن [[فاطمیان]] در [[مصر]]، به سال ۳۵۸ق،<ref>. الکامل، ج8، ص590.</ref> آنان لقب شریف را تنها برای نسل [[امام حسن(ع)|امام حسن]] و [[امام حسین(ع)]] به کار بردند.<ref>. الحاوی للفتاوی، ج2، ص39.</ref> ایشان با سپردن حکمرانی مکه به بزرگ اشراف حسنی، جعفر بن محمد بن حسن، و پس از او به فرزندش حسن بن جعفر | === در دوره فاطمیان === | ||
پس از روی کار آمدن [[فاطمیان]] در [[مصر]]، به سال ۳۵۸ق،<ref>. الکامل، ج8، ص590.</ref> آنان لقب شریف را تنها برای نسل [[امام حسن(ع)|امام حسن]] و [[امام حسین(ع)]] به کار بردند.<ref>. الحاوی للفتاوی، ج2، ص39.</ref> ایشان با سپردن حکمرانی [[مکه]] به بزرگ اشراف حسنی، جعفر بن محمد بن حسن، و پس از او به فرزندش [[ابوالفتوح|حسن بن جعفر]]<ref>. غایة المرام، ص483.</ref> نسل امام حسن(ع) را با عنوان شریف در مکه روی کار آوردند که با لقب اشراف شناخته شدند. نیز همین لقب برای حسینیان که حکمرانی [[مدینه]] را بر عهده داشتند، به کار رفت.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص588.</ref> کاربرد خاص لقب شریف در سده چهارم قمری برای تبار حسنین(ع)، در روزگار فاطمی صورت گرفته است.<ref>. تاریخ مکه، ص274.</ref> شاید این اقدام فاطمیان جنبه سیاسی داشته و در برابر تلاش عباسیان برای نفی نسب بردن فاطمیان به [[حضرت فاطمه(س)]] انجام شده است.<ref group="یادداشت">البته پیش از فاطمیان نیز بهگونه محدود، لقب شریف درباره برخی سادات حسنی و حسینی به کار رفته بود؛ چنانکه معاذ بن داود بن محمد حسنی نخستین کسی دانسته شده که به سال ۲۹۵ق. به شریف ملقب شده است.</ref><ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص588.</ref> | |||
=== در دوره ممالیک === | |||
در دوران ممالیک (حک: ۶۴۸–۹۲۳ق) ملک اشرف مملوکی به سال ۶۹۶ق.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص588.</ref> این لقب را به نسل [[امام علی(ع)]] از حضرت فاطمه(س) محدود کرد.<ref>. طرفة الاصحاب، ص105-110.</ref> ملک اشرف همچنین برای بازشناسی اشراف از دیگران و رعایت حرمت آنان، فرمان داد تا نشانی سبز رنگ بر سر داشته باشند.<ref>. اشراف مکه، ص26.</ref> به باور قلقشندی (م. ۸۲۱ق) که در دوران ممالیک میزیست، اشراف، لقبی ویژه فرزندان [[حضرت فاطمه(س)]] بوده است.<ref>. صبح الاعشی، ج6، ص17.</ref> | |||
=== تفاوت در کاربرد واژگان شریف و سیّد === | |||
برخی، لقب شریف را تنها برای سادات حسنی حاکم بر مکه به کار میبردند. از این رو، چنین پنداشته شد که شرافت، ویژه آنها است. به گزارش قاضی مکی لبنی (م. ۱۳۴۰ق)، بسیاری از مردم گمان دارند که «اشراف» خاص فرزندان امام حسن(ع) و «سیّد» ویژه فرزندان امام حسین(ع) است؛ ولی با توجه به کاربرد این عنوان برای هردو، نمیتوان این را قاعده دانست. نیز برخی باور دارند که در [[حجاز]]، اصطلاح «شریف» بر حسنی و «سیّد» بر حسینی برای تمییز میان آنها اطلاق میشود.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص589.</ref> ولی کسانی مانند ایوب صبری پاشا، این سخن را نپذیرفتهاند.<ref>. مرآة جزیرة العرب، ج1، ص79.</ref> | |||
به گفته برخی، کسانی از نسل امام حسن و امام حسین(ع) که اداره مکه و مدینه یا یکی از آن دو را عهدهدار بودند، لقب شریف داشتند و در غیر این صورت، فقط سیّد خوانده میشدند.<ref>. اشراف مکه، ص25.</ref> این در حالی است که سید رضی و برادرش مرتضی به این لقب خوانده شدهاند، با آن که از امیران [[حرمین]] نبودهاند.<ref>. وفیات الاعیان، ج4، ص414؛ سیر اعلام النبلاء، ج11، ص415.</ref> هر چند لقب اشراف برای حاکمان مکه و مدینه از نسل حسنین(ع) بهگونه خاص به کار رفته، در برخی جایهای دیگر نیز برای سادات به کار میرفته است. در شماری از منابع، تفاوتی میان سید و شریف نهاده نشده و هر دو از القاب نسل حسنین(ع) دانسته شدهاند.<ref>. التحف، ج1، ص162؛ موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص589.</ref> دست کم از میانه سده هشتم قمری لقب شریف در نامهنگاریهای دولتهای همجوار حجاز، مانند [[دولت عثمانی|عثمانی]]، برای حاکمان حرمین به کار رفته است.<ref>. اشراف مکه، ص67.</ref> | |||
به هر روی، افزون بر سادات حسنی حاکم بر مغرب | به هر روی، افزون بر سادات حسنی حاکم بر [[مغرب]]<ref group="یادداشت">[[مراکش]].</ref> که به شرفا شهرت داشتند، به حاکمان حرمین نیز شریف گفته میشد. آنان از نیمه دوم سده چهارم قمری تا تسخیر [[حجاز]] به دست [[آل سعود]] در نیمه نخست سده چهاردهم قمری حکمرانی دو شهر مکه و مدینه و پارهای از سرزمینهای پیرامون را بر عهده داشتند. بدین ترتیب، شریف به منزله یک لقب در جهان اسلام به حسنیان و حسینیان اختصاص یافت.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص588.</ref> | ||
== | ==حکومت== | ||
حکومت مکه تا پیش از قدرت یافتن اشراف، حدود سه سده از آنِ کارگزاران امویان و عباسیان بود. آنان با توجه به اهمیت آن شهر، | حکومت [[مکه]] تا پیش از قدرت یافتن اشراف، حدود سه سده از آنِ کارگزاران [[بنیامیه|امویان]] و [[بنیعباس|عباسیان]] بود. آنان با توجه به اهمیت آن شهر، بیشتر، خویشاوندانشان را برای حکمرانی آن برمیگزیدند. از دومین نیمه سده دوم قمری، برخی از سادات حسنی همانند حسین بن علی حسنی، شهید فخ، در دوران هادی عباسی (حک: ۱۶۹–۱۷۰ق)<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص179؛ اتحاف الوری، ج2، ص220.</ref> و شماری از سادات حسینی همانند ابراهیم بن موسی بن جعفر در هنگام مأمون عباسی (حک: ۱۹۸–۲۱۸ق)<ref>. السلوک، یمنی، ج1، ص188؛ نهایة الارب، ج22، ص138.</ref> و اسماعیل بن یوسف اخیضر در دوران مستعین (حک: ۲۵۱ق)<ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص186.</ref> و سلیمانیان از نسل سلیمان بن داود بن حسن المثنی، از نوادگان امام حسن(ع)، در آغاز سده سوم ق. مدتی کوتاه حکومت مکه را از حاکم انتصابی خلیفه عباسی گرفتند؛ ولی دیگر بار حکمرانی آن شهر تا نیمه دوم سده چهارم قمری در اختیار کارگزاران و حکومتهای دست نشانده دستگاه خلافت قرار گرفت.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص128-132.</ref> | ||
اشراف حسنی از حدود سال ۳۵۸ تا ۱۳۴۳ق؛ که آل سعود بر مکه سلطه یافتند، جز در برهههایی کوتاه که حکمرانی مکه از سوی قدرتهای مجاور در اختیار غیر اشراف حسنی یا اشراف حسینی | اشراف حسنی از حدود سال ۳۵۸ تا ۱۳۴۳ق؛ که [[آل سعود]] بر مکه سلطه یافتند، جز در برهههایی کوتاه که حکمرانی مکه از سوی قدرتهای مجاور در اختیار غیر اشراف حسنی یا [[اشراف حسینی]] قرار میگرفت، حکمرانی آن شهر را بهگونه موروثی بر عهده داشتند. شریف ابونُمی بن برکات، قانونی برنهاد تا حکمرانی مکه در خاندان وی موروثی شود.<ref>. تاریخ مکه، ص417.</ref> | ||
در آستانه حکمرانی اشراف، دورهای بحرانی بر حجاز حاکم بود که میتوان آن را اثرپذیرفته از رقابتهای فاطمیان و عباسیان برای نفوذ بر حرمین | در آستانه حکمرانی اشراف، دورهای بحرانی بر [[حجاز]] حاکم بود که میتوان آن را اثرپذیرفته از رقابتهای فاطمیان و عباسیان برای نفوذ بر [[حرمین]] دانست. سرانجام فاطمیان که توانستند اشراف حسینی را در مدینه حاکم کنند، نفوذ خود بر بخشی از حجاز را استوار ساختند و حکمرانی اشراف حسنی بر مکه را نیز تأیید کردند.<ref>. نک: خلاصة الکلام، ص16.</ref> بدین ترتیب، سلسلهای از امیران اشراف در مکه پدید آمد. | ||
حکومت درازمدت اشراف حسنی در آغاز زیر نفوذ فاطمیان مصر و سپس ایوبیان و عباسیان بود. با قدرت یافتن دولت ممالیک در مصر و شام (۶۴۸ق)، حاکمان مکه تابع | حکومت درازمدت اشراف حسنی در آغاز زیر نفوذ فاطمیان مصر و سپس ایوبیان و عباسیان بود. با قدرت یافتن دولت ممالیک در [[مصر]] و [[شام]] (۶۴۸ق)، حاکمان مکه تابع آنها شدند و پس از تسلط امپراتوری عثمانی بر مصر و حجاز، حکومت این دسته از اشراف تابع این دولت شد. این دولتها با توجه به حرمت اشراف و نفوذ معنوی آنها در مکه و سرزمینهای پیرامونی آن، حکمرانی آنها را تأیید میکردند و برای نفوذ بیشتر در این شهر مقدس به منزله یکی از پایتختهای معنوی جهان اسلام و کاستن از نفوذ رقیبان خود، در یاریرسانی به اشراف، حاجیان و ساکنان حرمین، بسیار میکوشیدند. انتقال قدرت از شریفی به شریفِ دیگر، بیشتر پس از توافق خود اشراف صورت میپذیرفت و سپس قدرتهای مجاور آن را تأیید میکردند.<ref>. خلاصة الاثر، ج2، ص277.</ref> | ||
عصر حکومت اشراف بر مکه با فراز و فرودهایی همراه بود. گاه قدرتشان چندان اوج میگرفت که بهگونه مستقل و بیرون از دایره حکومتی دیگر، حکمرانی میکردند. برخی بر این باورند که حجاز زیر نظر اشراف و جدا از حکومتهای مرکزی اداره میشد.<ref>. جزیرة العرب، ص148.</ref> گاه نیز به سبب ضعف شخصیتی امیران مکه یا درگیریهای درونی و دخالت قدرتهای مجاور، حکومتشان کاملاً به آنها وابسته بود. از مظاهر این وابستگی، استقرار پایگاه نظامی برخی دولتهای همجوار و اعزام نیرو به مکه و نظارت بر امور مسجدالحرام از جانب فرمانده نظامی و دریافت مالیات بود. | عصر حکومت اشراف بر مکه با فراز و فرودهایی همراه بود. گاه قدرتشان چندان اوج میگرفت که بهگونه مستقل و بیرون از دایره حکومتی دیگر، حکمرانی میکردند. برخی بر این باورند که حجاز زیر نظر اشراف و جدا از حکومتهای مرکزی اداره میشد.<ref>. جزیرة العرب، ص148.</ref> گاه نیز به سبب ضعف شخصیتی امیران مکه یا درگیریهای درونی و دخالت قدرتهای مجاور، حکومتشان کاملاً به آنها وابسته بود. از مظاهر این وابستگی، استقرار پایگاه نظامی برخی دولتهای همجوار و اعزام نیرو به مکه و نظارت بر امور [[مسجدالحرام]] از جانب فرمانده نظامی و دریافت مالیات بود. | ||
اشراف حسنی بیشتر بر مکه حکمرانی داشتند؛ ولی گاه با تصرف برخی شهرهای پیرامونی، مانند طائف، مدینه و بعضی نواحی | اشراف حسنی بیشتر بر مکه حکمرانی داشتند؛ ولی گاه با تصرف برخی شهرهای پیرامونی، مانند طائف، مدینه و بعضی نواحی [[یمن]]، حکومت خود را گسترش میدادند؛ چنانکه شریف قتادة بن ادریس قلمرو خود را از یمن تا مدینه گسترش داد.<ref>. الکامل، ج12، ص401.</ref> | ||
==خاندانهای حکومتگر | ==خاندانهای حکومتگر== | ||
در مدت دراز حکومت اشراف بر مکه، خاندانها و شاخههایی از آنان پیاپی به حکمرانی رسیدند که در برخی منابع، طبقهبندی شده و با هویت مستقل و متمایز از یکدیگر معرفی شدهاند. مشهورترین نمونههای این خاندانها عبارتند از: | در مدت دراز حکومت اشراف بر مکه، خاندانها و شاخههایی از آنان پیاپی به حکمرانی رسیدند که در برخی منابع، طبقهبندی شده و با هویت مستقل و متمایز از یکدیگر معرفی شدهاند. مشهورترین نمونههای این خاندانها عبارتند از: | ||
خط ۷۵: | خط ۸۳: | ||
اینان فرزندان شریف غالب بن مساعد بن سعید بن سعد، از نوادگان ابینمی ثانی حکمران مکه، هستند. غالب، سرسلسله این خاندان، به سال ۱۲۰۲ق. به حکمرانی مکه رسید. حکمرانی او ۲۶ سال همراه با امنیت استمرار داشت.<ref>. محمد بن عبدالوهاب، ص79.</ref> عبدالله، عبیدالله، حسین، یحیی، علی و عبدالمطلب فرزندان او هستند.<ref>. خلاصة الکلام، ص308، 313.</ref> عبدالمطلب سه بار حکمرانی مکه را از سال ۱۲۴۳ تا ۱۲۹۹ق. عهدهدار شد. آل غالب نقشی برجسته در رویدادهای سیاسی مکه داشتند. اشراف آل غالب از مشهورترین و نیرومندترین اشراف و دارای اوقافی در مکه، طائف و جده هستند.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص162.</ref> واپسین حاکم مکه از آل غالب، شریف حسین است که انگلیسیها او را فریفتند و او و فرزندش علی که اندکی پس از پدر حاکم مکه شد، به سال ۱۹۲۵م. به دست آل سعود از حکومت مکه کنار گذاشته شدند. از فرزندان حسین، فیصل در عراق و عبدالله در اردن، حکومت را به دست گرفتند. حکومت فیصل در عراق با کودتا برچیده شد؛ ولی فرزندان عبدالله تا امروز بر اردن حکم میرانند.<ref>. ریشههای بحران در خاورمیانه، ص137 به بعد.</ref> | اینان فرزندان شریف غالب بن مساعد بن سعید بن سعد، از نوادگان ابینمی ثانی حکمران مکه، هستند. غالب، سرسلسله این خاندان، به سال ۱۲۰۲ق. به حکمرانی مکه رسید. حکمرانی او ۲۶ سال همراه با امنیت استمرار داشت.<ref>. محمد بن عبدالوهاب، ص79.</ref> عبدالله، عبیدالله، حسین، یحیی، علی و عبدالمطلب فرزندان او هستند.<ref>. خلاصة الکلام، ص308، 313.</ref> عبدالمطلب سه بار حکمرانی مکه را از سال ۱۲۴۳ تا ۱۲۹۹ق. عهدهدار شد. آل غالب نقشی برجسته در رویدادهای سیاسی مکه داشتند. اشراف آل غالب از مشهورترین و نیرومندترین اشراف و دارای اوقافی در مکه، طائف و جده هستند.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص162.</ref> واپسین حاکم مکه از آل غالب، شریف حسین است که انگلیسیها او را فریفتند و او و فرزندش علی که اندکی پس از پدر حاکم مکه شد، به سال ۱۹۲۵م. به دست آل سعود از حکومت مکه کنار گذاشته شدند. از فرزندان حسین، فیصل در عراق و عبدالله در اردن، حکومت را به دست گرفتند. حکومت فیصل در عراق با کودتا برچیده شد؛ ولی فرزندان عبدالله تا امروز بر اردن حکم میرانند.<ref>. ریشههای بحران در خاورمیانه، ص137 به بعد.</ref> | ||
==مذهب== | |||
آنان زیدی بودند. گفتن «حی علی خیر العمل» در اذان، در دوران حکومت برخی اشراف حسنی،<ref>. نک: سفرنامه ابن جبیر، ص138؛ تاریخ الاسلام، ج44، ص360.</ref> این را تأیید میکند. امیران حج شام و مصر که در دوره فاطمیان بر این مسئله اهتمام داشتند، در دورههای دیگر سخت با آن مخالف ورزیدند و به محض سلطه یافتن، از آن پیشگیری کردند. سیف الاسلام طغتکین، برادر صلاح الدین ایوبی، که به سال ۵۸۱ق. حاکم یمن شد، پس از چیره شدن بر مکه، گفتن «حی علی خیر العمل» در اذان مسجدالحرام را منع کرد.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص198.</ref> این از پرشمار بودن و نفوذ شیعیان در آن روزگار مکه حکایت میکند. | آنان زیدی بودند. گفتن «حی علی خیر العمل» در اذان، در دوران حکومت برخی اشراف حسنی،<ref>. نک: سفرنامه ابن جبیر، ص138؛ تاریخ الاسلام، ج44، ص360.</ref> این را تأیید میکند. امیران حج شام و مصر که در دوره فاطمیان بر این مسئله اهتمام داشتند، در دورههای دیگر سخت با آن مخالف ورزیدند و به محض سلطه یافتن، از آن پیشگیری کردند. سیف الاسلام طغتکین، برادر صلاح الدین ایوبی، که به سال ۵۸۱ق. حاکم یمن شد، پس از چیره شدن بر مکه، گفتن «حی علی خیر العمل» در اذان مسجدالحرام را منع کرد.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص198.</ref> این از پرشمار بودن و نفوذ شیعیان در آن روزگار مکه حکایت میکند. | ||
شرفای مکه تا سده نهم و دهم ق. پیوند خود را با ائمه زیدیه حفظ کردند. از آن پس آرام آرام به تسنن شافعی روی آوردند.<ref>. نک: میقات حج، ش22، ص68، « «تاریخ تشیع در مکه، مدینه، جبل عامل و حلب».</ref> در اوایل سده دهم ق. شیعیانی فراوان در مکه حضور داشتند. همین سبب شد تا ابن حجر هیثمی/هیتمی کتاب الصواعق المحرقه را در رد عقاید شیعیان، در این شهر بنویسد. وی درمقدمه این کتاب، به فراوانی شیعیان در حرمین در نیمه دوم سده دهم ق. اشاره کرده است.<ref>. نک: اطلس شیعی، ص416 ـ 417.</ref> | شرفای مکه تا سده نهم و دهم ق. پیوند خود را با ائمه زیدیه حفظ کردند. از آن پس آرام آرام به تسنن شافعی روی آوردند.<ref>. نک: میقات حج، ش22، ص68، « «تاریخ تشیع در مکه، مدینه، جبل عامل و حلب».</ref> در اوایل سده دهم ق. شیعیانی فراوان در مکه حضور داشتند. همین سبب شد تا ابن حجر هیثمی/هیتمی کتاب الصواعق المحرقه را در رد عقاید شیعیان، در این شهر بنویسد. وی درمقدمه این کتاب، به فراوانی شیعیان در حرمین در نیمه دوم سده دهم ق. اشاره کرده است.<ref>. نک: اطلس شیعی، ص416 ـ 417.</ref> | ||
==روابط | ==روابط سیاسی== | ||
=== | ===با اشراف حسینی مدینه=== | ||
اشراف حسنی با یکدیگر چالشهایی داشتند.<ref>. نک: عمدة الطالب، ص173؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص135.</ref> به سال ۶۶۹ق. میان ابینمی و عمویش ادریس درگیری رخ داد و ادریس پیروز شد و ابینمی به ینبع گریخت. او دیگر بار وارد مکه شد و ادریس را زخمی کرد و سرش را جدا نمود.<ref>. غایة المرام، ج1، ص642.</ref> روابط آنان با اشراف مدینه نیز به علل سیاسی و مذهبی و دخالتهای دولتهای همسایه، جز در چند برهه، دوستانه نبود. البته گاه از طریق پیوند ازدواج، روابطشان به گرمی میگرایید.<ref>. نیل المعنی، ج1، ص493.</ref> | اشراف حسنی با یکدیگر چالشهایی داشتند.<ref>. نک: عمدة الطالب، ص173؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص135.</ref> به سال ۶۶۹ق. میان ابینمی و عمویش ادریس درگیری رخ داد و ادریس پیروز شد و ابینمی به ینبع گریخت. او دیگر بار وارد مکه شد و ادریس را زخمی کرد و سرش را جدا نمود.<ref>. غایة المرام، ج1، ص642.</ref> روابط آنان با اشراف مدینه نیز به علل سیاسی و مذهبی و دخالتهای دولتهای همسایه، جز در چند برهه، دوستانه نبود. البته گاه از طریق پیوند ازدواج، روابطشان به گرمی میگرایید.<ref>. نیل المعنی، ج1، ص493.</ref> | ||
خط ۹۰: | خط ۹۸: | ||
حکمرانی اشراف حسنی در مکه، طولانیتر از اشراف حسینی در مدینه بود. نیز اشراف حسنی قدرتی بیشتر داشتند و قلمرو ایشان گستردهتر بود. گاه حکمرانی مدینه به سبب استیلای اشراف حسنی یا تفویض آن از سوی دولتهای قدرتمند همسایه، در اختیار اشراف حسنی قرار میگرفت؛ چنانکه از اواخر سده یازدهم ق. حکومت مدینه از سوی دولت عثمانی، به حکومت اشراف حسنی مکه پیوست.<ref>. اطلس شیعی، ص422.</ref> | حکمرانی اشراف حسنی در مکه، طولانیتر از اشراف حسینی در مدینه بود. نیز اشراف حسنی قدرتی بیشتر داشتند و قلمرو ایشان گستردهتر بود. گاه حکمرانی مدینه به سبب استیلای اشراف حسنی یا تفویض آن از سوی دولتهای قدرتمند همسایه، در اختیار اشراف حسنی قرار میگرفت؛ چنانکه از اواخر سده یازدهم ق. حکومت مدینه از سوی دولت عثمانی، به حکومت اشراف حسنی مکه پیوست.<ref>. اطلس شیعی، ص422.</ref> | ||
=== | ===با دیگر دولتهای همسایه=== | ||
اهمیت حرمین شریفین و نگاه ویژه مسلمانان به آنها به منزله دو کانون اصلی سیاستهای اسلامی، دولتهای همسایه را برآن داشت که به آنها بیشتر توجه ورزند. آنان احساس میکردند که میبایست شخصی از همان محیط، حکمرانی را در دست داشته باشد؛ یعنی همان سادات که اشراف نامیده میشدند. اشراف حسنی به فراخور موقعیت و وضعیت دوران خویش و قدرتمندی و نفوذ دولتهای همسایه، سیاست خویش را در روابط با ایشان و خطبه خواندن به نام آنان تنظیم میکردند و میکوشیدند به حکومت خویش مشروعیت بخشند. | اهمیت حرمین شریفین و نگاه ویژه مسلمانان به آنها به منزله دو کانون اصلی سیاستهای اسلامی، دولتهای همسایه را برآن داشت که به آنها بیشتر توجه ورزند. آنان احساس میکردند که میبایست شخصی از همان محیط، حکمرانی را در دست داشته باشد؛ یعنی همان سادات که اشراف نامیده میشدند. اشراف حسنی به فراخور موقعیت و وضعیت دوران خویش و قدرتمندی و نفوذ دولتهای همسایه، سیاست خویش را در روابط با ایشان و خطبه خواندن به نام آنان تنظیم میکردند و میکوشیدند به حکومت خویش مشروعیت بخشند. | ||
=== | ===با عباسیان=== | ||
تا پیش از حکمرانی اشراف در حرمین، خطبه به نام عباسیان خوانده میشد. با نفوذ فاطمیان و در دهههای اول حکومت اشراف، عباسیان نفوذ خود در حجاز را از دست دادند. با تسلط آل بویه بر بغداد، آنان برای استوار ساختن موقعیت خود کوشیدند تا نامشان در خطبه مکه و موسم حج یاد شود و در این جهت به رقابت با اخشیدیان برخاستند که آن هنگام در حجاز نفوذ داشتند. دو امیرالحاج اعزام شده از سوی معزالدوله بویهی، ابوالحسن محمد بن عبدالله و ابوعبدالله احمد بن عمر بن یحیی، به سال ۳۴۲ق. در مکه با سپاه اخشیدیان که برای دفاع از موقعیت این دولت، همراه کاروان حاجیان مصر آمده بودند، درگیر شدند و با چیرگی بر آنها، به نام معزالدوله خطبه خواندند.<ref>. الکامل، ج8، ص509؛ اتحاف الوری، ج2، ص398.</ref> درگیری میان آنان در سال بعد نیز به پیروزی سپاه اعزامی آل بویه و خواندن خطبه به نام ایشان انجامید.<ref>. تجارب الامم، ج6، ص195.</ref> | تا پیش از حکمرانی اشراف در حرمین، خطبه به نام عباسیان خوانده میشد. با نفوذ فاطمیان و در دهههای اول حکومت اشراف، عباسیان نفوذ خود در حجاز را از دست دادند. با تسلط آل بویه بر بغداد، آنان برای استوار ساختن موقعیت خود کوشیدند تا نامشان در خطبه مکه و موسم حج یاد شود و در این جهت به رقابت با اخشیدیان برخاستند که آن هنگام در حجاز نفوذ داشتند. دو امیرالحاج اعزام شده از سوی معزالدوله بویهی، ابوالحسن محمد بن عبدالله و ابوعبدالله احمد بن عمر بن یحیی، به سال ۳۴۲ق. در مکه با سپاه اخشیدیان که برای دفاع از موقعیت این دولت، همراه کاروان حاجیان مصر آمده بودند، درگیر شدند و با چیرگی بر آنها، به نام معزالدوله خطبه خواندند.<ref>. الکامل، ج8، ص509؛ اتحاف الوری، ج2، ص398.</ref> درگیری میان آنان در سال بعد نیز به پیروزی سپاه اعزامی آل بویه و خواندن خطبه به نام ایشان انجامید.<ref>. تجارب الامم، ج6، ص195.</ref> | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۱۴: | ||
پس از آگاهی از این اتحاد، فرمان داد تا راههای ورودی مکه را به روی حاجیان عراقی بستند و به آنها حمله کردند و آقباش را کشتند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص199؛ اتحاف الوری، ج3، ص30؛ منائح الکرم، ج2، ص288.</ref> | پس از آگاهی از این اتحاد، فرمان داد تا راههای ورودی مکه را به روی حاجیان عراقی بستند و به آنها حمله کردند و آقباش را کشتند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص199؛ اتحاف الوری، ج3، ص30؛ منائح الکرم، ج2، ص288.</ref> | ||
=== | ===با فاطمیان مصر=== | ||
جعفر بن محمد به منزله نخستین فرد از اشراف حسنی، به سال ۳۵۸ق. به نام خلیفه فاطمی، المعز، خطبه خواند و خود را در حمایت فاطمیان مصر قرار داد. عیسی بن جعفر و پس از او به سال ۳۸۴ق. حسن فرزند دیگر جعفر، با لقب ابوالفتوح، زیر نظر فاطمیان بر حکومت مکه دست یافتند.<ref>. خلاصة الکلام، ص16.</ref> در برابر، فاطمیان نیز در احترام نهادن به خاندان اشراف در حجاز بسیار میکوشیدند و اموال و هدایای فراوان برای آنان میفرستادند.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص136.</ref> با وجود این، روابط اشراف با فاطمیانگاه به تیرگی میگرایید. برخی قدرتهای همسایه، همانند عباسیان، به اختلاف میان ایشان دامن میزدند. شریف ابوالفتوح در پی اعلان حمایت آل جراح طایی، حاکمان شام، از او که زیر تأثیر ابوالقاسم مغربی از وزیران آل بویه در بغداد بودند،<ref>. تجارب الامم، ج7، ص279-280؛ المنتظم، ج14، ص356-357.</ref> از اطاعت خلیفه فاطمی سر باز زد و با سفر به رمله فلسطین، مردم را به بیعت با خود به لقب الراشد بالله فراخواند.<ref>. تجارب الامم، ج7، ص280.</ref> خلیفه فاطمی که میدید معادلات سیاسی به سود عباسیان بغداد تغییر مییابد، با جدا کردن آل جراح از متحد شریف مکه و میدان دادن به رقبای حسینی او در مکه، سلیمانیون، ابوالفتوح را زیر فشار قرار داد. ابوالفتوح که در رمله از تغییر رفتار آل جراح و مسلط شدن عموزادهاش تاج المعالی محمد بر مکه آگاه شده بود،<ref>. تجارب الامم، ج7، ص281؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص131.</ref> به ناچار با پس دادن عنوان خلافت و طلب عفو از الحاکم فاطمی، بار دیگر به حکومت مکه رسید و خود را کارگزار فاطمیان نامید.<ref>. المنتظم، ج14، ص357؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص131؛ خلاصة الکلام، ص17.</ref> | جعفر بن محمد به منزله نخستین فرد از اشراف حسنی، به سال ۳۵۸ق. به نام خلیفه فاطمی، المعز، خطبه خواند و خود را در حمایت فاطمیان مصر قرار داد. عیسی بن جعفر و پس از او به سال ۳۸۴ق. حسن فرزند دیگر جعفر، با لقب ابوالفتوح، زیر نظر فاطمیان بر حکومت مکه دست یافتند.<ref>. خلاصة الکلام، ص16.</ref> در برابر، فاطمیان نیز در احترام نهادن به خاندان اشراف در حجاز بسیار میکوشیدند و اموال و هدایای فراوان برای آنان میفرستادند.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص136.</ref> با وجود این، روابط اشراف با فاطمیانگاه به تیرگی میگرایید. برخی قدرتهای همسایه، همانند عباسیان، به اختلاف میان ایشان دامن میزدند. شریف ابوالفتوح در پی اعلان حمایت آل جراح طایی، حاکمان شام، از او که زیر تأثیر ابوالقاسم مغربی از وزیران آل بویه در بغداد بودند،<ref>. تجارب الامم، ج7، ص279-280؛ المنتظم، ج14، ص356-357.</ref> از اطاعت خلیفه فاطمی سر باز زد و با سفر به رمله فلسطین، مردم را به بیعت با خود به لقب الراشد بالله فراخواند.<ref>. تجارب الامم، ج7، ص280.</ref> خلیفه فاطمی که میدید معادلات سیاسی به سود عباسیان بغداد تغییر مییابد، با جدا کردن آل جراح از متحد شریف مکه و میدان دادن به رقبای حسینی او در مکه، سلیمانیون، ابوالفتوح را زیر فشار قرار داد. ابوالفتوح که در رمله از تغییر رفتار آل جراح و مسلط شدن عموزادهاش تاج المعالی محمد بر مکه آگاه شده بود،<ref>. تجارب الامم، ج7، ص281؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص131.</ref> به ناچار با پس دادن عنوان خلافت و طلب عفو از الحاکم فاطمی، بار دیگر به حکومت مکه رسید و خود را کارگزار فاطمیان نامید.<ref>. المنتظم، ج14، ص357؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص131؛ خلاصة الکلام، ص17.</ref> | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۲۵: | ||
آلب ارسلان سلجوقی (حک: ۴۵۵–۴۶۵ق) به سال ۴۵۶ق. با حمایت خلیفه عباسی و بذل مال میان قبایل عربی که در مسیر حاجیان عراق سکونت داشتند، پس از سالها کاروانی از حاجیان عراق را به مکه فرستاد. امیرالحاج این کاروان، ابوالغنائم علوی، توانست حکمران مکه را خشنود سازد که به نام خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی، خطبه بخواند. در پاسخ به این اقدام حکمران مکه، خلیفه فاطمی ارسال آذوقه را از مصر به مکه قطع کرد. مردم مکه به حکمران فشار آوردند و او به ناچار دیگر بار به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132-133.</ref> بدین ترتیب، فاطمیان با توسل به ابزار اقتصادی توانستند تا سال ۴۶۲ق. با قدرت کامل بر مکه تسلط یابند. در این سال، آلب ارسلان به موفقیتهایی بزرگ در شام و فلسطین دست یافت و فاطمیان را در تنگنا قرار داد. زیر تأثیر این رویداد، حکمران مکه به سود قدرت بیشتر تغییر سیاست داد و به نام خلیفه عباسی و آلب ارسلان خطبه برقرار کرد. سلطان سلجوقی با استقبال از این اقدام، ۰۰۰/۳۰ دینار همراه خلعت و هدایای گرانبها برای حکمران مکه فرستاد و به او وعده داد که در صورت حفظ وضع موجود، سالانه ۰۰۰/۱۰ دینار برای او مقرری بفرستد.<ref>. الکامل، ج17، ص350؛ البدایة و النهایه، ج12، ص122.</ref> در سال بعد، دیگر بار به نام خلیفه عباسی القائم بامر الله و پس از وی آلب ارسلان خطبه خوانده شد.<ref>. اتحاف الوری، ج2، ص472-473.</ref> | آلب ارسلان سلجوقی (حک: ۴۵۵–۴۶۵ق) به سال ۴۵۶ق. با حمایت خلیفه عباسی و بذل مال میان قبایل عربی که در مسیر حاجیان عراق سکونت داشتند، پس از سالها کاروانی از حاجیان عراق را به مکه فرستاد. امیرالحاج این کاروان، ابوالغنائم علوی، توانست حکمران مکه را خشنود سازد که به نام خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی، خطبه بخواند. در پاسخ به این اقدام حکمران مکه، خلیفه فاطمی ارسال آذوقه را از مصر به مکه قطع کرد. مردم مکه به حکمران فشار آوردند و او به ناچار دیگر بار به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132-133.</ref> بدین ترتیب، فاطمیان با توسل به ابزار اقتصادی توانستند تا سال ۴۶۲ق. با قدرت کامل بر مکه تسلط یابند. در این سال، آلب ارسلان به موفقیتهایی بزرگ در شام و فلسطین دست یافت و فاطمیان را در تنگنا قرار داد. زیر تأثیر این رویداد، حکمران مکه به سود قدرت بیشتر تغییر سیاست داد و به نام خلیفه عباسی و آلب ارسلان خطبه برقرار کرد. سلطان سلجوقی با استقبال از این اقدام، ۰۰۰/۳۰ دینار همراه خلعت و هدایای گرانبها برای حکمران مکه فرستاد و به او وعده داد که در صورت حفظ وضع موجود، سالانه ۰۰۰/۱۰ دینار برای او مقرری بفرستد.<ref>. الکامل، ج17، ص350؛ البدایة و النهایه، ج12، ص122.</ref> در سال بعد، دیگر بار به نام خلیفه عباسی القائم بامر الله و پس از وی آلب ارسلان خطبه خوانده شد.<ref>. اتحاف الوری، ج2، ص472-473.</ref> | ||
در پی مرگ آلب ارسلان، فرصتی | در پی مرگ آلب ارسلان، فرصتی | ||
فراهم شد تا المستنصر فاطمی به حکمران | فراهم شد تا المستنصر فاطمی به حکمران مکه نامهای بنویسد و با ارسال هدایایی | ||
مکه نامهای بنویسد و با ارسال هدایایی | |||
از او بخواهد بار دیگر خطبه را به نام وی بخواند.<ref>. تاریخ الاسلام، ج31، ص29.</ref> | از او بخواهد بار دیگر خطبه را به نام وی بخواند.<ref>. تاریخ الاسلام، ج31، ص29.</ref> | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۳۲: | ||
در سال بعد، حکمران مکه تغییر سیاست داد و نام خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت؛ ولی المستنصر برای اعاده خطبه به علی بن محمد صلیحی اجازه داد تا به مکه لشکرکشی کند و او حکمران مکه را واداشت تا دیگر بار به نام خلیفه فاطمی خطبه بخواند.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص274.</ref> | در سال بعد، حکمران مکه تغییر سیاست داد و نام خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت؛ ولی المستنصر برای اعاده خطبه به علی بن محمد صلیحی اجازه داد تا به مکه لشکرکشی کند و او حکمران مکه را واداشت تا دیگر بار به نام خلیفه فاطمی خطبه بخواند.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص274.</ref> | ||
=== | ===با ایوبیان (۵۶۷–۶۴۸ق)=== | ||
اشراف حاکم بر مکه، شیعه زیدی و در برخی اعتقادات با فاطمیان مشترک بودند و از این روی، از سقوط فاطمیان اسماعیلی به دست صلاح الدین ایوبی ناخرسند شدند؛ ولی برای حفظ منافع خود، به همکاری با ایوبیان و خلفای عباسی تن دادند.<ref>. سفرنامه حجاز، ص180.</ref> صلاح الدین ایوبی پس از تسلط بر مصر و برانداختن فاطمیان، نفوذ خود را به حجاز و حرمین شریفین گسترش داد و توانست با دادن امتیازاتی به اشراف حاکم بر مکه و مدینه، آنان را خشنود کند تا برای خلفای عباسی خطبه بخوانند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص231-232؛ تاریخ مکه، ص280.</ref> موکب حج عراق که سالیانی متوقف شده بود، دیگر بار به راه افتاد<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص232-233.</ref> و این مقدمهای برای نفوذ بیشتر خلافت عباسی و ایوبیان٭ در حرمین شد. البته نفوذ ایوبیان در مدینه پیش از مکه آغاز شد و سادات حسینی حاکم بر مدینه از مدتها پیش با روی گرداندن از فاطمیان، ارتباطی گسترده با صلاح الدین ایوبی یافتند.<ref>. تاریخ امراء المدینه، ص248-252.</ref> ابن جبیر درباره تشریفات خطبه جمعه و شیوه دعا برای خلیفه عباسی و سلطان ایوبی از سوی اشراف در مکه، سخن گفته است.<ref>. سفرنامه ابن جبیر، ص133-135؛ نک: العقد الثمین، ج7، ص53.</ref> | اشراف حاکم بر مکه، شیعه زیدی و در برخی اعتقادات با فاطمیان مشترک بودند و از این روی، از سقوط فاطمیان اسماعیلی به دست صلاح الدین ایوبی ناخرسند شدند؛ ولی برای حفظ منافع خود، به همکاری با ایوبیان و خلفای عباسی تن دادند.<ref>. سفرنامه حجاز، ص180.</ref> صلاح الدین ایوبی پس از تسلط بر مصر و برانداختن فاطمیان، نفوذ خود را به حجاز و حرمین شریفین گسترش داد و توانست با دادن امتیازاتی به اشراف حاکم بر مکه و مدینه، آنان را خشنود کند تا برای خلفای عباسی خطبه بخوانند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص231-232؛ تاریخ مکه، ص280.</ref> موکب حج عراق که سالیانی متوقف شده بود، دیگر بار به راه افتاد<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص232-233.</ref> و این مقدمهای برای نفوذ بیشتر خلافت عباسی و ایوبیان٭ در حرمین شد. البته نفوذ ایوبیان در مدینه پیش از مکه آغاز شد و سادات حسینی حاکم بر مدینه از مدتها پیش با روی گرداندن از فاطمیان، ارتباطی گسترده با صلاح الدین ایوبی یافتند.<ref>. تاریخ امراء المدینه، ص248-252.</ref> ابن جبیر درباره تشریفات خطبه جمعه و شیوه دعا برای خلیفه عباسی و سلطان ایوبی از سوی اشراف در مکه، سخن گفته است.<ref>. سفرنامه ابن جبیر، ص133-135؛ نک: العقد الثمین، ج7، ص53.</ref> | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۴۱: | ||
به سال ۶۱۱ق. عیسی بن عادل ایوبی، حاکم حلب، به حج رفت<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص234.</ref> و از آنجا که هنگام ورود به مکه با بیحرمتی شریف قتاده روبهرو شد، مدتی بعد در حمله قتاده به مدینه، لشکریانی را به یاری سالم بن مهنا حسینی، حکمران مدینه، فرستاد که شکست سختی را بر قتاده تحمیل کردند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص234.</ref> سپس اشراف به سبب درگیریهای درونی در مکه و نیز چالش با سادات حسینی حاکم بر مدینه<ref>. تاریخ امراء المدینه، ص254.</ref> و جابهجایی پیاپی قدرت، تضعیف شدند و از این رو، گاه تابع ایوبیان مصر و گاهی تابع ایوبیان یمن یا شام بودند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص236-237.</ref> | به سال ۶۱۱ق. عیسی بن عادل ایوبی، حاکم حلب، به حج رفت<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص234.</ref> و از آنجا که هنگام ورود به مکه با بیحرمتی شریف قتاده روبهرو شد، مدتی بعد در حمله قتاده به مدینه، لشکریانی را به یاری سالم بن مهنا حسینی، حکمران مدینه، فرستاد که شکست سختی را بر قتاده تحمیل کردند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص234.</ref> سپس اشراف به سبب درگیریهای درونی در مکه و نیز چالش با سادات حسینی حاکم بر مدینه<ref>. تاریخ امراء المدینه، ص254.</ref> و جابهجایی پیاپی قدرت، تضعیف شدند و از این رو، گاه تابع ایوبیان مصر و گاهی تابع ایوبیان یمن یا شام بودند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص236-237.</ref> | ||
=== | ===با حاکمان یمن=== | ||
اشراف حسنی به امام زیدیان یمن، عبدالله بن حمزه (م. ۶۱۴/۶۱۹ق) بسیار گرایش داشتند؛ چنانکه قتادة بن ادریس، حکمران مکه، از یاران او شمرده شده است.<ref>. ائمة اهل البیت الزیدیه، ج1، ص16.</ref> او با فرستادن نامهای به عبدالله سوگند یاد کرد که بر اطاعت او باقی بماند و بر پایه مذهب شیعه «حی علی خیر العمل» را در اذان، رسمی کرد.<ref>. تاریخ الاسلام، ج44، ص360؛ النجوم الزاهره، ج6، ص250.</ref> البته در برخی دورهها، روابط اشراف مکه با حاکمان یمن رو به تیرگی نهاد. مکاتبات سلطان یمن، احمد بن اسماعیل، با شریف برکات، حکمران مکه، و تهدید و توبیخ او<ref>. تاریخ مکه، ص371-372.</ref> نشان از تیرگی روابط میان وی و حاکمان یمن دارد. شاید از این رو بود که شریف برکات، خود را به حکمرانان مصرکه آن هنگام سلطه خود را بر دریای سرخ افزوده بودند، نزدیکتر کرد.<ref>. تاریخ مکه، ص372.</ref> | اشراف حسنی به امام زیدیان یمن، عبدالله بن حمزه (م. ۶۱۴/۶۱۹ق) بسیار گرایش داشتند؛ چنانکه قتادة بن ادریس، حکمران مکه، از یاران او شمرده شده است.<ref>. ائمة اهل البیت الزیدیه، ج1، ص16.</ref> او با فرستادن نامهای به عبدالله سوگند یاد کرد که بر اطاعت او باقی بماند و بر پایه مذهب شیعه «حی علی خیر العمل» را در اذان، رسمی کرد.<ref>. تاریخ الاسلام، ج44، ص360؛ النجوم الزاهره، ج6، ص250.</ref> البته در برخی دورهها، روابط اشراف مکه با حاکمان یمن رو به تیرگی نهاد. مکاتبات سلطان یمن، احمد بن اسماعیل، با شریف برکات، حکمران مکه، و تهدید و توبیخ او<ref>. تاریخ مکه، ص371-372.</ref> نشان از تیرگی روابط میان وی و حاکمان یمن دارد. شاید از این رو بود که شریف برکات، خود را به حکمرانان مصرکه آن هنگام سلطه خود را بر دریای سرخ افزوده بودند، نزدیکتر کرد.<ref>. تاریخ مکه، ص372.</ref> | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۸: | ||
از دیگر دخالتهای یمنیان در حکمرانی مکه، لشکرکشی حاکم یمن، علی بن محمد صلیحی، به مکه بود که حکومت را از دست فرزندان شریف ابوالطیب گرفت و به ابوهاشم محمد بن جعفر حسنی سپرد.<ref>. سمط النجوم، ج4، ص215.</ref> نیز در لشکرکشی حاکم دیگر یمن، شریف ابونمی و ادریس از مکه متواری شدند.<ref>. امراء مکه، ص159.</ref> ولی آنان دیگر بار بر مکه چیره گشتند. برخی اشراف همانند ابونمی گاه خطبه را به نام حکمرانان یمن میخواندند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص239-240.</ref> ملک صالح، سلطان یمن، در سال ۷۴۶ق. ولایت مکه را در اختیار فرزند رمیثه، عجلان، قرار داد.<ref>. سمط النجوم، ج4، ص250.</ref> | از دیگر دخالتهای یمنیان در حکمرانی مکه، لشکرکشی حاکم یمن، علی بن محمد صلیحی، به مکه بود که حکومت را از دست فرزندان شریف ابوالطیب گرفت و به ابوهاشم محمد بن جعفر حسنی سپرد.<ref>. سمط النجوم، ج4، ص215.</ref> نیز در لشکرکشی حاکم دیگر یمن، شریف ابونمی و ادریس از مکه متواری شدند.<ref>. امراء مکه، ص159.</ref> ولی آنان دیگر بار بر مکه چیره گشتند. برخی اشراف همانند ابونمی گاه خطبه را به نام حکمرانان یمن میخواندند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص239-240.</ref> ملک صالح، سلطان یمن، در سال ۷۴۶ق. ولایت مکه را در اختیار فرزند رمیثه، عجلان، قرار داد.<ref>. سمط النجوم، ج4، ص250.</ref> | ||
=== | ===با ممالیک (حک: ۶۴۸–۹۲۳ق)=== | ||
از هنگامی که ممالیک در میانه سده هفتم در مصر به قدرت رسیدند و در این سوی، دولت عباسی نیز به دست مغولان از میان رفت، حرمین زیر سیطره آنان قرار گرفت. اشراف به نام ممالیک خطبه میخواندند. آنان نیز در بزرگداشت خاندان شریف در حجاز، اهتمام فراوان داشتند و اموالی فراوان در حرمین پخش میکردند. ملک بیبرس (حک: ۶۵۸–۶۷۶ق) از حکمرانان مملوکی، عطایای بسیار میان | از هنگامی که ممالیک در میانه سده هفتم در مصر به قدرت رسیدند و در این سوی، دولت عباسی نیز به دست مغولان از میان رفت، حرمین زیر سیطره آنان قرار گرفت. اشراف به نام ممالیک خطبه میخواندند. آنان نیز در بزرگداشت خاندان شریف در حجاز، اهتمام فراوان داشتند و اموالی فراوان در حرمین پخش میکردند. ملک بیبرس (حک: ۶۵۸–۶۷۶ق) از حکمرانان مملوکی، عطایای بسیار میان | ||
اشراف قسمت کرد.<ref>. تاریخ مکه، ص317.</ref> همو به دعوت قتاده شریف مکه، به آن شهر آمد و به سال ۶۶۷ق. حج گزارد.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص240؛ سفرنامه حجاز، ص181.</ref> | اشراف قسمت کرد.<ref>. تاریخ مکه، ص317.</ref> همو به دعوت قتاده شریف مکه، به آن شهر آمد و به سال ۶۶۷ق. حج گزارد.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص240؛ سفرنامه حجاز، ص181.</ref> | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۹: | ||
اشراف مکه به فرمان سلطان برسبای مملوکی وظیفه داشتند یک سوم مالیات شهر جده بر کاروانها را برای خود بردارند و دو سوم دیگر را برای او بفرستند. زینی دحلان از صدور فرمانی به سال۸۴۰ق. گزارش داده که درباره تقسیم مساوی این درآمدها از سوی حکمران مکه به امیران چرکسی مصر است.<ref>. خلاصة الکلام، ص42.</ref> نیز شریف حمیضه با تحریک گروهی از ترکها در ۱۹ رجب ۹۰۹ق. شریف احمد جازان را کشت و بر جایش نشست. اما برکات بن محمد با بسیج کردن قبایل گوناگون، سپاهی فراهم آورد و پس از نابودی سپاه حمیضه، بر تخت حکمرانی نشست و سلطان قانصوه الغوری امارت او را تأیید کرد.<ref>. خلاصة الکلام، ص48-49.</ref> | اشراف مکه به فرمان سلطان برسبای مملوکی وظیفه داشتند یک سوم مالیات شهر جده بر کاروانها را برای خود بردارند و دو سوم دیگر را برای او بفرستند. زینی دحلان از صدور فرمانی به سال۸۴۰ق. گزارش داده که درباره تقسیم مساوی این درآمدها از سوی حکمران مکه به امیران چرکسی مصر است.<ref>. خلاصة الکلام، ص42.</ref> نیز شریف حمیضه با تحریک گروهی از ترکها در ۱۹ رجب ۹۰۹ق. شریف احمد جازان را کشت و بر جایش نشست. اما برکات بن محمد با بسیج کردن قبایل گوناگون، سپاهی فراهم آورد و پس از نابودی سپاه حمیضه، بر تخت حکمرانی نشست و سلطان قانصوه الغوری امارت او را تأیید کرد.<ref>. خلاصة الکلام، ص48-49.</ref> | ||
=== | ===با ایلخانان مغول=== | ||
اشراف حسنی مکه بر اثر اختلاف درونی برای تسلط بر این شهر و نیز بهرهبرداری از رقابت میان ممالیک و مغولان برای گرفتن کمک بیشتر یا حمایت از یکی از اشراف در برابر دیگری، پای ایلخانان را به حجاز باز کردند. | اشراف حسنی مکه بر اثر اختلاف درونی برای تسلط بر این شهر و نیز بهرهبرداری از رقابت میان ممالیک و مغولان برای گرفتن کمک بیشتر یا حمایت از یکی از اشراف در برابر دیگری، پای ایلخانان را به حجاز باز کردند. | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۸۱: | ||
در زمان نفوذ ایلخانان در حرمین، کسانی همانند علی شاه، وزیر ابوسعید<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص171.</ref> و امیر چوپان، خدمات و اقدامات عمرانی چشمگیری در حرمین انجام دادند؛ از جمله آباد کردن چشمه عرفات و آبرسانی به مکه<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص181-185.</ref> که خشم ممالیک را برانگیخت. شاید همین نفوذ سبب شد که به سال ۷۳۰ق. سلطان مصر به شریف مکه فرمان دهد تا امیر کاروان عراق، محمد الحجیج، را به قتل برساند؛ اما این نقشه با توفیق همراه نشد.<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص189.</ref> | در زمان نفوذ ایلخانان در حرمین، کسانی همانند علی شاه، وزیر ابوسعید<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص171.</ref> و امیر چوپان، خدمات و اقدامات عمرانی چشمگیری در حرمین انجام دادند؛ از جمله آباد کردن چشمه عرفات و آبرسانی به مکه<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص181-185.</ref> که خشم ممالیک را برانگیخت. شاید همین نفوذ سبب شد که به سال ۷۳۰ق. سلطان مصر به شریف مکه فرمان دهد تا امیر کاروان عراق، محمد الحجیج، را به قتل برساند؛ اما این نقشه با توفیق همراه نشد.<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص189.</ref> | ||
=== | ===با دولت عثمانی (۹۲۳–۱۳۴۳ق)=== | ||
سلطان محمد فاتح عثمانی پیش از تسلط بر حجاز و در پی فتح قسطنطنیه، نامهای برای شریف مکه همراه ۲۰۰۰ سکه برای امیران آن شهر و نیز ۷۰۰۰ سکه برای مردم مکه فرستاد. شریف مکه نیز در پاسخ، نامه و هدایایی برای او ارسال کرد.<ref>. نک: حجگزاری ایرانیان، ص90.</ref> شریف برکات بن محمد در پی شکست ممالیک از سلطان سلیم عثمانی در ۹۲۳ق؛ و تسلط عثمانیان بر مصر و شام، فرزند خود ابونمی دوم را با هدایایی نزد سلطان عثمانی فرستاد و پیروی خود را از او اعلان کرد.<ref>. حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.</ref> او هم حاکمیت اشراف را بر مکه به رسمیت شناخت و حکمرانی برکات و فرزندش محمد را تأیید کرد.<ref>. دولت عثمانی، ص56؛ حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.</ref> از آن پس اشراف حسنی ۴۰۱ سال تابع عثمانی بودند. | سلطان محمد فاتح عثمانی پیش از تسلط بر حجاز و در پی فتح قسطنطنیه، نامهای برای شریف مکه همراه ۲۰۰۰ سکه برای امیران آن شهر و نیز ۷۰۰۰ سکه برای مردم مکه فرستاد. شریف مکه نیز در پاسخ، نامه و هدایایی برای او ارسال کرد.<ref>. نک: حجگزاری ایرانیان، ص90.</ref> شریف برکات بن محمد در پی شکست ممالیک از سلطان سلیم عثمانی در ۹۲۳ق؛ و تسلط عثمانیان بر مصر و شام، فرزند خود ابونمی دوم را با هدایایی نزد سلطان عثمانی فرستاد و پیروی خود را از او اعلان کرد.<ref>. حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.</ref> او هم حاکمیت اشراف را بر مکه به رسمیت شناخت و حکمرانی برکات و فرزندش محمد را تأیید کرد.<ref>. دولت عثمانی، ص56؛ حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.</ref> از آن پس اشراف حسنی ۴۰۱ سال تابع عثمانی بودند. | ||
خط ۱۸۸: | خط ۱۹۵: | ||
در آن هنگام مرسوم بود که حکمران مکه، پرده کعبه و نطاق (کمربند) پیشین آن را پس از تعویض نزد سلطان عثمانی میفرستاد تا پس از زیارت، درون صندوق نهاده و در دایره خرقای سعادت نگهداری شود. همچنین ستار باب الکعبه (پرده مخصوص در) و کلید کعبه به استانبول فرستاده میشد.<ref>. اشراف مکه، ص119-127.</ref> عثمانیها برای امیران مکه به دست فردی به نام قطفان آغا خلعت میفرستادند که شریف مکه و دانشوران و سادات از آن استقبال میکردند و شریف مکه با پوشیدن خلعت، وارد مکه میشد و این به منزله تأیید حکمرانی وی بود.<ref>. اشراف مکه، ص88-92.</ref> | در آن هنگام مرسوم بود که حکمران مکه، پرده کعبه و نطاق (کمربند) پیشین آن را پس از تعویض نزد سلطان عثمانی میفرستاد تا پس از زیارت، درون صندوق نهاده و در دایره خرقای سعادت نگهداری شود. همچنین ستار باب الکعبه (پرده مخصوص در) و کلید کعبه به استانبول فرستاده میشد.<ref>. اشراف مکه، ص119-127.</ref> عثمانیها برای امیران مکه به دست فردی به نام قطفان آغا خلعت میفرستادند که شریف مکه و دانشوران و سادات از آن استقبال میکردند و شریف مکه با پوشیدن خلعت، وارد مکه میشد و این به منزله تأیید حکمرانی وی بود.<ref>. اشراف مکه، ص88-92.</ref> | ||
=== | ===با صفویان=== | ||
دولت اشراف به علل مذهبی و نیز استقلال نسبی خود و همچنین به سبب برگزاری حج، با دولتهای ایران روابطی داشتهاند. به رغم حضور زائران و حاجیان ایرانی و نیز اقامت جمعی از دانشوران و فقیهان شیعه ایرانی در حرمین، گزارشهای چندانی از روابط اشراف با صفویان در دست نیست. در آن زمان حجاز زیر سلطه عثمانی بود و حکومت اشراف مکه از سوی عثمانیان تأیید میشد. | دولت اشراف به علل مذهبی و نیز استقلال نسبی خود و همچنین به سبب برگزاری حج، با دولتهای ایران روابطی داشتهاند. به رغم حضور زائران و حاجیان ایرانی و نیز اقامت جمعی از دانشوران و فقیهان شیعه ایرانی در حرمین، گزارشهای چندانی از روابط اشراف با صفویان در دست نیست. در آن زمان حجاز زیر سلطه عثمانی بود و حکومت اشراف مکه از سوی عثمانیان تأیید میشد. | ||
خط ۱۹۵: | خط ۲۰۲: | ||
یکی از عوامل اندک شدن روابط اشراف حسنی با صفویان، نفوذ گسترده عثمانی در حجاز و پیشگیری آنان از نفوذ دشمن خود، صفویه، در حرمین و رقابت با آنها بود. در موسم ۱۰۴۳ق. عثمانیها به شریف مکه ابلاغ کردند که از ورود حاجیان ایرانی به مکه پیشگیری کند. شاید علت این اقدام، بازپسگیری بغداد از عثمانی، به دست صفویه باشد تا از این راه فشاری بر ایران وارد شود.<ref>. خلاصة الکلام، ص75؛ تاریخ مکه، ص444.</ref> همین بدرفتاری با حاجیان ایرانی در زمان دولتهای پس از صفویه نیز وجود داشت. نادر شاه افشار (حک: ۱۱۴۸–۱۱۶۴ق) از آغاز حکومت خویش، در ساماندهی این اوضاع آشفته کوشید و بر آن بود تا نظر دولت عثمانی را جلب کند؛ اما توفیق نیافت. (← افشاریان) از نامهنگاری متقابل نادر و شریف مکه نیز یاد شده است.<ref>. اشراف الحجاز، ص58.</ref> در دوران قاجار، گزارشهایی از دیدار برخی ایرانیان با شریف مکه در دست است. برخی حاجیان انگشتر فیروزه و قالی به شریف مکه هدیه میدادهاند.<ref>. سفرنامه میرزا علی خان، ص207.</ref> به سال ۸۷۷ق. به نام اوزون حسن خطبه خوانده شد که با واکنش سخت قایتبای روبهرو شد.<ref>. حکومت ترکمنهای آق قویونلو، ص156.</ref> | یکی از عوامل اندک شدن روابط اشراف حسنی با صفویان، نفوذ گسترده عثمانی در حجاز و پیشگیری آنان از نفوذ دشمن خود، صفویه، در حرمین و رقابت با آنها بود. در موسم ۱۰۴۳ق. عثمانیها به شریف مکه ابلاغ کردند که از ورود حاجیان ایرانی به مکه پیشگیری کند. شاید علت این اقدام، بازپسگیری بغداد از عثمانی، به دست صفویه باشد تا از این راه فشاری بر ایران وارد شود.<ref>. خلاصة الکلام، ص75؛ تاریخ مکه، ص444.</ref> همین بدرفتاری با حاجیان ایرانی در زمان دولتهای پس از صفویه نیز وجود داشت. نادر شاه افشار (حک: ۱۱۴۸–۱۱۶۴ق) از آغاز حکومت خویش، در ساماندهی این اوضاع آشفته کوشید و بر آن بود تا نظر دولت عثمانی را جلب کند؛ اما توفیق نیافت. (← افشاریان) از نامهنگاری متقابل نادر و شریف مکه نیز یاد شده است.<ref>. اشراف الحجاز، ص58.</ref> در دوران قاجار، گزارشهایی از دیدار برخی ایرانیان با شریف مکه در دست است. برخی حاجیان انگشتر فیروزه و قالی به شریف مکه هدیه میدادهاند.<ref>. سفرنامه میرزا علی خان، ص207.</ref> به سال ۸۷۷ق. به نام اوزون حسن خطبه خوانده شد که با واکنش سخت قایتبای روبهرو شد.<ref>. حکومت ترکمنهای آق قویونلو، ص156.</ref> | ||
=== | ===با آل سعود فروپاشی حکمرانی اشراف=== | ||
تحولات درونی عثمانی همچون نهضت تجددخواهی و انجامیدن آن به نهضت ترکان جوان موسوم به جمعیة الشباب العثمانیین به رهبری مدحت پاشا و نیز استقلالطلبی اقوام گوناگون مانند اعراب، در سرزمینهای زیر سلطه عثمانی، در وضع حرمین شریفین اثرگذار بود و زمینه قوت گرفتن سلفیان به رهبری محمد بن عبدالوهاب و روی کار آمدن آل سعود را در پی داشت. (← آل سعود) | تحولات درونی عثمانی همچون نهضت تجددخواهی و انجامیدن آن به نهضت ترکان جوان موسوم به جمعیة الشباب العثمانیین به رهبری مدحت پاشا و نیز استقلالطلبی اقوام گوناگون مانند اعراب، در سرزمینهای زیر سلطه عثمانی، در وضع حرمین شریفین اثرگذار بود و زمینه قوت گرفتن سلفیان به رهبری محمد بن عبدالوهاب و روی کار آمدن آل سعود را در پی داشت. (← آل سعود) | ||