اشراف حسنی: تفاوت میان نسخهها
←با ایوبیان (۵۶۷–۶۴۸ق)
(←مذهب) |
|||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
در سال بعد، حکمران مکه تغییر سیاست داد و نام خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت؛ ولی المستنصر برای اعاده خطبه به علی بن محمد صلیحی اجازه داد تا به مکه لشکرکشی کند و او حکمران مکه را واداشت تا دیگر بار به نام خلیفه فاطمی خطبه بخواند.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص274.</ref> | در سال بعد، حکمران مکه تغییر سیاست داد و نام خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت؛ ولی المستنصر برای اعاده خطبه به علی بن محمد صلیحی اجازه داد تا به مکه لشکرکشی کند و او حکمران مکه را واداشت تا دیگر بار به نام خلیفه فاطمی خطبه بخواند.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص274.</ref> | ||
===با ایوبیان | ===با ایوبیان === | ||
اشراف حاکم بر مکه، شیعه زیدی و در برخی اعتقادات با فاطمیان مشترک بودند و از این روی، از سقوط فاطمیان اسماعیلی به دست صلاح الدین ایوبی ناخرسند شدند؛ ولی برای حفظ منافع خود، به همکاری با ایوبیان و خلفای عباسی تن دادند.<ref>. سفرنامه حجاز، ص180.</ref> صلاح الدین | اشراف حاکم بر مکه، شیعه [[زیدیه|زیدی]] و در برخی اعتقادات با فاطمیان مشترک بودند و از این روی، از سقوط فاطمیان اسماعیلی به دست صلاح الدین ایوبی ناخرسند شدند؛ ولی برای حفظ منافع خود، به همکاری با [[ایوبیان]] (۵۶۷–۶۴۸ق) و خلفای [[بنیعباس|عباسی]] تن دادند.<ref>. سفرنامه حجاز، ص180.</ref> صلاح الدین ایوبی، پس از تسلط بر مصر و برانداختن فاطمیان، نفوذ خود را به حجاز و حرمین گسترش داد و توانست با دادن امتیازاتی به اشراف حاکم بر مکه و مدینه، آنان را خشنود کند تا برای خلفای عباسی خطبه بخوانند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص231-232؛ تاریخ مکه، ص280.</ref> موکب [[حج]] [[عراق]] که سالیانی متوقف شده بود، دیگر بار به راه افتاد<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص232-233.</ref> و این مقدمهای برای نفوذ بیشتر خلافت عباسی و [[ایوبیان]] در حرمین شد. البته نفوذ ایوبیان در مدینه پیش از مکه آغاز شد و [[اشراف حسینی|سادات حسینی]] حاکم بر مدینه از مدتها پیش با روی گرداندن از فاطمیان، ارتباطی گسترده با صلاح الدین ایوبی یافتند.<ref>. تاریخ امراء المدینه، ص248-252.</ref> ابن جبیر، درباره تشریفات خطبه جمعه و شیوه دعا برای خلیفه عباسی و سلطان ایوبی از سوی اشراف در مکه، سخن گفته است.<ref>. سفرنامه ابن جبیر، ص133-135؛ نک: العقد الثمین، ج7، ص53.</ref> | ||
نفوذ ایوبیان و عباسیان در مکه تا چند دهه به همان دعا در منابر و خواندن خطبه به نام آنان محدود بود و اشراف مکه برای حفظ اقتدار خود، به ویژه در دوران حکمرانی مُکثِر، داود بن عیسی و قتادة بن ادریس، مستقل عمل میکردند و رسوم خود را با قدرت اجرا مینمودند | نفوذ ایوبیان و عباسیان در مکه تا چند دهه به همان دعا در منابر و خواندن خطبه به نام آنان محدود بود و اشراف مکه برای حفظ اقتدار خود، به ویژه در دوران حکمرانی مُکثِر، داود بن عیسی و قتادة بن ادریس، مستقل عمل میکردند و رسوم خود را با قدرت اجرا مینمودند. آنها حتی مُکْس<ref group="یادداشت">مکس یا مکوس به معنای مالیات حج.</ref> را از حاجیان مصر و عراق و جاهای دیگر دریافت میکردند و ایوبیان نیز چارهای جز پذیرش این وضعیت نداشتند. البته صلاح الدین در برابر پرداخت مقدار بسیاری گندم و وجه نقد به اشراف، توانست مکوس را لغو کند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص231.</ref> ابن جوزی، به مالیات گرفتن اشراف از بازرگانان مکه اشاره کرده است.<ref>. المنتظم، ج16، ص180.</ref> | ||
نفوذ ایوبیان در مکه، با اقدامات طغتکین، برادر صلاح الدین، بیشتر شد. او در مسیر حرکت به یمن برای جانشینی برادرش توران شاه، میان سالهای | نفوذ ایوبیان در مکه، با اقدامات طغتکین، برادر صلاح الدین، بیشتر شد. او در مسیر حرکت به یمن برای جانشینی برادرش توران شاه، میان سالهای ۵۷۸ و ۵۸۱ق. بر مکه و مدینه چیره گشت و جمله «حی علی خیر العمل» را که از هنگام فاطمیان رایج شده بود،<ref>. تاریخ مکه، ص274.</ref> از اذان حذف کرد.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص198.</ref> همچنین دار الضربی در مکه ساخت که به نام برادرش صلاح الدین سکه ضرب میکرد.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص198.</ref> | ||
به سال ۶۱۱ق. عیسی بن عادل ایوبی، حاکم حلب، به حج رفت<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص234.</ref> و از آنجا که هنگام ورود به مکه با بیحرمتی شریف قتاده روبهرو شد، مدتی بعد در حمله قتاده به مدینه، لشکریانی را به یاری سالم بن مهنا حسینی، حکمران مدینه، فرستاد که شکست سختی را بر قتاده تحمیل کردند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص234.</ref> سپس اشراف به سبب درگیریهای درونی در مکه و نیز چالش با سادات حسینی حاکم بر مدینه<ref>. تاریخ امراء المدینه، ص254.</ref> و جابهجایی پیاپی قدرت، تضعیف شدند و از این رو، گاه تابع ایوبیان مصر و گاهی تابع ایوبیان یمن یا شام بودند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص236-237.</ref> | به سال ۶۱۱ق. عیسی بن عادل ایوبی، حاکم حلب، به [[حج]] رفت<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص234.</ref> و از آنجا که هنگام ورود به مکه با بیحرمتی شریف قتاده روبهرو شد، مدتی بعد در حمله قتاده به مدینه، لشکریانی را به یاری سالم بن مهنا حسینی، حکمران مدینه، فرستاد که شکست سختی را بر قتاده تحمیل کردند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص234.</ref> سپس اشراف به سبب درگیریهای درونی در مکه و نیز چالش با [[اشراف حسینی|سادات حسینی]] حاکم بر مدینه<ref>. تاریخ امراء المدینه، ص254.</ref> و جابهجایی پیاپی قدرت، تضعیف شدند و از این رو، گاه تابع ایوبیان مصر و گاهی تابع ایوبیان یمن یا شام بودند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص236-237.</ref> | ||
===با حاکمان یمن=== | ===با حاکمان یمن=== | ||
اشراف حسنی به امام زیدیان | اشراف حسنی به امام [[زیدیه|زیدیان]] [[یمن]]، عبدالله بن حمزه (م. ۶۱۴/۶۱۹ق) بسیار گرایش داشتند؛ چنانکه قتادة بن ادریس، حکمران مکه، از یاران او شمرده شده است.<ref>. ائمة اهل البیت الزیدیه، ج1، ص16.</ref> او با فرستادن نامهای به عبدالله سوگند یاد کرد که بر اطاعت او باقی بماند و بر پایه مذهب شیعه، «حی علی خیر العمل» را در اذان، رسمی کرد.<ref>. تاریخ الاسلام، ج44، ص360؛ النجوم الزاهره، ج6، ص250.</ref> البته در برخی دورهها، روابط اشراف مکه با حاکمان یمن رو به تیرگی نهاد. مکاتبات سلطان یمن، احمد بن اسماعیل، با شریف برکات، حکمران مکه، و تهدید و توبیخ او<ref>. تاریخ مکه، ص371-372.</ref> نشان از تیرگی روابط میان وی و حاکمان یمن دارد. شاید از این رو بود که شریف برکات، خود را به حکمرانان مصر که آن هنگام سلطه خود را بر دریای سرخ افزوده بودند، نزدیکتر کرد.<ref>. تاریخ مکه، ص372.</ref> | ||
شریف راجح بن | شریف راجح بن قتاده، در پی شکست از برادرش حسن و کشته شدن همپیمانش آقباش، [[امیر الحاج|امیرالحاج]] عباسیان،<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص30.</ref> به ملک مسعود، حاکم یمن، پناه برد<ref>. تاریخ مکه، ص291.</ref> و او را ضدّ برادر خود تحریک کرد. ملک مسعود نیز، در سال ۶۱۹/۶۲۰ق. با سپاهی به مکه هجوم برد. حسن پس از اندکی مقاومت گریخت و سپاه یمن پس از اشغال مکه، خانهها و اموال و حتی لباسهای مردم را غارت کردند.<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص34؛ تاریخ مکه، ص291.</ref> سپس راجح و حاکم یمن به صورت مشترک بر مکه حکومت کردند. همین، تا مدتها مایه رقابت میان حاکمان یمن و مصر برای تسلط بر مکه بود.<ref>. تنضید العقود، ج1، ص50.</ref> | ||
از دیگر دخالتهای یمنیان در حکمرانی مکه، لشکرکشی حاکم یمن، علی بن محمد صلیحی، به مکه بود که حکومت را از دست فرزندان شریف ابوالطیب گرفت و به ابوهاشم محمد بن جعفر حسنی سپرد.<ref>. سمط النجوم، ج4، ص215.</ref> نیز در لشکرکشی حاکم دیگر یمن، شریف ابونمی و ادریس از مکه متواری شدند.<ref>. امراء مکه، ص159.</ref> ولی آنان دیگر بار بر مکه چیره گشتند. برخی اشراف همانند ابونمی گاه خطبه را به نام حکمرانان یمن میخواندند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص239-240.</ref> ملک صالح، سلطان یمن، در سال ۷۴۶ق. ولایت مکه را در اختیار فرزند رمیثه، عجلان، قرار داد.<ref>. سمط النجوم، ج4، ص250.</ref> | از دیگر دخالتهای یمنیان در حکمرانی مکه، لشکرکشی حاکم یمن، علی بن محمد صلیحی، به مکه بود که حکومت را از دست فرزندان شریف ابوالطیب گرفت و به ابوهاشم محمد بن جعفر حسنی سپرد.<ref>. سمط النجوم، ج4، ص215.</ref> نیز در لشکرکشی حاکم دیگر یمن، شریف ابونمی و ادریس از مکه متواری شدند.<ref>. امراء مکه، ص159.</ref> ولی آنان دیگر بار بر مکه چیره گشتند. برخی اشراف همانند ابونمی گاه خطبه را به نام حکمرانان یمن میخواندند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص239-240.</ref> ملک صالح، سلطان یمن، در سال ۷۴۶ق. ولایت مکه را در اختیار فرزند رمیثه، عجلان، قرار داد.<ref>. سمط النجوم، ج4، ص250.</ref> | ||
===با ممالیک | ===با ممالیک === | ||
از هنگامی که ممالیک | از هنگامی که ممالیک (حک: ۶۴۸–۹۲۳ق) به قدرت رسیدند و در این سوی، دولت عباسی نیز به دست مغولان از میان رفت، حرمین زیر سیطره آنان قرار گرفت. اشراف به نام ممالیک خطبه میخواندند. آنان نیز در بزرگداشت خاندان شریف در [[حجاز]]، اهتمام فراوان داشتند و اموالی فراوان در حرمین پخش میکردند. ملک بیبرس (حک: ۶۵۸–۶۷۶ق) از حکمرانان مملوکی، عطایای بسیار میان اشراف قسمت کرد.<ref>. تاریخ مکه، ص317.</ref> همو به دعوت قتاده شریف مکه، به آن شهر آمد و به سال ۶۶۷ق. [[حج]] گزارد.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص240؛ سفرنامه حجاز، ص181.</ref> | ||
اشراف قسمت کرد.<ref>. تاریخ مکه، ص317.</ref> همو به دعوت قتاده شریف مکه، به آن شهر آمد و به سال ۶۶۷ق. حج گزارد.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص240؛ سفرنامه حجاز، ص181.</ref> | |||
در حکمرانی شریف ابوالغیث بر | در حکمرانی شریف ابوالغیث بر مکه،<ref group="یادداشت">که به تأیید سلطان بیبرس و پس از چیرگی ابوالغیث بر برادرانش رمیثه و حمیضه صورت گرفت.</ref> ناصر بن محمد قلاوون، پادشاه مصر، در سال ۷۱۲ق. حج به جا آورد<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص240؛ سفرنامه حجاز، ص181.</ref> و حکمران سیف الدین سلار، نایب السلطنه مصر، نیز به حج رفت.<ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص411.</ref> سفر هیئتهای سیاسی و مذهبی مصر، بیانگر امنیت مکه در این دوره است. | ||
قدرت و نفوذ ممالیک در حرمین، موجب شده بود تا آنان گاه در اختلافها میان اشراف دخالت کنند؛ چنانکه با میانجیگری بیبرس، اختلاف میان ابونمی و عمویش ادریس فروکش کرد.<ref>. منائح الکرم، ج2، ص320.</ref> اما گاه دخالت و زیادهخواهی مصریان باعث شورش اشراف مکه در برابر آنها و کشته شدن شماری از نظامیان مصری و مردم میشد. شماری از | قدرت و نفوذ ممالیک در حرمین، موجب شده بود تا آنان گاه در اختلافها میان اشراف دخالت کنند؛ چنانکه با میانجیگری بیبرس، اختلاف میان ابونمی و عمویش ادریس فروکش کرد.<ref>. منائح الکرم، ج2، ص320.</ref> اما گاه دخالت و زیادهخواهی مصریان باعث شورش اشراف مکه در برابر آنها و کشته شدن شماری از نظامیان مصری و مردم میشد. شماری از [[امیر الحاج|امیرالحاج]]<nowiki/>های مصری در ستیز اشراف بر سر حکومت بر مکه، دخالت میکردند؛ چنانکه در سال ۶۸۳ق. میان امیرالحاج مصری علم الدین باشقردی و حکمران مکه شریف ابینمی، فتنه و ستیزی رخ داد که مصریها در پی قتل فرمانده خود، متواری شدند.<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص116؛ الدرر الفرائد، ج1، ص382؛ موسوعة مکة المکرمه، ج3، ص527-528.</ref> با آگاهی سلطان قلاوون از این رویداد، او نخست تصمیم گرفت لشکری به مکه بفرستد. اما سپس منصرف شد و به سال ۶۸۸ق. حکمرانی مکه را به امیر مدینه، جماز بن شیحه حسینی، واگذاشت؛ هر چند حکمرانی او دوام نیافت و ابینمی وی را از آن شهر بیرون راند.<ref>. امراء مکه، ص529.</ref> به سال ۶۸۹ق. نیز فتنهای میان حاجیان و مردم مکه رخ داد که با انگیزش مصریان صورت پذیرفت و مایه غارت اموال مردم و کشته شدن حدود ۴۰ تن شد.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص241.</ref> | ||
نفوذ ممالیک در حرمین، در روزگار جَقمَق چرکسی بیشتر شد و حکمران سودون که از سوی او ناظر حرمین شده بود، در بسیاری از امور دخالت میکرد. همراه او ۵۰ نظامی ترک نیز فرستاده شدند تا در مکه مقیم شوند.<ref>. تاریخ مکه، ص368.</ref> وجود نیروهای مصری از عوامل تنشزا بود. آنان با یورش به مکه، شریف رمیثه را دستگیر کردند و به پادشاه مصر، ملک ناصر، تحویل دادند و همو | نفوذ ممالیک در حرمین، در روزگار جَقمَق چرکسی بیشتر شد و حکمران سودون که از سوی او ناظر حرمین شده بود، در بسیاری از امور دخالت میکرد. همراه او ۵۰ نظامی ترک نیز فرستاده شدند تا در مکه مقیم شوند.<ref>. تاریخ مکه، ص368.</ref> وجود نیروهای مصری از عوامل تنشزا بود. آنان با یورش به مکه، شریف رمیثه را دستگیر کردند و به پادشاه مصر، ملک ناصر، تحویل دادند و همو «شریف عطیة بن ابینمی» را حکمران مکه کرد.<ref>. سفرنامه حجاز، ص181.</ref> | ||
ممالیک گاه در برکناری و نصب اشراف دخالت میکردند. در ۸۴۵ق. سلطان جَقمَق از ممالیک مصر، شریف برکات را از حکومت مکه برکنار و حکمرانی برادرش علی را تنفیذ کرد. اما برکات توانست به تناوب چهار بار با تأیید ممالیک به حکمرانی مکه برسد.<ref>. سمط النجوم، ج4، ص281.</ref> | ممالیک گاه در برکناری و نصب اشراف دخالت میکردند. در ۸۴۵ق. سلطان جَقمَق از ممالیک مصر، شریف برکات را از حکومت مکه برکنار و حکمرانی برادرش علی را تنفیذ کرد. اما برکات توانست به تناوب چهار بار با تأیید ممالیک به حکمرانی مکه برسد.<ref>. سمط النجوم، ج4، ص281.</ref> در سال ۹۰۴ق. نیز، شریف برکات دوم از سوی ممالیک، از حکمرانی مکه برکنار و به جای او شریف هزاع منصوب شد؛ هر چند برکات او را در حکومت بر مکه ناکام گذاشت. اما در سالهای بعد حکمرانی آن شهر میان اشراف دست به دست میشد.<ref>. افادة الانام، ج3، ص323-350.</ref> | ||
اعتبار و منزلت برکات نزد حکمرانان مصر، بهاندازهای بود که چون در سال ۹۱۵ق. به مصر رفت، سلطان جَقمَق در مسیری طولانی به پیشوازش آمد و او را گرامی داشت.<ref>. النجوم الزاهره، ج15، ص379.</ref> | اعتبار و منزلت برکات نزد حکمرانان مصر، بهاندازهای بود که چون در سال ۹۱۵ق. به مصر رفت، سلطان جَقمَق در مسیری طولانی به پیشوازش آمد و او را گرامی داشت.<ref>. النجوم الزاهره، ج15، ص379.</ref> در سال ۹۱۸ق. سلطان مصر، دیگر بار برکات را برای دیدار از مصر دعوت کرد؛ ولی او عذر خواست و فرزند خردسالش محمد ابونمی دوم را همراه برخی اعیان و اشراف نزد وی فرستاد.<ref>. تاریخ مکه، ص383.</ref> | ||
از رسمهای رایج در دوران ممالیک | از رسمهای رایج در دوران ممالیک این بود که اشراف پای شتر محمل مصری را هنگام رسیدن به مکه میبوسیدند. شریف برکات از سلطان جقمق مملوکی خواست تا او را از این کار معاف کند و وی نیز پذیرفت.<ref>. تاریخ مکه، ص368.</ref> | ||
این بود که اشراف پای شتر محمل مصری | |||
را هنگام رسیدن به مکه میبوسیدند. | |||
شریف برکات از سلطان جقمق مملوکی خواست تا او را از این کار معاف کند و وی نیز پذیرفت.<ref>. تاریخ مکه، ص368.</ref> | |||
اشراف مکه به فرمان سلطان برسبای مملوکی وظیفه داشتند یک سوم مالیات شهر جده بر کاروانها را برای خود بردارند و دو سوم دیگر را برای او بفرستند. زینی | اشراف مکه به فرمان سلطان برسبای مملوکی وظیفه داشتند یک سوم مالیات شهر [[جده]] بر کاروانها را برای خود بردارند و دو سوم دیگر را برای او بفرستند. زینی دحلان، از صدور فرمانی در سال۸۴۰ق. گزارش داده که درباره تقسیم مساوی این درآمدها از سوی حکمران مکه به امیران چرکسی مصر است.<ref>. خلاصة الکلام، ص42.</ref> نیز شریف حمیضه، با تحریک گروهی از ترکها در ۱۹ رجب ۹۰۹ق. شریف احمد جازان را کشت و بر جایش نشست. اما برکات بن محمد با بسیج کردن قبایل گوناگون، سپاهی فراهم آورد و پس از نابودی سپاه حمیضه، بر تخت حکمرانی نشست و سلطان قانصوه الغوری امارت او را تأیید کرد.<ref>. خلاصة الکلام، ص48-49.</ref> | ||
===با ایلخانان مغول=== | ===با ایلخانان مغول=== | ||
اشراف حسنی | اشراف حسنی مکه، بر اثر اختلاف درونی برای تسلط بر این شهر و نیز بهرهبرداری از رقابت میان ممالیک و مغولان برای گرفتن کمک بیشتر یا حمایت از یکی از اشراف در برابر دیگری، پای ایلخانان را به [[حجاز]] باز کردند. | ||
این روابط با درگیری فرزندان ابونمی بر سر حاکمیت بر مکه آغاز شد. ایلخانان که خود را وارث حکومت عباسیان میدانستند، | این روابط با درگیری فرزندان ابونمی بر سر حاکمیت بر مکه آغاز شد. ایلخانان که خود را وارث حکومت عباسیان میدانستند، بهویژه پس از مسلمان شدن [[غازان خان]] (حک: ۶۹۴–۷۰۳ق)، به حرمین عنایت ویژه ورزیدند و با ممالیک مصر برای تسلط بر آن رقابت کردند. حمیضه فرزند ابونمی از این فرصت بهره برد و برای کنار زدن برادرش رمیثه، از [[سلطان محمد خدابنده]] ایلخانی (حک: ۷۰۴–۷۱۶ق) یاری خواست. او از حمیضه به گرمی استقبال کرد و سپاهی به فرماندهی ابوطالب دلقندی، از امیران مغول، برای تصرف مکه در اختیار او نهاد. این لشکرکشی با مرگ سلطان محمد ناتمام ماند.<ref>. نک: العقد الثمین، ج4، ص239.</ref> گزارشی دیگر از ورود آنان به حوالی مکه حکایت دارد که در پی کسب تکلیف رمیثه از ممالیک مصر، به آنان اجازه ورود داده نشد.<ref>. غایة المرام، ج2، ص62.</ref> بر پایه گزارشی دیگر، حمیضه در سال ۷۱۸ق. بر مکه چیره شد و با کنار نهادن خطبهخوانی به نام ممالیک، به اسم سلطان ابوسعید پسر خدابنده و واپسین ایلخان، خطبه خواند.<ref>. غایة المرام، ج2، ص85؛ تاریخ مکه، ص329.</ref> این اقدام دو سال به درازا کشید و کاروانهای [[حج]] [[ایران|ایرانی]] با هدایای فراوان به مکه میآمدند. | ||
(حک: ۶۹۴–۷۰۳ق) به حرمین عنایت ویژه ورزیدند و با ممالیک مصر برای تسلط بر آن رقابت | |||
از ممالیک مصر، به آنان اجازه ورود داده نشد.<ref>. غایة المرام، ج2، ص62.</ref> بر پایه گزارشی دیگر، حمیضه | |||
در سال ۷۲۸ق. احمد بن رمیثه که به [[عراق]] رفته بود، از جانب سلطان ابوسعید پسر [[سلطان محمد خدابنده|اولجایتو]]، صدقاتی فراوان میان همسایگان و مردم مکه قسمت کرد و در مکه به نام ابوسعید خطبه خواند و بر فراز قبه [[زمزم]] برای او دعا کرد.<ref>. رحلة ابن بطوطه، ج2، ص90.</ref> نیز سکهای را که به اسم سلطان ابوسعید ضرب شده بود، در آنجا رواج داد.<ref>. مجالس المؤمنین، ج2، ص293.</ref> | |||
در زمان نفوذ ایلخانان در حرمین، کسانی همانند علی شاه، وزیر ابوسعید<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص171.</ref> و امیر چوپان، خدمات و اقدامات عمرانی چشمگیری در حرمین انجام دادند؛ از جمله آباد کردن چشمه عرفات و آبرسانی به مکه<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص181-185.</ref> که خشم ممالیک را برانگیخت. شاید همین نفوذ سبب شد که به سال ۷۳۰ق. سلطان مصر به شریف مکه فرمان دهد تا امیر کاروان عراق، محمد الحجیج، را به قتل برساند؛ اما این نقشه با توفیق همراه نشد.<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص189.</ref> | در زمان نفوذ ایلخانان در حرمین، کسانی همانند علی شاه، وزیر ابوسعید<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص171.</ref> و امیر چوپان، خدمات و اقدامات عمرانی چشمگیری در حرمین انجام دادند؛ از جمله آباد کردن چشمه [[عرفات]] و آبرسانی به مکه<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص181-185.</ref> که خشم ممالیک را برانگیخت. شاید همین نفوذ سبب شد که به سال ۷۳۰ق. سلطان مصر به شریف مکه فرمان دهد تا امیر کاروان عراق، محمد الحجیج، را به قتل برساند؛ اما این نقشه با توفیق همراه نشد.<ref>. اتحاف الوری، ج3، ص189.</ref> | ||
===با دولت عثمانی (۹۲۳–۱۳۴۳ق)=== | ===با دولت عثمانی (۹۲۳–۱۳۴۳ق)=== | ||
سلطان محمد فاتح عثمانی پیش از تسلط بر حجاز و در پی فتح قسطنطنیه، نامهای برای شریف مکه همراه ۲۰۰۰ سکه برای امیران آن شهر و نیز ۷۰۰۰ سکه برای مردم مکه فرستاد. شریف مکه نیز در پاسخ، نامه و هدایایی برای او ارسال کرد.<ref>. نک: حجگزاری ایرانیان، ص90.</ref> شریف برکات بن | سلطان محمد فاتح [[دولت عثمانی|عثمانی]]، پیش از تسلط بر حجاز و در پی فتح قسطنطنیه، نامهای برای شریف مکه همراه ۲۰۰۰ سکه برای امیران آن شهر و نیز ۷۰۰۰ سکه برای مردم مکه فرستاد. شریف مکه نیز در پاسخ، نامه و هدایایی برای او ارسال کرد.<ref>. نک: حجگزاری ایرانیان، ص90.</ref> شریف برکات بن محمد، در پی شکست ممالیک از سلطان سلیم عثمانی در ۹۲۳ق؛ و تسلط عثمانیان بر مصر و شام، فرزند خود ابونمی دوم را با هدایایی نزد سلطان عثمانی فرستاد و پیروی خود را از او اعلان کرد.<ref>. حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.</ref> او هم حاکمیت اشراف را بر مکه به رسمیت شناخت و حکمرانی برکات و فرزندش محمد را تأیید کرد.<ref>. دولت عثمانی، ص56؛ حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.</ref> از آن پس اشراف حسنی ۴۰۱ سال تابع عثمانی بودند. | ||
پس از برکات، اختلافهایی میان اشراف بر سر حکومت مکه رخ داد تا آنگاه که تأیید حکمرانی سعد بن ابینمی از سوی سلطان عثمانی رسید. از آن پس حکمرانی مکه از آل زید به برکات بن محمد بن ابراهیم بن ابینمی (حک: ۱۰۱۳–۱۰۹۵ق) انتقال یافت. حکمرانی او به همت محمد بن سلیمانی مغربی محقق شد که با ذوو زید دشمنی داشت.<ref>. تاریخ مکه، ص452-453.</ref> | پس از برکات، اختلافهایی میان اشراف بر سر حکومت مکه رخ داد تا آنگاه که تأیید حکمرانی سعد بن ابینمی از سوی سلطان عثمانی رسید. از آن پس حکمرانی مکه از آل زید به برکات بن محمد بن ابراهیم بن ابینمی (حک: ۱۰۱۳–۱۰۹۵ق) انتقال یافت. حکمرانی او به همت محمد بن سلیمانی مغربی محقق شد که با ذوو زید دشمنی داشت.<ref>. تاریخ مکه، ص452-453.</ref> | ||
جایگاه اشراف و انتساب آنان به | جایگاه اشراف و انتساب آنان به [[حضرت محمد(ص)]]، پیشینه دیرین در اداره امور حرمین، نفوذ در میان مسلمانان، و اهتمام برای حفظ تعادل در روابط خویش با عثمانیان، سبب شد تا عثمانیها دست اشراف را در حکمرانی مکه باز بگذارند. | ||
شرفای مکه در این دوران حکمرانی ظاهری خود را حفظ کردند. دولت عثمانی نیز در اداره مناسب حرمین با مراعات حدود و قواعد شرعی میکوشیدند و به گونهای رفتار میکردند که نشانگر اقتدار، شکوه و عظمت ایشان در چشم مسلمانان باشد. | شرفای مکه در این دوران حکمرانی ظاهری خود را حفظ کردند. دولت عثمانی نیز در اداره مناسب حرمین با مراعات حدود و قواعد شرعی میکوشیدند و به گونهای رفتار میکردند که نشانگر اقتدار، شکوه و عظمت ایشان در چشم مسلمانان باشد. | ||
از مظاهر نفوذ عثمانیها در مکه، تعیین قاضی آن شهر بود تا احکام شرعی را بر پایه مذهب حنفی و زیر نظر حکمران مکه جاری سازد.<ref>. اشراف مکه، ص117.</ref> نظام حکومتی | از مظاهر نفوذ عثمانیها در مکه، تعیین قاضی آن شهر بود تا احکام شرعی را بر پایه [[مذهب حنفی]] و زیر نظر حکمران مکه جاری سازد.<ref>. اشراف مکه، ص117.</ref> نظام حکومتی اشراف، مشکلاتی مانند حکمرانی اشتراکی و اختلافهای خاندانی داشت که زمینهساز نفوذ بیشتر عثمانی در حرمین میشد. | ||
در آن هنگام مرسوم بود که حکمران مکه، پرده کعبه و نطاق | در آن هنگام مرسوم بود که حکمران مکه، [[پرده کعبه]] و نطاق<ref group="یادداشت">کمربند.</ref> پیشین آن را پس از تعویض نزد سلطان عثمانی میفرستاد تا پس از زیارت، درون صندوق نهاده و در دایره خرقای سعادت نگهداری شود. همچنین ستار [[باب الکعبه]]<ref>پرده مخصوص در.</ref> و کلید کعبه به استانبول فرستاده میشد.<ref>. اشراف مکه، ص119-127.</ref> عثمانیها برای امیران مکه به دست فردی به نام «قطفان آغا»، خلعت میفرستادند که شریف مکه و دانشوران و سادات از آن استقبال میکردند و شریف مکه با پوشیدن خلعت، وارد مکه میشد و این به منزله تأیید حکمرانی وی بود.<ref>. اشراف مکه، ص88-92.</ref> | ||
===با صفویان=== | ===با صفویان=== | ||
دولت اشراف به علل مذهبی و نیز استقلال نسبی خود و همچنین به سبب برگزاری | دولت اشراف به علل مذهبی و نیز استقلال نسبی خود و همچنین به سبب برگزاری [[حج]]، با دولتهای [[ایران]] روابطی داشتهاند. به رغم حضور زائران و حاجیان ایرانی و نیز اقامت جمعی از دانشوران و فقیهان [[شیعه]] ایرانی در حرمین، گزارشهای چندانی از روابط اشراف با [[صفویان]] در دست نیست. در آن زمان [[حجاز]] زیر سلطه عثمانی بود و حکومت اشراف مکه از سوی عثمانیان تأیید میشد. | ||
شاید تنها سند معتبر درباره روابط اشراف با صفویان، نامه شاه عباس دوم برای شریف مکه زید بن محسن (حک:۱۰۴۰–۱۰۷۷ق) باشد که موضوع آن، دشواری راه حج از طریق بصره است که آن هنگام در تصرف عثمانی بود. اندکی بعد، حاکم بصره به شاه ایران وعده داد که در این زمینه اقدام کند. این | شاید تنها سند معتبر درباره روابط اشراف با صفویان، نامه شاه عباس دوم برای شریف مکه زید بن محسن (حک:۱۰۴۰–۱۰۷۷ق) باشد که موضوع آن، دشواری راه حج از طریق [[بصره]] است که آن هنگام در تصرف عثمانی بود. اندکی بعد، حاکم بصره به شاه ایران وعده داد که در این زمینه اقدام کند.<ref group="یادداشت">این نامه، در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی به شماره ۱۱۶۳۹ موجود است. در این نامه با ستایش از اشراف، بر روابط متقابل، به دلیل سیادت دو طرف تأکید و یادآوری شده است: «به پاس زحمات شما اشراف در حفاظت از حاجیان، از هر تن آنها پنج سکه طلا جز مقرری پیشین که ۳۰ سکه بود، به شما پرداخت میشود تا رشتههای محبت و الفت استوار شود.» این نامه بیانگر برخی دشواریهای سفر حج در دوره صفوی است.</ref><ref>. نک: میقات حج، ش39، ص55، «مناسبات اصفهان و حجاز».</ref> شریف سعد بن زید (حک: ۱۰۷۷–۱۱۱۳ق) در پاسخ نامه دیگر سلطان صفویه<ref>. نک: میقات حج، ش39، ص56، «مناسبات اصفهان و حجاز».</ref> به موضوع راههای حج و تأمین امنیت حاجیان اشاره دارد. | ||
یکی از عوامل اندک شدن روابط اشراف حسنی با صفویان، نفوذ گسترده عثمانی در حجاز و پیشگیری آنان از نفوذ دشمن خود، صفویه، در حرمین و رقابت با آنها بود. در موسم ۱۰۴۳ق. عثمانیها به شریف مکه ابلاغ کردند که از ورود حاجیان ایرانی به مکه پیشگیری کند. شاید علت این اقدام، بازپسگیری بغداد از عثمانی، به دست صفویه باشد تا از این راه فشاری بر ایران وارد شود.<ref>. خلاصة الکلام، ص75؛ تاریخ مکه، ص444.</ref> همین بدرفتاری با حاجیان ایرانی در زمان دولتهای پس از صفویه نیز وجود داشت. نادر شاه افشار (حک: ۱۱۴۸–۱۱۶۴ق) از آغاز حکومت خویش، در ساماندهی این اوضاع آشفته کوشید و بر آن بود تا نظر دولت عثمانی را جلب کند؛ اما توفیق نیافت. | یکی از عوامل اندک شدن روابط اشراف حسنی با صفویان، نفوذ گسترده عثمانی در حجاز و پیشگیری آنان از نفوذ دشمن خود، صفویه، در حرمین و رقابت با آنها بود. در [[ایام الحج|موسم]] ۱۰۴۳ق. عثمانیها به شریف مکه ابلاغ کردند که از ورود حاجیان ایرانی به مکه پیشگیری کند. شاید علت این اقدام، بازپسگیری بغداد از عثمانی، به دست صفویه باشد تا از این راه فشاری بر ایران وارد شود.<ref>. خلاصة الکلام، ص75؛ تاریخ مکه، ص444.</ref> همین بدرفتاری با حاجیان ایرانی در زمان دولتهای پس از صفویه نیز وجود داشت. نادر شاه [[افشاریان|افشار]] (حک: ۱۱۴۸–۱۱۶۴ق) از آغاز حکومت خویش، در ساماندهی این اوضاع آشفته کوشید و بر آن بود تا نظر دولت عثمانی را جلب کند؛ اما توفیق نیافت. از نامهنگاری متقابل نادر و شریف مکه نیز یاد شده است.<ref>. اشراف الحجاز، ص58.</ref> در دوران [[قاجار]]، گزارشهایی از دیدار برخی ایرانیان با شریف مکه در دست است. برخی حاجیان انگشتر فیروزه و قالی به شریف مکه هدیه میدادهاند.<ref>. سفرنامه میرزا علی خان، ص207.</ref> در سال ۸۷۷ق. به نام اوزون حسن خطبه خوانده شد که با واکنش سخت قایتبای روبهرو شد.<ref>. حکومت ترکمنهای آق قویونلو، ص156.</ref> | ||
===با آل سعود=== | ===با آل سعود=== | ||
{{اصلی|آل سعود}} | {{اصلی|آل سعود}} | ||
تحولات درونی عثمانی | تحولات درونی عثمانی مانند نهضت تجددخواهی و انجامیدن آن به نهضت ترکان جوان موسوم به جمعیة الشباب العثمانیین به رهبری مدحت پاشا و نیز استقلالطلبی اقوام گوناگون مانند اعراب، در سرزمینهای زیر سلطه عثمانی، در وضع حرمین شریفین اثرگذار بود و زمینه قوت گرفتن سلفیان به رهبری محمد بن عبدالوهاب و روی کار آمدن آل سعود را در پی داشت. | ||
میان اشراف و آل سعود حاکم بر نجد، در دوره نخست حکومت سعودیان (۱۱۳۹–۱۲۲۸ق) نبردهایی رخ داد.<ref>. تاریخ نجد، ص74.</ref> به سال ۱۲۱۸ و ۱۲۲۰ق. مکه و مدینه تصرف شد و آرامگاهها و بارگاههای بسیار ویران شدند.<ref>. عنوان المجد، ج1، ص234، 243-244.</ref> شریف غالب از سوی سعود دوم برکنار و برادرش عبدالمعین برای امیری مکه برگزیده شد.<ref>. جزیرة العرب، ص220.</ref> با سقوط آل سعود به سال ۱۲۲۸ق. به دست ابراهیم پاشا، شریف غالب به مکه بازگشت و حجاز از سلطه آل سعود رها شد<ref>. تاریخ نجد، ص74.</ref> و ویرانیهای وهابیان تا اندازهای بازسازی گشت.<ref>. بقیع، ص77.</ref> | میان اشراف و آل سعود حاکم بر نجد، در دوره نخست حکومت سعودیان (۱۱۳۹–۱۲۲۸ق) نبردهایی رخ داد.<ref>. تاریخ نجد، ص74.</ref> به سال ۱۲۱۸ و ۱۲۲۰ق. مکه و مدینه تصرف شد و آرامگاهها و بارگاههای بسیار ویران شدند.<ref>. عنوان المجد، ج1، ص234، 243-244.</ref> شریف غالب از سوی سعود دوم برکنار و برادرش عبدالمعین برای امیری مکه برگزیده شد.<ref>. جزیرة العرب، ص220.</ref> با سقوط آل سعود به سال ۱۲۲۸ق. به دست ابراهیم پاشا، شریف غالب به مکه بازگشت و حجاز از سلطه آل سعود رها شد<ref>. تاریخ نجد، ص74.</ref> و ویرانیهای وهابیان تا اندازهای بازسازی گشت.<ref>. بقیع، ص77.</ref> |