پرش به محتوا

استلام: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۷۵۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۸ دسامبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
مورد دیگر استحباب استلام حجرالاسود، به باور فقیهان امامی<ref>الاقتصاد، ص304؛ الوسیله، ص175؛ جواهر الكلام، ج19، ص411.</ref> و اهل سنت،<ref>[الموطأ، ج1، ص366؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص12؛ المجموع، ج8، ص67.</ref> به پشتوانه روایات،<ref>سنن النسائی، ج5، ص228-229؛ الكافی، ج4، ص430؛ التهذیب، ج5، ص144.</ref> استلام آن پس از طواف و نیز نماز طواف و پیش از سعی میان صفا و مروه است. همچنین در پاره‌ای از منابع فقهی امامی و اهل سنت، به استحباب استلام حجر در زمان گزاردن طواف وداع یا پس از آن تصریح شده است.<ref>الرسائل العشر، ص231؛ كشاف القناع، ج2، ص595؛ كتاب الحج، ج5، ص511.</ref>
مورد دیگر استحباب استلام حجرالاسود، به باور فقیهان امامی<ref>الاقتصاد، ص304؛ الوسیله، ص175؛ جواهر الكلام، ج19، ص411.</ref> و اهل سنت،<ref>[الموطأ، ج1، ص366؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص12؛ المجموع، ج8، ص67.</ref> به پشتوانه روایات،<ref>سنن النسائی، ج5، ص228-229؛ الكافی، ج4، ص430؛ التهذیب، ج5، ص144.</ref> استلام آن پس از طواف و نیز نماز طواف و پیش از سعی میان صفا و مروه است. همچنین در پاره‌ای از منابع فقهی امامی و اهل سنت، به استحباب استلام حجر در زمان گزاردن طواف وداع یا پس از آن تصریح شده است.<ref>الرسائل العشر، ص231؛ كشاف القناع، ج2، ص595؛ كتاب الحج، ج5، ص511.</ref>


=== '''چگونگی استلام''' ===
=== چگونگی استلام ===
فقیهان شافعی،<ref>المجموع، ج8، ص33-34؛ مغنی المحتاج، ج1، ص487.</ref> حنبلی،<ref>المغنی، ج3، ص393-394؛ كشاف القناع، ج2، ص555.</ref> شماری از فقیهان پیشین حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص146.</ref> و بیشتر فقیهان امامی<ref>الاقتصاد، ص303؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ جواهر الكلام، ج19، ص346.</ref> حقیقت استلام حجرالاسود را دست كشیدن به آن دانسته‌اند. فقیهان متأخر حنفی<ref>البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.</ref> و اندكی از فقیهان امامی<ref>مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.</ref> استلام حجر را دست كشیدن به آن و بوسیدن آن دانسته‌اند. فقیهان مالكی و شماری از شافعیان، استلام حجرالاسود را بوسیدن آن و در صورت ناممكن بودن این كار، دست كشیدن به آن تعریف كرده‌اند.<ref>فتح العزیز، ج7، ص316؛ مواهب الجلیل، ج4، ص152؛ الثمر الدانی، ص366.</ref> اندكی از فقیهان امامی<ref>الدروس، ج1، ص398؛ جواهر الكلام، ج19، ص346-347.</ref> چسباندن شكم به حجر را مفهوم اصلی استلام شمرده و در حالت اضطرار، كشیدن دست را جایگزین آن دانسته‌اند. شماری دیگر بر آنند كه تعبیر برگرفته از حدیث‌ها كه «استلام ركن، چسباندن شكم به آن است»،<ref>الكافی، ج4، ص404.</ref> به معنای بهترین‌گونه استلام یا موردی خاص است.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الحدائق، ج16، ص118.</ref> در دیدگاه شماری از فقیهان اهل سنت، استلام ركن یمانی با دست كشیدن به ركن و سپس بوسیدنِ دست صورت می‌گیرد. شماری دیگر به جای بوسیدن دست، استحباب دست نهادن بر دهان را پس از استلام، باور دارند.<ref>المغنی، ج3، ص393-395؛ المجموع، ج8، ص58.</ref>
فقیهان شافعی،<ref>المجموع، ج8، ص33-34؛ مغنی المحتاج، ج1، ص487.</ref> حنبلی،<ref>المغنی، ج3، ص393-394؛ كشاف القناع، ج2، ص555.</ref> شماری از فقیهان پیشین حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص146.</ref> و بیشتر فقیهان امامی<ref>الاقتصاد، ص303؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ جواهر الكلام، ج19، ص346.</ref> حقیقت استلام حجرالاسود را دست كشیدن به آن دانسته‌اند. فقیهان متأخر حنفی<ref>البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.</ref> و اندكی از فقیهان امامی<ref>مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.</ref> استلام حجر را دست كشیدن به آن و بوسیدن آن دانسته‌اند. فقیهان مالكی و شماری از شافعیان، استلام حجرالاسود را بوسیدن آن و در صورت ناممكن بودن این كار، دست كشیدن به آن تعریف كرده‌اند.<ref>فتح العزیز، ج7، ص316؛ مواهب الجلیل، ج4، ص152؛ الثمر الدانی، ص366.</ref> اندكی از فقیهان امامی<ref>الدروس، ج1، ص398؛ جواهر الكلام، ج19، ص346-347.</ref> چسباندن شكم به حجر را مفهوم اصلی استلام شمرده و در حالت اضطرار، كشیدن دست را جایگزین آن دانسته‌اند. شماری دیگر بر آنند كه تعبیر برگرفته از حدیث‌ها كه «استلام ركن، چسباندن شكم به آن است»،<ref>الكافی، ج4، ص404.</ref> به معنای بهترین‌گونه استلام یا موردی خاص است.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الحدائق، ج16، ص118.</ref> در دیدگاه شماری از فقیهان اهل سنت، استلام ركن یمانی با دست كشیدن به ركن و سپس بوسیدنِ دست صورت می‌گیرد. شماری دیگر به جای بوسیدن دست، استحباب دست نهادن بر دهان را پس از استلام، باور دارند.<ref>المغنی، ج3، ص393-395؛ المجموع، ج8، ص58.</ref>


خط ۳۲: خط ۳۲:


==پاره‌ای از احكام فرعی استلام==
==پاره‌ای از احكام فرعی استلام==
* 1.فقیهان امامی[83]و اهل سنت[84]به پشتوانه روایات[85]، در صورت فراوانی جمعیت و دشواری یا ممكن نبودن استلام، به جایگزینی روش‌های دیگر باور دارند؛ همچون: استلام با عصا یا هر چیز همانند آن، اشاره كردن به حجرالاسود، اشاره كردن به آن همراه بوسیدن دست، استقبال ركن حجرالاسود، و تكبیر یا تهلیل.[86]
* فقیهان امامی<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص256؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ الدروس، ج1، ص398.</ref> و اهل سنت<ref>المدونة الكبری، ج1، ص396-397؛ المغنی، ج3، ص395؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص548-549.</ref> به پشتوانه روایات،<ref>صحیح البخاری، ج2، ص161-163؛ سنن الترمذی، ج2، ص177؛ الكافی، ج4، ص405.</ref> در صورت فراوانی جمعیت و دشواری یا ممكن نبودن استلام، به جایگزینی روش‌های دیگر باور دارند؛ همچون: استلام با عصا یا هر چیز همانند آن، اشاره كردن به حجرالاسود، اشاره كردن به آن همراه بوسیدن دست، استقبال ركن حجرالاسود، و تكبیر یا تهلیل.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص100-101.</ref>
* 2.فقیهان امامی، شافعی و حنفی برای جلوگیری از آزار دیگران[87]بر آنند كه اگر استلام در همه دورهای طواف ممكن نباشد، در آغاز و پایان آن انجام شود.[88]فقیهان امامی[89]و حنفی[90]به پشتوانه روایات[91]و نیز از آن رو كه خودداری از آزار دیگران واجب است[92]، در حال انبوهی طواف‌كنندگان و آزار دیدن افراد با استلام، آن را مستحب و حتی جایز ندانسته‌اند، به ویژه آن‌گاه كه به كاری حرام، مانند آمیختگی با نامحرم، بینجامد.[93]
* فقیهان امامی، شافعی و حنفی برای جلوگیری از آزار دیگران<ref>المجموع، ج8، ص38.</ref> بر آنند كه اگر استلام در همه دورهای طواف ممكن نباشد، در آغاز و پایان آن انجام شود.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص11؛ الجامع للشرائع، ص197؛ المجموع، ج8، ص38.</ref> فقیهان امامی<ref>تذكرة الفقهاء، ج8، ص102-103؛ الدروس، ج1، ص398.</ref> و حنفی<ref>حاشیة رد المحتار، ج2، ص543؛ البحر الرائق، ج2، ص572.</ref> به پشتوانه روایات<ref>الكافی، ج4، ص405، 409؛ السنن الكبری، ج5، ص80-81.</ref> و نیز از آن رو كه خودداری از آزار دیگران واجب است،<ref>البحر الرائق، ج2، ص572.</ref> در حال انبوهی طواف‌كنندگان و آزار دیدن افراد با استلام، آن را مستحب و حتی جایز ندانسته‌اند، به ویژه آن‌گاه كه به كاری حرام، مانند آمیختگی با نامحرم، بینجامد.<ref>صراط النجاة، ج3، ص168.</ref>
* 3.فقیهان امامی به پشتوانه روایات[94]، استلام را برای زنان مستحب می‌دانند. برخی از آنان در صورت انبوهی جمعیت، این كار را جایز نمی‌دانند.[95]فقیهان شافعی نیز بر پایه روایات[96]، استلام زنان را جز در صورت خلوت بودن پیرامون كعبه مستحب ندانسته‌اند.[97]
* فقیهان امامی به پشتوانه روایات،<ref>الكافی، ج4، ص405؛ من لا یحضره الفقیه، ج4، ص364.</ref> استلام را برای زنان مستحب می‌دانند. برخی از آنان در صورت انبوهی جمعیت، این كار را جایز نمی‌دانند.<ref>المقنع، ص226؛ الحدائق، ج16، ص120؛ جواهر الكلام، ج19، ص236.</ref> فقیهان شافعی نیز بر پایه روایات،<ref>السنن الكبری، ج5، ص81.</ref> استلام زنان را جز در صورت خلوت بودن پیرامون كعبه مستحب ندانسته‌اند.<ref>المجموع، ج8، ص34.</ref>
* 4.فقیهان امامی به پشتوانه روایات[98]، باور دارند كسی كه دستش از مچ قطع شده باشد، می‌تواند با همان دست حجر را استلام ‌كند؛ ولی اگر دستش از مرفق قطع شده باشد، استلام را با دست دیگر خود و اگر اصلاً دست نداشته باشد، با اشاره سر انجام دهد.[99]
* 4.فقیهان امامی به پشتوانه روایات،<ref>التهذیب، ج5، ص106-107.</ref> باور دارند كسی كه دستش از مچ قطع شده باشد، می‌تواند با همان دست حجر را استلام ‌كند؛ ولی اگر دستش از مرفق قطع شده باشد، استلام را با دست دیگر خود و اگر اصلاً دست نداشته باشد، با اشاره سر انجام دهد.<ref>الجامع للشرائع، ص197؛كشف الرموز، ج1، ص375؛ شرائع الاسلام، ج1، ص244.</ref>
* 5.به باور شماری از فقیهان امامی، دیه كسی كه در استلام حجرالاسود به سبب انبوهی جمعیت كشته شده، از بیت المال پرداخت می‌شود.[100]
* 5.به باور شماری از فقیهان امامی، دیه كسی كه در استلام حجرالاسود به سبب انبوهی جمعیت كشته شده، از بیت المال پرداخت می‌شود.<ref>مسائل الناصریات، ص395-396.</ref>
* 6.فقیهان امامی به پشتوانه روایات[101]، استلام مُسْتَجار (← مستجار) را به شكل چسباندن شكم به آن ركن و گذاشتن‌گونه بر آن، همراه دعا كردن در آن‌جا پس از اتمام طواف یا در شوط پایانی طواف، مستحب دانسته‌اند.[102]فقیهان اهل سنت نیز به پشتوانه روایات[103]، دعا كردن در مُلْتَزَم (میان حجرالاسود و دَرِِ كعبه) و چسباندن بدن به آن را مستحب شمرده‌اند.[104](← ملتزم)
* 6.فقیهان امامی به پشتوانه روایات،<ref>الكافی، ج4، ص410-411، 530.</ref> استلام [[مستجار|مُسْتَجار]] را به شكل چسباندن شكم به آن ركن و گذاشتن‌گونه بر آن، همراه دعا كردن در آن‌جا پس از اتمام طواف یا در شوط پایانی طواف، مستحب دانسته‌اند.<ref>الرسائل العشر، ص231؛ تحریر الاحكام، ج1، ص584؛ جامع المقاصد، ج3، ص272.</ref> فقیهان اهل سنت نیز به پشتوانه روایات،<ref>سنن ابن ماجه، ج2، ص987؛ سنن ابی داود، ج1، ص423؛ السنن الكبری، ج5، ص92-93.</ref> دعا كردن در [[ملتزم|مُلْتَزَم]] (میان حجرالاسود و دَرِِ كعبه) و چسباندن بدن به آن را مستحب شمرده‌اند.<ref>المغنی، ج3، ص490؛ المجموع، ج8، ص258؛ البحر الرائق، ج2، ص616-617.</ref>
* 7.در فقه امامی[105]و اهل سنت[106]این مسئله مطرح بوده كه آیا با دست كشیدن به حجرالاسود، طوافِ حج‌گزار به سبب ورود به محوطه داخلی خانه خدا، یعنی فضای بالای شاذروان، باطل می‌شود یا نه؟ شماری از فقیهان اهل سنت تصریح كرده‌اند كه حج‌گزار برای استلام حجرالاسود هنگام طواف، باید نخست روبه‌روی حجرالاسود بایستد و پس از استلام و بوسیدن آن، به جای خود بازگردد و طواف را ادامه دهد تا طواف وی باطل نشود.[107]
* در فقه امامی<ref>نگاه کنید به كتاب الحج، ج4، ص345.</ref> و اهل سنت<ref>المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104؛ مغنی المحتاج، ج1، ص486.</ref> این مسئله مطرح بوده كه آیا با دست كشیدن به حجرالاسود، طوافِ حج‌گزار به سبب ورود به محوطه داخلی خانه خدا، یعنی فضای بالای شاذروان، باطل می‌شود یا نه؟ شماری از فقیهان اهل سنت تصریح كرده‌اند كه حج‌گزار برای استلام حجرالاسود هنگام طواف، باید نخست روبه‌روی حجرالاسود بایستد و پس از استلام و بوسیدن آن، به جای خود بازگردد و طواف را ادامه دهد تا طواف وی باطل نشود.<ref>المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:


* [http://miqat.hajj.ir/article_37355_0.html استلام حجرالاسود].
* [http://miqat.hajj.ir/article_37355_0.html استلام حجرالاسود].
==پاورقی ها==
[1]. النهایه، ج2، ص395؛ لسان العرب، ج12، ص297-298؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «سلم».
[2]. لسان العرب، ج12، ص297- 298؛ النهایه، ج2، ص395، «سلم».
[3]. ترتیب اصلاح المنطق، ص30؛ غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج1، ص42؛ لسان العرب، ج12، ص298، «سلم».
[4]. غریب الحدیث، ابن سلام، ج4، ص327؛ لسان العرب، ج12، ص297، «سلم»؛ نك: رسائل المرتضی، ج3، ص275.
[5]. لسان العرب، ج12، ص532-533؛ مجمع البحرین، ج6، ص90، «لام».
[6]. الشرح الكبیر، ج2، ص42؛ مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الثمر الدانی، ص366، 368.
[7]. رسائل المرتضی، ج3، ص275؛ البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
[8]. الاقتصاد، ص303؛ كشف الرموز، ج1، ص375؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ مدارك الاحكام، ج8، ص160.
[9]. الام، ج2، ص186؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ المجموع، ج8، ص31.
[10]. المجموع، ج8، ص31؛ مستند الشیعه، ج12، ص63-64.
[11]. جواهر الكلام، ج19، ص346.
[12]. نك: علل الشرایع، ج2، ص425-427.
[13]. نك: الكافی، ج1، ص413، 426، 438؛ ج2، ص9-12.
[14]. الكافی، ج1، ص132؛ التهذیب، ج3، ص145.
[15]. علل الشرایع، ج2، ص425-426؛ مختصر بصائر الدرجات، ص220.
[16]. الكافی، ج4، ص191، 203.
[17]. علل الشرایع، ج2، ص586.
[18]. تأویل مختلف الحدیث، ص201؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص192.
[19]. الكافی، ج4، ص404-405؛ التهذیب، ج5، ص106، 455.
[20]. صحیح مسلم، ج4، ص66؛ سنن الترمذی، ج2، ص174-175؛ المستدرك، ج1، ص454.
[21]. صحیح مسلم، ج4، ص67-68؛ الكافی، ج4، ص429.
[22]. الهدایه، ص225؛ الدروس، ج1، ص398؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.
[23]. المجموع، ج8، ص30؛ المغنی، ج3، ص384؛ الشرح الكبیر، ج3، ص384.
[24]. الام، ج2، ص186؛ الكافی، ج4، ص403.
[25]. المقنعه، ص403؛ المهذب، ج1، ص235-237؛ غنیة النزوع، ص173-174.
[26]. المجموع، ج8، ص37؛ اعانة الطالبین، ج2، ص338.
[27]. المغنی، ج3، ص396.
[28]. الكافی، ج4، ص409؛ كتاب الدعاء، ص269؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص532 .
[29]. الكافی، ج4، ص404.
[30]. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مدارك الاحكام، ج8، ص161.
[31]. نك: رسائل المرتضی، ج3، ص276.
[32]. الكافی، ج4، ص185-186.
[33]. مسند احمد، ج2، ص89.
[34]. علل الشرایع، ج2، ص426.
[35]. علل الشرایع، ج2، ص427.
[36]. الكافی، ج4، ص408.
[37]. الكافی، ج4، ص409.
[38]. تفسیر عیاشی، ج1، ص39.
[39]. الكافی، ج4، ص408.
[40]. مسند احمد، ج2، ص89.
[41]. علل الشرایع، ج2، ص424.
[42]. الكافی، ج4، ص403-404.
[43]. الهدایه، ص224؛ مستند الشیعه، ج12، ص67؛ جواهر الكلام، ج19، ص342.
[44]. مستند الشیعه، ج12، ص62-63؛ جواهر الكلام، ج19، ص342.
[45]. الانتصار، ص256؛ الاقتصاد، ص303؛ منتهی المطلب، ج2، ص69.
[46]. مصباح المتهجد، ص681؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص356.
[47]. المراسم، ص105؛ نك: الدروس، ج1، ص398.
[48]. الاقتصاد، ص303؛ جواهر الكلام، ج19، ص357-360؛ كتاب الحج، ج5، ص488.
[49]. المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ مدارك الاحكام، ج8، ص127؛ مستند الشیعه، ج12، ص63، 159.
[50]. صحیح البخاری، ج2، ص161-162؛ صحیح مسلم، ج4، ص65-66؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص981-982.
[51]. المدونة الكبری، ج1، ص363-364؛ المغنی، ج3، ص383-384، 393-394؛ المجموع، ج8، ص34-35.
[52]. المغنی، ج3، ص394؛ بدائع الصنائع، ج2، ص147.
[53]. الثمر الدانی، ص368.
[54]. الام، ج2، ص187؛ المجموع، ج8، ص35.
[55]. المجموع، ج8، ص33؛ فتح الوهاب، ج1، ص245.
[56]. البحر الرائق، ج2، ص573؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
[57]. مواهب الجلیل، ج4، ص152.
[58]. نك: مختلف الشیعه، ج4، ص194.
[59]. الحدائق، ج16، ص132؛ ریاض المسائل، ج7، ص47.
[60]. الكافی، ج4، ص408؛ الاستبصار، ج2، ص216.
[61]. مسند احمد، ج2، ص115؛ صحیح مسلم، ج4، ص65-66؛ سنن الترمذی، ج2، ص174-175.
[62]. الام، ج2، ص187-188؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ مواهب الجلیل، ج4، ص158.
[63]. الاقتصاد، ص304؛ الوسیله، ص175؛ جواهر الكلام، ج19، ص411.
[64]. الموطأ، ج1، ص366؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص12؛ المجموع، ج8، ص67.
[65]. سنن النسائی، ج5، ص228-229؛ الكافی، ج4، ص430؛ التهذیب، ج5، ص144.
[66]. الرسائل العشر، ص231؛ كشاف القناع، ج2، ص595؛ كتاب الحج، ج5، ص511.
[67]. المجموع، ج8، ص33-34؛ مغنی المحتاج، ج1، ص487.
[68]. المغنی، ج3، ص393-394؛ كشاف القناع، ج2، ص555.
[69]. المبسوط، سرخسی، ج4، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2،
ص146.
[70]. الاقتصاد، ص303؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ جواهر الكلام، ج19، ص346.
[71]. البحر الرائق، ج2، ص572؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
[72]. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ مستند الشیعه، ج12، ص63.
[73]. فتح العزیز، ج7، ص316؛ مواهب الجلیل، ج4، ص152؛ الثمر الدانی، ص366.
[74]. الدروس، ج1، ص398؛ جواهر الكلام، ج19، ص346-347.
[75]. الكافی، ج4، ص404.
[76]. مجمع الفائده، ج7، ص100؛ الحدائق، ج16، ص118.
[77]. المغنی، ج3، ص393-395؛ المجموع، ج8، ص58.
[78]. المجموع، ج8، ص33، 35؛ مغنی المحتاج، ج1، ص488.
[79]. البحر الرائق، ج2، ص572-573؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
[80]. السنن الكبری، ج5، ص75.
[81]. نك: صحیح ابن خزیمه، ج4، ص213؛ معرفة السنن و الآثار، ج4، ص51-52.
[82]. المدونة الكبری، ج1، ص397؛ نك: المجموع، ج8، ص57؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص543.
[83]. المبسوط، طوسی، ج1، ص256؛ تحریر الاحكام، ج1، ص583؛ الدروس، ج1، ص398.
[84]. المدونة الكبری، ج1، ص396-397؛ المغنی، ج3، ص395؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص548-549.
[85]. صحیح البخاری، ج2، ص161-163؛ سنن الترمذی، ج2، ص177؛ الكافی، ج4، ص405.
[86]. مجمع الفائده، ج7، ص100-101.
[87]. المجموع، ج8، ص38.
[88]. المبسوط، سرخسی، ج4، ص11؛ الجامع للشرائع، ص197؛ المجموع، ج8، ص38.
[89]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص102-103؛ الدروس، ج1، ص398.
[90]. حاشیة رد المحتار، ج2، ص543؛ البحر الرائق، ج2، ص572.
[91]. الكافی، ج4، ص405، 409؛ السنن الكبری، ج5، ص80-81.
[92]. البحر الرائق، ج2، ص572.
[93]. صراط النجاة، ج3، ص168.
[94]. الكافی، ج4، ص405؛ من لا یحضره الفقیه، ج4، ص364.
[95]. المقنع، ص226؛ الحدائق، ج16، ص120؛ جواهر الكلام، ج19، ص236.
[96]. السنن الكبری، ج5، ص81.
[97]. المجموع، ج8، ص34.
[98]. التهذیب، ج5، ص106-107.
[99]. الجامع للشرائع، ص197؛كشف الرموز، ج1، ص375؛ شرائع الاسلام، ج1، ص244.
[100]. مسائل الناصریات، ص395-396.
[101]. الكافی، ج4، ص410-411، 530.
[102]. الرسائل العشر، ص231؛ تحریر الاحكام، ج1، ص584؛ جامع المقاصد، ج3، ص272.
[103]. سنن ابن ماجه، ج2، ص987؛ سنن ابی داود، ج1، ص423؛ السنن الكبری، ج5، ص92-93.
[104]. المغنی، ج3، ص490؛ المجموع، ج8، ص258؛ البحر الرائق، ج2، ص616-617.
[105]. نك: كتاب الحج، ج4، ص345.
[106]. المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104؛ مغنی المحتاج، ج1، ص486.
[107]. المجموع، ج8، ص24؛ مواهب الجلیل، ج4، ص104.
۱۵٬۶۱۴

ویرایش