اقطاعات پیامبر: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «حضرت محمد (ص) برای رفع فقر و بیکاری و نیز فعال ساختن منابع طبیعی مسلمانان، ==...» ایجاد کرد) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
حضرت محمد (ص) برای رفع فقر و بیکاری و نیز فعال ساختن منابع طبیعی مسلمانان، | حضرت محمد (ص) برای رفع فقر و بیکاری و نیز فعال ساختن منابع طبیعی مسلمانان، به بستگان و اصحاب خود، اقطاعاتی داشت. | ||
== انگیزه و هدف == | == انگیزه و هدف == | ||
هدف از اقطاعات پیامبر(ص) شکوفایی اقتصادی، اشتغالزایی، فقرزدایی و حل مشکلات معیشتی جامعه مسلمانان بوده است. اقطاع پیامبر به اقوامی از جُهینه، این هدف اقتصادی را آشکارا نشان میدهد.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص49؛ السنن الکبری، ج6، ص149؛ مکاتیب الرسول، ج3، ص523.</ref> گاه نیز اقطاع برای تالیف قلوب، استوار کردن بنیانهای حکومت اسلامی، و پاداش دادن به تلاشگران و مجاهدان بوده است.<ref>مکاتیب الرسول، ج3، ص536.</ref> پیامبر(ص) پس از اقطاع زمینی بهاندازه تاخت یک اسب، به [[محمد بن مسلمه]]، فرمود که در صورت نشان دادن توانایی در به ثمر رساندن زمین، آن زمین اقطاعی، افزایش خواهد یافت و آبادکننده آن میتواند زمینی بیشتر بگیرد.<ref>الطبقات، ج4، ص303؛ المغازی، ج2، ص658.</ref> از آنجا که هدف از اقطاعات نبوی، تولید کار و ثروت و بهبود وضع معیشتی مردم بوده است، هرگاه افراد دارای مال و مکنت و توان احیای زمین از پیامبر تقاضای اقطاع میکردند، ایشان میپذیرفت.<ref>امتاع الاسماع، ج9، ص360-363؛ کنز العمال، ج3، ص918.</ref> برخی بر این باورند که دور کردن قبایل یهودی از پیرامون [[مدینه]] و اعطای زمینهای آنها به [[مهاجران]]، موجب برقراری نظام مالکیت فردی جدیدی در [[اسلام]] شد.<ref>حجاز در صدر اسلام، ص342-348.</ref> اقطاعات نبوی به افرادی از سربازان و مجاهدان در راه [[خدا]]، نمایندگان گروههای تازه مسلمان، مهاجران و [[ذویالقربی]] و نیز کسانی که از آن حضرت درخواست میکردهاند، اعطا شده است. بیش از 30 مورد از اقطاعات پیامبر(ص) مکتوب بوده و نام کاتب آن نیز مشخص است.<ref>نک: مکاتیب الرسول، ج3، ص654.</ref> نامههای پیامبر در این زمینه، کوتاه و شامل وضعیت اقطاع و ضرورت رعایت آن بوده و از چند کلمه تجاوز نمیکرده است.<ref>امتاع الاسماع، ج9، ص359، 363؛ حجاز در صدر اسلام، ص259-260.</ref> در اقطاعنامهای که پیامبر به [[بلال بن حارث]] داد، بر رعایت شرایط اقطاع تاکید گشته است.<ref>مسند احمد، ج1، ص306؛ المبسوط، طوسی، ج3، ص268؛ السرائر، ج1، ص479.</ref> همچنین در اقطاعنامه وفد [[بنیعقیل]]، بر این نکته پافشاری شده است.<ref>الطبقات، ج1، ص302؛ البدایة و النهایه، ج5، ص90.</ref> | هدف از اقطاعات پیامبر(ص) شکوفایی اقتصادی، اشتغالزایی، فقرزدایی و حل مشکلات معیشتی جامعه مسلمانان بوده است. اقطاع پیامبر به اقوامی از جُهینه، این هدف اقتصادی را آشکارا نشان میدهد.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص49؛ السنن الکبری، ج6، ص149؛ مکاتیب الرسول، ج3، ص523.</ref> گاه نیز اقطاع برای تالیف قلوب، استوار کردن بنیانهای حکومت اسلامی، و پاداش دادن به تلاشگران و مجاهدان بوده است.<ref>مکاتیب الرسول، ج3، ص536.</ref> پیامبر(ص) پس از اقطاع زمینی بهاندازه تاخت یک اسب، به [[محمد بن مسلمه]]، فرمود که در صورت نشان دادن توانایی در به ثمر رساندن زمین، آن زمین اقطاعی، افزایش خواهد یافت و آبادکننده آن میتواند زمینی بیشتر بگیرد.<ref>الطبقات، ج4، ص303؛ المغازی، ج2، ص658.</ref> از آنجا که هدف از اقطاعات نبوی، تولید کار و ثروت و بهبود وضع معیشتی مردم بوده است، هرگاه افراد دارای مال و مکنت و توان احیای زمین از پیامبر تقاضای اقطاع میکردند، ایشان میپذیرفت.<ref>امتاع الاسماع، ج9، ص360-363؛ کنز العمال، ج3، ص918.</ref> برخی بر این باورند که دور کردن قبایل یهودی از پیرامون [[مدینه]] و اعطای زمینهای آنها به [[مهاجران]]، موجب برقراری نظام مالکیت فردی جدیدی در [[اسلام]] شد.<ref>حجاز در صدر اسلام، ص342-348.</ref> اقطاعات نبوی به افرادی از سربازان و مجاهدان در راه [[خدا]]، نمایندگان گروههای تازه مسلمان، مهاجران و [[ذویالقربی]] و نیز کسانی که از آن حضرت درخواست میکردهاند، اعطا شده است. بیش از 30 مورد از اقطاعات پیامبر(ص) مکتوب بوده و نام کاتب آن نیز مشخص است.<ref>نک: مکاتیب الرسول، ج3، ص654.</ref> نامههای پیامبر در این زمینه، کوتاه و شامل وضعیت اقطاع و ضرورت رعایت آن بوده و از چند کلمه تجاوز نمیکرده است.<ref>امتاع الاسماع، ج9، ص359، 363؛ حجاز در صدر اسلام، ص259-260.</ref> در اقطاعنامهای که پیامبر به [[بلال بن حارث]] داد، بر رعایت شرایط اقطاع تاکید گشته است.<ref>مسند احمد، ج1، ص306؛ المبسوط، طوسی، ج3، ص268؛ السرائر، ج1، ص479.</ref> همچنین در اقطاعنامه وفد [[بنیعقیل]]، بر این نکته پافشاری شده است.<ref>الطبقات، ج1، ص302؛ البدایة و النهایه، ج5، ص90.</ref> | ||
==اقطاع ملکهای شخصی== | |||
زمینهایی که پیامبر گرامی به شکل اقطاع واگذار میکرده، در حقیقت ملک ایشان بوده؛<ref>شرح اصول کافی، ج11، ص400؛ مکاتیب الرسول، ج3، ص524، 531.</ref> زیرا فیء یا انفال به شمار میرفته است. بر پایه آیه 1 [[سوره انفال]]: {{قلم رنگ|سبز|یَسئَلُونَکَ عَنِ الاَنفالِ قُلِ الاَنفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُول....}} انفال ملک پیامبر(ص) و امام(ع) است.<ref>الام، ج7، ص354؛ المقنعه، ص278.</ref> مقصود از انفال، هر زمینی است که بدون نبرد فتح شود و نیز هر زمینی که اهل آن بدون نبرد رها کنند که فقیهان آن را فیء نامیدهاند.<ref>المقنعه، ص275، 279؛ المعتبر، ج1، ص633؛ مجمع البحرین، ج4، ص355، «نفل.</ref> اراضی موات، زمینها و اموال کسی که وارث ندارد، جنگلها، دریاها، دشتها، معادن و نیز اموال و املاکی که پادشاهان برای خود برگزیدهاند<ref>المقنعه، ص278؛ الاقتصاد، ص284؛ غنیة النزوع، ص204.</ref> و غصبی نیست، در شمار فیء هستند.<ref>غنیة النزوع، ص204؛ الاقتصاد، ص284.</ref> برخی زمینهای واگذار شده از طریق فیء در مالکیت حضرت بوده است و آیه 6-7 [[سوره حشر]]: {{قلم رنگ|سبز|وَمَا اَفَاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنهُمْ.... مَا اَفَاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ ِمِن اَهلِ القُری...}} بر این نکته دلالت دارد. این آیات و پیش از آن درباره فتح زمینهای [[بنینضیر]] است که بدون نبرد فتح شده و آنها مجبور شدند زمینها و اموال خود را رها کنند.<ref>التبیان، ج9، ص563-564؛ فقه القرآن، ج1، ص250؛ الدر المنثور، ج6، ص188.</ref> در منابع شیعه و اهل سنت میان فیء و انفال تفاوت نهادهاند، با این توضیح که جاهایی که مسلمانان برای فتح آن جنگیدهاند و نیز آن چه فتح میشود، خواه با نبرد و خواه با امان دادن، غنیمت و از انفال است، مانند دژهای خیبر. اما فیء به آن بخش از سرزمینهای [[مشرکان]] گفته میشود که بدون درگیری به دست آید، مانند اموالی که مشرکان به سبب ناچاری و ترس از مسلمانان رها میکنند.<ref>الخلاف، ج4، ص179؛ المبسوط، ج2، ص64؛ المغنی، ج7، ص298-299.</ref> شباهت انفال و فیء در این است که هر دو از متعلقات [[خمس]] هستند و نیز کسانی که خمس به آنان تعلق میگیرد و نامشان در آیه غنیمت و آیه فیء آمده است، یکسانند.<ref>المغنی، ج7، ص300.</ref> بر پایه برخی روایتهای شیعه، فیء و انفال همسانند و فرقی میانشان نیست. از [[امام صادق(ع)]] روایت شده که فیء و انفال هر زمینی است که یا برای فتح آن خونی ریخته نشده یا بر آن صلح شده یا [[کافران]] به دست خود تسلیم کردهاند و نیز زمینهای غیرآباد و دشتها که همه اینها از آن [[رسول خدا]] است.<ref>التهذیب، ج4، ص133؛ منتهی المطلب، ج2، ص936؛ مجمع الفائده، ج4، ص334.</ref> آنچه بر اثر فتوحات در اختیار پیامبر قرار میگرفته یا دیگران به ایشان هِبه میکردهاند، مانند هفت باغی که مُخَیرِیق پس از اسلام آوردن به پیامبر بخشید و نیز زمینهایی که انصار در مدینه به آن حضرت بخشیدند، از جمله مکان [[بازار مدینه]]<ref>شرح اصول کافی، ج11، ص400.</ref> از املاک ایشان به شمار میرود. از اینرو، پیامبر در اقطاع اینگونه زمینها به دیگران، اشکالی نمیدیده؛ زیرا این زمینها در ملکیت ایشان بودهاند. بخشهای موات و معادن غیرآباد سرزمینهایی که اهل آن به اسلام گرویدهاند و همچنان ساکنان آنجا بودهاند، در حکم زمینهای موات است و به پیامبر(ص) تعلق دارد.<ref>المبسوط، ج3، ص278؛ المقنعه، ص274.</ref> نیز زمینهای آبادی که در سرزمینهای اسلام است و صاحب معین ندارد، از آنِ امام است.<ref>الخلاف، ج3، ص525.</ref> بر پایه برخی منابع، صوافی یا خالصههای پیامبر سه مورد بوده است: اموال و زمینهای بنینضیر، [[خیبر]]، و [[فدک]].<ref>فتوح البلدان، ص29؛ المناقب، ج1، ص147؛ بحار الانوار، ج16، ص109.</ref> | زمینهایی که پیامبر گرامی به شکل اقطاع واگذار میکرده، در حقیقت ملک ایشان بوده؛<ref>شرح اصول کافی، ج11، ص400؛ مکاتیب الرسول، ج3، ص524، 531.</ref> زیرا فیء یا انفال به شمار میرفته است. بر پایه آیه 1 [[سوره انفال]]: {{قلم رنگ|سبز|یَسئَلُونَکَ عَنِ الاَنفالِ قُلِ الاَنفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُول....}} انفال ملک پیامبر(ص) و امام(ع) است.<ref>الام، ج7، ص354؛ المقنعه، ص278.</ref> مقصود از انفال، هر زمینی است که بدون نبرد فتح شود و نیز هر زمینی که اهل آن بدون نبرد رها کنند که فقیهان آن را فیء نامیدهاند.<ref>المقنعه، ص275، 279؛ المعتبر، ج1، ص633؛ مجمع البحرین، ج4، ص355، «نفل.</ref> اراضی موات، زمینها و اموال کسی که وارث ندارد، جنگلها، دریاها، دشتها، معادن و نیز اموال و املاکی که پادشاهان برای خود برگزیدهاند<ref>المقنعه، ص278؛ الاقتصاد، ص284؛ غنیة النزوع، ص204.</ref> و غصبی نیست، در شمار فیء هستند.<ref>غنیة النزوع، ص204؛ الاقتصاد، ص284.</ref> برخی زمینهای واگذار شده از طریق فیء در مالکیت حضرت بوده است و آیه 6-7 [[سوره حشر]]: {{قلم رنگ|سبز|وَمَا اَفَاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنهُمْ.... مَا اَفَاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ ِمِن اَهلِ القُری...}} بر این نکته دلالت دارد. این آیات و پیش از آن درباره فتح زمینهای [[بنینضیر]] است که بدون نبرد فتح شده و آنها مجبور شدند زمینها و اموال خود را رها کنند.<ref>التبیان، ج9، ص563-564؛ فقه القرآن، ج1، ص250؛ الدر المنثور، ج6، ص188.</ref> در منابع شیعه و اهل سنت میان فیء و انفال تفاوت نهادهاند، با این توضیح که جاهایی که مسلمانان برای فتح آن جنگیدهاند و نیز آن چه فتح میشود، خواه با نبرد و خواه با امان دادن، غنیمت و از انفال است، مانند دژهای خیبر. اما فیء به آن بخش از سرزمینهای [[مشرکان]] گفته میشود که بدون درگیری به دست آید، مانند اموالی که مشرکان به سبب ناچاری و ترس از مسلمانان رها میکنند.<ref>الخلاف، ج4، ص179؛ المبسوط، ج2، ص64؛ المغنی، ج7، ص298-299.</ref> شباهت انفال و فیء در این است که هر دو از متعلقات [[خمس]] هستند و نیز کسانی که خمس به آنان تعلق میگیرد و نامشان در آیه غنیمت و آیه فیء آمده است، یکسانند.<ref>المغنی، ج7، ص300.</ref> بر پایه برخی روایتهای شیعه، فیء و انفال همسانند و فرقی میانشان نیست. از [[امام صادق(ع)]] روایت شده که فیء و انفال هر زمینی است که یا برای فتح آن خونی ریخته نشده یا بر آن صلح شده یا [[کافران]] به دست خود تسلیم کردهاند و نیز زمینهای غیرآباد و دشتها که همه اینها از آن [[رسول خدا]] است.<ref>التهذیب، ج4، ص133؛ منتهی المطلب، ج2، ص936؛ مجمع الفائده، ج4، ص334.</ref> آنچه بر اثر فتوحات در اختیار پیامبر قرار میگرفته یا دیگران به ایشان هِبه میکردهاند، مانند هفت باغی که مُخَیرِیق پس از اسلام آوردن به پیامبر بخشید و نیز زمینهایی که انصار در مدینه به آن حضرت بخشیدند، از جمله مکان [[بازار مدینه]]<ref>شرح اصول کافی، ج11، ص400.</ref> از املاک ایشان به شمار میرود. از اینرو، پیامبر در اقطاع اینگونه زمینها به دیگران، اشکالی نمیدیده؛ زیرا این زمینها در ملکیت ایشان بودهاند. بخشهای موات و معادن غیرآباد سرزمینهایی که اهل آن به اسلام گرویدهاند و همچنان ساکنان آنجا بودهاند، در حکم زمینهای موات است و به پیامبر(ص) تعلق دارد.<ref>المبسوط، ج3، ص278؛ المقنعه، ص274.</ref> نیز زمینهای آبادی که در سرزمینهای اسلام است و صاحب معین ندارد، از آنِ امام است.<ref>الخلاف، ج3، ص525.</ref> بر پایه برخی منابع، صوافی یا خالصههای پیامبر سه مورد بوده است: اموال و زمینهای بنینضیر، [[خیبر]]، و [[فدک]].<ref>فتوح البلدان، ص29؛ المناقب، ج1، ص147؛ بحار الانوار، ج16، ص109.</ref> | ||
==اقطاعات به بستگان== | ==اقطاعات به بستگان== |