جز
←مکتب حدیثی ابن حنبل
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
===مکتب حدیثی ابن حنبل=== | ===مکتب حدیثی ابن حنبل=== | ||
====نقلگرایی==== | ====نقلگرایی==== | ||
نقلگرایی به معنای اعتماد به حدیثهای پیامبر اکرم(ص) و | نقلگرایی به معنای اعتماد به حدیثهای [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[صحابه]]، به گونهای ضابطهمند و مبتنی بر [[دانش رجال]]، برای ترسیم چهره عقیدتی و فقهی [[اسلام]]<ref>لوامع الانوار البهیه، ج۱، ص۶۴.</ref>، با خودداری نسبی از ابراز عقیده شخصی درباره آن<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۵۸.</ref>، در کنار رجوع به ظواهر [[قرآن]] با پرهیز از تفسیر یا تأویل آن<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۴.</ref> و تأکید بر [[سنت|سنّت]] ابزاری در فهم قرآن<ref>اصول السنه، ص۱۶. </ref> است. | ||
برخی نهی ابن حنبل از قیاس را به سبب تشویق مردم برای فراگیری حدیث دانستهاند.<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> زادگاه اهل حدیث، حجاز است و ابن حنبل امتداد عراقی آن را رقم زده است.<ref>نک: تاریخ الاسلام، ج۱۱، ص۳۲۷.</ref> | برخی نهی ابن حنبل از [[قیاس فقهی|قیاس]] را به سبب تشویق مردم برای فراگیری [[حدیث]] دانستهاند.<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> زادگاه اهل حدیث، [[حجاز]] است و ابن حنبل امتداد عراقی آن را رقم زده است.<ref>نک: تاریخ الاسلام، ج۱۱، ص۳۲۷.</ref> | ||
همچنین احتیاطهای سندی و سختگیریهایی در گزارش و تحمل حدیث در این سرزمین به کار بسته میشد و رفته رفته، با مهاجرت دانشمندان حجازی به عراق، میراث حجاز در آن خطه نیز رواج گرفت.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۵۷-۵۶۸.</ref> وی با تأکید بر همه آموزههای اهل حدیث، خود را پیرو صحابه رسول خدا معرفی کرد.<ref>اصول السنه، ص۱۴.</ref> احمد به سان دیگر هممشربان خود هیچ پروا نداشت که درباره آنچه نمیداند، ابراز جهل کند.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۳۳.</ref> او با دو رویداد مواجه بود؛ یکی افراطی یعنی اظهار نظر در همه مسائل مستحدثه بر پایه رأی؛ و دیگری تفریطی یعنی سکوت در همه مسائل مستحدثه. او با انتخاب مسلکی میانه مبتنی بر رجوع به حدیث و عدم اعتنا به مستحدثات نادره، با ردّ لا ادریگری مالک و برای فرار از قیاسگرایی ابوحنیفه، به حجیت نسبی روایتهای ضعیف تن داد.<ref>جامع العلوم، ص۹۳. </ref> | همچنین احتیاطهای سندی و سختگیریهایی در گزارش و تحمل حدیث در این سرزمین به کار بسته میشد و رفته رفته، با مهاجرت دانشمندان حجازی به عراق، میراث حجاز در آن خطه نیز رواج گرفت.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۵۷-۵۶۸.</ref> وی با تأکید بر همه آموزههای اهل حدیث، خود را پیرو صحابه رسول خدا معرفی کرد.<ref>اصول السنه، ص۱۴.</ref> احمد به سان دیگر هممشربان خود هیچ پروا نداشت که درباره آنچه نمیداند، ابراز جهل کند.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۳۳.</ref> او با دو رویداد مواجه بود؛ یکی افراطی یعنی اظهار نظر در همه مسائل مستحدثه بر پایه رأی؛ و دیگری تفریطی یعنی سکوت در همه مسائل مستحدثه. او با انتخاب مسلکی میانه مبتنی بر رجوع به حدیث و عدم اعتنا به مستحدثات نادره، با ردّ لا ادریگری مالک و برای فرار از قیاسگرایی ابوحنیفه، به حجیت نسبی روایتهای ضعیف تن داد.<ref>جامع العلوم، ص۹۳. </ref> | ||
وی به منظور تدوین حدیث، نخست روایات را فارغ از صدق و کذب گردآوری کرد.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۸. </ref> سپس با گزینش حدیثهای معروف<ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۲۹.</ref> به نگاشتن روایات صحیح و ضعیف همت گمارد. او در فراوانی نقل حدیث بر صاحبان مکتب حجاز، چون مالک بن | وی به منظور تدوین حدیث، نخست روایات را فارغ از صدق و کذب گردآوری کرد.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۸. </ref> سپس با گزینش حدیثهای معروف<ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۲۹.</ref> به نگاشتن روایات صحیح و ضعیف همت گمارد. او در فراوانی نقل حدیث بر صاحبان مکتب حجاز، چون [[مالک بن انس]]، برتری دارد. به گمان برخی، این ناشی از حجم بسیار انباشتههای حدیثی او است. برخی نیز با ردّ این نظریه، احتیاطگرایی مالک در ترک حدیثهای مشکوک را عامل این پدیده میدانند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۱-۵۶۲. </ref> البته نمیتوان از مشایخ فراوان ابن حنبل غافل ماند. | ||
====تأویلستیزی و تشبیهگریزی==== | ====تأویلستیزی و تشبیهگریزی==== | ||
پرهیز از تأویل قرآن کریم و سنت با تلاش در تفسیر آن دو بر پایه ظواهر بدون توجه به اقتضائات عقلی و عقلایی، شیوه ابن حنبل به شمار میرود.<ref>اصول السنه، ص۱۶. </ref> وی با پیروی از مالک بن انس و با استناد به آیه ۷ آل عمران | پرهیز از [[تأویل قرآن|تأویل قرآن کریم]] و [[سنت]] با تلاش در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آن دو بر پایه ظواهر بدون توجه به اقتضائات عقلی و عقلایی، شیوه ابن حنبل به شمار میرود.<ref>اصول السنه، ص۱۶. </ref> وی با پیروی از مالک بن انس و با استناد به [[آیه]] ۷ [[سوره آل عمران|آل عمران]] از تأویل کتاب و سنّت خودداری میکرد.<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۴.</ref> او با ردّ عقیده [[جهمیه]] در نفی صفاتی چون ید و وجه از خداوند و تأویل آنها، با اثبات اینگونه صفات برای خدا، از تشبیه آن به صفات مخلوق پرهیز کرد<ref>الصواعق المرسله، ج۱، ص۲۳۰. </ref> و کسانی را که صفات خداوند را به مخلوق قیاس میکنند، تکفیر نمود.<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۳.</ref> به باور [[ابن قیم]] (<small>م.۷۵۱ق.</small>) وی از [[نظریه تعطیل|تعطیل]]، [[نظریه تخییل|تخییل]]، [[نظریه تمثیل|تمثیل]]، و تجهیل گریخت و دانش این دست روایتها را به خداوند واگذارد.<ref>الصواعق المرسله، ج۲، ص۴۴۰. </ref> او به سبب مشی احتیاط آمیزش از نگاشتن دیدگاههای کلامی و فقهی خود پرهیز میکرد و اندیشههای وی به دست شاگردانش تنظیم شد.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۲۸. </ref> دلبستگی فراوان وی به گزارشگری و فرار از داوری، باعث پدید آمدن قرائتهای گوناگون از دیدگاههای عقیدتی و فقهی وی شد تا جایی که گاه چهار دیدگاه گوناگون در یک فرع فقهی به وی نسبت یافته است. | ||
====مبانی نصگرایی و سلفگروی==== | ====مبانی نصگرایی و سلفگروی==== | ||
ابن قیم (م.۷۵۱ق.) پنج حاکم بر فتاوی ابن حنبل را به ترتیب چنین برشمرده است: نصگرایی، پذیرش فتوای | ابن قیم <small>(م.۷۵۱ق.</small>) پنج حاکم بر فتاوی ابن حنبل را به ترتیب چنین برشمرده است: نصگرایی، پذیرش فتوای [[صحابه]]، اجتهاد شخصی به هنگام اختلاف صحابه بر پایه اقربیت به [[کتاب]] و [[سنت]]، عمل به [[حدیث ضعیف|حدیثهای ضعیف]] به شرط نداشتن معارض، و قیاس به منزله آخرین راه چاره.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۲۹-۳۲. </ref> وی در تبیین مراد از حدیث ضعیف، آن را نه باطل و منکر، بلکه یکی از انواع [[حدیث حسن]] میانگارد؛ زیرا تا آن هنگام، برخلاف تقسیم سهگانه حدیث به [[حدیث صحیح|صحیح]]، حسن و ضعیف، تقسیم دوگانه صحیح و ضعیف رواج داشت.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۳۱.</ref> ولی این مبنا چندان محکم نمینماید؛ زیرا ابن حنبل حدیث ضعیف را در مرحله متأخر از سخن صحابه به شمار آورده است. او اجماعهای ادعا شده را دروغین میپنداشت و آن را ناشی از دست نیافتن به سخن مخالف میدانست.<ref>الصواعق المرسله، ج۲، ص۵۷۹.</ref> وی تنها اجماع صحابه را [[حجت شرعی|حجت]] میدانست<ref>العقیده، ص۱۲۳.</ref> و به لزوم پیروی از سنت و مذهب امت و پرهیز از گرایش به اقلیتهای مذهبی سفارش میکرد.<ref>العقیده، ص۶۰.</ref> | ||
====مبانی نقد رجال==== | ====مبانی نقد رجال==== | ||
احمد با بهرهگیری از اساتیدی چون سفیان بن عیینه (۱۰۷ـ ۱۹۸ ق.)، عبدالرحمن بن مهدی (۱۳۵ـ۱۹۸ق.)، یحیی بن سعید قَطّان (۱۲۰ـ۱۹۸ق.) و یحیی بن مَعِین (م.۲۳۳ق.) به منزله پیشوا در جرح و تعدیل تجلی نمود.<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۰۲.</ref> او از صحابه یعنی کسانی که پیامبر اکرم(ص) را گر چه لحظهای دیدار کرده باشند<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۱۹.</ref>، قدردانی میکرد<ref>العقیده، ص۶۷.</ref> و پیوسته به یادکرد محاسن آنها و اجتناب از بیان اختلافهای میان آنان سفارش مینمود.<ref>العقیده، ص۶۵. </ref> وی اعتماد به حدیثهای عامهپسند و باورهای ناسازگار با مشرب اهل حدیث را مخل به وثاقت نمیدانست.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۶۰؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۰.</ref> به رغم پرهیز از همنشینی با اصحاب رأی، گزارش حدیث آنان را جایز شمرده و البته از دیگر محدثان در نکوهش ابوحنیفه حدیثهایی روایت کرده است.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۱۷۸، ۴۷۷؛ ج۳، ص۲۶۹- ۲۷۶.</ref> وی همچنین اعتقاد به اختیار و خلق قرآن را مخل به وثاقت نمیشمرد.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۵۰۴؛ ج۳، ص۱۵۶.</ref> | احمد با بهرهگیری از اساتیدی چون [[سفیان بن عیینه]] (<small>۱۰۷ـ ۱۹۸ ق.</small>)، [[عبدالرحمن بن مهدی]] (<small>۱۳۵ـ۱۹۸ق.</small>)، [[یحیی بن سعید قَطان|یحیی بن سعید قَطّان]] (<small>۱۲۰ـ۱۹۸ق.</small>) و [[یحیی بن معین|یحیی بن مَعِین]] (<small>م.۲۳۳ق.</small>) به منزله پیشوا در جرح و تعدیل تجلی نمود.<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۰۲.</ref> او از [[صحابه]] یعنی کسانی که [[پیامبر اکرم(ص)]] را گر چه لحظهای دیدار کرده باشند<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۱۹.</ref>، قدردانی میکرد<ref>العقیده، ص۶۷.</ref> و پیوسته به یادکرد محاسن آنها و اجتناب از بیان اختلافهای میان آنان سفارش مینمود.<ref>العقیده، ص۶۵. </ref> وی اعتماد به حدیثهای عامهپسند و باورهای ناسازگار با مشرب اهل حدیث را مخل به وثاقت نمیدانست.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۶۰؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۰.</ref> به رغم پرهیز از همنشینی با اصحاب رأی، گزارش حدیث آنان را جایز شمرده و البته از دیگر محدثان در نکوهش [[ابوحنیفه]] حدیثهایی روایت کرده است.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۱۷۸، ۴۷۷؛ ج۳، ص۲۶۹- ۲۷۶.</ref> وی همچنین اعتقاد به اختیار و خلق قرآن را مخل به وثاقت نمیشمرد.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۵۰۴؛ ج۳، ص۱۵۶.</ref> | ||
ملازمت او با دانشمندان شیعی چون سفیان بن عیینه (۱۰۷ـ۱۹۸ق.)، عبدالرزاق بن هَمّام (۱۲۶ـ۲۱۱ق.)، علی بن هاشم بن بُرید (م.۱۷۹ق.)، وَکیع بن جرّاح (۱۲۹ـ۱۹۷ق.) و بیشتر محدثان کوفه و بسیاری دیگر، خود شاهدی گویا بر میزان اعتماد وی به حدیثهای شیعی است.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۱، ص۲۷۹؛ ج۲، ص۴۹۰، ۵۴۵.</ref> او به تولی و محبّت اهل بیت هیچ اعتراض نکرد؛ بلکه در پاسخ تنداندیشانی که وی را از همنشینی با اینگونه دانشوران پرهیز میدادند، آن را کاری شایسته و نشانه سرسپردگی به خاندان پیامبر(ص) به شمار میآورد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۶۱؛ تهذیب الکمال، ج۱۷، ص۱۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۷۹.</ref> البته وی دشنام دهندگان به صحابه را رافضی میخواند و وثاقت آنها را باور نداشت.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۶۰۱.</ref> | ملازمت او با دانشمندان [[شیعه|شیعی]] چون [[سفیان بن عیینه]] (<small>۱۰۷ـ۱۹۸ق.</small>)، [[عبدالرزاق بن همام|عبدالرزاق بن هَمّام]] (<small>۱۲۶ـ۲۱۱ق.</small>)، [[علی بن هاشم بن برید|علی بن هاشم بن بُرید]] (<small>م.۱۷۹ق.</small>)، [[وکیع بن جراح|وَکیع بن جرّاح]] (<small>۱۲۹ـ۱۹۷ق.</small>) و بیشتر محدثان [[کوفه]] و بسیاری دیگر، خود شاهدی گویا بر میزان اعتماد وی به حدیثهای شیعی است.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۱، ص۲۷۹؛ ج۲، ص۴۹۰، ۵۴۵.</ref> او به [[تولی]] و محبّت [[اهل بیت(ع)|اهل بیت]] هیچ اعتراض نکرد؛ بلکه در پاسخ تنداندیشانی که وی را از همنشینی با اینگونه دانشوران پرهیز میدادند، آن را کاری شایسته و نشانه سرسپردگی به خاندان [[پیامبر(ص)]] به شمار میآورد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۶۱؛ تهذیب الکمال، ج۱۷، ص۱۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۷۹.</ref> البته وی دشنام دهندگان به [[صحابه]] را [[رافضی]] میخواند و وثاقت آنها را باور نداشت.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۶۰۱.</ref> | ||
==جایگاه ابن حنبل میان اهل حدیث و سلفیان== | ==جایگاه ابن حنبل میان اهل حدیث و سلفیان== |