کاربر:Salar/صفحه تمرین۱: تفاوت میان نسخهها
←مفهومشناسی
خط ۳: | خط ۳: | ||
سَلَف، به معنای گذشتگان و پیشینیان است.<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۵؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج۱، ص۲۸۵.</ref> سَلَفیّه به گروهی گفته میشود که در فهم دین، بهویژه در مسائل اعتقادی، خود را ملتزم به روش سلف (مسلمانان متقدم) میدانند<ref>تحفة المرید شرح جوهرة التوحید، ص۱۱.</ref> و از دیدگاه آنان، «سلفیه» راه و روش گذشتگان در تحصیل عقاید و احکام فقهی از کتاب و سنت است.<ref>المنهج السلفی عند الشیخ ناصر الدین الألبانی، ص۱۳.</ref> | سَلَف، به معنای گذشتگان و پیشینیان است.<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۵؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج۱، ص۲۸۵.</ref> سَلَفیّه به گروهی گفته میشود که در فهم دین، بهویژه در مسائل اعتقادی، خود را ملتزم به روش سلف (مسلمانان متقدم) میدانند<ref>تحفة المرید شرح جوهرة التوحید، ص۱۱.</ref> و از دیدگاه آنان، «سلفیه» راه و روش گذشتگان در تحصیل عقاید و احکام فقهی از کتاب و سنت است.<ref>المنهج السلفی عند الشیخ ناصر الدین الألبانی، ص۱۳.</ref> | ||
اصطلاح سلف در میان اهل سنت به معانی مختلفی آمده است. برخی مراد از سلف را صحابه<ref>وسطیة أهل السنة بین الفرق، ص۹۷.</ref> و برخی صحابه و تابعین<ref>مجموعة رسائل الإمام الغزالی، ص۳۲۰.</ref> و عدهای دیگر صحابه، تابعین و تابعِ تابعین دانستهاند.<ref>التحف فی مذاهب السلف، ص۱۸ و ص۱۹، ۲۳.؛ لوامع الأنوار، ج۱، ص۲۰.</ref> استناد آنها در این زمینه به «حدیث خیر القرون» است<ref>السلفیة قواعد وأصول، ص۷.</ref> که آن | اصطلاح سلف در میان اهل سنت به معانی مختلفی آمده است. برخی مراد از سلف را صحابه<ref>وسطیة أهل السنة بین الفرق، ص۹۷.</ref> و برخی صحابه و تابعین<ref>مجموعة رسائل الإمام الغزالی، ص۳۲۰.</ref> و عدهای دیگر صحابه، تابعین و تابعِ تابعین دانستهاند.<ref>التحف فی مذاهب السلف، ص۱۸ و ص۱۹، ۲۳.؛ لوامع الأنوار، ج۱، ص۲۰.</ref> استناد آنها در این زمینه به «حدیث خیر القرون» است<ref>السلفیة قواعد وأصول، ص۷.</ref> که در آن پیامبر اسلام(ص) بهترین مردم را مردمان قرن خود میداند و سپس کسانی که بعد از این نسل میآیند و بعد از آن نیز مردمی که بعد از اینها خواهند آمد.<ref>صحیح بخاری، ج۵، ص۳، ح ۳۶۵۱.</ref> | ||
==پیشنیه== | ==پیشنیه== | ||
پیشینه نگرش سلفی را باید در سده نخستین اسلامی در جریانی به نام «اصحاب حدیث» جستجو کرد؛ آنها گروهی از عالمان دینی اهل سنت بودند که اهتمام اصلیشان بحث در احکام و فروع بود و در احادیث اعتقادی، بر ظواهر کتاب و سنت تأکید داشتند.<ref>الفرق بین الفرق، ص300-304.</ref> | پیشینه نگرش سلفی را باید در سده نخستین اسلامی در جریانی به نام «اصحاب حدیث» جستجو کرد؛ آنها گروهی از عالمان دینی اهل سنت بودند که اهتمام اصلیشان بحث در احکام و فروع بود و در احادیث اعتقادی، بر ظواهر کتاب و سنت تأکید داشتند.<ref>الفرق بین الفرق، ص300-304.</ref> پیشوا و پشتوانه فکری این گروه احمد بن حنبل بود.<ref>الملل و النحل، ص118ـ132.</ref> وی پیروان خود را به تبعیت از سنت پیامبر(ص)، پیروی از اصحاب پیامبر<ref>جبرين، شرح أصول السنة لإمام أحمد بن حنبل، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۶.</ref> و تابعین{{یادداشت|تابعین مسلمانانی هستند که با یک یا چند تن از صحابه پیامبر اکرم(ص) ملاقات یا مصاحبت داشتهاند یا آنها را درک کردهاند؛ ولی خود پیامبر را ندیدهاند. (فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ج۳، ص۱۲۳؛ الکفایة فی علم الروایة، ص۴۱۰.)}} دعوت میکرد.<ref>ابن بدران دمشقی، المدخل الی مذهب الامام احمد بن حنبل، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م، ص۵۳و۵۴.</ref> | ||
«پیروی از سلف» کاربرد وسیعی در آثار اصحاب حدیث داشت، ولی تا قبل از ابن تیمیه در قرن هشتم در معنای لغوی سلف (پیشینیان) مورد نظر بود | «پیروی از سلف» کاربرد وسیعی در آثار اصحاب حدیث داشت، ولی تا قبل از ابن تیمیه در قرن هشتم در معنای لغوی سلف (پیشینیان) مورد نظر بود.<ref>طبقات الحنابله، ج1، ص 31، 92، 294؛ تلبیس ابلیس، ص165، 179؛ الرسائل السلفیه، 129-130.</ref> اصحاب حدیث با استناد به احادیثی از پیامبر، گفتههای پیشینیان (صحابه و تابعین) را در نبود حکمی از کتاب و سنت، مرجع نهایی میشمردند.<ref>بنیادگرایی و سلفیه، ص۷۲.</ref> | ||
در سده سوم، برخی اصحاب حدیثِ آن عصر، حتی شیوههای متقدمان خود را در پاسداری از آموزه سلف کافی ندانستند و جایگاه عقل و اجتهاد در موضوعات مختلف نزد آنها کاسته شد.<ref>تلبیس ابلیس، ص 111.</ref> | |||
در قرن چهارم ابوبکر بربهاری (۳۲۹ق) محدث و شیخ حنبلیان بغداد، برای احیای تفکر سلف تلاش کرد، وی به شدت از متکلمان انتقاد و علم کلام را بدعت شمرد، سختگیری او در مبارزه با هر آنچه بدعت مینامید و اقداماتی مانند طرد ابوالحسن اشعری<ref>طبقات الحنابله، ج2، ص 18.</ref> و رفتار وی با طبری<ref>الکامل فی التاریخ، ج8، ص 307.</ref> و ممانعت از برپایی مجالس عزاداری و گریه برای امام حسین(ع)<ref>نشوار المحاضره، ج2، ص 233.</ref> وی را از شاخصترین اندیشمندان سلفی این قرن ساخت. | در قرن چهارم ابوبکر بربهاری (۳۲۹ق) محدث و شیخ حنبلیان بغداد، برای احیای تفکر سلف تلاش کرد، وی به شدت از متکلمان انتقاد و علم کلام را بدعت شمرد، سختگیری او در مبارزه با هر آنچه بدعت مینامید و اقداماتی مانند طرد ابوالحسن اشعری<ref>طبقات الحنابله، ج2، ص 18.</ref> و رفتار وی با طبری<ref>الکامل فی التاریخ، ج8، ص 307.</ref> و ممانعت از برپایی مجالس عزاداری و گریه برای امام حسین(ع)<ref>نشوار المحاضره، ج2، ص 233.</ref> وی را از شاخصترین اندیشمندان سلفی این قرن ساخت. | ||
قرن پنجم دوره غلبه یافتن اندیشههای سلفی در برابر اندیشههای کلامی و عقل محور بود، سلفیان در این دوره ضمن تأکید بر پیروی از ظاهر نصوص و با استناد به آموزههای ائمه سلف، بر نفی تأویل پای فشردند. ابویعلی ابن فراء (م458) و فرزندش از نویسندگان سلف گرای این قرن بودند | قرن پنجم دوره غلبه یافتن اندیشههای سلفی در برابر اندیشههای کلامی و عقل محور بود، سلفیان در این دوره ضمن تأکید بر پیروی از ظاهر نصوص و با استناد به آموزههای ائمه سلف، بر نفی تأویل پای فشردند. ابویعلی ابن فراء (م458) و فرزندش از نویسندگان سلف گرای این قرن بودند.<ref>طبقات الحنابله، ج2، ص 207- 212.</ref> | ||
قرن | قرن هشتم را به واسطه ظهور ابن تیمیه (م728) باید سرآغازی بر پیدایش مکتب سلفیه دانست، زیرا اگرچه تفکرات سلفی پیش از وی وجود داشت، اما او بود که مبانی فکری سلفی را مدون کرد. ابن تیمیه در سه حوزه علمی، عملی و اعتقادی تأثیرات شگرفی را بر اندیشههای سلفی پس از خود گذاشت.<ref>منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه، ص 107.</ref> وی به پیروی از روش سلف به ویژه قرون فاضله - قرون اول تا سوم - تأکید فراوان داشت.<ref>دقائق التفسیر، ج2، ص473.</ref> او روش و مکتب خود را سلفیّه نامید و بیان داشت که در عقل صریح و نقل صحیح، مطلبی که مخالف طریقۀ سلفیه باشد، وجود ندارد.<ref>الفتوی الحمویۀ الکبری، ص46.</ref> وی همچنین تصریح داشت که مقصود از سلفیه، همان مذهب اصحاب حدیث است.<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج1، ص 203.</ref> ابن تیمیه هر گونه اظهار نظر یا تفسیر جدید را نوعی بدعت،<ref>منهاج السنه، ج۵، ص۱۸۲.</ref> و امور اعتقادی ظاهر قرآن را حجت دانست و تأویل یا هر گونه باطن مخالف با ظاهر را نفی کرد.<ref>الصفدیه، ج۱، ص۲۹۱.</ref> او کتاب مِنهاجالسنه را در رد امامیه و رسالههایی چون الرسالة الحمویه را در رد اشاعره و نوشتههایی در رد طوایف صوفیه و هواداران ابن عربی نوشت.<ref>بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۸.</ref> | ||
== مبانی معرفتی == | == مبانی معرفتی == |