بنی‌نضیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۷٬۳۰۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳
خط ۴۵: خط ۴۵:
تنها نکته‌ای که از روابط بنی‌نضیر با یهودیان بنی‌قُرَیظَه مورد توجه قرار گرفته، آن است که آن‌ها در روابط حقوقی خود با بنی‌قریظه تبعیض روا می‌داشتند و آنان ناچار بودند دیه خود را به صورت مضاعف به بنی‌نضیر بپردازند.<ref>تفسیر بغوی، ج1، ص144؛ج2، ص38؛مجمع البیان، ج3، ص300-301؛بحار الانوار، ج22، ص27.</ref>
تنها نکته‌ای که از روابط بنی‌نضیر با یهودیان بنی‌قُرَیظَه مورد توجه قرار گرفته، آن است که آن‌ها در روابط حقوقی خود با بنی‌قریظه تبعیض روا می‌داشتند و آنان ناچار بودند دیه خود را به صورت مضاعف به بنی‌نضیر بپردازند.<ref>تفسیر بغوی، ج1، ص144؛ج2، ص38؛مجمع البیان، ج3، ص300-301؛بحار الانوار، ج22، ص27.</ref>


[[بنی‌قریظه]] در سال‌های نخست هجرت، برای لغو آن توافق‌نامه از [[پیامبر]] خواستند تا میان آن‌ها و بنی‌نضیر داوری کند. بر پایه روایت‌های تفسیری، [[خداوند]] در آیات 43-45 [[مائده]]/5 بر بنی‌نضیر خرده گرفته که با وجود احکام تورات، چرا از پیامبر خواسته‌اند میان آن‌ها قضاوت کند.<ref>تفسیر قرطبی، ج6، ص191؛الدر المنثور، ج2، ص283.</ref> پیامبر میان این دو قبیله به برابری دیه حکم کرد؛<ref>جامع البیان، ج6، ص351؛تفسیر قرطبی، ج5، ص327؛الدر المنثور، ج2، ص284-285.</ref> اما بنی‌نضیر نپذیرفتند. از این رو، آن‌ها به پیشنهاد [[منافقان]] نزد یکی از کاهنان مدینه به نام [[ابی‌برزه|ابی‌بَرزه]] رفتند و پاداشی فراوان برای داوری‌اش تعیین کردند. اما او بر جان خود ترسید و از داوری میان آن‌ها پرهیز کرد.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج3، ص991-992؛الدر المنثور، ج2، ص179.</ref>
در گزارش‌هایی به خویشاوندی برخی از بنی‌نضیر با [[انصار]] اشاره شده است.<ref>جامع البیان، ج3، ص130-131؛احکام القرآن، ج1، ص559؛العجاب، ج1، ص629.</ref> آن‌ها در [[نبرد سمیر|نبرد سُمَیر]]، از نخستین درگیری‌های اوس و خزرج<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج1، ص163.</ref> و سپس در نبردی که برخی آن را [[فجار]] دوم انصار<ref>الکامل، ج1، ص675.</ref> نامیده‌اند،<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص37.</ref> کنار اوس بر ضد خزرج جنگیده بودند.<ref>الاغانی، ج3، ص21؛الکامل، ج1، ص679؛وفاء الوفاء، ج1، ص170.</ref> هنگامی که بنی‌نضیر پیمان خود را با پیامبر شکستند، رسول خدا به نشانه ابطال پیمان اوس با آن‌ها، در مقدمات غزوه‌ای که بر ضد آن‌ها شکل داد، اوسیان را در آن شریک ساخت و پس از تبعید بنی‌نضیر، پیامبر به نشانه قدردانی، شمشیر معروف آل ابی‌حُقَیْق از خانواده‌ای برجسته از بنی‌نضیر را به [[سعد بن معاذ|سعد بن مُعاذ]]، بزرگ اوسیان، بخشید.<ref>المغازی، ج1، ص379؛عیون الاثر، ج2، ص74؛السیرة الحلبیه، ج2، ص569.</ref>
 
بنی‌نضیر در نبردهای جاهلی، ضمن هم‌پیمانی با بت‌پرستان، با همکیشان خود به ویژه بنی‌قینقاع جنگیده، اموال یکدیگر را غارت می‌کردند. اما پس از پایان جنگ، اسیران یهود را با توجه به حکم [[تورات]] با پرداخت [[فدیه]] آزاد می‌نمودند.<ref>جامع البیان، ج1، ص560؛زاد المسیر، ج1، ص95؛تفسیر ابن کثیر، ج1، ص125.</ref> بر پایه روایات، خداوند در آیات 84-86 بقره/2 به دلیل عمل کردن آن‌ها به بخشی از تورات و بی‌‌توجهی به بخش دیگر، آن‌ها را ملامت کرده که چرا خون یکدیگر را می‌ریزند و یکدیگر را از خانه و کاشانه خود بیرون می‌کنند، حال آن که از ایشان پیمان گرفته بوده که چنین نکنند.<ref>جامع البیان، ج1، ص561؛التبیان، ج1، ص332؛تفسیر قرطبی، ج2، ص18.</ref>
در گزارش‌هایی به خویشاوندی برخی از بنی‌نضیر با [[انصار]] اشاره شده است.<ref>جامع البیان، ج3، ص130-131؛احکام القرآن، ج1، ص559؛العجاب، ج1، ص629.</ref> آن‌ها در [[نبرد سمیر|نبرد سُمَیر]]، از نخستین درگیری‌های اوس و خزرج<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج1، ص163.</ref> و سپس در نبردی که برخی آن را [[فجار]] دوم انصار<ref>الکامل، ج1، ص675.</ref> نامیده‌اند،<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص37.</ref> کنار اوس بر ضد خزرج جنگیده بودند.<ref>الاغانی، ج3، ص21؛الکامل، ج1، ص679؛وفاء الوفاء، ج1، ص170.</ref> هنگامی که بنی‌نضیر پیمان خود را با پیامبر شکستند، رسول خدا به نشانه ابطال پیمان اوس با آن‌ها، در مقدمات غزوه‌ای که بر ضد آن‌ها شکل داد، اوسیان را در آن شریک ساخت. رفتار اوسیان در این زمینه مایه شگفتی و حیرت بنی‌نضیر شد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص224؛الاغانی، ج17، ص127؛سبل الهدی، ج4، ص320.</ref> پس از تبعید بنی‌نضیر، پیامبر به نشانه قدردانی، شمشیر معروف آل ابی‌حُقَیْق از خانواده‌ای برجسته از بنی‌نضیر را به [[سعد بن معاذ|سعد بن مُعاذ]]، بزرگ اوسیان، بخشید.<ref>المغازی، ج1، ص379؛عیون الاثر، ج2، ص74؛السیرة الحلبیه، ج2، ص569.</ref>
==اقتصاد بنی‌نضیر==
==اقتصاد بنی‌نضیر==


اقتصاد بنی‌نضیر با توجه به منابع آب منطقه مسکونی آنان، بیشتر بر باغداری و دامداری استوار بود. آن‌ها افزون بر حومه یثرب، در [[خیبر]]<ref>السیرة الحلبیه، ج2، ص563.</ref> در 165 کیلومتری شمال مدینه در راه شام<ref>المعالم الاثیره، ص109.</ref> و [[ذی الجدر|ذی الجَدر]]<ref>الطبقات، ج2، ص57.</ref> نیز باغ‌هایی با انواع خرما در اختیار داشتند<ref>تفسیر قرطبی، ج18، ص6.</ref> که هر یک پس از 30 سال به بار می‌نشست.<ref>المغازی، ج1، ص373؛سبل الهدی، ج4، ص323؛السیرة الحلبیه، ج2، ص564.</ref> منابع تنها به نام هفت باغ که به مُخَیریق تعلق داشته، اشاره کرده‌اند.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص174؛الطبقات، ج1، ص502.</ref> بر پایه روایاتی، منبت<ref>السیرة الحلبیه، ج1، ص312.</ref> یا دلال<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص175.</ref> نام باغی از آنِ بنی‌نضیر بوده که احیای آن به دست [[سلمان فارسی]] شرط آزادی او از قید بردگی تعیین شده بود.<ref>المصنف، صنعانی، ج8، ص418؛السیرة الحلبیه، ج1، ص312.</ref>
اقتصاد بنی‌نضیر با توجه به منابع آب منطقه مسکونی آنان، بیشتر بر باغداری و دامداری استوار بود. آن‌ها افزون بر حومه یثرب، در [[خیبر]]<ref>السیرة الحلبیه، ج2، ص563.</ref> در 165 کیلومتری شمال مدینه در راه شام<ref>المعالم الاثیره، ص109.</ref> و [[ذی الجدر|ذی الجَدر]]<ref>الطبقات، ج2، ص57.</ref> نیز باغ‌هایی با انواع خرما در اختیار داشتند<ref>تفسیر قرطبی، ج18، ص6.</ref> که هر یک پس از 30 سال به بار می‌نشست.<ref>المغازی، ج1، ص373؛سبل الهدی، ج4، ص323؛السیرة الحلبیه، ج2، ص564.</ref> منابع تنها به نام هفت باغ که به مُخَیریق تعلق داشته، اشاره کرده‌اند.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص174؛الطبقات، ج1، ص502.</ref> بر پایه روایاتی، منبت<ref>السیرة الحلبیه، ج1، ص312.</ref> یا دلال<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص175.</ref> نام باغی از آنِ بنی‌نضیر بوده که احیای آن به دست [[سلمان فارسی]] شرط آزادی او از قید بردگی تعیین شده بود.<ref>المصنف، صنعانی، ج8، ص418؛السیرة الحلبیه، ج1، ص312.</ref>
بر پایه گزارش‌هایی، انتقال بنی‌نضیر به [[عالیه]]، بر بهبود وضع اقتصادی آن‌ها تاثیر مستقیم نهاد. به گفته سران این قبیله، آن چه مایه برتری آن‌ها میان دیگر یهود شد، ثروت آن‌ها بود.<ref>الطبقات، ج2، ص13؛معجم البلدان، ج1، ص446.</ref> بنی‌نضیر به تدریج توانستند گنجینه‌ای گرانبها از گوهرها و زیورها فراهم سازند<ref>السیرة الحلبیه، ج2، ص745؛الفائق، ج2، ص252.</ref> و آن را در پوست شتر نگهداری می‌کردند.<ref>تاریخ المدینه، ج2، ص464؛الطبقات، ج2، ص110.</ref> بر پایه روایتی، برخی سران ثروتمند بنی‌نضیر یاران مهاجر و تهیدست پیامبر به ویژه [[اصحاب صفّه]] را تمسخر می‌کردند. در پی آن، آیاتی نازل شد تا به [[مؤمنان]] بشارت دهد که در [[قیامت]] برتر از آن‌ها خواهند بود و خداوند به هرکه بخواهد، بدون حساب روزی می‌بخشد.<ref>مجمع البیان، ج2، ص540-541؛روض الجنان، ج3، ص172.</ref>
==جایگاه دینی==
==جایگاه دینی==


جایگاه دینی بنی‌نضیر در منابع اسلامی نسبت به دیگر قبایل یهود برتری نسبی داشت. شاید برتری سیاسی و حقوقی بنی‌نضیر بر بنی‌قریظه و انتساب [[کعب بن اشرف]] بدان‌ها، از علل این امر باشد. کعب از احبار ثروتمند بنی‌نضیر بود که با کمک‌های مالی خود، نفوذی فراوان بر دیگر احبار یهود داشت.<ref>السیرة الحلبیه، ج3، ص146-147.</ref> نفوذ او میان ساکنان یثرب، از جایگاهی که برای قضاوت در برابر داوری رسول خدا(ص) داشت، به دست می‌آید. از همین رو، از سوی قرآن طاغوت لقب گرفت.<ref>الاصنام، ص68؛انساب الاشراف، ج1، ص327؛سبل الهدی، ج11، ص439.</ref>
بنی‌نضیر در منابع اسلامی نسبت به دیگر قبایل یهود برتری نسبی داشت. شاید برتری سیاسی و حقوقی بنی‌نضیر بر بنی‌قریظه و انتساب [[کعب بن اشرف]] بدان‌ها، از علل این امر باشد. کعب از احبار ثروتمند بنی‌نضیر بود که با کمک‌های مالی خود، نفوذی فراوان بر دیگر احبار یهود داشت.<ref>السیرة الحلبیه، ج3، ص146-147.</ref> سیره‌نگاران از آن دسته از احبار بنی‌نضیر نام برده‌اند که نقشی برجسته در رویارویی با پیامبر داشتند و از حُیَی بن اَخْطَب و برادرانش ابویاسر و جَدِّی، سلام بن مُشْکَم، کنانه و سلام بن ربیع بن ابی‌الْحُقَیْق، سلام بن ابی‌الحُقَیْق، عمرو بن حجاش، کعب بن اشرف و هم‌پیمانانش کردم بن قیس و حجاج بن عمرو/عمر به عنوان احبار بنی‌نضیر نام برده‌اند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص359؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص342.</ref> زهری به 30 تن از آن‌ها اشاره کرده است.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص34؛المصنف، صنعانی، ج5، ص359.</ref>
 
سیره‌نگاران از آن دسته از احبار بنی‌نضیر نام برده‌اند که نقشی برجسته در رویارویی با پیامبر داشتند و از حُیَی بن اَخْطَب و برادرانش ابویاسر و جَدِّی، سلام بن مُشْکَم، کنانه و سلام بن ربیع بن ابی‌الْحُقَیْق، سلام بن ابی‌الحُقَیْق، عمرو بن حجاش، کعب بن اشرف و هم‌پیمانانش کردم بن قیس و حجاج بن عمرو/عمر به عنوان احبار بنی‌نضیر نام برده‌اند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص359؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص342.</ref> زهری به 30 تن از آن‌ها اشاره کرده است.<ref>سنن ابی داود، ج2، ص34؛المصنف، صنعانی، ج5، ص359.</ref>
 
==اعتبار بنی‌نضیر==
اعتبار بنی‌نضیر میان یثربیان به گونه‌ای بود که زنان عرب برای زنده ماندن فرزندانشان نذر می‌کردند آن‌ها را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنی‌نضیر می‌سپردند.<ref>السنن الکبری، نسائی، ج6، ص304؛السنن الکبری، بیهقی، ج9، ص186.</ref> بر پایه گزارشی از [[ابن‌عباس]]، قریشیان، [[نضر بن حارث]] و [[عقبة بن ابی‌معیط]] را نزد دانشمندان یهودی یثرب فرستادند و از آن‌ها درباره حقانیت پیامبر اسلام(ص) جویا شدند.
 
دانشمندان یهودی با عرضه سه سؤال به قریشیان گفتند که اگر پیامبر(ص) از عهده این سؤال‌ها برآید، راستگو و پیامبر خدا است و اگر نتواند این سؤال‌ها را پاسخ دهد، یک مدعی دروغین است. سپس آیاتی از [[سوره کهف]] برای پاسخ به این سؤال‌ها نازل شد.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص196؛جامع البیان، ج15، ص128.</ref>
بنا بر پاره‌ای گزارش‌ها، هیئت‌های دینی که در روزگار پیامبر به یثرب می‌آمدند، با احبار بنی‌نضیر مشورت می‌کردند. از جمله در سال‌های آغازین [[هجرت]]، هنگامی که گروهی از خیبریان برای گریز از حدّ زنای محصنه برخی سرانشان آمدند تا حکم پیامبر را بدانند، نخست نزد بنی‌نضیر رفتند. آن‌ها پیش‌بینی کردند که پیامبر به رغم میل خود، به سنگسار حکم خواهد کرد.<ref>تفسیر بغوی، ج2، ص37-38.</ref>


==روابط با مسلمانان==
==روابط با مسلمانان==
روابط یهودیان با مسلمانان در مدتی که از حضور پیامبر در یثرب می‌گذشت، به چند دوره قابل تفکیک است. از دوره نخست می‌توان به عنوان دوره مدارا و فرصتی برای شناخت متقابل یاد کرد.


با ورود پیامبر به یثرب و رواج اسلام در آن جا و پس از پیمان‌نامه‌ای که پیامبر میان تیره‌های [[انصار]]، مهاجران و برخی شاخه‌های یهود منعقد کرد، سران بنی‌نضیر نزد پیامبر آمدند. پیامبر ضمن به رسمیّت شناختن [[دین یهود]]، یهودیان را به اسلام فراخواند و پیشگویی‌های راهب شامی به نام [[ابن‌هیبان|ابن‌هیِّبان]] درباره ظهور پیامبر آخرالزمان را که برای دیدار با پیامبر از شام به یثرب آمده بود، برای آن‌ها یادآور شد.<ref>المغازی، ج2، ص503؛اعلام الوری، ج1، ص158؛امتاع الاسماع، ج13، ص304.</ref> آن‌ها به پیامبر امید دادند که در آینده و با شناخت بیشتر از اسلام، [[مسلمان]] خواهند شد و موافقت کردند که تا آن هنگام متعرض یکدیگر نشوند.
با ورود پیامبر به یثرب و رواج اسلام در آن جا و پس از پیمان‌نامه‌ای که پیامبر میان تیره‌های [[انصار]]، مهاجران و برخی شاخه‌های یهود منعقد کرد، سران بنی‌نضیر نزد پیامبر آمدند. پیامبر ضمن به رسمیّت شناختن [[دین یهود]]، یهودیان را به اسلام فراخواند و پیشگویی‌های راهب شامی به نام [[ابن‌هیبان|ابن‌هیِّبان]] درباره ظهور پیامبر آخرالزمان را که برای دیدار با پیامبر از شام به یثرب آمده بود، برای آن‌ها یادآور شد.<ref>المغازی، ج2، ص503؛اعلام الوری، ج1، ص158؛امتاع الاسماع، ج13، ص304.</ref> آن‌ها به پیامبر امید دادند که در آینده و با شناخت بیشتر از اسلام، [[مسلمان]] خواهند شد و موافقت کردند که تا آن هنگام متعرض یکدیگر نشوند.


به گزارش آیات قرآنی، آن‌ها دانستند که او همان پیامبر موعود است؛ اما چون پیامبر را از ذریّه‌ [[هارون]] ندیدند، <ref>جامع البیان، ج6، ص43؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج3، ص401؛سبل الهدی، ج4، ص320.</ref> به او ایمان نیاوردند.<ref>جامع البیان، ج1، ص578؛جوامع الجامع، ج1، ص127.</ref> منابع تاریخی نیز به این نکته اشاره کرده‌اند که یهودیان پیامبر موعود را شناخته بودند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج2، ص362؛السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص298.</ref>
=== نخستین عهدنامه با پیامبر ===
 
برخی مفسران نخستین، از عهدنامه سران بنی‌نضیر با پیامبر(ص) یاد کرده‌اند که بر پایه آن، هر یک از طرف‌های پیمان که آن را نقض کند، با کشتار مردان و اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود.<ref>اعلام الوری، ج1، ص158؛بحار الانوار، ج19، ص111.</ref> چنین بندی با توجه به مجازات سنگین پیمان‌شکنان در آیین یهود بعید به نظر نمی‌آید.[[واقدی]] از بندی دیگر نیز یاد کرده که اگر یهودیان به نبرد پیامبر بیایند، یهود مدینه باید او را یاری کنند.<ref>المغازی، ج1، ص365-367.</ref> اما منابع دیگر به این بند اشاره نکرده‌اند.
==نخستین عهدنامه با پیامبر==
 
برخی مفسران نخستین، از عهدنامه سران بنی‌نضیر با پیامبر(ص) یاد کرده‌اند که بر پایه آن، هر یک از طرف‌های پیمان که آن را نقض کند، با کشتار مردان و اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود.<ref>اعلام الوری، ج1، ص158؛بحار الانوار، ج19، ص111.</ref> چنین بندی با توجه به مجازات سنگین پیمان‌شکنان در آیین یهود بعید به نظر نمی‌آید.
 
[[واقدی]] از بندی دیگر نیز یاد کرده که اگر یهودیان به نبرد پیامبر بیایند، یهود مدینه باید او را یاری کنند.<ref>المغازی، ج1، ص365-367.</ref> اما منابع دیگر به این بند اشاره نکرده‌اند.


سران بنی‌نضیر در آغاز به پیامبر به عنوان رقیبی سیاسی می‌نگریستند<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص51؛معانی الاخبار، ص23-24؛جامع البیان، ج1، ص138.</ref> و از این فرصت برای رویارویی با گسترش اسلام و در تنگنا قرار دادن پیامبر استفاده کردند؛ به ویژه که بزرگان بنی‌نضیر، خود، از احبار بودند. از این رو، ولفنسون بر خاورشناسان دیگر خرده گرفته که چگونه خودداری یهودیان از پذیرش پیامبری از غیر [[بنی‌اسرائیل]] را در تحلیل‌های خود در نظر نگرفته و در موضع‌گیری بر ضد پیامبر(ص) از یهود جانبداری کرده‌اند.<ref>تاریخ الیهود، ص164.</ref>
سران بنی‌نضیر در آغاز به پیامبر به عنوان رقیبی سیاسی می‌نگریستند<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص51؛معانی الاخبار، ص23-24؛جامع البیان، ج1، ص138.</ref> و از این فرصت برای رویارویی با گسترش اسلام و در تنگنا قرار دادن پیامبر استفاده کردند؛ به ویژه که بزرگان بنی‌نضیر، خود، از احبار بودند. از این رو، ولفنسون بر خاورشناسان دیگر خرده گرفته که چگونه خودداری یهودیان از پذیرش پیامبری از غیر [[بنی‌اسرائیل]] را در تحلیل‌های خود در نظر نگرفته و در موضع‌گیری بر ضد پیامبر(ص) از یهود جانبداری کرده‌اند.<ref>تاریخ الیهود، ص164.</ref>