پرش به محتوا

کاربر:Salar/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

۵٬۲۳۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ اوت ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''عَیْنُ أَبی نَیْزَر''' یا چشمه اَبی نیزر، چشمه‌ای است که با کندن زمین توسط امام علی(ع)، جوشید. این چشمه در چهار فرسخیِ منطقه‌ای به نام یَنْبُع در جنوب مدینه قرار دارد. امام این چشمه را به عنوان صدقه‌ای برای استفاده مستمندان مدینه و مسافران بین راهی قرار داد.


== علت نام‌گذاری ==
'''کعب الاَحبار'''،  
بنابر منابع تاریخی، حضرت علی(ع) از بُغَیْبِغَه، در چهار فرسخیِ منطقه‌ای به نام یَنْبُع (در جنوب مدینه)، می‌گذشت.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۶۲؛ تاريخ المدينة، ج۱، ص۲۲۱؛ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۲۰.</ref>  ابو نیزر، پسر پادشاه حبشه (نجاشى) در حال کندن بود؛ اما به آب نمی‌رسید.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۶۲.</ref> امام خود مشغول کندن زمین شد و پس از چندین‌بار کندن، چشمه پُرآبی جوشید. امام علی(ع) این چشمه را به عنوان صدقه‌ای برای استفاده مستمندان مدینه و مسافران بین راهی قرار داده و بر کاغذی نیز نوشت.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۶۲؛ تاريخ المدينة، ج۱، ص۲۲۱.</ref>


برخی دلیل نام‌گذارى این چشمه به «ابى‌نیزر» را به خاطر قدردانى از تلاش مقدماتى او در حفر این چاه دانسته‌اند.<ref>نگاه کنید به: فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص۲۸۴.</ref>
///


گفته شده ابو نیزر، پسر پادشاه حبشه (نجاشى) بود.<ref>وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۲۰.</ref> وی در خردسالى به اسلام گرایش پیدا کرد و حضور پیامبر خدا(ص) رسید و تا هنگام رحلت پیامبر در خانه آن حضرت بود. با درگذشت رسول خدا، ابو نیزر در خانه حضرت علی(س) سکونت داشت.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۶۲.</ref>
== معرفی ==
کعب بن ماتع حمیری یمانی، معروف به کعب الاَحبار و کعب الحبر،<ref name=":0">تاج العروس، ج۶، ص۲۳۵، «حبر».</ref> از بزرگان و [[احبار|دانشمندان یهود]] در در زمان جاهلیت در یمن بود.<ref>الأعلام، ج۵، ص۲۲۸.</ref> او در زمان خلافت عمر بن خطاب یا ابوبکر به مدینه آمد و اسلام آورد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۹۷.</ref> وی از اصحاب پیامبر(ص) به شمار نمی‌آید و از طبقه نخست تابعین است.<ref>الأعلام، ج۵، ص۲۲۸.</ref>


////////////////////////


او از دانشوران یهود یمن بود. وی پیامبر(ص) را دیدار نکرد و  به گفته برخی، در زمان پیامبر(ص) مسلمان شد؛ ولی پس از وفات ایشان به مدینه آمد.<ref>المعارف، ص۴۳۰؛ الاصابه، ج۵، ص۴۸۲؛ عمدة القاری، ج۲۵، ص۷۴.</ref> از همین ‌رو، 
بر پایه گزارشی، عباس بن عبدالمطلب از علت دیر مسلمان شدن کعب الاحبار پرسید و او پاسخ داد: «پدرم که از دانشوران یهود بود، نوشته‌هایی از تورات را در بسته‌ای مهر شده گذاشته و از من پیمان گرفته بود که آن را نگشایم. پس از مرگ پدر آن را گشودم و با مشاهده نام و صفات پیامبر(ص) در آن نوشته‌ها مسلمان شدم.»<ref>امتاع الاسماع، ج۳، ص۳۶۵-۳۶۶؛ الاصابه، ج۵، ص۴۸۲.</ref> بر پایه گزارشی از سعید بن عمر انصاری، از میان افرادی که پیامبر(ص) را ندیده بودند، کسی همانند کعب اوصاف ایشان را نمی‌دانست. این سخن مؤید گفته کعب در مورد آن نوشته‌های تورات است.<ref>الاصابه، ج۴، ص۵۷۹.</ref>
درگذشت
کعب با هدف شرکت در فتوحات اسلامی به حمصِ شام رفت و آن‌جا سکونت گزید و در زمان خلافت عثمان درگذشت.<ref>المعارف، ص۴۳۰؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۹۷؛ الاصابه، ج۴، ص۶۲۲.</ref>
اسرائیلیات
برخی از دانشوران مسلمان شده یهود، نقشی موثر در ترویج اسرائیلیات در جامعه اسلامی داشتند. برجسته‌ترین آن‌ها کعب بن ماتِع معروف به «کعب الاَحبار» بود که برخی نام درست او را کعب الحبر دانسته‌اند.<ref name=":0" />
بسیاری از اسرائیلیات به او منسوب است. درباره هدف وی از مسلمان شدن، دیدگاه‌های مختلف یافت می‌شود. برخی او را به تظاهر به اسلام، دروغ بستن به پیامبر گرامی(ص) و ترویج آگاهانه اسرائیلیات متهم کرده‌اند.<ref>من حیاة الخلیفة عمر، ص۳۸۷؛ شیخ المضیره، ص۹۲.</ref> گروهی او را در قتل عمر بن خطاب نیز دخیل دانسته و به این گزارش استناد کرده‌اند که وی سه روز پیش از کشته شدن عمر، از مرگ او خبر داد و گفت که این رویداد در تورات آمده است؛ اما عمر سخن او را باور نکرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۴۰؛ قس: السنن الکبری، ج۳، ص۱۱۳؛ الکامل، ج۳، ص۵۰.</ref> بر پایه برخی گزارش‌ها، کعب رابطه خوبی با امام علی(ع) نداشت و امام او را کذّاب می‌دانست.<ref>طرائف المقال، ج۲، ص۱۰۵.</ref> به روایتی، امام باقر(ع) این سخن کعب را که کعبه هر روز بر بیت‌ المقدس سجده می‌کند، دروغ خواند.<ref>طرائف المقال، ج۲، ص۱۰۵؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۱۱.</ref> در برابر، برخی دیگر او را مسلمان و ثقه دانسته‌اند.<ref>الثقات، ج۵، ص۳۳۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۸۹.</ref> به عقیده ابن کثیر، کعب الاحبار با آگاهی فراوان از کتب ادیان مختلف، داستان‌ها و سخنان بنی‌اسرائیل و کتاب‌های گذشته را بدون آن که به پیامبر(ص) نسبت دهد، برای مردم بازگو می‌کرد. از آن‌جا که بسیاری از این سخنان درست و تأییدگر اسلام بود، از این کار او جلوگیری نشد. اما بعدها برخی از کسانی که گفته‌های وی را شنیده بودند، آن‌ها را به پیامبر گرامی(ص) نسبت دادند و حدیث‌های نادرست بسیاری را از او رواج دادند.<ref>البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۹؛ ج۲، ص۱۵۹.</ref> از هر روی، ابن کثیر نیز او را به سبب زیاده‌روی در گزارش داستان‌ها و سخنان بنی‌اسرائیل نکوهش کرده است.<ref>البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۹؛ ج۲، ص۱۵۹.</ref> این‌ شیوه وی چنان افراطی بود که عمر بن خطاب که نخست از سخنان او استقبال می‌کرد، به او هشدار داد که اگر از سخنانش دست نکشد، او را به سرزمین میمون‌ها می‌فرستد. وی در این سخن، به مسخ شدن یهودیان و تبدیل گشتن آن‌ها به میمون اشاره داشت.<ref>تاریخ دمشق، ج۵۰، ص۱۷۲؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۱۴-۱۱۵.</ref>
پس از پایان خلافت عمر، فعالیت‌های کعب الاحبار با حمایت معاویه گسترش یافت. معاویه او را به سبب دانش فراوان، مشاور خود قرار داد.<ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۴۷-۱۴۸؛ اضواء علی الصحیحین، ص۲۲۷، «پاورقی».</ref> گفته‌اند که هدف معاویه از این کار، بهره‌گیری از وی در جعل حدیث به سود بنی‌امیه و شامیان بود.<ref>اضواء علی الصحیحین، ص۲۲۷، «پاورقی».</ref> معاویه او را از راستگوترین کسانی می‌دانست که درباره اهل کتاب سخن می‌گویند؛ اما بر آن بود که در سخنان او دروغ‌هایی یافت می‌شود.<ref>صحیح البخاری، ج۸، ص۱۶۰.</ref>
بر پایه برخی گزارش‌ها، محمد بن کعب قرظی، فرزند کعب الاحبار، در پاسخ عمر بن عبدالعزیز که درباره ذبیح از او پرسید، حضرت اسماعیل(ع) را ذبیح دانست. وی همین را از یکی از احبار مسلمان شده شام پرسید. او هم حضرت اسماعیل(ع) را ذبیح دانست و اقرار نمود که یهودیان به‌ رغم آگاهی از این حقیقت، از سر حسادت آن را انکار می‌کنند.<ref>بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۳۴.</ref>


///////////////////////////////////
///////////////////////////////////
۳٬۲۴۱

ویرایش