اسامه بن زید: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۸۸۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
در منابع اهل سنت، روايت‌هايي فراوان در فضيلت‌هاي اسامه گزارش شده كه گاه اغراق‌آميز مي‌نمايد. در پاره‌اي از اين منابع گفته شده كه او همراه رسول خدا(ص) به مدينه هجرت كرد و ايشان او را بسيار دوست داشت و وي را همانند يكي از افراد خانواده‌اش مي‌دانست. از اين رو، به عنوان حِبّ (دوست) رسول خدا(ص) شهرت يافته<ref>الطبقات، ج4، ص45.</ref>و به همين‌ دليل، عبارت نگين انگشتري‌اش را «حِبّ الرسول» برگزيده بود.<ref> تاريخ صحابة الذين روي عنهم الاخبار، ص27.</ref>از آن‌جا كه پدرش زيد نيز به حِبّ نام‌آور بوده<ref>انساب الاشراف، ج2، ص110.</ref>، برخي از او با عنوان الحِبّ بن الحِبّ ياد كرده‌اند.<ref>الاستيعاب، ج1، ص170؛ الاصابه، ج1، ص202.</ref>درباره محبت پيامبر گرامي(ص) به زيد،‌گزارش‌هايي اغراق‌آميز در دست است؛ مانند اين كه پيامبر به سبب محبت فراوان خود به اسامه، برخي از نفيس‌ترين هدايا مانند حلة دحيه كلبي٭ و جامه سيف بن ذي يَزَن را به وي بخشيد.<ref>الطبقات، ج4، ص480.</ref>اما اين‌گزارش‌ها اغراق‌آميز به نظر مي‌رسند. حتي در ميان اين گزارش‌ها<ref> الطبقات، ج4، ص46-49؛ المعجم الكبير، ج1، ص158، 159.</ref>، به نادرستي برخي وي را محبوب‌ترين فرد نزد پيامبر(ص) پس از فاطمه زهرا3 معرفي كرده<ref>الطبقات، ج4، ص49.</ref>يا محبت پيامبر(ص) به او را همسنگ علاقه‌اش به امام حسن(ع) دانسته‌اند.<ref> الطبقات، ج4، ص46.</ref>
در منابع اهل سنت، روايت‌هايي فراوان در فضيلت‌هاي اسامه گزارش شده كه گاه اغراق‌آميز مي‌نمايد. در پاره‌اي از اين منابع گفته شده كه او همراه رسول خدا(ص) به مدينه هجرت كرد و ايشان او را بسيار دوست داشت و وي را همانند يكي از افراد خانواده‌اش مي‌دانست. از اين رو، به عنوان حِبّ (دوست) رسول خدا(ص) شهرت يافته<ref>الطبقات، ج4، ص45.</ref>و به همين‌ دليل، عبارت نگين انگشتري‌اش را «حِبّ الرسول» برگزيده بود.<ref> تاريخ صحابة الذين روي عنهم الاخبار، ص27.</ref>از آن‌جا كه پدرش زيد نيز به حِبّ نام‌آور بوده<ref>انساب الاشراف، ج2، ص110.</ref>، برخي از او با عنوان الحِبّ بن الحِبّ ياد كرده‌اند.<ref>الاستيعاب، ج1، ص170؛ الاصابه، ج1، ص202.</ref>درباره محبت پيامبر گرامي(ص) به زيد،‌گزارش‌هايي اغراق‌آميز در دست است؛ مانند اين كه پيامبر به سبب محبت فراوان خود به اسامه، برخي از نفيس‌ترين هدايا مانند حلة دحيه كلبي٭ و جامه سيف بن ذي يَزَن را به وي بخشيد.<ref>الطبقات، ج4، ص480.</ref>اما اين‌گزارش‌ها اغراق‌آميز به نظر مي‌رسند. حتي در ميان اين گزارش‌ها<ref> الطبقات، ج4، ص46-49؛ المعجم الكبير، ج1، ص158، 159.</ref>، به نادرستي برخي وي را محبوب‌ترين فرد نزد پيامبر(ص) پس از فاطمه زهرا3 معرفي كرده<ref>الطبقات، ج4، ص49.</ref>يا محبت پيامبر(ص) به او را همسنگ علاقه‌اش به امام حسن(ع) دانسته‌اند.<ref> الطبقات، ج4، ص46.</ref>
اسامه به علت خردسالي، در سال‌هاي آغازين هجرت نقشي چندان ايفا نكرد و به همين سبب، اجازه شركت در دو غزوه بدر و احد را نيافت.<ref> المغازي، ج1، ص216.</ref>
اسامه به علت خردسالي، در سال‌هاي آغازين هجرت نقشي چندان ايفا نكرد و به همين سبب، اجازه شركت در دو غزوه بدر و احد را نيافت.<ref> المغازي، ج1، ص216.</ref>
وي در سريه بشير بن سعد در فدك در ماه شعبان سال هفتم ق.<ref>المغازي، ج2، ص724.</ref>و سپس سريه زياد بن عبدالله ليثي در مَيفَعَه در ماه رمضان همان سال <ref>المغازي، ج2، ص727.</ref>بازمي‌گردد. همچنين‌گزارشي از حضور او در فتح مكه رسيده است كه بر پايه آن، وي پشت سر رسول خدا(ص) بر يك مركب نشسته بود.[41]همانند همين‌گزارش در حج رسول خدا(ص) به سال دهم نيز رسيده است.[42]از اين جهت، او را رِدْف پيامبر(ص)[43]لقب داده‌اند. برخي از تاريخ‌‌نگاران پنداشته‌اند كه پيامبر(ص) در موارد فراوان او را پشت سر خود بر مركب مي‌نشاند[44]؛ اما جز اين دو،‌گزارشي در اين زمينه در دست نيست.
وي در سريه بشير بن سعد در فدك در ماه شعبان سال هفتم ق.<ref>المغازي، ج2، ص724.</ref>و سپس سريه زياد بن عبدالله ليثي در مَيفَعَه در ماه رمضان همان سال <ref>المغازي، ج2، ص727.</ref>بازمي‌گردد. همچنين‌گزارشي از حضور او در فتح مكه رسيده است كه بر پايه آن، وي پشت سر رسول خدا(ص) بر يك مركب نشسته بود.<ref>الطبقات، ج4، ص48.</ref>همانند همين‌گزارش در حج رسول خدا(ص) به سال دهم نيز رسيده است.<ref>مسند احمد، ج1، ص251؛ صحيح البخاري، ج2، ص179؛ المستدرك، ج3، ص597.</ref>از اين جهت، او را رِدْف پيامبر(ص)<ref> انساب الاشراف، ج2، ص110.</ref>لقب داده‌اند. برخي از تاريخ‌‌نگاران پنداشته‌اند كه پيامبر(ص) در موارد فراوان او را پشت سر خود بر مركب مي‌نشاند<ref> انساب الاشراف، ج2، ص110.</ref>؛ اما جز اين دو،‌گزارشي در اين زمينه در دست نيست.
برخي‌گزارش‌ها از نقش ‌اسامه در پاك كردن تصويرهاي شرك‌آميز درون كعبه در فتح مكه حكايت دارند. مي‌گويند اسامه با دلو از زمزم آب مي‌آورد و رسول خدا(ص) پارچه‌اي را با آن خيس مي‌نمود و تصويرهاي ياد شده را پاك مي‌كرد.[45]
برخي‌گزارش‌ها از نقش ‌اسامه در پاك كردن تصويرهاي شرك‌آميز درون كعبه در فتح مكه حكايت دارند. مي‌گويند اسامه با دلو از زمزم آب مي‌آورد و رسول خدا(ص) پارچه‌اي را با آن خيس مي‌نمود و تصويرهاي ياد شده را پاك مي‌كرد.<ref> المغازي، ج2، ص83؛ انساب الاشراف، ج2، ص117.</ref>
او همچنين در نبرد حنين به سال هشتم ق. حضوري فعال داشت. وي را از اندك افرادي به شمار آورده‌اند كه در بحبوحه اين نبرد، پيامبر(ص) را تنها نگذاشت.[46]
او همچنين در نبرد حنين به سال هشتم ق. حضوري فعال داشت. وي را از اندك افرادي به شمار آورده‌اند كه در بحبوحه اين نبرد، پيامبر(ص) را تنها نگذاشت.<ref> الطبقات، ج2، ص115؛ المعارف، ص164؛ تاريخ طبري، ج3، ص74.</ref>
==نزول آيات درشأن اسامه==
==نزول آيات درشأن اسامه==
در همين دوره، برخي از منابع اسامه را واسطه شأن نزول دست‌كم دو آيه از قرآن كريم دانسته‌اند:
در همين دوره، برخي از منابع اسامه را واسطه شأن نزول دست‌كم دو آيه از قرآن كريم دانسته‌اند:
* 1. آيه 94 نساء/4. اسامه در سريه زياد بن عبدالله، شخصي را كه با گفتن «لا إله إلا الله» اظهار مسلماني مي‌كرد، كشت و پس از بازگشت، پيامبر(ص) او را مؤاخذه كرد. سپس آيه {وَلا تَقُولُوا لِمَن أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا} نازل شد.[47]
* 1. آيه 94 نساء/4. اسامه در سريه زياد بن عبدالله، شخصي را كه با گفتن «لا إله إلا الله» اظهار مسلماني مي‌كرد، كشت و پس از بازگشت، پيامبر(ص) او را مؤاخذه كرد. سپس آيه {وَلا تَقُولُوا لِمَن أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا} نازل شد.<ref>جامع البيان، ج5، ص142-143؛ شواهد التنزيل، ج1، ص338.</ref>
*2. آيه حرمت غيبت (12 حجرات/49). گويند اين آيه هنگامي فرود آمد كه دو تن از صحابه، درباره اسامه غيبت نمودند و او را بخيل خواندند.[48]
*2. آيه حرمت غيبت (12 حجرات/49). گويند اين آيه هنگامي فرود آمد كه دو تن از صحابه، درباره اسامه غيبت نمودند و او را بخيل خواندند.<ref>تفسير سمرقندي، ج3، ص329؛ مجمع البيان، ج9، ص225.</ref>==اعزام سپاه اسامه:==
==اعزام سپاه اسامه:==
بي‌‌ترديد مهم‌ترين رويداد زندگي اسامه، فرماندهي او به انتخاب پيامبر بر سپاهي بود كه ايشان در واپسين سال زندگي خود به سال 11ق. آن را براي رويارويي با روميان بسيج كرد، در حالي‌كه بزرگان مهاجران و انصار و نيز ديگر مسلمانان را به حضور در اين سپاه فرمان داد.<ref>السيرة النبويه، ج2، ص641-642.</ref>وي در آن هنگام جواني 17<ref> تاريخ يعقوبي، ج2، ص113.</ref>يا 18 ساله<ref>التنبيه و الاشراف، ص241.</ref>بود.
بي‌‌ترديد مهم‌ترين رويداد زندگي اسامه، فرماندهي او به انتخاب پيامبر بر سپاهي بود كه ايشان در واپسين سال زندگي خود به سال 11ق. آن را براي رويارويي با روميان بسيج كرد، در حالي‌كه بزرگان مهاجران و انصار و نيز ديگر مسلمانان را به حضور در اين سپاه فرمان داد.[49]وي در آن هنگام جواني 17[50]يا 18 ساله[51]بود.
===تاكيد پيامبر بر اعزام لشکر اسامه===
===تاكيد پيامبر بر اعزام لشکر اسامه===
اسامه در جُرف، اردوگاه مدينه، اردو زد و مسلمانان نيز آن‌جا گرد آمدند[52]و آماده حركت شدند. پيامبر(ص) در اين هنگام در بستر بيماري به سر مي‌برد[53]و بر حركت شتابان آن سپاه تأكيد فراوان داشت، به گونه‌اي كه حتي خواهش مادر اسامه براي بر ماندن وي در مدينه تا بهبودي ايشان(ص) را نپذيرفت[54]و برخي از صحابه را كه از اين فرمان سر پيچيده، به بهانه‌هاي گوناگون به مدينه رفت و آمد مي‌كردند، بازخواست[55]، بلكه لعن كرد[56]و حتي در حال بيماري بر منبر رفت و بر اعزام اين سپاه تأكيد فرمود.[57]
اسامه در جُرف، اردوگاه مدينه، اردو زد و مسلمانان نيز آن‌جا گرد آمدند<ref>المغازي، ج3، ص1117-1120؛ الطبقات، ج4، ص50.</ref>و آماده حركت شدند. پيامبر(ص) در اين هنگام در بستر بيماري به سر مي‌برد<ref>المغازي، ج3، ص1117؛ الطبقات، ج4، ص51؛ السيرة النبويه، ج2، ص650.</ref>و بر حركت شتابان آن سپاه تأكيد فراوان داشت، به گونه‌اي كه حتي خواهش مادر اسامه براي بر ماندن وي در مدينه تا بهبودي ايشان(ص) را نپذيرفت<ref>المغازي، ج3، ص1119.</ref>و برخي از صحابه را كه از اين فرمان سر پيچيده، به بهانه‌هاي گوناگون به مدينه رفت و آمد مي‌كردند، بازخواست<ref>الارشاد، ج1، ص184.</ref>، بلكه لعن كرد<ref>الملل و النحل، ج1، ص23؛ شرح نهج البلاغه، ج6، ص52.</ref>و حتي در حال بيماري بر منبر رفت و بر اعزام اين سپاه تأكيد فرمود.<ref> المغازي، ج3، ص1117؛ الطبقات، ج4، ص51؛ السيرة النبويه، ج2، ص650.</ref>
===تخلف لشکر اسامه===
===تخلف لشکر اسامه===
اما عوامل گوناگون سياسي و اجتماعي، از جمله اعتراضات آشكار برخي از اصحاب به فرماندهي اسامه، اين سپاه را از حركت بازداشت.[58]بيشتر اعتراض‌ها به جوان بودن اين فرمانده بازمي‌گشت[59]، گر چه نبايد از عواملي همچون پيشينه بردگي پدرش زيد و نداشتن پشتوانه قبيله‌اي و پايگاه اجتماعي غافل ماند.[60]همچنين نبايد از نقش بزرگان صحابه، به ويژه خليفه اول و دوم، غفلت كرد كه از طريق دختران خود كه همسر پيامبر(ص) بودند، از بيماري سخت ايشان آگاهي داشتند. در برخي از منابع آمده كه ابوبكر سرانجام توانست موافقت آن حضرت(ص) را براي ماندن نزد همسرش در سُنْح، از محله‌هاي پيرامون مدينه و در فاصله يك ميلي خانه پيامبر(ص)[61]، جلب نمايد.[62]البته برخي از گزارش‌ها بيانگر بازخواست سخت پيامبر(ص) از اين دو تن و ديگر صحابه است.[63]در اين سستي بايد به نقش اسامه نيز توجه كرد؛ زيرا او نيز با دريافت ‌گزارش‌هاي مادرش اُم‌ايمن[64]يا همسرش[65]از درون خانه پيامبر(ص) وخامت حال آن حضرت(ص) را مانعي براي حركت خود مي‌ديد. اين سپاه در بيرون مدينه ماند تا پيامبر(ص) رحلت كرد و اسامه همراه برخي از اصحاب به مدينه بازگشت و در تجهيز و كفن و دفن رسول خدا(ص) شركت كرد.[66]
اما عوامل گوناگون سياسي و اجتماعي، از جمله اعتراضات آشكار برخي از اصحاب به فرماندهي اسامه، اين سپاه را از حركت بازداشت.<ref>المغازي، ج3، ص1118.</ref>بيشتر اعتراض‌ها به جوان بودن اين فرمانده بازمي‌گشت<ref>السيرة النبويه، ج2، ص650.</ref>، گر چه نبايد از عواملي همچون پيشينه بردگي پدرش زيد و نداشتن پشتوانه قبيله‌اي و پايگاه اجتماعي غافل ماند.<ref>دائرة المعارف قرآن كريم، ج2، ص632.</ref>همچنين نبايد از نقش بزرگان صحابه، به ويژه خليفه اول و دوم، غفلت كرد كه از طريق دختران خود كه همسر پيامبر(ص) بودند، از بيماري سخت ايشان آگاهي داشتند. در برخي از منابع آمده كه ابوبكر سرانجام توانست موافقت آن حضرت(ص) را براي ماندن نزد همسرش در سُنْح، از محله‌هاي پيرامون مدينه و در فاصله يك ميلي خانه پيامبر(ص)<ref>معجم البلدان، ج3، ص265.</ref>، جلب نمايد.<ref>المغازي، ج3، ص1120.</ref>البته برخي از گزارش‌ها بيانگر بازخواست سخت پيامبر(ص) از اين دو تن و ديگر صحابه است.<ref>الارشاد، ج1، ص183 و 184.</ref>در اين سستي بايد به نقش اسامه نيز توجه كرد؛ زيرا او نيز با دريافت ‌گزارش‌هاي مادرش اُم‌ايمن<ref>المغازي، ج3، ص1120؛ الطبقات، ج2، ص146.</ref>يا همسرش<ref>الطبقات، ج4، ص50.</ref>از درون خانه پيامبر(ص) وخامت حال آن حضرت(ص) را مانعي براي حركت خود مي‌ديد. اين سپاه در بيرون مدينه ماند تا پيامبر(ص) رحلت كرد و اسامه همراه برخي از اصحاب به مدينه بازگشت و در تجهيز و كفن و دفن رسول خدا(ص) شركت كرد.<ref> السيرة النبويه، ج2، ص662؛ تاريخ طبري، ج3، ص212.</ref>
ماجراي سپاه اسامه، افزون بر اثر‌گذاري بر مهم‌ترين رخدادهاي تاريخي و سياسي آغاز اسلام از جمله سقيفه، مجادله‌هاي كلامي گوناگون را از سده‌هاي نخستين در ميان فرق اسلامي پديد آورده است[67]كه بخشي از آن‌ها به جانشيني پيامبر(ص) مربوط مي‌شود.
ماجراي سپاه اسامه، افزون بر اثر‌گذاري بر مهم‌ترين رخدادهاي تاريخي و سياسي آغاز اسلام از جمله سقيفه، مجادله‌هاي كلامي گوناگون را از سده‌هاي نخستين در ميان فرق اسلامي پديد آورده است<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج8، ص85.</ref>كه بخشي از آن‌ها به جانشيني پيامبر(ص) مربوط مي‌شود.
===نكاتي قابل توجه از تعيين اسامه به عنوان فرمانده===  
===نكاتي قابل توجه از تعيين اسامه به عنوان فرمانده===  
برخي از نكات شايان توجه اين ماجرا كه دانشمندان بدان‌ها اشاره كرده‌اند، عبارتند از: جوان بودن فرمانده سپاه، آن هم در وضع بحراني در برابر قوي‌ترين دشمن نظامي مسلمانان يعني روميان؛ فرمان به بزرگان مهاجر و انصار براي پيروي از اين فرمانده جوان؛ كوشش پيامبر براي خالي كردن مدينه از مهم‌ترين مخالفان جانشيني خود كه برخي خود را براي جانشيني وي شايسته مي‌شمردند و استثناي امام علي(ع) و ياران نزديكش از حضور در سپاه اسامه.[68]
برخي از نكات شايان توجه اين ماجرا كه دانشمندان بدان‌ها اشاره كرده‌اند، عبارتند از: جوان بودن فرمانده سپاه، آن هم در وضع بحراني در برابر قوي‌ترين دشمن نظامي مسلمانان يعني روميان؛ فرمان به بزرگان مهاجر و انصار براي پيروي از اين فرمانده جوان؛ كوشش پيامبر براي خالي كردن مدينه از مهم‌ترين مخالفان جانشيني خود كه برخي خود را براي جانشيني وي شايسته مي‌شمردند و استثناي امام علي(ع) و ياران نزديكش از حضور در سپاه اسامه.<ref>نك: السقيفه، ص76.</ref>
گفته‌اند به علت اميري اسامه و بركنار نشدنش تا هنگام رحلت پيامبر(ص) بيشتر مردم مدينه، به ويژه ابوبكر و عمر، از او با لقب «امير» ياد مي‌كردند.[69]
گفته‌اند به علت اميري اسامه و بركنار نشدنش تا هنگام رحلت پيامبر(ص) بيشتر مردم مدينه، به ويژه ابوبكر و عمر، از او با لقب «امير» ياد مي‌كردند.<ref> المقنع في الامامه، ص142، 143.</ref>
==اسامه پس از پيامبر(ص):==
==اسامه پس از پيامبر(ص):==
===در زمان ابوبكر===
===در زمان ابوبكر===
برخي منابع شيعي از مخالفت اولي اسامه با جريان سقيفه و پاسخ درشت او به نامه ابوبكر حكايت دارند[70]؛ اما بيشتر منابع از همراهي او با خلفاي سه‌گانه ‌گزارش مي‌دهند. بر پايه‌گزارش‌هاي تاريخي، وي پس از تثبيت خلافت ابوبكر (حك: 11ـ13ق.)، به فرمان و مشايعت او و نيز موافقت اسامه با درخواست ابوبكر براي معاف ساختن عمر از شركت در سپاه، به سوي بلقاء از توابع دمشق كه مركز آن عمان/ امّان بوده است،[71]در ناحيه شام لشكر كشيد و به آبادي اُبني از روستاهاي موته[72]هجوم برد و پيروزي‌هايي به دست آورد و توانست قاتل پدر خود را بكشد. سپاه او پس از 40 تا 60 روز به مدينه بازگشت و مردم مدينه با خوشحالي از آن‌ها استقبال كردند.[73]
برخي منابع شيعي از مخالفت اولي اسامه با جريان سقيفه و پاسخ درشت او به نامه ابوبكر حكايت دارند<ref> اليقين في امرة امير المؤمنين، ص310.</ref>؛ اما بيشتر منابع از همراهي او با خلفاي سه‌گانه ‌گزارش مي‌دهند. بر پايه‌گزارش‌هاي تاريخي، وي پس از تثبيت خلافت ابوبكر (حك: 11ـ13ق.)، به فرمان و مشايعت او و نيز موافقت اسامه با درخواست ابوبكر براي معاف ساختن عمر از شركت در سپاه، به سوي بلقاء از توابع دمشق كه مركز آن عمان/ امّان بوده است،[71]در ناحيه شام لشكر كشيد و به آبادي اُبني از روستاهاي موته[72]هجوم برد و پيروزي‌هايي به دست آورد و توانست قاتل پدر خود را بكشد. سپاه او پس از 40 تا 60 روز به مدينه بازگشت و مردم مدينه با خوشحالي از آن‌ها استقبال كردند.[73]
پس از اين نبرد، اسامه مدتي كوتاه در برخي از مناطق همچون مِزّه، روستايي بزرگ در نيم فرسخي دمشق[74]و وادي ‌القري، از وادي‌هاي گسترده ميان شام و مدينه و از توابع مدينه[75]سكنا گزيد. اما پس از اندكي به مدينه بازگشت[76]و هنگام بيرون رفتن ابوبكر براي پيكار با مرتدان در نبرد ذي ‌القصه به سال 11ق. جانشين او در مدينه شد.[77]بر پايه ‌گزارشي، او در كنار خالد بن وليد، در نبرد با مسيلمه كذاب به سال 11ق. فرماندهي جناح چپ سپاه را بر عهده داشت.[78]
پس از اين نبرد، اسامه مدتي كوتاه در برخي از مناطق همچون مِزّه، روستايي بزرگ در نيم فرسخي دمشق[74]و وادي ‌القري، از وادي‌هاي گسترده ميان شام و مدينه و از توابع مدينه[75]سكنا گزيد. اما پس از اندكي به مدينه بازگشت[76]و هنگام بيرون رفتن ابوبكر براي پيكار با مرتدان در نبرد ذي ‌القصه به سال 11ق. جانشين او در مدينه شد.[77]بر پايه ‌گزارشي، او در كنار خالد بن وليد، در نبرد با مسيلمه كذاب به سال 11ق. فرماندهي جناح چپ سپاه را بر عهده داشت.[78]
===در دوران حكومت عمر (حك: 13ـ23ق.)===
===در دوران حكومت عمر (حك: 13ـ23ق.)===