پرش به محتوا

کاربر:Salar/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''امارت مکه در دوران فاطمیان'''


== امارت مکه در دوران فاطمیان ==
//////////////////////////////////////////////////////////////
(حک: 297-567ق.) هم‌زمان با جای گرفتن [[فاطمیان]] در مصر، مکه شاهد شکل‌گیری امارت [[اشراف]] (سادات) حسنی در مکه بود. جعفر بن محمد از نسل موسی الجون از نوادگان [[حسن مثنی]] در دوران رقابت میان عباسیان و فاطمیان، این امارت را پدید آورد.<ref>الارج المسکی، ص336.</ref> وی به سال 358ق. دست اخشیدیان از مکه را کوتاه کرد و با آوردن نام خلیفه فاطمی المعز در خطبه و دعاخوانی برای وی<ref>اتعاظ الحنفاء، ج1، ص225.</ref> خود را زیر حمایت فاطمیان مصر قرار داد؛ زیرا آنان در پی شکست دادن اخشیدیان در مصر به سال 358ق. نفوذ خود را به [[شام]] و [[حجاز]] هم سرایت دادند.<ref>اتعاظ الحنفاء، ج1، ص102-103.</ref> شاید بیم شریف مکه جعفر از قرمطیان نیز در گرایش آنان به فاطمیان بی‌تاثیر نبوده است. در این دوره و نیز در پی آن، امارت اشراف حجاز با فراز و فرودهایی در زمانه‌های پسین تا تسلط [[آل سعود]] بر مکه استمرار یافت.
بر پایه ‌گزارشی دیگر، در سال 363ق. المعز فاطمی با تحریک و همکاری بنوهلال و برخی قبایل‌ دیگر و با بستن راه کاروان حاجیان [[عراق]]، موفق شد نامش را در مکه جایگزین نام خلیفه عباسی نماید.<ref>البدایة و النهایه، ج11، ص277؛ اتحاف الوری، ج2، ص410، 631.</ref> از این هنگام جز در برخی سال‌ها مانند سال 367ق. که امیر الحاج عراق، ابواحمد موسوی نقیب علویان در عراق، توانست امیر مکه را قانع کند تا به نام [[عضدالدوله دیلمی]]، برجسته‌ترین امیر آل بویه، و خلیفه عباسی خطبه خوانده شود.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص416؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص130.</ref> این نام خلیفه فاطمی بود که در سال‌های پسین در خطبه‌های مکه آورده می‌شد.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص406، 410، 415؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص130؛ سمط النجوم، ج4، ص211.</ref>
===تأثیر فاطمیان مکه===
تاثیر فاطمیان در مکه، بیش از عباسیان بود. شاید بتوان دلیل آن را نزدیکی مصر به حجاز یا ارتباط بیشتر فاطمیان با حاکمان آن و تامین نیازهای عمومی حرمین دانست که فرصت مناسبی در اختیار فاطمیان برای تسلط بر حرمین نهاد. این تاثیر، خود را در نظام اداری اشراف مکه و آداب و رسوم عمومی نشان داد؛ چنان‌که اشراف همانند فاطمیان در پی نمایش ابهت در مجالس و مراسم‌ ویژه خود بودند. انتخاب [[حاجب]]، ایجاد گروه موسیقی (النوبه) برای نواختن در برابر قصرها و نیز راه‌اندازی کاروانی از سواران به هنگام حرکت، از جمله این موارد هستند. در این دوره، امیر مکه به تقلید از فاطمیان، مقام ناظر بازار را نیز به مقام‌های اداری دیگر همانند [[قاضی]]، مسؤول بیت المال، [[برید]]، [[محتسب]]، فرمانده سپاه و صاحب باب الامیر افزود که جایگاه همه آن‌ها در قصر‌های پشت ‌[[دار الندوه]] و طبقات زیرین خانه‌های امیران بود.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص272-273.</ref>
===اهمیت سلطه بر مکه===
در امارت اشراف نیز رقابت دولت‌های همسایه برای تسلط بر مکه ادامه داشت. اهمیت سلطه بر آن شهر، این ستیزها را دامن می‌زد. آن‌ها برای کسب اعتبار و مشروعیت میان مسلمانان و نیز برای گسترش قلمرو بدون نبرد و هزینه، تلاش خود را برای نفوذ در مکه و خوانده شدن خطبه به نام ایشان و نیز انجام تلاش‌های عمرانی و خدمت رسانی به حاجیان از راه ایجاد امنیت در مسیر [[حج]]، آبرسانی و دیگر کارهای خیر به کار می‌بستند تا با بازتاب یافتن آن‌ها در سرزمین‌های اسلامی، این دولت‌ها از مشروعیت برخوردار گردند. آل بویه، فاطمیان، و [[سلجوقیان]] از حکومت‌هایی بودند که برای اعمال نفوذ در مکه با یکدیگر به رقابت پرداختند.
اشراف حسنی به عنوان امیران مکه در عرصه این رقابت‌ها معمولاً جانب قدرتی را می‌گرفتند که توان نظامی بیشتری داشت و نیز کمک‌های مادی افزون‌تری به آنان می‌کرد تا بدین وسیله امنیت حرم و رفاه اهالی آن را تامین کنند. اشراف برای بهره‌مندی از کمک‌های فاطمیان و عباسیان، تلاش داشتند تا با هر دو کانون قدرت ارتباط یابند؛ هر چند بیشتر نگاهشان به خلافت فاطمیان بود.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص16.</ref> با توجه به دیپلماسی کارآمد فاطمیان مصر و صرف هزینه بیشتر در مکه، امارت اشراف حدود یک سده و ربع تا سال 480ق. زیر نفوذ آن‌ها بود.<ref>نک: نامه تاریخ‌پژوهان، سال1384ش، ش3، ص103، «مکه آوردگاه رقابت امرای ایرانی و مصری.</ref> البته نمی‌توان قرابت مذهبی و نسبی آن دو را نیز در این روابط نادیده انگاشت.
در این مدت، به رغم تلاش آل بویه و دستگاه خلافت برای تسلط بر حرمین، رقیب سرسخت آنان یعنی فاطمیان مصر موفق‌تر بودند.<ref>نک: رقابت عباسیان و فاطمیان، ص14.</ref> امیر مکه هر ماه 3000 دینار با اسب و خلعت از مصر دریافت می‌کرد.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص105.</ref> فاطمیان در مکه استیلای کامل داشتند و خطبه به نام آن‌ها خوانده می‌شد. این روند تا روی کار آمدن سلجوقیان (447-590ق.) تقریباً بدون وقفه ادامه داشت. در پی ضعف فاطمیان به دلیل رویارویی با هجوم‌ صلیبی‌ها و بحران درونی دستگاه خلافت فاطمی و نیز تثبیت حکومت سلجوقیان در عراق و [[ایران]] به عنوان منجی دستگاه خلافت عباسی، عباسیان بر حرمین نفوذی بیشتر یافتند.<ref>رقابت عباسیان و فاطمیان، ص90.</ref>
فاطمیان تقریباً به طور منظم کاروان‌های حاجیان مصر و شام را به مکه اعزام می‌کردند. راه‌های حج در قلمرو فاطمیان از امینت بیشتر برخوردار بود. فرستادن جامه کعبه در هر سال و نیز پرداخت مقرری و ارسال هدایا برای خادمان، مجاوران، پرده‌داران و کلیدداران مکه از کارهای آنان بود.
===امیران مکه در دوران فاطمیان===
افزون بر جعفر بن محمد حسنی، فرزندان او عیسی و حسن ([[ابوالفتوح]]) به ترتیب امارت مکه را زیر اشراف فاطمیان بر عهده داشتند.<ref>خلاصة الکلام، ص16.</ref>
ابوالفتوح میانه سال‌های 384 تا390ق. افزون بر امارت مکه، بر مدینه نیز چیره شد. به نوشته [[مقریزی]]، در همین سال، او به دستور الحاکم فاطمی خانه [[امام جعفر صادق]] را در مدینه گشود و اثاث آن را برای حاکم فرستاد.<ref>اتعاظ الحنفاء، ج2، ص118-119.</ref> به سال 430ق. در پی رحلت ابوالفتوح، پسرش محمد شکر ملقب به تاج المعالی امیر شد و در 453ق. درگذشت. این دسته از اشراف را که به سادات موسوی و نیز [[آل جعفر]] شناخته می‌شوند، طبقه اول اشراف نامیده‌اند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص200-201؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص128-134؛ امراء البلد الحرام، ص28-31.</ref> مدت حکومت آنان حدود یک سده از سال 358 تا 453ق. به طول انجامید. از آن‌جا که محمد فرزندی نداشت، امارت مکه را غلامش بر عهده گرفت که با واکنش اشراف سلیمانیون، شاخه‌ای دیگر از سادات حسنی، به ریاست شریف محمد بن ابی‌فاتک رویارو شد.<ref>منائح الکرم، ج2، ص225؛ خلاصة الکلام، ص18؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص134.</ref> آنان به عنوان طبقه دوم اشراف و نیز سادات موسویون، ‌به دلیل انتسابشان به موسی الجون، امارت مکه را تا سال 455ق. در دست داشتند. در این سال یا سال پیش از آن، سادات هواشم، فرزندان ابوهاشم محمد بن حسن، قدرت را در مکه عهده‌دار شدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132.</ref> امارت آنان تقریباً تا زمان انقراض فاطمیان ادامه یافت. محمد در نخستین گام برای جلب نظر فاطمیان، به نام خلیفه المستنصر (حک: 427-487ق.) خطبه خواند.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص470.</ref> اما سال بعد امیر مکه نام خلیفه فاطمی را از خطبه ‌انداخت. المستنصر فاطمی با توسل به علی بن محمد صُلیحی، امیر اسماعیلیان یمن و لشکرکشی او به مکه، امیر مکه را واداشت که دیگر بار خطبه را به نام خلیفه فاطمی بخواند.<ref>رقابت عباسیان و فاطمیان، ص19.</ref>
امیر مکه با روی کار آمدن [[آلب ارسلان]] (حک: 455-465ق.) که وضعیت سلجوقیان را در مکه بهبود بخشیده بود، با ترغیب ابوالغنائم علوی، امیر الحاج، به سال 462ق. خطبه را به نام خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی خواند.<ref>البدایة و النهایه، ج12، ص99؛ اتحاف الوری، ج2، ص473.</ref> پیش از آن، سلجوقیان با بذل مال میان قبایل عربی که در مسیر حاجیان عراق ساکن بودند، پس از سال‌ها کاروانی از حاجیان عراق را به مکه اعزام کردند. این کار با واکنش خلیفه فاطمی المستنصر رویارو شد و به دستور او ارسال آذوقه از مصر به مکه قطع گشت. با فشار مردم، امیر مکه محمد بن ابی‌هاشم به ناچار بار دیگر خطبه را تا سال 462ق. به نام خلیفه فاطمی خواند.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص470-472؛ العقد الثمین، ج2، ص134-135.</ref> در این سال و در پی پیروزی‌های آلب ارسلان در شام و فلسطین و در تنگنا قرار گرفتن فاطمیان، امیر مکه به نفع قدرت بیشتر تغییر سیاست داد و به نام خلیفه عباسی و آلب ارسلان خطبه خواند. سلطان سلجوقی با استقبال از این کار، سی‌هزار دینار با خلعت و هدایای گران‌بها برای امیر مکه فرستاد و به او وعده داد در صورت حفظ وضع موجود، سالانه ده هزار دینار برای او مقرری بفرستد.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص472-473.</ref>
امیر مکه در پی دریافت هدایای مستنصر خلیفه فاطمی، به سال 465ق. خطبه را به نام وی خواند. اما‌ اندکی بعد دیگر بار نام وی از خطبه حذف شد و سرانجام با مرگ آلب ارسلان، مستنصر در نامه‌ای به امیر مکه از او خواست بار دیگر خطبه به نام وی خوانده شود.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص475.</ref> بدین گونه پس از چهار سال خطبه به نام عباسیان و سلجوقیان قطع شد.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص477؛ تاریخ الاسلام، ج31، ص29.</ref> تا اواخر سلطنت ملکشاه سلجوقی (465-485ق.) خطبه‌ها معمولاً به نام فاطمیان بود؛ اما در پی پیروزی‌های او در شام به سال 479ق. امیر مکه با تغییر موضع و حذف نام خلیفه فاطمی از خطبه، خود را به سلجوقیان و عباسیان نزدیک ساخت.<ref>الکامل، ج10، ص158؛ نهایة الارب، ج23، ص249.</ref> هجوم سپاهیان سلطان سلجوقی به حجاز در سال 484ق. و رفتار نامناسب آنان با مردم، امیر مکه را واداشت تا سال بعد برای دادخواهی از خلیفه به بغداد سفر کند.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص485.</ref> مرگ ناگهانی ملکشاه در این هنگام و آشفتگی اوضاع در پی مرگ او باعث بی‌توجهی سلجوقیان به مکه شد و امیر مکه توانست با بیرون راندن سپاه آنان از مکه، خطبه را به نام فاطمیان بخواند.<ref>صبح الاعشی، ج4، ص275.</ref> این روند تا روی کار آمدن ایوبیان در مصر و شام ادامه داشت.
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۳٬۲۴۱

ویرایش