Automoderated users، دیوانسالاران، checkuser، ناظمان (CommentStreams)، developer، Moderators، مدیران
۹٬۹۰۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
==پیشینه تاریخی ستون حنانه== | ==پیشینه تاریخی ستون حنانه== | ||
پیامبر تا پیش از ساخته شدن منبر، بر تنه درخت خرمایی تکیه میداد و سخن میگفت. پس از ساخته شدن منبر در سال ششم یا هفتم<ref>بحار الانوار، ج21، ص47.</ref> یا هشتم هجرت<ref>اثاره الترغیب، ج2، ص 383</ref> نخستین بار که برای سخنرانی و موعظه از منبر استفاده کرد، از آن تنه درخت، نالهای همچون ناله ماده شتری که آن را از بچه خود جدا کرده باشند؛ یا همانند صدای گاو<ref>دلائل النبوه، ج2، ص563-564؛ عیون الاثر، ج1، ص278؛ السیرة الحلبیه، ج2، ص366.</ref> به گوش رسید. در این هنگام، پیامبر از منبر فرود آمد و تنه درخت را دربرگرفت یا بر آن دست نهاد تا نالهاش خاموش شد.<ref>شرف النبی، ص430؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص165-166.</ref> | پیامبر تا پیش از ساخته شدن منبر، بر تنه درخت خرمایی تکیه میداد و سخن میگفت. پس از ساخته شدن منبر در سال ششم یا هفتم<ref>بحار الانوار، ج21، ص47.</ref> یا هشتم هجرت<ref>اثاره الترغیب، ج2، ص 383</ref> نخستین بار که برای سخنرانی و موعظه از منبر استفاده کرد، از آن تنه درخت، نالهای همچون ناله ماده شتری که آن را از بچه خود جدا کرده باشند؛ یا همانند صدای گاو<ref>دلائل النبوه، ج2، ص563-564؛ عیون الاثر، ج1، ص278؛ السیرة الحلبیه، ج2، ص366.</ref> به گوش رسید. در این هنگام، پیامبر از منبر فرود آمد و تنه درخت را دربرگرفت یا بر آن دست نهاد تا نالهاش خاموش شد.<ref>شرف النبی، ص430؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص165-166.</ref> حنّانه از ریشه حنّ به معنای صدای طربانگیز یا غمگینانه است.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج2، ص24، «حنّ».</ref> | ||
=== سرنوشت تنه درخت === | === سرنوشت تنه درخت === | ||
بیشتر گزارشها حاکی از آن است که این تنه درخت در همان زمان پیامبر در مسجد دفن شد. در جایی نزدیک منبر پیامبر.<ref>نک:تحقیق النصرة، ص ۲۳۷</ref> برخی گفته اند زیر منبر و برخی گفتهاند پایین منبر سمت چپ و برخی دیگر گفتهاند در شرق منبر دفن شد.<ref>تحقیق النصره بتلخیص معالم دارالهجره، ص 237</ref> مکان تنه حنانه در نزدیکی ستون مخلقه بوده است.<ref>تحقیق النصره، ص ۲۳۹</ref> | بیشتر گزارشها حاکی از آن است که این تنه درخت در همان زمان پیامبر در مسجد دفن شد. در جایی نزدیک منبر پیامبر.<ref>نک:تحقیق النصرة، ص ۲۳۷</ref> | ||
برخی گفته اند زیر منبر و برخی گفتهاند پایین منبر سمت چپ و برخی دیگر گفتهاند در شرق منبر دفن شد.<ref>تحقیق النصره بتلخیص معالم دارالهجره، ص 237</ref> مکان تنه حنانه در نزدیکی ستون مخلقه بوده است.<ref>تحقیق النصره، ص ۲۳۹</ref> | |||
=== باورهای عمومی === | === باورهای عمومی === | ||
به گفته ابن جبیر، که میان سالهای 578ـ588ق. به [[مدینه]] سفر کرده، تا سده ششم این تنه در مسجد بوده است.<ref>رحلة ابن جبیر، ص149-150.</ref> بنابر گزارش او و ابن بطوطه، مردم آن را مسح میکردند و بدان تبرک میجستند.<ref>رحلة ابن جبیر، ص149-150؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص153.</ref> مطری نیز شبیه چنین مطلبی را در قرن هشتم آورده است و بر نادرستی این باور تاکید میکند. مراغی اشاره میکند که در ۷۵۵ این قسمت از چوب را پوشاندند. | به گفته ابن جبیر، که میان سالهای 578ـ588ق. به [[مدینه]] سفر کرده، تا سده ششم این تنه در مسجد بوده است.<ref>رحلة ابن جبیر، ص149-150.</ref> بنابر گزارش او و ابن بطوطه، مردم آن را مسح میکردند و بدان تبرک میجستند.<ref>رحلة ابن جبیر، ص149-150؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص153.</ref> مطری نیز شبیه چنین مطلبی را در قرن هشتم آورده است و بر نادرستی این باور تاکید میکند. مراغی اشاره میکند که در ۷۵۵ این قسمت از چوب را پوشاندند. | ||
==فضایل ستون حنانه== | ==فضایل ستون حنانه== | ||
بنابر برخی احادیث شیعی، نماز گزاردن در کنار ستون حنانه<ref>مستدرک الوسائل، ج3، ص426؛ جامع احادیث الشیعه، ج4، ص515.</ref> و تبرک بدان سفارش شده است.<ref>الغدیر، ج5، ص124.</ref> | بنابر برخی احادیث شیعی، نماز گزاردن در کنار ستون حنانه<ref>مستدرک الوسائل، ج3، ص426؛ جامع احادیث الشیعه، ج4، ص515.</ref> و تبرک بدان سفارش شده است.<ref>الغدیر، ج5، ص124.</ref> | ||
== در ادبیات عرفانی == | |||
ماجرای گریه تنه درخت، بارها در ادبیات عرفانی بازخوانی شده است. از حسن بصری روایت شده وقتی حدیث جذع را نقل میکرد میگریخت و هشدار میداد که تکه چوبی از شوق رسولالله گریه میکند، ای بندگان خدا چنین اشتیاقی در شما باید بیشتر باشد.<ref>وفاء الوفا، ج۲، ص 108</ref> | |||
مولوی سروده است<ref>مثنوی معنوی مولوی، دفتر اول</ref>: | |||
{{شعر|استن حنانه از هجر رسول|ناله میزد همچو ارباب عقول|گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون|گفت جانم از فراقت گشت خون|گفت خواهی که ترا نخلی کنند؟|شرقی و غربی ز تو میوه چنند|یا در آن عالم، حقت سروی کند؟|تا تر و تازه بمانی تا ابد|گفت آن خواهم که دایم شد بقاش|بشنو ای غافل کم از چوبی مباش|آن ستون را دفن کرد اندر زمین|تا چو مردم حشر گردد یوم دین}} | |||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |
ویرایش