عبدالله محض: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
=عبدالله بن الحسن( عبدالله محض)= | =عبدالله بن الحسن( عبدالله محض)= | ||
نوه امام حسن مجتبی که از بزرگان بنی هاشم و امامان زیدیه محسوب می شود و در زندان منصور عباسی به دلیل حمایت از جنبش پسرانش محمد و ابراهیم به شهادت رسید. | |||
==نام و نسب== | ==نام و نسب== | ||
عبدالله بن الحسن المثنی با کنیه ابو محمد که پدرش زاده امام حسن مجتبی و مادرش فاطمه دختر امام حسین علیه السلام و نبوه دختری طلحه بن عبیدالله است. به خاطر انتساب از سوی پدر و مادر به رسول خدا لقب محض(=خالص) و کامل » به او دادند <ref>تيسير المطالب في أمالي أبي طالب، ص: 660</ref>و از او نقل شده که خود را به خاطراین نسب نزدیکترین مردم به رسول خدا میدانست. عبدالله درسال هفتاد هجری در خانه حضرت فاطمه دختر پیامبراکرم در مسجد نبوی به دنیا آمد.<ref>المجدي، ابن الصوفي ، ص:222، تحفة الأزهار، ضامن بن شدقم ، ج1، ص:314</ref> وشباهت زیادی به رسول خدا داشت.<ref>عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:93</ref> | عبدالله بن الحسن المثنی با کنیه ابو محمد که پدرش زاده امام حسن مجتبی و مادرش فاطمه دختر امام حسین علیه السلام و نبوه دختری طلحه بن عبیدالله است. به خاطر انتساب از سوی پدر و مادر به رسول خدا لقب محض(=خالص) و کامل » به او دادند <ref>تيسير المطالب في أمالي أبي طالب، ص: 660</ref>و از او نقل شده که خود را به خاطراین نسب نزدیکترین مردم به رسول خدا میدانست. عبدالله درسال هفتاد هجری در خانه حضرت فاطمه دختر پیامبراکرم در مسجد نبوی به دنیا آمد.<ref>المجدي، ابن الصوفي ، ص:222، تحفة الأزهار، ضامن بن شدقم ، ج1، ص:314</ref> وشباهت زیادی به رسول خدا داشت.<ref>عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:93</ref> | ||
خط ۱۶: | خط ۱۷: | ||
فاطمه بزرگترین دختر امام حسين (ع ) از ام اسحاق دختر طلحه بن عبید الله تیمی است. ام اسحاق پس از شهادت امام حسن(ع) در سال 49 و یا 50 هجری به همسری امام حسین(ع) در آمد، به نظر میرسد تولد فاطمه در حدود سال 51 هجری بوده باشد. فاطمه را از نظر شمایل و سیما به جده اش حضرت فاطمه (س) شبیه بود. .وی پیش از رخداد بزرگ کربلا با پسر عمویش حسن مثنی ازدواج کرد و به همراه دیگر اعضاى خاندان امام حسین(ع)، در حادثه عاشورا حضور داشت. به نقل از امام باقر(ع)، سید الشهدا(ع) پیش از شهادتش ودایع و امانات و وصایای مکتوب خود را به دخترش فاطمه سپرد و او بعدا آنها را به امام سجاد(ع) تحویل داد. فاطمه پس از عاشورا در کاروان اسرا به کوفه و پس از آن به شام رفت و کشتار خاندان اهل بیت(ع) و وقایع غم بار دوران اسارت را با خطابههای خود در کوفه و شام خود آشکار و چهره کریه بنی امیه را به عنوان قاتلان اهل بیت (ع) برملا کرد و در پیام رسانی انقلاب عاشورا نقش داشت. وی پس از بازگشت ازاین سفر در مدينه منوره به ادامه زندگی با شویش که از مرگ رسته بود ادامه داداز جمله فرزنداناین دو عبدالله، ابراهیم، حسن و زینب بودند. | فاطمه بزرگترین دختر امام حسين (ع ) از ام اسحاق دختر طلحه بن عبید الله تیمی است. ام اسحاق پس از شهادت امام حسن(ع) در سال 49 و یا 50 هجری به همسری امام حسین(ع) در آمد، به نظر میرسد تولد فاطمه در حدود سال 51 هجری بوده باشد. فاطمه را از نظر شمایل و سیما به جده اش حضرت فاطمه (س) شبیه بود. .وی پیش از رخداد بزرگ کربلا با پسر عمویش حسن مثنی ازدواج کرد و به همراه دیگر اعضاى خاندان امام حسین(ع)، در حادثه عاشورا حضور داشت. به نقل از امام باقر(ع)، سید الشهدا(ع) پیش از شهادتش ودایع و امانات و وصایای مکتوب خود را به دخترش فاطمه سپرد و او بعدا آنها را به امام سجاد(ع) تحویل داد. فاطمه پس از عاشورا در کاروان اسرا به کوفه و پس از آن به شام رفت و کشتار خاندان اهل بیت(ع) و وقایع غم بار دوران اسارت را با خطابههای خود در کوفه و شام خود آشکار و چهره کریه بنی امیه را به عنوان قاتلان اهل بیت (ع) برملا کرد و در پیام رسانی انقلاب عاشورا نقش داشت. وی پس از بازگشت ازاین سفر در مدينه منوره به ادامه زندگی با شویش که از مرگ رسته بود ادامه داداز جمله فرزنداناین دو عبدالله، ابراهیم، حسن و زینب بودند. | ||
پس از وفات حسن مثنی، فاطمه یک سال بر مزار او سوگواری کرد و پس از مدتی به رغم تعهدی که به شوهرش داده بود، به اصرار مادرش، با عبد الله بن عمرو بن عثمان، نواده خلیفه سوم ازدواج کرد. حاصلاین ازدواج ، سه فرزند به نامهای محمد دیباج، قاسم و رقیه بود. شاید به همین دلیل بود که عبدالله بن حسن میگفت در آغاز از عبدالله بن عمرو بیزار بوده است. ابن صوفی دلیل مخالفت حسن مثنی با ازدواج فاطمه همسرش با عبدالله عمرو بن عثمان را دشمنی خانوادگی بیان می کند و ضمن اشاره به اختلافی که در سبب این ازدواج پس از وفات حسن مثنی وجود دارد آن را مورد اجماع می داند و از فاطمه کلامی پر معنا را دراین مورد نقل می کند که گفته : (ما كنت بذيّا و لا الحسن نبيّا )من زنی سلیطه و پر جرات نبودم و حسن هم پیامبر نبود. | پس از وفات حسن مثنی، فاطمه یک سال بر مزار او سوگواری کرد و پس از مدتی به رغم تعهدی که به شوهرش داده بود، به اصرار مادرش، با عبد الله بن عمرو بن عثمان، نواده خلیفه سوم ازدواج کرد. حاصلاین ازدواج ، سه فرزند به نامهای محمد دیباج، قاسم و رقیه بود. شاید به همین دلیل بود که عبدالله بن حسن میگفت در آغاز از عبدالله بن عمرو بیزار بوده است. ابن صوفی دلیل مخالفت حسن مثنی با ازدواج فاطمه همسرش با عبدالله عمرو بن عثمان را دشمنی خانوادگی بیان می کند و ضمن اشاره به اختلافی که در سبب این ازدواج پس از وفات حسن مثنی وجود دارد آن را مورد اجماع می داند و از فاطمه کلامی پر معنا را دراین مورد نقل می کند که گفته : (ما كنت بذيّا و لا الحسن نبيّا )من زنی سلیطه و پر جرات نبودم و حسن هم پیامبر نبود. | ||
فاطمه در مدینه منوره در گذشت اما زمان دقیق درگذشت وی دانسته نیست. ابن جوزی آن را درحدود سال 117 ه. ق. دانسته است. ابن عساکر نیز به وفات او در خلافت هشام بن عبد الملک (حک:105_125. ه. ق. ) اشاره کرده است. برخی مدت عمر فاطمه را 90 سال دانسته اند که بعید به نظر میرسد زیرا با توجه به سن کم او در واقعه عاشورا و احتمال تولد او در در حدود سال 51 هجری، میتوان حدس زد که وی در حدود 70 سال سن داشته است. | فاطمه در مدینه منوره در گذشت اما زمان دقیق درگذشت وی دانسته نیست. ابن جوزی آن را درحدود سال 117 ه. ق. دانسته است. ابن عساکر نیز به وفات او در خلافت هشام بن عبد الملک (حک:105_125. ه. ق. ) اشاره کرده است. برخی مدت عمر فاطمه را 90 سال دانسته اند که بعید به نظر میرسد زیرا با توجه به سن کم او در واقعه عاشورا و احتمال تولد او در در حدود سال 51 هجری، میتوان حدس زد که وی در حدود 70 سال سن داشته است.<ref>الطبقات الکبری ، ج 3، ص 214؛ تاریخ الطبری، ج5، ص464؛ الکامل فی التاریخ، ج2، ص577. . الطبقات الکبری، ج8، ص473؛ مقاتلالطالبيين، ص:167-تاریخ دمشق، ج70، ص 15؛ الارشاد، ج ۲، ص 25. و ص ۴۹۱ ؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۲۹. . دانشنامه امام حسین(ع): ص351 . عمدة الطالب، ص184؛ اعيان الشيعه، ج5، ص43-44؛ ابوالفرج اصفهانى، 1405، ص 122؛ المعارف، ص 213؛ تاریخ دمشق، ج70، ص17؛ الطبقات الکبری ج 8، ص 473. . الشجره المبارکه، ص 18؛عمده الطالب، ص 93؛ تهذيب الانساب، ص 34. . بصائر الدرجات، ص 182ـ183؛ الکافی، ج 1، ص 303. . الفخري، المروزي الأزوارقاني ، ص:86</ref> | ||
فاطمه از تابعین و از راویان حدیث بود. او از پدرش امام حسین(ع)، ابن عباس، اسماء بنت عمیس خثعمی حدیث نقل کرده است. همچنین وی احادیثی به صورت مرسل از جده اش حضرت زهرا(س)، پدرش امام حسین(ع) و عمهاش زینب (س) و برادرش امام سجاد(ع) نقل کرده است. عبدالله، حسن و ابراهیم، پسران فاطمه از حسن مثنی بن حسن و هيثم و محمّدو رقيّة فرزندنش از عبدالله بن عمرو عثمانی هستند . نیز نوادگانش، محمد بن عبدالله بن عمرو، شیبه بن نعامه، یعلی بن ابی یحیی، عایشه دختر طلحه، عماره بن غزیه، ام ابی مقداد هشام بن زیاد، و ام الحسن دختر جعفر بن حسن بن حسن، از راویان حدیث فاطمه هستند. فاطمه را ثقه و از طبقه چهارم راویان حدیث دانسته اند. | فاطمه از تابعین و از راویان حدیث بود. او از پدرش امام حسین(ع)، ابن عباس، اسماء بنت عمیس خثعمی حدیث نقل کرده است. همچنین وی احادیثی به صورت مرسل از جده اش حضرت زهرا(س)، پدرش امام حسین(ع) و عمهاش زینب (س) و برادرش امام سجاد(ع) نقل کرده است. عبدالله، حسن و ابراهیم، پسران فاطمه از حسن مثنی بن حسن و هيثم و محمّدو رقيّة فرزندنش از عبدالله بن عمرو عثمانی هستند . نیز نوادگانش، محمد بن عبدالله بن عمرو، شیبه بن نعامه، یعلی بن ابی یحیی، عایشه دختر طلحه، عماره بن غزیه، ام ابی مقداد هشام بن زیاد، و ام الحسن دختر جعفر بن حسن بن حسن، از راویان حدیث فاطمه هستند. فاطمه را ثقه و از طبقه چهارم راویان حدیث دانسته اند.<ref>تاریخ دمشق ، ج 70، ص 10؛ تهذیب الکمال ، ج 35، ص 254ـ255. . الظرف و الظرفاء، وشاء؛ ص176 . تاریخ دمشق، ج70، ص10؛ تهذیب الکمال، ج35، ص254 . تقریب التهذیب، ج2، ص657.</ref> | ||
==همسران عبدالله == | ==همسران عبدالله == | ||
خط ۳۳: | خط ۳۴: | ||
محمد بن عمر واقدی او را چنین توصیف کرده است:« و كان عبد الله بن حسن من العباد و كان له شرف و عارضة و هيبة و لسان شديد» عبدالله از عابدان زمانه و دارای شرف و با هیبتی مخصوص و قدرت بیان و زبانی تند بود. قدرت بیان عبدالله به گونهای بود که منصور عباسی او را دارای سحر بیان میدانست که با هرکس سخن بگوید او را مجاب خواهد. | محمد بن عمر واقدی او را چنین توصیف کرده است:« و كان عبد الله بن حسن من العباد و كان له شرف و عارضة و هيبة و لسان شديد» عبدالله از عابدان زمانه و دارای شرف و با هیبتی مخصوص و قدرت بیان و زبانی تند بود. قدرت بیان عبدالله به گونهای بود که منصور عباسی او را دارای سحر بیان میدانست که با هرکس سخن بگوید او را مجاب خواهد. | ||
نقل است که عبدالله در پاسخ به کسی که از او پرسیده بود:چگونه برترین مردمان شدید؟گفت:چرا که همگان آرزو دارند تا ازما باشند ولی ما آرزو نمی کنیم که به خاندان دیگری وابسته باشیم. | نقل است که عبدالله در پاسخ به کسی که از او پرسیده بود:چگونه برترین مردمان شدید؟گفت:چرا که همگان آرزو دارند تا ازما باشند ولی ما آرزو نمی کنیم که به خاندان دیگری وابسته باشیم. | ||
به لحاظاین افتخارات نسبی و نیز لیاقتهای فردی عبدالله از جایگاه اجتماعی ویژهای بهره مند بود. چنانکه جایگاه مخصوصی در مسجد داشت که درآن زیرانداز خود را پهن میکرد که حتی مدتها پس از رفتن او نیز در مسجد باقیماند. ودر روزهای جمعه وی مکانی اختصاصی در کنار استوانه پیامبراکرم داشت. روزی یکی از امویان با هتاکی او را دراین مکان هل داد که باعث تحریک انصار برای شورش و قیام علیه امویان شد و به زودی فتنه را خاموش کردند. این جایگاه به حدی بود که در مفاخره میان بنی هاشم و بنی امیه عبدالله بن حسن یکی از مفاخر بنی هاشم شمرده شده است. | به لحاظاین افتخارات نسبی و نیز لیاقتهای فردی عبدالله از جایگاه اجتماعی ویژهای بهره مند بود. چنانکه جایگاه مخصوصی در مسجد داشت که درآن زیرانداز خود را پهن میکرد که حتی مدتها پس از رفتن او نیز در مسجد باقیماند. ودر روزهای جمعه وی مکانی اختصاصی در کنار استوانه پیامبراکرم داشت. روزی یکی از امویان با هتاکی او را دراین مکان هل داد که باعث تحریک انصار برای شورش و قیام علیه امویان شد و به زودی فتنه را خاموش کردند. این جایگاه به حدی بود که در مفاخره میان بنی هاشم و بنی امیه عبدالله بن حسن یکی از مفاخر بنی هاشم شمرده شده است.<ref>عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:93 البيان و التبيين، جاحظ، ج1، ص: 285 . الطبقاتالكبرى، ج5، ص:385 . تاریخ مدینه دمشق، ج27، ص369؛عمده الطالب . تاريخ المدينة المنورة، ص: 10 . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ ج15 ؛ ص289 </ref> | ||
== فعالیت سیاسی عبدالله محض== | == فعالیت سیاسی عبدالله محض== | ||
عبدالله محض که سودای امامت بر شیعه و مهدی بودن فرزندش محمد را در سرداشت، از حمایت و تشویق و پنهان نمودن فرزندانش محمد و ابراهیم فروگذار نکرد و به همین دلیل به زندان منصور رفت.گزارش های فراوانی حاکی از وجود یک تعامل دوطرفه میان حسنیانی چون عبدالله محض و پسرش محمد با اقلیت زیدیه است. در این گزارش ها از یک سو حمایت و اجتماع زیدیان پیرامون این افراد و از سوی دیگر ادعاها و موضع گیری های هماهنگ با این حمایت ها از آنان دیده می شود. به عنوان مثال روایتی صحیح السند از ادعای عبدالله محض درباره وجود شمشیر پیامبر نزد او (به عنوان نشان امامت) خبرداده که با تکذیب صریح و روشن امام صادق(ع) روبرو می شود و روایتی که محمد بن عبدالله ، یاران امام را به سوی خود فرا میخواند و از موضع تند آنان انتقاد می کند. | عبدالله محض که سودای امامت بر شیعه و مهدی بودن فرزندش محمد را در سرداشت، از حمایت و تشویق و پنهان نمودن فرزندانش محمد و ابراهیم فروگذار نکرد و به همین دلیل به زندان منصور رفت.گزارش های فراوانی حاکی از وجود یک تعامل دوطرفه میان حسنیانی چون عبدالله محض و پسرش محمد با اقلیت زیدیه است. در این گزارش ها از یک سو حمایت و اجتماع زیدیان پیرامون این افراد و از سوی دیگر ادعاها و موضع گیری های هماهنگ با این حمایت ها از آنان دیده می شود. به عنوان مثال روایتی صحیح السند از ادعای عبدالله محض درباره وجود شمشیر پیامبر نزد او (به عنوان نشان امامت) خبرداده که با تکذیب صریح و روشن امام صادق(ع) روبرو می شود و روایتی که محمد بن عبدالله ، یاران امام را به سوی خود فرا میخواند و از موضع تند آنان انتقاد می کند. | ||
گزارش های دیگری چون روایت کلبی نسابه و عبدالرحمن بن کثیر که به تلاش حسنیان برای جذب شیعیان ناآشنا به سوی عبدالله بن حسن و پسرش محمد تلاش می کردند و او را عالم و امام اهل بیت معرفی می کردند و کسانیکه امام صادق(ع) را به این افراد معرفی می کردند، ملامت می شدند.این رفتار به گونه ای آشکار بود که انگیزه حسادت در این رفتارشان برای مخاطب مشخص شده است. | گزارش های دیگری چون روایت کلبی نسابه و عبدالرحمن بن کثیر که به تلاش حسنیان برای جذب شیعیان ناآشنا به سوی عبدالله بن حسن و پسرش محمد تلاش می کردند و او را عالم و امام اهل بیت معرفی می کردند و کسانیکه امام صادق(ع) را به این افراد معرفی می کردند، ملامت می شدند.این رفتار به گونه ای آشکار بود که انگیزه حسادت در این رفتارشان برای مخاطب مشخص شده است.<ref>بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 174 . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 156 الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 350 ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) - قم، چاپ: اول، 1379 ق. ، ج4، ص: 221؛ الخرائج و الجرائح، القطب الراوندي ، ج2، ص:771 .</ref> | ||
این گزارش ها که حاوی همراهی عبدالله و محمد با این افراد است، تایید کننده ادعای امامت حسنیان است. روایت دیگری با نقل سخنانی ازعبدالله محض، تردید و بی اعتقادی وی را به امامت امامان معصوم از نسل امام حسین(ع) به روشنی نشان می دهد. براساس این روایت عبدالله با نگاهی کاملا نسبی به مساله امامت مدعی شد که امامت باید در نسل هردو نوه پیامبر (ص) استمرار یابد و از آنجا که امام حسن و امام حسین در فضیلت برابر هستند و تنها امام حسن به دلیل بزرگتر بودن، فضیلتی بیشتر دارد، دلیلی وجود ندارد که امامت را منحصر در فرزندان امام حسین (ع) بدانیم، بلکه امامت باید در نسل برادر افضل یعنی امام حسن(ع) ادامه یابد. این روایت به روشنی تردید و عدم اعتقاد عبدالله را درباره امامت امام صادق(ع) و توهم امامت خود یا فرزندش میرساند.<ref> معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، ج11، ص: 173 ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع - قم، چاپ: اول، 1385ش / 1966م. علل الشرائع ؛ ج1 ؛ ص209</ref> | |||
این گزارش ها که حاوی همراهی عبدالله و محمد با این افراد است، تایید کننده | |||
==زندان و شهادت عبدالله == | ==زندان و شهادت عبدالله == | ||
به گزارش ابن شدقم عبدالله به فرمان منصور عباسی سه سال در دار الاماره مدینه و سپس در زندان هاشمیه کوفه زندانی شد و به اختلاف درروز عید قربان سال 145 و در سن 46 سالگی ، یا 72 سالگی یا 75 . یا 92 سالگی به شهادت رسید . کیفیت شهادتاین بزرگوار را مختلف نقل کرده انند: به نقلی پاهایش تورم کرده و عفونی شد واین عفونت با رسیدن به قلب وی را از پای در آورد ولی گزارشهای دیگر از خفه شدن، مسموم شدن، مردن زیر شکنجه و به چهار میخ کشیده شدن بر دیوار یا دق مرگ شدن پس از با خبر شدن از شهادت فرزندش محمد خبر داده اند. شاید گزارش تنوخی مکملاین روایت باشد که پس از کشته شدن محمد نفس زکیه، به فرمان منصور دوانقی سر بریده او را در مقابل پدرش عبدالله بن حسن در زندان گذاشتند. | به گزارش ابن شدقم عبدالله به فرمان منصور عباسی سه سال در دار الاماره مدینه و سپس در زندان هاشمیه کوفه زندانی شد و به اختلاف درروز عید قربان سال 145 و در سن 46 سالگی ، یا 72 سالگی یا 75 . یا 92 سالگی به شهادت رسید . کیفیت شهادتاین بزرگوار را مختلف نقل کرده انند: به نقلی پاهایش تورم کرده و عفونی شد واین عفونت با رسیدن به قلب وی را از پای در آورد ولی گزارشهای دیگر از خفه شدن، مسموم شدن، مردن زیر شکنجه و به چهار میخ کشیده شدن بر دیوار یا دق مرگ شدن پس از با خبر شدن از شهادت فرزندش محمد خبر داده اند. شاید گزارش تنوخی مکملاین روایت باشد که پس از کشته شدن محمد نفس زکیه، به فرمان منصور دوانقی سر بریده او را در مقابل پدرش عبدالله بن حسن در زندان گذاشتند. | ||
ابوالفرج اصفهانی نقل میکند: عبدالرحمن بن عمران گفت من به همراه شعبانی و نزد ابو الازهر در هاشمیه میرفتیم و میدانستیم که او با خلیفه منصور مکاتبه دارد. روزی ما نزد وی بودیم و سه روزی میشد که نامهای از خلیفه نزدش نیامده بود که ناگهان قاصد منصور به همراه نامهای برای ابوالازهر زندانبان رسید که پس از خواندش رنگش تغییر کرد و مضطرب شد. به هنگام بلند شدن زندانبان نامه ازاو افتاد و ما خواندیمش که در آن نوشته بود: او ابو اللازهر در مورد مذمه فرمانی که به تو دادم اجرا کن و شتاب نما. شعبانی که همراه من بود بعد از خواندن نامه گفت: میدانی مذله کیست؟ گفتم نه به خدا. گفت:به خداوند سوگند که عبدالله بن حسن است ببین زندانبان با او چه میکند. زندانبان ساعتی رفت وبازگشت و گفت عبدالله بن حسن از دنیا رفت دوباره به داخل رفت و هنگامیکه بازگشت در فکر بود و اندوهگین. از ما پرسید: علی بن حسن چه باوری دارید؟ گفتیم به خدا قسم او بهترین انسان در آسمان ها و زمین است. زندانبان دست هایش را به هم زد و گفت از دنیا رفت. | ابوالفرج اصفهانی نقل میکند: عبدالرحمن بن عمران گفت من به همراه شعبانی و نزد ابو الازهر در هاشمیه میرفتیم و میدانستیم که او با خلیفه منصور مکاتبه دارد. روزی ما نزد وی بودیم و سه روزی میشد که نامهای از خلیفه نزدش نیامده بود که ناگهان قاصد منصور به همراه نامهای برای ابوالازهر زندانبان رسید که پس از خواندش رنگش تغییر کرد و مضطرب شد. به هنگام بلند شدن زندانبان نامه ازاو افتاد و ما خواندیمش که در آن نوشته بود: او ابو اللازهر در مورد مذمه فرمانی که به تو دادم اجرا کن و شتاب نما. شعبانی که همراه من بود بعد از خواندن نامه گفت: میدانی مذله کیست؟ گفتم نه به خدا. گفت:به خداوند سوگند که عبدالله بن حسن است ببین زندانبان با او چه میکند. زندانبان ساعتی رفت وبازگشت و گفت عبدالله بن حسن از دنیا رفت دوباره به داخل رفت و هنگامیکه بازگشت در فکر بود و اندوهگین. از ما پرسید: علی بن حسن چه باوری دارید؟ گفتیم به خدا قسم او بهترین انسان در آسمان ها و زمین است. زندانبان دست هایش را به هم زد و گفت از دنیا رفت.<ref>تاریخ بغداد ج9، ص440 . تاریخ دمشق ، ج27، ص تاريخ بغداد، ج9، ص: 440 تحفة الأزهار، ضامن بن شدقم ، ج1، ص:321عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:94 . أنساب الأشراف، البلاذري ، ج3، ص:89 . تحفة الأزهار، ضامن بن شدقم ، ج1، ص:321 . فرج بعد الشدة، تنوخى، ج3، ص: 365 . مقاتل الطالبيين، ص:202</ref> | ||
== عبدالله محض و تشیع== | == عبدالله محض و تشیع== | ||
او را مانند بسیاری از چهره های مشهور سادات حسنی باید شیعیانی دانست که در اصل اعتقاد به امامت بلافصل امام علی (ع)و امامت حسنین (ع) با شیعه امامیه مشترکند اما در مفهوم و شرایط امامت و امامان بعدی از آنها جدا می شوند، هرچند ممکن است میان عقیده باطنی حسنیان و جماعت طرفدارشان تفاوت گذاشت؛ اما این تفاوت بر خلاف رویکرد سیاسی و مذهبی و رفتارهای اجتماعی آنان است و قراین چندانی برای تایید آن یافت نمی شود. البته این مساله مانعی برای همدردی امامان اهل بیت (ع) با آنان و لزوم تکریم و بزرگداشتشان به عنوان نسل پیامبراکرم (ص) ندارد . چنانکه کرامت و بزرگواری اهل بیت باعث می شد تا با چهره هایی که به روشنی از آنان منحرف شده بودند مانند اسامه بن زید یا آشکارا با آنان دشمنی و عناد می ورزیدند مانند مروان بن حکم و هشام بن اسماعیل حاکمان مدینه نیز به هنگام افتادگی و نیاز با بزرگواری وبخشش و رافت برخورد کنند .اماباید توجه داشت که این همدردی ها و این انتساب نمی تواند انحراف آنان از اهل بیت و رفتارحسادت آمیزشان را توجیه و نفی کند. اماشاید بتوان برای جمع ادله گفت این افراد پس از وارد شدن به زندان از اشتباهات گذشته پشیمان شده و با نامه عملی پاک شده به لقاء الله رسیده اند و عاقبت به خیر شدند. | او را مانند بسیاری از چهره های مشهور سادات حسنی باید شیعیانی دانست که در اصل اعتقاد به امامت بلافصل امام علی (ع)و امامت حسنین (ع) با شیعه امامیه مشترکند اما در مفهوم و شرایط امامت و امامان بعدی از آنها جدا می شوند، هرچند ممکن است میان عقیده باطنی حسنیان و جماعت طرفدارشان تفاوت گذاشت؛ اما این تفاوت بر خلاف رویکرد سیاسی و مذهبی و رفتارهای اجتماعی آنان است و قراین چندانی برای تایید آن یافت نمی شود. البته این مساله مانعی برای همدردی امامان اهل بیت (ع) با آنان و لزوم تکریم و بزرگداشتشان به عنوان نسل پیامبراکرم (ص) ندارد . چنانکه کرامت و بزرگواری اهل بیت باعث می شد تا با چهره هایی که به روشنی از آنان منحرف شده بودند مانند اسامه بن زید یا آشکارا با آنان دشمنی و عناد می ورزیدند مانند مروان بن حکم و هشام بن اسماعیل حاکمان مدینه نیز به هنگام افتادگی و نیاز با بزرگواری وبخشش و رافت برخورد کنند .اماباید توجه داشت که این همدردی ها و این انتساب نمی تواند انحراف آنان از اهل بیت و رفتارحسادت آمیزشان را توجیه و نفی کند. اماشاید بتوان برای جمع ادله گفت این افراد پس از وارد شدن به زندان از اشتباهات گذشته پشیمان شده و با نامه عملی پاک شده به لقاء الله رسیده اند و عاقبت به خیر شدند. |