تبرک: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۸ نوامبر ۲۰۱۸
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:
تبرک گاهی بر خواست و التفات شخصی استوار است. در این حالت، خداوند یا کسی که قدرت برکت‌بخشی دارد، آگاهانه کسی یا چیزی را متبرک می‌کند. ممکن است این کار تنها با بیان اراده یا با دست نهادن بر کسی یا چیزی و یا با دعای خیر و طلب برکت برای کسی یا چیزی صورت گیرد. در این حال، انتقال برکت به صورت ابتدایی و بدون درخواست شخص خواهان برکت است؛ همچون موردی که خداوند به یعقوب برکت داد<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 32: 30؛ 28: 1-4.</ref> و نیز اسحاق7 به پسرش یعقوب برکت بخشید<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 27: 8-40.</ref> و یعقوب7 با دعای خیر به پسرانش برکت بخشید و آن‌ها را مبارک ساخت<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 48: 20.</ref> و یا رسول خدا9 دختر و دامادش را متبرک نمود.<ref>ازالة الخفاء، ج2، ص254.</ref> وجه مشترک در این سه نوع، وجود التفات و اراده‌ای از سوی خداوند یا شخصی مقدس است که مایه برکت می‌شود.
تبرک گاهی بر خواست و التفات شخصی استوار است. در این حالت، خداوند یا کسی که قدرت برکت‌بخشی دارد، آگاهانه کسی یا چیزی را متبرک می‌کند. ممکن است این کار تنها با بیان اراده یا با دست نهادن بر کسی یا چیزی و یا با دعای خیر و طلب برکت برای کسی یا چیزی صورت گیرد. در این حال، انتقال برکت به صورت ابتدایی و بدون درخواست شخص خواهان برکت است؛ همچون موردی که خداوند به یعقوب برکت داد<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 32: 30؛ 28: 1-4.</ref> و نیز اسحاق7 به پسرش یعقوب برکت بخشید<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 27: 8-40.</ref> و یعقوب7 با دعای خیر به پسرانش برکت بخشید و آن‌ها را مبارک ساخت<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 48: 20.</ref> و یا رسول خدا9 دختر و دامادش را متبرک نمود.<ref>ازالة الخفاء، ج2، ص254.</ref> وجه مشترک در این سه نوع، وجود التفات و اراده‌ای از سوی خداوند یا شخصی مقدس است که مایه برکت می‌شود.
پیشینه برکت جستن در متون دینی آمده است. در عهد عتیق، در باره احوال حضرت یعقوب و یوسف، از تبرّک سخن رفته است.<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 48: 20.</ref> در «ده فرمان» حضرت موسی آمده که روز هفتم و سبَّت (شنبه) را مبارک قرار داده است.<ref>کتاب مقدس، سفر خروج، 20: 8-11.</ref> در انجیل مرقس نیز بیان شده که حضرت مسیح7 با کشیدن دست بر سر کودکان، به آنان برکت می‌داد.<ref>کتاب مقدس، مرقس، 10: 13-16.</ref> در میان بنی‌اسرائیل رسم بوده که برای تبرک جستن، با روغن زیتون متبرک، خود را روغن‌مالی می‌کردند. آورده‌اند که وجه تسمیه حضرت عیسی به مسیح، همین است که با روغن زیتون متبرک، مسح شده است.<ref>المیزان، ج3، ص194.</ref>
پیشینه برکت جستن در متون دینی آمده است. در عهد عتیق، در باره احوال حضرت یعقوب و یوسف، از تبرّک سخن رفته است.<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 48: 20.</ref> در «ده فرمان» حضرت موسی آمده که روز هفتم و سبَّت (شنبه) را مبارک قرار داده است.<ref>کتاب مقدس، سفر خروج، 20: 8-11.</ref> در انجیل مرقس نیز بیان شده که حضرت مسیح7 با کشیدن دست بر سر کودکان، به آنان برکت می‌داد.<ref>کتاب مقدس، مرقس، 10: 13-16.</ref> در میان بنی‌اسرائیل رسم بوده که برای تبرک جستن، با روغن زیتون متبرک، خود را روغن‌مالی می‌کردند. آورده‌اند که وجه تسمیه حضرت عیسی به مسیح، همین است که با روغن زیتون متبرک، مسح شده است.<ref>المیزان، ج3، ص194.</ref>
ƒمشروعیت تبرک: بر پایه دیدگاه رایج میان مسلمانان، زیارت قبور بزرگان و تبرک به آثار منسوب به ایشان، کاری پسندیده بوده است. برکت و مغفرت الهی به واسطه انبیا و اولیا نازل می‌گردد.<ref>مجموعه آثار مطهری، ج1، ص259، «عدل الهی. </ref> در این فرایند، واسطه‌هایی از سوی خداوند قرار داده شده‌اند که ریشه آن، برکت خداوند است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج1، ص261-262، «عدل الهی. </ref> و امور مقدس که مسلمانان از آن‌ها برکت می‌طلبند، شانی مستقل از خداوند ندارند. از این رو، تبرک جستن از آن‌ها با شرک ملازم نیست.
 
مشروعیت تبرک: بر پایه دیدگاه رایج میان مسلمانان، زیارت قبور بزرگان و تبرک به آثار منسوب به ایشان، کاری پسندیده بوده است. برکت و مغفرت الهی به واسطه انبیا و اولیا نازل می‌گردد.<ref>مجموعه آثار مطهری، ج1، ص259، «عدل الهی. </ref> در این فرایند، واسطه‌هایی از سوی خداوند قرار داده شده‌اند که ریشه آن، برکت خداوند است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج1، ص261-262، «عدل الهی. </ref> و امور مقدس که مسلمانان از آن‌ها برکت می‌طلبند، شانی مستقل از خداوند ندارند. از این رو، تبرک جستن از آن‌ها با شرک ملازم نیست.
بر خلاف این دیدگاه، به باور وهابیان، تبرک نوعی عبادت است؛ اما عبادت امری توقیفی است. پس تبرک جستن تنها در مواردی مانند نام خدا، قرآن، پیامبر در زمان زندگانی ایشان، و آثار مربوط به هنگام حیات پیامبر که دلیلی بر جواز آن‌ها در قرآن یا سنت پیامبر و صحابه یافت می‌شود، جایز است<ref>التبرک، جدیع، ص329، 343، 401.</ref> و در موارد دیگر که نصی بر جواز آن در قرآن و سنت در دست نیست و پیشینه‌ای میان سلف صالح وجود ندارد، تبرک غیر مشروع<ref>العبودیه، ص72؛ التبرک، جدیع، ص329-332.</ref> و بدعت<ref>اقتضاء الصراط المستقیم، ج2، ص193؛ التبرک، جدیع، ص426-427؛ تسهیل العقیدة الاسلامیه، ص336-337.</ref> است و هر بدعتی نیز ضلالت و گمراهی به شمار می‌رود.<ref>صحیح مسلم، ج3، ص11.</ref> از این رو، استلام دو رکن پیرامون حجرالاسود، دیوارهای کعبه، مقام ابراهیم، صخره بیت المقدس، و قبرهای پیامبران و صالحان بدعت* و نادرست است.<ref>زیارة القبور، ج1، ص31؛ مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج27، ص79؛ نک: التبرک، جدیع، ص426-428، 449-453، 458-460.</ref> از این رو، برخی از صحابه، لمس حجرالاسود را تنها به عنوان پیروی از رفتار پیامبر9 مفید می‌دانستند.<ref>مسند احمد، ج2، ص3.</ref>
بر خلاف این دیدگاه، به باور وهابیان، تبرک نوعی عبادت است؛ اما عبادت امری توقیفی است. پس تبرک جستن تنها در مواردی مانند نام خدا، قرآن، پیامبر در زمان زندگانی ایشان، و آثار مربوط به هنگام حیات پیامبر که دلیلی بر جواز آن‌ها در قرآن یا سنت پیامبر و صحابه یافت می‌شود، جایز است<ref>التبرک، جدیع، ص329، 343، 401.</ref> و در موارد دیگر که نصی بر جواز آن در قرآن و سنت در دست نیست و پیشینه‌ای میان سلف صالح وجود ندارد، تبرک غیر مشروع<ref>العبودیه، ص72؛ التبرک، جدیع، ص329-332.</ref> و بدعت<ref>اقتضاء الصراط المستقیم، ج2، ص193؛ التبرک، جدیع، ص426-427؛ تسهیل العقیدة الاسلامیه، ص336-337.</ref> است و هر بدعتی نیز ضلالت و گمراهی به شمار می‌رود.<ref>صحیح مسلم، ج3، ص11.</ref> از این رو، استلام دو رکن پیرامون حجرالاسود، دیوارهای کعبه، مقام ابراهیم، صخره بیت المقدس، و قبرهای پیامبران و صالحان بدعت* و نادرست است.<ref>زیارة القبور، ج1، ص31؛ مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج27، ص79؛ نک: التبرک، جدیع، ص426-428، 449-453، 458-460.</ref> از این رو، برخی از صحابه، لمس حجرالاسود را تنها به عنوان پیروی از رفتار پیامبر9 مفید می‌دانستند.<ref>مسند احمد، ج2، ص3.</ref>
این دیدگاه از چند جهت مردود است:
این دیدگاه از چند جهت مردود است:
یکم. عبادت کاری است که به نیت پرستش خداوند انجام پذیرد؛ اما کسی که در صدد تبرک‌جویی از آثار بزرگان دین برمی‌آید، هرگز این افراد را دارای مقام الوهیت نمی‌داند و در تبرک‌جویی هرگز قصد عبادت ندارد. بنا بر این، کار او مصداق عبادت نیست<ref>تهذیب الاصول، ج1، ص147.</ref> تا با توحید در الوهیت و عبودیت منافات داشته باشد یا غلوآمیز قلمداد گردد. شاهد این سخن، نهی نکردن پیامبر از مواردی است که در محضر ایشان به دست صحابه انجام می‌گرفته،<ref>التبرک، جدیع، ص244.</ref> حال آن‌که ایشان از برخی الفاظ غلوآمیز منع می‌نمودند.<ref>التوحید، ص106-108.</ref>
یکم. عبادت کاری است که به نیت پرستش خداوند انجام پذیرد؛ اما کسی که در صدد تبرک‌جویی از آثار بزرگان دین برمی‌آید، هرگز این افراد را دارای مقام الوهیت نمی‌داند و در تبرک‌جویی هرگز قصد عبادت ندارد. بنا بر این، کار او مصداق عبادت نیست<ref>تهذیب الاصول، ج1، ص147.</ref> تا با توحید در الوهیت و عبودیت منافات داشته باشد یا غلوآمیز قلمداد گردد. شاهد این سخن، نهی نکردن پیامبر از مواردی است که در محضر ایشان به دست صحابه انجام می‌گرفته،<ref>التبرک، جدیع، ص244.</ref> حال آن‌که ایشان از برخی الفاظ غلوآمیز منع می‌نمودند.<ref>التوحید، ص106-108.</ref>
دوم. با وجود ادله و شواهد گوناگون بر جواز این کار، نمی‌توان آن را بدعت‌آمیز شمرد. از این گذشته، هر‌گونه بدعتی ناپسند و حرام نیست؛ بلکه بدعت ناپسند و حرام، امری جدید است که در دین درونی شود و دلیلی بر مشروعیت آن نباشد و با سنت سازگار نگردد.<ref>جامع العلوم و الحکم، ج2، ص127.</ref> تبرک را که دارای ادله و شواهد گوناگون از سنت و سیره مسلمانان است، نمی‌توان بدعت ناپسند دانست؛ بلکه بر پایه نظر شافعی، بدعتی پسندیده است.<ref>جامع العلوم و الحکم، ج2، ص131.</ref> در مواردی هم که نصی بر جواز در میان نیست، بر خلاف نظر وهابیان، اصل عملی مورد استناد، اصل اباحه است که بر پایه آن، هر کاری که دلیلی استوار بر عدم جواز و حرمتش در دست نباشد، مجاز و مباح است.<ref>کشف الارتیاب، ص82.</ref>
دوم. با وجود ادله و شواهد گوناگون بر جواز این کار، نمی‌توان آن را بدعت‌آمیز شمرد. از این گذشته، هر‌گونه بدعتی ناپسند و حرام نیست؛ بلکه بدعت ناپسند و حرام، امری جدید است که در دین درونی شود و دلیلی بر مشروعیت آن نباشد و با سنت سازگار نگردد.<ref>جامع العلوم و الحکم، ج2، ص127.</ref> تبرک را که دارای ادله و شواهد گوناگون از سنت و سیره مسلمانان است، نمی‌توان بدعت ناپسند دانست؛ بلکه بر پایه نظر شافعی، بدعتی پسندیده است.<ref>جامع العلوم و الحکم، ج2، ص131.</ref> در مواردی هم که نصی بر جواز در میان نیست، بر خلاف نظر وهابیان، اصل عملی مورد استناد، اصل اباحه است که بر پایه آن، هر کاری که دلیلی استوار بر عدم جواز و حرمتش در دست نباشد، مجاز و مباح است.<ref>کشف الارتیاب، ص82.</ref>
از دیدگاه فقیهان شیعی، طلب برکت از چیزهایی که در شرع از قداست، عظمت و طهارت برخوردارند، جایز و بلکه راجح و مستحب است.<ref>فرهنگ فقه، ج2، ص335.</ref> از دیدگاه ایشان، تبرک جستن به نام امامان: با نوشتن بر کفن و جریدتین (دو تکه چوب تازه)<ref>جواهر الکلام، ج4، ص225-241.</ref> و نیز به واسطه نام‌گذاری فرزندان به نام ایشان،<ref>جواهر الکلام، ج31، ص254.</ref> قرار دادن تربت در قبر به قصد تبرک،<ref>مختلف الشیعه، ج2، ص312؛ جواهر الکلام، ج4، ص304.</ref> تبرک به قرآن با نوشتن آن بر کفن<ref>جواهر الکلام، ج31، ص254؛ مستمسک العروه، ج4، ص182.</ref> و مس کلمات و حروف آن<ref>مصباح الهدی، ج3، ص170.</ref> مستحب است.
از دیدگاه فقیهان شیعی، طلب برکت از چیزهایی که در شرع از قداست، عظمت و طهارت برخوردارند، جایز و بلکه راجح و مستحب است.<ref>فرهنگ فقه، ج2، ص335.</ref> از دیدگاه ایشان، تبرک جستن به نام امامان: با نوشتن بر کفن و جریدتین (دو تکه چوب تازه)<ref>جواهر الکلام، ج4، ص225-241.</ref> و نیز به واسطه نام‌گذاری فرزندان به نام ایشان،<ref>جواهر الکلام، ج31، ص254.</ref> قرار دادن تربت در قبر به قصد تبرک،<ref>مختلف الشیعه، ج2، ص312؛ جواهر الکلام، ج4، ص304.</ref> تبرک به قرآن با نوشتن آن بر کفن<ref>جواهر الکلام، ج31، ص254؛ مستمسک العروه، ج4، ص182.</ref> و مس کلمات و حروف آن<ref>مصباح الهدی، ج3، ص170.</ref> مستحب است.
علما و فقیهان اهل سنت، میان جواز و استحباب و کراهت تبرک به قبر رسول خدا9 اختلاف نظر دارند.<ref>نک: الغدیر، ج5، ص146-155.</ref> حکم به کراهت نیز شاید به علت ترس از منافات آن رفتار با ادب‌ورزی در حق پیامبر باشد.<ref>کشف الارتیاب، ص344-345؛ الغدیر، ج5، ص146.</ref> احمد بن حنبل تبرک به منبر و قبر پیامبر9 و بوسیدن آن را مجاز می‌داند.<ref>العلل، ج2، ص492.</ref> شهاب الدین خفاجی حنفی نیز به کراهت مس و بوسیدن و چسباندن سینه به قبر پیامبر9 باور دارد.<ref>الغدیر، ج5، ص153.</ref> برخی از فقیهان شافعی همانند رملی شافعی، لمس قبر نبی، ولیّ خدا یا عالم و نیز سردرهای ورودی قبر اولیا و بوسیدن آن را به قصد تبرک مجاز می‌داند.<ref>نک: الغدیر، ج5، ص222.</ref> محب الدین طبری شافعی نیز مس قبر و بوسیدن آن را جایز و موافق با سیره دانشوران و صالحان می‌شمرد.<ref>نک: الغدیر، ج5، ص223.</ref> زرقانی مالکی نیز باور دارد که بوسیدن قبر پیامبر9 به قصد تبرک ایرادی ندارد.<ref>شرح الزرقانی علی المواهب، ج12، ص215.</ref> حکم به جواز تبرک، مستند به قرآن، سنت پیامبر9 و سیره پیوسته اهل شریعت است. در مواردی که جواز و صحت برکت‌جویی مشکوک باشد، اصل اباحه پشتوانه حکم به جواز است.
علما و فقیهان اهل سنت، میان جواز و استحباب و کراهت تبرک به قبر رسول خدا9 اختلاف نظر دارند.<ref>نک: الغدیر، ج5، ص146-155.</ref> حکم به کراهت نیز شاید به علت ترس از منافات آن رفتار با ادب‌ورزی در حق پیامبر باشد.<ref>کشف الارتیاب، ص344-345؛ الغدیر، ج5، ص146.</ref> احمد بن حنبل تبرک به منبر و قبر پیامبر9 و بوسیدن آن را مجاز می‌داند.<ref>العلل، ج2، ص492.</ref> شهاب الدین خفاجی حنفی نیز به کراهت مس و بوسیدن و چسباندن سینه به قبر پیامبر9 باور دارد.<ref>الغدیر، ج5، ص153.</ref> برخی از فقیهان شافعی همانند رملی شافعی، لمس قبر نبی، ولیّ خدا یا عالم و نیز سردرهای ورودی قبر اولیا و بوسیدن آن را به قصد تبرک مجاز می‌داند.<ref>نک: الغدیر، ج5، ص222.</ref> محب الدین طبری شافعی نیز مس قبر و بوسیدن آن را جایز و موافق با سیره دانشوران و صالحان می‌شمرد.<ref>نک: الغدیر، ج5، ص223.</ref> زرقانی مالکی نیز باور دارد که بوسیدن قبر پیامبر9 به قصد تبرک ایرادی ندارد.<ref>شرح الزرقانی علی المواهب، ج12، ص215.</ref> حکم به جواز تبرک، مستند به قرآن، سنت پیامبر9 و سیره پیوسته اهل شریعت است. در مواردی که جواز و صحت برکت‌جویی مشکوک باشد، اصل اباحه پشتوانه حکم به جواز است.
ƒتبرک در قرآن کریم: قرآن کریم در چند آیه به موضوع تبرک پرداخته است. تبرک یعقوب7 به پیراهن یوسف7 یکی از این موارد است. هنگامی که یوسف به برادرانش گفت که پیراهنش را بر چشمان پدرشان بیفکنند: (اذْهَبُواْ بِقَمِیصیِ هَذَا فَاَلْقُوهُ عَلیَ‏ وَجْهِ اَبیِ یَاْتِ بَصِیرًا) (یوسف/12، 93) رحمت حق از مجرای پیراهن یوسف بر حضرت یعقوب جاری شد و یعقوب با برکت جستن از آن لباس،<ref>توحید در قرآن، ص534.</ref> بینایی خود را بازیافت.<ref>البحر المحیط، ج6، ص324؛ تبیین القرآن، ج2، ص57.</ref>
 
تبرک در قرآن کریم: قرآن کریم در چند آیه به موضوع تبرک پرداخته است. تبرک یعقوب7 به پیراهن یوسف7 یکی از این موارد است. هنگامی که یوسف به برادرانش گفت که پیراهنش را بر چشمان پدرشان بیفکنند: (اذْهَبُواْ بِقَمِیصیِ هَذَا فَاَلْقُوهُ عَلیَ‏ وَجْهِ اَبیِ یَاْتِ بَصِیرًا) (یوسف/12، 93) رحمت حق از مجرای پیراهن یوسف بر حضرت یعقوب جاری شد و یعقوب با برکت جستن از آن لباس،<ref>توحید در قرآن، ص534.</ref> بینایی خود را بازیافت.<ref>البحر المحیط، ج6، ص324؛ تبیین القرآن، ج2، ص57.</ref>
نمونه دیگر، تبرک بنی‌اسرائیل به تابوت موسی بوده است. این تابوت، صندوقی بود که در آن، امور متعلق به خاندان موسی و‌هارون و الواح مقدس نازل شده بر موسی7 قرار داشت و موسی بن عمران7 آن را به یوشع بن نون سپرده بود.<ref>نمونه، ج2، ص240.</ref> بنی‌اسرائیل این صندوق را که مایه آرامش آنان بوده است، بسیار مقدس می‌دانستند و در نبرد با بت‌پرستان آن را با خود حمل می‌نمودند:<ref>مجمع البیان، ج2، ص614-615؛ الدر المنثور، ج1، ص314-315.</ref> (... التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسیَ‏ وَ ءَالُ هَرُونَ تحَمِلُهُ الْمَلَائکَةُ) (بقره/2، 248) و به آن تبرک می‌جستند.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص81-82.</ref> این عمل ممکن است افزون بر تبرک، به قصد احترام و تعظیم نیز باشد؛ اما این قصد منافاتی با تبرک ندارد. پیدا است که حمل این تابوت به ویژه هنگام جنگ، جز به جهت تبرک و استمداد از آن وجهی نداشته است.<ref>نک: فی ظلال التوحید، ص294.</ref>
نمونه دیگر، تبرک بنی‌اسرائیل به تابوت موسی بوده است. این تابوت، صندوقی بود که در آن، امور متعلق به خاندان موسی و‌هارون و الواح مقدس نازل شده بر موسی7 قرار داشت و موسی بن عمران7 آن را به یوشع بن نون سپرده بود.<ref>نمونه، ج2، ص240.</ref> بنی‌اسرائیل این صندوق را که مایه آرامش آنان بوده است، بسیار مقدس می‌دانستند و در نبرد با بت‌پرستان آن را با خود حمل می‌نمودند:<ref>مجمع البیان، ج2، ص614-615؛ الدر المنثور، ج1، ص314-315.</ref> (... التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسیَ‏ وَ ءَالُ هَرُونَ تحَمِلُهُ الْمَلَائکَةُ) (بقره/2، 248) و به آن تبرک می‌جستند.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص81-82.</ref> این عمل ممکن است افزون بر تبرک، به قصد احترام و تعظیم نیز باشد؛ اما این قصد منافاتی با تبرک ندارد. پیدا است که حمل این تابوت به ویژه هنگام جنگ، جز به جهت تبرک و استمداد از آن وجهی نداشته است.<ref>نک: فی ظلال التوحید، ص294.</ref>
مقام ابراهیم7 نیز که اثر گام‌های حضرت ابراهیم بر آن قرار دارد، به همین سبب محل نماز خواندن مردم گشته است: (وَ اِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ اَمْنًا وَ اتخَّذُواْ مِن مَّقَامِ اِبْرَاهِمَ مُصَلیً...) (بقره/2، 125)<ref>مجمع البیان، ج1، ص383؛ آلاء الرحمن، ج1، ص125.</ref> به جهت تماس آن سنگ با پای حضرت ابراهیم7 مردم به آن تبرک می‌جویند.<ref>کشف الارتیاب، ص341-343.</ref> از این روی، می‌توان گفت که تبرک به محل نشستن و نماز پیامبر اسلام نیز مجاز است. در روایتی، میان حجرالاسود و مقام ابراهیم مدفن شماری فراوان از پیامبران خوانده شده که به همین جهت، مبارک است.<ref>احسن الحدیث، ج1، ص243.</ref>
مقام ابراهیم7 نیز که اثر گام‌های حضرت ابراهیم بر آن قرار دارد، به همین سبب محل نماز خواندن مردم گشته است: (وَ اِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ اَمْنًا وَ اتخَّذُواْ مِن مَّقَامِ اِبْرَاهِمَ مُصَلیً...) (بقره/2، 125)<ref>مجمع البیان، ج1، ص383؛ آلاء الرحمن، ج1، ص125.</ref> به جهت تماس آن سنگ با پای حضرت ابراهیم7 مردم به آن تبرک می‌جویند.<ref>کشف الارتیاب، ص341-343.</ref> از این روی، می‌توان گفت که تبرک به محل نشستن و نماز پیامبر اسلام نیز مجاز است. در روایتی، میان حجرالاسود و مقام ابراهیم مدفن شماری فراوان از پیامبران خوانده شده که به همین جهت، مبارک است.<ref>احسن الحدیث، ج1، ص243.</ref>