غزوه تبوک: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
ابوخیثمه، خود، در گزارشی از پشیمانی خود آن گاه که با اجازه پیامبر(ص) در مدینه ماند، سخن رانده است. در این گزارش آمده که وی از اینکه پیامبر دچار دشواری گشته و او در کنار همسرانش و زیر سایبان درختان باغش به استراحت مشغول است، پشیمان شد و به سرعت خود را آماده سفر برای نبرد کرد و در حالی که 10 روز از حرکت سپاه از مدینه گذشته بود، از شهر بیرون رفت و هنگامی که [[رسول خدا]] در تبوک به سر میبرد، به سپاه مسلمانان ملحق شد.<ref>المغازی، ج3، ص998-999؛ السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص947.</ref> | ابوخیثمه، خود، در گزارشی از پشیمانی خود آن گاه که با اجازه پیامبر(ص) در مدینه ماند، سخن رانده است. در این گزارش آمده که وی از اینکه پیامبر دچار دشواری گشته و او در کنار همسرانش و زیر سایبان درختان باغش به استراحت مشغول است، پشیمان شد و به سرعت خود را آماده سفر برای نبرد کرد و در حالی که 10 روز از حرکت سپاه از مدینه گذشته بود، از شهر بیرون رفت و هنگامی که [[رسول خدا]] در تبوک به سر میبرد، به سپاه مسلمانان ملحق شد.<ref>المغازی، ج3، ص998-999؛ السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص947.</ref> | ||
==دستور تجهیز فقراء برای جنگ== | ==دستور تجهیز فقراء برای جنگ== | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۰۵: | ||
==حرکت سپاه و رویدادهای میان راه== | ==حرکت سپاه و رویدادهای میان راه== | ||
پس از تعیین [[ثنیة الوداع]] به عنوان اردوگاه و استقرار سپاه در این منطقه، <ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص946؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> پیامبر(ص) در سخنانی شهادت را بهترینگونه مرگ و حمایت خداوند را برترین پشتیبانی خواند و از خداوند برای خود و امتش آمرزش خواست.<ref>الاختصاص، ص342؛ تاریخ دمشق، ج51، ص240؛ البدایة و النهایه، ج5، ص17.</ref> سپاه مسلمانان در روز دوشنبه<ref>المحبر، ص116.</ref> یا پنجشنبه<ref>المغازی النبویه، ص107؛ الطبقات، ج2، ص167؛ الکامل، ج3، ص324.</ref> از روزهای آغازین ماه رجب<ref>تاریخ خلیفه، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> به سوی تبوک رهسپار شد و بدین ترتیب، سومین لشکرکشی پیامبر(ص) برای رویارویی با رومیان پس | پس از تعیین [[ثنیة الوداع]] به عنوان اردوگاه و استقرار سپاه در این منطقه، <ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص946؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> پیامبر(ص) در سخنانی شهادت را بهترینگونه مرگ و حمایت خداوند را برترین پشتیبانی خواند و از خداوند برای خود و امتش آمرزش خواست.<ref>الاختصاص، ص342؛ تاریخ دمشق، ج51، ص240؛ البدایة و النهایه، ج5، ص17.</ref> سپاه مسلمانان در روز دوشنبه<ref>المحبر، ص116.</ref> یا پنجشنبه<ref>المغازی النبویه، ص107؛ الطبقات، ج2، ص167؛ الکامل، ج3، ص324.</ref> از روزهای آغازین ماه رجب<ref>تاریخ خلیفه، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> به سوی تبوک رهسپار شد و بدین ترتیب، سومین لشکرکشی پیامبر(ص) برای رویارویی با رومیان پس از اعزام به [[دومة الجندل]] (5ق.) و نبرد موته (8ق.) آغاز گشت. | ||
سپاه مسلمانان را از30 هزار تا 70 هزار تن دانستهاند.<ref>التنبیه و الاشراف، ص235؛ المغازی، ج3، ص996.</ref> پیامبر فرماندهان قسمتهای گوناگون سپاه را تعیین کرد و مسؤولیت پرچمها و لواهای سپاه را به چندین تن سپرد. [[طلحة بن عبیدالله تیمی]] فرمانده جناح راست و [[عبدالرحمن بن عوف]] فرمانده جناح چپ سپاه شدند. | |||
پرچم مهاجران به [[زبیر بن عوام]]<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ اعلام الوری، ج1، ص243-244.</ref>؛ پرچم خزرج به [[ابودجانه]] و لوای آنان به [[حباب بن منذر]]؛ و پرچم اوس به [[اسید بن حضیر]] واگذار شد.<ref>المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.</ref> هر یک از تیرههای گوناگون نیز لوا و پرچمی داشت که به دست افرادی از همان گروه سپرده شد. | |||
[[زید بن مالک]] لوای مالک بن نجّار، [[ابوزید]] پرچم بنیعمرو بن عوف، [[عمارة بن حزم]] پرچم بنینجار، و [[معاذ بن جبل]] پرچم بنیسلمه را در دست داشتند.<ref>المغازی، ج3، ص996؛ اسد الغابه، ج2، ص222.</ref> برخی منابع زبیر را صاحب پرچم اصلی سپاه؛ و [[ابوبکر]] را دارنده لوا<ref>المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.</ref> و یا پرچم اصلی<ref>المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج30، ص15؛ اسد الغابه، ج3، ص212.</ref> دانستهاند. | |||
==سختیهای مسیر تبوک== | |||
معجزات پیامبر(ص) و تامین غذای سپاه نیز گزارشهایی فراوان را به خود اختصاص داده است. در گزارشی آمده که ایشان با دست کشیدن بر مانده آذوقه سپاه که بیش از چند خرما نبود، از یاران خود خواست تا با نام خدا از آن بخورند. سپس همه خوردند و سیر شدند.<ref>المغازی، ج3، ص1036؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص28؛ اعلام الوری، ج1، ص81.</ref> نیز گفتهاند آن گاه که مسلمانان برای رفع گرسنگی خود از پیامبر(ص) برای نحر شتران اجازه خواستند، با دعای | پیمودن مسافت طولانی در گرمای سخت تابستان در حالی که سپاه از کمبود آب و غذا در رنج بود، سفر را بر سپاهیان سخت دشوار کرده بود. توشه برخی تنها خرمای خشکیده و جو کرمزده بود. گاه تنها یک دانه خرما غذای دو مسلمان در یک روز بود. در این حال، هر چند تن از یک چارپا استفاده میکردند و ناچار بودند بسیاری از مسافت را پیاده بپیمایند. | ||
شدت تشنگی گاه به حدی میرسید که هماناندک شتران نیز نحر میشدند تا مسلمانانِ تشنه با رطوبت اَمعا و احشای آنها خود را از مرگ برهانند.<ref>معانی القرآن، ج3، ص263؛ جامع البیان، ج11، ص75؛ البدایة و النهایه، ج5، ص13.</ref> گزارشهای پرشمار در باره گلایه مسلمانان از تشنگی و گرسنگی به پیامبر(ص) و نیز گزارش معجزات گوناگون پیامبر(ص) برای فراهم کردن آب و غذا، گواه سختیهایی است که سپاه با آن دست به گریبان بود. | |||
از این رو، بسیاری منابع از این سپاه با عنوان «جیش العُسْره» یاد کرده<ref>انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الطبقات، ج3، ص17؛ المحبر، ص116.</ref> و مقصود از «ساعة العسره» در آیه 117 سوره توبه را دشواریهای مسیر حرکت سپاه تبوک دانستهاند.<ref>جامع البیان، ج11، ص75؛ التبیان، ج5، ص314؛ تفسیر ابنکثیر، ج2، ص411.</ref> در این آیه، خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر(ص) و مهاجران و انصاری دانسته که هنگام سختی و مشقت از او پیروی کردند، از آن پس که نزدیک بود دلهای شماری از آنها از حق منحرف شود و از میدان نبرد باز گردند. این آیه به خوبی نشان میدهد که آن دشواریها طاقت شماری از سپاهیان را ربوده و تردید و پشیمانی را بر آنان تحمیل کرده بود. | |||
با ورود سپاه به سرزمین حِجْر که سکونتگاه قوم عذاب شده «[[ثمود]]» بود، <ref>المختصر، ج1، ص11.</ref> [[پیامبر(ص)]] مسلمانان را از هرگونه بهرهگیری از آب و غذا و علوفه این سرزمین نفرین شده بر حذر داشت<ref>المغازی، ج3، ص1007؛ اسد الغابه، ج5، ص176؛ السیرة النبویه، ابنکثیر، ج4، ص21.</ref> و حتی آنان را از وضو گرفتن نهی کرد.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص948؛ تاریخ طبری، ج2، ص369؛ المصنف، ج1، ص415.</ref> | |||
بر پایه روایت [[جابر بن عبدالله انصاری]]، ایشان یاران خود را به عبرت گرفتن از سرگذشت آن قوم فراخواند و محل معجزه [[حضرت صالح]] و بیرون آمدن ناقه پیامبر را به آنان نشان داد و آن گاه با پیراهن خود سر مبارکش را پوشاند و شتابان از این سرزمین بیرون شد.<ref>مجمع البیان، ج4، ص297.</ref> از این رو، با عبور از حجر، ذخیره آب و غذای مسلمانان تمام شد و آنان سخت دچار تشنگی و دشواری شدند و از پیامبر(ص) گله کردند.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص949.</ref> اما در پی نماز رسول خدا<ref>لباب النقول، ص187.</ref> و طلب باران از خداوند، مسلمانان از تشنگی رهایی یافتند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص370.</ref> | |||
==معجزات پیامبر در تبوک== | |||
معجزات پیامبر(ص) و تامین غذای سپاه نیز گزارشهایی فراوان را به خود اختصاص داده است. در گزارشی آمده که ایشان با دست کشیدن بر مانده آذوقه سپاه که بیش از چند خرما نبود، از یاران خود خواست تا با نام خدا از آن بخورند. سپس همه خوردند و سیر شدند.<ref>المغازی، ج3، ص1036؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص28؛ اعلام الوری، ج1، ص81.</ref> نیز گفتهاند آن گاه که مسلمانان برای رفع گرسنگی خود از پیامبر(ص) برای نحر شتران اجازه خواستند، با دعای ایشان، اندک غذای مانده چنان برکت و فزونی یافت که همه با آن سیر شدند.<ref>السیرة النبویه، ابنکثیر، ج4، ص17؛ دلائل النبوه، ج1، ص296؛ المناقب، ج1، ص89.</ref> فراوانی اینگونه گزارشها در باره قحطی آب و غذا و معجزات پیامبر(ص)، بیانگر دشواریهای بزرگ در راه حرکت این سپاه است. | |||
سرانجام پیامبر(ص) در روز سهشنبه<ref>اعلام الوری، ج1، ص244؛ المناقب، ج1، ص183.</ref> از ماه شعبان<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68.</ref> سال نهم ق. پس از حدود یک ماه طی مسیر وارد تبوک شد. روشن نیست که چرا پیامبر(ص) مسافت 12روزه<ref>التنبیه و الاشراف، ص235؛ معجم البلدان، ج2، ص15.</ref> مدینه به تبوک را در این مدت پیموده است. ضعف تدارکات سپاه و کمبود مَرکب و لزوم پیمودن راه در هوای خنکتر با توجه به گرمای شدید هوا، میتواند از عوامل طولانی شدن این سفر باشد. | سرانجام پیامبر(ص) در روز سهشنبه<ref>اعلام الوری، ج1، ص244؛ المناقب، ج1، ص183.</ref> از ماه شعبان<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68.</ref> سال نهم ق. پس از حدود یک ماه طی مسیر وارد تبوک شد. روشن نیست که چرا پیامبر(ص) مسافت 12روزه<ref>التنبیه و الاشراف، ص235؛ معجم البلدان، ج2، ص15.</ref> مدینه به تبوک را در این مدت پیموده است. ضعف تدارکات سپاه و کمبود مَرکب و لزوم پیمودن راه در هوای خنکتر با توجه به گرمای شدید هوا، میتواند از عوامل طولانی شدن این سفر باشد. | ||
==مساجد مسیر تبوک== | |||
[[ابنهشام]] از 17 مسجد برای پیامبر(ص) در طول مسیر مدینه به تبوک یاد کرده که به اسامی توقفگاههای سپاه، نامگذاری شدهاند و بعدها مسلمانان برای تبرک جستن، در آن مکانها مسجدی بنا نهادند. این مساجد عبارت بودند از: [[ثنیه مدران|ثَنِیَّه مَدِران]]، [[ذات الزراب|ذات الزِراب]]، [[اخضر|اَخْضر]]، [[ذات الخطمی|ذات الخِطْمی]]، [[علاء]]/ اَلاء، [[طرف البتراء|طرف البَتْراء]]، [[شق التارا|شَقّ تارا]]، [[ذی الحیفه|ذی الجِیفه]]، [[صدر حوضی|صَدْر حوضی]]، [[حجر]]، [[صعید|صَعِید]]، [[وادی القری|وادی القُری]]، [[رقعه|رَقْعه]]، [[ذی مروه|ذی مَرْوه]]، [[فیفاء|فَیفْاء]]، [[ذی خشب|ذی خُشُب]]، تبوک.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص957.</ref> [[ابنحبّان]] و [[یاقوت]] به برخی از این مساجد اشاره کردهاند.<ref>الثقات، ج2، ص99؛ معجم البلدان، ج1، ص123؛ ج2، ص85، 201؛ ج3، ص408.</ref> [[سمهودی]] تعداد مساجد میان راه را تا 20 مسجد دانسته است.<ref>وفاء الوفاء، ج3، ص179-180.</ref> رفعت پاشا (م. 1353ق.) نیز از وجود این مساجد در زمانه خود سخن گفته است.<ref>موسوعة مرآة الحرمین، ج4، ص824.</ref> | |||
==کارهای پیامبر در تبوک== | ==کارهای پیامبر در تبوک== | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۴۹: | ||
سپاهیان مسلمان با ورود به تبوک، سپاهی از رومیان را ندیدند. برخی پراکنده شدن نیروهای دشمن<ref>معجم البلدان، ج2، ص15.</ref> یا دروغ بودن اطلاعات بازرگانان نبطی را علت این امر میدانند.<ref>سبل الهدی، ج5، ص433.</ref> مدت حضور پیامبر(ص) در تبوک را بیش از 10 روز<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص953؛ التنبیه و الاشراف، ص235؛ فتح الباری، ج8، ص86.</ref> و تا 20 روز<ref>المغازی، ج3، ص1015؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> و حتی بیش از آن<ref>المحبر، ص116.</ref> دانستهاند. | سپاهیان مسلمان با ورود به تبوک، سپاهی از رومیان را ندیدند. برخی پراکنده شدن نیروهای دشمن<ref>معجم البلدان، ج2، ص15.</ref> یا دروغ بودن اطلاعات بازرگانان نبطی را علت این امر میدانند.<ref>سبل الهدی، ج5، ص433.</ref> مدت حضور پیامبر(ص) در تبوک را بیش از 10 روز<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص953؛ التنبیه و الاشراف، ص235؛ فتح الباری، ج8، ص86.</ref> و تا 20 روز<ref>المغازی، ج3، ص1015؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> و حتی بیش از آن<ref>المحبر، ص116.</ref> دانستهاند. | ||
در این مدت، برخی از مسیحیان ساکن در منطقه مرزی شام همچون یُحَنَّـِة بن | در این مدت، برخی از مسیحیان ساکن در منطقه مرزی [[شام]] همچون [[یحنة بن رؤبه|یُحَنَّـِة بن رُؤْبه]]، حاکم یا اسقف<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ التنبیه و الاشراف، ص236.</ref> شهر اَیْلَه در ساحل دریای سرخ، <ref>معجم البلدان، ج1، ص292؛ تاریخ ابنخلدون، ج2، ق1، ص247.</ref> در دیدار با پیامبر(ص) با قبول پرداخت جزیه سالانه به مقدار 300 دینار، با ایشان پیمان بستند. او در برابر، از پیامبر خواست تا امنیت کشتیها و کاروانهای تجاری او را تامین کند.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص952؛ فتوح البلدان، ج1، ص71.</ref> | ||
از مصالحه مردم [[اذرح|اَذْرُح]]، از شهرهای شام، <ref>معجم البلدان، ج1، ص129.</ref> به مقدار 100 دینار، <ref>المغازی، ج3، ص1032؛ فتوح البلدان، ج1، ص71؛ البدایة و النهایه، ج5، ص21.</ref> ساکنان جَرْباء به فاصله سه روز تا اذرح<ref>معجم البلدان ج1، ص129.</ref> و مردم شهر مَقنا نیز در منابع یاد شده است. پیامبر(ص) در نامه به مردم مقنا به آنان اختیار بخشید تا حاکمی از میان خود یا خاندان پیامبر برگزینند.<ref>فتوح البلدان، ج1، ص72.</ref> | |||
برخی از نامه رسول خدا به هراکلیوس، امپراتور روم، گزارش دادهاند.<ref>مسند احمد، ج4، ص74؛ السیرة النبویه، ابنکثیر، ج4، ص27.</ref> بسیاری از منابع، این نامهنگاری را گزارش کردهاند؛ ولی به وقوع آن در غزوه تبوک اشارهای ندارند.<ref>الطبقات، ج4، ص251؛ الثقات، ج2، ص6؛ المعجم الکبیر، ج8، ص19-20.</ref> از این رو، گمان میرود که نامه پیامبر به هراکلیوس مربوط به زمانی دیگر باشد. | برخی از نامه رسول خدا به هراکلیوس، امپراتور روم، گزارش دادهاند.<ref>مسند احمد، ج4، ص74؛ السیرة النبویه، ابنکثیر، ج4، ص27.</ref> بسیاری از منابع، این نامهنگاری را گزارش کردهاند؛ ولی به وقوع آن در غزوه تبوک اشارهای ندارند.<ref>الطبقات، ج4، ص251؛ الثقات، ج2، ص6؛ المعجم الکبیر، ج8، ص19-20.</ref> از این رو، گمان میرود که نامه پیامبر به هراکلیوس مربوط به زمانی دیگر باشد. | ||
اعزام خالد بن ولید به | ===اعزام خالد بن ولید به دومةالجندل=== | ||
رسول خدا خالد را مامور ساخت تا اکیدر را اسیر سازد و او را از شیوه انجام این کار آگاه کرد. خالد طبق پیشگویی پیامبر(ص) اکیدر را در حال شکار گاوی وحشی اسیر کرد. در درگیری میان دو طرف، حسان برادر اکیدر کشته شد و لباس او که از ابریشم زرباف بود، به غنیمت خالد درآمد. خالد در برابر 2000 شتر، 800 برده، 400 زره، 400 نیزه و 500 شمشیر تعهد سپرد تا اکیدر و دیگر برادر او را به سلامت نزد پیامبر(ص) ببرد.<ref>الثقات، ج2، ص96-97؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203-204.</ref> بدین ترتیب، اکیدر همراه اسیران رهسپار مدینه شد.<ref>المغازی، ج3، ص1027؛ فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> عمرو بن امیه ضُمری از سوی خالد مامور شد تا زودتر به مدینه وارد شود و گزارش پیروزی سپاه را به پیامبر(ص) برساند.<ref>المغازی، ج3، ص1026؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203.</ref> | اعزام [[خالد بن ولید]] به [[دومة الجندل|دَومة الجَندل]] نزدیک شام که امروزه با نام جوف در مرز شمالی [[عربستان]] قرار دارد، <ref>خطط الشام، ج1، ص10؛ الرحلة الحجازیه، ص166.</ref> از دیگر کارهای پیامبر در آن مدت بود. پیامبر(ص) پس از آن که با مشورت اصحاب خود بر آن شد که تبوک را به مقصد مدینه ترک کند، خالد بن ولید را همراه 420 تن از جنگجویان به سوی تیرههای کِنانی ساکن در این سرزمین فرستاد. | ||
کنانیها در این منطقه زیر حکومت مردی مسیحی از کندیان [[یمن]] به نام اُکَیْدر بن عبدالملک زندگی میکردند.<ref>فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166؛ المغازی، ج3، ص1025.</ref> [[واقدی]] و [[ابنسعد]] هنگام اعزام خالد را رجب سال نهم ق. میدانند.<ref>المغازی، ج3، ص1025؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> با توجه به آن که پیامبر(ص) در ماه شعبان وارد تبوک شد و در رمضان به سوی مدینه بازگشت<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ الدرر، ص247.</ref> و اعزام خالد نیز هنگام بازگشت از تبوک بود، <ref>البدایة و النهایه، ج5، ص21.</ref> باید این اعزام را در رمضان همان سال دانست. | |||
رسول خدا خالد را مامور ساخت تا اکیدر را اسیر سازد و او را از شیوه انجام این کار آگاه کرد. خالد طبق پیشگویی پیامبر(ص) اکیدر را در حال شکار گاوی وحشی اسیر کرد. در درگیری میان دو طرف، حسان برادر اکیدر کشته شد و لباس او که از ابریشم زرباف بود، به غنیمت خالد درآمد. خالد در برابر 2000 شتر، 800 برده، 400 زره، 400 نیزه و 500 شمشیر تعهد سپرد تا اکیدر و دیگر برادر او را به سلامت نزد پیامبر(ص) ببرد.<ref>الثقات، ج2، ص96-97؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203-204.</ref> بدین ترتیب، اکیدر همراه اسیران رهسپار مدینه شد.<ref>المغازی، ج3، ص1027؛ فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> [[عمرو بن امیه ضمری|عمرو بن امیه ضُمری]] از سوی خالد مامور شد تا زودتر به مدینه وارد شود و گزارش پیروزی سپاه را به پیامبر(ص) برساند.<ref>المغازی، ج3، ص1026؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203.</ref> | |||
سپاه اسلام به فرمان پیامبر(ص) در رمضان سال نهم ق. از تبوک به سوی مدینه حرکت کرد.<ref>الدرر، ص247؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ اعلام الوری، ج1، ص244.</ref> گزارشهای فراوان از معجزات پیامبر(ص) در مسیر بازگشت همانند زمان حرکت به سوی تبوک، از مشکل کمبود آذوقه و آب در این مسیر حکایت دارد.<ref>الدرر، ص242؛ السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص954؛ تاریخ طبری، ج2، ص373.</ref> | سپاه اسلام به فرمان پیامبر(ص) در رمضان سال نهم ق. از تبوک به سوی مدینه حرکت کرد.<ref>الدرر، ص247؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ اعلام الوری، ج1، ص244.</ref> گزارشهای فراوان از معجزات پیامبر(ص) در مسیر بازگشت همانند زمان حرکت به سوی تبوک، از مشکل کمبود آذوقه و آب در این مسیر حکایت دارد.<ref>الدرر، ص242؛ السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص954؛ تاریخ طبری، ج2، ص373.</ref> | ||
==منافقان و | ==نقش منافقان در غزوه تبوک== | ||
حضور و نقشآفرینی [[منافقان]] در همه مراحل این نبرد با توجه به حساسیت و اهمیت غزوه تبوک، همواره مورد توجه مفسران و تاریخنگاران قرار گرفته است. اعزام سپاه در آن وضع دشوار، موقعیتی مناسب را برای فتنهانگیزی منافقانی که همواره در پی تفرقه و شکست مسلمانان بودند، فراهم آورد. از این رو، در میان انبوه گزارشهایی که به رویدادهای غزوه تبوک میپردازند، آن چه بیش از دیگر رویدادها توجه تاریخنگاران را به خود جلب کرده، واکنشهای منافقان در برابر پیامبر(ص) و مسلمانان بوده است. | |||
برخی از منافقان مانند [[جد بن قیس خزرجی|جُدّ بن قیس خزرجی]] به بهانه ضعف در برابر زنان رومی، از پیامبر اذن ماندن گرفتند. فرزند جدّ آن گاه که از بهانهتراشی و نافرمانی پدرش آگاه شد، وی را از نزول آیات قرآن در نکوهش او بیم داد.<ref>المغازی ج3، ص993؛ السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص944؛ الاستیعاب، ج1، ص266.</ref> جدّ در تلاشی دیگر، قبیلهاش را نیز از همراهی با پیامبر و سپاه اعزامی به تبوک، به بهانه گرمای هوا بر حذر داشت.<ref>المغازی ج3، ص993.</ref> روایات تفسیری از نزول آیات 49<ref>جامع البیان، ج10، ص191؛ التبیان، ج5، ص232؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص158.</ref> و 81-82 سوره توبه<ref>جامع البیان، ج10، ص256؛ التبیان، ج5، ص268؛ الدر المنثور، ج3، ص265.</ref> در شان جد بن قیس حکایت دارند. خداوند در این آیات، جد را در شمار منافقانی یاد میکند که به سبب نافرمانی، خود را در بلا و دوزخ افکندهاند. | |||
بهانهتراشی بیش از 80 تن از منافقان و رخصتگیری از پیامبر(ص) برای اقامت در مدینه<ref>المغازی، ج3، ص995؛ المصنف، ج5، ص399؛ الثقات، ج2، ص100.</ref>؛ همایش برخی از منافقان در منزل [[سویلم|سُویلم]] با هدف تلاش برای بازداشتن مسلمانان از شرکت در سپاه پیامبر(ص)<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص944؛ الدرر، ص238؛ البدایة و النهایه، ج5، ص7.</ref>؛ و نیز جدایی بسیاری از منافقان را که همراه [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَی]] از تیره بنیعوف خزرج از منزل جُرف در سه میلی مدینه به سوی شام از سپاه پیامبر جدا شدند و به مدینه بازگشتند، باید از دیگر کارهای تفرقهافکنانه منافقان مدینه دانست.<ref>المغازی، ج3، ص995؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.</ref> | |||
خداوند در آیات 45-50 سوره توبه نشانهها و ویژگیهای منافقان را بیان میکند و آنان را افرادی میشمرد که قلبهایشان با تردید درآمیخته است و به خدا و روز جزا اعتقادی ندارند. اینان اگر قصد همراهی پیامبر و مسلمانان را داشتند، میتوانستند مقدمات سفر خود را فراهم سازند. خداوند از همراهی آنان کراهت داشت و بدین سبب، این توفیق از آنان سلب شد و آنها همنشین کودکان و پیران و بیماران شدند. | |||
حضور اینان سبب [[فتنه]] و اضطراب و تردید در میان افراد کمروحیه سپاه میشد. این منافقان همان کسانی هستند که هر گاه به پیامبر و مسلمانان نیکی و موفقیتی میرسید، اندوهگین میگشتند و از رسیدن مصیبتها و مشکلات به مسلمانان خوشحال میشدند. در آیات 51-54 سوره توبه نیز [[خداوند]] از پیامبر میخواهد که به منافقان بگوید: هیچ رویدادی برای مسلمانان رخ نمیدهد، مگر آن چه خداوند برای آنان مقرر کند و خدا سرپرست آنان است. انفاق منافقان نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا به خدا و پیامبر باور حقیقی ندارند و نمازشان با کسالت و انفاقشان با ناخرسندی همراه است. | |||
===جانشینی امام علی در مدینه=== | |||
دوری فاصله تبوک از مدینه که مدت غیبت پیامبر و سپاه مسلمان را از مدینه به درازا میکشاند، فرصتی مناسب برای اجرای توطئههای منافقان و تهاجم کینهتوزان عرب بود.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص368؛ عیون الاثر، ج2، ص255.</ref> از این رو، پیامبر(ص) همانند همه جنگهایی که خود سپاه را همراهی میکرد، کسانی را برای حفظ امنیت و جان مسلمانان و اداره شهر در مدینه گذارد. این جا بود که نخستین بار از [[علی بن ابیطالب(ع)]] که همیشه در همه غزوهها دوشادوش پیامبر بود، برای جانشینی و کارگزاری خود بهره گرفت<ref>المحبر، ص125-126؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ التنبیه و الاشراف، ص235.</ref> و هیچ فرد دیگر را شایسته این کار ندانست.<ref>الارشاد، ج1، ص155.</ref> برخی علی(ع) را فقط جانشین ایشان در میان خویشاوندان و اهل بیت پیامبر(ص) دانستهاند<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص946؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ الطبقات، ج3، ص23.</ref> و از افرادی چون [[سباع بن عرفطه]]، <ref>تاریخ خلیفه، ص60؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ البدایة و النهایه، ج5، ص11.</ref> [[محمد بن مسلمه|محمد بن مَسلمه]]، <ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص946؛ المغازی، ج3، ص995.</ref> [[ابورهم|ابورُهم]] و [[ابنام مکتوم]]<ref>التنبیه و الاشراف، ص235.</ref> به عنوان عامل پیامبر(ص) در مدینه یاد کردهاند؛ اما سخن ایشان با علی(ع) جانشینی وی را بر همه مدینه تایید میکند. | |||
منافقان که از حضور علی(ع) در مدینه ناخرسند بودند و او را مانع دستیابی به اهداف خود در غیبت پیامبر(ص) میدانستند، با شایع کردن این ادعا که بازماندن علی(ع) از سپاه پیامبر(ص) نتیجه نارضایتی پیامبر از او است، کوشیدند تا فضای مدینه را بر ضد ایشان متشنج کنند. علی(ع) برای دفع این فتنه، خود را در اردوگاه ثنیة الوداع<ref>السنن الکبری، ج5، ص124؛ تاریخ دمشق، ج42، ص162؛ البدایة و النهایه، ج7، ص377.</ref> نزدیک مدینه و در مسیر شام<ref>وفاء الوفاء، ج4، ص44؛ سبل السلام، ج4، ص70؛ نیل الاوطار، ج8، ص239.</ref> یا توقفگاه جُرف به پیامبر رساند<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص946-947؛ الارشاد، ج1، ص155.</ref> و از علت ماندن خویش پرسوجو کرد. پیامبر(ص) در پاسخ، علی را برای خود همچون [[هارون]] برای [[موسی]] خواند<ref>المحبر، ص125-126؛ الطبقات، ج3، ص24؛ تاریخ طبری، ج2، ص368.</ref> و او را ولیّ همه مردان و زنان مؤمن یاد کرد.<ref>السنن الکبری، ج5، ص113؛ تاریخ دمشق، ج42، ص98-99.</ref> | |||
به گزارش از [[براء بن عازب]] و [[زید بن ارقم]]، پیامبر(ص) حرکت سپاه به سوی تبوک را به حضور خود یا علی(ع) در مدینه منوط کرد<ref>الطبقات، ج3، ص24؛ انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الارشاد، ج1، ص155؛ کشف الغمه، ج1، ص227.</ref> و هیچ فرد دیگر را شایسته این امر ندانست.<ref>الارشاد، ج1، ص155.</ref> | |||
===تمسخر پیامبر=== | |||
توطئههای منافقانِ حاضر در سپاه که با هدف سست کردن ایمان و انگیزه سپاهیان آمده بودند، در منابع تاریخی گزارش شده است. اینان از طریق به سخره گرفتن پیامبر(ص) در میان مسلمانان، امیدوار بودند که به اهداف خود برسند. منافقانی چون [[ودیعة بن ثابت]]، [[جلاس بن سوید|جُلاس بن سوید]]، [[ثعلبة بن حاطب]] و [[مخشی بن حمیر|مَخشی بن حُمیَّر]]<ref>المحبر، ص468-469؛ السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص951؛ المغازی، ج3، ص1003.</ref> که شکست مسلمانان را قطعی میدانستند، گاه با سخنان خود، امیدواری پیامبر و مسلمانان به شکست رومیان را ریشخند میکردند. | |||
البته خود نگران بودند که در پی این سخنان، آیاتی در شان آنان نازل شود و نفاقشان بر همگان آشکار گردد. مخشی بن حُمیَّر سوگند یاد کرد که آماده است 100 تازیانه بخورد؛ اما آیهای از قرآن برای این گفتهها نازل نشود. آن گاه که سخنان آنها به گوش پیامبر رسید، این سخنان را شوخی دانستند.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص952؛ تاریخ طبری، ج2، ص372.</ref> | |||
به گزارش قتاده، آیات 65-66 سوره توبه در شان این گروه از استهزاکنندگان نازل شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص221؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص197.</ref> در این آیات، خداوند سخنان منافقان را تمسخر خدا و رسولش و دلیل کفرشان دانسته است. | |||
===گمشدن ناقه پیامبر=== | |||
گم شدن شتر پیامبر(ص) در مسیر راه، بهانهای دیگر به دست منافقان داد. [[زید بن لصیت|زید بن لُصَیت]]، از یهودیان [[بنیقینقاع]] که به [[نفاق]] اظهار [[اسلام]] میکرد، آن گاه که از گم شدن شتر پیامبر(ص) آگاه شد، با این سخن که پیامبری که از آسمانها گزارش میدهد، از شتر خود آگاهی ندارد، به تمسخر پیامبر پرداخت. | |||
رسول خدا که با الهام خداوند از گفتار توهینآمیز زید آگاه شد، بدون نام بردن از وی، سخنانش را نزد اصحاب خود که [[عمارة بن حزم]] نیز در میان آنان بود، بازگفت. سپس از مکانی که شتر در آن جا مهار شده بود، خبر داد. آن گاه اصحاب توانستند شتر پیامبر(ص) را بیابند و نزد ایشان بیاورند. عماره آن گاه که نزد اطرافیان خود بازگشت، سخنان پیامبر(ص) و ماجرای پس از آن را گزارش داد و چون از آنان شنید که همه این گفتههای توهینآمیز را زید بر زبان رانده، او را از اقامتگاه خود دور ساخت.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص370-371؛ السیرة النبویه، ابنکثیر، ج4، ص16-17.</ref> | |||
===توطئه ترور پیامبر=== | |||
در میان این رویدادها، آن چه بیش از همه توجه تاریخنگاران و سیرهنویسان را جلب کرده، توطئه ترور پیامبر(ص) در گردنه کوهی است که مکان آن مشخص نیست. در این توطئه 12 تا 15 تن<ref>المغازی، ج3، ص1044؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24-25.</ref> از منافقان حاضر در سپاه مصمم شدند که شتر ایشان را در گردنه کوهی رم دهند، بدان امید که پیامبر از کوه به درّه پرتاب و کشته شود. اما در حالیکه خود را به شتر پیامبر نزدیک کرده بودند، ایشان از نقشه آنان آگاه شد و [[حذیفه]] را مامور دور ساختن آنها کرد و با تهدید افشای نام خود و پدران و قبایلشان، نقشه آنان را ناکام نهاد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ دلائل النبوه، ج5، ص256؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276.</ref> | |||
پیامبر در توقفگاه | در تعیین ماهیت این افراد اختلاف فراوان به چشم میخورد. [[ابنقتیبه]] از افرادی چون عبدالله بن ابیّ که در تبوک حضور نداشت و نیز از مُلیح تیمی که هیچ اطلاعی از او در منابع تاریخی و نسبشناسی به چشم نمیخورد، نام برده است.<ref>المعارف، ص343.</ref> برخی همه یا شماری از این منافقان را از [[قریش]]<ref>التبیان، ج5، ص261؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص504؛ العمده، ص342.</ref> و [[بنیامیه]] میدانند.<ref>الخصال، ص398.</ref> بعضی آنان را از [[انصار]] میشمرند.<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص277؛ تهذیب الکمال، ج5، ص505.</ref> این اختلاف را میتوان برآمده از رخدادهای سیاسی پس از پیامبر(ص) دانست که سبب شد نام برخی افراد از زمره منافقان عقبه حذف گردد و افرادی دیگر جایگزین آنان شوند. برخی بر آنند که جز پیامبر(ص) حذیفه و [[عمار]] نیز از نامهای این منافقان آگاه بودهاند؛ بدین سان که پیامبر آن دو را از نام آنها آگاه کرد<ref>المغازی، ج3، ص1044؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24.</ref> و یا خود آن دو با منافقان روبهرو شده بودند.<ref>اعلام الوری، ج1، ص245-246.</ref> برخی این توطئه را در [[عقبه]] به سال دهم ق. و در [[حجة الوداع]] دانستهاند.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص301.</ref> | ||
===مسجد ضرار=== | |||
پیامبر در توقفگاه «[[ذی اوان]]» در نزدیکی مدینه، از توطئه دیگر منافقان آگاهی یافت. این دسته از منافقان که پیش از حرکت پیامبر(ص) به سوی تبوک، مسجدی نزدیک [[مسجد قبا]] در جنوب مدینه بنا نهاده بودند، امید داشتند تا از آن برای دستیابی به اهداف خصمانه خود بهره گیرند. از این رو، از رسول خدا خواستند که پیش از خروج از مدینه، نخستین بار در آن نماز بگزارد. | |||
پیامبر(ص) این کار را به بازگشت از تبوک موکول کرد؛ ولی در بازگشت با وحی خداوند از هدف بانیان مسجد آگاه شد و [[مالک بن دخشم|مالک بن دُخشم]] از بنیسالم بن عوف و نیز [[معن بن عدی|مُعن بن عدی]] و برادرش عاصم از بنیعجلان را فرمان داد که از سپاه جدا شوند و خود را به آن مسجد رسانند و آن را ویران کنند و در آتش بسوزانند.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص956؛ السیرة النبویه، ابنکثیر، ج4، ص38-39.</ref> خداوند در آیات 107-110 [[سوره توبه]] از این مسجد با نام [[مسجد ضرار]] یاد کرده و به اهداف بانیان آن اشاره نموده است.<ref>جامع البیان، ج11، ص31-38؛ التبیان، ج5، ص297؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص253.</ref> | |||
==ورود به مدینه و برخورد با غایبان== | ==ورود به مدینه و برخورد با غایبان== | ||
سرانجام پیامبر(ص) در رمضان<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص964؛ المغازی، ج3، ص1056.</ref> یا آخر شوال<ref>المحبر، ص116.</ref> سال نهم ق. پس از سه یا چهار ماه وارد مدینه شد. ایشان نخست برای اقامه نماز به مسجد رفت. در همان حال، عذرآورندگان از تبوک به مسجد سرازیر شدند.<ref>الثقات، ج2، ص100؛ المعجم الکبیر، ج19، ص48 | سرانجام پیامبر(ص) در رمضان<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص964؛ المغازی، ج3، ص1056.</ref> یا آخر شوال<ref>المحبر، ص116.</ref> سال نهم ق. پس از سه یا چهار ماه وارد مدینه شد. ایشان نخست برای اقامه نماز به مسجد رفت. در همان حال، عذرآورندگان از تبوک به مسجد سرازیر شدند.<ref>الثقات، ج2، ص100؛ المعجم الکبیر، ج19، ص48.</ref> | ||
گروه دوم کسانی بودند که پس از اقرار به بهانهتراشی و کوتاهی در همراهی با پیامبر(ص)، در صدد توبه برآمدند. سه تن از این متخلفان با بستن خود به ستونهای مسجد و پرهیز از خوردن و آشامیدن، اظهار پشیمانی کردند. خداوند پس از هفت روز از خطای آنان درگذشت و توبه ایشان را پذیرفت.<ref>المصنف، ج5، ص405؛ اسد الغابه، ج5، ص285؛ الاصابه، ج1، ص299.</ref> بسیاری ابولبابة بن عبدالمنذر از بنیعمرو بن عوف اوس را از این سه تن دانستهاند؛ اما برخی سبب حضور ابولبابه در جمع این | آن چه اکنون بسیار اهمیت داشت، گونه برخورد پیامبر و مسلمانان با افرادی بود که به دلیلهای گوناگون از همراهی سپاه خودداری کرده بودند. این افراد را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: 1. عذرآورندگان. 2. معترفان به گناه (توابین). 3. دروغگویان و بهانهتراشان (منافقان). | ||
گروه اول که شمارشان فراوان بود، پس از بازگشت پیامبر به مدینه، عذرهای خود را بار دیگر برای پیامبر بیان کردند. ایشان با رحمت و بزرگواری عذرهای آنان را پذیرفت. در این میان، [[مهاجر بن ابیامیه]] که گمان میرود بیش از دیگران نگران پذیرفته نشدن عذرش بود، با واسطه قرار دادن [[ام سلمه]]، همسر پیامبر، از ایشان طلب بخشش کرد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص541-542؛ اسد الغابه، ج4، ص422-423.</ref> | |||
گروه دوم کسانی بودند که پس از اقرار به بهانهتراشی و کوتاهی در همراهی با پیامبر(ص)، در صدد توبه برآمدند. سه تن از این متخلفان با بستن خود به ستونهای مسجد و پرهیز از خوردن و آشامیدن، اظهار پشیمانی کردند. خداوند پس از هفت روز از خطای آنان درگذشت و توبه ایشان را پذیرفت.<ref>المصنف، ج5، ص405؛ اسد الغابه، ج5، ص285؛ الاصابه، ج1، ص299.</ref> بسیاری [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] از بنیعمرو بن عوف اوس را از این سه تن دانستهاند؛ اما برخی سبب حضور ابولبابه در جمع این توبهکنندگان را [[خیانت]] او در [[غزوه بنیقریظه]] (5ق.) شمردهاند.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1741؛ اسد الغابه، ج1، ص144.</ref> منابع در نام دو تن دیگر اختلاف دارند و از افرادی یاد مینمایند که نسب مشخصی از آنان در منابع به چشم نمیخورد. وداعة بن خدام/ خذام/ حرام، اوس بن خذام، اوس بن ثعلبه، و ثعلبة بن ودیعه از جمله این افراد هستند.<ref>اسد الغابه، ج1، ص144؛ اسد الغابه، ج1، ص245؛ اسد الغابه، ج4، ص958؛ الاصابه، ج1، ص299.</ref> | |||
این سه تن در پی آگاهی از قبول توبه خود نزد پیامبر آمدند تا اموالشان را صدقه دهند؛ اما پیامبر پذیرش آن را به اذن خداوند وانهاد<ref>تاریخ دمشق، ج50، ص195؛ اسد الغابه، ج5، ص85؛ بحار الانوار، ج21، ص201.</ref> تا آیات103-104 توبه/9 نازل شد<ref>جامع البیان، ج11، ص23-24؛ البدایة و النهایه، ج5، ص33؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص242.</ref> و از پیامبر خواست که بخشی از اموال این توبه کنندگان را بردارد. | این سه تن در پی آگاهی از قبول توبه خود نزد پیامبر آمدند تا اموالشان را صدقه دهند؛ اما پیامبر پذیرش آن را به اذن خداوند وانهاد<ref>تاریخ دمشق، ج50، ص195؛ اسد الغابه، ج5، ص85؛ بحار الانوار، ج21، ص201.</ref> تا آیات103-104 توبه/9 نازل شد<ref>جامع البیان، ج11، ص23-24؛ البدایة و النهایه، ج5، ص33؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص242.</ref> و از پیامبر خواست که بخشی از اموال این توبه کنندگان را بردارد. | ||
منابع بر آنند که کعب بن مالک از بنیسلمه خزرج، هلال بن امیه از بنیواقف، و مرارة بن ربیع از بنیعمرو بن عوف اوس پس از بازگشت پیامبر(ص) توبه کردند.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص957-958؛ الطبقات، ج2، ص167؛ تاریخ طبری، ج2، ص374.</ref> اینان امیدوار بودند که بدون بستن خود به ستون مسجد، توبهشان پذیرفته شود.<ref>المغازی، ج3، ص1050-1051.</ref> زهری به گزارش از کعب بن مالک آورده که پیامبر(ص) مسلمانان را از سخن گفتن با این سه تن منع کرد. از این رو، هلال و مراره خود را در خانه حبس کردند و بر گناه خود میگریستند؛ اما کعب مانند دیگر مردم به بازار و مسجد میآمد و بیاعتنایی مسلمانان را تحمل میکرد.<ref>المغازی النبویه، ص109.</ref> پس از گذشت 40 روز، پیامبر(ص) همسر و فرزندان این سه تن را نیز از معاشرت با آنان بازداشت و تنها همسر هلال بن امیه اجازه یافت نزد او بماند. سرانجام پس از 50 روز خداوند توبه این سه تن را نیز پذیرفت.<ref>الثقات، ج2، ص100-103.</ref> | منابع بر آنند که کعب بن مالک از بنیسلمه خزرج، هلال بن امیه از بنیواقف، و مرارة بن ربیع از بنیعمرو بن عوف اوس پس از بازگشت پیامبر(ص) توبه کردند.<ref>السیرة النبویه، ابنهشام، ج4، ص957-958؛ الطبقات، ج2، ص167؛ تاریخ طبری، ج2، ص374.</ref> اینان امیدوار بودند که بدون بستن خود به ستون مسجد، توبهشان پذیرفته شود.<ref>المغازی، ج3، ص1050-1051.</ref> | ||
زهری به گزارش از کعب بن مالک آورده که پیامبر(ص) مسلمانان را از سخن گفتن با این سه تن منع کرد. از این رو، هلال و مراره خود را در خانه حبس کردند و بر گناه خود میگریستند؛ اما کعب مانند دیگر مردم به بازار و مسجد میآمد و بیاعتنایی مسلمانان را تحمل میکرد.<ref>المغازی النبویه، ص109.</ref> پس از گذشت 40 روز، پیامبر(ص) همسر و فرزندان این سه تن را نیز از معاشرت با آنان بازداشت و تنها همسر هلال بن امیه اجازه یافت نزد او بماند. سرانجام پس از 50 روز خداوند توبه این سه تن را نیز پذیرفت.<ref>الثقات، ج2، ص100-103.</ref> | |||
گروه سوم منافقانی بودند که با بهانهتراشی و عذرهای دروغین از همراهی پیامبر سر باززدند و پس از بازگشت ایشان نیز به جای اعتراف به گناه و سهلانگاری خود، بر همان بهانههای واهی پای فشردند. اینان پس از ورود پیامبر(ص) با ایشان تجدید بیعت نمودند و سوگند یاد کردند که از آن پس تخلف نکرده، در همه جنگها همراه پیامبر خواهند بود. | |||
خداوند پیش از مواجهه پیامبر با این افراد، در آیات 94-96توبه/9 نوع رفتار رسول خدا و همراهانش را با این گروه معین فرمود و عذر این دسته را ناپذیرفتنی شمرد و از مسلمانان خواست تا از آنان دوری گزینند.<ref>جامع البیان، ج11، ص3-6؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص230-231؛ التبیان، ج5، ص282-283.</ref> از این رو، پیامبر(ص) عذرها و تعهدهای آنان را نپذیرفت. واقدی بر آن است که حضور و اعتذار منافقان نزد پیامبر(ص) پیش از رسیدن ایشان به مدینه و در توقفگاه ذی اوان بود.<ref>المغازی، ج3، ص1049.</ref> | |||
==آثار و نتایج== | ==آثار و نتایج== | ||
اعزام به تبوک، نبرد با رومیان را همراه نداشت؛ اما آثار و نتایجی سودمند برای مسلمانان در بر داشت. گسترش حوزه حکومت پیامبر(ص) تا شمالیترین نقطه شبه جزیره عربستان را شاید بتوان از مهمترین دستاوردها دانست. رهاوردهای دیگر این سفر را میتوان چنین برشمرد: قدرتنمایی مسلمانان در مرزهای روم در پی شکست سنگین از رومیان در سال قبل؛ دفع تهدید رومیان و قبایل مسیحی همپیمان با آنان؛ نزول آیات گوناگون در شان منافقان و آشنایی بیشتر مسلمانان با چهره دیگر آنان؛ سنجش توان بسیج نظامی و تدارکاتی مسلمانان؛ اقبال بیشتر قبایل عرب برای قبول اسلام با اعزام هیئتهای نمایندگی به مدینه پس از بازگشت پیامبر؛ ظهور بیشتر مقام و جایگاه | اعزام به تبوک، نبرد با رومیان را همراه نداشت؛ اما آثار و نتایجی سودمند برای مسلمانان در بر داشت. گسترش حوزه حکومت پیامبر(ص) تا شمالیترین نقطه شبه جزیره عربستان را شاید بتوان از مهمترین دستاوردها دانست. رهاوردهای دیگر این سفر را میتوان چنین برشمرد: | ||
قدرتنمایی مسلمانان در مرزهای روم در پی شکست سنگین از رومیان در سال قبل؛ دفع تهدید رومیان و قبایل مسیحی همپیمان با آنان؛ نزول آیات گوناگون در شان منافقان و آشنایی بیشتر مسلمانان با چهره دیگر آنان؛ سنجش توان بسیج نظامی و تدارکاتی مسلمانان؛ اقبال بیشتر قبایل عرب برای قبول اسلام با اعزام هیئتهای نمایندگی به مدینه پس از بازگشت پیامبر؛ ظهور بیشتر مقام و جایگاه علی(ع) نزد پیامبر(ص) برای مسلمانان در پی سخن پیامبر که به [[حدیث منزلت]] مشهور گشته و به تواتر از زبان بزرگان [[صحابه]] گزارش شده است. | |||
==پانویس== | ==پانویس== |