جز
بدون خلاصۀ ویرایش
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} '''ترک حج''' به جا نیاوردن حج یا عمره کاربرد عبارت «من ترک الحج» یا...» ایجاد کرد) |
E ebrahimi (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۱۹]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi }} | {{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۱۹]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi }} | ||
'''ترک حج''' به جا نیاوردن حج یا عمره است. | |||
==پیشینه== | |||
کاربرد عبارت «من ترک الحج» یا «تارک الحج» در منابع دینی که بیشتر با بیان کیفر یا نکوهش همراه است، از اهمیت [[حج]] و بزرگ بودن گناه انکار و ترک آن حکایت دارد. | |||
مبحث ترک حج در منابع فقهی در کنار مبحث [[استطاعت حج]] و وجوب فوری آن مطرح میگردد و احکامی خاص برای ترک یا تاخیر آن یاد شده است. | |||
بر هر مسلمان واجب است در صورت استطاعت دستکم یک بار حج به جا آورد. | |||
شماری از فقیهان در هر سال حج را برای افراد دارای تمکن واجب دانستهاند.<ref>الحدائق، ج14، ص22.</ref> اگر کسی توان مالی انجام حج را نداشته باشد، شافعیان [[عمره مفرده]] را بر وی واجب شمردهاند.<ref>المجموع، ج7، ص7؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج1، ص684؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، ج1، ص201.</ref> شماری از فقیهان شیعه، از جمله [[سیدمرتضی]]<ref>رسائل المرتضی، ج3، ص62.</ref> به وجوب عمره مفرده و برخی از دیگر مذاهب نیز به استحباب مؤکد و سنت بودن آن<ref>القوانین الفقهیه، ص95؛ المجموع، ج7، ص7.</ref> حکم کردهاند.<ref>نک: ریاض المسائل، ج7، ص174؛ منتهی المطلب، ج2، ص876؛ مستند الشیعه، ج11، ص160.</ref> | |||
نیز اگر هزینه انجام حج به کسی داده شود و او از پذیرش آن سر باززند، در حکم مستطیع تارک حج دانسته شده است.<ref>المقنعه، ص448؛ الحدائق، ج14، ص99.</ref> | |||
==استقرار حج== | |||
وجوب حج بر مستطیع و ترک یا کوتاهی در به جا آوردن آن، موجب استقرار حج میگردد. نتیجه استقرار حج آن است که حتی اگر استطاعت شرعی از دست برود،<ref>مدارک الاحکام، ج7، ص82؛ جواهر الکلام، ج17، ص313-314.</ref> انجام حج بر شخص واجب است و اگر وی بمیرد، باید در نخستین سال ممکن به نیابت از او و از اصل مالش حج بگزارند.<ref>الشرح الکبیر، ج3، ص188؛ جواهر الکلام، ج17، ص313-314؛ وسائل الشیعه، ج11، ص71-74.</ref> | |||
==ترک حج در قرآن== | |||
[[قرآن کریم]] در آیه 97 [[سوره آل عمران]] {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ لِلَّهِ عَلیَ النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَن کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنیِ عَنِ الْعَالَمِین﴾}} حج را بر کسانی که توانایی انجام آن را داشته باشند، واجب دانسته و آن را از حقوق الهی بر مردم شمرده است. از همین رو، هر شخص مستطیع که حج را ترک کند، دستوری واجبی را وانهاده است.<ref>التهذیب، ج5، ص18؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص448؛ دعائم الاسلام، ج1، ص288.</ref> | |||
تعبیر (مَن کَفَرَ) در این آیه برای کسی که حج را ترک کند، نشانگر اهمیت و جایگاه ویژه حج و بزرگ بودن گناه ترک حج نزد خداوند است.<ref>مرآة العقول، ج7، ص103.</ref> البته مفهوم [[کفر]] در فرهنگ قرآنی و نیز اندیشه کلامی مسلمانان تحولات فراوان داشته است. | |||
از این رو، مفسران در باره این آیه دیدگاههای گوناگون به دست دادهاند. برخی آن را به مطلق کفر به [[خدا]] و [[قیامت]]<ref>تفسیر ابن ابیحاتم، ج3، ص714؛ روض الجنان، ج4، ص450.</ref> یا انکار و تکذیب آیاتی که در مکه نازل شده، تفسیر کردهاند.<ref>زاد المسیر، ج1، ص309.</ref> | |||
شماری از مفسران، مقصود از کفر در این آیه را کفر در برابر [[اسلام]] دانسته<ref>المحرر الوجیز، ج1، ص408.</ref> و آن را به باور نداشتن وجوب حج تفسیر نمودهاند.<ref>؛ الکشاف، ج1، ص391؛ التفسیر الکبیر، ج8، ص165؛ تفسیر قرطبی، ج4، ص153.</ref> پس اگر ترک حج واجب با انکار آن نیز همراه گردد، موجب کفر شخص به جهت انکار دستور [[ضروری دین]] میگردد.<ref>المواقف، ج3، ص554؛ وسائل الشیعه، ج8، ص18؛ العروة الوثقی، ج4، ص342.</ref> | |||
برخی نیز کفر در این آیه را به معنای کفران و ناسپاسی نعمت خداوند دانستهاند.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص33؛ بحار الانوار، ج69، ص93.</ref> البته به این کار نیز عنوان کفر اطلاق میگردد.<ref>بحار الانوار، ج69، ص93.</ref> آنان مقصود از این کار را ترک حج در ضمن باور به اصل وجوب آن بیان کردهاند.<ref>روح المعانی، ج1، ص115؛ المیزان، ج3، ص355؛ نمونه، ج3، ص18.</ref> این فرد مرتکب گناه کبیره شده؛ اما از [[دین]] بیرون نرفته است.<ref>الکافی، ج4، ص266؛ التبیان، ج2، ص538؛ وسائل الشیعه، ج8، ص19.</ref> البته این، خود، کفران نعمت خداوند است.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص33؛ بحار الانوار، ج69، ص93.</ref> | |||
برخی باور دارند به سان مواردی که تارک نماز کافر شمرده شده، برای نکوهش سرسختانه ترک حج، از آن به کفر تعبیر شده است.<ref>جوامع الجامع، ج1، ص192؛ الکشاف، ج1، ص390؛ التحریر و التنویر، ج3، ص169.</ref> شماری نیز کفر را به انکار استطاعت از سوی شخص مستطیع تفسیر کردهاند.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج3، ص715-716.</ref> | |||
==ترک حج در روایات== | |||
در روایات گوناگون، از جمله روایت نبوی، ترک حج نکوهش و از آن منع شده است تا جایی که بر پایه برخی از آنها، تارک حج کافر است<ref>الخصال، ص451؛ بحار الانوار، ج74، ص49.</ref> و چنین فردی یا کسی که آن را به تاخیراندازد تا حج را از دست دهد، مسلمان از دنیا نخواهد رفت و در روز قیامت یهودی یا نصرانی محشور خواهد شد.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج4، ص368؛ سنن الترمذی، ج2، ص154؛ سنن الدارمی، ج2، ص28-29.</ref> | |||
بر پایه روایات، از شفاعت [[پیامبر(ص)]] ناکام است و بر حوض کوثر راه نمییابد.<ref>تنبیه الغافلین، ص554.</ref> برخی این حکم را نیز به دلیل انکار وجوب حج از سوی تارک دانستهاند؛ زیرا اگر کسی به وجوب آن باور داشته باشد، نباید در انجامش مسامحه ورزد و کوتاهی در انجام حج نشانگر بی اعتقادی به اصل وجوب حج است<ref>الوافی، ج12، ص251.</ref> و از این رو، چنین کسی یهودی یا نصرانی میمیرد. | |||
برخی روایات، تارک حج را از مصداقهای زیانکارترین مردم در آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿هَلْ نُنَبّئُکُم بِالْاَخْسـَرِینَ اَعْمالًا﴾}} ([[سوره کهف]]، آیه103)<ref>عوالی اللئالی، ج2، ص86.</ref> و مصداق گمراه و کور در آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿وَمَنْ کانَ فِی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ اعْمی وَاضَلُّ سَبِیلًا﴾}} ([[سوره اسراء]]، آیه72) دانستهاند که برای دیدن یکی از واجباتِ الهی کور شده است<ref>الکافی، ج4، ص269، ح2؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص305؛ تفسیر قمی، ج2، ص24.</ref> و به سبب این نابینایی، در روز قیامت نیز نابینا برانگیخته میگردد و از مصداقهای آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ نَحْشُـرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَعْمَی﴾}} ([[سوره طه]]، آیه124) دانسته میشود.<ref>الکافی، ج4، ص269؛ التهذیب، ج5، ص18؛ عوالی اللئالی، ج4، ص26.</ref> آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿فَاَصَّدَّقَ وَاَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ﴾}} ([[سوره منافقون]]، آیه10) در روایات اهل بیت(ع)<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص220؛ نک: تفسیر قمی، ج2، ص370.</ref> و نیز ابن عباس<ref>سنن الترمذی، ج5، ص91؛ المعجم الکبیر، ج12، ص90؛ تفسیر قرطبی، ج19، ص130.</ref> به معنای تاسف خوردن و آرزوی بازگشت تارک حج در هنگام مرگ، تفسیر شده است. | |||
==ترک حج و عمره مستحبی== | |||
افزون بر حج واجب، بر ادای حج و عمره مستحب نیز بسیار تاکید شده؛ به گونهای که بر شخص مکلف مستحب است پس از حج واجب، هر سال به حج مشرف شود و اگر نتواند، هر پنج سال یک بار حج را تکرار کند. در روایات، ترک حج مستحب در پنج سال پیاپی<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص210؛ وسائل الشیعه، ج8، ص98.</ref> و نیز قصد بازنگشتن به مکه<ref>الکافی، ج4، ص270؛ التهذیب، ج5، ص444.</ref> مکروه دانسته شده است.<ref>منتهی المطلب، ج2، ص882؛ مدارک الاحکام، ج7، ص20؛ مستند الشیعه، ج11، ص157؛ .</ref> | افزون بر حج واجب، بر ادای حج و عمره مستحب نیز بسیار تاکید شده؛ به گونهای که بر شخص مکلف مستحب است پس از حج واجب، هر سال به حج مشرف شود و اگر نتواند، هر پنج سال یک بار حج را تکرار کند. در روایات، ترک حج مستحب در پنج سال پیاپی<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص210؛ وسائل الشیعه، ج8، ص98.</ref> و نیز قصد بازنگشتن به مکه<ref>الکافی، ج4، ص270؛ التهذیب، ج5، ص444.</ref> مکروه دانسته شده است.<ref>منتهی المطلب، ج2، ص882؛ مدارک الاحکام، ج7، ص20؛ مستند الشیعه، ج11، ص157؛ .</ref> | ||
بر پایه برخی روایات، هیچ رفتار شایسته و انفاق مستحبی، جایگزین حج نیست و هر انفاقی هر چند فراوان، نمیتواند پاداش حج از دست رفته را جبران کند.<ref>الکافی، ج4، ص258.</ref> گویا به سبب سختیهای سفر حج، برخی انفاق در راه خدا را جایگزین حج میپنداشتند. امام | |||
افزون بر پاداشهای اخروی حج، روایات بیان میدارند که حجگزاری فقر را میزداید و نیازهای دنیوی را برآورده میسازد<ref>نهج البلاغه، خطبه 110.</ref> و با ترک حج، هیچ خیر دنیوی به دست نمیآید<ref>الکافی، ج4، ص270؛ وسائل الشیعه، ج8، ص15.</ref> و هر کس که حج را به سبب حاجتی دنیوی ترک کند، هرگاه حاجیان از حج بازگردند، او هنوز به مقصود خود نرسیده است.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص220، 420؛ الدر المنثور، ج1، ص211.</ref> روایات ضمن نهی از ترک حج، بازداشتن دیگران از حج یا تاخیر افکندن در حج آنان را مایه دچار شدنش به گرفتاری و بیماری دانستهاند.<ref>من لا یحضره الفقیه، ص158.</ref> | |||
از دیدگاه روایات، حج از جنبه فردی، مایه پاکسازی گناهان حجگزار است<ref>نهج البلاغه، خطبه 110.</ref> و ترک حج که از گناهان بزرگ و موجب فسق به شمار میرود،<ref>جواهر الکلام، ج13، ص315؛ مفتاح الکرامه، ج8، ص297-298.</ref> محرومیتی است که انسان به سبب گناه به آن مبتلا میگردد.<ref>الکافی، ج4، ص270.</ref> در بعد اجتماعی نیز حج مایه استواری دین<ref>نهج البلاغه، حکمت 244.</ref> و پایداری جامعه اسلامی و مسلمانان<ref>الکافی، ج4، ص271.</ref> دانسته شده که عذاب را از امت اسلامی دور میکند.<ref>مستدرک الوسائل، ج2، ص4.</ref> از همین رو، روایات<ref>الکافی، ج4، ص271؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص419؛ عوالی اللئالی، ج4، ص27.</ref> متروک ماندن کعبه و ترک حج را موجب هلاکت جامعه اسلامی و نزول عذاب الهی که مهلتی برای رهایی از آن نیست،<ref>نهج البلاغه، نامه 47؛ الکافی، ج2، ص451؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص135.</ref> شمردهاند. به جهت اهمیت اجتماعی حج و آسیبهای برآمده از ترک عمومی حج، بر پایه روایات، حاکم اسلامی موظف است در صورت تعطیلی حج، مردم را به انجام آن وادار کند و اگر افراد توان مالی نداشته باشند، ایشان را با هزینه بیت المال به حج بفرستد.<ref>الکافی، ج4، ص272؛ الحدائق، ج14، ص23-24؛ علل الشرائع، ج2، ص396.</ref> | بر پایه برخی روایات، هیچ رفتار شایسته و انفاق مستحبی، جایگزین حج نیست و هر انفاقی هر چند فراوان، نمیتواند پاداش حج از دست رفته را جبران کند.<ref>الکافی، ج4، ص258.</ref> گویا به سبب سختیهای سفر حج، برخی انفاق در راه خدا را جایگزین حج میپنداشتند. [[امام صادق(ع)]] ضمن تکذیب سخنان واعظی که صدقه دادن و انفاق مستحب را برتر از حج مستحب خوانده بود، اینگونه نگاه را مایه تعطیلی حج دانسته و حج مستحب را برترین انفاق شمرده است.<ref>علل الشرائع، ج2، ص453.</ref> | ||
کم اعتنایی به حج و تعطیل کردن آن، از رخدادها و | |||
با این حال، اگر روی آوردن به [[انفاق]] و برآوردن نیازهای مؤمنان، موجب تعطیلی حج نگردد، انفاق در راه خدا برتر دانسته شده است.<ref>سیمای حج، ص59.</ref> از [[امام معصوم]] روایت شده است: «اگر هزینه زندگی خانوادهای مسلمان را بپردازم، برایم محبوبتر از آن است که هفتاد حج بگزارم.»<ref>الکافی، ج4، ص2؛ ثواب الاعمال، ص141.</ref> | |||
==آثار دنیوی حج== | |||
افزون بر پاداشهای اخروی حج، روایات بیان میدارند که حجگزاری فقر را میزداید و نیازهای دنیوی را برآورده میسازد<ref>نهج البلاغه، خطبه 110.</ref> و با ترک حج، هیچ خیر دنیوی به دست نمیآید<ref>الکافی، ج4، ص270؛ وسائل الشیعه، ج8، ص15.</ref> و هر کس که حج را به سبب حاجتی دنیوی ترک کند، هرگاه حاجیان از حج بازگردند، او هنوز به مقصود خود نرسیده است.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص220، 420؛ الدر المنثور، ج1، ص211.</ref> | |||
روایات ضمن نهی از ترک حج، بازداشتن دیگران از حج یا تاخیر افکندن در حج آنان را مایه دچار شدنش به گرفتاری و بیماری دانستهاند.<ref>من لا یحضره الفقیه، ص158.</ref> | |||
از دیدگاه روایات، حج از جنبه فردی، مایه پاکسازی گناهان حجگزار است<ref>نهج البلاغه، خطبه 110.</ref> و ترک حج که از گناهان بزرگ و موجب [[فسق]] به شمار میرود،<ref>جواهر الکلام، ج13، ص315؛ مفتاح الکرامه، ج8، ص297-298.</ref> محرومیتی است که انسان به سبب گناه به آن مبتلا میگردد.<ref>الکافی، ج4، ص270.</ref> | |||
در بعد اجتماعی نیز حج مایه استواری دین<ref>نهج البلاغه، حکمت 244.</ref> و پایداری جامعه اسلامی و مسلمانان<ref>الکافی، ج4، ص271.</ref> دانسته شده که عذاب را از امت اسلامی دور میکند.<ref>مستدرک الوسائل، ج2، ص4.</ref> از همین رو، روایات<ref>الکافی، ج4، ص271؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص419؛ عوالی اللئالی، ج4، ص27.</ref> متروک ماندن [[کعبه]] و ترک حج را موجب هلاکت جامعه اسلامی و نزول عذاب الهی که مهلتی برای رهایی از آن نیست،<ref>نهج البلاغه، نامه 47؛ الکافی، ج2، ص451؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص135.</ref> شمردهاند. | |||
به جهت اهمیت اجتماعی حج و آسیبهای برآمده از ترک عمومی حج، بر پایه روایات، حاکم اسلامی موظف است در صورت تعطیلی حج، مردم را به انجام آن وادار کند و اگر افراد توان مالی نداشته باشند، ایشان را با هزینه بیت المال به حج بفرستد.<ref>الکافی، ج4، ص272؛ الحدائق، ج14، ص23-24؛ علل الشرائع، ج2، ص396.</ref> | |||
کم اعتنایی به حج و تعطیل کردن آن، از رخدادها و فتنههای پیش از ظهور [[حضرت ولی عصر(عج)]] دانسته شده و سفارش کردهاند که در این حال، با تضرّع نزد [[خداوند]]، امان از عذاب خواسته شود.<ref>الکافی، ج8، ص38.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۸۴: | خط ۱۳۴: | ||
* '''الوافی''': الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، به کوشش ضیاء الدین، اصفهان، مکتبة الامام امیر المؤمنین7، 1406ق؛ | * '''الوافی''': الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، به کوشش ضیاء الدین، اصفهان، مکتبة الامام امیر المؤمنین7، 1406ق؛ | ||
* '''وسائل الشیعه''': الحر العاملی (م. 1104ق.)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق. | * '''وسائل الشیعه''': الحر العاملی (م. 1104ق.)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق. | ||
[[رده:مقالههای در دست ویرایش]] |