ترک حج

از ویکی حج

ترک حج به جا نیاوردن حج یا عمره است. در منابع دینی بحث ترک حج در کنار استطاعت و با عناوین «من ترک الحج» یا «تارک الحج» آمده است. حج بر کسی که استطاعت داشته باشد واجب و ترک آن از گناهان بزرگ می‌باشد.

در قرآن کریم از ترک حج تعبیر به (من کفر) در آیه 97 سوره آل عمران شده است افزون بر قرآن در روایات گوناگون بخصوص در سنت نبوی نیز تارک حج بسیار نکوهیده شده و از ترک حج منع شده است. علاوه بر حج واجب به جا آوردن حج و عمره مستحبی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. به گونه ای که در برخی روایات ترک حج و عمره مستحبی در پنج سال پیاپی مکروه دانسته شده است.


در روایات برای انجام حج علاوه بر پاداش اخروی آثای دنیوی زیادی ذکر شده که فقرزدایی، پاکسازی گناهان، استواری دین، پایداری جامعه اسلامی و مسلمانان از آن جمله است. بنابر روایات ترک حج موجب فقر، فسق، گرفتاری و بیماری، محرومیت، هلاکت جامعه اسلامی و نزول عذاب الهی می‌گردد. حاکم اسلامی موظف است تا شرایط لازم را برای برگزاری مناسک حج فراهم آورد.


پیشینه بحث[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کاربرد عبارت «من ترک الحج» یا «تارک الحج» در منابع دینی که بیشتر با بیان کیفر یا نکوهش همراه است، از اهمیت حج و بزرگ بودن گناه انکار و ترک آن حکایت دارد.

مبحث ترک حج در منابع فقهی در کنار مبحث استطاعت حج و وجوب فوری آن مطرح می‌گردد و احکامی خاص برای ترک یا تاخیر آن یاد شده است. بر هر مسلمان واجب است در صورت استطاعت دست‌کم یک بار حج به جا آورد.


شماری از فقیهان در هر سال حج را برای افراد دارای تمکن واجب دانسته‌اند.[۱] اگر کسی توان مالی انجام حج را نداشته باشد، شافعیان عمره مفرده را بر وی واجب شمرده‌اند.[۲] شماری از فقیهان شیعه، از جمله سیدمرتضی[۳] به وجوب عمره مفرده و برخی از دیگر مذاهب نیز به استحباب مؤکد و سنت بودن آن[۴] حکم کرده‌اند.[۵]

نیز اگر هزینه انجام حج به کسی داده شود و او از پذیرش آن سر باززند، در حکم مستطیع تارک حج دانسته شده است.[۶]

استقرار حج[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نوشتار اصلی: استقرار حج وجوب حج بر مستطیع و ترک یا کوتاهی در به جا آوردن آن، موجب استقرار حج می‌گردد. نتیجه استقرار حج آن است که حتی اگر استطاعت شرعی از دست برود،[۷] انجام حج بر شخص واجب است و اگر وی بمیرد، باید در نخستین سال ممکن به نیابت از او و از اصل مالش حج بگزارند.[۸]

ترک حج در قرآن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

قرآن کریم در آیه 97 سوره آل عمران ﴿وَ لِلَّهِ عَلیَ النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَن کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنیِ عَنِ الْعَالَمِین﴾ حج را بر کسانی که توانایی انجام آن را داشته باشند، واجب دانسته و آن را از حقوق الهی بر مردم شمرده است. از همین رو، هر شخص مستطیع که حج را ترک کند، دستوری واجبی را وانهاده است.[۹]


تعبیر (مَن کَفَرَ) در این آیه برای کسی که حج را ترک کند، نشانگر اهمیت و جایگاه ویژه حج و بزرگ بودن گناه ترک حج نزد خداوند است.[۱۰] البته مفهوم کفر در فرهنگ قرآنی و نیز‌ اندیشه کلامی مسلمانان تحولات فراوان داشته است.

از این رو، مفسران در باره این آیه دیدگاه‌های گوناگون به دست داده‌اند. برخی آن را به مطلق کفر به خدا و قیامت[۱۱] یا انکار و تکذیب آیاتی که در مکه نازل شده، تفسیر کرده‌اند.[۱۲]

شماری از مفسران، مقصود از کفر در این آیه را کفر در برابر اسلام دانسته[۱۳] و آن را به باور نداشتن وجوب حج تفسیر نموده‌اند.[۱۴] پس اگر ترک حج واجب با انکار آن نیز همراه گردد، موجب کفر شخص به جهت انکار دستور ضروری دین می‌گردد.[۱۵]

برخی نیز کفر در این آیه را به معنای کفران و ناسپاسی نعمت خداوند دانسته‌اند.[۱۶] البته به این کار نیز عنوان کفر اطلاق می‌گردد.[۱۷] آنان مقصود از این کار را ترک حج در ضمن باور به اصل وجوب آن بیان کرده‌اند.[۱۸] این فرد مرتکب گناه کبیره شده؛ اما از دین بیرون نرفته است.[۱۹] البته این، خود، کفران نعمت خداوند است.[۲۰]

برخی باور دارند به سان مواردی که تارک نماز کافر شمرده شده، برای نکوهش سرسختانه ترک حج، از آن به کفر تعبیر شده است.[۲۱] شماری نیز کفر را به انکار استطاعت از سوی شخص مستطیع تفسیر کرده‌اند.[۲۲]

ترک حج در روایات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در روایات گوناگون، از جمله روایت نبوی، ترک حج نکوهش و از آن منع شده است تا جایی که بر پایه برخی از آن‌ها، تارک حج کافر است[۲۳] و چنین فردی یا کسی که آن را به تاخیر‌اندازد تا حج را از دست دهد، مسلمان از دنیا نخواهد رفت و در روز قیامت یهودی یا نصرانی محشور خواهد شد.[۲۴]


بر پایه روایات، از شفاعت پیامبر(ص) ناکام است و بر حوض کوثر راه نمی‌یابد.[۲۵] برخی این حکم را نیز به دلیل انکار وجوب حج از سوی تارک دانسته‌اند؛ زیرا اگر کسی به وجوب آن باور داشته باشد، نباید در انجامش مسامحه ورزد و کوتاهی در انجام حج نشانگر بی ‏اعتقادی به اصل وجوب حج است[۲۶] و از این رو، چنین کسی یهودی یا نصرانی می‏‌میرد.


برخی روایات، تارک حج را از مصداق‌های زیانکارترین مردم در آیه ﴿هَلْ نُنَبّئُکُم بِالْاَخْسـَرِینَ اَعْمالًا﴾ (سوره کهف، آیه103)[۲۷] و مصداق گمراه و کور در آیه ﴿وَمَنْ کانَ فِی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ اعْمی وَاضَلُّ سَبِیلًا﴾ (سوره اسراء، آیه72) دانسته‌اند که برای دیدن یکی از واجباتِ الهی کور شده است[۲۸] و به سبب این نابینایی، در روز قیامت نیز نابینا برانگیخته می‌گردد و از مصداق‌های آیه ﴿وَ نَحْشُـرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَعْمَی﴾ (سوره طه، آیه124) دانسته می‌شود.[۲۹] آیه ﴿فَاَصَّدَّقَ وَاَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ﴾ (سوره منافقون، آیه10) در روایات اهل بیت(ع)[۳۰] و نیز ابن عباس[۳۱] به معنای تاسف خوردن و آرزوی بازگشت تارک حج در هنگام مرگ، تفسیر شده است.

ترک حج و عمره مستحبی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

افزون بر حج واجب، بر ادای حج و عمره مستحب نیز بسیار تاکید شده؛ به گونه‌ای که بر شخص مکلف مستحب است پس از حج واجب، هر سال به حج مشرف شود و اگر نتواند، هر پنج سال یک بار حج را تکرار کند. در روایات، ترک حج مستحب در پنج سال پیاپی[۳۲] و نیز قصد بازنگشتن به مکه[۳۳] مکروه دانسته شده است.[۳۴]


بر پایه برخی روایات، هیچ رفتار شایسته و انفاق مستحبی، جایگزین حج نیست و هر انفاقی هر چند فراوان، نمی‌تواند پاداش حج از دست رفته را جبران کند.[۳۵] گویا به سبب سختی‌های سفر حج، برخی انفاق در راه خدا را جایگزین حج می‌پنداشتند. امام صادق(ع) ضمن تکذیب سخنان واعظی که صدقه دادن و انفاق مستحب را برتر از حج مستحب خوانده بود، این‌گونه نگاه را مایه تعطیلی حج دانسته و حج مستحب را برترین انفاق شمرده است.[۳۶]

با این حال، اگر روی آوردن به انفاق و برآوردن نیازهای مؤمنان، موجب تعطیلی حج نگردد، انفاق در راه خدا برتر دانسته شده است.[۳۷] از امام معصوم روایت شده است: «اگر هزینه زندگی خانواده‏ای مسلمان را بپردازم، برایم محبوب‏تر از آن است که هفتاد حج بگزارم.»[۳۸]

آثار دنیوی حج[ویرایش | ویرایش مبدأ]

افزون بر پاداش‌های اخروی حج، روایات بیان می‌دارند که حج‌گزاری فقر را می‌زداید و نیازهای دنیوی را برآورده می‌سازد[۳۹] و با ترک حج، هیچ خیر دنیوی به دست نمی‌آید[۴۰] و هر کس که حج را به سبب حاجتی دنیوی ترک ‌کند، هرگاه حاجیان از حج بازگردند، او هنوز به مقصود خود نرسیده است.[۴۱]

روایات ضمن نهی از ترک حج، بازداشتن دیگران از حج یا تاخیر افکندن در حج آنان را مایه دچار شدنش به گرفتاری و بیماری دانسته‌اند.[۴۲] از دیدگاه روایات، حج از جنبه فردی، مایه پاکسازی گناهان حج‌‌گزار است[۴۳] و ترک حج که از گناهان بزرگ و موجب فسق به شمار می‌رود،[۴۴] محرومیتی است که انسان به سبب گناه به آن مبتلا می‌گردد.[۴۵]

در بعد اجتماعی نیز حج مایه استواری دین[۴۶] و پایداری جامعه اسلامی و مسلمانان[۴۷] دانسته شده که عذاب را از امت اسلامی دور می‌کند.[۴۸] از همین رو، روایات[۴۹] متروک ماندن کعبه و ترک حج را موجب هلاکت جامعه اسلامی و نزول عذاب الهی که مهلتی برای رهایی از آن نیست،[۵۰] شمرده‌اند.

به جهت اهمیت اجتماعی حج و آسیب‌های برآمده از ترک عمومی حج، بر پایه روایات، حاکم اسلامی موظف است در صورت تعطیلی حج، مردم را به انجام آن وادار کند و اگر افراد توان مالی نداشته باشند، ایشان را با هزینه بیت المال به حج بفرستد.[۵۱] کم اعتنایی به حج و تعطیل کردن آن، از رخدادها و فتنه‏‌های پیش از ظهور حضرت ولی‌ عصر(عج) دانسته شده و سفارش کرده‌اند که در این حال، با تضرّع نزد خداوند، امان از عذاب خواسته شود.[۵۲]

برای مطالعه بیشتر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • آثار و پيامدهاي فردي واجتماعي حج از ديدگاه قرآن و سنت (انجام ـ ترك)، ندا حیدری.

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. الحدائق، ج14، ص22.
  2. المجموع، ج7، ص7؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج1، ص684؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، ج1، ص201.
  3. رسائل المرتضی، ج3، ص62.
  4. القوانین الفقهیه، ص95؛ المجموع، ج7، ص7.
  5. نک: ریاض المسائل، ج7، ص174؛ منتهی المطلب، ج2، ص876؛ مستند الشیعه، ج11، ص160.
  6. المقنعه، ص448؛ الحدائق، ج14، ص99.
  7. مدارک الاحکام، ج7، ص82؛ جواهر الکلام، ج17، ص313-314.
  8. الشرح الکبیر، ج3، ص188؛ جواهر الکلام، ج17، ص313-314؛ وسائل الشیعه، ج11، ص71-74.
  9. التهذیب، ج5، ص18؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص448؛ دعائم الاسلام، ج1، ص288.
  10. مرآة العقول، ج7، ص103.
  11. تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج3، ص714؛ روض الجنان، ج4، ص450.
  12. زاد المسیر، ج1، ص309.
  13. المحرر الوجیز، ج1، ص408.
  14. ؛ الکشاف، ج1، ص391؛ التفسیر الکبیر، ج8، ص165؛ تفسیر قرطبی، ج4، ص153.
  15. المواقف، ج3، ص554؛ وسائل الشیعه، ج8، ص18؛ العروة الوثقی، ج4، ص342.
  16. تفسیر قمی، ج1، ص33؛ بحار الانوار، ج69، ص93.
  17. بحار الانوار، ج69، ص93.
  18. روح المعانی، ج1، ص115؛ المیزان، ج3، ص355؛ نمونه، ج3، ص18.
  19. الکافی، ج4، ص266؛ التبیان، ج2، ص538؛ وسائل الشیعه، ج8، ص19.
  20. تفسیر قمی، ج1، ص33؛ بحار الانوار، ج69، ص93.
  21. جوامع الجامع، ج1، ص192؛ الکشاف، ج1، ص390؛ التحریر و التنویر، ج3، ص169.
  22. تفسیر ابن ابی حاتم، ج3، ص715-716.
  23. الخصال، ص451؛ بحار الانوار، ج74، ص49.
  24. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص368؛ سنن الترمذی، ج2، ص154؛ سنن الدارمی، ج2، ص28-29.
  25. تنبیه الغافلین، ص554.
  26. الوافی، ج12، ص251.
  27. عوالی اللئالی، ج2، ص86.
  28. الکافی، ج4، ص269، ح2؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص305؛ تفسیر قمی، ج2، ص24.
  29. الکافی، ج4، ص269؛ التهذیب، ج5، ص18؛ عوالی اللئالی، ج4، ص26.
  30. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص220؛ نک: تفسیر قمی، ج2، ص370.
  31. سنن الترمذی، ج5، ص91؛ المعجم الکبیر، ج12، ص90؛ تفسیر قرطبی، ج19، ص130.
  32. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص210؛ وسائل الشیعه، ج8، ص98.
  33. الکافی، ج4، ص270؛ التهذیب، ج5، ص444.
  34. منتهی المطلب، ج2، ص882؛ مدارک الاحکام، ج7، ص20؛ مستند الشیعه، ج11، ص157؛ .
  35. الکافی، ج4، ص258.
  36. علل الشرائع، ج2، ص453.
  37. سیمای حج، ص59.
  38. الکافی، ج4، ص2؛ ثواب الاعمال، ص141.
  39. نهج البلاغه، خطبه 110.
  40. الکافی، ج4، ص270؛ وسائل الشیعه، ج8، ص15.
  41. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص220، 420؛ الدر المنثور، ج1، ص211.
  42. من لا یحضره الفقیه، ص158.
  43. نهج البلاغه، خطبه 110.
  44. جواهر الکلام، ج13، ص315؛ مفتاح الکرامه، ج8، ص297-298.
  45. الکافی، ج4، ص270.
  46. نهج البلاغه، حکمت 244.
  47. الکافی، ج4، ص271.
  48. مستدرک الوسائل، ج2، ص4.
  49. الکافی، ج4، ص271؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص419؛ عوالی اللئالی، ج4، ص27.
  50. نهج البلاغه، نامه 47؛ الکافی، ج2، ص451؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص135.
  51. الکافی، ج4، ص272؛ الحدائق، ج14، ص23-24؛ علل الشرائع، ج2، ص396.
  52. الکافی، ج8، ص38.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل ترک حج.
  • بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
  • التبیان: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • التحریر و التنویر: ابن عاشور (م. 1393ق.)، مؤسسة التاریخ؛
  • تفسیر ابن ابی‌حاتم (تفسیر القرآن العظیم) : ابن ابی‌حاتم (م. 327ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، 1419ق؛
  • تفسیر العیاشی: العیاشی (م. 320ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه؛
  • تفسیر القمی: القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛
  • التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. 606ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413ق؛
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن) : القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛
  • تنبیه الغافلین باحادیث سید الانبیاء و المرسلین: نصر السمرقندی (م. 375ق.)، به کوشش یوسف علی، بیروت، دار ابن کثیر، 1421ق؛
  • تهذیب الاحکام: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛
  • ثواب الاعمال: الصدوق (م. 381ق.)، قم، الرضی، 1368ش؛
  • جوامع الجامع: الطبرسی (م. 548ق.)، به کوشش گرجی، تهران، 1378ش؛
  • جواهر الکلام: النجفی (م. 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (م. 1186ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363ش؛
  • الخصال: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛
  • الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛
  • دعائم الاسلام: النعمان المغربی (م. 363ق.)، به کوشش فیضی، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛
  • رسائل المرتضی: السید المرتضی (م. 436ق.)، به کوشش حسینی و رجایی، قم، دار القرآن، 1405ق؛
  • روح المعانی: الآلوسی (م. 1270ق.)، به کوشش عبدالباری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
  • روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م. 554ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش؛
  • ریاض المسائل: سید علی الطباطبائی (م. 1231ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1422ق؛
  • زاد المسیر: ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار الکتاب العربی، 1422ق؛
  • سنن الترمذی: الترمذی (م. 279ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، 1402ق؛
  • سنن الدارمی: الدارمی (م. 255ق.)، احیاء السنة النبویه؛
  • سیمای حج و عمره در قرآن و حدیث: محمد محمدی ری‌شهری، ترجمه، محدثی، دار الحدیث، 1379ش؛
  • الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م. 682ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
  • العروة الوثقی: سید محمد کاظم یزدی (م. 1337ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1420ق؛
  • علل الشرائع: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، 1385ق؛
  • عوالی اللئالی: ابن ابی‌جمهور (م. 880ق.)، به کوشش عراقی، قم، سید الشهداء، 1403ق؛
  • الفقه علی المذاهب الاربعه: عبدالرحمن الجزیری (م. 1360ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1406ق؛
  • الفقه علی المذاهب الخمسه: المغنیه، بیروت، دار التیار ـ دار الجواد، 1421ق؛
  • القوانین الفقهیه: محمد ابن جزی الغرناطی (م. 741ق.) ؛
  • الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛
  • الکشاف: الزمخشری (م. 538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق؛
  • المجموع شرح المهذب: النووی (م. 676ق.)، دار الفکر؛
  • المحرر الوجیز: ابن عطیة الاندلسی (م. 546ق.)، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیه، 1413ق؛
  • مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م. 1009ق.)، قم، آل البیت، 1410ق؛
  • مرآة العقول: المجلسی (م. 1111ق.)، به کوشش رسولی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363ش؛
  • مستدرک الوسائل: النوری (م. 1320ق.)، بیروت، آل البیت، 1408ق؛
  • مستند الشیعه: احمد النراقی (م. 1245ق.)، قم، آل البیت، 1415ق؛
  • المعجم الکبیر: الطبرانی (م. 360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛
  • مفتاح الکرامه: سید محمد جواد العاملی (م. 1226ق.)، به کوشش خالصی، قم، نشر اسلامی، 1419ق؛
  • المقنعه: المفید (م. 413ق.)، قم، نشر اسلامی، 1410ق؛
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق؛
  • منتهی المطلب: العلامة الحلی (م. 726ق.)، چاپ سنگی؛
  • المواقف فی علم الکلام: عبدالرحمن احمد الایجی (م. 756ق.)، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار الجیل، 1417ق؛
  • المیزان: الطباطبائی (م. 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛
  • نمونه: مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛
  • نهج البلاغه: صبحی صالح، تهران، دار الاسوه، 1415ق؛
  • الوافی: الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، به کوشش ضیاء الدین، اصفهان، مکتبة الامام امیر المؤمنین7، 1406ق؛
  • وسائل الشیعه: الحر العاملی (م. 1104ق.)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.