در حال ویرایش ابوجهل

هشدار: شما وارد نشده‌اید. نشانی آی‌پی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایش‌هایتان به نام کاربری‌تان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.

این ویرایش را می‌توان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که می‌خواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثی‌سازی ویرایش را به پایان ببرید.

نسخهٔ فعلی متن شما
خط ۴: خط ۴:


==نام و نسب==
==نام و نسب==
عمرو بن هشام بن مغیره<ref>المحبّر، ص۱۳۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۵.</ref> از تیره [[بنی‌مخزوم]] قبیله [[قریش]] بود. از این رو که مادرش أسماء بنت مخربه/مخرمة بن جندل از بنی‌نهشل بن دارم بن مالک بن حنظله بود،<ref>الطبقات، ج۶، ص۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref> ، او را ابن الحنظلیه<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص‌۶۲۳‌؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۸.</ref> نیز خوانده‌اند. پدرش هشام از مردان سرشناس و مهمان‌نواز مکه به شمار می‌رفت و بر بنی‌مخزوم ریاست داشت. قریش مرگ او را مبدأ تاریخ خود قرار داد.<ref>المحبّر، ص‌۱۳۹؛ المنمق، ص۳۳۲.</ref> از زمان ولادت ابوجهل و زندگی او پیش از ظهور [[اسلام]]، آگاهی چندانی در دست نیست. وی از بازرگانان ثروتمند و اشراف مکه بود.<ref>جامع ‌البیان، ج‌۲۰، ص‌۱۱۹.</ref>  
عمرو بن هشام بن مغیره<ref>المحبّر، ص۱۳۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۵.</ref> از تیره [[بنی‌مخزوم]] قبیله [[قریش]] بود. از این رو که مادرش أسماء بنت مخربه/مخرمة بن جندل از بنی‌نهشل بن دارم بن مالک بن حنظله بود،<ref>الطبقات، ج۶، ص۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref>، او را ابن الحنظلیه<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص‌۶۲۳‌؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۸.</ref> نیز خوانده‌اند. پدرش هشام از مردان سرشناس و مهمان‌نواز مکه به شمار می‌رفت و بر بنی‌مخزوم ریاست داشت. قریش مرگ او را مبدأ تاریخ خود قرار داد.<ref>المحبّر، ص‌۱۳۹؛ المنمق، ص۳۳۲.</ref> از زمان ولادت ابوجهل و زندگی او پیش از ظهور [[اسلام]]، آگاهی چندانی در دست نیست. وی از بازرگانان ثروتمند و اشراف مکه بود.<ref>جامع ‌البیان، ج‌۲۰، ص‌۱۱۹.</ref>


==خانه ابوجهل==
==خانه ابوجهل==
بنی‌مخزوم در ورودی اجیاد کبیر سکونت داشتند. خانه ابوجهل نیز همان‌جا بود<ref>تاریخ مکه، ص۶۹.</ref> و بعدها به هِشام بن سلیمان رسید.<ref>اخبار مکه، ج۲، ص۲۵۸؛ حجاز در صدر اسلام، ص۴۷۲.</ref> این خانه اکنون کنار درِ [[مسجدالحرام]] و در مجاورت [[باب النبی]]، در [[قشاشیه]]، قرار گرفته است.<ref>مرآة الحرمین، ص۱۴۷.</ref> ناصر خسرو، خانه وی را برابر [[باب المعامل]] از درهای مسجدالحرام دانسته که بعدها به مستراح تبدیل شده است.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۲۸.</ref>  
بنی‌مخزوم در ورودی اجیاد کبیر سکونت داشتند. خانه ابوجهل نیز همان‌جا بود<ref>تاریخ مکه، ص۶۹.</ref> و بعدها به هِشام بن سلیمان رسید.<ref>اخبار مکه، ج۲، ص۲۵۸؛ حجاز در صدر اسلام، ص۴۷۲.</ref> این خانه اکنون کنار درِ [[مسجدالحرام]] و در مجاورت [[باب النبی]]، در [[قشاشیه]]، قرار گرفته است.<ref>مرآة الحرمین، ص۱۴۷.</ref> ناصر خسرو، خانه وی را برابر [[باب المعامل]] از درهای مسجدالحرام دانسته که بعدها به مستراح تبدیل شده است.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۲۸.</ref>


==ملقب‌شدن به ابوجهل==
==ملقب‌شدن به ابوجهل==
زیرکی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد تا برخلاف سنت عرب [[جاهلیت|جاهلی]] که عضویت در‌ [[دار الندوه]] را برای غیر بنی‌قصی به ۴۰ سالگی مشروط کرده بود،<ref>اخبار مکه، ج۲، ص‌۲۵۳.</ref> در نوجوانی<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳.</ref> یا حدود ۳۰ سالگی<ref>الاشتقاق، ص‌۱۵۵.</ref> عضو آن شورا شود.<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳؛ الاشتقاق، ص‌۱۵۵.</ref> شاید به همین سبب قریش وی را ابوالحکم می‌خواند. بعدها [[پیامبر(ص)]] از او با کنیه ابوجهل یاد کرد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱.</ref>  
زیرکی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد تا برخلاف سنت عرب [[جاهلیت|جاهلی}} که عضویت در‌ [[دار الندوه]] را برای غیر بنی‌قصی به ۴۰ سالگی مشروط کرده بود،<ref>اخبار مکه، ج۲، ص‌۲۵۳.</ref> در نوجوانی<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳.</ref> یا حدود ۳۰ سالگی<ref>الاشتقاق، ص‌۱۵۵.</ref> عضو آن شورا شود.<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳؛ الاشتقاق، ص‌۱۵۵.</ref> شاید به همین سبب قریش وی را ابوالحکم می‌خواند. بعدها [[پیامبر(ص)]] از او با کنیه ابوجهل یاد کرد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱.</ref>


==دشمنی با پیامبر==
==دشمنی با پیامبر==
ابوجهل پس از آشکار شدن دعوت پیامبر، از دشمنان سرسخت وی و مسلمانان بود. او [[نبوت|نبوّت]] را بر پایه فرهنگ قبیلگی تحلیل می‌کرد<ref>جامع البیان، ج۷، ص‌۲۴۰.</ref> و می‌گفت: ما و فرزندان [[عبدمناف]] در شَرَف و بزرگی به رقابت برخاستیم. اطعام کردند و اطعام کردیم؛ عطا کردند و عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند: از ما پیامبری است که بر او وحی می‌شود. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.<ref>السیر و المغازی، ص‌۲۱۰.</ref>  
ابوجهل پس از آشکار شدن دعوت پیامبر، از دشمنان سرسخت وی و مسلمانان بود. او [[نبوت|نبوّت]] را بر پایه فرهنگ قبیلگی تحلیل می‌کرد<ref>جامع البیان، ج۷، ص‌۲۴۰.</ref> و می‌گفت: ما و فرزندان [[عبدمناف]] در شَرَف و بزرگی به رقابت برخاستیم. اطعام کردند و اطعام کردیم؛ عطا کردند و عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند: از ما پیامبری است که بر او وحی می‌شود. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.<ref>السیر و المغازی، ص‌۲۱۰.</ref>


در گزارشی دیگر، ابوجهل در پاسخ اخنس بن شریق، از دشمنان پیامبر که درباره ایشان پرسیده بود، به‌ رغم تأکید بر صداقت پیامبر، از پذیرش نبوت پیامبر تنها به دلیل تعصب قبیلگی و اینکه [[بنی‌قصی]] خاندان پیامبر، ریاست [[مکه]] و مناصب [[کعبه]] را نیز عهده‌دار بودند، سر باززد و ‌گفت: با پذیرش [[نبوت]] محمد، چه چیزی برای دیگر تیره‌های قریش می‌ماند؟ گفته‌اند آیه ۳۳ [[سوره انعام]] درباره این سخن وی نازل شده است که ضمن عدم تکذیب پیامبر، قرآن را انکار می‌کرد:<ref>نک جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۵.</ref> {فإنّهم لایکذّبونک و لکنّ الظالمین بآیاتِ اللهِ یجحَدونَ}.
در گزارشی دیگر، ابوجهل در پاسخ اخنس بن شریق، از دشمنان پیامبر که درباره ایشان پرسیده بود، به‌ رغم تأکید بر صداقت پیامبر، از پذیرش نبوت پیامبر تنها به دلیل تعصب قبیلگی و اینکه [[بنی‌قصی]] خاندان پیامبر، ریاست [[مکه]] و مناصب [[کعبه]] را نیز عهده‌دار بودند، سر باززد و ‌گفت: با پذیرش [[نبوت]] محمد، چه چیزی برای دیگر تیره‌های قریش می‌ماند؟ گفته‌اند آیه ۳۳ [[سوره انعام]] درباره این سخن وی نازل شده است که ضمن عدم تکذیب پیامبر، قرآن را انکار می‌کرد: <ref>نک جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۵.</ref> {فإنّهم لایکذّبونک و لکنّ الظالمین بآیاتِ اللهِ یجحَدونَ}.


==اقدامات ابوجهل برضد اسلام==
==اقدامات ابوجهل برضد اسلام==
ابوجهل برای بازداشتن تازه‌مسلمانان از پایبندی به اسلام، رفتاری کینه‌توزانه با آنان در پیش گرفت. شکنجه [[یاسر]] و [[سمیه]] از وابستگان بنی‌مخزوم<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸؛ التعریف و الاعلام، ص۱۷۲.</ref> که به [[شهادت]] آن دو انجامید، از آن جمله است. او زنیره کنیز [[بنی‌مخزوم]] را چنان شکنجه کرد که نابینا شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۲.</ref> برخی مفسران آیه ۲۰ [[سوره فرقان]] را درباره ابوجهل و چند تن دیگر می‌دانند که به تحقیر [[ابوذر]] و دیگر مؤمنان می‌پرداختند:<ref>روض الجنان، ج۱۴، ص۲۰۵.</ref> : {و جَعَلنا بَعضَکم لِبعضٍ فِتنةً أتَصبِرونَ و کانَ ربُّک بَصیراً} (و برخى از شما را براى برخى ديگر [وسيله‌] آزمايش قرار داديم. آيا شكيبايى مى‌كنيد؟ و پروردگار تو همواره بيناست).
ابوجهل برای بازداشتن تازه‌مسلمانان از پایبندی به اسلام، رفتاری کینه‌توزانه با آنان در پیش گرفت. شکنجه [[یاسر]] و [[سمیه]] از وابستگان بنی‌مخزوم<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸؛ التعریف و الاعلام، ص۱۷۲.</ref> که به [[شهادت]] آن دو انجامید، از آن جمله است. او زنیره کنیز [[بنی‌مخزوم]] را چنان شکنجه کرد که نابینا شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۲.</ref> برخی مفسران آیه ۲۰ [[سوره فرقان]] را درباره ابوجهل و چند تن دیگر می‌دانند که به تحقیر [[ابوذر]] و دیگر مؤمنان می‌پرداختند:<ref>روض الجنان، ج۱۴، ص۲۰۵.</ref>: {و جَعَلنا بَعضَکم لِبعضٍ فِتنةً أتَصبِرونَ و کانَ ربُّک بَصیراً} (و برخى از شما را براى برخى ديگر [وسيله‌] آزمايش قرار داديم. آيا شكيبايى مى‌كنيد؟ و پروردگار تو همواره بيناست).


وی برای بازگرداندن عیاش بن ابی‌ربیعه، برادر مادری‌اش که به اسلام گرویده و به [[یثرب]] مهاجرت کرده بود، تمام تلاش خود را به کار گرفت و پس از بازگرداندنش او را شکنجه کرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۲۰۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص‌۴۵.</ref> همچنین برادر خود سلمه را که پس از هجرت دوم به [[حبشه]] به [[مکه]] بازگشته بود، حبس کرد و او تا سال پنجم هجری نتوانست به [[مدینه]] هجرت کند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷.</ref> ابوجهل با متهم‌کردن پیامبر به سحر، مسلمانان را پیروان فردی جادوگر می‌خواند. آیه ۸ سوره فرقان {وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلا مَسحُورًا} (و ستمكاران گفتند: «جز مردى افسون‌شده را دنبال نمى‌كنيد.») به همین سخن اشاره دارد.<ref>التعریف و الاعلام، ص۲۲۷.</ref>  
وی برای بازگرداندن عیاش بن ابی‌ربیعه، برادر مادری‌اش که به اسلام گرویده و به [[یثرب]] مهاجرت کرده بود، تمام تلاش خود را به کار گرفت و پس از بازگرداندنش او را شکنجه کرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۲۰۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص‌۴۵.</ref> همچنین برادر خود سلمه را که پس از هجرت دوم به [[حبشه]] به [[مکه]] بازگشته بود، حبس کرد و او تا سال پنجم هجری نتوانست به [[مدینه]] هجرت کند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷.</ref> ابوجهل با متهم‌کردن پیامبر به سحر، مسلمانان را پیروان فردی جادوگر می‌خواند. آیه ۸ سوره فرقان {وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلا مَسحُورًا} (و ستمكاران گفتند: «جز مردى افسون‌شده را دنبال نمى‌كنيد.») به همین سخن اشاره دارد.<ref>التعریف و الاعلام، ص۲۲۷.</ref>


ابوجهل آنگاه که‌اندک ملایمت [[ولید بن مغیره]]، از بزرگان بنی‌مخزوم، را با پیامبر دریافت، با حیله‌گری وی را بر آن داشت تا کلام خداوند را سحر بخواند.<ref>اسباب النزول، ص۴۶۸؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۴.</ref> آیات ۲۴ و ۲۵ [[سوره مدثر|سوره مُدثّر]] {فقال إنْ هذا إلَّا سِحرٌ یؤثَر إنْ هذا إلَّا قولُ البَشرِ} (و گفت: «اين [قرآن‌] جز سحرى كه [به برخى‌] آموخته‌اند نيست. اين غير از سخن بشر نيست».) بیان‌کننده این واقعه‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۱.</ref> او در اقدامی دیگر همسو با بزرگان قریش از کسانی بود که در ایام [[حج]] راه‌های [[مکه]] را میان خود قسمت نموده، ضدّ پیامبر تبلیغ می‌کردند. قرآن در آیه ۹۰ [[سوره حجر|سوره حِجر]] به آنان اشاره کرده است: {کمَا أَنزَلنَا عَلَی المُقتَسِمِینَ} (همان‌گونه كه [عذاب را] بر تقسيم‌كنندگان نازل كرديم). او به تمسخر پیامبر و آیات قرآن می‌پرداخت؛ چنان‌که از تمسخر وی پس از نزول آیات ۲۷-۳۰ [[سوره مدثّر]] یاد شده است.<ref>مجمع‌ البیان، ج۱۰، ص۵۸۷.</ref> برخی مفسران وی را از مصداق‌های مستهزئین در آیه {إِنَّا کفَینَاک المُستَهزِئِینَ} (حجر/۱۵، ۹۵) دانسته‌اند.<ref>التعریف و الاعلام، ص۱۶۳.</ref>  
ابوجهل آنگاه که‌اندک ملایمت [[ولید بن مغیره]]، از بزرگان بنی‌مخزوم، را با پیامبر دریافت، با حیله‌گری وی را بر آن داشت تا کلام خداوند را سحر بخواند.<ref>اسباب النزول، ص۴۶۸؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۴.</ref> آیات ۲۴ و ۲۵ [[سوره مدثر|سوره مُدثّر]] {فقال إنْ هذا إلَّا سِحرٌ یؤثَر إنْ هذا إلَّا قولُ البَشرِ} (و گفت: «اين [قرآن‌] جز سحرى كه [به برخى‌] آموخته‌اند نيست. اين غير از سخن بشر نيست».) بیان‌کننده این واقعه‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۱.</ref> او در اقدامی دیگر همسو با بزرگان قریش از کسانی بود که در ایام [[حج]] راه‌های [[مکه]] را میان خود قسمت نموده، ضدّ پیامبر تبلیغ می‌کردند. قرآن در آیه ۹۰ [[سوره حجر|سوره حِجر]] به آنان اشاره کرده است: {کمَا أَنزَلنَا عَلَی المُقتَسِمِینَ} (همان‌گونه كه [عذاب را] بر تقسيم‌كنندگان نازل كرديم). او به تمسخر پیامبر و آیات قرآن می‌پرداخت؛ چنان‌که از تمسخر وی پس از نزول آیات ۲۷-۳۰ [[سوره مدثّر]] یاد شده است.<ref>مجمع‌ البیان، ج۱۰، ص۵۸۷.</ref> برخی مفسران وی را از مصداق‌های مستهزئین در آیه {إِنَّا کفَینَاک المُستَهزِئِینَ} (حجر/۱۵، ۹۵) دانسته‌اند.<ref>التعریف و الاعلام، ص۱۶۳.</ref>


به گفته ابن سعد، طرح مشارکت مردان تیره‌های مختلف قریش در قتل پیامبر، پیشنهاد ابوجهل بود. او به منظور ناتوان‌کردن بنی‌هاشم در انتقام از قاتل و بسنده‌کردن آنان به پذیرش خون‌بها این طرح را داد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ الطبقات، ج۱، ص۱۷۶؛ المحبّر، ج۱، ص۱۶۰.</ref> آیه ۳۰ [[سوره انفال]] به این توطئه اشاره کرده است: {و إذ یمکر بِک الَّذین کفروا لِیثبِتوک أو یقتلوک أو یخرِجوک وَ یمکرونَ و یمکرُ اللهُ و اللهُ خَیرُ الماکرینَ} (و یاد کن هنگامی را که کافران با تو نیرنگ می‌کردند تا تو را به بند کشند یا بکشند یا [از مکه] اخراج کنند. نیرنگ می‌زدند و خدا تدبیر می‌کرد و خدا بهترین تدبیر‌کننده است).
به گفته ابن سعد، طرح مشارکت مردان تیره‌های مختلف قریش در قتل پیامبر، پیشنهاد ابوجهل بود. او به منظور ناتوان‌کردن بنی‌هاشم در انتقام از قاتل و بسنده‌کردن آنان به پذیرش خون‌بها این طرح را داد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ الطبقات، ج۱، ص۱۷۶؛ المحبّر، ج۱، ص۱۶۰.</ref> آیه ۳۰ [[سوره انفال]] به این توطئه اشاره کرده است: {و إذ یمکر بِک الَّذین کفروا لِیثبِتوک أو یقتلوک أو یخرِجوک وَ یمکرونَ و یمکرُ اللهُ و اللهُ خَیرُ الماکرینَ} (و یاد کن هنگامی را که کافران با تو نیرنگ می‌کردند تا تو را به بند کشند یا بکشند یا [از مکه] اخراج کنند. نیرنگ می‌زدند و خدا تدبیر می‌کرد و خدا بهترین تدبیر‌کننده است).


وی همچنین همراه برخی سران قریش نزد [[ابوطالب]] رفت. آنان با تهدید به قتل پیامبر از ابوطالب خواستند تا برادرزاده‌اش را از دعوت بازدارد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۲۳، ۳۲۵.</ref> گفته‌اند: ابوجهل سوگند یاد کرد که اگر پیامبر را در [[نماز]] ببیند، گردنش را بزند<ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۳۲۱.</ref> یا سرش را بر صخره‌ای بکوبد.<ref>جامع البیان، ج‌۲۲، ص‌۱۸۳.</ref> گفته‌اند:‌او در صدد وفا به سوگند خود بود که آیات ۹ تا ۱۴ [[سوره علق]] نازل شد و او ناکام ماند: {أَرَأَیتَ الَّذِی ینهَی عَبدًا إِذَا صَلَّی... أَلَم یعلَم بِأَنَّ اللهَ یرَی} (آيا ديدى آن كس را كه باز مى‌داشت، بنده‌اى را آنگاه كه نماز مى‌گزارد؟...مگر ندانسته كه خدا مى‌بيند؟). به باور برخی مفسران، آیات ۸ تا ۹ [[سوره یس]] نیز درباره تصمیم ابوجهل به قتل پیامبر در حال نماز نازل شده است تا ناکام بماند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۵۴.</ref> : {إِنَّا جَعَلنَا فِی أَعنَاقِهِم أَغلالا فَهِی إِلَی الأذقَانِ فَهُم مُقمَحُونَ وَجَعَلنَا مِن بین أَیدِیهِم سَدًّا وَمِن خَلفِهِم سَدًّا فَأَغشَینَاهُم فَهُم لا یبصِرُونَ وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْ‌تَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْ‌هُمْ لَا يُؤْمِنُونَ } (و [ما] فراروى آنها سدى و پشت سرشان سدى نهاده و پرده‌اى بر [چشمان‌] آنان فرو گسترده‌ايم، در نتيجه نمى‌توانند ببينند. و آنان را چه بيم دهى [و] چه بيم ندهى، به حالشان تفاوت نمى‌كند؛ نخواهند گرويد).
وی همچنین همراه برخی سران قریش نزد [[ابوطالب]] رفت. آنان با تهدید به قتل پیامبر از ابوطالب خواستند تا برادرزاده‌اش را از دعوت بازدارد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۲۳، ۳۲۵.</ref> گفته‌اند: ابوجهل سوگند یاد کرد که اگر پیامبر را در [[نماز]] ببیند، گردنش را بزند<ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۳۲۱.</ref> یا سرش را بر صخره‌ای بکوبد.<ref>جامع البیان، ج‌۲۲، ص‌۱۸۳.</ref> گفته‌اند:‌او در صدد وفا به سوگند خود بود که آیات ۹ تا ۱۴ [[سوره علق]] نازل شد و او ناکام ماند: {أَرَأَیتَ الَّذِی ینهَی عَبدًا إِذَا صَلَّی... أَلَم یعلَم بِأَنَّ اللهَ یرَی} (آيا ديدى آن كس را كه باز مى‌داشت، بنده‌اى را آنگاه كه نماز مى‌گزارد؟...مگر ندانسته كه خدا مى‌بيند؟). به باور برخی مفسران، آیات ۸ تا ۹ [[سوره یس]] نیز درباره تصمیم ابوجهل به قتل پیامبر در حال نماز نازل شده است تا ناکام بماند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۵۴.</ref>: {إِنَّا جَعَلنَا فِی أَعنَاقِهِم أَغلالا فَهِی إِلَی الأذقَانِ فَهُم مُقمَحُونَ وَجَعَلنَا مِن بین أَیدِیهِم سَدًّا وَمِن خَلفِهِم سَدًّا فَأَغشَینَاهُم فَهُم لا یبصِرُونَ وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْ‌تَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْ‌هُمْ لَا يُؤْمِنُونَ } (و [ما] فراروى آنها سدى و پشت سرشان سدى نهاده و پرده‌اى بر [چشمان‌] آنان فرو گسترده‌ايم، در نتيجه نمى‌توانند ببينند. و آنان را چه بيم دهى [و] چه بيم ندهى، به حالشان تفاوت نمى‌كند؛ نخواهند گرويد).


==درگیری با حمزه==
==درگیری با حمزه==
روزی ابوجهل به آزار پیامبر پرداخت و [[حمزه]] عموی پیامبر به حمایت از ایشان، خشمگینانه ضربتی بر او زد. آورده‌اند که آیه ۱۲۲ سوره انعام در این باره نازل شد:<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۵۵۵.</ref> {أَوَمَن کانَ مَیتًا فَأَحیینَاهُ وَجَعَلنَا لَهُ نُورًا یمشِی بِهِ فِی النَّاسِ کمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارِجٍ مِنهَا کذَلِک زُینَ لِلکافِرِینَ مَا کانُوا یعمَلُونَ} (آيا كسى كه مرده‌[دل‌] بود و زنده‌اش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكي‌هاست و از آن بيرون‌آمدنى نيست؟ اين‌گونه براى كافران آنچه انجام مى‌دادند، زينت داده شده است.).<ref>جامع البیان، ج۸، ص۳۰.</ref>  
روزی ابوجهل به آزار پیامبر پرداخت و [[حمزه]] عموی پیامبر به حمایت از ایشان، خشمگینانه ضربتی بر او زد. آورده‌اند که آیه ۱۲۲ سوره انعام در این باره نازل شد:<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۵۵۵.</ref> {أَوَمَن کانَ مَیتًا فَأَحیینَاهُ وَجَعَلنَا لَهُ نُورًا یمشِی بِهِ فِی النَّاسِ کمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارِجٍ مِنهَا کذَلِک زُینَ لِلکافِرِینَ مَا کانُوا یعمَلُونَ} (آيا كسى كه مرده‌[دل‌] بود و زنده‌اش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكي‌هاست و از آن بيرون‌آمدنى نيست؟ اين‌گونه براى كافران آنچه انجام مى‌دادند، زينت داده شده است.).<ref>جامع البیان، ج۸، ص۳۰.</ref>


==حضور در جنگ بدر==
==حضور در جنگ بدر==
خط ۳۶: خط ۳۶:
واحدی از کلبی نقل میکند که آیه ۳۶ [[سوره انفال]] درباره ۱۲ تن از اطعام‌کنندگان [[غزوه بدر]] نازل شد که یکی از آنان ابوجهل بود<ref>اسباب النزول، ص۲۴۰؛ کشف الاسرار، ج۴، ص۴۳.</ref> و۱۰ شتر خویش را در جریان نبرد بدر [[ذبح]] کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵.</ref> خداوند در این [[آیه]] بخشش اموال برای بازداشتن از دین خدا را مایه حسرت کافران و شکست و درافتادن به دوزخ را سرانجام آنان دانسته است: {إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا ینفِقُونَ أَموَالَهُم لِیصُدُّوا عَن سَبِیلِ اللهِ فَسَینفِقُونَهَا ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یغلَبُونَ وَالَّذِینَ کفَرُوا إِلَی جَهَنَّمَ یحشَرُونَ} (بى‌گمان، كسانى كه كفر ورزيدند، اموال خود را خرج مى‌كنند تا [مردم را] از راه خدا بازدارند. پس به زودى [همه‌] آن را خرج مى‌كنند و آنگاه حسرتى بر آنان خواهد گشت. سپس مغلوب مى‌شوند. و كسانى كه كفر ورزيدند، به سوى دوزخ گردآورده خواهند شد).
واحدی از کلبی نقل میکند که آیه ۳۶ [[سوره انفال]] درباره ۱۲ تن از اطعام‌کنندگان [[غزوه بدر]] نازل شد که یکی از آنان ابوجهل بود<ref>اسباب النزول، ص۲۴۰؛ کشف الاسرار، ج۴، ص۴۳.</ref> و۱۰ شتر خویش را در جریان نبرد بدر [[ذبح]] کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵.</ref> خداوند در این [[آیه]] بخشش اموال برای بازداشتن از دین خدا را مایه حسرت کافران و شکست و درافتادن به دوزخ را سرانجام آنان دانسته است: {إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا ینفِقُونَ أَموَالَهُم لِیصُدُّوا عَن سَبِیلِ اللهِ فَسَینفِقُونَهَا ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یغلَبُونَ وَالَّذِینَ کفَرُوا إِلَی جَهَنَّمَ یحشَرُونَ} (بى‌گمان، كسانى كه كفر ورزيدند، اموال خود را خرج مى‌كنند تا [مردم را] از راه خدا بازدارند. پس به زودى [همه‌] آن را خرج مى‌كنند و آنگاه حسرتى بر آنان خواهد گشت. سپس مغلوب مى‌شوند. و كسانى كه كفر ورزيدند، به سوى دوزخ گردآورده خواهند شد).


ابوجهل در روز بدر خداوند را به داوری خواند و با این دستاویز که دین آنان قدیم و دین [[حضرت محمد(ص)|محمد]] جدید است، از خدا خواست تا اهل هر یک از دو دین را که نزد او محبوب‌تر است، یاری کند. به گفته طبرسی آیه ۱۹ سوره انفال به این رخداد اشاره دارد.<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۸۱۷.</ref> برخی منابع از نفرین رسول خدا به ابوجهل پیش از آغاز نبرد بدر سخن گفته‌اند.<ref>المغازی، ج۱، ص۴۶.</ref> پس از صف‌آرایی دو سپاه، پیامبر [[قریش]] را از جنگ بر حذر داشت و عدم تمایل خود به رویارویی با آنان را اعلام کرد. برخی از قریشیان از این پیشنهاد پیامبر استقبال کردند؛ اما ابوجهل با تحریک و ترغیب آنان، با پیشنهاد ترک مخاصمه مخالفت کرد<ref>المغازی، ج۱، ص۶۱.</ref> و یاران پیامبر را لقمه‌ای بیش ندانست<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۴.</ref> و گفت: امروز بازنمی‌گردیم تا خدا میان ما و پیامبر حکم کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۳-۶۴؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref>  
ابوجهل در روز بدر خداوند را به داوری خواند و با این دستاویز که دین آنان قدیم و دین [[حضرت محمد(ص)|محمد]] جدید است، از خدا خواست تا اهل هر یک از دو دین را که نزد او محبوب‌تر است، یاری کند. به گفته طبرسی آیه ۱۹ سوره انفال به این رخداد اشاره دارد.<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۸۱۷.</ref> برخی منابع از نفرین رسول خدا به ابوجهل پیش از آغاز نبرد بدر سخن گفته‌اند.<ref>المغازی، ج۱، ص۴۶.</ref> پس از صف‌آرایی دو سپاه، پیامبر [[قریش]] را از جنگ بر حذر داشت و عدم تمایل خود به رویارویی با آنان را اعلام کرد. برخی از قریشیان از این پیشنهاد پیامبر استقبال کردند؛ اما ابوجهل با تحریک و ترغیب آنان، با پیشنهاد ترک مخاصمه مخالفت کرد<ref>المغازی، ج۱، ص۶۱.</ref> و یاران پیامبر را لقمه‌ای بیش ندانست<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۴.</ref> و گفت: امروز بازنمی‌گردیم تا خدا میان ما و پیامبر حکم کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۳-۶۴؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref>


پیش از شروع جنگ تن به تن، او برای خنثی‌کردن سخنان [[عتبة بن ربیعه]] که مخالف جنگ بود و نیز تحریک عواطف نیروهای خود، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود، خون برادرش را که در سریه نخله به سال دوم هجری کشته شده بود، طلب کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۴؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref> زخم زبان‌های تند ابوجهل به عتبه و ترسو خواندنش، وی را واداشت تا در نبردی که خود برای خاموش‌کردن شعله‌اش می‌کوشید، نخستین کسی باشد که همراه پسرش ولید و برادرش شیبه، جنگ تن به تن را آغاز کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۶-۶۷؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۱.</ref> کشته شدن این سه تن، ضربه‌ای سخت به قریش زد؛ ولی ابوجهل با سخنان خود به آنان اطمینان داد که پیروز خواهند شد و خطاب به مسلمانان شعار داد: «لنا العزی و لا عزی لکم» (ما [[عُزی|عزی]] را داریم و شما ندارید). مسلمانان به فرمان پیامبردر پاسخ او شعار «الله مولینا و لا مولی لکم» (خدا مولای ما است و شما مولا ندارید) سر دادند.<ref>سبل الهدی، ج۴، ص۳۶.</ref>  
پیش از شروع جنگ تن به تن، او برای خنثی‌کردن سخنان [[عتبة بن ربیعه]] که مخالف جنگ بود و نیز تحریک عواطف نیروهای خود، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود، خون برادرش را که در سریه نخله به سال دوم هجری کشته شده بود، طلب کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۴؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref> زخم زبان‌های تند ابوجهل به عتبه و ترسو خواندنش، وی را واداشت تا در نبردی که خود برای خاموش‌کردن شعله‌اش می‌کوشید، نخستین کسی باشد که همراه پسرش ولید و برادرش شیبه، جنگ تن به تن را آغاز کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۶-۶۷؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۱.</ref> کشته شدن این سه تن، ضربه‌ای سخت به قریش زد؛ ولی ابوجهل با سخنان خود به آنان اطمینان داد که پیروز خواهند شد و خطاب به مسلمانان شعار داد: «لنا العزی و لا عزی لکم» (ما [[عُزی|عزی]] را داریم و شما ندارید). مسلمانان به فرمان پیامبردر پاسخ او شعار «الله مولینا و لا مولی لکم» (خدا مولای ما است و شما مولا ندارید) سر دادند.<ref>سبل الهدی، ج۴، ص۳۶.</ref>


==درگذشت==
==درگذشت==
این نبرد به شکست [[مکیان]] انجامید.<ref>المغازی، ج۱، ص۵۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۷.</ref> در آن ابوجهل که فرماندهی سپاه [[مشرکان]] را بر عهده داشت، به دست دو جوان کم سال انصاری به نام معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء یا عوف و معوذ بن عفراء از پای درآمد. هنگامی که هنوز رمقی در تن داشت، [[عبدالله بن مسعود]] سر او را از تن جدا کرد.<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷، ۲۸۱.</ref> وی را با دیگر کشتگان در چاه بدر دفن کردند.<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۹۲-۲۹۳.</ref> مفسران آیه ۵۰ [[سوره انفال]] را در شأن ابوجهل و دیگر کشتگان بدر دانسته‌اند: {وَلَو تَرَی إِذ یتَوَفَّی الَّذِینَ کفَرُوا المَلائِکةُ یضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَأَدبَارَهُم وَذُوقُوا عَذَابَ الحَرِیقِ}؛ «اگر ببینی آنگاه که فرشتگان جان کافران را می‌ستانند، بر چهره و پشت آنان می‌زنند و گویند: عذاب سوزان را بچشید!»<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۶.</ref>  
این نبرد به شکست [[مکیان]] انجامید.<ref>المغازی، ج۱، ص۵۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۷.</ref> در آن ابوجهل که فرماندهی سپاه [[مشرکان]] را بر عهده داشت، به دست دو جوان کم سال انصاری به نام معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء یا عوف و معوذ بن عفراء از پای درآمد. هنگامی که هنوز رمقی در تن داشت، [[عبدالله بن مسعود]] سر او را از تن جدا کرد.<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷، ۲۸۱.</ref> وی را با دیگر کشتگان در چاه بدر دفن کردند.<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۹۲-۲۹۳.</ref> مفسران آیه ۵۰ [[سوره انفال]] را در شأن ابوجهل و دیگر کشتگان بدر دانسته‌اند: {وَلَو تَرَی إِذ یتَوَفَّی الَّذِینَ کفَرُوا المَلائِکةُ یضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَأَدبَارَهُم وَذُوقُوا عَذَابَ الحَرِیقِ}؛ «اگر ببینی آنگاه که فرشتگان جان کافران را می‌ستانند، بر چهره و پشت آنان می‌زنند و گویند: عذاب سوزان را بچشید!»<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۶.</ref>


پیامبر که منتظر شنیدن خبر هلاک ابوجهل بود و او را سردسته پیشوایان کفر و [[فرعون]] امت می‌دانست،<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱.</ref> با شنیدن این خبر، خدا را بر تحقق وعده‌اش سپاس گفت.<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱.</ref> ابوجهل هنگام کشته شدن ۷۰ سال داشت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰.</ref> [[مفسران]] از او ذیل آیه ۵۵ [[سوره فرقان]]، آیه ۱۵ [[سوره لیل]] نیز سخن گفته و وی را از مصداق‌های کافران<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸؛ الدر المنثور، ج۵، ص۷۴.</ref> و اهل شقاوت<ref>الکشاف، ج۴، ص۷۶۴.</ref> دانسته‌اند.
پیامبر که منتظر شنیدن خبر هلاک ابوجهل بود و او را سردسته پیشوایان کفر و [[فرعون]] امت می‌دانست،<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱.</ref> با شنیدن این خبر، خدا را بر تحقق وعده‌اش سپاس گفت.<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱.</ref> ابوجهل هنگام کشته شدن ۷۰ سال داشت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰.</ref> [[مفسران]] از او ذیل آیه ۵۵ [[سوره فرقان]]، آیه ۱۵ [[سوره لیل]] نیز سخن گفته و وی را از مصداق‌های کافران<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸؛ الدر المنثور، ج۵، ص۷۴.</ref> و اهل شقاوت<ref>الکشاف، ج۴، ص۷۶۴.</ref> دانسته‌اند.


==فرزندان ابوجهل==
==فرزندان ابوجهل==
او پسر و دختری داشت؛ اما نسلش ادامه نیافت<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۴۵؛ اسد الغابه، ج۳، ص۵۷۰.</ref> و ابتر ماند. برخی [[مفسران]] او را از مصداق‌های ابتر در آیه ۳ [[سوره کوثر]] دانسته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۲۱، ص۲۲۲.</ref> البته بر پایه سخن مشهور، نزول این سوره درباره [[عاص بن وائل]] است.<ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۲۱۲؛ اسباب النزول، ص۴۹۴.</ref> فرزندش [[عکرمه]] نیز همانند پدر از دشمنان سرسخت پیامبر بود. وی در [[غزوه احزاب]] به سال پنجم هجری در شمار پنج تن از نام‌آوران سپاه دشمن بود که از خندق گذشت؛ اما در پی کشته شدن [[عمرو بن عبدود]] به دست [[امام علی(ع)]]، گریخت و خود را نجات داد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۴‌-۲۲۶؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۵۰.</ref>  
او پسر و دختری داشت؛ اما نسلش ادامه نیافت<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۴۵؛ اسد الغابه، ج۳، ص۵۷۰.</ref> و ابتر ماند. برخی [[مفسران]] او را از مصداق‌های ابتر در آیه ۳ [[سوره کوثر]] دانسته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۲۱، ص۲۲۲.</ref> البته بر پایه سخن مشهور، نزول این سوره درباره [[عاص بن وائل]] است.<ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۲۱۲؛ اسباب النزول، ص۴۹۴.</ref> فرزندش [[عکرمه]] نیز همانند پدر از دشمنان سرسخت پیامبر بود. وی در [[غزوه احزاب]] به سال پنجم هجری در شمار پنج تن از نام‌آوران سپاه دشمن بود که از خندق گذشت؛ اما در پی کشته شدن [[عمرو بن عبدود]] به دست [[امام علی(ع)]]، گریخت و خود را نجات داد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۴‌-۲۲۶؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۵۰.</ref>
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
* [https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/5373 مدخل ابوجهل؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی]
* [https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/5373 مدخل ابوجهل؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی]
خط ۵۶: خط ۵۶:
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9461/%d8%a7%d8%a8%d9%88%d8%ac%d9%87%d9%84
  | آدرس = http://phz.hajj.ir/422/9461
  | عنوان = ابوجهل
  | عنوان = ابوجهل
  | نویسنده = سیدعلی‌رضا واسعی
  | نویسنده = سیدعلی‌رضا واسعی
لطفاً توجه داشته‌باشید که همهٔ مشارکت‌ها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفته‌می‌شوند (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). اگر نمی‌خواهید نوشته‌هایتان بی‌رحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد می‌کنید که خودتان این را نوشته‌اید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشته‌اید (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو راهنمای ویرایش‌کردن (در پنجرهٔ تازه باز می‌شود)